دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا

عاشورا در مکتب عرفان


عاشورا در مکتب عرفان
۱) بلا و ابتلا:‌
عارفان با ایمان نه تنها از بلا نمی‌گریزند، بلکه آن را نشانه لطف الهی و سبب پاکی روح و جان و تصفیه اعمال می‌دانند و به خاطر فضلیت و پاداش آن، به استقبالش می‌روند، امام صادق (ع) می‌فرماید: «ان الله اذا احب عبدا غته بالبلا»
(خداوند هرگاه بنده‌ای را دوست بدارد او را غرق در بلا می‌کند)
از این دیدگاه است که سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا در مناجاتی که در آخرین لحظات حیات با خدا دارد، پروردگار را هم به نعمت‌های سرشارش می‌ستاید، هم به بلای نیکویش «سابغ النعمه حسن البلا» همچنین روز عاشورا هنگام آخرین وداع با اهل بیت خویش ضمن آنکه آنان را آماده تحمل بلا و رنج می‌سازد «استعدو اللبلاء» فرجام خوشی برایشان بازگو می‌کند و می‌فرماید: خداوند دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب می‌کند، ولی به شما در مقابل این بلا و به عوض آن، انواع نعمت‌ها و کرامت‌ها می‌بخشد. پس شکوه نکنید و چیزی بر زبان نیاورید که ارزش شما را بکاهد «و یعوضکم عن هذه البلید انواع النعم
۲) یاد خدا
ذکر و یاد خدا در همه مراتب و مراحلش امری پسندیده و مورد تاکید است. در آیات خدا توصیه به یاد خدا فراوان شده است «اذکروالله ذکرا کثیرا» سیدالشهدا در بحرانی‌ترین حالات و پیشامدها، با یاد خدا آرامش می‌یابد و این اطمینان قلبی را به یاران و خانواده‌اش نیز منتقل می‌‌کند، خطبه‌هایش به نام و یاد خداست. داغ شهیدان و شهادت بستگان، زمینه ذکر خدا می‌شود. به نمونه‌هایی از سیره او در عرصه کربلا توجه کنید: وقتی برای اصحابش خطبه می‌خواند آغاز خطبه با ثنا و حمد خداست «اثنی علی الله احسن الثنا ولحمده علی اسراء و للضراء» خدا را به نیکوترین ستایش می‌ستایم و او را در حالت سرور و غم و راحتی سپاس می‌گویم. در صبح عاشورا، وقتی سپاه دشمن به سوی او می‌آید می‌فرماید: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب» (خدایا در هر گرفتاری، تو تکیه‌گاه منی) امام و یاران پاکباز او، شب عاشورا را مهلت گرفتند تا اینکه بتوانند تا صبح به نماز و قرآن و ذکر بپردازند.
امام (ع) در روز عاشورا، در اوج سختی‌های توان‌سوز و مدهوش ساز یک لحظه از یاد خدا غافل نبود و گویا خویش را در معرض نگاه پر مهر خدای خود می‌دید و پیوسته نام آن محبوب را بر زبان می‌راند و قطره وجودش را به دریای الهی متصل می‌ساخت. اینکه گفته‌اند در روز عاشورا امام حسین‌(ع) پیوسته و مداوم، خدا را یاد می‌کرد و زیاد می‌گفت: «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» شاهد این ارتباط قلبی دوستدار، دوست است.حتی برای تحمل پذیر کردن سخت‌‌‌ترین مصیبت‌ها هم، از اهرم ذکر خدا بهره می‌گرفت. وقتی کودک شیرخوارش را روی دستانش به تیر زدند و شهید کردند فرمود: «آنچه تحمل این مصیبت و درد را آسان و هموار می‌سازد این است که جلوی چشم خداوند است و او می‌بیند و شاهد است «هون علی مانزل بی انه بعین الله» مناجات‌های عاشقانه‌ امام حسین‌(ع) با معبودش در آخرین لحظات حیات نیز، تداوم همین حالات روحانی و عرفانی را می‌رساند و به تعبیرهای مختلف، نجواهای گوناگونی از آن حضرت در واپسین دم نقل کرده‌اند ولی قدر مشترک آنها این است که وقتی از زنده ماندن مایوس شد و یارانش همه به شهادت رسیدند و خود در قتلگاه بر زمین افتاد خدا را می‌ستود و یاد می‌کرد و مراتب و رضای خویش را ابراز می‌نمود و خدا را به عظمت یاد می‌کرد «اللهم متعالی المکان، عظیم الجبروت...» آمیختن حماسه و عرفان و جهاد و یاد خدا از درس‌های عاشورا است. دست پروردگان امام عاشورا نیز چنین بودند، یک نمونه، مسلم بن عقیل بود. وقتی دستگیر شد و او را برای کشتن به بالای دارالاماره می‌بردند، زبانش به ذکر حق گویا بود و دلش به یاد معبود می‌گفت: «الحمدلله علی کل حال» و پیوسته «الله اکبر» می‌گفت و از خدا مغفرت می‌طلبید و بر فرشتگان و فرستادگان الهی، صلوات و درود می‌فرستاد. پیش از او نیز وقتی «هافی» را به جرم پناده دادن به مسلم و همکاری با او بر ضد خلیفه دستگیر کردند پیش از شهادت، یاد خدا بر زبانش جاری بود و می‌گفت: بازگشت به سوی خداست، پروردگارا به سوی رحمت و رضوان‌ تو پر می‌گشایم!
در زیارت اربعین می‌خوانیم «و بزل مهجته فیک لیستنفذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله»
«امام حسین خون خویش را در راه تو نثار کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگشتگی گمراهی نجات دهد»
یاران امام (ع) همه خود را فدای دین و قربانی راه خدا و احیای اسلام کردند و از زندگی دنیوی به خاطر حق گذشتند و جاوید شدند.
حضرت زینب (ع) پس از حضور بر بالین سیدالشهدا و در کنار جسد قطعه قطعه او چنین گفت: «اللمه تقبل مناهذالقربان» (خدایا این قربانی را از ما بپذیر) و در تعابیر دیگری هم از آن حضرت به عنوان «ذبیح» یاد کرده‌اند، چرا که او اسماعیلی بود که در منای حق شهید شد و حیات دین را تضمین کرد.
امام خمینی (قدس سره)، درباره نقش فداکاری امام حسین (ع) برای احیای دین خدا می‌فرماید: «سیدالشهدا (ع) نهضت عاشورا را برپا نمود و با فداکاری و خون خود و عزیزان خود اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنی‌امیه را محکوم و پایه‌های آن را فرو ریخت، «اسلام چنان عزیز است که فرزندان پیامبر، جان خودشان را فدای اسلام کردند...» امام حسین (ع) خود و تمام فرزندان و اقربای خودش را فدا کرد و پس از شهادت او اسلام قوی‌تر شد.
۳) رضایت و تسلیم:
از مراحل بالای عرفان و توحید «رضا» است. «رضا» هم نشان دهنده امواج محبت و دلدادگی به خداوند است و هم نشانه اخلاص کمال و نداشتن هیچ انگیزه‌ای جز پسند و خواست مولی. اهل بیت‌(ع) در مقابل خواست خدا و تقدیر او کاملا راضی بودند و این را برای خود کمال می‌دانستند و با پشتوانه «رضا» هر مشکل و بلا و مصیبتی را صبورانه عاشقانه تحمل می‌کردند.
در مسیر راه کوفه، ابا عبدالله (ع) پس از برخورد با فرزرق و آگاهی از اوضاع کوفه فرمود «همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که دوست داریم» شعار «رضاالله و رضا نا اهل بیت» از کلمات نورانی امام (ع) و خاندان او در این سفر بود. این کلام را هم هنگام خروج از مکه به سمت کربلا در ضمن خطبه‌ای بیان فرمود. و هم واپسین کلماتی بود که در قتلگاه از حنجره خونین آن امام (ع) شنیده می‌شد که «الهی رضی بقضائک» خواهرخویش را به تسلیم و رضا دعوت می‌کرد «ارضی بقضا الله» تا پس از شهادتش بی‌تابی و نارضایتی از خود نشان ندهد. وقتی هم که می‌خواست از مدینه خارج شود، هنگام وداع با قبر رسول خدا (ص) از خدا طلب کرد که آنچه که رضای توست برایم انتخاب کن «اسئلک .... ما اضترت من امری هذا ما هو لک رضی»
۴) فوز
امام حسین (ع) در حرکت عاشورایی خویش، فوز و سعادت ابدی خود و یارانش را می‌دید، از این‌رو مشتاقانه به سوی این هدف می‌شتافت و در راه کوفه وقتی آن حضرت، با طرماح ملاقات کرد و او امام را از رفتن به کوفه پر آشوب منع می‌‌کرد، امام می‌فرمود: «ما با آنان قول و قراری داریم که دوست ندارم خلف وعده کنم، اگر همان پیش آید که گریزی از آن نیست، آن هم فوز و شهادت است....« » و ان یکن ما لا بر من ففوز و شهاده ان‌شاء الله» در سخن دیگری که از آن حضرت نقل شده است در شب عاشورا خطاب به همراهان گوشه‌‌هایی از فرهنگ حیات و فلسفه مرگ و زندگی و سعادت اخروی را بیان فرمود، سپس افزود:‌ «بدانید که تلخ و شیرین دنیا همه‌اش خواب و خیال است، بیداری و هوشیاری در آخرت است. فائز و رستگار کسی است که در آخرت به سعادت برسد و بدبخت کسی است که به شقاوت آخرت گرفتار آید: ...« و الفائز من فاز فیها و الشقی من شقی فیها» سخن معروف امام حسین (ع) در فارنی لا واری الموت الاسعاده» نیز گویای بینش امام (ع) در مورد مفهوم و ماهیت سعادت و رستگاری است که امام آن را در سایه شهادت در راه خدا می‌داند.
۵) اخلاص:
صحنه‌های جهاد و کشتن و کشته شدن در تاریخ بشری و تاریخ اسلام فراوان است، اما آنچه برخی از این صحنه‌ها را جاودانه کرده، اخلاص و رنگ الهی و خدایی داشتن است. «صبغه الله» این رنگ بی‌زوال در حماسه عاشورا دیدنی است.
امام حسین (ع) در ضمن خطابه‌ای مفصل که پیش از خروج از مدینه ایراد نمود، هرگونه شائبه دنیاطلبی و ریاست خواهی و جنگ قدرت را رد کرده، و انگیزه خالص «صلاح دینی و اجتماعی» را مطرح ساخت: «خدایا تو می‌دانی که آنچه از ما بود، هرگز نزاع بر سر قدرت و دنبال کالای دنیا رفتن نبود، بلکه می‌خواهیم معالم دین و نشانه‌های مکتب را نشان دهیم و با ایجاد اصلاح در جامعه، مظلومان ایمن شوند و فرایض و سنن تو اجرا شود....» نظیر این سخن را در جای دیگری هم فرمود که «من هرگز به عنوان شورش، خوشگذرانی، سرمستی، فساد انگیزی یا ستم برنخاستم بلکه برای طلب اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم...»
در این حرکت خالصانه، ناخالصان چه از اول و چه در مسیر راه کربلا، تصفیه شدند تا حاضران در عاشورا، همه یکدست و خالص باشند.
وقتی در طول راه اوضاع کوفه و شهادت مسلم بن عقیل گزارش داده شد، جعی از همراهان، از پیرامون حضرت متفرق شدند و تنها کسانی ماندند که از مدینه همراه حضرت آمده بودند.
هرتمثه بن ابی مسلم، در میان راه به امام (ع) برخورد، امام (ع) انتظار یاری و همراهی از او داشت. ولی او ناامنی خانواده خود را بهانه کرد و صحنه را ترک نمود. عبیدالله بن حر جعفی هم در منزلگاه «قصر بنی ‌مقاتل» به فرستاده امام (ع) که او را به نصرت حق فرا می‌خواند و نیز به دعوت امام حسین (ع) که با او دیدار کرد و او را به یاری فراخواند، پاسخ منفی داد و از این سعادت محروم شد. طرماح بن عدی هم تا چند قدمی این سعادت آمده بود که توفیق همراهی نیافت. خالصان، خلوص خود را در شب عاشورا و روز نبرد کربلا نشان دادند و گاهی آن را در رجزها و سخنان خویش بروز دادند. عایس بن ابی شبیب شاکری در نبرد خویش با سپاه کوفه، این گونه حمایت خالصانه و الهی خود را از اهل بیت پیامبر (ص) بیان می‌کند «من با شمشیرم در راه شما تیغ می‌زنم و جهاد می‌کنم تا به دیدار خدا بروم و با این کار، جز به پاداش الهی چشم ندوخته‌ام و چیزی نمی‌خواهم.»
۶) قیام برای خدا:
آن که برای خدا قیام کند، همه همتش عمل به تکلیف و کسب رضای الهی است. بنابراین نه کمی نفرات، در اراده‌اش خلل ایجاد می‌کند و نه شکست ظاهری او را مایوس و بدبین می‌سازد. «قیام لله» توصیه و موعظه الهی است، آنجا که می‌فرماید: «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فراری» (بگو شما را به یک چیز موعظه می‌کنم. اینکه دو تا، دو تا و به تنهایی برای خدا قیام کنید) اگر در یک مبارزه این انگیزه باشد، تضمین بیشتری برای ادامه مبارزه تا نهایت توان و تا پایان عمر است و حتی در تنهایی و بی‌‌یاوری و کمی امکانات هم تکلیف را از خود ساقط نمی‌داند و با باطل سازش نمی‌کند. امام حسین (ع) به برادرش محمد حنیفه که از روی نصیحت به آن حضرت سخنانی می‌گفت، فرمود: برادرم! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی هم نداشته باشم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد.» در سخنانی هم روز عاشورا، ضمن رد ذلت تسلیم در برابر دشمن فرمود: «لکد و انی زاجف بهذه الی سره علی قله للعدد و کثره العدو و خذله الناصر» (من با همین گروه اندک، با آنکه دشمن بسیار است و یاوران ترک یاری کرده‌اند خواهم جنگید)
آنچه برای خدا باشد، ماندگار و پایدار می‌شود، قیام عاشورا چون رنگی خدایی داشت، ابدی و بی‌شکست شد. به تعبیر حضرت امام (قدس سره) «شکست نبود کشته شدن سیدالشهدا، چون قیام لله بود، قیام لله شکست ندارد» و «آگاه باشند که ما آمدیم ادای وظیفه خدایی بکنیم، آمدیم اسلام را حفظ کنیم»
سعید دادخواه
منبع : روزنامه رسالت