پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا

جنبش ملی و خرده جنبش ها


جنبش ملی و خرده جنبش ها
پس از دوره شكست و افول جنبش ها و كسادی اوضاع سیاسی، خرده جنبش های اجتماعی سیاسی امكان ظهور می یابند. نحوه مواجهه خرده جنبش ها با مطالبات خود و قدرت معمولا تعیین كننده شكل گیری و تولد جنبش اصلی و ملی و تقویت آن و یا هرز بردن این روند خواهد شد. برای شكافته شدن این بحث به تجربه دوران اصلاحات به عنوان یك جنبش ملی و شكست آن و تحولات بروز خرده جنبش های اجتماعی سیاسی و پروژه های سیاسی فردی پس از آن خواهیم پرداخت.دوم خرداد ۱۳۷۶ را باید مدل و الگوی آزادی و دموكراسی در ایران تلقی كرد. مدلی كه در پهنه اجتماعی كشور تجربه شد.
دولت و مجلس و شوراهای شهر با این مدل و الگو انتخاب شد و تقریبا هشت سال دوام آورد و در مدت كوتاهی از انتخابات دور دوم شوراها تا انتخابات ریاست جمهوری در سوم تیر ۱۳۸۴ اهرم ها و نهادهای قدرت را یكی یكی تحویل جناح رقیب داد. از دیدگاه ساختاری واگذاری ریاست جمهوری به محمود احمدی نژاد زمان پایان اصلاح طلبی حكومتی و مدل دموكراسی دوم خرداد است. اما دیدگاه هایی كه به پدیده و رخداد دوم خرداد به عنوان یك پویش اجتماعی نگاه می كنند، زمان پایان اصلاح طلبی را ترور نافرجام سعید حجاریان، یا بحث تصویب طرح مطبوعات در مجلس ششم، یا توقیف مطبوعات و دستگیری فعالان مستقل سیاسی در سال ۷۹ می دانند. خواه طرفدار نظریه پویش های اجتماعی باشیم و یا نگاه ساختاری به این رویداد داشته باشیم، جنبش اصلاحات شكست خورد اما نباید از نظر دور داشت كه دوم خرداد ۱۳۷۶ نقطه آغاز تحولی در حیات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران شد. تحولی كه ظرفیت ها، امكانات و انرژی های فراوانی را رها كرد كه می توانست نقش تعیین كننده ای در جهت ایجاد روند دموكراتیك در جامعه، توسعه سیاسی و بهبود سطح زندگی جامعه به خصوص اقشار فرودست و شكل گیری و نهادینه و تعیین شدن حوزه عمومی داشته باشد. دوم خرداد قادر به نهادینه كردن اصلاحات نشد. اما طرح این نظر نباید به نفی دستاوردهای فرهنگی سیاسی كه موجد نوآوری، ارزش ها و سنت های سیاسی دموكراتیك شد، بینجامد. مردم ایران از مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰ و تا مقطع كودتای ۲۸ مرداد، بهمن ۵۷ و دوم خرداد ۷۶ مرتبا پویش ها و حركات و جنبش های یكصدساله را ایجاد كرده اند. اما در عرصه ذهنی و تفكرات و تجربیات سیاسی، تجربیات فراوانی ذخیره كرده كه در اختیار نسل های تازه ای از كنشگران سیاسی زمانه خود قرار داده اند. حال این همه دستاوردهای تاریخی چه وقت به شكل گیری و تعیین یافتگی در ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی منجر می شود. فعلا پاسخ روشنی نداریم. در عرصه ذهنی روشنفكران و كنشگران سیاسی این همه پویش و تجربه را واقف اما با روحیه عجول ایرانیان، به كارگیری این تجربیات دچار مشكل می شود.
شكاف ها و خرده جنبش ها
تاثیر دوم خرداد بر روی شكاف های مهم اجتماعی در ایران و ایجاد همسویی با شكاف سیاسی و اصلی نقش بسزایی داشت. جامعه ایران با چندین شكاف مهم درگیر است كه هر كدام می توانند شكاف اصلی را تحت الشعاع قرار دهند و آن را به حاشیه برانند و یا در خدمت آن قرار بگیرند و به آن نیرو و انرژی بدهند. جنبش دوم خرداد شكاف های اجتماعی در ایران را با محوریت دادن به شكاف سیاسی همسو كرد و پتانسیل آنان را در خدمت خود به كار گرفت. خرده جنبش ها همگی به رغم منافع متفاوت امیدوارانه زیر پرچم دوم خرداد گرد آمدند با این امید كه به خواسته ها و مطالبات خود در شرایط و وضعیت مورد نظر در ایران دست پیدا كنند. اما دوم خرداد به هدف مورد نظر نرسید و سبب سرخوردگی شدید و بی اعتنایی اقشار مختلف به جنبش اصلاحات و سایر خرده جنبش ها شد. این دلیل سبب شد تا اقشار و طبقات مختلف اجتماعی منافع خود را از طریق فعال شدن و فعال كردن حوزه علایق ویژه خود فعال كنند. بدین ترتیب از جنبش ملی و اصلی جدا و در حوزه علایق ویژه خود فعال شدند. اقشار محروم جامعه در انتخابات ۳ تیرماه ۱۳۸۴ رویگردانی خود را از دولت اصلاح طلب نشان دادند و با رویگردانی و دلزدگی شدید از شعار دموكراسی و پذیرش شعارها و وعده های رفاهی و اقتصادی از شكاف اصلی جامعه جدا شدند. سایر شكاف ها و نیروها نیز با راه اندازی خرده جنبش ها به مسیری متفاوت از شكاف اصلی رفتند. از منظر جامعه شناسی سیاسی وقتی جنبش های اجتماعی سیاسی كلان آن هم در جامعه ای چون ایران متوقف شده یا شكست می خورند خرده جنبش های اجتماعی سر باز می كنند. اما از آنجا كه محوریت ملی ندارند و بدون حمایت سایر اقشار اجتماعی هستند نتیجه كامیاب نمی گیرند كه این امر نشان می دهد جامعه دارای مطالباتی تحقق نیافته است كه خود را مستحق دستیابی به آن می داند.توقف یا شكست اصلاحات در پایان دولت خاتمی، آغاز دوره بروز خرده جنبش های اجتماعی بود كه پس از ۳ تیرماه ۱۳۸۴ ه ش خود را نشان داده است. جدا از نحوه بروز این تحولات و درستی یا نادرستی آنان توجه به حوادث رخ داده قابل تامل است. طرح اعتراضات و مطالبات مختلف خود را به شكل خودجوش و یا با رهبری منفرد بدون پیوند با یكدیگر نشان داده است.
