جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


خیره در شرق زیبایی


خیره در شرق زیبایی
در جهان امروز همه مناسبات سیاسی، اقتصادی و علمی ضمن توجه به نقش بی بدیل جغرافیا از جهتی به مقوله تبلیغات، مذهب، هنر و ادبیات، كنش های اجتماعی و در یك كلام فرهنگ ختم می شود. شاید انسان های قرن حاضر (بهتر است بگوییم تصمیم گیرندگان سیاسی و طراحان اصلی جامعه جهانی) به شدت به نقش فرهنگ برای پیشبرد اهداف خود و احاطه اقتصادی و سیاسی بر دیگر جوامع و انسانها آگاه بوده و در این زمینه سرمایه گذاری های هنگفت می كنند.
در بررسی آثار و نوع نگرش موسیقیدانان ایرانی در ۲۸ سال گذشته تغییراتی گاه بطئی و گاه پرشتاب در همه شاخه های موسیقی به چشم می خورد كه متأسفانه به جز در موارد اندكی گواهی بر رشد و رونق فرهنگ موسیقی در جامعه نیست، هر چند وقوع انقلاب اسلامی ـ جنگ و پیامدهایش گسترش وسایل ارتباط جمعی و تكنولوژی و بستری بسیار مناسب و رؤیایی برای یافتن سوژه و خلق آثار برای همه هنرمندان از جمله موسیقیدانان فراهم می آورد.
شناخت هر پدیده هنری منوط به بررسی عوامل تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن پدیده است. برای مثال بدون شناخت اكسپرسیونیسم و امپرسیونیسم یا بدون اطلاع از تحولات اجتماعی و سیاسی اروپا در قرن بیستم، چگونه آثار سالوادور دالی را ارزش گذاری كنیم؟ و چرا راوی شانكار در دنیا چنین اعتباری به دست آورد؟ به عبارت دیگر برای اثبات یا نفی ارزش یك پدیده هنری چاره ای نیست جز اینكه الف) آن را بپذیریم حتی اگر دوست نداشته باشیم و ب) علل پیدایش آن را جست وجو كنیم.
لازم به ذكر است نوشتار پیش رو به تعاریف انواع موسیقی نمی پردازد چرا كه برای خوانندگان علاقه مند، تعاریف، به صورت جملات كوتاه و بلند در دم دستی ترین كتابها و پاراگراف های كوچك و بزرگ در معمولی ترین سیاستهای موسیقی قابل دسترسی است، در عوض می كوشد از منظری دیگر به این پدیده نگاه كند و بیش از هر چیز به طرح سؤال بپردازد با این امید كه پاسخ خوانندگان چراغی در این مسیر بیفروزد و در پایان تنی چند از افراد و گروههایی كه از منظر این نوشتار نسلی نوین از موسیقیدانان ایرانی محسوب می شوند را معرفی كند.
● تكنولوژی و موسیقی
كشف قوانین و امكانات دنیای خارج از انسان، آگاهی نوینی از آنچه زندگی می تواند باشد را فراهم می آورد و بدین ترتیب تغییراتی در روان و یا زندگی درونی انسان به دنبال دارد. وقتی درمی یابیم با همكاری همنوعانمان می توانیم اعمالی دیگر را در دنیای خارج انجام دهیم، موجبات شناخت جدیدی از خویشتن خویش را به وجود آورده ایم. نشان دادن این دگرگونی های زندگی درونی آدمیان و اینكه انسان آزاد در جوامع مختلف و در تعامل با دیگر انسانها چه مفهومی دارد از وظایف خاص هنر است.
موسیقی فقط در اثر آمدن یك صدا از پی صدایی دیگر ساخته نمی شود، بلكه گونه ای از توالی صداهاست كه گوش بتواند آن را به صورت یك كل دریابد. عبارت های موزون و حتی ناموزون موسیقی حالت های ذهنی خاصی را در آدمی برمی انگیزد و موجب پیدایش تصاویری می شود كه این تصاویر اندیشه ها را مجسم می سازند. ناگفته پیداست این اندیشه ها از نوع تفكراتی نیستند كه در رسالات علمی یافت می شود، بلكه اظهارنظر های شخصی و كاملاً انتزاعی در مورد جامعه و تفسیر معنای زندگی در مكان و زمان مشخصی هستند. این اندیشه ها تغییرات، حساسیت و آگاهی انسان از توانایی های خویش نسبت به دگرگون شدن دنیای خارج را دربرمی گیرد.
به دگرگونی امكانات، قوانین ومحیط زندگی بشر در ۱۰۰ سال گذشته دقت كنید:
دارونیسم، فرویدیسم، كشف DNA،كشف نرون های آیینه ای، همانند سازی، رنسانس،تكنولوژی، سفر به كرات دیگر، ماهواره، كامپیوتر، فلسفه شرق و غرب، امپریالیسم، كمونیسم، دموكراتیسم، تروریسم و ...
آیا مفاهیم اساسی زندگی همچون آزادی، امنیت، آرامش، عشق، برانگیختگی، تأثیرپذیری و ... در نزد انسان تغییر نكرده است؟ آیا نیازها، اندیشه ها و احساسات خود ما همانند نیازها، اندیشه ها و احساسات فقط ۱۰ سال پیش ماست؟
و اكنون در این زمان و در این مكان آیا موسیقی و موسیقیدان می تواند تحت تأثیر این عوامل قرار نگیرد و با ابزار پیشینیان خویش به بیان اندیشه و حس خود پرداخته و دگرگونی ها و توانایی های خود را به دیگران بنمایاند؟ و از همه مهمتر چگونه می تواند مشكلات، مسائل و زیبایی های فرهنگ جامعه اش را نشان دهد و در عین حال هویت خویش را از دست نداده و به انسانی مسخ و بی ریشه تبدیل نشود؟ و برای یافتن این چگونگی چاره ای جز پرداختن به تجربه های جدید می توان یافت؟
● آموزش و موسیقی
برای تعریف فرهنگ در همه دایرهٔ المعارف ها از واژه آموزش استفاده شده است. به عبارت دیگر تعریف و تبیین فرهنگ بدون پرداختن به مقوله آموزش مفهومی گنگ و غیرقابل دسترس به نظر می رسد. از سویی آموزش، مجموعه واكنش هایی است كه انسان نسبت به كنش های مستقیم و غیرمستقیم محیط زندگی خود نشان می دهد.
برای مثال ممكن است ما به صورت مستقیم بیاموزیم كه آب در ۱۰۰ درجه سانتیگراد می جوشد یا چگونه برای كامپیوتر برنامه ای بنویسیم و... یا به صورت غیرمستقیم بدانیم كه سرخی فلز سوزاننده است و بدون اینكه قبلاً تجربه كرده باشیم به آن دست نزنیم. در مورد هنر موضوع پیچیده تر به نظر می رسد چرا كه از سویی هنرمند در مسیر آموزش مستقیم و آگاهانه مجموعه عوامل هنری شناخته شده توسط گذشتگان خویش قرار گرفته و معیارهای زیبایی شناسی را می آموزد از سوی دیگر غیرمستقیم در معرض آموزش ناخودآگاه از محیط زندگی و جامعه قرار می گیرد.در زمان ما در هر دو حیطه آموزش هنر تغییرات بنیادی به چشم می خورد. از سویی وسعت عوامل آموزشی مستقیم از استاد، كتاب و جزوه گرفته تا رادیو، تلویزیون و اینترنت گسترده است و از سوی دیگر به خاطر تغییر در روش زندگیمان، تحت تأثیر عوامل جدید و ناشناخته در آموزش غیرمستقیم قرار داریم. برای مثال ما هر روز در معرض ساده ترین صداهایی قرار می گیریم كه تركیبی از فواصل و ریتم های موسیقایی غیربومی هستند. می توان آنها را از صدای تلفن، بوق اتومبیل و آژیر آمبولانس در نظر گرفت تا صدای روشن و خاموش كردن كامپیوترمان و انواع موسیقی كه خواسته یا ناخواسته از وسایل ارتباط جمعی می شنویم یا حتی صدای زنگ در منزلمان كه برای گریز از چنین تأثیری به جز قطع ارتباط با دنیای خارج از ما و یا بازگشت به نوع زندگی گذشتگانمان چاره ای به نظر نمی رسد.
شاید در ۱۰۰سال پیش توالی فواصل تامپره به گوش موسیقیدان غیرغربی به شدت آزاردهنده بوده است ولی در حال حاضر حتی برای سنتی ترین موسیقیدانان، اگر این فواصل پذیرفته شده و قابل استفاده نباشد حداقل آزاردهنده نیست.
زبان موسیقی آفریده ای اجتماعی است. هنرمند برای درهم آمیختن نت ها و ساخت موسیقی مصالح آشنا و جاری در زندگیش را برمی گیرد و در قالب های متفاوتی جای می دهد تا به بیان خویش بپردازد. اگر این زبان اجتماعی نبود نه كسی می توانست چیزی بیافریند و نه كسی می توانست از آفریده دیگری متأثر شود.
و بالاخره سؤال اینكه هنرمند حق تأثیرپذیری و استفاده از امكانات و شرایط امروز را دارد یا نه؟
● زبان و موسیقی
زبان شناورترین و انعطاف پذیرترین اختراع بشر است. انسانها برای بیان مطلب خود واژگان جدید را به وجود می آورند و این واژگان به سرعت به گفت وگوهای روزمره آنها وارد می شود. در زبان امروز ما كلمات فراوانی به چشم می خورد كه حتی تا ده سال پیش یا وجود نداشتند و یا مقبول همگان نبودند ولی امروزه حامل انرژی و پیامی بیش و یا متفاوت از مفهوم تحت اللفظی خویش هستند مانند: خط قرمز، گفتمان، طالبانیسم و یا حتی برره، دودره ـ اشكول و ...
زبان و موسیقی ارتباطی بسیار نزدیك با یكدیگر دارند كه آن را از سه جنبه می توان بررسی كرد:
اول آنكه هنرمندان موسیقی مردمی و فولك به وسیله زبان ساده و روزمره، احساسات و عواطف خود را بیان می كنند و برای این منظور از كلمات جاری در محاورات كوچه و بازار استفاده می كنند. برای مثال در اشعار و ترانه های محلی یا مردمی به كرات به واژه هایی مانند ماشین دودی، تفنگ برنو (Berno) و ... در پنجاه سال گذشته برخورد می كنیم كه هر كدام از این كلمات بیانگر اختراع و یا ابزاری نوین در زمان خویش هستند.
در دنیای غرب و در زمان ما اشخاص و یا گروه های متفاوت اساساً موسیقی خود را تبدیل به بیانیه های سیاسی اجتماعی با واژه هایی كاملاً محاوره ای می كنند.از سوی دیگر ترانه های محلی و ملودی های مردمی ریتم، تكیه و سرعت صحبت كردن ملت مخصوصی را منعكس می كنند و این دومین و مهمترین دلیل پیوستگی زبان و موسیقی است. این ریتم ها و تكیه ها به مرور زمان وارد موسیقی فولك و از آنجا به موسیقی هایی جدی تر وارد می شوند و سرشت موسیقی اقوام مختلف و متفاوت را پایه می نهند. این سرشت همان چیزی است كه در فواصل موسیقایی همگون و یا مشابه مانند ماژور و ماهور موسیقی چایكوفسكی را روسی، وردی را ایتالیایی، چارلز آیوز را آمریكایی و البته درویش خان را ایرانی به گوش می رساند.
سومین دلیل پیوستگی زبان و موسیقی را می توان در ادبیات جست وجو كرد. تأثیر ادبیات بر موسیقی اقوام و ملل متفاوت خاصه ایرانیان بر كسی پوشیده نیست اما مقایسه طرز استفاده از بحور عروضی، ریتم و فرم در ادبیات كلاسیك و ادبیات نوین ایران در دو مثال زیر نكاتی جالب را روشن می كند.
