پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


هاوارد بارکر Howard Barker


هاوارد بارکر Howard Barker
«هاوارد بارکر»، نمایشنامه‌نویس انگلیسی و متولد ۱۹۴۶ در لندن است. او در نمایشنامه‌هایش به بررسی و مطالعه در رفتار و ابعاد وجودی انسان می‌پردازد، خواه موضوع این نمایشنامه‌ها نقد دیکتاتوری باشد، خواه موضوعی روحی ــ روانی و خواه جسمی باشد. «بارکر» تعداد بسیاری نمایشنامه نوشته است و آثار قابل توجه‌ای در آنها یافت می‌شود که از این میان می‌توان به نمایشنامه «شب نفرین‌شده» اشاره کرد که در سال ۱۹۹۳ نوشته شد و در سال ۱۹۹۴ به صحنه رفت. این اثر موضوعی تاریخی دارد و در زمان اجرا و پس از آن تا امروز، بسیار تاثیرگذار بوده و جوایز بسیاری را کسب کرده است.
این اثر، داستان خانواده سلطنتی روس است که ۷۰ سال پس از کشته شدن، به دست بلشویک‌های انقلابی، اجساد آنها به همراه دو جسد ناشناخته در یک جنگل پیدا می‌شود. نمایشنامه «شب نفرین‌شده» به کندوکاو ذهنی یک قاتل سریالی در قرن بیستم می‌پردازد: قرن خشونت و پیچیدگی. این نمایشنامه سفری عجیب، پیچیده و سوررئال به درون این شخصیت است. «بارکر» این نمایشنامه را در فرآیندی قوی، شاعرانه و احساسی قرار می‌دهد. فضایی که بین خشونت و ترحم، قتل و کشتار و فضای کمیک در نوسان است. او یکی از نمایشنامه‌نویسان تاثیرگذار و جریان‌ساز در تئاتر معاصر به شمار می‌آید. «بارکر» علاقه زیادی به طرح موضوعات تاریخی دارد. درآثارش می‌توان از «تاریخ» به عنوان یک شخصیت یاد کرد که در بسیاری از مواقع در نقش قهرمان ظاهر می‌شود.
اساس ساختار نمایشنامه‌های او بر این امر استوار است که تئاتر یک نیاز اجتماعی است، مکانی است برای تخیل و تفکر، نه پدیده‌ای تصنعی که گرایش‌های رئالیستی یا هرگونه ایدئولوژی راهش را سد کرده باشد. قهرمانان آثار «بارکر»، شخصیت‌هایی پارادوکسیکال و پر از تناقض دارند. او در آثارش تلاش نمی‌کند که یک «پیام» واحد را به گوش مخاطب برساند، بلکه این آثار به مثابه چالشی واحد برای بازیگران و مخاطبان است تا از زوایای مختلف و با نگاه‌های متفاوت برداشت خود را از آن ارائه دهند. او معتقد است که باید از تحمیل کردن یک دید واحد به تماشاگر پرهیز کرد. «بارکر» از تئاتر خودش با عنوان «تئاتر مصیبت» نام می‌برد. برخلاف گسترش کمدی در تئاتر روز دنیا، او پیشنهاد می‌کند و معتقد است که باید به نمایشنامه‌های تراژیک بازگشت، چرا که تراژدی ما را وادار می‌کند تا تفاوت‌های خودمان را بازشناسیم. «بارکر» معتقد است که تنها با تراژدی است که زیبایی و شعر به صحنه راه پیدا می‌کنند. او عقیده دارد که تراژدی، زبان را از ابتذال نجات می‌دهد.
به عقیده او «چخوف» نویسنده‌ای است که مخاطبانش را نسبت به ضعف‌هایشان دچار احساساتی‌گرایی می‌کند و سکون و تنبلی‌شان را زیبا نشان می‌دهد. به باور او، در زیر لایه ستودنی نمایشنامه‌های «چخوف»، دروغ موج می‌زند. «بارکر» نمایشنامه‌ای به نام «دایی وانیا» دارد که در آن «چخوف» را وارد صحنه می‌کند. «چخوف» وارد دنیای «وانیا» می‌شود و بیزاری‌اش را از او نشان می‌دهد.
«بارکر» یکی از نظریه‌پردازان تئاتر مدرن نیز به شمار می‌آید. او در مصاحبه‌ای گفته است: «من هیچوقت چیزی درباره کارهایم و آثارم نمی‌گویم، من جهانی می‌سازم و اجازه می‌دهم دیگران آن را تعریف کنند. من نمی‌خواهم حقیقتی را برای دیگران آشکار کنم. برای من تئاتر، زیباست به این دلیل که تئاتر، یک راز است و رازها ما را وسوسه می‌کنند، همه ما می‌خواهیم در رازهای یکدیگر سهیم شویم. ما در تئاتر، جهان را تخیل می‌کنیم، آن را گزارش نمی‌کنیم، ما مستندساز نیستیم. من به رئالیسم اجتماعی در تئاتر و به تئاتر ژورنالیستی اعتقادی ندارم. رئالیست‌های اجتماعی با گستاخی وانمود می‌کنند که «حقیقت» را بیان می‌کنند.»
او درباره تاثیرپذیریش از نویسندگان دیگر می‌گوید:«من تحت تاثیر هیچ نمایشنامه‌نویس دیگری، به جز «شکسپیر» نبوده‌ام. من از شاعران بیشتر تاثیر گرفته‌ام، یکی از آنها «ریلکه» است. اما هنرمند جدی، صدای خودش و جهان خودش را دارد.»
وقتی خبرنگاری از او می‌پرسد، چرا می‌نویسد، جواب می‌دهد:«من وانمود نمی‌کنم که شخصیت‌های آثارم به زبان مردم کوچه و خیابان حرف می‌زنند ــ چیزی که ادعای ناتورالیست‌ها است ــ بلکه آنها با زبانی که ترکیبی از لحن ادبی و نوعی زبان عامیانه که خودم در دوران کودکی در جنوب لندن یاد گرفته‌ام، حرف می‌زنند. من هیچوقت برای مقاصد سودجویانه نمی‌نویسم؛ چیزهایی از قبیل کمک به دیگران برای فهم بیشتر یا اصلاح اجتماع. به این دلیل می‌نویسم که یک شخصیت هنری دارم، امری که بسیار روحی ـ روانی و درونی است. من می‌نویسم به این دلیل که باید بنویسم. به این دلیل که مجبور به این کار هستم و به ندرت می‌توانم بگویم که در حال نوشتن چه چیز هستم و مدت‌ها بعد از اینکه نوشتن چیزی تمام می‌شود، می‌توانم در مورد آن حرف بزنم.»
دیدگاهش را در مورد تراژدی این‌گونه بیان می‌کند:«تراژدی مهم‌ترین و بزرگ‌ترین شکل هنری است و می‌تواند ما را وادار به فکر کردن در مورد زندگی‌مان کند. تراژدی شکلی غیراحساس‌گرایانه است، تناقض‌آمیز نیست و ما برای اینکه موقعیت خودمان را در هستی بیابیم و بشناسیم نیاز به تراژدی داریم. درتراژدی بدبینی وجود ندارد. تراژدی بدبینی را نمی‌شناسد. تراژدی به ما می‌گوید که جهان چیست و ما در کجای آن ایستاده‌ایم. تراژدی‌های من هیچ معنای اخلاقی ندارند. آنها به این دلیل معروف به تراژدی‌های «مصیبت» هستند که هر نظامی ــ اجتماعی یا اخلاقی ــ را درهم می‌شکنند. تئاتر، پیام نیست. انگلیسی‌ها و جوامع انگلیسی ــ غیر از اسکاتلندی‌ها ــ انسان‌هایی اخلاق‌گرا هستند. «شکسپیر» آخرین نویسنده انگلیسی است که اخلاق‌گرا نیست و هیچ دروغی در کارش نیست. من یک نمایشنامه‌نویس نظریه‌پرداز و اهل ریسک هستم. در تئاتر، نه سیاست اهمیت دارد و نه دیدگاه اجتماعی، بلکه تنها چیزی که مهم است، قدرت تخیل و خیال‌پردازی است. من به رفتار آدم‌ها در تئاتر فکر می‌کنم، این گاهی می‌تواند خطرناک باشد. تئاتر مکانی تاریک است و ما باید بر آن نور بتابانیم و این کار فقط از طریق روی آوردن به تراژدی میسر می‌شود.»
آثار «بارکر» گر چه گاهی سرشار از خشونت و نفرت هستند و بعضی از مخاطبان یا منتقدان آنها را نمی‌پسندند، اما در هر صورت نادیده گرفتن آنها غیرممکن است. او اکنون به یکی از چهره‌های برجسته و تاثیرگذار در تئاتر مدرن اروپا تبدیل شده است. ۲۷ اثر از او، به شش زبان و در ۱۷ کشور به صحنه رفته است؛ کشورهایی مانند کانادا، نیوزیلند و اسلوانی. اما در کشور خودش - انگلستان - بسیار مهجور و ناشناخته است و تاکنون تنها چهار اثر از او در انگلستان به صحنه رفته است. او همچنین چند مجموعه شعر دارد و یک مجموعه مقاله درباره تئاتر، به نام «مناظره درباره نوعی تئاتر» که توسط انتشارات دانشگاه منچستر چاپ شده است. «هاوارد بارکر» را به نام «بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس زنده انگلیسی و شکسپیر زمان ما» می‌شناسند. «بارکر» محدودیت‌های رایج در تئاتر، در گفت‌وگوها و رفتارهای انسانی و اخلاقی را می‌شکند.
سکینه عرب‌نژاد
منبع : روزنامه کارگزاران