پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا


کاری جز فیلمسازی بلد نیستم


کاری جز فیلمسازی بلد نیستم
تانیا برانیگان از جاده اصلی خارج می‌شویم، به‌سمت دروازه می‌رویم از میان انبوه جمعیت بیکاری که می‌خواهند به‌عنوان سیاهی لشکر مشغول به کار شوند، می‌گذریم. :
پس از پشت‌سر گذاشتن زمینی لم‌یزرع و در سمت راست مجسمه غول‌پیکر بز، به گوشه‌ای می‌رویم و مقابل ساختمانی آجری توقف می‌کنیم. از انبوه پله تیره بالا می‌رویم و سپس وارد راهرویی تیره‌تر می‌شویم. در نهایت موفق به دیدن فرد مورد نظر می‌شویم. تیان ژوانگ‌ژوانگ، همانند دفترش واقع در بیتایپین‌ژوانگ (منطقه‌ای در حومه پکن که محل استقرار بسیاری از کمپانی‌ها و استودیوهای فیلمسازی است)، باوجود حضور در قلب سینمای چین دور از جمع است.
تیان با کمک ژانگ ییمو و دوست دوران کودکی‌اش چن کایگه هسته اصلی «نسل پنجم» را تشکیل می‌دهند که طی سال‌های ۱۹۸۰ توانستند جانی دوباره به صنعت سینمای چین ببخشند و توجه جهانی را معطوف آن سازند. باوجود اینکه آخرین ساخته‌های ژانگ و چن فیلم‌هایی پرفروش و با رنگ و لعاب اکشن بودند، جدیدترین ساخته تیان تحت عنوان «استاد گو»، یک فیلم زندگینامه‌ای غمگین درباره مردی است که به خاطر تبحرش در یک بازی فکری باستانی موسوم به «گو» شهرت داشت.
تیان تاکنون به ندرت سراغ موضوعات سهل‌الوصول رفته است. وو کینگیوان، قهرمان جدیدترین فیلم او به‌دلیل مناسبات ناخوشایند میان زادگاهش و کشورهای محل اقامتش شخصیتی جنجالی است. او مادرش را در چین رها می‌کند و به ژاپن می‌رود و حتی پس از تهاجم چین به ژاپن باز هم در این کشور می‌ماند. از سوی دیگر دستمایه فیلم موضوعی تقریبا فیلم‌ناشدنی است، زیرا به داستان مردی مستقل می‌پردازد که استعدادش در بازی فکری‌ به دشواری شطرنج است.
کارگردان ۵۶ ساله می‌گوید: «همیشه و به ویژه در زمینه فیلمسازی دنبال دردسر بوده‌ام.» تیان به رغم منش بی‌تکلف و گاهی بیش از حد مودبانه‌اش، تخصص خاص در راندن دیگران از خود دارد. در ابتدا تماشاگران چینی بودند که نخستین فیلم او را بیش از حد پیچیده و در نتیجه غیرقابل‌دیدن تشخیص دادند. سپس نوبت به مقامات چینی رسید که پس از نمایش «بادبادک آبی»، به‌خاطر انتقاد صریح فیلم از انقلاب فرهنگی چین، تیان را ممنوع‌الکار کردند.
با وجود این تیان توانسته در آن سوی آب‌ها تماشاگرانی پروپاقرص برای فیلم‌هایش بیابد. مارتین اسکورسیزی از «سارق اسب»، دومین فیلم تیان، به‌عنوان بهترین فیلم دهه گذشته یاد کرد (این فیلم در سال ۱۹۸۶ ساخته شد و تنها نمایش آن سال ۱۹۹۰ در آمریکا بوده است). «دوران بهاری در شهر کوچک» که ماحصل بازگشت تیان پس از ۱۰ سال غیبت به سینما بود، به‌خاطر داستان عاشقانه و تلخ خود با استقبالی گسترده‌ مواجه شد.
تیان به‌رغم رفتار سرسختانه و غیرقابل انعطاف خود (وقتی نخستین فیلمش توقیف شد، او تماشاگران را سرزنش کرد) قلبی رئوف دارد. او خیلی راحت و غیرمنتظره در میانه گفت‌وگو از جای خود برمی‌خیزد و بیرون می‌رود اما چند لحظه بعد با یک لیوان آب برای مترجمش بازمی‌گردد. فهمیدن دلیل گرایش تیان به شخصیت قوی و سرسخت اما نجیب مانند «وو» چندان عجیب نیست. تیان می‌گوید: «وو توانایی فوق‌العاده‌ای برای تاثیر نپذیرفتن از جهان بیرون داشت.
او فردی کاملا خالص بود که تنها با عقاید ذهنی‌اش و بازی گو زندگی می‌کرد. شخصا علاقه زیادی به او دارم و احترام زیادی نیز برایش قائلم. اکثر مردم به‌دنبال چیزها و مسائل مادی هستند... اما هدف نهایی زندگی او تنها نوعی اعتقاد بود. وو هیچ‌گاه در ژاپن صاحب عنوانی برجسته‌ نشد اما ژاپنی‌ها او را «سلطان بی‌تاج و تخت گو» می‌نامیدند.
بیشتر علاقه‌مند به سیر زندگی او بودم و نه نتایج زندگی‌اش. دوست داشتم به مسائل زندگی و تاثیری که اجتماع بر مردم می‌گذارد بپردازم.» اگر شکست نخستین فیلم تیان را نادیده بگیریم ـ که به‌خاطر جبران ضرر آن و حضور داشتن در عرصه سینما مجبور به کارگردانی آثاری پیش پا افتاده‌ چون «بچه‌های راک‌اند رول» شد ـ او در همه کارهایش توجه‌ای خاص به مردم کشورش داشته است. او از طرفداران قدیمی اقلیت‌های نژادی چین است که این موضوع در «دلامو»، مستندی که درباره تبت ساخت و همین‌طور «سارق اسب» به خوبی آشکار است. همچنین وسواس اخلاقی بیش از حد تیان باعث شده نگاه او بیش از آن انتقادی‌بودن، همدردانه باشد.
در دورانی که همقطاران تیان سرگرم خنجرهای پران هستند، او ترجیح می‌دهد فرو رفتن خنجر در قلب را به تصویر درآورد. شخصیت اصلی «استاد گو» پس از حضور در جشن جوانان ژاپنی بهت‌زده می‌شود، چراکه می‌بیند آنان در کنار نقشه چین که مناطق اشغال شده آن با خورشیدی سرخ مشخص‌شده، مشغول شادمانی هستند.
درک صحیح آثار تیان، مانند ساخته‌های ژانگ ییمو و چن کایگه، بدون اطلاعات از دوران پرجنب و جوش و غیرمتعارف که فیلمسازان نسل پنجم در آن می‌زیستند، امکان‌پذیر نیست. تیان با سینما بزرگ شده است. پدر او تیان فانگ بازیگری معروف و کارگردانی بود که بعدها رئیس استودیو فیلم پکن شد. مادر او یو لان نیز بازیگر و مدیر استودیو فیلم کودکان بود.
تیان درباره تاثیر والدین‌اش بر او، همانند بسیاری از پاسخ‌هایش، مردد است. به‌هرحال او به خاطر احتیاط یا شاید هم به دلیل تمایل نداشتن به ورود به حریم خصوصی‌اش، عامدانه یا مودبانه، از پاسخ به برخی سوال‌ها طفره می‌رود. «از آنجا که پدر و مادرم سینماگرانی حرفه‌ای بودند کاملا درک می‌کردند کارکردن در سینما تحت نظارت حکومت کمونیستی چندان ساده نیست. حکومت تنها فیلم‌های تبلیغاتی و سیاسی می‌خواست و ساختن فیلم هنری یا شخصی بسیار مشکل بود.»
اعلام انقلاب فرهنگی از سوی مائو در سال ۱۹۶۶ خط پایانی بر تمام آرزوهای تیان بود و باعث شد پس از شش سال تحصیلاتش را نیمه‌کاره رها کند. «آنها تمام فرهنگ سنتی چین را نابود کردند.» تیان این نابودی را هم در بعد سیاسی و هم در بعد اخلاقی می‌داند. «از آنجا که سیاست خیلی بی‌رحم است، همه مجبور بودند از خود حفاظت کنند و به همین خاطر بسیار خودخواه شدند. اوضاع به گونه‌ای شده بود که دیگر هیچ‌کس خودش نبود.»
در نتیجه این مسائل تیان چند سالی به‌عنوان سرباز در استان‌های مختلف و مدتی کوتاه نیز به‌عنوان عکاس کار کرد. پس از بازگشایی آکادمی فیلم پکن در سال ۱۹۷۸، تیان جزو اولین کسانی بود که راهی آنجا شد اما چون سن او برای آموختن فیلمبرداری بالا رفته بود، تصمیم گرفت به جای آن در رشته کارگردانی تحصیل کند. از آنجا که صنعت سینما در چین تقریبا از بین رفته بود و با توجه به اوضاع آشفته کشور، انجام هر کاری امکان‌پذیر بود.
تیان و همدوره‌ای‌هایش نیز به‌جای کارکردن طبق سنت رئالیسم سوسیالیستی تصمیم به شروع شیوه‌ای نو گرفتند. «حداقل هفته‌ای شش فیلم می‌دیدیم. مانند اسفنج‌های خشکی بودیم که مدام می‌خواهند آب جذب کنند. هر فیلمی که به دست‌مان می‌رسید، چه چینی و چه انگلیسی، تماشا می‌کردیم. او می‌گوید «دوران طلایی» سینمایی چین در دهه ۴۰ تاثیر زیادی روی‌شان داشته است اما در عین حال «تاثیر گذار، تروفو، فلینی، آنتونیونی و برگمان هم بر من خیلی خیلی زیاد بوده است.»