در این میان وظیفه نیروهایی كه احساس می كنند خرده جنبش ها موفق نمی شوند و موجب به هدر رفتن پتانسیل جریانات می شوند، چیستنیروهای تحول خواه و دموكراسی طلب ایران كه در حمایت از جنبش دوم خرداد فعال شدند، در پرتو ناكامی اصلاحات بر سر راه دستیابی به دموكراسی دچار شكاف و چند دستگی شده اند البته این موضوع پدیده ای طبیعی در پس هر شكستی است. لذا وظیفه جریانات و نیروهایی كه دل در گرو آرمان دموكراسی دارند فعال نگه داشتن شعار و آرمان آزادی و دموكراسی از یك سو و تلاش برای تدارك تولد استراتژی جدید از سوی دیگر است.البته تا رسیدن به یك استراتژی كلان و همسو شدن تحلیل ها و اجماع بر روی استراتژی مشخص، شاهد سرخوردگی سیاسی در جامعه، بروز خرده جنبش های اجتماعی سیاسی همچنین پروژه فردی خواهیم بود. اگر خواسته ها و مطالبات صنفی و اقتصادی همگی به دست افراد هوشیار و مسئولیت پذیر هدایت بشود و بتوانند در راستای جنبش ملی و اصلی و همسو با آن حركت كنند می توان امید داشت كه از تجمیع خرده جنبش ها و تلاقی آنها، یك جنبش ملی شكل بگیرد.در این شرایط باید تلاش كرد تا خرده جنبش ها منجر به سازمان دادن اقشار حامی و تقویت عرصه عمومی و حوزه عمومی شود لذا رهبران خرده جنبش ها باید از احساس توهم نسبت به جایگاه خود پرهیز كنند. اخذ این الزامات، می تواند صحنه سیاست را از انفعال خارج كند.
●پروژه فردی سیاسی در عرصه سیاست
بعد از شكست اصلاحات چند پروژه فردی به وجود آمد. پروژه های متوهم مانند رفراندوم، اعتصاب، طرح مقاومت مدنی و نافرمانی مدنی و اقدامات منفرد. این در حالی است كه جنبش دوم خرداد در ایران باعث شد تا پروژه های فردی تحت الشعاع پروژه اصلی قرار گیرد. اگرچه جنبش اصلاحات رهبری متمركز نداشت ولی سمت گیری استراتژیك داشت. این سمت گیری استراتژیك هنگامی كه برهم خورد و به بن بست رسید، پروژه های فردی شكل گرفت.در اینجا برای باز شدن بحث باید به نقد پروژه فردی پرداخت: این نقد هم می تواند نقد بینشی باشد و هم نقد روشی. به آنهایی كه مدافع نظریه لیبرال دموكراسی هستند و فردیت را خیلی عمده كرده اند باید گفت «لیبرال دموكراسی» اندیشه ای مدرن است و اعتقاد به آن الزامات خاص خود را دارد. نمی شود اندیشه مدرن داشت، جمهوریخواه بود، لیبرالیسم قبله گاه باشد اما به ماجراجویی سیاسی غلتید. اندیشه مدرن برای هر تغییر اجتماعی بر روی خرد جمعی، تشكیلات دموكراتیك، استوار است. انجام كار های منفرد یا حتی چندنفره سیاسی، مثل ایجاد رفراندوم حركات فرقه گرایانه و دامن زدن به ماجراجویی سیاسی است. این گونه تلاش ها كه منجر به ناكامی های پی درپی می شود جز دامن زدن به یٲس و سرخوردگی و یا ایجاد امیدهای كاذب و مقطعی دستاورد دیگری به همراه ندارد.از سوی دیگر سازمان نایافتگی این حركت ها باعث عبور امواج از خط مطالبات منطقی و بالا آمدن نیروها و لایه های غیر مدنی و خشونت طلب می شود.
پروژه فردی برای پیشبرد اهداف خود به روحیه فئودالی نیاز دارد چون باید یك كاریزمای فردی به وجود بیاورد و لذا در مسیر پروژه فردی به این نتیجه می رسد كه حزب فایده ای ندارد، تشكیلات فایده ای ندارد و به كار جمعی تن نمی دهد.چهره هایی كه به دنبال پروژه های فردی هستند اعتقاد دارند «جنبش ایران بی سر است و آنان باید سر جنبش بشوند»، در حالی كه جنبش ایران سر زیادی هم دارد. به قول بزرگی «ما در ایران رئیس قبیله زیاد داریم، سرخ پوست نداریم.» چرا كه عاملان پروژه های فردی معمولا نیروهای هم را قرض می گیرند و این مسئله، تشدد نیروها را زیاد می كند. این تصمیم پروژه پیچیده ای است كه پروژه های منفرد ناخواسته آن را اجرا می كنند.
حمید آصفی
منبع : روزنامه شرق