الا یا ایها الساقی ادر كاساً و ناولها
(مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن)
كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها
(مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن)
غزل فوق از حافظ، در بحر هزج مثمن و از دو نیم جمله ریتمیك ۴ میزانی تشكیل گردیده كه این فرم تا به آخر، با اندكی واریاسیون به همین صورت ادامه می یابد.
اما بسط و گسترش همین بحر با تكرار ركن مفاعلین در قطعه زمستان از مهدی اخوان ثالث اینگونه به چشم می خورد.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است،
(مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن)
كسی سر بر نخواهد كرد، پاسخ گفتن و دیدار یاران را
(مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن)
نگه جز پیش پا را دید نتواند
(مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن)
كه ره تاریك و لغزان است.
(مفاعیلن، مفاعیلن)
در شعر فوق به لحاظ بافت و قالب و در نگاه اول، مساوی نبودن اركان عروضی، عدم تقارن، گریز از قافیه و البته موزون بودن هر مصرع به چشم می خورد و مهمتر اینكه شاعر به لحاظ افق دید و محتوا منظری كاملاً نو وبدیع را به خواننده می نمایاند كه از هر جنبه با نمونه اول تغییرات و اختلافاتی فاحش دارد.
جالب این كه این حركت در ادبیات در اندك زمانی پس از نیما از اشعار موسوم به نیمایی مانند نمونه بالا به شعر سفید، شعر سیاه و موج نو دگردیسی پیدا می كند كه در آنها پایبندی به وزن و اصول ریتمیك و اركان عروضی در بافت و قالب اساساً مورد توجه واقع نشده و محتوا وجه اصلی شعر را دربر می گیرد.
با توجه به مجموعه این مطالب عجیب نیست اگر در موسیقی نیز شاهد تغییرات گسترده در ساختار، فریم ریتم و جمله بندی ملودی ها بوده و همچنین در زمینه محتوا با افق های جدید و یا حتی نامتعارف نسبت به گذشته موسیقی ایران برخورد كنیم.
● اقتصاد و موسیقی
اقتصاد یكی از مهمترین عواملی است كه باعث رشد و شكوفایی هنر می شود. در طول تاریخ و در همه كشورها هرگاه به اثر هنری برجسته ای برخورد می كنیم حامیان مالی قدرتمندی چون جریان های مذهبی یا سیاسی و یا دربار باعث آن بوده اند.
در قرن حاضر اقتصاد هنر مسیری تازه را می پوید. بهبود اوضاع زندگی مردم و ثروت جوامع پیشرفته باعث شده هنرمند برای گذران زندگی از قید سیاست رها شده و بیشتر به مخاطبانش تكیه كند؛ مخاطبانی كه هزینه كردن برای فرهنگ را در سبد اقتصادی خانواده شان ضروری می دانند. در همین راستا وضع قانون كپی رایت و دیگر قوانین حقوقی از قبیل معافیت های كلان مالیاتی برای تشویق صنایع برای سرمایه گذاری در هنر و ورزش نشان از كمك دولتمردان برای استقلال و رشد هنرمند دارد. به علاوه استفاده همه جانبه از موسیقی برای جلب و راضی نگه داشتن مشتری در رستوران ها، فروشگاه ها، آسانسورها، تلفن های همراه و... همچنین رادیو و تلویزیون باعث امنیت مالی و شغلی موسیقیدانان خلاق گشته كه دلیل عمده پویایی و رشد همه جانبه موسیقی در جوامع غربی است.
تولیدات موسیقی طبق آمار گرفته شده از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی كه تنها مراجع برای اخذ مجوز برای تمامی فعالیت های موسیقی هستند در زمینه موسیقی سنتی، نواحی، پاپ ایرانی، كلاسیك ایرانی، تلفیقی، موسیقی فیلم، موسیقی مدرن و موسیقی كودكان به شرح زیر است:
در زمینه كنسرت و اجرای صحنه ای آمار مشخصی تا سال ۱۳۸۰ در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موجود نیست، در فاصله سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ آمار به شرح زیر است:
به این مجموعه می توان ۲۱ دوره جشنواره بین المللی فجر، ۵ دوره جشنواره جوان، ۷ دوره جشنواره بانوان، ۱۵ دوره جشنواره ذكر الذاكرین و ۶ دوره جشنواره نواحی ایران را اضافه كرد.
طبق آمار فوق در ۲۸ سال گذشته به طور متوسط در هر سال ۱۱۴‎/۵ عنوان آلبوم موسیقی اعم از سنتی، پاپ، كلاسیك ایرانی، نواحی، محلی، تلفیقی، موسیقی فیلم و موسیقی كودك، در ایران منتشر شده است كه قسمت عمده این آلبوم ها مربوط به موسیقیدانان تك آلبومی پاپ! است.
براساس آمار، در انجمن و خانه موسیقی ایران هفت هزار نفر موسیقیدان ثبت نام كرده اند كه شواهد حاكی از آن است كه عده كثیری از موسیقیدانان حرفه ای و فعال در این عدد محاسبه نشده اند چون عضو این نهادها نیستند. یعنی طبق سرشماری سال ۸۳ فقط ۰‎/۰۰۹۳ درصد از جمعیت ۷۵ میلیونی ایران.
اگر این اعداد را مبنا قرار داده و همچنین برای تولید هر آلبوم به صورت متوسط ۶ موزیسین مشاركت داشته باشند در مجموع، آهنگسازان ـ نوازندگان و خوانندگان در موسیقی سنتی، پاپ، محلی، فیلم، كودكان و... در تمام نقاط ایران و به طور متوسط در هر سال امكان مشاركت در انتشار فقط ۰‎/۰۹۸ آلبوم را داشته اند یعنی تقریباً هر ۱۰ سال یك آلبوم! همچنین اگر همه كنسرت های مجوز گرفته را اجرا شده فرض كنیم در سال های ۸۳-۱۳۸۰ به طور متوسط در هر سال ۶۵۳‎/۷۵ كنسرت اجرا شده است.
اگر برای هر كنسرت ۶ موزیسین مشاركت داشته باشند مجموعه موسیقیدانان ایرانی در تمامی رشته ها به طور متوسط در هر سال امكان اجرای ۰‎/۵۶ كنسرت را دارند. یعنی تقریباً در هر دو سال یك كنسرت !
همچنین اگر هر جشنواره ۱۰۰ نفر شركت كننده داشته باشد هر موزیسین در هر سال به طور متوسط امكان۰‎/۰۲۷ بار حضور در جشنواره ها را دارد. یعنی هر ۳۷ سال یك جشنواره!
بدیهی است اعداد و آمار فوق دقیق نیستند ولی با اندكی اغماض وضعیت بازار موسیقی در ایران را روشن می سازد.
توجه به زیبایی شناسی در فرهنگ های دیگر ـ استفاده بهینه از امكانات موجود و كوچك كردن گروه ها تا حد امكان گرته برداری از موسیقی ملل مختلف ـ توجه به ریتم و حركت جهت تأثیرگذاری بیشتر و آسان تر بر شنونده ـ عدم تأكید بر قسمت های سنگین موسیقی محلی و سنتی و همچنین خلق فرم های جدید در آنها جهت جذب هرچه بیشتر مخاطبان خاصه غیرایرانی به منظور گسترش بازار موسیقی، در تغییر تفكر و مسیر موسیقیدانان ایرانی بسیار مؤثر بوده است.و در آخر، تشكیل كانون چاوش و گروه هایی چون عارف، شیدا و دستان و همچنین آثار حسین علیزاده و كیهان كلهر در موسیقی سنتی، ظهور اردوان كامكار، كیوان ساكت ، آویژه و... در موسیقی تلفیقی، پارسیان در موسیقی كلاسیك غربی و گروه موسیقی بوشهر (سعید شنبه زاده) در موسیقی محلی مؤید به وجود آمدن نسل نوینی از موسیقی و موسیقیدان ایرانی در ۳۰ سال گذشته است .
حمید سعیدی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید