دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ابوعلی مسکویه رازی حکیم اخلاق گرا


ابوعلی مسکویه رازی حکیم اخلاق گرا
سرآمدان راستین، پیشتازان واقعی و بنیانگذاران فلسفه در اسلام بر اساس آنچه منابع تاریخی حکمی به دست می دهند ایرانیان بوده اند. آن فیلسوفان و حکیمانی که دارای تبار ایرانی نبوده اند نیز بنیان اندیشه و اصول افکارشان از سرچشمه حکیمان ایرانی آب خورده است. در حقیقت، همانگونه که عباس شوقی، مترجم کتاب تاریخ فلسفه در اسلام اثر دانشمند مشهور غرب دبور، نیز اذعان داشته است «این ادعا گزاف نیست و صرف حقیقت می باشد، چه اگر فیلسوفان ایرانی را در این زمینه کنار بگذاریم به خوبی آشکار می شود که در بساط چیز جالب دقتی باقی نمیماند، البته همانطور که ادبای ایرانی در استحکام بنیان زبان تازی و صرف و نحو آن زحمت بسیار کشیدند در ابداع، ایجاد و توسعه فلسفه در اسلام هم کاملا مبتکر و پیش آهنگ بودند.»آنچه روشن و هویدا است، تنها نگاهی گذرا به فهرست نام دانشمندان و اندیشمندان ایرانی فعال و کوشا در وادی فلسفه، پژوهشگر و کاونده را بدین نکته رهنمون می سازد که حکمای ایرانی پیش آهنگان و موسسان فلسفهi اسلامی بوده اند.
ابن سینا، ابونصر فارابی، زکریای رازی، ملاصدرا، میرداماد، خواجه نصیرالدین طوسی، قطب الدین شیرازی، بابا افضل کاشانی، شهاب الدین سهروردی، جلال الدین دوانی، میر شریف جرجانی، میرفندرسکی، عبدالرزاق لاهیجی که بازبینی و بررسی افکار بزرگ هرکدام از آنان خود نیازمند نگارش چندین مجلد کتاب است تنها نمونه هایی از این دست هستند. در حقیقت، اینان بودند که کتاب های یونانی را به زبان عربی بازگرداندند و سپس درکنه مطالب آن ژرف نگری و تعمق کردند و کوشیدند آنچه گنگ، پیچیده و نامفهوم است روشن و مفهوم سازند. از جمله پویندگان ایرانی وادی حکمت و فلسفه ابوعلی مسکویه رازی است. شوربختانه وی چندان که باید و شاید و چنان که شایسته نامش باشد مورد توجه و عنایت پژوهندگان امروزی قرار نگرفته است. در این جستار کوتاه بنا بر آن است تا به اختصار شرحی از اندیشه و تفکر او مورد بازبینی و بررسی قرار گیرد.
● ماهیت نفس
ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب بن مسکویه رازی، طبیب، لغوی و تاریخ نگار سدههای چهار و پنج هجری است. او که نزد سلطان عضدالدوله دیلمی بویهی دانش دوست گرامی و عزیز بود مکتبی فلسفی در اخلاق به جا گذاشت که پیوسته و مداوم تا به امروز واجد اهمیت است. این فیلسوف و مورخ برجسته تاریخ ایران، سعادت هر موجودی را نیل به هدف خاص او از خلقت می دانست و سعادت، رستگاری و کمال را هم در جهت جسمی و هم در جهت روحی قائل بود. او بر آن عقیده بود که رستگاری و سعادت نهایی تنها به تحقق تمام کمالات روحی و جسمی حاصل می شود. این بدان معنی است که نسبت بین سعادت و لذت، اقسام سعادت، نسبت بین کمال و سعادت، عوامل و موانع رسیدن به سعادت، احوال سعادتمندان در آخرت، نسبت میان سعادت و اختیار انسان و نسبت بین سعادت و اجتماع و اعتدال به دقت مورد توجه و عنایت او بوده.است. آنچه روشن است، مکتب او ترکیبی از آرای افلاطون، ارسطو، جالینوس و احکام شریعت اسلامی است. با این وجود، ظاهرا حکمت ارسطویی بر آن غلبه دارد.ابوعلی مسکویه که صاحب تالیفات و رسالاتی همچون تجارب الامم، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، کتاب ادب العرب و الفرس، نزهت نامه علائی، جاودان خرد، الفوز الاکبر و الافوز الاصغر است بحث در ماهیت نفس را مقدمه مکتب خود قرار داده بود.
به باور او «نفس جوهر بسیطی است که به چیزی از حواس محسوس نمیشود.» وجود ذات خود را ادراک می کند. می داند آنچه را که می داند و آنچه را که عمل می کند.» به باور او نفس جسم نیست و صورتهای اشیا با یکدیگر در زمان واحد تناقض کامل دارند. معرفت نفس و توانایی آن وسعت و گستردگیش بیش از جسم است، مجموع جهان محسوس نیز آن را قانع نمیسازد. همچنین در نفس معرفت عقلی فطری وجود دارد که از راه حواس دسترسی به آن ممکن نیست. نفس با این معرفت می تواند راست را از دروغ بنابر آنچه که حواس مداخله دارد تمیز دهد و این بنا بر مقایسه مدرکات و تمیز آنها از یکدیگر است و بدین ترتیب بر عمل حواس نظارت می کند و آن را تنظیم و خطایش را تصحیح می نماید. برابر نظر مسکویه فرد باید از افعال نادرست و آرای زشت دوری گزیند، چرا که به تدریج، نفس انسان با آنها خو می گیرد و افعال، صفات و عقاید ناپسند عادت و ملکه نفس می شود و انسان را به چاه ضلالت می افکند.خلاصه، ابوعلی مسکویه بدان باور و ایده است که در اثر خویشتن شناسی و ادراک ذات خود است که وحدت روحی آن واضح تر جلوه می کند و آن وحدتی است که در آن عقل، عاقل و معقول چیز واحدی می شود. امتیاز انسان به نفس حیوان به اندیشه عقلی بسته است. انسان افعال خود را از آن صادر می سازد و آن اندیشهای براساس توجه به سمت خیر است.
● اصول اخلاق
آنچه واضح و آشکار است خیر عبارت از آن است که موجود صاحب اراده به وسیله آن به غایت وجود یا کمال وجود خود برسد. در موجود باید استعداد فراوانی وجود داشته باشد تا نیک و خیر شود، با این وجود انسانها در استعداد و قدرت آن با یکدیگر واجد تفاوتند. ابوعلی مسکویه رازی که برخی از پژوهشگران بر آن باورند منشور اخلاقی خود را با توجه به احوال اغنیا» ترسیم کرده است و این نشان از تاثیر تفکر اخلاقی یونان بر تفکر او دارد دراین باره بر آن باور بود که تنها اندکی از انسانها هستند که فطرتا خیراندیش و نیکوسرشت هستند و هرگز به شر و بدی نمیگرایند، اما شمار بدنهادان به نسبت افزون است و آنان هیچگاه به سوی خیر و نیکی و خوبی نمیگرایند، همچنین دسته ای وجود دارند که نه بد سرشت می توان به آنان گفت و نه نیکوسرشت می توان خطابشان کرد.
روی آوردن و گرایش این گروه به خوبی یا بدی تنها در اثر تادیب، تربیت یا همنشینی با اخیار و اشرار حاصل می شود. علاوه بر این، ابوعلی مسکویه که کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق او از مهمترین کتب حکمت عملی در جهان اسلام است اعتقاد بدان داشت که خیر و خوبی یا عام است و یا خاص. درضمن خیر مطلق هم وجود دارد که همان موجود اعظم و علم اعلی است. اخیار و نیکان همگی در تکاپو هستند تا به او برسند. برای هر فردی خیر خاصی است و آن شعور به سعادت یا لذت است. این خیر خاص منحصر است به اینکه از مجود افعالی را کع مختص طبیعت و صورت تام و کامل آن است صادر و ظاهر سازد. برآیند دیدگاه متفاوت این دانشمند ایرانی و اندیشمند شیعه مذهب آن بود که انسان به طور کلی خوب و سعادتمند است اما بدان شرط که فعل انسانی از او صادر شود. فضیلت فعل انسان به صورت حقیقی و واقعی آن است و چون انسانیت به درات متفاوت در افراد مختلف پدیدار می شود سعادت و رستگاری نیز نزد همگی آنان یکسان و چیز واحد و معینی نخواهد بود. فرد اگر به شخص خود و منابع خود اعتماد نماید و از دیگران یاری نخواهد به تحقق جمیع خیرات ممکن موفق نمیشود، بنابراین اجتماع افراد بسیار و همکاری آنان باطسته و ضروری است. اساس و شالوده فضیلتها و سرسلسله تکالیف و وظائف محبت انسان به همگان است.
در صورتی که چنین محبت و مهری وجود نداشته باشد جامعه روی استواری به خود نخواهد دید. ابوعلی مسکویه که شماری از کاوشگران و جست وجوگران وادی حکمت او را متهم می سازند کتاب تهذیب الاخلاق خود را تنها برای استفاده خواص نگاشته است و بدین جهت فهمیدن آرای اخلاقی او مبتنی بر فهم مقدماتی است که هر کسی آنها را نمی داند و نمی تواند دریابد بدان ایده و رای بود که انسان به کمال خود بدون همنوعان و یاری آنان نخواهد رسید. دوستی و محبت انسانی به دیگران امتداد دامنه حب ذات یعنی محبت انسان به ذات خویش نیست، بلکه دائره حب ذات را تنگ و محدود می سازد. او همچنین همانگونه که نگارنده کتاب تاریخ فلسفه در اسلام اذعان داشته است معتقد بود که محبت اجتماعی ناشی از طبیعت و فطرت انسان است. زیرا انسان به طور طبیعی اهل انس است. انسان وحشی و رمنده نیست. انسان مشتق از واژه انس می باشد نه از واژه نسیان چنانکه برخی شعرا و پاره ای عرفا گمان کرده اند. براساس باور این حکیم اخلاق که تلفیق آرای یونانی با مبادی اسلامی را مدنظر قرارداده بود محبت در میان مردم واجد درجاتی است و از جمله آن درجات دوستی، مودت و عشق می باشد.
بلندترین و عالی ترین درجه محبت، مهر عبد و مخلوق به خاق یکتا است. در مرتبه بعد محبت حکما در دل شاگردان و محبت والدین قرار دارد.
آنچه منابع تاریخی و حکمی به دست می دهند آن است که مسکویه تلاش بر آن داشته است تا انسان را در رسیدن به سعادت تام اخلاقی و متخلق شدن به اخلاق الهی رهنمون شود. با این وجود فلسفه اخلاقی او نظری محض و نه عملی محض است، بلکه آن را باید حد وسط این دو برشمرد. درحقیقت در پی عقیده راه یافتن چنین اندیشه ای در ذهن این خردمند خلاق بود که اذعان می داشت احکام طبیعت اگر به صورت صحیح انجام یابد عبارت خواهد بود از یک مذهب اخلاقی براساس مهر و محبت انسان به انسان دیگر. درواقع، به نظر او، دین ریاضت و تربیت اخلاقی برای مردم است. هدف و آرمان شعائر دینی مانند نماز جماعت و حج کاشتن نهال فضائل در نفوس انسانها است و آن محبت همسایگی را به وسیع ترین صورت خود می آموزد.
منابع در روزنامه موجود است
نویسنده : امیر نعمتی لیمایی
منبع : روزنامه مردم سالاری