زمانی که این گروه در سال ۱۹۸۲ فارغ‌التحصیل شدند، آماده ساختن سینمای جدیدی بر ویرانه‌های صنعت فیلم کشورشان بودند.
سبک این فیلمسازان همانند موضوعات فیلم‌های‌شان، از وسواس ژانگ ییمو درباره رنگ گرفته تا سبک شبه‌مستند «سارق اسب»، کاملا تازگی داشت. «فکر می‌کنم تمام فیلمسازان نسل پنجم چند خصیصه مشترک داشتند: تجارب دوران بزرگ شدن‌ ما ـ به ویژه طی انقلاب فرهنگی ـ و بازتاب آرزوهای‌مان در فیلم‌ها. پس از تغییر اوضاع و بازشدن فضای اجتماع، همان‌طور که نظام ارزش مردمی تغییر کرد، شیوه‌های خلاقانه ما و محصولات فکری نیز تغییر کرد.»
اما مسائلی چون دسترسی روزافزون فیلمسازان به سینمای بین‌الملل، تاثیر بازار و شیوه‌های سانسور مستقیم و غیرمستقیم (که هنوز هم باعث حذف صحنه‌ها یا توقیف کامل فیلم‌ها می‌شود)، باعث شد این اتحاد خیلی زود از بین برود. در دورانی که تمام حرکات و رفتار کارگردانان زیر نظر بود، بسیاری مورد قربانی قضاوت‌های ناعادلانه قرار گرفتند. تیان به یاد می‌آورد که طی ۱۰ سال غیبت از سینما مدام مشغول به فیلم‌دیدن، بحث‌کردن درباره علایقش بود اما نمی‌توانست نقشی در آن داشته باشد.
«واقعا هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم. زمان به سرعت می‌گذشت... اما زندگی هنوز وجود داشت. دوستان، طبیعت و فیلم‌هایی که می‌شد که درباره‌شان بحث کرد هنوز بودند. آن سال‌ها بهترین سال‌های خلاقیت من بود و مهم نبود محلی برای بروز این خلاقیت وجود ندارد. من تنها یک سال اجازه کار نداشتم اما سال‌های بعد تنها فیلم‌های تجاری پیشنهاد می‌شد و من هم تمایلی به ساخت آنها نداشتم. سینما همیشه دو جنبه داشته است: جنبه تفریحی و توسعه فرهنگی. در چین به جنبه اول بیشتر پرداخته شده و همین باعث آسیب‌دیدن جنبه دوم شده است.»
این روزها یافتن وجه مشترک میان تیان و همدوره‌ای‌های سابقش، البته به جز لباس‌های تیره چروک و سیگار که گویی وجه مشترک همه کارگردانان موج نویی است، کار مشکلی به نظر می‌رسد. او می‌گوید «نفرین گل طلایی» ژانگ ییمو را ندیده و به سختی حاضر به اظهار نظر درباره «پیمان»، جدیدترین ساخته چن کایگه با موضوع هنرهای رزمی است که انتقادهای زیادی را برانگیخته است. تیان در نهایت با احتیاط می‌گوید: «هر کارگردانی توانایی‌ها و محدودیت‌های خود را خوب می‌داند و به همین خاطر انجام کاری متفاوت دشوار است. درک می‌کنم که چرا آنان این کارها را انجام می‌دهند.»
حقیقت این است که انجام اصلاحات و بازشدن فضا در چین معنای «نسل‌ها» را به‌کلی عوض کرده است. می‌توان مدعی شد دیدگاه تیان به فیلمسازان جوان چینی شباهت زیادی دارد اما با کارهای غمگین، بدبینانه و سبک عمدا غیرحرفه‌ای گروهی که منتقدان «نسل ششم» نامیده‌اند متفاوت است. از جمله کارهای قابل توجه تیان پرورش استعدادهای جدید (وی در حال حاضر مشغول تدریس است) و ستایش از دو ستاره رو به رشد چینی، ما لی ون و نینگ هائو است.
تیان همچنین دست‌اندکار ساخت فیلمی است که «تا به حال چیزی درباره‌اش به کسی نگفته بودم.» او تصمیم دارد باز هم به‌شیوه خاص خود کار کند. «وقتی برای اولین بار دوربینی را لمس کردم به رابطه‌ای غریب میان خودم و این وسیله پی بردم. احساس می‌کردم کمی خالص‌تر شدم... به فضایی برای بروز خودم، تخیلات و رویاهایم دست یافته بودم. نیرویی خاص مرا به سوی سینما کشید. وقتی غرق این حرفه می‌شوید، بیرون‌رفتن از آن خیلی مشکل می‌شود. باید اعتراف کنم که جز فیلمسازی کار دیگری بلد نیستم.»
منبع: گاردین، ۲۱ مارس
منبع : روزنامه تهران امروز