پنجشنبه, ۱۹ مهر, ۱۴۰۳ / 10 October, 2024
مجله ویستا

امروز من، خاطره فردای من


امروز من، خاطره فردای من
صدای تیک تاک ساعت قدیمی در سکوت اتاقم گذر لحظه ها را نشان می داد؛ خسته و کوفته خودم را روی تخت انداختم انگار چیزی گم کرده بودم و خود نیز از گم کرده ام، خبر نداشتم ... دقایقی خودم را به این طرف و آن طرف چرخاندم تا چشمانم با خواب آرام بگیرد ولی حیف که افکار پریشان مانع آرامش من می شد. پستی و بلندی های زندگی که هر روز با آن مواجه ام، مرا کلافه کرده است. با خود فکر می کنم اگر چه جثه ام بزرگ شده است ولی هنوز کودک درون من قصد بزرگ شدن ندارد. تا دیروز تنها دغدغه ام این بود که برای ادامه تحصیل خوب درس بخوانم تا در مقابل همکلاسی هایم کم نیاورم و حال فکر کار و رفتن به سربازی و فردایی مبهم ذهنم را مشوش کرده است. یادش به خیر بازی های کودکانه در کوچه های تاریک محله قدیمی، قایم با شک بازی و بازی هفت سنگ، یاد دوستان بچگی به خیر ...
خیلی ها را دیگر نمی بینم شاید آنان نیز در وادی سرنوشت گم شده اند. در همین افکار بودم که تصمیم گرفتم نگاهی به آلبوم عکس ها بیندازم ...
با باز کردن اولین برگ آلبوم انگار به سراغ فیلم نامه ای می روم که عکس ها بدون حرف زدن منظورشان را برایم بازگو می کنند و در مقابل چشمانم خاطراتی تداعی می شود که تا چند لحظه پیش اصلا در خاطرم نمانده بود. عکس جشن تولد ۵ سالگی ام؛ مطمئن هستم در آن لحظه غیر از باز شدن کادوها و بریدن کیک آرزوی دیگری نداشتم...
آرام صفحه دیگر را ورق می زنم، در عکس پدر بزرگم که سال هاست به رحمت خداوند رفته، در کنار من ایستاده است در آن لحظه به یاد شیطنت های کودکی ام می افتم و گاه پدر بزرگم در جواب شیطنت هایم گاز کوچکی از من می گرفت تا از شرم خلاص شود.
با آه سردی صفحه ای دیگر از آلبوم را نگاه می کنم با سری کچل سوار دوچرخه شده ام و با چشمان گرد شده به دوربین نگاه می کنم چه مظلومانه ایستاده ام، با خنده ای از کنارش می گذرم. عکس های آلبوم خاطرات کودکی ام را زنده می کرده خاطراتی که یادآوری دوباره آن ها به من نشاط می بخشد. دوست دارم دوباره به دوران کودکی باز گردم.روزی نبود که با برادر بزرگم به سرو کله هم نزنیم. حال سال هاست از او دور افتاده ام اگر چه کتک های او دردآور بود اما گویی آن نیز برای بزرگ شدنم بود. حال مطمئن هستم امروز، خاطره فردای من است و دیروز من، خاطره امروز من و تصمیم می گیرم که با اراده، خودم را برای ساختن فردایی بهتر آماده کنم.

پورخیاط
منبع : روزنامه خراسان