چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
زن در نگاه امام علی (ع)
موضوع «زن» و چگونگی نگاه اسلام به او یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین حوزههای اندیشه اسلامی است . منتقدان اسلام همواره نوع تعاملی را که در سنت جوامع اسلامی و برخی متون میراث اسلامی با زن شده است ، دست مایه خردهگیری بر اسلام قرار دادهاند و نتیجه گرفتهاند که وضعیت واقعی زنان در جوامع اسلامی همان چیزی است که از متون مقدس برمیآید . یعنی آموزههای دینی و مقدس به زن نگاهی پستانگارانه دارد و او را موجودی درجه دو میداند که در عقل و شخصیت و ایمان و دیگر تواناییهای فردی به پای مرد نتواند رسید .
نتیجه یاد شده برآمده از آراء و نگرشهای سطحیای است که اصول قطعی و صریح قرآن کریم را نادیده گرفته و ظاهر برخی روایات را - که غالب آن مشکوک و نامطمئن و یا ناظر به شرایط و اوضاع ویژهای است - مبنا قرار دادهاند .
در این مقال برآنیم تا پس از مروری اجمالی به جایگاه زن در قرآن کریم به بررسی عمدهترین سخنانی که از امیرمؤمنان علی علیهالسلام درباره زنان نقل شده است بپردازیم و این روایات را با دو میزان قرآن و شرایط و اوضاع و قراین زمان صدور ارزیابی کنیم .
● جایگاه زن در قرآن
در بسیاری از آیات قرآن کریم بر برخورداری زن از جایگاه انسانی شایسته در عرصه خانواده و جامعه انسانی تأکید شده است .
برخلاف آنچه که در برخی کتابهای مذهبی آمده است ، زن عنصر گناه نیست و خروج آدم از بهشت به وسوسه همسرش حوا نبوده است . قرآن به صراحت آدم را وسوسه شده شیطان میداند : «فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَاآدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لاَّ یَبْلَی»«پس شیطان او را وسوسه کرد ، گفت : ای آدم ، آیا تو را به درخت جاودانگی و مُلکی که زایل نمیشود راه نمایم ؟«(طه ، ۱۲۰)
قرآن سرشت و نفس انسانی را واحد و زن و مرد را دارای سرشت و نفسی یگانه میداند :
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً» «ای مردم از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید ، و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد ، پروا دارید .» (نساء ، ۱)
قرآن ایمان و عمل صالح زن و مرد را یکسان ، سزاوار پاداش میداند : «وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «و کسانی که کارهای شایسته کنند - چه مرد باشند چه زن - در حالی که مؤمن باشند ، آنان داخل بهشت میشوند و به قدر گودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار نمیگیرند .» (نساء ، ۱۲۴)
زن در پذیرش ارزشهای معنوی و پاداش الهی با مرد برابر است : «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً»«مردان و زنان مسلمان ، و مردان و زنان با ایمان ، و مردان و زنان عبادتپیشه ، و مردان و زنان راستگو ، و مردان و زنان شکیبا ، و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد میکنند ، خدا برای [همه] آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است .» (احزاب ، ۳۵)
در برخی آیات قرآن ، زن - در نقش مادر - مورد احترام و تکریم ویژه قرار گرفته است : «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً . . .» «انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم . مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد . . . .» (احقاف ، ۱۵)
قرآن رابطه زن و مرد را براساس حق و تکلیف متقابل میداند : «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»«و مانند همان [وظایفی] که برعهده زنان است ، به طور شایسته ، به نفع آنان [برعهده مردان] است . (بقره ، ۲۲۸)
آیات فوق تصویری کلی از سیمای زن در جهانبینی اسلام ارائه میدهد . اکنون به سراغ نهجالبلاغه میرویم که پس از قرآن دومین کتاب مذهبی شیعیان است و محتوای آن گزیدهای از سخنان امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیهالسلام .
● زن در نهج البلاغه
امام در ضمن خطبهای که در مسیر حرکت به سوی اصحاب جمل ایراد کرد میگوید : «انّ البهائم همّها بطنها و ان السباع همّها العدوان علی غیرها و انّ النساء همُّهنّ زینة الحیاة الدنیا و الفساد فیها ، انّ المؤمنین مستکینون ، انّ المؤمنین مشفقون ، انّ المؤمنین خائفون .» (خطبه ۱۵۱ ، ص۲۷۹) «به راستی که همه کوشش چهارپایان شکمشان است و همه کوشش درندگان تجاوز و تعدی به غیر خودشان و همه کوشش زنان چیزهایی است که زندگی دنیا را زینت میبخشد و کوشش دیگر آنان ایجاد فساد در دنیا است . همانا مردمان مؤمن [در برابر خدا [خاضع و فروتن هستند . همانا افراد مؤمن پرهیزگار (یا مهربان)اند . همانا مردمان با ایمان از خدا بیمناکاند .»
ابن ابی الحدید به درستی اشاره میکند که در باطن این سخن کنایهای نسبت به سران جمل نهفته است .
علامه شوشتری در تفسیر این خطبه به دو صفت شهوت و غضب که در چارپایان و درندگان وجود دارد توجه میدهد . وی بر آن است که منظور امام از چهارپایان و درندگان ، اشاره به طلحه و زبیر است که همه کوشششان تجاوز و تعدی به غیر خودشان است و آنجا که میگوید همه کوشش زنان چیزهایی است که زندگی دنیا را زینت میبخشد و . . . ، اشاره به عایشه است .
بسیار شگفتآور است که علامه شوشتری با این که اشاره امام را متوجه ، طلحه و زبیر و عایشه میداند بر آن است که اگرچه مراد امام از کلمه زنان ، شخص عایشه است ، اما کلامش عام و فراگیر است . وی سپس مثالها و روایاتی را برای اثبات این که زن منبع شرّ و فساد فریبکاری است ، ذکر میکند ، اما به روایات و حکایاتی که دلالت به تسلط شهوت و غضب بر مردان میکند و به جنگهای فراوانی که در نتیجه غلبه این دو عنصر بر مردان در گرفته است ، اشارهای نمیکند .
اما دکتر نجوی جواد معتقد است ادعای این که امام علی علیهالسلام ، زن را به سبب اهتمام به زیور و زینت نکوهیده است ، به چند دلیل دور از فضای تاریخی و مضمونی سخن امام است :
▪ خودآرایی و اهتمام زن به زیور ، به لحاظ شرعی مستحب است و نه سزاوار نکوهش . بنابراین معقول نیست که امام علی علیهالسلام امری را که پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام ستوده و بدان ترغیب کردهاند ، ناپسند بشمرد . نتیجه این که منظور امام ، این نیست .
▪ امام علی علیهالسلام این سخن را در ضمن خطبهای سیاسی و نظامی و در مسیر حرکت به سمت جنگ جمل بیان کرده است . بنابراین یادکرد زینت و خودآرایی زن در چنین شرایط نظامی - که سخن فرمانده باید متناسب با فضای میدان باشد - چندان معنایی ندارد .
▪ زنی که آتش جنگ جمل را برافروخت ، در پوشاندن بدن و پنهان داشتن زینت خویش مطیع امر خدا بود . از اینرو اگر روی این سخن با عایشه باشد ، به میان آمدن مسأله زینت و خودآرایی زنان توجیهی ندارد .»
نویسنده در ادامه تفسیری دیگر از سخن امام ارائه میدهد و در پایان نتیجه میگیرد که تمام سخن امام متوجه عایشه است . وی مینویسد :
امام در این خطبه به بیان نیروهایی که بر نفس بشری غلبه دارد میپردازد . این نیروها ، نیروی بهیمیت و نیروی سبعیت است . امام با ذکر دو نوع از حیوانات که بر هر کدام یکی از این نیروها غلبه دارد ، مثالی میزند تا این دو مفهوم به ذهنها نزدیکتر شود .
سپس از انسان یاد میکند که این دو غریزه بر رفتار او چیره شده و او را از راه حق منحرف و از دایره مؤمنان خارج کرده است .
غریزهای که بر چارپایان مستولی است ، غریزه اشباع گرسنگی است . این غریزه در میان انسانها ، نماد مال دوستی است . و غریزه حاکم بر درندگان غریزه تجاوز و دشمنی و نمایش قدرت است و این غریزه در نهاد انسان در شکل قدرت دوستی و به دست آوردن بزرگی و شهرت و رسیدن به اوج هرم جامعه با استفاده از هرگونه وسایل مشروع و نامشروع است .
این انسانی که غریزه مال دوستی و قدرتپرستی و مقامطلبی بر او غلبه یافته و وادار به پیمودن همه راههایش کرده است ، گاه در قالب یک زن نمود مییابد . از اینرو امام علیهالسلام نام «زنان» (نساء) را به قصد اشاره به امالمؤمنین عایشه به میان آورده است . به نظر من تمام سخن امام ، متوجه عایشه است و نه سران سهگانه جمل ، چنان که برخی شارحان نهجالبلاغه گفتهاند .
این نظر برآمده از دو گواه است :
۱) این که امالمؤمنین عایشه به تنهایی نقش رهبری و ریاست اصحاب جمل را برعهده داشت و حتی مورد اطاعت آن دو شیخ (طلحه و زبیر) هم بود .
۲) نیروی بهیمی و نیروی غضب از زیورهای زندگی دنیا است و افراطِ در تلاش برای تحقق آن دو ، به فساد و تباهی در روی زمین میانجامد . صفت سوم که در آن یاد زنان شده است زاییده صفت نخست و دوم است ، بنابراین سه صفت یاد شده ، همگی ، زنان را - و یا بهتر بگوییم عایشه امالمؤمنین - را هدفت گرفته است .
با مطالعه شخصیت عایشه میتوان به این نتیجه رسید که هر سه صفت یاد شده در کلام امام علی علیهالسلام یکجا در وی فراهم است . بلند پروازی خارقالعاده ، مقامطلبی ، تند مزاجی ، تیزهوشی ، غیرت شدید ، عصبیت و خشونت همگی در شخصیت او گرد آمده بود .
با این حال اگر بخواهیم سه صفت یاد شده را بین سران جمل توزیع کنیم ، در آن صورت نکوهش امام علیهالسلام باید شامل سران سهگانه و همه مردان و زنانی باشد که در راه آنان گام برمیدارند و تعمیم نکوهش تنها به زنان ، درست نیست .»
امام پس از جنگ جمل در بصره در ضمن خطبهای چنین میگوید : «معاشر الناس انّ النساء نواقص الایمان ، نواقص الحظوظ ، نواقص العقول . فامّا نقصان ایمانهنّ فقعودهن عن الصلاة و الصیام فی ایّام حیضهنّ . و امّا نقصان حظوظهنّ فمواریثهن علی الانصاف من مواریث الرجال و امّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرجل ، فاتّقوا شرار النساء و کونوا من خیارهنّ علی حذر و لا تطیعوهن فی معروف حتی لا یطمعن فی المنکر»
«ای گروه مردمان ، همانا زنان ایمانشان ناقص ، حظّ و بهرهاشان هم ناقص ، عقلشان نیز ناقص است . اما ناقص بودن ایمانشان به این است که در روزهایی که در عادت زنانه هستند ، نماز و روزه از آنها ساقط است ، اما نقصان حظّ و بهرهاشان از این روی است که ارثی که میبرند نصف ارثی است که مردان میبرند ، اما نقص عقلشان به این است که شهادت دو زن به منزله شهادت یک مرد است . پس از زنان بد بپرهیزید و از خوبانشان نیز برحذر باشید . در انجام کاری نیک از آنها فرمان نبرید تا در فرمان بردن شما از ایشان در کاری زشت طمع نورزند .» (خطبه ۷۹ ، ص۱۲۷)
برخی مفسران نهجالبلاغه با نظر به ظاهر این فقره از خطبه و بدون توجه به شرایط سیاسیِ زمان القای این خطبه ، تعلیلهایی ارائه دادهاند که نه با صریح آیات قرآن سازگار است و نه حتی از همین بخش از خطبه برمیآید .
ابنالحدید در شرح خود میگوید : امیرالمؤمنین علیهالسلام نقصان نماز را نقصان ایمان خوانده است و این مؤید نظر اصحاب ما است که : اعمال بخشی از ایمان است و اقرار کننده به توحید و نبوت اگر عملی را ترک کند ، مؤمن نیست .
جای شگفتی است که ابن ابی الحدید به این نکته روشن و بدیهی التفات ندارد که ترک نماز از سوی زن در ایام خاص نه تنها ترک عملی واجب نیست بلکه اطاعت از فرمان خداست و خدا ، خود زن را از نماز در این مدت معاف داشته است .
علامه شوشتری هم در نهجالبلاغه به طرز شرح ابن ابی الحدید مینویسد : «اما نقصان ایمان زنان به سبب دست شستن از نماز در ایام حیض و نفاس است ، چنان که ورود به مساجد و قرائت عزائم (سورههای سجدهدار) که در کمال ایمان مدخلیت دارند ، بر آنان جایز نیست . آنان هرچند قضای روزههای از دست رفته را به جا میآورند ، اما از فضیلت ماه (رمضان) محروم میشوند . نماز از دست رفته (در ایام خاص) هم که قضا ندارد . خداوند تعالی نماز را «ایمان» نامیده است . زیرا در پاسخ مسلمانانی که پس از تغییر قبله میپرسیدند : آیا نمازهای ما بیثمر بوده است ؟ چنین میگوید : «وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ» (و خداوند ایمان شما را تباه نکرده است .)»
برخی از مفسران نیز تحت تأثیر افسانههایی که در باب مکر و حیله زنان ساخته شده است ، از دادن هیچ نسبت ناروایی به جنس زن کوتاهی نکردهاند .
خویی شارح نهجالبلاغه میگوید : زن در اصل آفرینش ، دارای حیلهگری سریع ، خشم تند ، گمان فاسد و تدبیر تباه است و شجاعت و بخشندگی در آن مفقود و یا اندک است .
بحرانی ، دیگر شارح نهجالبلاغه نقص عقل زنان را به دو سبب ارجاع میدهد :
▪ سبب درونی که کم استعدادی مزاج زن و ناتوانی او از پذیرش تصرف عقل است . برخلاف مرد که مزاجش پذیرای آن است .
▪ سبب خارجی که کمی معاشرت زنان است با اهل خرد و کم کاری آنان در عادت دادن قوای حیوانی خویش به پایبندی به قوانین عقلی در تدبیر امر معاش و معاد .
شیخ محمد عبده نیز در تفسیر این خطبه به گرفتاری زن در حمل و زادن و تربیت کودک و پس از آن تدبیر امور منزل و ملازم خانه بودن او و محدودیت دایره فعالیت او اشاره میکند و میگوید : عقل زن به اندازه نیازی که زن - در دایره محدود فعالیتش - دارد ، آفریده شده است . شرع هم مطابق فطرت است و در احکام آن ، زنان نه در عبادت ، نه در شهادت و نه در میراث به پای مردان نمیرسند .
اما علامه سید محمد حسین فضلاللّه به گونهای دیگر به این نص مینگرد . وی نخست در اصل خطبه به نوعی تردید میکند و معتقد است که باید کاوش در این حدیث به اهلش واگذار شود . پاسخ تفصیلی وی چنین است : اگر این مسأله - مثلاً ناقص العقل بودن زن به طور مطلق و بدون ذکر علت بیان میشد ممکن بود از روی تعبد آن را بپذیریم ، اما هنگامی که علت این امر چنین ذکر میشود که شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد است ، با خود میاندیشیم که عالم شهادت (گواهی) ، عالم حس و امانت در نقل است . اما عالم عقل به تفکر و تحقیق و مطالعه امور مرتبط است . و ربطی بین عالم شهادت که عالم حس است و عالم عقل وجود ندارد . این امر را با اشارت از آیه مربوط به شهادت یک زن ، شهادت زن درمییابیم که آنجا که میگوید : «أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی»«اگر یکی فراموش کرد ، دیگری به یادش بیاورد .» (بقره ، ۲۸۲)
شهادت یک زن شهادت زن دیگر را کامل میکند . حال چگونه ممکن است که ناقصی ، ناقص دیگری را کامل کند ؟ از اینرو ، نظر ما این است که برابر بودن شهادت دو زن با شهادت یک مرد از باب احتیاط در عدالت است نه به معنای کاستن شأن زن . وگرنه در مسأله بینهای که نیازمند دو شاهد یا چهار شاهد مرد است - مانند اثبات زنا - باید بگوییم که این امر کم شمردن ارزش و ناقص دانستن عقل مرد است ، زیرا در این امور شهادت یک مرد به تنهایی در نزد قاضی پذیرفته نیست . اما ما میگوییم که این از جهت احتیاط در عدالت است .
همچنین است مسأله ناقص دانستن ایمان زن . معنی نقصان ایمان ، سستی احساس ایمانی در زن است . در حالی که ما میدانیم که خودداری زن از به جا آوردن نماز و روزه در ایام حیض ، به جهت اطاعت از امر الهی است . و اطاعت از امر الهی از کمی ایمان نیست بلکه از زیادی ایمان است . وانگهی حتی برخی از زنان که دوست ندارند نماز و روزهاشان را ترک کنند ، قرصهای ضد بارداری مصرف میکنند تا عادت نبینند . بنابراین ، چنین چیزی از کم ایمانی نیست ، بلکه هماهنگی با شرع مقدس است . زیرا خداوند دوست دارد در اموری که حرام کرده است - همانند امور واجب - اطاعت شود .
ممکن است کسی بگوید که محرومیت زن از نماز و روزه در ایام حیض ، عملاً برای او نقص است . و ایمان او به لحاظ عملی ناقص میشود . در پاسخ او میگوییم : آیا درباره مسافر هم که نماز او در سفر ، شکسته است میگویید که ایمان او ناقص است ؟ !» درباره شخص مریض چه میگویید ؟ آیا میگویید که ایمان مریض به سبب روزه نگرفتن در ماه رمضان ناقص است ؟ !
وی در ادامه شخصیت زن را در محک قرآن کریم ، چنین ارزیابی میکند :
ما هنگامی که قرآن کریم را مطالعه میکنیم در مییابیم که خداوند سبحان ، زن و مرد را به لحاظ اعمال برابر میداند . علت این امر هم آن است که خداوند آن دو را با هم مکلف قرار داده است و اگر عقل زن کمتر از عقل مرد میبود ، عدالت حکم نمیکرد که تکلیف زن ، همانند تکلیف مرد باشد .
اما مسأله معاف بودن زن از جهاد و اموری این چنینی ، گویا به ملاحظه شرایط بدنی و جسمانی بوده باشد .
در مجموع میگوییم که در قرآن هیچ دلیلی بر برتری عقل مرد نسبت به عقل زن نداریم . بلکه برعکس ، حتی مواردی را مییابیم که دلالت بر برتری عقل زن نسبت به عقل مرد دارد ، چنان که در داستان ملکه سبا میبینیم . قرآن کریم چنین نقل میکند که او پس از مشاهده نامه سلیمان قوم خود را گرد آورد و به آنان چنین گفت : «إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ إِنَّهُ مِن سُلَیْمَـانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ»۱ «زن گفت : ای بزرگان ، نامهای گرامی به سوی من افکنده شد . نامه از سلیمان است و این است : به نام خدای بخشاینده مهربان . بر من برتری مجویید و به تسلیم نزد من بیایید .
زن گفت : ای بزرگان ، در کار من رأی بدهید ، که تا شما حاضر نباشید من هیچ کاری را فیصل نتوانم داد .»
ملکه سبا از آنان خواست تا با فکرشان او را یاری دهند ؛ اما آنان با عرض عضلات خویش او را یاری میدهند و روشن است که این کار خلاف عقل است . ملکه سبا که به تفاوت لحن نامه سلیمان با لحن پادشاهان پی برده چنین میگوید : «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً»۲ «زن گفت : پادشاهان چون به قریهای درآیند ، تباهش میکنند و عزیزانش را ذلیل میسازند . همچنین هنگامی که نزد سلیمان رفت و سخنانش را شنید و آنگاه ایمان آورد ، گفت : همراه با سلیمان - و نه پشت سر او - به خدا ایمان آوردم : «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَـانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»۳ «و اینک با سلیمان در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم .»
این نمونه که قرآن به ما عرضه میکند ، نمونه زنی است که با عقلش میاندیشد نه با عاطفهاش ، اگرچه قومی مطیع در کنار خود دارد . اما مردان قوم او با احساسات خویش میاندیشند نه با عقل خویش . بنابراین قرآن به اشاره میخواهد بگوید که ممکن است عقل زن بیشتر از عقل مرد باشد . این هم نمونهاش . نمونههای دیگر ، همسر فرعون و مریم دختر عمران علیهاالسلام است .
آیه دیگری که ممکن است حمل بر ضعف شخصیت زن شود این آیه است : «أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ»۴ «آیا آن که به آرایش پرورش یافته و در هنگام جدال آشکار نمیگردد از آن خداست ؟»
این آیه از مسأله نشو و نمای دختر سخن میگوید نه از طبیعت ذات او . معمولاً طفل دختر آراسته و زینت داده میشود . گفته میشود که زن ضعیفتر از مرد است . اما قرآن از ضعف نوع انسان سخن میگوید و نه از ضعف زن : «خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفاً»۵ «آدمی ناتوان آفریده شده است .» بنابراین چیزی به نام «ضعف زن نسبت به مرد» در قرآن کریم نداریم . وانگهی میدانیم که زن بر اثر تمرین میتواند قویتر از مرد شود .
ما معتقدیم که قرآن اساس و مبنای کار ماست و سنت ، تفصیل مجملات قرآن است . اگر بعضی از احادیث ظاهرا به گونهای دیگر گفتهاند ، باید آنها را به گونهای مطالعه کنیم که با مفاهیم قرآنی موجود در آن موضوع منافات نداشته باشد .
اما مرحوم علامه شیخ محمد مهدی شمسالدین حدیث یاد شده را بنابر نقل شریف رضی ، حدیث مرسل و براساس روایت کلینی ضعیف السند میداند و در هر دو حال بر فرض دلالتش ، حجت نمیداند . وی درباره دلالت این حدیث هم به شرایط صدور آن اشاره میکند و عوامل و مقتضیات زمانی را در آن دخیل میبیند :
«به امام نسبت داده شده است که این کلام را پس از جنگ جمل بیان کرده ، جنگی که فتح باب فتنه بین مسلمانان و شمشیرکشی آنان به روی یکدیگر و سبب کشتار جمعیتی عظیم - ۲۰ هزار نفر بنابر قولی - بوده است .
این جنگ بر اثر موضع انفعالی امالمؤمنین عایشه در برابر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و یاری دادن برخی صحابه که کینه علی و طمع قدرت داشتند و دور عایشه را گرفتند ، پدید آمد .
عایشه منزلتی بزرگ نزد عامه مردم داشت . زیرا همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امالمؤمنین و دختر خلیفه اول - ابوبکر - بود . این منزلت اجتماعی منشأ تأثیر بزرگی بود .
امیرالمؤمنین علیهالسلام با قرار دادن عایشه در صف سایر زنان و تصریح به این که او نسبت به دیگر زنان تمایزی ندارد که او را شایسته رهبری مردم نماید - آن هم به شیوه مصیبت باری که در پیش گرفت و به هیچ نصیحتی گوش نداد و به حکم خدا که زنان پیامبر را به نشستن در خانه دستور داد ، تن در نداد و از عاقبت فتنه نترسید - ، میخواست از منزلت او بکاهد .
امام میخواست با پرهیز از طعنه مستقیم به عایشه ، به عامه مردم بصیرت ببخشد . برای این کار از این روش که مبتنی بر ذکر احکام شرعی خاص زنان است استفاده کرد . البته این احکام خاص مقتضی نقصان در شایستگی و ویژگیهای انسانیای که او را مساوی مرد قرار میدهد ، نیست .
امام میخواست تا چشم مردم را بگشاید تا درک کنند که عایشه زنی است مانند دیگر زنان و وضع خاصی ندارد که اطاعت و انقیاد از تمایلات و مواضعش را - بیآن که به قانون یا شورا مستند باشد و در آن تنها میل و مزاج ویژهاش لحاظ شده باشد - ایجاب کند .
▪ در بخشی از وصیت امام به فرزندش حسن علیهالسلام یا فرزند دیگر محمد بن حنفیه رضیاللهعنه - بنا به تفاوت روایات - آمده است :
«ایّاک و مشاورة النساء فانّ رأیهن الی افن و عزمهنّ الی وهن . واکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایّاهن فانّ شدة الحجاب ابقی علیهن . و لیس خروجهنّ باشدّ من ادخالک من لا یوثق به علیهنّ ، و اذا استطعت الاّ یعرفن غیرک فافعل . و لا تملک المرأة من امرها ماجاوز نفسها ، فانّ المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة . و لا تعد بکرامة نفسها و لا تطمعها فی ان تشفع بغیرها»
«زنهار از این که با زنان به مشورت بپردازی که همانا رأی ایشان ناقصگونه و اراده و عزمشان سست است . با در پرده نگاه داشتن زنان چشمانشان را از دیگران (نامحرمان) ببیند که به راستی آنان را سخت در پرده داشتن بیشتر موجب باقی ماندن ایشان به حال خود میباشد . همچنین بیرون رفتن زنان از منزل بدتر و نامناسبتر از این نیست که کسی را که نمیتوان به او اعتماد کرد ، وارد محل سکونت ایشان نمایی . اگر بتوانی کاری بکنی که زنان ، جز تو کس دیگری را نشناسند ، این کار را انجام ده و به زن اجازه و اختیار مده از آنچه اختصاص به خود او دارد به چیز (کار) دیگری بپردازد که همانا زن به منزله گلی خوشبو است و نه کارگزار و پیشکار . در گرامی داشتن زن از آنچه مخصوص به خود او میباشد ، تجاوز مکن و او را به طمع نیانداز که از دیگری شفاعت کند .»
این وصیت را صدوق در «من لا یحضره الفقیه» با عنوان وصیت امام به محمد حنفیه ، احمد بن عبدربه مالکی - بخشی از آن را - در العقد الفرید ، ابن شعبه در تحف العقول ، مجلسی به نقل از کراجکی در بحارالانوار و کلینی در کافی به عنوان وصیت به امام حسن علیهالسلام روایت کردهاند .
در روایت کراجکی ، فقره آغازین این وصیت به گونهای دیگر آمده است :
«و ایّاک و مشاورة النساء الا من جرّبت بکمال عقل فانّ رأیهن یجر الی الافن و عزمهنّ الی وهن»۶ «زنهار از این که با زنان - جز آنان که به کمال خرد آزمودیشان - به مشورت بپردازی که رأی زنان به کاستی انجامد و عزمشان به سستی» .ابن ابی الحدید در شرح این فقره از نامه میگوید : «مشاوره با زنان ، کار مردان ناتوان است .»
مرحوم شوشتری صاحب نهجالبلاغه نیز در شرح این بخش ، به روایاتی از رسول خدا استناد میجوید که از آن وجوب مخالفت با نظر زن - در صورت مشورت با او - برمیآید . وی به این دو حدیث از رسول خدا اشاره میکند :
«شاوروهن و خالفوهن» «با آنان مشورت کنید و خلاف رأیشان عمل کنید .» و «لا یفعلنّ احدکم امرا حتی یستشیر فان لم یجد من یستشیر فلیستشیر امرأته ثم یخالفها فانّ فی خلافها برکة» «هیچ یک از شما کاری انجام ندهد مگر پیش از آن مشورت کند . اگر کسی (مردی) را نیافت که با او مشورت کند پس باید از همسرش مشورت بخواهد و آنگاه با او مخالفت ورزد که برکت در مخالفت با رأی زن است .»
مرحوم شوشتری در ادامه میگوید که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هرگاه اراده جنگ میکرد ، زنان خود را به مشورت فرا میخواند و سپس با نظر آنان مخالفت میورزید .
اما شیخ محمد جواد مغنیه نظر دیگری دارد . وی میگوید : منظور پیامبر و علی از نهی از مشورت با زنان مشورت با زنان جامعه جاهلی است . زیرا بیشتر زنان در دوره جاهلیت از علم و تجربههای زندگی بیبهره بودند .»
آیتاللّه سید محمد حسین فضل اللّه جمود ورزیدن در معنای ظاهر اینگونه احادیث را مخالف با روح آموزههای اسلامی میداند و تفسیری بدیع از آن ارائه میکند :
«ما این حدیث را چنین میفهمیم که مرد نباید صرفا به سبب پیوند طبیعی و عاطفی که او و همسرش را به یکدیگر متصل کرده و بر عنصر عزیزی موجود بین آن دو استوار است ، تسلیم زن شود . طبعا ما میدانیم که چنین علاقهای که جنبه عاطفی و جنبه جنسی آن با یکدیگر درهم آمیخته است ، تأثیرات بزرگی بر شخصیت مرد به جای میگذارد و گاه او را چنان شیفته زن میکند که تسلیم او شود ، به گونهای که زن به خاطر تسلط عاطفی و جنسیاش بر نظر خود را بر او تحمیل کند و در موارد بسیاری او را به موضعگیری نادرست وادار سازد . این همان چیزی است که در دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی هم میبینیم که برای دستیابی به اسرار نظامی ، زنانی را استخدام میکنند تا براساس یک رابطه ویژه ، از سیاستمداران و نظامیان بلند پایه اطلاعات به دست آورند .
حدیث منقول از - پیامبر چنان که ما میفهمیم - تأکید دارد که مرد ، همسرش را به تسلیم شدن در برابر او و پذیرش نظر او در همه امور عادت ندهد تا این حالت زمینه تسلط همسرش را بر خود او فراهم نسازد و موجب سلب ارادهاش نگردد . . .»
گذشته از این میبینیم که اسلام ، جامعه اسلامی را جامعهای شورایی درنظر گرفته است : «و امرهم شوری بینهم» «و کارشان براساس مشورت با یکدیگر است» . معنای این آیه آن است که مردم در تمام پیشامدها با یکدیگر مشورت کنند و این رایزنی به ابراز نظرهای مفید و سازنده از هر صفت میانجامد . براین اساس زن نیز جزیی از دایره شورا است ، زیرا جزیی از جامعه اسلامی است .»
اما مرحوم شیخ محمد تقی شوشتری با این که اصل مشورت را امری نیکو و به لحاظ شرعی مستحب میداند ، معتقد است که زن ، شایسته طرف مشورت واقع شدن نیست .
«هرچند مشورت در اصل شرع مستحب است و حتی امام [علی] در سخن میگوید : هر کس با دیگران گفتوگو کند ، شریک خردشان شده است اما مشورت ، اصولی دارد و مهمترین این اصول آن است که مشورت شونده شایسته مشورت و کارشناس در امر مورد مشورت باشد . منظور از مشورت با زنان در خوردن و آشامیدن و برخی امور خانوادگی کم خطر و یا بیخطر و آسان نیست ، اشکال این است که در امور مهم و دارای خطر گسترده نباید با زنان مشورت کرد . شایسته است که زن در چنین اموری طرف مشورت قرار نگیرد ، زیرا اطلاعی از امور سیاسی و آگاهیای از مسایل نظامی و دانشی به امور اقتصادی ندارد . اگر زن در چنین حالی مورد مشورت قرار گیرد ، قطعا نظرش نادرست است .»
با جمله اخیری که از مرحوم شیخ شوشتری نقل کردیم میتوان توافق کامل داشت . طبیعی است زنی که اطلاع درستی از وضعیت سیاسی و نظامی و اقتصادی ندارد ، در چنین اموری شایسته طرف مشورت بودن نیست . این قضیه طبعا در مورد مرد هم صادق است . اما این سؤال به طور جدی مطرح میشود که آیا زنی که یک عمر در موضوعی مطالعه و پژوهش و تحصیل و تدریس و تجربه کرده است ، شایستگی اظهارنظر در همان رشته را ندارد ؟ آیا هیچ انسان عاقلی میپذیرد که در صورت بیمار شدن از مرد بیسوادی نظر بخواهد اما به پزشک متخصص زن مراجعه نکند ؟ ! در امور سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و اجتماعی نیز همین سؤال با اندک تغییری تکرار میشود .
اگر کمی به اطراف خود توجه کنیم مشاهده میکنیم که بسیاری از پیشرفتهای کنونی بشر ، نتیجه استعداد و رأی و خرد و مهارت و دانش جنس زن است . آیا میتوان این واقعیت را نادیده انگاشت ؟ فقرهای که از وصیت امام علی به فرزندش نقش شد مبنای بسیاری از اجتهاداتی قرار گرفته است که زن را از حضور در بسیاری از عرصههای اجتماعی ، علمی ، سیاسی محروم میدارد .
آیتاللّه شیخ محمد مهدی شمسالدین در کتاب «اهلیة المرأة لتولی السلطة» به برخی از این اجتهادات اشاره میکند و به آنها پاسخ میگوید . وی مینویسد :
۱) اگر زن به سبب سست رأیی ، شایسته مشورت نیست ، قطعا برای زمامداری (حکومت) نیز شایستگی ندارد .
۲) وجوب در حجاب نگاه داشتن زن و منع از اختلاط وی با مردان بیگانه دلیل جایز نبودن عهدهداری کاری است که برای وی مستلزم اختلاط با مردان بیگانه باشد .
۳) نهی از واگذاری کاری غیرشخصی به زن مستلزم عدم مشروعیت ولایت او بر غیر خویش است تا چه رسد به ریاست دولت !»
شمسالدین این روایت را شایسته استناد نمیداند و معتقد است که نمیتوان به این روایت استدلال کرد ، زیرا این روایت - بنا به نقل شریف رضی - مرسله و بنا به نقل برخی دیگران دارای ضعف سندی است و جهت نیست .
وی پس از اشکال سندی که بر این روایت میکند درصد اثبات این مطلب برمیآید که این روایت حتی بر فرض صحت سند ، نمیتواند مانع شرعی ، حق مشارکت سیاسی و حق زمامداری او شود . پاسخ وی به استدلال سه گانه فوق چنین است :
«استدلال نخست از آنرو نادرست است که اگر قرینه استثنایی را که در روایت کراجکی آمده لحاظ کنیم ، معنای روایت ، نهی از واگذاری امور خانوادگی [و نه اجتماعی] به زنان فاقد آگاهی و کفایت عقلی و عملی است . اما زنانِ دارای آگاهی و کفایت عقلی و علمی از این نهی مستثنایند .
اما ادعای اطلاق در نهی از مشورت با زن در همه امور نیز نادرست است ، زیرا مخاطب روایت عامه مردم است و نه خاصهای که شأن مخاطب بودن در امور دولت و حکومت در آن زمان را داشتند . اگر هم روایت کراجکی را روایتی مستقل فرض کنیم ، که افاده تقید اطلاق روایت شریف رضی و دیگران را - که در آن استثنایی وارد نشده بود - میکند .
همین نظری که ما داریم با واقعیت موافق است . زیرا ادعای نقصان رأی و سستی اراده همه زنان ادعایی مخالف با واقعیت و حقیقت روشن است .
از روایت هم برنمیآید که در مقام اعلام ناشایستگی زن آگاه و خردمند و توانا برای برعهدهگیری قدرت حکومتی و دیگر مسئولیتها باشد .
اما پاسخ استدلال دوم این است که این ادعا که لازمه وجوب حجاب بر زن ، عدم جواز حکومتداری زن است ، ادعایی نادرست است . زیرا مقدار واجب حجاب ، مانع حکومتداری و فعالیتهای حکومتی نیست و آن نوع حجابی که مانع برعهدهگیری حکومت است ، واجب نیست .
ادعای حرمت اختلاط با مردان - در صورت پایبندی به حجاب مطلوب شرعی - هم ادعایی ناپذیرفته است . زیرا ادله شرعی بر مشروعیت اختلاط دلالت میکند . بنابراین از روایت نمیتوان حرمت اختلاط را برداشت کرد .
پاسخ استدلال سوم این است که استنباط نامشروع بودن زمامداری زن از این فقره روایت شریف رضی که «و لا تملک المرأة من امرها ما جاوز نفسها» «به زن اجازه مده جز آنچه به شخص او مربوط است به کار دیگری بپردازد» ، استنباطی نادرست است . زیرا گذشته از این که این فقره که در روایت مرسله شریف رضی آمده در روایت کلینی و صدوق وجود ندارد ، مؤدا (پیآورد)ش نیز نادرست است و اگر صدور این روایت از معصوم علیهمالسلام را فرض بگیریم ، باید به گونهای تفسیرش کنیم که دلالت به ناشایستگی شرعی زن در امر حکومت نداشته باشد .
اما نادرستی مضمون فقره یاد شده از آنرو است که بنا به ادله شرعی ، زن رشید (بالغ و عاقل) اختیار همه امور خویش را دارد . نهایت چیزی که او - اگر باکره باشد - اختیار آن را ندارد ، گزینش شوهر است ، آن هم بر مبنای قول کسانی که به ولایت پدر یا جد در امر ازدواج باکره معتقدند .
و اگر زن باشد ، تنها چیزی که اختیاری در آن ندارد ، مسأله مربوط به حق بهره جنسی شوهر است .»
استاد شهید مطهری در کتاب مسأله حجاب پس از ذکر بخشی از وصیت امام علی علیهالسلام به فرزندش که در آن امام فرزندش را به قطع کردن ارتباط زن با مردان بیگانه و . . . سفارش میکند ، مینویسد : «این یک توصیه اخلاقی است . علمای اسلامی این جمله را به شکل یک توصیه اخلاقی تلقی کردهاند ، اگر ما بودیم چنین تعبیراتی ، بدون شک آنچه استنباط میشد ، بیش از «توصیه اخلاقی» بود . بلکه بیش از لزوم ستر وجه و کفین بود ، آنچه استنباط میشد همان است که ما از آن به حبس زن در خانه تعبیر کردهایم . ولی علت این که فقها به مضمون چنین جملهها فتوا ندادهاند ادله قطعی دیگر از آیات و روایات و سیره معصومین برخلاف مفاد ظاهر این تعبیرات است و به اصطلاح ظاهر این جملهها «معرضٌ عنه» اصحاب است . لهذا این جمله حمل به توصیه اخلاقی شده است و ارزش اخلاقی دارد نه فقهی .
۴) پس از پایان جنگ جمل خطاب به اهل بصره گفت :
«امّا فلانة فادرکها رأی النساء وضغنٌ غلا فی صدرها کمرجل القین و لو دُعیت لتنال من غیری ما اتت الی لم تفعل و لها بعدُ حرمتها الاولی و الحساب علی اللّه تعالی» «اما فلان زن ، پس سستی رأی زنان و کینهای که همچون دیگ آهنگران در سینهاش میجوشیده به او رسید و دامنگیرش شد . که اگر از او خواسته میشد که آنچه از او به من رسید ، با دیگری جز من انجام دهد ، با دیگری جز من انجام دهد ، چنین کاری را نمیکرد . [لیکن] بعد از این هم احترام قبلی او باقی خواهد بود و حساب کار با خدای تعالی است .» (خطبه ۱۵۴ ، ص۴۸۶)
فقره یاد شده از خطبه ۱۵۴ نهجالبلاغه کلید فهم نگاه بدبینانهای است که در بسیاری از خطبهها و کلمات امام علیهالسلام مشاهده میشود . امام علی گرفتار دشمنی زنی بلندپرواز و حسود و مقامطلب بود . زنی که از نام و موقعیت اجتماعی خویش در جهت مبارزه با امام بهره برد و جنگی خانگی را رهبری کرد که زیان آن به میدان نبرد محدود نشد و سبب تفرقه مسلمانان پس از آن شد . این زن همان کسی است که در مقام همسری پیامبر خدا او را بارها با رفتارها و گفتارهای خشن و نامؤدبانه خویش آزرده است .
مورخان نوشتهاند که پیامبر خدا پس از مرگ همسر نخستیناش ، خدیجه دختر خویلد ، بارها از همدمی و وفاداری و نجابت او به نیکی یاد میکرد و حتی به احترام او ، دوستانش را بسیار ارج مینهاد و هدایایی برایشان میفرستاد .
بخاری از عایشه ، سخنی را نقل میکند که نشان میدهد وی بنا به اعتراف خویش به شدت بر خدیجه رشک میبرده است . زیرا یاد او را فراوان از پیامبر میشنیده است و روزی نزد پیامبر به زشتی از خدیجه نام میبرد و با کمال جسارت به ایشان میگوید : خدا بهتر از او را نصیب تو کرده است . (صحیح بخاری ، ۷/۱۳۳)
پیامبر خشمگین و برافروخته شد . چندان که عایشه برافروختگی چهره پیامبر در واکنش به سخن خود را تداعی کننده برافروختگی ایشان هنگام دریافت وحی میدانسته است . پاسخ پیامبر چنین بود :
«سوگند به خدا که او بهتر از خدیجه را به من نداده است . او زمانی به من گروید که مردم کافر بودند . زمانی تصدیقم کرد که مردم تکذیبم کردند و مال خود را به من بخشید ، زمانی که مردم مرا محروم کرده بودند و خدا از او به من فرزند بخشید ، در حالی که مرا از داشتن فرزند از زنان دیگر محروم کرد .»
حقد و حسد عایشه تنها نسبت به خدیجه - آن هم پس از وفات او - منحصر بود . خودخواهی و قدرتطلبی او در کنار نیروی جوانیاش ، آرام و قراری را که خدا در قرآن به صراحت از زنان پیامبر خواسته بود ، از او ربوده بود . وی با توجه به موقعیتی که برای خود قائل بود ، خواهان تمرکز قدرت سیاسی و مرجعیت دینی در خانواده خویش و یا مجموعه تحت نفوذ خویش بود .
عایشه همانگونه که ابراز محبت پیامبر به همسر فقیدش - خدیجه - را برنمیتابید ، نسبت به جایگاه بلند اهلبیت در نزد پیامبر و مسلمانان رشک میبرد و درصدد محو آثار فضیلت اهلبیت در سنت و عرف دینی جامعه اسلامی بود .
ابن ابی الحدید در موضوع دشمنیهای عایشه نسبت به اهل بیت ، از قول یکی از علمای اهلسنت به نام شیخ ابویعقوب یوسف بن اسماعیل لمعانی چنین نقل میکند :
«نقطه آغاز کینه عایشه ، ارتباط وی با فاطمه بود . سبب این وضع آن بود که رسول خدا کمی پس از درگذشت خدیجه با عایشه ازدواج کرد . فاطمه هم که دختر خدیجه است . . . .
سپس چنان شد که تمایل و محبت پیامبر نسبت به فاطمه روز به روز زیادتر شد و او بیش از آنچه که مردم گمان میبردند ، و بیش از اندازه احترام پدران به دختران ، دخترش را بزرگ میداشت و احترام میکرد ، چندان که محبت او به فاطمه از حد محبت پدران به دختری فراتر رفت . . . .
پس از این توجه و صمیمیت پیامبر با علی روبه فزونی گرفت ، که این هم حسد ابوبکر و پسر عمویش طلحه را برانگیخت . عایشه نزد آن دو مینشست و سخنشان را میشنید . . . .
بعدها هم اتفاق چنین شد که فاطمه فرزندان فراوانی - از دختر و پسر - به دنیا آورد ، اما او (عایشه) هیچگاه مادر نشد . و رسول خدا پسران فاطمه را چونان پسران خود میدانست . . . .
پس از مدتی پیامبر ، در ورودی پدرش (ابوبکر) را که به سوی مسجد گشوده میشد ، بست و در ورودی دامادش را باز گذاشت . سپس پدرش ، ابوبکر را به جهت ابلاغ برائت به مکه فرستاد ولی او را عزل کرد و دامادش را برگزید .
هنگامی بیماری آخر رسول خدا سنگین شد ، وی به لشکر اسامه فرمان حرکت دارد و ابوبکر را هم جزء سپاه اسامه قرار داد . بازگشت ابوبکر از این سپاه هم با اشاره و پیامرسانی دخترش عایشه بوده است که او را از رحلت قریب الوقوع آگاهانیده بود . . . .
زمانی که فاطمه رحلت کرد ، همه زنان پیامبر برای تسلیتگویی نزد بنیهاشم رفتند ، جز عایشه که نرفت و خود را به مریضی زد و سخنی از او به علی رسانده شد که نشانه شادمانیاش بود .
پس از قتل عثمان ، بسیار امیدوار بود که خلافت به طلحه برسد ، و آنگاه خود او امارتی را که قبلاً داشته ، باز یابد ، اما مردم به علی روی آوردند . زمانی که این خبر به او رسید ، فریاد برآورد : و اعثماناه ! عثمان مظلوم کشته شد !» و کینه درونیاش را به جوش آورد تا از این کینه ، جنگ جمل و جریانهای بعدی زاده شد .»
ابن ابی الحدید پس از نقل مطلب فوق مینویسد : «این خلاصه کلام ابویعقوب است و وی شیعه نبوده است .»
اکنون میتوان راز نکوهش زنان در کلام علی علیهالسلام را بهتر درک کرد . عایشه در نقطه مرکزی و محوری مخالفان امام قرار داشت . امام برای پیشگیری از وقوع جنگ به او نصیحت میکند که حرمت خود را نگه دارد و به دستور خدا - که زنان پیامبر را به نشستن در خانه و بیرون نرفتن بیجهت از خانه امر کرد - عمل کند و به خانه برگردد . همچنین او را از پیامدهای ناگوار جنگ بیم میدهد و به تقوای الهی و توبه فرا میخواند . اما او نمیپذیرد و یا غیانه سر به شورش برمیدارد .
عایشه از دو جهت تأثیر و نفوذی شگرف بر سپاه یاغی جمل داشت :
▪ از آنرو که همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و دختر خلیفه اول بود و در ایام خلیفه اول و دوم از حرمت و جایگاهی ویژه برخوردار بود .
▪ از جهت زن بودنش . او میدانست که چگونه احساسات جمعی سادهلوح را تحریک کند و بر ضد علی علیهالسلام بشوراند .
اگرچه گفته میشود مثلث طلحه ، زبیر ، عایشه ، سپاه جمل را رهبری کردند ، اما حقیقتا این سپاه یک فرمانده داشت و او کسی جز عایشه نبود .
طبیعی بود که امام علی علیهالسلام جنگی روانی علیه بصریان و سپاه جمل ترتیب دهد تا بتواند از گسترش دامنه فتنه پیشگیری کند .
۵) یأتی علی الناس زمان لا یقرب فیه الاّ الماحل و لا یظرف فیه الاّ الفاجر و لا یضعف فیه الاّ المنصف . یعدون الصدقة فیه عزما و صلة الرحم منّا و العبادة استطالة علی الناس . فعند ذلک یکون السلطان بمشورة النساء و امارة الصبیان ، تدبیر الخصیان .
«روزگاری بر مردم خواهد آمد که جز کسانی که در نزد فرمانروایان سخنچینی میکنند ، کس دیگری قرب و منزلت نخواهد داشت و جز مردمان فاجر و متجاهد به فسق ، کسی دیگری ، ظریف و زیرکی محسوب نخواهد شد و جز افراد با انصاف و درستکار ، کس دیگری ضعیف به حساب نمیآید . در آن روزگار صدقه دادن خسارت و زیان میدانند و چون صله رحم انجام دهند ، منت میگذارند و عبادت خدا را موجب برتری خود بر دیگران قرار میدهند . در آن هنگام تدبیر سلطنت و حکومت به وسیله مشورت با زنان و با فرمانروایی کودکان و چارهجویی خواجهسرایان خواهد بود .»
این حدیث را پس از شریف رضی ، راغب در محاضرات الادبا (ج۱ ، ص۸۹) ، آمدی در غرر (ص۳۶۳) و ابن طلحه شافعی در مطالب المسؤول (ج۱ ، ص۱۵۰) با تفاوتی اندک ، که نشان میدهد که از نهجالبلاغه نگرفته است ، ذکر کردهاند .
علامه شمسالدین در کتاب «اهلیة المرأة لتولی السلطة» پس از ذکر فقره فوق ، استدلال به این حدیث در ردّ شایستگی زمامداری را نمیپذیرد و بدان پاسخ میگوید .
وی مینویسد : «استدلال شده است که اگر تدبیر سلطنت و حکومتبه وسیله مشورت با زنان مذموم باشد ، - چنان که از منطوق روایت برمیآید - پس واگذاری تمام حکومت به ایشان به طریق اولی مشمول ذم است . بلکه ممکن است گفته شود آنچه در صدر روایت آمد و شامل مقرب شدن فاسدان و ضعیف شدن صالحان و تعلیل این وضع به وضعیت حکومت و سلطنت ، قرینهای است بر این که مراد نفی شایستگی از زنان - همانند کودکان و خواجه سرایان - است .
نویسنده هم سند این روایت را مخدوش و بیاعتبار میداند و هم دلالت آن را . درباره سند نظر وی این است که این روایت مرسله است و حجت نیست .
درباره دلالت روایت نیز نظر وی این است که به دو دلیل این روایت ، ادعای ناشایستگی زنان را تأیید نمیکند :
▪ این روایت درصدد بیان حکمی شرعی نیست ، بلکه در مقام کشف از امری غیبی است که در آینده برخی ملتها رخ خواهد داد و آن وضع ، ترکیب یافته از نشانههایی است که یکی از آن نشانهها ، به مشورت گرفته شدن زنان در امر حکومت است .
از این روایت برنمیآید که صرف مشورت زنان در امور حکومتی امری ناپسند باشد . شاید نقص در پادشاهی و امیری کودکان و تدبیراندیشی خواجهسرایان باشد . اگر هم بپذیریم که مشورت با زنان ناپسند باشد ، باز هم دلالت بر حرمت و فساد نمیکند .
▪ ذم حکومت و دولتی که زنان در آن به مشورت گرفته میشوند ، مطلق و برای همه شرایط نیست ؛ بلکه مختص اوضاعی است که نشانههای آن درصدر روایت آمده است . زمانی که جامعه به آن حالت درآید ، شکل محدود و ترکیب خاصی از حکومت و دولت پدید میآید .
آن شکل خاص در روایت یاد شده ، کلیت سیاسی سازمان یافتهای است که از سه عنصر تشکیل شده است .
۱) مشورت زنان
۲) امیر کودکان
۳) تدبیراندیشی خواجهسرایان .
گویا مراد از زنان در روایت یاد شده ، صنف خاصی از زنان است که متناسب با طبیعت جامعه فاسد وصف شده در روایت هستند . یعنی هم سنخ کودکان و خواجهسرایان ، نه همه زنان که زنان کمال یافته اخلاقی ، دینی و علمی را شامل شود .
علامه شمسالدین در ادامه این بحث معتقد است که زن به لحاظ شرعی میتواند ریاست دولتی را که حکمش مقید به شورا و نهادها است و حاکم براساس فهم خاص و سلیقه خاص خود حکمرانی نمیکند و به حکم نهادهای شورایی که اعضایش در انتخابات آزاد مردمی برگزیده شدهاند ، گردن مینهند ، عهدهدار شود .
● نتیجهگیری
۱) با توجه به این که قرآن کریم اصلیترین کتاب و منبع دریافت احکام و اندیشه اسلامی است و سنت (رفتار و گفتار و کردار معصومان) تا جایی که متعارض با نص قرآن نباشد ، معتبر است و از آنرو که در قرآن ، زن دارای جایگاه شایسته انسانی و برابر با مرد (به لحاظ شخصیت انسانی) دارا است ، هرگونه کلامی از معصومان که تعارض با نصوص قرآنی داشته باشد باید به گونهای تأویل ، نفسیر شود که با قرآن تعارض نداشته باشد و یا کنار گذاشته شود .
۲) عمده سخنانی که از امام علی علیهالسلام نقل شده است ، ناظر به شرایط سیاسی موجود در زمان صدور است . جنگ جمل که با تحریک و تحرک عایشه - همسر پیامبر - درگرفت ، امام را واداشت تا به کنایه و اشاره موقعیت عایشه را در نزد عامه مردم - که ارج فراوانی برای او قائل بودند - بشکند .
۳) برخی از سفارشهای امام علی علیهالسلام درباره زنان تنها جنبه اخلاقی و هشداری دارد و حتی فقها این سفارشها را مبنای حکم شرعی قرار ندادهاند .
۱. نمل ، ۳۲-۲۹ .
۲. همان ، ۳۴ .
۳. همان ، ۴۴ .
۴. زخرف ، ۱۸ .
۵. نساء، ۲۸.
۶. بحارالانوار ، ج۱۰۰ ، ص۲۵۳ ، باب احوال الرجال و النساء ، ج۵۶ .
منابع:
۱ . قرآن کریم ، ترجمه محمد مهدی فولادوند ، قم ، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی .
۲ . نهجالبلاغه ، ترجمه علی اصغر فقیهی ، ، تهران ، انتشارات صبا ، چاپ سوم ، ۱۳۷۹ .
۳ . تأملات اسلامیة حول المرأة ، سید محمد حسین فضلاللّه ، بیروت ، دارالملاک .
۴ . اهلیة المرأة لتولی السلطة ، شیخ محمد مهدی شمس الدین ، بیروت ، المؤسسة الدولیه للدرسات و النشر .
۵ . المرأة فی نهجالبلاغه ، نجوی صالح الجواد ، لندن ، معهد الدراسات العربیة و الاسلامیة ، ۱۹۹۹ .
۶ . مجموعه آثار (۱۹) ، مرتضی مطهری ، تهران ، صدرا ، ۱۳۷۸ .
۲. همان ، ۳۴ .
۳. همان ، ۴۴ .
۴. زخرف ، ۱۸ .
۵. نساء، ۲۸.
۶. بحارالانوار ، ج۱۰۰ ، ص۲۵۳ ، باب احوال الرجال و النساء ، ج۵۶ .
منابع:
۱ . قرآن کریم ، ترجمه محمد مهدی فولادوند ، قم ، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی .
۲ . نهجالبلاغه ، ترجمه علی اصغر فقیهی ، ، تهران ، انتشارات صبا ، چاپ سوم ، ۱۳۷۹ .
۳ . تأملات اسلامیة حول المرأة ، سید محمد حسین فضلاللّه ، بیروت ، دارالملاک .
۴ . اهلیة المرأة لتولی السلطة ، شیخ محمد مهدی شمس الدین ، بیروت ، المؤسسة الدولیه للدرسات و النشر .
۵ . المرأة فی نهجالبلاغه ، نجوی صالح الجواد ، لندن ، معهد الدراسات العربیة و الاسلامیة ، ۱۹۹۹ .
۶ . مجموعه آثار (۱۹) ، مرتضی مطهری ، تهران ، صدرا ، ۱۳۷۸ .
منبع : طوبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست