یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا
موزه ای به وسعت ایران
در حالی که پشت میز تحریر اتاقم نشته ام هنوز نمیدانم مطلبم را باید از کجا شروع کنم از اتاق بیرون میآیم نفس عمیقی میکشم تا بلکه با رسیدن اکسیژن تازه سلولهای خاکستری ام بکار بیافتد همین که دستهایم را به طرفین بدنم باز میکنم، ناگهان چشمم به سپیدی قله دماوند این مظهر جاودانگی ایران زمین میفتد.
درون خود احساس عجیبی میکنم فکر میکنم روحم دارد از جسم خارج میشود اما نه این مرغ خیالم است که دارد هر لحظه اوج میگیرد. خودم را روی قله دماوند حس میکنم و سرمای برفهایش به رگهایم گرما میبخشد. باز هم اوج میگیرم وبه آبی فیروزه ای خزر و سبزی بی مانند جنگلهای شمال میرسم بعد همانطور مسیرم را به سمت شرق ادامه میدهم گنبدهای آسمانی رنگ خیام،عطار و کمال الملک را در نیشابور پشت سر میگذارم. ناگهان احساس آرامش عجیبی میکنم. به بارگاه قدس پیشوایم در مشهد رسیده ام میخواهم بیاستم و کم بیاسایم، اما نمیتوانم در حالی که دورمیشوم نادر را میبینم که سوار بر اسب و تبزرین در دست در حالی که اشعار فردوسی را زمزمه میکند به بدرقه ام آمده است.
سراسر وجودم سرشار از غرور میشود. هنوز در فکر او هستم که خودم را بالای شهر سوخته در زابل مییابم با خود میگویم که چه رازهایی را در دل خود جای داده است این سوخته دل کهنسال با زهم ادامه میدهم و صدای رستم را میشنوم که هنوز در سوگ پسر عزادار است. سپس از دریاچههامون و نخلهای سرسبز سراوان و زاهدان به ساحل نیلگون دریای عمان و بعد از آن به خلیج تا ابد پارس میرسم. از فراز معبدها هندوها در بندرشاه عباس کبیر نیز عبور میکنم بوی درختان شناور جنگل لافت در قشم مرا بخود میآورد، سربرمیگردانم اما کشتی به گل نشسته یونانیها را در کیش میبینم، از بام خانه ریس علی دلواری،در بوشهر نیز رد شده ام و حالا دیگر به شکرستان رسیده ام بوی نیشکر،خرما و نفت با هم عجبین شده است.
نوای خوش اروند و کاورن و بهمن شیرخستگی را از من میرباید ره بسوی کاخ "آپادانا" ی داریوش شاه بزرگ و معبد بزرگ "چغازنبیل" میپیمایم باز به احساس آشنایی میرسم، همان احساس آرامش عجیبی که دربارگاه علی بن موسی داشتم راستی اینجا کجاست؟ ناگهان گنبد مقرنسی شکل دانیال پیامبر را میشناسم چقدر خوشبختم که در شرق و غرب کشورم دو انسان پاک آرمیده اند. در حالی که از خاک پاک آن دیار درحال گذرم دلم میگیرد چرا که اینجا دیگر از نادر خبری نیست. از سبزه زارهای چهارمحال به ((فک الفلاک)) لرستان میرسم و از آنجا به سوی ایلام و کرمانشاهان میروم در آن دیار ناخودآگاه به یاد خسرو و شیرین و فرهاد کوه کن میافتم، میخواهم بگذرم که نقش ماندگاری از داریوش شاه را به تارک بیستون میبینم.
به سوی کردستان و از آنجا به آذربایگان روانه شدم دریاچه آذربایگان مرا بر سر سفره اش نمک گیر میکند و سپس مرا بسوی دو برادر کهن سربه فلک کشیده اش سهند و سبلان هدایت مینماید، در حالی که از عظمت این دو برابر سپیدمو حیران مانده ام، ناگهان مرغ خیالم با سرعت بیشتری به پرواز در میآید و از روی کویر سوزان عبور میکند تا مرا به شهر بادگیرها برساند. یزد آرام خوابیده است،بوسه ای بر پیشانی اش زدم و دور شدم. از دور صدای همهمه میآمد ناگهان خود را در محاصره سی وسه پل،چهل ستون و عالی قاپو در اصفهان میبینم. به تک تک آنها سلام میکنم آنها نیز به عنوان شادباش افتخار همراهی با زاینده رود را به من اعطا میکنند. پس از وداع باز زنده رود جاوید به سوی دیگر که نمیدانم کجاست روانه میشوم.
ناگهان بوی گل طعم عشق و صدای بلبل به من میفهماند که به سراچه حافظ و سعدی قدم گذاشته ام، میخواهم بگذرم اما باز همان آرامش عجیب به پابوس شاهچراغ میروم و سلام برادرش را به او میرسانم. از شهر شیراز به دشت مرودشت میرسم. مرا به کاخ آپادانا و ((هدیش)) و تالار صد ستون هدایت میکنند و به گرمیاستقبالم میکنند. به کرمان میرسم انگار همه غم دارند نمیدانم چه شده، کسی با من حرف نمیزند؛ به سوی بم رهسپار میشوم هیچ نشانه ای از بم نیست خدای من مگر میشود؟ ناگهان خون در رگهایم یخ میزند بم وارکش به ویرانه ای مبدل شده اند.
به گزارش ایران توریسم، دیگر هیچ نشانی از بزرگترین بنای خشتی عالم باقی نمانده بغض در گلویم میشکند و در سوگ ارگ بم و مردمانش میگریم. دیگر نمیتوانم بمانم مرغ پرشکسته خیالم به سرعت باز میگردد و دیگر در هیچ جا توقف نمیکند ناگهان میایستد و من خود را در خیابان شمیران تهران جلوی در ورودی موزه رضا عباسی میبینم. نمیدانم چرا اینجا؟ اما میدانم دیگر مرغکم که هنوز گریان است خیال پرواز ندارد او را بغل میکنم و وارد موزه میشوم. «علاقه مندان به بازدید از موزه میتوانند هر روز هفته به جز دوشنبهها و ایام سوگواری از آن دیدن کنند.» این عبارتی است که روی در ورودی موزه نصب شده است. مجموعه آثاری که در موزه رضا عباسی به نمایش گذاشته شده است یادآور گذشته ای از روزگار بس ناشناخته و سحرانگیز و سرشار از تلاش و کوشش بشر برای دوام و بقاء،ستیز با طبیعت،دستیابی به نعمتها و غلبه بر چیرگیهای آن است مجموعه مورد اشاره در ۵ تالار و نمایشگاه دائمیموزه به نمایش گذاشته شده است.
به تالار اول با نام تالار پیش از اسلام قدم میگذارم اشیاء محفوظ در این تالار از هزاره دوم پیش از میلاد تا پایان دوره ساسانی را در برمیگیرند.سفالینهها و فلزهایی که باشکل و طرحهای ساده و دلپذیر و اغلب الهام گرفته از طبیعت هستند،هر یک نام منطقه ای چون آذربایگان،شوش و لرستان را به همراه دارند.کشف مواد و دستیابی به مصالح انسان دوره مادی و هخامنشی را واداشت که به زیبا آفرینی فکر کند و آثار بدیعی را از خود به جا بگذارد ظروف نقره و طلاکوب دوره ساسانی که آثار این تالار را به پایان میبرند، تجسمیاز آن بازماندهها هستند.
بعد از بازدید از اولین تالار به تالار بعدی موزه که همان اولین تالار هنرهای اسلامی است میروم که در آن فلزاتی متعلق به دوره آل بویه که نقشهایی از دوره ساسانی و خطوط کوفی که از اولین نمادهای دوره اسلامی است را در بردارد. همراه با سفالینههایی از سده سوم و چهارم هجری قمری متعلق به نیشابور و نمونههایی از سفالهای لعاب دار رنگارنگ متعلق به ساری و همچنین ظروف سفالین از دوره سلجوقی از قبیل ظروف مینایی،نقاشیهای زیرلعاب، که اکثرا در شهرهای ری و کاشان تولید گشته اند، قسمت دیگری ازاین مجموعه را تشکیل داده اند.پیه سوزها،عود سوزها و ظروف فلزی دیگر دوره سلجوقی پایان بخش مجموعه این تالار هستند.
از تالار اول دوره اسلامی به تالار دوم دوره اسلامی قدم میگذارم. در این تالار آثاری از قرن هفتم تا پایان سده سیزدهم هجری جای دارند. با یورش مغولان،گرایشها سلیقهها و نوع ساختهها دگرگون شد و مراکز هنری از سویی به سوی دیگر جابجا شدند. سفالینههای آغازگر این مجموعه با رنگینهها و زمینههای تزئینی دیگر گونه، نمونههایی از این دستاوردها هستند.فلزات دوره تیموری بازماندهایی چند از این دوره پرآشوب را به نمایش میگذارند. در ادامه این مجموعه،نقش مایهها،آذینهها و رنگ مایههای متفاوت بر فلزات،سفالیتهها و بافتههای پرنقش و نگار متعلق به دوره صفویه روزگار دیگری را مجسم میکند. بخش دیگری از این مجموعه را منسوجات،فلزات و لاکیهای رنگارنگ و آذین یافته با طرحهای گل ومرغ،نمونه آثاری از دوره قاجار که نشان دهنده عصر نوینی در تاریخ فرهنگ و هنر این مرزوبوم هستند تشکیل داده است.
تالار بعدی که قصد دارم به آن قدم بگذارم تالار نگارگری است. از سدههای اولیه دوره اسلامی آثار معدودی از نگارهها به جا مانده است.آغازگر تالار نگارگری موزه، برگهایی از شاهنامه متعلق به سده هشتم و نمونههایی از مکاتب شیراز و تبریز هستند. میدانم که شیوههای نگارگری در هر دوره به نام شهر و یا شهرهای مراکز قدرت نامیده و معروف گشته اند نگارههای دیگری از سایر کتب که در ادبیات ما جایگاه بالایی دارند مثل بوستان،گلستان وخمسه نظامیشیوههای هرات و شیراز را در قرن نهم و تبریز و قزوین و اصفهان را در سدههای دهم و یازدهم به تجسم میآورند. آثاری از رضا عباسی که شیوه و سبک او جایگاه وی را به گونه ای دیگر رقم زده است همراه با نگارههای تنی چند از شاگردانش مجموعه دوره صفویه را به پایان میرساند.گلهای اصیل وسنتی با رنگهای چشم نواز و بلبلان نشسته بر شاخسار و سرمست از عطر گلها جلوههایی از نقش نگارهای دوره قاجار هستند که مجموعه این تالار را به پایان میبرند.
پنحمین تالا ر دائمی موزه تالار خوشنویسی است.خوشنویسی و کتابت در ایران با نام وکلام خداآغاز میگردد.دست نوشتههایی به خط کوفی،ثلث و نسخ بر صفحاتی تذهیب شده از قرآن کریم و سایر کتب، نمونههایی از نخستین نگارش دردوره اسلامی را در این تالار به نمایش میگذارند، این مجموعه با آثاری نگاشته شده به شیوههای نستعلیق و شکسته با قلم بزرگانی چون میرعماد، میرزا غلامرضا و عبدالمجید درویش ادامه پیدا میکند.نسخی از قرآن نیز زینت بخش قسمت دیگری از فضای این تالار است. همچنین مشاهده سیر تحول ساخت و پرداخت کتاب نیز با نمایش نمونههایی از نسخههای خطی متعلق بر قرن نهم تا پایان قرن سیزدهم هجری فراهم میگردد.
پس از بازدید از تالارهای دائمی به درون تالار و نمایشگاه موقت موزه رضا عباسی قدم میگذارم که به گفته راهنما؛ موزه در کنار نمایشگاههای دائمی قسمتی از فعالیت خود را به برگزاری نمایشگاههای کوتاه مدت اختصاص داده تا از این طریق فرصتی برای نمایش دادن آثاری که در گنجینه موزه نگهداری میشود، به وجود آید همچنین در زمانهای مناسب این فضا در اختیار اساتید مختلف هنری قرار میگیرد تا ارتباط موزه با گروههای بیشتری فراهم شود و امکان دیدن آثاری از هنرمندان قدیم و معاصر در کنار یکدیگر نیز میسر گردد.
در ضمن موزه دارای کتابخانه ای است که با مجموعه ارزشمند از کتب و دورههای مجلات به زبان فارسی و لاتین و دورههای روزنامههای قدیمی مکمل موزه میباشد و زمینه مطالعاتی را برای پژوهشگران وعلاقه مندان فراهم میکند. در بخش دیگری از موزه کلاسهای آموزشی هنری دایر میباشد تا از این طریق امکان فراهم آمدن زمینه کار برای علاقه مندان فراهم شود. و در انتها نیز باید به فروشگاهی که به فروش نشریات سازمان میراث فرهنگی و سایر سازمانهای هنری همچنین کارت پوستالها و پوسترهایی در زمینه ایران شناسی مبادرت میکند، اشاره کرد.حال میفهم که مرغ خیالم چرا در جلوی موزه ایستاد! او میخواست خلاصه موزه بزرگ ایران را به من در موزه رضا عباسی نشان دهد از موزه بیرون میآیم انگار روحم میخواهد به جسم وارد شود اما نه این مرغ خیالم است که آرام گرفته است ناگهان به خود میآیم، هوا کاملا تاریک شده دستهایم در طرفین بدنم باز شده است،چقدر خسته ام، نگاهم هنوز به سپیدی دماوند دوخته شده است، نمیدانم گویی مدت زیادی گذشته است و من اینجا ایستاده ام.
گونه ام خیس و چشمانم تر است نمیدانم چرا ولی میدانم که گریه کرده ام اما در عمق وجودم احساس خاصی دارم که قابل وصف نیست.به اتاق بازمیگردم دفترم هنوز باز است و همچنان سپید باقی مانده است. پلکهایم به شدن سنگین شده و خواب سراسر وجودم را گرفته است و من هنوز نمیدانم از کجا بایدمطلبم را شروع کنم.
ایران توریسم
منبع : روزنامه سیاست روز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست