پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
آشکار شدن توطئه ها از پس رحلت پیامبر اکرم (ص)
آنچه پس از رحلت رسول اكرم(ص) در مدینه به وقوع پیوست این پرسش را در ذهن تداعی میكند كه آیا رسول خدا(ص) از حوادث پس ازحیات خود اطلاع نداشت؟ در آن صورت برای پیشگیری از آن رخدادهای تاسف آور چه تدابیری اندیشیده و مردم را تا چه حد آگاه ساخته بود؟ آنچه در این گفتار میخوانیم پاسخ همین پرسش و بیان رویدادهاییاست كه با رحلت پیامبر(ص) به وقوع پیوست.
● پیشگیریهای رسول خدا(ص)
مهمترین موضوع ، بیان مقام زمامداری علی(ع) بود كه پیامبر تا توانست بدان سفارش كرد و چه بسا همان سفارشها فرصت طلبان آن روز را به تلاش وا داشت كه از این كار جلوگیری كنند. گاهی گفته میشود ای كاش پیامبر(ص) بیش از این، مردم را نسبت به حق اهل بیت علیهم السلام و علی(ع) آگاه میساخت. ولی در همان حد نیز رسول خدا تحت فشار قرار داشت و معمولا هرگاه فضیلتی ازعلی(ع) بیان میفرمود برخی خرده میگرفتند كه آیا این همه را ازجانب خود میگویی یا فرمانی از جانب خداست؟! این خرده گیری حاكی از آن است كه از همان ایام، پذیرش زمامداری علی(ع) واعتراف به مقام معنوی و اجتماعی او برای برخی چندان هم آسان نبوده است. مشكل ترین چاره اندیشیهای پیامبر(ص) برای جانشین قرار دادن امام علی(ع) به روزگار پس از غدیر باز میگردد. ازغدیر (۱۸ ذیحجه) تا روز رحلت آن حضرت (۲۸ صفر) هفتاد روز بیش فاصله نبود. این زمان كوتاه برای آنان كه در تدارك توطئهها به سر میبردند زمانی كافی بود تا عدهای را هم عقیده خویش سازند. شاید بهترین كاری كه پیامبر میتوانست انجام دهد آن بود كه ازاین مردم كسانی را كه حضور آنان در مدینه پس از وفاتش برای حكومت علی(ع) مشكل ساز بود، از شهر دور سازد. این كار توفیق علی(ع) را برای عهده داری خلافت افزون تر میساخت و به علاوه با دورشدن مخالفان، به موجب بی اطلاعی آنان از اوضاع مدینه، راه اندازی هر توطئه و نقشه دیگر را نا ممكن مینمود. اما چه باید كرد كه پس از فرمان پیامبر(ص) بر گسیل لشكر به سوی شام، منافقان به نقشه حضرت پی بردند و بر سرپیچی از این فرمان پای فشاری كردند.
● اعزام لشكر اسامه
در ماه محرم سال یازدهم، رسول گرامی اسلام(ص) پیش از آن كه در بستر بیماری افتد مسلمانان را فرمان داد تا برای گسیل به مرزهای روم از جانب شام آماده شوند.(۱) این در حالی بود كه عدهای از نا مسلمانان نواحی جزیرهٔ العرب و مدعیان پیغمبری، درتدارك حمله به مدینه بودند و به ظاهر بیرون رفتن سپاهی بدان بزرگی، چندان موافق احتیاط نبود. با این همه رسول خدا(ص) كمترین تردیدی در گسیل نیروهایش به سوی شام نداشت. پیامبر اسامه بن زید را كه كمتر از ۲۰ سال داشت فرمانده این لشكر كرد و برخی از صحابه چون ابوبكر،عمر بن خطاب، ابوعبیده بن جراح و سعد بن ابی وقاص را فرمان اكید داد تا هرچه زودتر به فرماندهی زید جوان راهی شوند.(۲) پیامبر(ص) با دست خود پرچم فرمانده جوان را بست و به او چنین دستور داد: مسافت را آن چنان به سرعت طی كن كه پیش از آن كه خبر حركت تو به آنجا رسد خود و سربازانت به آنجا رسیده باشید. رسول اكرم(ص) صحابیان سالخوردهای چون ابوبكر و... را به زیر فرمان جوانی كم سال به نبرد امپراتوری بزرگ روم راهی میسازد تا پس از این، كمی سن، بهانه سرپیچی صحابه از فرمان فرد كاردان نشود. راستی چرا پیامبر(ص)، علی(ع) را همراه آنان نفرستاد؟ آیا سالخوردگان لشكر اسامه تجربه نظامی و شجاعت ویژه داشتند؟ در آن صورت چرا به عنوان فرمانده برگزیده نشدند؟ این سفرنزدیك به دو ماه به طول میانجامیده است.(۳) و رسول خدا(ص) یقین داشت روزهای آخر عمر را سپری میكند. با این حال به تاكید از برخی صحابه خواسته بود تا گوش به فرمان اسامه هرچه زودتر مدینه را ترك كنند. اما حركت این سپاه، به رغم تاكید فراوان رسول خدا(ص) نخست به سبب اعتراض برخی از صحابه نسبت به جوانی اسامه، سپس به بهانه تهیه ساز و برگ سفر و سرانجام به سبب رسیدن خبر شدت یافتن بیماری پیامبر(ص) و باز گشت ابوبكر و عمر و برخی دیگر، از اردوگاه«جرف» به مدینه، سر نگرفت.(۴) ابن ابیالحدید به نقل گفتار شیخ خود ابویعقوب معتزلی در شرح خطبه ۱۵۶ نهج البلاغه مینویسد: چون بیماری پیامبراكرم(ص) شدت یافت دستور داد سپاه اسامه به سوی شام حركت كند و فرمان داد ابوبكر و دیگر بزرگان مهاجرین و انصار در آن شركت جویند. با این كیفیت اگر حادثهای برای رسول خدا(ص) پیش آید دستیابیعلی(ع) به خلافت از اطمینان بیشتری برخوردار خواهد بود.(۵) چون اسامه حال پیامبر را وخیم و افراد تحت امرش را سركش دید از رسول خدا(ص) در خواست كرد به او اجازه دهد تا بعد از سلامت یافتن پیامبراز بیماری، سپاه را حركت دهد. پیامبراکرم موافقت نكرد و فرمود: همین حالا. اسامه دوباره عرض میكند آیا در حالی كه قلبم از بیماری شما اندوهگین است حركت كنم؟ پیامبر(ص) میفرماید: به پیروزی فكر كن! اما افراد حاضر در پیرامون بستر رسول خدا(ص) به فرمانهای آن حضرت چندان عنایتی نداشتند و گاه فرمانهای وی را بنابر منافع و اهداف خویش تفسیر و تحریف میكردند.(۶)
● آخرین وصیت پیامبر(ص)
رسول خدا(ص) با آن كه در تب شدیدی به سر میبرد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نكوهش عاملان كارشكنی، متخلفان از حركت سریع، سپاه را ملعون خواند.(۷) برای پیامبر جای تردید نبود كه جمعی درانتظار مرگ او و اندیشه قبض حكومتاند و برای این هدف در پی نقشه و توطئهاند. از همین رو با آگاهی از حوادثی كه به انتظار مرگ حضرتش كمین كرده بود و با شناختی كه از برخی اطرافیان خود داشت برای آخرین بار فرصت را غنیمت شمرد و بر آن شد تا مهمترین پیام دوران رسالت را ساده و روشن بیان و مسیر آینده حركت اسلامی را ترسیم نماید. عمر بن خطاب ماجرای رحلت پیامبر را برای ابن عباس چنین نقل میكند:«... ما نزد پیامبر حضور داشتیم. بین ما و زنان - كه فاطمه نیز در میانشان بود- پردهای آویخته شده بود. رسول خدا به سخن درآمده، فرمود: نوشت افزار بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم كه با وجود آن هرگز گمراه نشوید. زنان پیامبر(ص) از پس پرده گفتند: خواسته پیامبر را برآورید. من گفتم: ساكت باشید.»(۸) بخاری در صحیح خود بی آن كه نامی از عمر ببرد مینویسد: یكی از حاضران در مجلس، سخن حضرت را در حضورش رد كرد و گفت درد بر او غلبه كرده و نمیداند چه میگوید ... و رو به حاضران گفت: قرآن نزد شماست و همان ما را كفایت میكند. در میان حاضران اختلاف شد و به یكدیگر پرخاش كردند. برخی سخن او را تایید میكردند و برخی سخن رسول خدا را . و بدین ترتیب از نوشتن نامه جلوگیری شد. (۹) به خوبی معلوم بود كه موضوع آن نوشته چه بود؛ گفتاری صریح در تعیین جانشین پیامبر. بدین ترتیب چیزی نمانده بود كه اصل نبوت حضرتش مورد تردید قرار گیرد و قرآن كلام غیر الهی پنداشته شود. زیرا قرآن، فرموده آن بزرگوار را درهرحال، برگرفته از وحی یاد كرده بود. (۱۰) و این گروه سخن و فرمان پیامبر را هذیان ناشی از تب برشمردند. راستی آیا پیامبراسلام(ص) حق تعیین جانشین پس از خود را نداشت؟ و آیا كسی را برای این مقام برنگزید؟ چگونه است كه دیگران حق انتخاب داشتند و پیامبرنداشت؟ آیا عاقلانه است كه رسول خدا با تعیین نكردن جانشین،امت را به حال خود رها سازد تا هر كه توانست بر جان و نوامیس مسلمانان تسلط یابد؟ آیا اصولا جانشینی پیامبرامرالهی است كه تنها با تعیین پروردگار صورت میپذیرد یا آن كه بر عهده بعضی ازمردم است تا هر كسی را بر مسلمانان فرمانروا سازند؟ آیا این دیدگاه كه از سوی برخی ابراز شده صحیح است كه پیروی از بیانات پیامبر در مسائل سیاسی و اجتماعی بر اصحاب وی واجب نبوده است؟ پاسخ این پرسشها را باید در علم كلام جستجو كرد.
● سقیفه، آشكار شدن توطئه ها
رحلت پیامبر، گروهی را در سكوت فرو برد و چنانكه حضرتش پیش بینی كرده بود جمعی را نیز به تلاشهای مرموز و مخفیانه وا داشت. كسانی كه از روزهای شدت یافتن بیماری پیامبر و احتمال درگذشت ایشان در پی این بیماری، نیاتی برای دستیابی به قدرت در دل داشتند، بی درنگ پس از شنیدن این خبر و هنگامی كه هنوز علی(ع)، فضل بن عباس و تنی چند سرگرم تجهیز پیكر پاك رسول خدا(ص) برای دفن بودند، دست به كار شدند. اینان بی توجه به همه آنچه رسول اكرم(ص) فرموده بود به شور نشستند تا شاید پیروان آخرین برگزیده خدا را از بیراهه روی و بی رهبری برهانند. چه به ادعای ایشان آن حضرت رهبری برای امتش برنگزیده یا به پیروی فردی سفارش كرده كه محبوبیتی در میان قوم خود نداشته و از عهده كار رهبری برنمیآمده است.(۱۱)
● تكذیب وفات پیامبر(ص)
پس از رحلت پیامبر(ص) نخستین واقعهای كه مسلمانان با آن رو به رو شدند موضوع تكذیب وفات آن حضرت از جانب عمربن خطاب بود. او در برابر خانه پیامبر(ص) افرادی را كه میگفتند پیامبر فوت كرده است را به قتل تهدید كرد. هر چه ابن عباس و ابن مكتوم آیاتی را كه حاكی از امكان مرگ پیامبر بود تلاوت میكردند مؤثرنمیافتاد. حركات او كه با نهایت شدت و قوت انجام میشد همه را به تعجب و تردید انداخته بود و پارهای پرسیدند: آیا پیامبرسخن خاصی با تو گفته یا وصیت ویژهای در مورد مرگش با تو كرده است؟ او جواب منفی داد.(۱۲) طولی نكشید كه دوست او ابوبكر كه در بیرون مدینه به سر میبرد به وسیلهای به مدینه فرا خوانده شد. ابوبكر هنگامی به مسجد رسید كه عمر درمیان مردم، خشمناك، كسانی را كه سخن از وفات پیامبر(ص) به زبان میآوردند، با انتساب آنان به منافقان، تهدید به قتل میكرد. ابوبكر با مشاهده این صحنه جامه از چهره پیامبر به سویی زد و پس از بیان چند جمله به مسجد آمد و بی محابا به عمر گفت: «آرام باش عمر،خاموش» و سپس با استشهاد به آیهای از قرآن (آیه ۳۰ سوره زمر: - انك میت و انهم میتون- (تو میمیری و دیگران نیز میمیرند) كه قبل از او دیگران نیز تلاوت كرده بودند عمر را خاموش و وفات پیامبر را تایید كرد.(۱۳) این گفتگوها حتی اگر صحنه سازی از پیش طراحی شده نبود، تا همین جا میتوانست مردم را به نقش ابوبكر در رهبری جامعه مسلمانان و آرام ساختن اوضاع متوجه سازد.
● گردهمایی انصار
در همین حال كه پیكر مطهر خاتم الانبیاء(ص) بر زمین بود و بنی هاشم در غم بزرگ از دست رفتن آخرین فرستاده خدا به سوگ نشسته بودند، عدهای از انصار به دلیل مشاهده این رفتارها كه حاكی از نوعی تحریكات سیاسی مهاجران برای تصاحب مقام جانشینی پیامبر بود به انگیزه چاره جویی برای زمامداری مسلمانان، درمحلی به نام سقیفه بنی ساعده تجمع نمود. آنها چنین وانمود کردند كه تعیین جانشینی پیامبر نیز مانند دیگر امور اجتماعی با گفتگوی بزرگان قوم، امری شدنی است. پیغمبر(ص) خود هنگامی كه زنده بود در كارهای بزرگ با مهاجر و انصار مشورت میكرد.
● محو وصیت پیامبر(ص)
درهمین لحظات كسی برای ابوبكر و عمر خبر آورد كه انصار به گردهمایی پرداختهاند تا فردی را از میان خود به زمامداری برگزینند. وی و ابوبكر چون از برپایی چنین انجمنی آگاه شدند پیکر مطهر پیامبر را كه برای غسل آماده میشد ترك كردند و بی آن كه به كسی چیزی گویند به انجمن انصار در سقیفه پیوستند. آن دو درمیان راه به یار دیرین خود ابوعبیده بن جراح رسیدند و هر سه راهی سقیفه شدند. در آنجا سعد بن عباده، پیشوای خزرجیان، با حال بیماری و تب، میان گروهی از انصار(اوس و خزرج) نشسته بود و سخنگویی از سوی او در فضایل انصار و اولویت آنان بر مهاجران در خلافت سخن میگفت. البته نمیتوان پذیرفت كه انگیزه اقدام سعد و اجتماع انصار در سقیفه بدون مقدمه و ناشی از ریاست طلبی آنان بوده، یا بر اثر اطلاعات جسته و گریخته و قراین و اماراتی كه دلالت بر برخی پیش بینیها و مقدمه چینیهای سران مهاجران داشته است. آنچه منطقی تر مینماید این است كه طرح چنان سخنانی از سوی انصار در آن ساعات، واكنشی در مقابله با اقدامات مهاجران باشد، نه موضع گیری در برابر وصایای پیامبر خدا(ص). اما هرچه بود تاریخ آنان را نخستین گروهی میشناسد كه به طور رسمی برخلاف خواسته رسول خدا(ص) اقدام به برپایی جلسه مشورتی برای تعیین جانشین پیامبركردند. شاید هم اگر دیگران سالها پیشتراز ایشان مرموزانه در پی همین هدف بودهاند، چون زیركانه تر مقاصد خود را دنبال میكردند كمتر كسی توانسته است از كرده ایشان رد پایی بر این منظور بیابد.در هر صورت تردید نیست كه مهاجران به مراتب نسبت به انصار از اطلاعات و تجارب اجتماعی و سیاسی بیشتری برخوردار بودهاند. به همین سبب در آن نشست ، انصار از مهاجران شكست خوردند. غیراز این كه به موجب همان اقدام علنی بر خلاف فرموده رسول خدا(ص) برای همیشه از رسیدن به خلافت محروم ماندند. با این همه نمیتوان انكار كرد كه حركات مرموزانه برخی مهاجران عامل مهمی در اقدام انصار بوده است. آن حركات تا آنجا كه از نگاه تاریخ مخفی نمانده به قرار زیر است:
- تخلف بعضی از مهاجران از همراهی با لشكر اسامه به رغم تاكید پیامبر بر اعزام هر چه سریعتر آن.(۱۴) - جلوگیری ازنوشتن وصیت پیامبر.
- انكار وفات پیامبر از سوی عمر.(۱۵)
- پیشگوییهای پیامبر درباره محروم گشتن انصار از حقوق اجتماعی خود و روی آوردن سیاهی آشوبها در آینده نزدیك. (۱۶)
این امورانصار را وا داشت تا نسنجیده برای حفظ موقعیت و منافع خود به دست خویش زمینه ساز شكل گیری بزرگترین فتنه در سراسر تاریخ اسلام گردند و شكافی در اجتماع مسلمانان پدید آورند كه هرگز به هم نیاید.
● جزئیات رویداد
در سقیفه نخست انصار در فضل خود سخن گفتند و آنگاه عمربن خطاب به مخالفت با ایشان پرداخت و خلافت را حق مهاجران برشمرد. چون گفتگوها به خشونت گرایید ابوبكر پیش شتافت و خود فصلی در بیان فضایل مهاجران ایراد كرد و با زبانی نرم رای را با استفاده از اختلاف دیرینه دو قبیله بزرگ در مدینه (اوس وخزرج) به مهاجران اختصاص داد. پس از این گفتار بعضی بدین راضی شدند كه كار حكومت با شركت هر دو دسته مهاجر و انصار انجام شود و گفتند: از ما امیری و از مهاجران امیری. لیكن ابوبكر این رای را نپذیرفت و گفت: چنین اقدامی وحدت مسلمانان را بر هم خواهد زد. امیر از ما و وزیران از انصار انتخاب شود و بدون مشورت آنان كاری صورت نگیرد. - که البته این وعده هیچ گاه تحقق نیافت- او روایتی از پیغمبر(ص) نقل كرد كه: الائمهٔ من قریش. این روایت با آن كه به طور كامل ذكرنشد، سخنی بود كه در چنان مجمع اثری بزرگ به جا گذاشت و به دعوی انصار پایان داد. به نظر میرسد دشمنی دیرینه دو قبیله انصار،(اوس و خزرج) نیز در پیشبرد نظر مهاجران بی تاثیر نبوده است، چه بر فرض كه امارت به انصار میرسید هیچ یك از این دو قبیله راضی به ریاست قبیله دیگر نبود. چون زمامداری مهاجران و قریش مسلم شد، گفتگو بر تعیین شخص به میان آمد. آنها كه در آن مجلس كار را در دست داشتند هر یك به دیگری واگذار میكردند. سرانجام عمر و ابوعبیده جراح، ابوبكر را به ریاست پذیرفتند و با او بیعت كردند. درهمین هنگام فریادها به موافقت و مخالفت بلند شد. طبری نقل میكند كه حتی بعد ازبیعت عمر با ابوبكر هنوز جمعی از انصار بودند كه به این تصمیم اعتراض داشته، بانگ برآوردند:« ما جز با علی با هیچ كس دیگر بیعت نخواهیم كرد.» ولی این فریاد و فریادهای دیگر در آن آشوب گم شدند. بعد ازعمر وابوعبیده، مهاجران حاضر با ابوبكر بیعت كردند.(۱۷) دو گروه انصار چون خود را شكست خورده دیدند هر یك در از دست ندادن آخرین موقعیت، در بیعت با ابوبكر نسبت به هم پیشدستی كردند. اوسیان گردن نهادن به فرمان رهبر قریشی را مطلوب تر و مفید تر از این میدانستند تا این كه بگذارند رئیس قبیله رقیب (خزرج) بر آنها حكمرانی كند. از همین رو در میان ایشان اولین كسی كه با ابوبكر بیعت كرد، سعد بن حضیر (یكی از رؤسای اوس) بود.(۱۸) سرانجام سیاست گروهی و رقابتهای طایفهای ابوبكر را قادر به مطالبه بیعت از اكثر مردم كرد. از طرفی رقابتهای طایفهای درمیان قریش و بخصوص در میان مهاجران، قبول رهبری ابوبكر كه مردی از تیره كم اهمیت بنوتیم بن مره بود آسانتر ساخت. بنوتیم هرگز در جنگ قدرت و تعارضات سیاسی كه قبایل رقیب قریش(همچون بنی امیه و بنی هاشم و بنی مخزوم) را به ستوه آورده بود، درگیر نبودهاند. از طرفی ابوبكر از اعتبار خاصی برخوردار بود و در زیادی سن و برقرار ساختن رابطه نزدیك با پیامبر در پی تزویج دخترش با پیامبر(ص) و اظهار حمایت از اسلام از ابتدای رسالت، جلوهای كسب كرده بود. بر پایه مدارک تاریخی ابوبكر وعمر از زمان بسیار دور اتحادی را تشكیل داده بودند كه ابوعبیده جراح عضو سوم آن بود. این سه نفراهمیت و نفوذ چشمگیری در شرافت اسلامی نوظهور و نیز در سیاست گروهی علیه حكومت اشرافی مكه كسب كرده بودند.
● زمامداری با پنج رای موافق
پس از جدالهای لفظی و مشاجره، ابوبكر با پنج رای به عنوان خلیفه رسول الله انتخاب شد. اجتماع كنندگان هنوز پراكنده نشده بودند كه عدهای سواره و پیاده در شهر خود نمایی كردند. قبیله بنی اسلم كه وابسته مهاجران بودند، وارد مدینه شدند، به آن سان كه كوچهها را پر كردند و با ابوبكر بیعت نمودند.(۱۹) شیخ مفید به روایت از ابومخنف آورده است كه بنی اسلم برای تهیه خواربار به مدینه آمده بودند. به آنان گفته شد: اگر به ما یاری دهید كه برای جانشین پیامبر(ص) بیعت ستانیم، به شما خواربار میدهیم. پس بنی اسلم به امید دریافت خواربار به یاری برخاستند، تا آنجا كه هر كس را كه از بیعت خود داری میكرد با ضرب و زور بدین كار مجبور می ساختند.(۲۰) بی سبب نبود كه عمرمیگفت: من تا بنی اسلم نیامده بودند به پیروزی اطمینان نیافتم.(۲۱)
● تاكید بر بیعت گرفتن
در آن هنگامه دیگر جای هیچ اقدام مخالفی كه بتواند به نتیجه انجامد وجود نداشت. كمترین مخالفت با شدید ترین پاسخ و شوم ترین كشتار و اختلاف مواجه میشد. تا اینجا به خوبی معلوم بود كه آن گفتگوها و مشورتهای سران قبایل، نظرعمومی مسلمانان مدینه را در برنداشت و آنان هیچ فرصت اندیشه دراین باره نداشته ومخالفان نیز با تهدید و تطمیع سكوت كردهاند. نیز با مطالعه متن گفتگوها و دقت در استدلالهای طرفین، آنچه كه معیار تعیین حق اولویت خلافت را مطرح و بر آن تاكید و توافق میشود و بر همان اساس «ابوبكر» خلیفه میگردد، مساله خویشاوندی و نسب با پیامبر(ص) میباشد. اما به راستی آیا طبق این معیار كسی شایسته تر از ابوبكر یافت نشد؟ ابوبكر خود در فردای آن روز این پرسش را پاسخ گفت. وی به مسجد پیامبر آمد و عمر خطبهای درفضیلت و سبقت او در اسلام و یاری وی از دین و همراهیاش با پیغمبر(ص) از مكه به مدینه خواند و از مردم خواست با او بیعت كنند. مردم نیز جز عدهای از انصار(۲۲) و خویشاوندان پیغمبر(ص) بیعت با او را پذیرفتند و ابوبكر به طور رسمی به خلافت رسید. او در آن مجلس خطبهای خواند و در ضمن آن گفت: مرا كه برای زمامداری برگزیدهاید بهترین شما نیستم حاضرم این مسؤولیت را از گردن خود بردارم. من در كار خود و اداره امور مسلمانان به كتاب خدا و سنت رسول خدا رفتار خواهم كرد. جز آنكه همراه پیامبر فرشتهای بود كه او را از گناه و خطا بازمیداشت اما آگاه باشید كه مرا شیطانی است كه گاهی مرا فرو میگیرد. هرگاه پیش من آمد از من بپرهیزید.(۲۳)
● خاندان پیامبر را به شور نطلبیدند
با بیعت مردم با ابوبكر كارتعیین زمامدار به ظاهر پایان یافت. اما از آن زمان تا حال و آینده این پرسش باقی است كه چرا در چنان مجلس مشورتی كه سرنوشت مسلمانان تعیین میشد، خاندان حضرت محمد(ص) را در زمره مشاوران به حساب نیاوردند؟ برای آشوبگران سقیفه كاملا هویدا بود كه فرا خوانی خاندان پیامبراكرم به آن مجلس، مانع از پیشب رد اهداف آنان است. زیرا در آن صورت ایشان حقایقی از فرمایشهای رسول اكرم(ص) را كه گویای منزلت خود بود به یاد مردم میآوردند و توطئهها خنثی میشد. به همین منظور بازیگران سقیفه برای این كار بهترین زمان ممكن را انتخاب كردند تا اهل بیت به موجب اشتغال به مراسم تجهیز پیامبر(ص) فرصت حضور نیابد.
این پرسش كه چرا در سقیفه خاندان وحی را به شور نطلبیدند درهمان زمان نیز از سوی برخی مطرح شد. اما پاسخی كه از طرف گردانندگان حكومت ارائه میشد این بود كه این حركت تصمیمی از پیش طراحی شده نبود بلكه ناخواسته و به یكباره اتخاذ شده است. صمیمی ترین یار ابوبكر، خلیفه دوم، بعدها گفت: انتخاب ابوبكربرای زمامداری كاری ناخواسته و نا اندیشیده بود كه خودجوش پیش آمد اما خداوند آثار زیانبار احتمالی آن را پیشگیریكرد.(۲۴) او این سخن را پس از وقتی بیان كرد كه این زمزمه درمیان مردم رواج یافته بود كه: اگر خلافت برای ابوبكر به تعیین پیامبر(ص) نبوده و با رای تنی چند از افراد، استوار شده است پس هم اینك نیز مردم حق دارند با رایی به مراتب افزون تر، دیگری را به زمامداری برگزینند.
● توطئه از قبل طراحی شده
جز دلایل و قراینی كه پیشتر برشمردیم شواهدی نشان میدهد كه آن تصمیم با توطئه قبلی صورت گرفته است و گرنه برای گروهی اندك چگونه زمینه و امكان كودتایی این چنین وجود داشته است؟! برخی شواهد بر توطئه بودن آن غایله به قرار زیر است:
الف- در آیهای از قرآن در هشدار الهی به پیامبر(ص) چنین میخوانیم: "... و من اهل المدینه مردوا علی النفاق لا تعلمهم..." (۲۵) یعنی هم اینك در شهر تو مدینه از كسانی كه به ظاهر اسلام آوردهاند هستند كسانی كه بر نفاق خویش باقیاند - آنان كه برنفاق خو گرفتهاند و دمی از روی حقیقت به تو ایمان نیاوردهاند- غیر از آن كه نفاق ایشان چنان زیركانه است كه اگر ما آنها را به تو معفی نكنیم هیچ گاه آنان را باز نشناسی!
ب- تلاش عمر و ابوبكر برای تصدی امامت نماز به جای پیامبر(ص) در ایام بیماری آن حضرت. (۲۶)
ج- گفتار امام علی(ع) به عمر كه «شیر خلافت را بدوش كه برای تو نیز نصیبی خواهد بود. امروز زمام آن را محكم برای ابوبكردر دست گیر، تا فردا در اختیار تو باشد.»(۲۷)
د- نامه معاویه به محمد بن ابی بكر و اشاره به همدستی ابوبكرو عمر بر ضد علی(ع) و غصب خلافت.(۲۸) ه- واگذاری خلافت از طرف ابوبكر به عمر و سخن عمر پس ازمضروب شدن به دست ابو لؤلؤ كه اگر ابو عبیده زنده بود، او را به جانشینی برمیگزیدم.(۲۹) در برخی از روایات نیز به این زمینه چینی كه ریشه در گذشته (زمان رسول اكرم-ص-) داشته تصریح شده است.(۳۰) حوادث بعد آشكار نمود كه انتخاب خلفا در عهد هر سه خلیفه براساس آن بود كه خلافت در خاندانهای قریش به جز خاندان بنی هاشم به گردش درآید. و در اجرای این سیاست، قریشیان، اول «ابوبكر» را از تیره تیم و سپس «عمر» را از تیره عدی، و پس از او «عثمان» را از تیره بنی امیه، برای خلافت انتخاب كردند. خلفا بر پایه همین مقصد و سیاست، انصار و بنی هاشم را از صحنه سیاست دورنگاه داشتند و به هیچ وجه ریاست ارتش در فتوحات و حكومت شهرهای اسلامی را به آنان واگذار نكردند.
سایت الغدیر
پینوشت ها:
- الكامل، ابن اثیر، ج ۲، ص ۳۱۷.
- الاصابه، ابن حجر، ج ۸، ص ۱۲۴/ تاریخ ابن اثیر، ج ۲، ص۳۱۷-۳۲۱/ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۷، ص ۱۷۷، ج ۱، ص۱۵۹.
-ایام خلافت ابوبكر سپاه اسامه راهی شام شد و نوشتهاند آنان پس از چهل یا هفتاد روز به مدینه باز گشتند.
- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۸۶/ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص۱۵۹-۱۶۲.
- شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۱۹۷.
- مسند احمد ابن حنبل، ج ۱، ص ۳۵۶/ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص۲۱۷، ۲۴۲، ۲۴۵/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۲ و ۱۹۳. ابن ابی الحدید در تایید نظر شیعه میگوید: میتوان احتمال داد كه فرا خواندن اسامه از اردوگاه و جلوگیری از حركت سپاه وی توسط برخی از همین حاضران پیرامون بستر پیامبر، به قصد اعمال برخی از اغراض انجام گرفته باشد. (شرح نهج البلاغه، ج ۱۲، ص ۸۲-۹۰.)
۷- شرح ابن ابیالحدید، ج ۲، ص ۲۰/ المراجعات، ص ۲۷۵ و ۲۷۶/ ملل و نحل شهرستانی، مقدمه چهارم، ص ۲۹.
- الطبقات الكبری، ج ۲، ص ۲۴۳ و ۲۴۴، چاپ بیروت.
- صحیح بخاری، ج ۸، ص ۹، و ج ۴، ص ۸۵/ مسند احمد، ج ۱، ص۴۲۵/ الطبقات الكبری، ج ۲، ص ۲۴۴.
۰- سوره نجم، آیه ۳ و ۴.
۱- الطبقات، ج ۲، ص ۲۷۱ و ۲۷۲/ ابن كثیر، ج ۵، ص ۲۴۳/ حلبی،ج ۳، ص ۳۹۰ و ۳۹۱.
۲- سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۰۵/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۰-۲۰۳/ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۲۶۵-۲۷۰/ انساب الاشراف بلاذری، ج ۱، ص۵۸۱.
۳- شرح ابن ابیالحدید، ج ۱، ص ۱۶۲-۱۵۹.
۴- الطبقات الكبری، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۴۲، ۲۴۵.
۵- سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۰۵/ ابن ابی الحدید، «زمانی كه عمر از مرگ رسول خدا مطلع گردید از شورش و انقلاب مردم درمساله امامت به هراس افتاد. او میترسید انصار یا دیگران رشته حكومت را به دست گیرند. به ناچار مصلحت را در این دید كه مردم را به هر نحوی كه ممكن است ساكت و آرام كند، به خاطر همین بود كه گفت آنچه را گفت، و مردم را در شك و تردید نگاه داشت تا حریم دین و دولت محفوظ ماند. همه اینها بود تا زمانی كه ابوبكررسید.» (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۲۹).
۶- صحیح بخاری، ج ۸، ص ۸۶ به بعد/ المغازی واقدی، ج ۲، ص۱۱۳/ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۰. ۱۷- تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۸۱.
۸- الاستیعاب، ج ۱، صص ۱۷۲.۲۱.
۹- اریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۵.
۰- الجمل، شیخ مفید، ص ۵۹/ لامنس با استناد بر مطالب تاریخ ابن فرات نوشته است این گروه س نفره (ابوبكر،عمر،ابوعبیده) ازهمكاری بنی اسلم مطمئن شده بودند. (ص ۱۴۲، حاشیه ۷)
۱- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۲۲.
۲- از گروه بیعت نكردگان، سعد بن عباد رئیس قبیله خزرج كه از بیعت با ابوبكر سر باز زد، هیچگاه در نماز او حاضر نشد. در روزگار خلافت عمر به زخم تیر از پا درآمد. جز سعد، علی(ع) و بنی هاشم و چند تن دیگر از صحابه نیز تا مدتی از بیعت با ابوبكر سر باز زدند.
۳- طبقات ابن سعد، ج ۳، ص ۲۱۲/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۲۳/ الامامه، ج ۱، ص ۱۶.
۴- سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۰۸/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۵.
۵- سوره توبه، آیه ۱۰۱.
۶- مسند احمد، ج ۱/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۰.
۷- ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۱۱.
۸- مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۱ و ۲۲.
۹- ابن سعد، ج ۳، ص ۴۱۳.
۰- مسند احمد، ج ۱، ص ۱۱۰.
پینوشت ها:
- الكامل، ابن اثیر، ج ۲، ص ۳۱۷.
- الاصابه، ابن حجر، ج ۸، ص ۱۲۴/ تاریخ ابن اثیر، ج ۲، ص۳۱۷-۳۲۱/ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۷، ص ۱۷۷، ج ۱، ص۱۵۹.
-ایام خلافت ابوبكر سپاه اسامه راهی شام شد و نوشتهاند آنان پس از چهل یا هفتاد روز به مدینه باز گشتند.
- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۸۶/ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص۱۵۹-۱۶۲.
- شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۱۹۷.
- مسند احمد ابن حنبل، ج ۱، ص ۳۵۶/ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص۲۱۷، ۲۴۲، ۲۴۵/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۲ و ۱۹۳. ابن ابی الحدید در تایید نظر شیعه میگوید: میتوان احتمال داد كه فرا خواندن اسامه از اردوگاه و جلوگیری از حركت سپاه وی توسط برخی از همین حاضران پیرامون بستر پیامبر، به قصد اعمال برخی از اغراض انجام گرفته باشد. (شرح نهج البلاغه، ج ۱۲، ص ۸۲-۹۰.)
۷- شرح ابن ابیالحدید، ج ۲، ص ۲۰/ المراجعات، ص ۲۷۵ و ۲۷۶/ ملل و نحل شهرستانی، مقدمه چهارم، ص ۲۹.
- الطبقات الكبری، ج ۲، ص ۲۴۳ و ۲۴۴، چاپ بیروت.
- صحیح بخاری، ج ۸، ص ۹، و ج ۴، ص ۸۵/ مسند احمد، ج ۱، ص۴۲۵/ الطبقات الكبری، ج ۲، ص ۲۴۴.
۰- سوره نجم، آیه ۳ و ۴.
۱- الطبقات، ج ۲، ص ۲۷۱ و ۲۷۲/ ابن كثیر، ج ۵، ص ۲۴۳/ حلبی،ج ۳، ص ۳۹۰ و ۳۹۱.
۲- سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۰۵/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۰-۲۰۳/ طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۲۶۵-۲۷۰/ انساب الاشراف بلاذری، ج ۱، ص۵۸۱.
۳- شرح ابن ابیالحدید، ج ۱، ص ۱۶۲-۱۵۹.
۴- الطبقات الكبری، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۴۲، ۲۴۵.
۵- سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۰۵/ ابن ابی الحدید، «زمانی كه عمر از مرگ رسول خدا مطلع گردید از شورش و انقلاب مردم درمساله امامت به هراس افتاد. او میترسید انصار یا دیگران رشته حكومت را به دست گیرند. به ناچار مصلحت را در این دید كه مردم را به هر نحوی كه ممكن است ساكت و آرام كند، به خاطر همین بود كه گفت آنچه را گفت، و مردم را در شك و تردید نگاه داشت تا حریم دین و دولت محفوظ ماند. همه اینها بود تا زمانی كه ابوبكررسید.» (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۲۹).
۶- صحیح بخاری، ج ۸، ص ۸۶ به بعد/ المغازی واقدی، ج ۲، ص۱۱۳/ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۰. ۱۷- تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۸۱.
۸- الاستیعاب، ج ۱، صص ۱۷۲.۲۱.
۹- اریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۵.
۰- الجمل، شیخ مفید، ص ۵۹/ لامنس با استناد بر مطالب تاریخ ابن فرات نوشته است این گروه س نفره (ابوبكر،عمر،ابوعبیده) ازهمكاری بنی اسلم مطمئن شده بودند. (ص ۱۴۲، حاشیه ۷)
۱- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۲۲.
۲- از گروه بیعت نكردگان، سعد بن عباد رئیس قبیله خزرج كه از بیعت با ابوبكر سر باز زد، هیچگاه در نماز او حاضر نشد. در روزگار خلافت عمر به زخم تیر از پا درآمد. جز سعد، علی(ع) و بنی هاشم و چند تن دیگر از صحابه نیز تا مدتی از بیعت با ابوبكر سر باز زدند.
۳- طبقات ابن سعد، ج ۳، ص ۲۱۲/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۲۳/ الامامه، ج ۱، ص ۱۶.
۴- سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۰۸/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۵.
۵- سوره توبه، آیه ۱۰۱.
۶- مسند احمد، ج ۱/ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۰.
۷- ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۱۱.
۸- مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۱ و ۲۲.
۹- ابن سعد، ج ۳، ص ۴۱۳.
۰- مسند احمد، ج ۱، ص ۱۱۰.
منبع : سایت پیامبر اعظم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست