پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
دموکراسی، جنبشهای نوین اجتماعی و اینترنت
● مقدمه:
شاید جای چندان شگفتی نباشد كه مفاهیم نظری ارایه شده توسط یكی از برجستهترین فلاسفه اجتماعی زمانه ما، در مطالعه اینترنت به كار گرفته شده است. مفاهیم نظری مزبور، تبیینی روشن و واقعی از چگونگی تخریب درونی دموكراسی به دست میدهند، حتی این اواخر، واضع آنها با استفاده از این مفاهیم در صدد ارایه رهنمودهای هنجاری برای برون رفت از بنبستی برآمده كه پیشینیان او مطرح كرده بودند. هابرماس (۱۹۹۶) اخیراً تلاش كرده است تا چارچوب نظری گستردهٔ خود را برای ارایه پیشنهادی در مورد دموكراسی مشروطه ۱ به كار گیرد. برای این منظور، او كوشیده است تا درباره چگونگی سازماندهی جریانهای تأثیرگذار و با نفوذ برای دستیابی به دموكراتیك سازی در گستردهترین شكل ممكن بیآنكه دموكراسی به واسطه الزامات نظام محور از درون تخریب شود، توضیحاتی ارایه دهد.
اینك مدت زمانی است كه روشن بهنظر میرسد لایههای غیررسمی جامعه سیاسی كه مورد شناسایی هابرماس قرار گرفتهاند و دچار نوعی كسری ارتباطی هستند، میتوانند از طریق رسانهای مانند اینترنت این كسری را جبران كنند. در مباحث گوناگون، از آثار هابرماس به عنوان پس زمینه نظری این ادعا استفاده شده است كه آیا اینترنت حوزهای عمومی در اختیار شهروندان قرار میدهد یا خیر.مطمئناً، توصیفهای متعدد و متضادی از میزانی كه اینترنت میتواند سازنده حوزه عمومی باشد، ارایه شده است.
بسیاری از این مباحثات دچار یك یا دو اشكال اساسی هستند: یا اینكه از بهكارگیری روششناسی هرمنوتیك مناسب، قصور ورزیدهاند، همانند روشی كه دالگرن به كار گرفت.یا خود را به آن مفهومی از حوزهٔ عمومی محدود كردهاند كه در «دگرگونی ساختاری حوزه عمومی» (دگرگونی ساختاری) ۲ هابرماس شرح و بسط داده شده است و به دیگر جنبههای آثار هابرماس یا تنها اشارهای گذرا داشتهاند و یا اینكه اصلاً به آنها نپرداختهاند. با این همه، مطمئناً در آثار هابرماس به میزان قابل توجهی بینش و تحلیل یافت میشود كه بخش اعظم آن هنوز در تحلیلهای مربوط به اینترنت به كار گرفته نشده است. ابتدا به شرحی اجمالی از مباحث كنونی درباره حوزه عمومی با افزودن چند اثر اساسی ارایه میدهم. سپس به اختصار به پیامدهای اصلی دوگانگی «نظام/ زیستجهان» ۳ كه در كتاب نظریه كنش ارتباطی ۴ شرح داده شده و مفهومبندی پیچیدهتر حوزه عمومی كه هابرماس آن را در «كنش ارتباطی» و «میان واقعیات و هنجارها» ۵ مطرح ساخته خواهم پرداخت. سپس چنین استدلال خواهم كرد كه اینترنت برای تسهیل ارتباطات در مفهوم كمتر رسمی جامعه سیاسی كه در كتاب میان واقعیات مطرح شده، در موقعیت خوبی قرار دارد. سرانجام، نشان خواهم داد چگونه جنبشهای اجتماعی، اینترنت را به گونهای شكل میدهند كه با شكل ارتباطاتی متناسب با منافعشان سازگاری داشته باشد و تا چه اندازه در انجام این كار موفق هستند. برای این منظور به بررسی یكی از مهمترین جنبشهای تسهیلگر یعنی «انجمن ارتباطات پیشرو» ۶ و رابطه آن با اینترنت خواهم پرداخت.
پیش از آنكه جلوتر برویم، ضروری و مناسب به نظر میآید، هدف این تحلیل روشن شود. برای انجام این كار، مایلم توضیح دهم منظورم از «اینترنت» چیست و امیدوارم از نگرانی در خصوص مسأله علیت تكنولوژیك جلوگیری كنم. اینترنت به مفهومی مبهم تبدیل شده است. در حالی كه در فرهنگها از آن به عنوان «اسم» یاد شده است، اینترنت همچنین تابع توصیفها و كاربردهای هنجاری است كه به قول ویتگنشتاین معنای آن را تعیین میكنند. در واقع، هنگامی كه نورتل نتوركس از خوانندگان آگهیهایش میپرسد كه میخواهید اینترنت چگونه باشد، دقیقاً بازگوكننده همین مسأله است. اساساً اینترنت شبكهای از شبكههای رایانهای است. با این حال، آگهیدهندگان شركتها، دولتها و سازمانهای جامعه مدنی سعی در پاسخ به پرسشهایی از این قبیل دارند كه چه كسانی، برای چه مقاصدی و با چه محدودیتها و حمایتهایی میتوانند از اینترنت استفاده كنند. در واقع، پرسش بجایی كه كالا بریز و بورچرت (۱۹۹۶) مطرح میكنند این است كه آیا میتوان اینترنت را یك كالای اجتماعی تلقی كرد و بنابراین ارایه آن را تحت حمایت خدمات عمومی در زمینه پخش تشویق كرد. از اینرو، هنگامی كه به اینترنت اشاره میكنم، خود را تنها محدود به تعریف فنی یك شبكه رایانهای نمیكنم، بلكه بیشتر منظورم ساخت اجتماعی آن است؛ به موقع خود به این مسأله بازخواهم گشت.
شایسته است در اینجا تمایزی میان تكنولوژیهای مختلف اینترنتی قائل شویم. اینترنت از طریق برنامههای كاربردی گوناگون نظیر «تل نت» ۷ و «سیستم تابلوی اعلانات» (BBS) ۸ ، «یوزنت» ۹ ، پست الكترونیك و «وب جهانی» ۱۰ قابل دسترسی است. وب در ابتدا تنها یك بخش از اینترنت را تشكیل میداد و مستندات متنی را از طریق ابر پیوندها ۱۱ به یكدیگر پیوند میداد. زبان نشانهگذاری ابرمتن ۱۲ و پروتكل انتقال ابرمتن ۱۳ مورد استفاده در وب جهانی به گونهای تكامل پیدا كرده است كه اینك میتواند برای دسترسی به بسیاری از دیگر برنامههای كاربردی اینترنتی مورد استفاده قرار گیرد. از اینرو، وب در مقایسه با سایر برنامههای كاربردی اینترنتی نه تنها این امكان را پدید آورده است كه میلیونها نفر بیشتر به اینترنت دسترسی پیدا كنند بلكه همچنین استفاده از اینترنت را در مفهوم فنی آن آسانتر ساخته است و تعداد برنامههای كاربردی جداگانه لازم برای دسترسی به آن را كاهش داده است. افزون بر این، اكنون وب نقطه دسترسی اصلی به اینترنت است و برنامهای كاربردی است كه مردم از همه بیشتر با آن آشنا هستند. پیش از آنكه وارد بحث زیر شویم، ذكر یك نكته دیگر لازم است. به نظر میرسد بخش قابل توجهی از نوشتارهایی كه بدیع هستند و بینشهای مفید فراهم میآورند، در اواسط دهه ۱۹۹۰ به نگارش در آمده باشند یعنی در دوره پیش از گسترش وب.
بنابراین، مقالاتی مانند مقاله پاستر (۱۹۹۷) اساساً به سیستم تابلوی اعلانات، پست الكترونیك و انواع شبكههای محلی مانند شبكه الكترونیك عمومی، سانتا مونیكا كه مورد مطالعه ویلیام راتن (۱۹۹۶) قرار گرفته میپردازند. از اینرو، برای مثال در مقایسه میان اظهارنظرهای پاستر درباره تبعات اینترنت در سال ۱۹۹۵ و تبعات وب در سال ۲۰۰۰ با دشواریهای روششناختی مواجه میشویم. یكی از تفاوتهای موجود بین ۳۰ میلیون نفر كاربر اینترنت است كه پاستر درباره آن نوشته كه بخش عظیمی از آنها علاقهمندان پروپا قرص رایانه بودند و ۳۰۰میلیوننفر كاربر وب كه امروزه وجود دارند. این تفاوت صرفاً در مفهوم كمّی آن مطرح نیست بلكه همچنین در اینجا تفاوت كیفی میان حوزههای گوناگون مطرح است. علاوه بر این، چنانچه گفته شد، وب سایر برنامههای كاربردی اینترنت را به هم متصل میسازد. با وجود این، همچنان مهم است كه توجه داشته باشیم كدام برنامه كاربردی موضوع تحلیل ما قرار دارد؛ بدین معنی كه یك تحلیل باید به این نكته اشاره كند كه آیا به اینترنت به عنوان یك كل میپردازد و یا اینكه یك برنامه كاربردی خاص را در نظر دارد افزون بر این مسأله رابطهٔ علت و معلولی بین اینترنت و جامعه مطرح است. نویسندگان مختلف مانند مارتین هایدگر ، آلوین تافلر ، مارشال مك لوهان و مارك پاستر خود را در معرض اتهام جبرگرایی تكنولوژیك نسبت به تكنولوژیهای اطلاعات دیدهاند. حتی از دیدگاه هابرماس (۱۹۷۱) «نوعی ارتباط ذاتی بین آن نوع تكنولوژی كه بر ما شناخته شده است و ساختار كنش هدفمند ـ عقلانی وجود دارد» (۵ـ۱۰۴) به گونهای كه اولی لزوماً پاسخگوی منافع دومی است.
من تنها به چند اظهارنظر مختصر درباره این موضوع اكتفا خواهم كرد كه امیدوارم در حد كفایت موضوع من را روشن سازد. این اندیشه كه یك تكنولوژی جدید دارای تأثیرات «ضروری» بر جامعه است. درست نیست. «استراتژیهای» تفسیر و اجرا به این معنی است كه تأثیر یك تكنولوژی خاص بر جوامع متمایز از یكدیگر اغلب چندگونه است. جامعه و گروههای موجود در آن با تكنولوژی هم قبل و هم بعد از فرآیند طراحی به تعامل میپردازند، آن را شكل میدهند و نیز آن را تعدیل میكنند تا با اهداف اولویتدار و عملیشان سازگار شود. در واقع، گروهها و طبقات مختلف در یك جامعهٔ واحد در قبال یك تكنولوژی، دارای منافع غیرهمسو (و اغلب متضاد) هستند و تلاش خواهند كرد تا اجرای آن را براساس این منافع كنترل كنند. به منظور ارزیابی مناسب یك تكنولوژی، درك دامنه منافع و كسانی كه تلاش میكنند بر گفتمان، سلطه پیدا كنند و همچنین شناسایی مبارزاتی كه بین منافع در میگیرد؛ بسیار مهم است. از سوی دیگر، به منظور اجتناب از جبرگرایی اجتماعی افراطی (نك، برای مثال، وینستون ۱۹۹۸) كه به موجب آن مبنای عقلای سلطه «نتیجه قانون حركت در تكنولوژی نیست بلكه ناشی از كاركرد آن در اقتصاد امروز است» (آدورنو و هوركهایمر، ۱۹۹۷، ۱۲۱) ، درجه «بسته بودن» تكنولوژی مزبور در كوتاهمدت و بلندمدت، نسبت به این منافع نیز باید در نظر گرفته شود. چنین رهیافتی به ما اجازه میدهد تا علاوه بر چندگانگی منافعی كه بر توسعه یك تكنولوژی تأثیر مینهند، این نكته را مورد توجه قرار دهیم كه تأثیر این منافع بر یك تكنولوژی با گذشت زمان تغییر میپذیرد. توسعه تكنولوژیك فرآیندی جاری است. با توجه به آنچه گفته شد، ذكر این مطلب كه یك تكنولوژی خاص دارای هیچگونه كیفیت ذاتی نیست نیز به همین شكل غیردقیق است: صرفنظر از میزان و درجه شكلگیری تكنولوژی در نتیجه تأثیرات اجتماعی، نامعقول است، اگر بگوییم از تلویزیون میتوان برای شستشوی لباس استفاده كرد. بنابراین باید موازنهای احتیاطآمیز میان ظرفیتهای دگرگونساز یك تكنولوژی از یك سو و ظرفیت عاملان اجتماعی برای استفاده از تكنولوژیها و شكل دادن به آنها هنگام كاربردشان از سوی دیگر برقرار ساخت. این كنش متقابل، در این نوشتار، از اهمیت بسیار برخوردار است.
● حوزه عمومی، زیست جهان و استعمار
دگرگونی ساختاری به درستی به دلیل شماری از مفروضات و غفلتهای تاریخی و نظری مورد انتقاد قرار گرفته است (نك، كالهون، ۱۹۹۲) . گرچه هابرماس بسیاری از این انتقادات را پذیرفته است. همانند انتقاداتی كه به كنار نهادن اندیشه عقلانیت عمومی طبقه كارگر اشاره دارد، او با نادیده انگاشتن فرصت ایجاد تغییرات در ترجمه انگلیسی كتاب در ۱۹۹۸ بر این باور خویش استوار ماند كه نكات كلی مندرج در كتاب همچنان از اعتبار برخوردارند. در واقع، انكار اهمیت این كتاب، به ویژه به دلیل انتقاد مهم آن از دموكراسیهای سرمایهداری مدرن احمقانه به نظر میرسد.
نظر اصلی هابرماس در این اثر عبارت از این است كه در جریان تغییرات دورانساز، مجامع مستقلی برای مباحث عقلانی ـ انتقادی ظهور پیدا میكنند. با توجه به روح انقلابهای بورژوایی، رابطه بین عنوان، منزلت و حق اظهارنظر در حوزه عمومی در قرون هجدهم و نوزدهم از میان رفت. این حوزه «بهطور رسمی» بر روی همگان صرفنظر از طبقه باز شد.گرچه وی به هیچ وجه موضعی عاری از انتقاد نسبت به رسانههای گروهی در دموكراسیهای غربی امروزی ندارد، بهنظر میرسد بیشتر تأكید وی بر رسانههایی باشد كه صرفاً فاقد ظرفیت ارتباطی برای تسهیل حوزه عمومی غیررسمی هستند و در نتیجه دچار كسری ارتباطیاند. برای مثال به پخش برنامههای رادیو تلویزیونی حتی در شكل آرمانی آن یعنی عاری از الزامات آگهیدهندگان و توأم با اخلاقیات محكم خدمات عمومی، همچنان قادر به تسهیل ارتباطات مؤثر در حوزه عمومی غیررسمی نیست. در حالی كه پخش این برنامهها برای حوزه عمومی مركز مناسبتر است. آنها دچار مشكلات تسهیل ارتباطات فیلتر نشده خود سامان، ترجمه پیامهای غیررسمی و انتخاب زبانی (و جهتی) هستند كه ترجمه این پیامها باید با آن صورت گیرد. در زیر قصد دارم نشان دهم در حال حاضر اینترنت چگونه مورد استفاده گروههایی قرار میگیرد كه قصد پر كردن این شكاف ارتباطی را دارند.
● حوزه عمومی غیررسمی، جنبشهای نوین اجتماعی و اینترنت
یكی از روشهای فعالیت زیست جهان در دموكراسیهای مدرن، روشی است كه توسط جنبشهای نوین اجتماعی در پیش گرفته شده است. جنبشهای نوین اجتماعی ) s (NSM ۱۸ در مرز بین نظام و زیست جهان قرار دارند، از «قواعد شیوههای زندگی» حفاظت میكنند و نیز از جامعه مدنی در برابر دستاندازیهای نظام حمایت میكنند (هابرماس، ۱۹۸۷؛ ۶ـ۳۹۱؛۱۹۸۹ ب؛ ۶۷ـ۶۶؛ ۱۹۹۶؛ ۳۷۳) . افزون بر این جنبشهای نوین اجتماعی به ایجاد هویتهای اجتماعی، دانش و اطلاعات میپردازند. آنها، آنگونه كه آیرمن و جیمسون (۱۹۹۱؛ ۵۵) اظهار میدارند «همانند یك قلمرو شناختی، فضای اجتماعی جدیدی هستند كه توسط تعامل پویا بین گروهها و سازمانهای مختلف پر میشود.» جنبشهای نوین اجتماعی دقیقاً ارگانهایی هستند كه مشكلات را درك میكنند و آنها را وارد دستوركار عمومی میسازند. براین اساس، جنبشهای نوین اجتماعی هدفشان ایجاد و انتشار اطلاعاتی است كه به طور مستقل از نیازهای ادارات و بازار پدید میآید. ساختار نامنسجم اینترنت، بنا بر تحلیل آیرمن و جیمسون این امكان را برای جنبشهای نوین اجتماعی فراهم میسازد تا به فرآیندهایی در حال شكلگیری تبدیل شوند كه محصول یك رشته برخوردهای اجتماعی هستند. خدمات خبری و اطلاعاتی سنتی برای این نیازها مناسب نیستند چون بیشتر واكنشی هستند تا كنشی.
علاوه بر این، میتوان اینگونه در نظر گرفت كه جنبشهای نوین اجتماعی، نقطه نظر اخلاقی در پیش گرفتهاند؛ بدین معنی كه آنها برای منافع اعضایشان فعالیت نمیكنند بلكه برای منافع بشریت یا طبیعت به عنوان یك كل كار میكنند. جنبشهای نوین اجتماعی اغلب با بازنماییهای خصمانه در رسانههای گروهی مواجه بودهاند. گزارشهای متعددی از این مورد (نك كورن و سیتون ۱۹۹۱؛ گارنهام، ۱۹۹۲؛ گلدینگ و مرداك، ۲۰۰۰؛ هال، ۱۹۸۲؛ هرمن و چامسكی، ۱۹۹۴ و مرداك، ۱۹۸۲) موانع ساختاری بسیاری را به نمایش گذاشتهاند كه از بازنمایی منصفانه گروههای «منحرف» جلوگیری میكنند. میتوان گفت رسانههای گروهی سنتی، رسانههای بازنماییكنندهٔ نامناسبی هستند، نه تنها به دلیل الزامات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بلكه همچنین از برخی جهات به دلیل محدودیتهای تكنولوژیك كه باعث میشوند، حتی در وضعیت آرمانی، شرایطی كه به تعامل واكنشی و ذخیره اطلاعات متناسب با جنبشهای اجتماعی منتهی میگردند، برآورده نشوند.در حوزه عمومی بورژوایی، استدلالها بنا بر قدرت استدلال پا بر جا میماندند و یا در هم فرو میریختند و نه براساس قدرت اجبار. با این همه، هنگامی كه بورژوازی موضع هژمونیك خود را استحكام بخشید، حوزه عمومی آن كه از كاربرد خرد توسط عموم افراد برای به چالش كشیدن نقادانه قدرت بهره میگرفت و بر مبنای آن استوار گردیده بود، به مفهومی تو خالی تبدیل شد. طرح مطالبات گوناگون طبقات كارگر و زنان در عرصه عمومی و نیز نفوذ محصولات فرهنگی ناهمگون دست به دست هم دادند تا اخلاقیات جهانشمول حوزه عمومی همگون را از میدان به در كنند. در جریان این فرآیند «باز فئودالیشدن» ۱۴ ، از هم پاشیده شدن عمومیت گفتوگو محور ۱۵ و جایگزینی آن با نمایشهای عمومی با هدف جلب رضایت مردم، آنچه زمانی از آن به عنوان «افكارعمومی» یاد میشد، تبدیل به چیزی شد كه میتوان آن را آلت دست قرار داد و یا در بهترین حالت آن را طرف مشورت قرار داد و نه چیزی كه بهطور مستقل توسط شهروندانی به وجود آمده است كه به بحث عقلانی با یكدیگر میپردازند. در اینجا قصد ندارم وارد بحث دقت گزارش تاریخی هابرماس بشوم. با این همه، باید پذیرفت كه به عنوان نقد هنجاری دموكراسیهای سرمایهداری، درسهای مهمی در آن وجود دارد كه باید آنها را آموخت. كمترین آنها عبارت از این است كه حكومت دموكراتیك حكومتی است كه براساس اراده واقعی مردم عمل میكند؛ یعنی بر پایه اراده عموم افراد و نه منافع خاصگرایانه و تك افتاده.
شماری از نویسندگانی كه در مطالعه اینترنت تخصص دارند حوزه عمومی بورژوایی را كمابیش امری بدیهی فرض كردهاند و در پی آن برآمدهاند تا آن را در مورد اینترنت نیز به كار ببرند. حماقت چنین كاری نه تنها در این نكته نهفته است كه حوزه عمومی بورژوایی در دوره خاص بحران، مشروعیت ظهور پیدا كرد بلكه همچنین ناشی از نادیده انگاشتن این واقعیت است كه به نظر میرسد برخلاف چندگونگی كاربران اینترنت، مشاركتكنندگان در حوزه عمومی بورژوایی از اهداف و منافع همگونی برخوردارند. در واقع، فقط با مراجعه به كتاب «دگرگونی ساختاری»، به نظر میرسد كه تنها نقطه اشتراك آنها در این است كه هر دو بهطور رسمی به روی همگان باز هستند (با در نظر گرفتن این واقعیت كه در عمل «همگان» در حوزه عمومی بورژوایی به معنای كلیه افراد مذكر آریستو كرات و بورژوا بوده است). مطمئناً این امر واقعیت دارد كه حوزه عمومی بورژوایی در پی شكل دادن به یك اراده عام بود، در حالی كه به نظر میرسد اینترنت اندیشه جهانشمولی و یا منافع مشترك را از هم میگسلد و یا دستكم آن را زیر سؤال میبرد و دقیقاً راه را برای مفهوم متضاد آن یعنی تكثرگرایی هموار میكند، امری كه با توجه به تفاوتها به اندازه كافی آشكار است. كتابهای «كنش ارتباطاتی» و «میان واقعیات» نه تنها به برخی از انتقادات عمدهٔ وارد شده بر كتاب «دگرگونی ساختاری» پرداختند بلكه همچنین تجویزهای مبتی برای جامعه دموكراتیك ارایه دادند و به بازنگری پیوند میان حوزه عمومی و دولت پرداختند. هابرماس در كتاب میان واقعیات ادعایی صریح در مورد ساختار یك جامعه دموكراتیك مطرح میكند.
در حالی كه در كتاب دگرگونی ساختاری ، حوزه عمومی (به لحاظ تجربی) همگون بود و تقریباً بهطور كامل به حوزه حكومت مرتبط بود، در كتاب میان واقعیات ، تجویزات هابرماس اجباراً به واقعیت چندگانگی در جامعه مدرن میپردازند. افزون بر این، هابرماس در فاصله نگارش دو كتاب دگرگونی ساختاری و میان واقعیات ، دوگانگی نظام/زیست جهان را در كتاب كنش ارتباطی مطرح كرد كه به شكلگیری اندیشه، سازوكار «آب بند» ۱۶ او منجر شد تا مانع از آن شود قدرت از نظام اداری و اقتصادی به بافتهای زیستجهان تعامل و بازتولید اجتماعی نفوذ كند.هابرماس (۱۹۸۷) با فراتر رفتن از دوگانگی طبقاتی ماركس، اینگونه استدلال میكند كه زیستجهان كه عبارت است از «اندوختهای از بدیهیات و اعتقادات راسخ و تزلزلپذیر كه شركتكنندگان در ارتباطات، آنها را از فرآیند مبتنی بر همكاری تفسیر برمیگیرند» (۱۲۴)، و اجرایی در جهتی مخالف تعمیم بیش از حد الزامات نظام محور در خصوص پول و قدرت اداری حركت میكنند. هم زیستجهان و هم نظام، تلاش در جهت هماهنگسازی جامعه دارند، اما براساس تحلیل هابرماس ، تنها زیستجهان میتواند ادعای «مشروعی» نسبت به هماهنگی اجتماعی داشته باشد. هابرماس به فرآیندی اشاره میكند كه به موجب آن از طریق قانونگذاری و بر هم زدن عقلانیت ارتباطی، نظام در اشكال همرفتاری ۱۷ زیستجهان به عنوان «استعمار زیست جهان» نفوذ میكند. برای درك بهتر تفاوت میان نظام و زیستجهان، درك انواع عقلانیتی كه آنها بر آن متكی هستند ضروری است.
به سخن سادهتر، زیستجهان مبتنی بر عقلانیت ارتباطی است كه با شیوه «اصلی» زبان مقارن است، در حالی كه نظام مبتنی بر عقلانیت ابزاری است كه با شیوهای از زبان مقارن است كه حالت فرعی دارد. زیست جهان بر ارتباطات انسانی اتكا دارد و توسط آن تولید و پایدار نگه داشته میشود، در حالی كه نظام چنین نیست. هابرماس به فرآیند استعمار فوِ هنگامی اشاره میكند كه عقلانیت ابزاری «فراتر از مرزهای اقتصاد و دولت حركت میكند و وارد دیگر حوزههای به لحاظ ارتباطی ساختاربندی شده زیست وارد میشود و در آن حوزهها به بهای زیر پا نهادن عقلانیت اخلاقی ـ عملی و زیباییشناختی ـ عملی سلطه پیدا میكند.» استعمار نظام ـ محور تا آنجا پیش نمیرود كه جایگزین كنش معطوف به درك متقابل شود؛ بلكه قدرت آن را «سلب» میكند: سازوكارهای راهبری «مبنای اعتبار كنش ارتباطی را تضعیف میكنند و در نتیجه امكان مشروع باز تعریف حوزههای كنش متقابل را به دلخواه به صورت موقعیتهای كنشی فراهم میكنند كه عاری از بافتهای زیستجهان هستند و دیگر معطوف به دستیابی به اجماع نیستند.» (هابرماس، ۱۹۸۷: ۱۱ـ۳۰۴).
در حالی كه در بعضی بافتها، رها سازی زیستجهان از ظرفیت هماهنگسازی مناسب است، در برخی بافتهای دیگر، آنگونه كه هابرماس استدلال میكند، دارای اثر مخرب است. در حالی كه كنش ارتباطی «امكان اجماع دارای انگیزش عقلانی را فراهم میآورد» كه مشابه نحوه نگرش هابرماس به ارتباطات در حوزه عمومی بورژوایی است، در واقع، انگیزه ما به لحاظ تجربی متوجه تعاملاتی میشود كه انگیزش خود را از پول دریافت كردهاند. رسانههای قدرت و پول «نگرش عقلانی و هدفمندی را رمزگذاری میكنند... و اعمال نفوذ استراتژیك و تعمیم یافتهای را بر تصمیمات سایر شركتكنندگان صورت میدهند و در همان حال فرآیندهای ارتباطی اجماع ـ محور را دور میزنند... به زیست جهان دیگر برای هماهنگ سازی كنش، نیاز وجود ندارد. (هابرماس، ۱۹۸۷، ۱۸۳). افزون بر این، قدرت اداری مطالبات هنجاری از شهروندان دارد، این بدان معناست كه تنها در صورتی كه این درخواستها به الزامات سادهای تقلیل یابند كه متكی به ضمانت اجرا باشند، باید آنها را مشروع دانست (باكستر، ۱۹۸۷، ۶۱ـ۵۹). براساس این دیدگاه، نقش شهروندان در یك جامعه تحت استعمار «خنثی» میشود و «مشاركت سیاسی از هرگونه محتوای مشاركتی پاكسازی میشود». (هابرماس، ۱۹۸۷،۳۵۰). در كتاب میان واقعیات هابرماس نظامی را پدید میآورد كه به موجب آن میتوان از آسیبهایی كه در اینجا ذكر آنها رفت مصون ماند. با انجام این كار، او دوگانگی مركز/ پیرامون را وارد حوزه عمومی میكند. مركز از «مجموعه ادارات»، نظام قضایی، و عقیده دموكراتیك و شكلگیری اراده (در پارلمان) تشكیل میشود. این هسته از پیرامون از این بابت متفاوت است كه اولی دارای توانایی عمل است و تابع قواعد شكلی است. براساس توصیف هنجاری هابرماس ، حوزه عمومی یك «فضای اجتماعی است كه در كنش ارتباطی تولید میشود» و باید از طریق جداسازی در برابر الزامات نظام ـ محور محافظت شود. حوزه عمومی پیرامونی باید مبتنی بر جامعهای مدنی باشد كه متشكل از «آن اتصالات غیرحكومتی و غیراقتصادی و ارتباطات اختیاری است كه تكیهگاه ساختارهای ارتباطات حوزه عمومی در بخش اجتماعی زیستجهان هستند، و این امكان را پدید میآورند تا مسایل مشهود در حوزههای زندگی خصوصی در حوزهٔ عمومی گسترش پیدا كنند (تأكید از ماست). از نظر هابرماس . جامعه مدنی دارای ساختار مساواتگرا و بازی است كه بازتاب «ویژگیهای اساسی آن نوع ارتباطاتی است كه در حول آن تبلور پیدا كرده است» (هابرماس، ۱۹۹۶:۷ـ۳۶۶). یعنی حول ارتباطاتی كه معطوف به درك متقابل یعنی فرجام ذاتی گفتار انسانی است.
براین اساس، حوزه عمومی پیرامونی، خود یك پدیده اجتماعی ابتدایی است... (كه) آن را نمیتوان به عنوان یك نهاد و مطمئناً یك سازمان تصور كرد... همچنین چارچوبی از هنجارها با صلاحیتها و نقشهای گوناگون، مقررات عضویت و غیره نیز نیست. همانگونه كه حوزه عمومی چندان نمیتواند نمایانگر یك نظام باشد... به بهترین شكل میتوان آن را شبكهای برای انتقال اطلاعات و نقطه نظرات توصیف كرد (هابرماس، ۱۹۹۶؛ ۳۶۰ تأكید از ماست). حوزه عمومی مانند زیست جهان «از رهگذر كنش ارتباطی بازتولید میشود). حوزه عمومی در بستر زیست جهان شكل میگیرد و «رفتار خاص» با مسائل سیاسی را بر عهده نظام سیاسی میگذارد. آنگاه، نظام سیاسی باید در مورد موضوعاتی دست به اقدام بزند كه در حوزهٔ عمومی خود سامان مورد بحث قرار گرفتهاند. تنها پس از طی فرآیند اخیر است كه «مقامات سیاسی مسؤول میتوانند مواضعی را براساس منافع مورد بحث اتخاذ كنند و آنها را در دستور كار پارلمان قرار دهند تا مورد بحث قرار گیرند و در صورت لزوم به شكل طرحهای قانونی و تصمیمات الزامآور در آیند» (هابرماس، ۱۹۹۶، ۳۱۴). حوزه عمومی غیررسمی باید قادر باشد بر نظام سیاسی تأثیر گذارد، اما نظام سیاسی نباید تأثیر سویی بر حوزه عمومی غیررسمی داشته باشد، مبادا تصمیماتی كه در چارچوب نظام سیاسی گرفته میشوند فاقد مشروعیت گردند. در صورت وقوع چنین چیزی، به گفته هابرماس ، «نظام سیاسی به گرداب كسری مشروعیت و كسری راهبری كشانده میشود كه یكدیگر را تشدید میكنند» (هابرماس، ۱۹۹۶، ۳۸۶). در واقع، در حوزه عمومی در مفهوم غیررسمی آن در تقابل با مفهوم بورژوایی قرن هجدهمی، شاید اینترنت بتواند به عنوان یك سازوكار تسهیلكننده عمل كند. اگر شرطی كه هابرماس برای حوزه عمومی غیررسمی قائل شده این باشد كه حوزه مزبور «دارای امتیاز یك رسانه ارتباطی غیرمحدود است «كه به موجب آن در درك موقعیتهای مشكلآفرین، گسترش اجتماعی گفتمانی و امكان بیان هویتهای جمعی و تفسیر نیازها، مهارت حاصل میكند (هابرماس، ۱۹۹۶، ۳۰۸، تأكید از ماست) ، پس باید رسانهای برای تسهیل این امر وجود داشته باشد. آنچه در این میان مهم است این است كه نقش رسانهها در حوزه عمومی توسط هابرماس توجیه شده است. ادعای او در كتاب دگرگونی ساختاری این بود كه رسانههای گروهی غیردموكراتیك هستند و مردم را فریب میدهند تا عقیدهای را كه ساخته و پرداخته شده، به عنوان عقیده خود بپذیرند. با این حال، هابرماس در كتاب « در میان واقعیات» ، قسمت اعظم رهیافت «فریب فرهنگی» را نسبت به مطالعات رسانهای رد میكند و در عوض چنین استدلال میكند كه شهروندان، استراتژیهای تفسیر را علیه پیامهای رسانهها پیش میگیرند.
برای اجتناب از اتهام جبرگرایی تكنولوژیك كه این اظهارنظر وارد ساخته، میتوان اینگونه تصور كرد كه محدودیتهای تكنولوژیك بر حسب میزان شكلگیری یك رسانه یا یك تكنولوژی توسط كاربرد آن، بستگی به پذیرا بودن تأثیر از جانب آن دارد. در این مورد، شیوه توسعه اینترنت به گونهای بود كه ارتباطات چند جهتی و فعالیتهای مبتنی بر همكاری، نقشی عمده بازی كردند. از همان زمانی كه رئیس سابق دفتر تكنیكهای پردازش اطلاعات ۱۹ در آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته ۲۰ (ARPA) ، جوزف لیكلیدر نوشت: «رایانه به عنوان یك وسیله ارتباطی»، اهمیت همكاری در توسعه رایانههای شبكهای روشن شد. در واقع، او یك دیدگاه خاص را در مورد اینكه ارتباطات مؤثر چگونه به پژوهش مؤثرتر نزدیك میشوند، مشخص میكند: «جامعه به درستی نسبت به مدلسازی یك ذهن واحد بیاعتماد است. جامعه طالب اجماع، توافق و دستكم اكثریت است.» او میافزاید كه «شكل خاصی از سازماندهی رایانهای دیجیتالی... میتواند اثربخشی ارتباطات را آنقدر بهبود بخشد كه شاید بتوان گفت انقلابی در آن ایجاد كرده است.» با پذیرش نظام درخواست اظهارنظر (RFC) ۲۱ كه «الهامبخش مدل بحث آزاد برای ایجاد استانداردهای مشترك از طریق اجماع بدون هیچگونه مانعی و بدون محتوای سری یا اختصاصی بود» (بكت، ۲۰۰۰؛ ۱۵ـ۱۳) ، همكاری نیمه نهادینه گردید و یقیناً در ساختار برنامههای كاربردی اینترنت تجسم یافت. هیأت معماری اینترنت IAB) ۲۲ ، هیأت فعالیتهای اینترنتی سابق) ۲۳ كه نهاد و هماهنگكننده فنی اصلی است از نظام درخواست اظهارنظر استفاده میكند.
پیش از سال ۱۹۹۲، هیأت مذكور خود را «كمیته هماهنگكننده طراحی، مهندسی و مدیریت اینترنت میدانست. هیأت معماری اینترنت كمیته مستقل پژوهشگرانی است كه در زمینه سلامت و تكامل اینترنت دارای علائق فنی هستند (۱۱۶ RFC ، بخش ۲) . وظایف آن عبارت بود از وضع استانداردها برای اینترنت، مدیریت فرآیند انتشار، درخواست اظهارنظر بازنگری در گروه ضربتی مهندسی اینترنت (IETF) ۲۴ و گروه ضربتی پژوهشهای اینترنت (IRTF) ۲۵ وارد ساختن برنامهریزی استراتژیك، اقدام به عنوان رابط سیاستهای فنی و نمایندگی اجتماع اینترنتی و حل آن دسته از مسائل فنی كه از عهده گروههای ضربتی مهندسی و پژوهشهای اینترنت خارج است. هدف از رویههای مربوط به استانداردهای هیأت مذكور فراهم آوردن مبنایی منصفانه، باز و عینی برای توسعه، ارزشیابی و پذیرش استانداردهای اینترنت است. این رویهها، فرصتهای فراوانی برای مشاركت و اظهارنظر تمامی طرفهای ذینفع ایجاد میكنند.
در هر یك از مراحل فرآیند استاندارد سازی، مشخصات بهطور مكرر مورد بحث قرار میگیرند و نقاط قوت و ضعف آنها در جلسات علنی و یا فهرستهای پست الكترونیك عمومی به مناظره گذاشته میشود و برای بازنگری از طریق فهرستهای موجود در وب جهانی در دسترس عموم قرار داده میشود. (RFC ۲۰۲۶,۱.۲) در پذیرش استانداردها، هدف نهایی رسیدن به اجماع موردنظر است: هر چند طراحی فرآیند تا حد امكان به گونهای صورت گرفته باشد كه بتوان بر سر آن مصالحه انجام داد و به اجماع راستین دست یافت، با این حال، گاه حتی معقولترین و مطلعترین افراد قادر به توافق با یكدیگر نیستند. برای دستیابی به اهداف باز بودن و منصفانه بودن، این تضادها باید از رهگذر فرآیند بازنگری و بحث آزاد حل شوند. (RFC ۲۰۲۶,۶.۵) . پس میتوان ملاحظه كرد كه سازماندهی ارگانهای فنی كه توسعهٔ اینترنت را هدایت میكنندبه این معناست كه اینترنت بتواند پذیرای دامنهای از منافع باشد. در واقع، این مفاهیم را میتوان سازنده «فرهنگ اینترنت» یا «فرهنگ رایانه» دانست. برای مثال: بنیاد نرمافزار آزاد (FSF) ۲۶ در سال ۱۹۸۵ به عنوان پاسخ به تجاریسازی مداوم نرمافزار و افت فرضی فرهنگ اصلی رایانه بنیاد نهاده شد. پیش از دهه ۱۹۸۰، «جامعه محاسباتی» مفهوم نرمافزار «آزاد» را بهطور تمام و كمال در نظر نمیگرفت. جالب اینكه، آن گونه كه ریچارد استالمن خاطرنشان میسازد، اصطلاح «زبردست رایانهای» ۲۷ در ابتدا به كسانی اطلاِ میشد كه برنامهها و سیستمها را تغییر میدادند تا آنها را بهبود بخشند. مفهوم تحقیرآمیز این اصطلاح تنها همراه با موافقتنامههای عدم افشا پدید آمد كه توسط نرمافزارهای به تازگی به بازار عرضه شده بر كاربران تحمیل شدند. این موافقتنامههای عدم افشا، اساساً به این معنی بود كه كاربر مجاز به ایجاد تغییر یا مبادله نرمافزار نیست و هدف از آن عبارت از این بود كه «اجتماعات مبتنی بر همكاری را ممنوع اعلام كند.» چون سازندگان سختافزار، نرمافزارهایی را به قصد سودجویی به كاربران تحمیل میكردند (سالتمن، ۲۰۰۲).
بنیاد نرمافزار آزاد از آغاز تأسیس، از اخلاقیات مشخصی پیروی میكند كه پذیرای خودیاری و «فرهنگ رایانهای» غیرتجاری است. بنابراین، اخلاِ خودیاری، تولید و اشاعه اطلاعات و بحث علنی و آزاد چندان برای «فن سالاران» در حوزه رایانه و اینترنت ناآشنا نیستند. این مفهوم از فرهنگ است كه بسیاری از مهندسان، علاقهمندان و كاربران از آن آگاهی دارند. در واقع، هیأت معماری اینترنت، چنانكه قبلاً بهطور اجمالی شرح آن رفت، خواستار آن است كه اخلاِ فرآیند استانداردهای اینترنت نقشی قابل توجه در شكل دادن به فرهنگ كاربران اینترنت داشته باشد و از آنان بخواهد كه از آن به عنوان «نماد اصلی فلسفه اینترنت» استقبال كنند (RFC ۲۰۲۶,۱.۲) . فرض بر این بوده است كه جنبشهای نوین اجتماعی از اینترنت كمال استفاده را به عمل آوردهاند. چنین فرصتی مناسب به نظر میرسد چرا كه پیداست، جنبشهای نوین اجتماعی دارای فرهنگ مشابهی هستند و همچنین تعداد وب سایتهایی كه آنها به وجود آوردهاند و نیز دامنه گستره محتوای آنها آشكار و روشن است، اشكال متعددی از فعالیتهای سیاسی و در نتیجه فعالیتهای مرتبط با جنبشهای نوین اجتماعی در اینترنت وجود دارد.
اینها شامل آن چیزی میشود كه رسینك (۱۹۹۸، ۵۶ـ۵۵) آنها را «استفادههای سیاسی از شبكه»، «سیاست در چارچوب شبكه» و «سیاستی كه بر شبكه تأثیر میگذارد»، خوانده است. جنبشهای نوین اجتماعی در همگی این اشكال وارد شدهاند. میتوان ملاحظه كرد كه جنبشهای نوین اجتماعی از اینترنت برای پشتیبانی از فعالیتهای خارجی استفاده میكنند، در چارچوب اینترنت به فعالیت میپردازند تا مبنایی برای فعالیتهایشان به وجود آورند و تلاش كردهاند تا در زمینه سیاستهایی به اعمال نفوذ بپردازند كه بر اینترنت تأثیر دارند. جنبش ضدجهانی شدن یا طرفدار دموكراسی آنگونه كه پیروان گرامشی ممكن است توصیه كنند، از اینترنت به شكل بسیار مؤثری استفاده كرده است و این در حالی است كه انجمن ارتباطات پیشرو (APC) جنبش مزبور را تسهیل كرده است و در همان حال ضمن فعالیت در چارچوب اینترنت تلاش كرده است تا بر سیاستگذاریها نیز تأثیر نهد. اگر زیست جهان مبتنی بر ارتباطات انسانی باشد و جنبشهایی نوین اجتماعی بازیگرانی تلقی شوند كه از زیست جهان پشتیبانی میكنند، آنگاه یك نظام ارتباطی كه متناسب با جنبشهای نوین اجتماعی باشد باید تا حدودی از عقلانیت ارتباطی در رابطه با زیست جهان حمایت كند. بنابراین منطق، ارایه این استدلال كه برای تقویت زیستجهان، اینترنت را میتوان رسانهای بنیادی برای جامعه مدنی و حوزه عمومی غیررسمی تلقی كرد، مطمئناً قابل توجیه است.بهطور اخص میتوان گفت؛ اینترنت با قابلیت دسترسی جهانی برای جنبشهای اجتماعی بسیار ارزشمند است. اینترنت گروهها و سازمانهای جنبش اجتماعی را قادر میسازد به ارتباط با یكدیگر، به ایجاد و توزیع اطلاعات به شكلی ارزان و مؤثر بپردازند و از امكانات دریافت واكنشها و بازخورد نیز برخوردار شوند. این امر تا حدود زیادی به واسطه ساختار اینترنت به عنوان یك نظام ارتباطی متن ـ محور و نامتمركز امكانپذیر شده است، نظامی كه بهطور سنتی محتوای آن توسط كاربران فراهم میشود. بار دیگر، این خصوصیات با ویژگیهای مطلوب جنبشهای نوین اجتماعی هماهنگی دارند؛ ویژگیهایی نظیر پروتكلهای غیرسلسله مراتبی و باز، ارتباطات آزاد و سرانجام اطلاعات و هویتهای خود تولید شونده. علاوه بر این، باز بودن رویه استانداردهای اینترنت بر روی منافع گوناگون و نیز ماهیت آزاد مباحثات به این معنی است كه تكنولوژی اینترنت در واقع از این قابلیت برخوردار است كه توسط دورههای مزبور كه در تعقیب اهداف خود هستند، شكل بگیرد. گرچه اینترنت دارای امكانات تكنولوژیك جدیدی است، اما برای آنكه به رسانهای بنیادی تبدیل شود، با توجه به این واقعیت كه برای این منظور در موقعیت مناسبی نیز قرار دارد، لازم است منافع مناسب به خوبی بیان شوند و در مورد آنها اقدامات كافی صورت گیرد. انجمن ارتباطات پیشرو علاقهمند به انجام چنین كاری است تا آنجا كه این امر به استفاده از اینترنت برای توانمندسازی جنبشهای مدنی، اجتماعی و سیاسی مربوط میشود، انجمن مزبور علاقهمند به مسائل مربوط به مقررات اینترنتی است و به ساختار فعلی و نحوه مدیریت اینترنت توجه نشان میدهد. فعالیت انجمن ارتباطات پیشرو، نشاندهندهٔ گستره و محدودیتهای كنش رادیكال در خصوص استفاده از یك تكنولوژی و شكل دادن به آن است، حال به تحلیل فعالیتهای انجمن ارتباطات پیشرو میپردازم تا نشان دهم گستره و محدودیتهای مذكور از چه ماهیتی برخوردارند. انجمن ارتباطات پیشرو در سال ۱۹۹۰ فعالیت خود را به عنوان نخستین «جامعه كاربران و ارایهدهندگان خدمات تكنولوژی اطلاعات و ارتباطات (ICT) ۲۸ آغاز كرد كه در سطح جهان با یكدیگر ارتباط دارند و برای دستیابی به هدف عدالت اجتماعی و زیست محیطی فعالیت میكنند» (وب سایت (APC ، انجمن مزبور متشكل از سازمانهای غیردولتی و شبكههای جامعه مدنی گوناگون است.
این انجمن در حال حاضر دارای ۲۵ شبكه عضو است كه به بیش از ۵۰هزار فعال سیاسی، سازمانهای غیرانتفاعی، مؤسسات خیریه و سازمانهای غیردولتی در بیش از ۱۳۳ كشور، خدمات ارایه میدهد. انجمن ارتباطات پیشرو متعهد به حمایت از پیوندهای بینالمللی با شبكههای عضو و همكار از اروپای غربی، مركزی و شرقی، آفریقا، آسیا و حوزه اقیانوس آرام، آمریكای لاتین و آمریكای شمالی است. این انجمن یكی از بزرگترین سازمانهای غیردولتی/ جامعه مدنی مستقر در وب در جهان است و به راستی ماهیتی جهانی دارد. اكثر صاحبنظران ممكن است چنین استدلال كنند كه انجمن ارتباطات پیشرو دارای «جهتگیری» غربی است. این امر تا آنجا صحیح است كه میتوان چنین استدلال كرد كه دموكراسی، آزادی و جامعه مدنی مفاهیمی غربی هستند (استدلالی پیچیده كه من قصد واردشدن در آن را ندارم)، زیرا كه انجمن ارتباطات پیشرو، مروج تكنولوژی غربی است (چیزی كه مسلماً صحت دارد) و به این دلیل كه در كالیفرنیا به ثبت رسیده است.
با این حال، در كل، انجمن ارتباطات پیشرو نمونهای بارز از چگونگی تسهیل كار جنبشهای نوین اجتماعی از سوی سازمانهای بنیادی است. شایسته است شرح مأموریت انجمن ارتباطات پیشرو برای نشان دادن میزان سازگاری خود ادراكی تعریف هابرماسی از نقش جنبشهای نوین اجتماعی، تا حدودی به تفصیل ذكر شود: انجمن ارتباطات پیشرو، شبكهای جهانی از سازمانهای غیردولتی است كه مأموریت آن عبارت است از توانمندسازی و حمایت از سازمانها، جنبشهای اجتماعی و افراد در استفاده از تكنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات تا از رهگذر استفاده از تكنولوژیهای مزبور به ایجاد اجتماعات و ابتكارهای استراتژیك بپردازند. به این منظور كه به توسعه انسانی منصفانه، عدالت اجتماعی، فرآیندهای سیاسی مشاركتی و پایداری زیستمحیطی كمك كنند (AGout APC ۲۰۰۲) میتوان مشاهده كرد كه انجمن ارتباطات پیشرو علاقهمند به ایجاد بنیادهایی است كه سایر گروهها میتوانند بر آنها تكیه كنند. هدف انجمن ارتباطات پیشرو عبارت است از توانمند ساختن دیگران برای تحقق «كمكهای معنیدار به... فرآیندهای سیاسی مشاركتی» یا سازگاربا مدل هابرماسی . هدف انجمن ارتباطات پیشرو عبارت است از تقویت ظرفیتهای ارتباطی زیست جهان كه آن را قادر میسازد تا در برابر الزامات نظام ـ محور عرضاندام كند. گروه كاری حقوِ اینترنتی ۲۹ انجمن ارتباطات پیشرو در كنار تدوین منشور اینترنتی خود (به نشانی (http://www.apc/org/english/rights/charter.shtml با همكاری گرین نت (عضو بریتانیایی) منشور جامعه مدنی و اینترنتی گرین نت ۳۰ را به وجود آوردند كه اهدافش را اعلام كرد، از جمله این اهداف میتوان به تسهیل حق ارتباط اشاره كرد كه باید به عنوان یك حق اساسی برای همگان به رسمیت شناخته شود. در یك جامعه مدرن كه در آن ارتباطات نقشی اساسی به عهده گرفتهاند، آنهایی كه صدایشان به گوش نمیرسد عمدتاً نادیده گرفته میشوند. برای دموكراسی مسألهای ضروری است كه به محرومیت پایان داده شود. تكنولوژیهای جدید ارتباطات باید در اختیار همگان قرار گیرد. (Green Net ۲۰۰۲) .
افزون بر این ادعای بنیادی، انجمن ارتباطات پیشرو، مخالفت خود را با سانسور بیان میكند و حمایت در برابر بهرهبرداریهایی غیرمجاز و تعقیب فرآیندهای دموكراتیك و باز را در زمینهٔ وضع استانداردهای اینترنت و توسعهٔ تكنولوژیها ترویج میدهد. انجمن ارتباطات پیشرو در ارتباط با مورد اخیر، شاهد موفقیتهای زیادی بوده است. نمونه اخیر نحوه درگیری انجمن ارتباطات پیشرو در تعقیب رویههای دموكراتیك در استانداردهای اینترنت در ارتباط با نهادهای حاكمه جدید است. آنگونه كه ذكر شد، تكنولوژی و منافعی كه آن را شكل میدهد با گذشت زمان تغییر پیدا میكنند. در واقع، این امر را میتوان بهطور ملموس در تغییرات جاری در ساختارهای حاكم بر اینترنت مشاهده كرد در اواسط دهه ۱۹۹۰، یك رشته اصلاحات صورت گرفت كه به خصوصیسازی ساختار فیزیكی اینترنت منجر شد. به همین ترتیب، قوانین نهادهای حاكمه نیز تغییر یافت. در حالی كه جای شك وجود دارد كه اینترنت در زمینه هر یك از تجلیات خود هرگز شاهد «عصر طلایی» خود سازماندهی به دور از تأثیر و نفوذ صنعت و حكومت بوده باشد، مطمئناً این امر كه موازنه قوا، تغییر یافته صحت دارد. تعدادی از مهندسانی كه در برنامه اولیه آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته درگیر بودند، این موضوع را با من در میان گذاشتند. با این حال، در حالی كه این مهندسان بر كثرت منافعی تأكید میكنند كه بر جهت توسعه اینترنت تأثیر میگذارند، روشن است كه منافع نظام ـ محور مسلط از منافع حكومت به منافع بخش تجاری تغییر ماهیت پیدا كرده است. از اینرو، مأموریت اداره شمارههای واگذاری اینترنت (IANA) ۳۱ كه در حال حاضر دیگر وجود خارجی ندارد، این بود كه «وظایف هماهنگی مركزی اینترنت جهانی را برای خیر عموم» انجام دهد ( IANA ، ۲۰۰۰، تأكید از ماست). با این همه، به نظر میرسد اخلاقیات مبتنی بر خیرعمومی این اداره با خصوصیسازی اینترنت، دیگر محلی از اِعراب نداشته باشد. در نتیجه شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری (ICANN) ۳۲ جایگزین اداره شمارههای واگذاری اینترنت شد كه مأموریت آن عبارت است از «تسهیل هماهنگی و مدیریت فقط آن دسته از وظایف خاص مدیریتی ـ فنی و سیاستگذاری كه مستلزم هماهنگی مركزی هستند.» ( ICANN ، ۲۰۰۰) . با این حال، مبارزهای در داخل شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری برای اصلاح مأموریت آن در جریان است. مبارزه بر سر تعریف نقشها و مسؤولیتهای این شركت در كنفرانسی آشكار شد كه اخیراً با حمایت مالی بنیاد «برتلزمان» درباره نقش شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری در نحوه مدیریت اینترنت برگزار شده بود. آنگونه كه در كتاب «توصیههایی در مورد نحوه مدیریت اینترنت» نوشته مارسل مارچیل (۲۰۰۱) كه از جانب بنیاد برتلزمان منتشر شده آمده است، دستكم دو تفسیر متفاوت از شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری وجود دارد. از یك سو، از دیدگاه دولت ایالات متحده، مقررات شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری تحت كنترل و اختیار شركتهای خصوصی قرار دارد، تأمین هزینههای آن به صورت بینالمللی صورت میگیرد، یا جایگاه شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری از اهمیت چندانی برخوردار نیست و نیاز به مشروعیت بخشیدن به آن بسیار محدود است زیرا كه حوزه فعالیت آن كاملاً «فنی» است. از سوی دیگر، از دیدگاه سهامداران متعددی در خارج از ایالات متحده و منتقدانی در داخل و خارج، شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری یك سازمان آمریكایی است كه اختیارات آن به ایالات متحده وابسته است، جایگاه قانونی آن توسط قوانین كالیفرنیا تضمین شده و در نتیجه فاقد مافزون بر این، طرفداران دیدگاه اخیر در اعتقاد خود مبنی بر اینكه مأموریت شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری باید بیشتر سیاسی و اجتماعی باشد و نه صرفاً فنی، منفعل نیستند. در كنفرانسی كه این توصیهها برای آن تنظیم شد، بین مدیران شركت كه در دو جبهه، تقریباً در راستای خطوط مذكور، به صفآرایی در مقابل یكدیگر پرداخته بودند، اختلافات آشكاری بروز كرد. روشن است كه دیدگاه دولت آمریكا از همان ابتدا مشكلآفرین است. نه تنها راهكارهای مربوط به نام حوزه متضمن رژیمها و موجودیتهای قانونی خاصی است كه در واقع برخی از آنها بر برخی دیگر اولویت دارند، اما این فرآیند در سیاست حل اختلافات مربوط به نام حوزه (DNDRP) ۳۳ صراحتاً رسمیت پیدا كرد. سیاست مزبور به تعبیر وبستر (۱۹۹۵)، نمونهای كلاسیك از چگونگی شكلگیری اینترنت توسط روابط اقتصادی و اجتماعی «جهان واقع» است. انجمن ارتباطات پیشرو این مبارزات اساسی را برای مأموریت بسیار مهم میداند.شروعیت است.انجمن مزبور نقش خود را شكل دادن به اینترنت میداند نه اینكه مبنای تكنولوژیك یا فرهنگی آن را بدیهی انگارد. برای مثال، انجمن ارتباطات پیشرو خود در مبارزه برای در اختیار گرفتن شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری درگیر بوده است. در انتخابات اخیر هیأتمدیره شركت مزبور، انجمن ارتباطات پیشرو نامزدهایی را توصیه و از آنان پشتیبانی كرد و موفق شد سه تن از آنان را وارد هیأتمدیره سازد. در پس این موفقیت و هماهنگ با منشور جامعه مدنی و اینترنتی آن، هدف انجمن عبارت است از شكل دادن به شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری هماهنگ با نیازهای جامعه مدنی. این رهیافت در «بیانیه جامعه مدنی در مورد انتخابات شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری» كه مورد حمایت انجمن ارتباطات پیشرو قرار داشت، رسمیت پیدا كرد. بیانیه مزبور مفهومی را از جامعه مدنی ارایه میدهد كه شبیه مفهومی است كه هابرماس از آن به دست داده است.
از این جهت كه هر دو مفهوم میان جامعه مدنی و بازار ـ در تقابل با مفاهیم لیبرال كلاسیك و نیز دولت هماهنگ با توصیف هنجاری خود هابرماس ـ تمایز قائل میشوند: جامعه مدنی همراه با دولت و بازار بخش سوم جامعه را تشكیل میدهد. ارزشهای زیربنایی جامعه مدنی شامل آزادی گردهمایی، آزادی بیان، دموكراسی مشاركتی و احترام به تنوع و گوناگونی میشوند. یك جامعه مدنی قدرتمند وزنه متقابل مهمی در برابر دولت و بخش تجاری محسوب میشود. (Civil Society Internet Forum,۲۰۰۲) علاوه بر این، توصیف انجمن ارتباطات پیشرو از توسعه فرهنگ اینترنتی شبیه به توصیف فوِالذكر است از این لحاظ كه «هنگامی كه نه بخشهای تجاری و نه دولتها چندان توجهی به اینترنت نشان ندادند، مردم با وضع استانداردها در قالب یك فرهنگ اینترنتی غالب به همكاری با یكدیگر پرداختند كه طرفدار فضای باز و اجماع كلیه سهامداران است.» این پیشفرضها سبب میشود تا نگرش انجمن ارتباطات پیشرو نسبت به شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری با نگرش دولت آمریكا نسبت به این شركت كه قبلاً ذكر آن رفت، مقایسه شود: «هماهنگی فنی منابع مركزی اینترنت دارای پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی غیرقابل اجتنابی است» (APC Issues in Internet Right, ۲۰۰۲) . انتخاب موفقیتآمیز نامزدهای انجمن ارتباطات پیشرو در هیأتمدیره شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری، دارای تبعات مهمی برای آینده اینترنت است.
این موفقیت با توجه به سابقه این انجمن در كمك به جنبشهای اجتماعی قابل ملاحظهتر نیز میشود. انجمن ارتباطات پیشرو از حیث پشتیبانی عملی از جنبشهای نوین اجتماعی، تقریباً موفق بوده است. شاید معروفترین پروژه آنها حمایتشان از سازمان شورشی جنوب مكزیك یعنی «جنبش زاپا تیستا» بود. مانوئل كاستلز (۱۹۹۷) جنبش زاپاتیستا را نخستین جنبش چریكی بینالمللی معرفی میكند. با این حال، چنین نیست كه زاپاتیستا تنها وارد یك جنگ اطلاعاتی شده باشند. در حقیقت، مبارزه آنها علیه سركوب دولت مكزیك بسیار واقعی، اساسی و خشونتآمیز است. جنبش زاپاتیستا در اوایل دهه ۱۹۹۰ تا حدودی به عنوان واكنش به تهدیدات نظام ـ محور (مانند موافقتنامه نفتا) نسبت به زیست جهان خود دست به اسلحه بود. این جنبش در جریان مبارزهاش برای دستیابی به عدالت اجتماعی، مبارزه مشترك برای كل بشریت را به رسمیت شناخت و طیف بسیار وسیعی از منافع را وارد جنبش خود كرد و در نتیجه توجهات را به این جنبش جلب نمود. با وجود پایگاه مادی این جنبش در مبارزه خود، از برخی جهات كاستلز در گفته خود صادِ است. جنبش زاپاتیستا به سرعت در استفاده از ارایه اطلاعات در جهت تبلیغ آرمان خود با كمك سازمانهای غیردولتی و جنبشهای اجتماعی و به كمك تجهیزات رایانهای مناسب، مهارت به دست آورد. به نوبه خود، مورد شناخته شده یادداشت بانك چیس مانهاتان ، نشاندهندهٔ بهكارگیری موفقیتآمیز تكنولوژیهای اینترنتی از سوی جنبش زاپاتیستا و هوادارن آن است
یادداشت مزبور كه در جریان بحران پرو در دسامبر ۱۹۹۴ نوشته شد، خواستار نابودی جنبش زاپاتیستا برای این منظور شده بود كه سرمایهگذاران بینالمللی متقاعد شوند كه دولت مكزیك كنترل اوضاع را در اختیار دارد. این سند به بیرون درز پیدا كرد و ابتدا در یك خبرنامه با انتشار محدود درج شد كه نادیده گرفته شد. با این حال، هنگامی كه ماجرا در اینترنت منتشر شد به اندازهای سریع و با چنان وسعتی به گردش در آمد كه به دست رسانههای اصلی رسید كه متعاقباً موجب تبلیغات منفی و اعترافات گستردهای شد كه «بانك چیس» را مجبور كرد هرگونه ارتباط خود را با گزارش مزبور و نویسندهٔ آن انكار كند. در واقع، تأثیر حمایت انجمن ارتباطات پیشرو تا آن حد بود كه باعث شد «بنگاه رند» توجه ویژهای به این انجمن در تحلیل خود از جنبش زاپاتیستا نشان دهد: در میان اینها (سازمانهای شبكهای بیرونی)، سازمانی كه از نقطهنظر تكنولوژیك و آموزشی از همه مهمتر است، انجمن ارتباطات پیشروست؛ شبكهای جهانی متشكل از شبكههای رایانهای كه دارای شعبات متعددی است... انجمن ارتباطات پیشرو و شعبات آن یك سیستم جهانی كنفرانس رایانهای و پست الكترونیك برای سازمانهای غیردولتی مبارز به وجود آوردهاند. این امر سازمانهای مزبور را قادر ساخته است تا به مشاوره و هماهنگی با یكدیگر بپردازند، اخبار و دیگر اطلاعات را منتشر سازند و بر دولتها از جمله از طریق پیگیری مبارزات به كمك ارسال فاكس و ارسال پیام با پست الكترونیك فشار وارد آورند. انجمن ارتباطات پیشرو، همچنین به سازمانهای غیردولتی مبارز كمك میكند تا تجهیزات ضروری را به دست آورند و در صورت نیاز به آموزش اعضای آنها میپردازد تا بتوانند به اینترنت متصل شده و با آن كار كنند (رانفلد و مارتینز، ۱۹۹۷، ۱۰) . این نمونه مفیدی از فشار پایین به بالا، از جامعه مدنی به دولت و اقتصاد، است.
از آنجا كه انجمن ارتباطات پیشرو موفقیتهای زیادی در زمینه اعمال نفوذ بر نهادهای حاكمه و تسهیل برآورده ساختن نیازهای اطلاعاتی و ارتباطی جنبشهای اجتماعی به دست آورده است، انجمن مذكور تلاشهای خود را گستردهتر ساخته و به ساختار برنامه كاربردی اینترنت شكلی جدید بخشیده است. برای این منظور، انجمن با استفاده از مجوز عمومی بنیاد نرمافزار آزاد (نك به (Action Apps, Building Information Communities به ساخت «آكشن اپس» پرداخته تا به جنبشهای نوین اجتماعی كمك بیشتری كند. اكشناپس نرمافزاری است كه اشخاص را قادر میسازد تا اطلاعات موجود در وب را بدون داشتن مهارتهای خاصی در طراحی وب سایت روزآمد سازند. علاوه بر این، اكشن اپس همچنین كاربران و گروهها را قادر میسازد تا به جمعآوری اطلاعات و مبادله منابع بپردازند و در نتیجه مجموعه دانش و اطلاعات خود را گسترش دهند، امری كه بهطور اخص با مفهومی كه آیرمن و جیمسون از جنبشهای اجتماعی ارایه میدهند تناسب دارد؛ از نظر آنان جنبشهای اجتماعی رابطه تنگاتنگی با تولید دانش دارند. به این معنی كه گسترش دامنه دانش، دیگر پاسخگوی نیازهای بخش تجارت و امور اداری نیست. در حقیقت، اكشن اپس دارای منافع بسیار زیادی برای جنبشهای اجتماعی است، اما تنها زمان ثابت خواهد كرد كه اثربخشی بلندمدت و تأثیرآن بر ساختار برنامههای كاربردی اینترنت تا چه اندازه بوده است.
● ملاحظات
آنگونه كه قبلاً گفته شد، انجمن ارتباطات پیشرو نه تنها در زمینه توسعه زیرساخت اینترنت بلكه همچنین در كمك به فعالیتهای عملی جنبشهای اجتماعی، نسبتاً موفق بوده است. بنابراین، اگر كسی با این نظر مخالف باشد كه میتوان اینترنت را به خودی خود نوعی حوزه عمومی تصور كرد، میتواند آن را مبنا و تكیهگاهی تلقی كند كه عرصه عمومی را میتوان روی آن بنا كرد. با این حال، هنوز ملاحظاتی دربارهٔ ظرفیت آن وجود دارد، نه تنها به لحاظ استفاده انجمن ارتباطات پیشرو از اینترنت بلكه همچنین در مورد ساختار خود اینترنت. در مورد نخست، انجمن ارتباطات پیشرو دارای حداقل قابلیت تعامل در وب سایت خود میباشد، اما این امر احتمالاً آن چنان كه در ابتدا بهنظر میرسد اهمیت ندارد زیرا كه هدف اصلی این انجمن توانمندسازی سایر گروههاست. افزون بر این، میزان كمك این انجمن به تسهیل فعالیت گروههای دیگر قابل توجه است. یكی از كمكهای قابل توجه انجمن ارتباطات پیشرو به ساختارهای ارتباطاتی جنبشهای اجتماعی، توسعهٔ آكشن اِپس است كه قبلاً ذكر آن رفت. شاید مسأله ضروریتر به این دلیل كه بر همهٔ كاربران اینترنت تأثیر میگذارد، موضوع ظرفیت ارتباطاتی خود اینترنت باشد. چنانكه پیش از این یادآور شدم، پدیدههای زیست جهان یا جامعه مدنی باید دارای ظرفیت ارتباطی باشند.
با این حال، این ظرفیت را نباید صرفاً به عنوان فراهم آوردن حق اظهارنظر قلمداد كرد. برای اینكه كنش ارتباطی موفق باشد، تعدادی شرایط وجود دارد. هابرماس بدون آن كه وارد جزئیات این موضوع پیچیده شود، كنش ارتباطی را مبتنی بر وجود ادعاهایی میداند كه در مورد صحت و سقمشان میتوان تردید روا داشت. بدین معنا كه هرگاه ما به صورت ارتباطی عمل میكنیم، ادعاهایی را مطرح میسازیم كه طرف یا طرفهای دیگر ارتباطات میتوانند دربارهٔ آنها سؤال كنند. برای اینكه كنش گفتاری مورد پذیرش واقع شود، شنونده باید بتواند صحت آن، مبنای هنجاری مربوطه و صداقت گوینده را بپذیرد. البته، این معیارها ممكن است در اینترنت دست نیافتنی باشد. نخست این كه بررسی صحت و سقم اطلاعات موجود در اینترنت، مانند هر رسانه دیگر، فرآیندی پیچیده است كه نیازمند اراده و وقت كافی است كه بسیاری از افراد آمادگی این نوع سرمایهگذاری را ندارند. دوم اینكه فقدان زیست جهان مشترك یا حتی زمینهٔ فرهنگی مشترك در میان كاربران اینترنت بینالمللی مشكلاتی برای پذیرش قابل قبول بودن یا حقانیت چیزی به لحاظ هنجاری پدید آورد. سرانجام اینكه، ناشناختگی در اینترنت كه دربارهٔ آن سخنان حمایتآمیز فراوانی گفته شده است، ارزیابی صداقت را در واقع بسیار دشوار میسازد.
از آنجا كه مشكل تعیین صحت و سقم چیزی، برای اكثر رسانهها جنبه عام دارد، مایلم به دو نكته اخیر به اختصار بپردازم. در مورد اول یعنی حقانیت هنجاری، روشن است كه مجموعهای از هنجارها وجود ندارد كه به شكلی آزادانه توسط یك جامعه مدنی بینالمللی ایجاد شده باشند به گونهای كه شركتكنندگان در ارتباطات اینترنتی بتوانند از آنها بهره گیرند. ویلهم (۱۹۹۹) در جریان مطالعه تجربی گروههای خبری یوزنت، دریافت كه محتوای ارتباطات «با هنجارهای زبانی معاصر ناهمخوان و بیارتباط است» (۱۶۲). با این حال، تنها لازم است به «نتیكت» ۳۴ فكر كرد تا دریافت كه هنجارها با چه سرعتی از بیان هرج و مرج پدید آمدهاند. علاوه بر این، اسلوین این نكته را مطرح میسازد كه «اینترنت قادر است بسیاری از فرهنگها و تجارب مختلف را به هم متصل كند، احتمال برخورد علائق را افزایش دهد «زیرا» با توجه به ظرفیت تعاملی تكنولوژی اینترنت، این نظرات به آسانی به چالش كشیده میشوند و ماهیت واقعیشان آشكار میشود (۲۰۰۰، ۱۹۶: تأكید از ماست).میتوان گفت كه این موقعیت مشابه آن چیزی است كه هابرماس به آن تحتعنوان رهاسازی مخاطرهآمیز زبان از قراردادها اشاره كرده است. صرف قرارداد از طریق فعالیت اینترنتی تضعیف میشود چون قرار گرفتن در معرض بدیلها و نیاز به تبیین و توجیه مستقیم در برابر «دیگری» به معنای آن است كه نیاز به رسیدن به تفاهم به واسطه وجود ذخایری از تفاسیر بهطور سنتی تصدیق شده و مصون از انتقاد، بهتدریج برطرف میشود.... ] زیست جهان [ را میتوان تا آن درجه عقلانی كرد كه تعاملاتی را امكانپذیر سازد كه نه به واسطه موافقتی كه بهطور هنجاری نسبت داده شده بلكه توسط موافقتی هدایت شدهاند كه ـ به گونهای مستقیم یا غیرمستقیم ـ از طریق تفاهم به لحاظ ارتباطی، دست یافتنی شده است (هابرماس، ۱۹۸۴، ۳۴۰). ناشناختگی در اینترنت برای كنش ارتباطی یك شمشیر دو لبه است.
از یك سو، این بدان معناست كه كسانی كه احتمالاً كمرو هستند و یا به هر نحوی احساسات خود را مهار میكنند، برای بیان عقاید خود اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میكنند؛ به ویژه در زمینه مخالفت با افكار سیاسی افرادی كه ممكن است به لحاظ فیزیكی حالتی مرعوب كننده داشته باشند. افزون بر این، شغل، طبقه، اصل و نسب، زبان بدن، جنسیت، قومیت، مذهبی بودن، قدوقامت، موانع گفتاری و غیره همگی موانع بالقوه در راه مباحث رو در روی «جهان واقع» بهشمار میآیند، اما هنگام اتصال به اینترنت آشكار نیستند. از اینرو، آقای X باید تنها بر قدرت استدلال خود علیه فروشنده مغازه y تكیه كند. بنابراین، میتوان گفت در این موارد، «ایجاد اجماع در نهایت به قدرت استدلال بهتر متكی است، (هابرماس، ۱۹۸۷، ۱۴۵) . با این حال، گرچه اسلوین (۲۰۰۰) اظهار میدارد كه «پارادوكس انزوا و قابلیت رویت به این معناست كه كسانی كه از اینترنت استفاده میكنند... همچنان ناچارند با دیگر افرادی كه در فواصل دور قرار دارند به گونهای برابر كه ممكن است عجیب به نظر آید، رفتار كنند» (۱۸۵)، در عمل «مسؤولیت» انجام این كار بلافاصله آشكار نمیشود. از سوی دیگر، میتوان بر این نظر اصرار ورزید كه ناشناختگی به این معناست كه شرط اساسی ارتباطات انسانی یعنی مسؤولیت در ارتباطات اینترنتی وجود ندارد. در این مفهوم، یكی از طرفهای بحث ممكن است از مباحثه خارج شود با توجه به اینكه ناشناختگی، امتیازی است كه به او اجازه میدهد، از ادامهٔ بحث خودداری كند. علاوه بر این، یكی از طرفهای بحث ممكن است از مباحثه خارج شود، صرفاً به این منظور كه با یك هویت متفاوت مجدداً وارد بحث شود.
بنابراین، همراه با ناشناختگی مسأله مسؤولیت مطرح میشود، در حالی كه مسؤولیت یكی از مهمترین و با این حال شاید یكی از جنبههایی از نظریههای كنش ارتباطی در برابر اخلاِ گفتمانی و حوزه عمومی باشد كه كمتر مورد تأكید قرار گرفته است. پیششرط انجام كنش ارتباطی این است كه بازیگران مسؤولیت گفتههای خود را بر عهده گیرند. در حقیقت، نظریهٔ كنش گفتاری بر این مبنا استوار است و این نقطهٔ آغاز بسیاری از انتقادات هابرماس است. موازنه ناشناختگی و مسؤولیت، اغلب به نوع گفتمان مورد تقاضا بستگی دارد. از یك سو، اگر فرهنگ پس زمینهای كاربر، اقتدارگرا باشد (به هر میزانی)، در این صورت ناشناختگی ابزاری مهم است كه انتقاد بدون ترس از سركوب را امكانپذیر میسازد. از سوی دیگر، اگر یك فرهنگ سیاسی لیبرال وجود داشته باشد، نمونههای مشابه آن تنها به صورت تقریبی وجود دارند، در این صورت ناشناختگی نقش امنیتی خود را از دست خواهد داد و این پرسش به قوت خود باقی خواهد ماند كه آیا ناشناختگی برای گفتهها این امكان را پدید میآورد كه تنها وزن داخلی خود را به بهای مسؤولیت حمل كنند.
● نتیجهگیری
در این نوشتار، ابتدا نشان دادم كه درك جامعتر از آثار هابرماس ما را قادر میسازد تا فهم بهتری از نحوه عملكرد اینترنت در رابطه با جامعه و نیز اهمیت دموكراتیك جنبشهای اجتماعی در این میان به دست آوریم. علاوه بر این، باور دارم كه معایب و مزایای اینترنت و وب را به سادگی نمیتوان درك كرد ـ روابط پیچدهای میان جامعه، اینترنت، حكومت، تجارت، نهادهای حاكم بر اینترنت و جنبشهای سیاسی و اجتماعی وجود دارد. آنچه اینترنت میتواند برای این عوامل انجام دهد در خود تكنولوژی از پیش تعریف نشده است بلكه جا برای تعاریف موردنظر كاربران باز نگه داشته شده است به گونهای كه هم شهروندان و هم رسانههای راهبر نظام ـ محور برای كسب هژمونی مبارزه میكنند. در این مفهوم، انجمن ارتباطات پیشرو را میتوان جنبشی قابل ملاحظه در تلاش برای تضمین نه تنها استفاده از اینترنت بلكه همچنین برای ایجاد ساختاری برای اینترنت در نظر گرفت كه در برابر الزامات نظام ـ محور مقاوم باشد. با توجه به این نتیجهگیری، ضرورت دارد كه كاربران اینترنت به نحوه شكل دادن به این رسانه و به ویژه ظرفیت ارتباطی آن علاقه نشان دهند. شاید فوریترین چالش برای كاربران اینترنت، یعنی همان چالشی كه.... هابرماس نیز سعی در روشن ساختن آن دارند، عبارت است از تجاریسازی و كنترل استعمار. همانگونه كه در قسمتهای مختلف این مقاله به این امر اشاره كردم، تغییری قابل شناسایی در محتوا، كاربرد و ساختار اینترنت طی پنج سال گذشته به وجود آمده است. این امر همزمان با علاقهمندی بیشتر بخشهای تجاری و دولت به آنچه میتوانند از این رسانه به دست آورند، رخ داده است. بخشهای تجاری فرصتهای پولساز را در آن مشاهده كردند و دولتها را تشویق كردند كه برای استفاده آنها، دسترسی به اینترنت را تضمین كنند.
دولت نیز ظرفیتهای تبلیغاتی، نظارتی و اداری اینترنت را مورد توجه قرار داد. توسعه وب از طریق افزایش تعداد «مصرفكنندگان»، امكانپذیر ساختن معرفی چند رسانهای كالاها و آسانتر ساختن ناوبری و كاربرد اینترنت به عاملی مهم تبدیل شده است. در حالی كه از یك سو وب امكان دسترسی بیشتری را به تعداد بیشتری از تكنولوژیهای ارتباطی در مقایسه با گذشته فراهم ساخته است، از سوی دیگر میتوان گفت كه قابلیت تعامل اینترنت را كاهش داده است چون وب سایتهای سیاسی و تجاری رسمی برای اجرای نقش، تریبونهای تبلیغاتی یك طرفه ایجاد شدهاند. در حالی كه استفاده از «یوزنت» به عنوان یك سازوكار ارتباطی یك طرفه بیمعنی جلوه میكرد، استفاده از وب بدین ترتیب اینك قابل قبولتر میشود. از اینرو، به جای آنكه كاربران خود قسمت اعظم محتوای اینترنت را فراهم سازند، شركتها و دولتها به استعمار بیشتر و بیشتر آن میپردازند. در واقع، میتوان چنین استدلال كرد كه شكلی از حصاركشی در حال رخ دادن است كه به موجب آن «خرده مالكان» وادار میشوند تا درون مناطق پرجمعیت، كنترل شده و تحت مقررات شدید فعالیت كنند، نظیر مناطقی كه «آمریكا و آنلاین» ۳۵ و «شبكه مایكرو سافت» ۳۶ در اختیار آنها قرار میدهند. اگر این فرآیند تداوم پیدا كند، كاربران اینترنت به گونهای فزاینده به حصارها و یا مجراهای از پیش تعریف شدهای هدایت میشوند كه خروج از آنها روز به روز دشوارتر میشود و اینترنت را تنها به یك رسانه جمعی تحت استعمار دیگری تبدیل میكند كه تنها ارایه دهنده اطلاعات و مباحث استاندارد، قابلیت تعامل محدود و هر آن چیزی است كه مصرفكنندگان برای برآورده ساختن امیال مادی كنترل شدهشان به آن نیاز دارد. بار دیگر، این فرآیند، هر چند ممكن است بزرگ به نظر برسد، از پیش تعیین شده نیست. این به عهده شهروندان، نمایندگان و جنبشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است تا ادعاهای خود را مطرح سازند و این تضمین را به دست آورند كه به عنوان یك ضرورت تحت حفاظت قرار گیرند. * این مقاله ترجمه یكی از مقالات فصل پنجم كتاب زیر است:
Martha MccAughey & Mtchael DٍAyers (editors), "Cyberactivism", (Routledge Publication ۲۰۰۳).
پینویسها:
۱. نك، برای مثال، به مقاله معروف Mark Poster(۱۹۹۵) و نیز Friedland (۱۹۹۶) ، مجموعه مقالات در منبع Toulouse and Luke (۱۹۹۸) و نیز Slevin(۲۰۰۰),Wilhelm (۱۹۹۹) ,Malina (۱۹۹۹)
۲. نك به Dahlgren(۱۹۹۵) برای شرح كاربرد چهار بعد روش شناختی: نهادهای رسانهای (یا ساختار رسانهای)، بازنماییهای رسانهای، ساختارهای اجتماعی كه رسانهها در چارچوب آنها عمل میكنند و تعامل اجتماعی برحسب پذیرش.
۳. گرچه پست الكترونیك احتمالاً متداولترین نرمافزار كاربردی اینترنت است، شیوع پست الكترونیك مبتنی بر وب به این معناست كه وب جهانی به عنوان نقطه دسترسی اصلی به پست الكترونیك در خارج از محل كار در حال گسترش است.
۴. به خاطر سادگی، من از اصطلاح «نظام» برای اشاره به نظامهای فرعی اقتصادی و اداری استفاده میكنم.
۵. ظرفیت اقدام بر حسب پیچیدگی سازمانی تغییر پیدا میكند: «مجموعه پارلمانی برای دریافت و بیان مضمون مسائل اجتماعی از همه پذیراتر است، اما در برابر این حساسیت ظرفیت كمتری برای پرداختن به مشكلات در مقایسه با مجموعه اداری دارد» .(Habermas, ۱۹۹۶, ۳۵۵)
۶. درخواستهای اظهارنظر ) S (RFC اسنادی هستند كه به بیان مشكلات رودر روی مهندسان میپردازند و پاسخ میطلبند. این مشكلات ممكن است اساساً فنی باشند، اما درخواستهای اظهارنظر همچنین شامل سؤالات «سیاسی»تری نیز میشوند. درخواستهای مزبور در دسترس همگان جهت همكاری قرار دارد و بهطور كامل در وب سایت «درخواستهای اظهارنظر» به نشانی www.rfc-editor-org منتشر میگردند تا همگان آنها را مشاهده كنند.
۷. در سال ۱۹۹۲، انجمن اینترنت (ISOC) در نتیجه توسعه و گسترش جامعه اینترنتی و «نیاز به حمایت از این جامعه» (Leiner et al.۲۰۰۰) در فرآیند مدیریت شكل گرفت. اینك انجمن مزبور نهاد حاكمه كه اصلی برای ساختار اینترنت به شمار میرود.
۸. من در اینجا از اصطلاح «بنیادی» در مفهوم بنیادها یا هسته مركزی جامعه مدنی استفاده میكنم. آنگونه كه جان كین (۱۹۹۸) ابراز داشته است، پیش شرطهای خاصی برای جامعه مدنی وجود دارد كه باید تقویت و حفظ شود.
۹. انتخابات در سال ۲۰۰۱ انجام شد. با این حال، در زمان نگارش این فصل،بحثی در رابطه با آینده یك شركت اینترنتی نامها و شمارهای واگذاری (ICANN) دموكراتیك در جریان است. برخی مدیران در مورد اثربخشی انتخابات ابراز نگرانی كردهاند. برای مثال، عضو آفریقایی شركت اینترنتی نامها و شمارههای واگذاری تنها با ۶۷ رأی از مجموع ۱۳۰ رأی ریخته شده در آفریقا انتخاب شد. سایرین، نظیر اندی مولرـ ماگون عضو هیأتمدیره به در دست گرفتن كنترل شركت مزبور به شكل شراكتی اشاره دارند. این مثالی مفید از محدودههای نفوذ است. در حقیقت، اگر رویهها و منابع اساسی بر ضد جامعه مدنی تحریف شوند، آنگاه نتیجه باید تا حدودی از پیش تعیین شده باشد.
۱۰. «كل بشریت» در مفهومی كه من اراده میكنم بهطور اخص، فرمانده ماركوس، رهبر جنبش زاپاتیستها استدلال میكرد كه «برادران و خواهران بومی، كارگران، دهقانان، آموزگاران، دانشجویان، كارگران مزارع، زنان خانهدار، رانندگان، ماهیگیران، رانندگان تاكسی، كارمندان، فروشندگان خیابانی، دستجات خیابانی، بیكاران، روزنامهنگاران، متخصصان، راهبان، همجنسگرایان، هنرمندان، روشنفكران، دریانوردان، سربازان، ورزشكاران و قانونگذاران، مردان، زنان، كودكان، جوانان و برادران و به خواهران سالمند» (The Guardion , ۱۵th March ۲۰۰۱) مبارزه او بپیوندند.
۱۱. این به میزانی بستگی دارد كه بپذیریم در حال حاضر به اندازه كافی «جهانی» شدهایم.
۱۲. رابطه بین ناشناختگی و مسؤولیت رابطهای پیچیده است. در حقیقت، ممكن است این امر صحت داشته باشد كه كسانی كه از روی عادت از وب سایتهای خاصی بازدید میكنند ـ به ویژه آن نوع سایتهای مربوط به جنبش نوین اجتماعی كه بهطور سنتی خود را وقف آرمانهای شفافیت، صداقت و غیره كردهاند ـ احتمال بیشتری دارد كه با این اصول همخوانی داشته باشند. از شیودیپ گروال Shivdeep Greval به خاطر پیشنهاد این نكته سپاسگزارم. علاوه بر این، نرمافزار مسدودكنندهٔ پروتكل اینترنت (IP) (Internet Protocol) میتواند برای تضمین این امر مورد استفاده قرار گیرد كه پیامهای توهینآمیز و دیگر سوءاستفادهها مانع انجام صحیح مباحثات نگردند. با این حال، همچنین باید خاطرنشان ساخت كه از این نرمافزار اغلب برای مسدود كردن اظهارنظرهای مشروعی استفاده میشود كه با نظرات وب سایتها، گروههای خبری یا گروههای مباحثه هماهنگی ندارند. افزون بر این، مسأله مسؤولیت «گفتمان جهان واقع» هزاران سال است كه فلاسفه اخلاِ را به خود مشغول داشته است.
۱۳. كنسرسیوم وب جهانی (W۳C) نهاد اصلی برای موافقت در خصوص پروتكلها و استانداردهای وب جهانی است. این نهاد به سرعت در ارتباط با مسائلی چون تجارت الكترونیك، بهرهبرداری غیرمجاز، حقوِ مالكیت و ظرفیت ارتباطی در حال تبدیل شدن به مهمترین نهاد است.
۱. Constitutional Democracy
۲. The Structural Transformation of the Public Sphere (Structural transformation)
۳. System/lifeworld
۴. Communicative Action
۵. Between facts and Norms
۶. Association for Progressive Communications
۷. Telnet
۸. Bolletin Board Systems (BBS)
۹. Usenet
۱۰. World Wide Web (www)
۱۱. Hyperlinks
۱۲. Hypertext Mark-up language
۱۳. Hypertext transfer Protocol
۱۴. Refeudalization
۱۵. Dialogical Publicness
۱۶. Sluice-gate Mechanis
۱۷. Sociation
۱۸. New Social Movements
۱۹. Information Processing Techniques Office
۲۰. Advanced Research Projects Agency
۲۱. Request For Comment
۲۲. Internet Architecture Board
۲۳. Internet Activities Board
۲۴. Internet Engineering Task Force
۲۵. Internet Research Task Force
۲۶. Free Software Foundation
۲۷. Hacker
۲۸. Information and Communication Technology
۲۹. Internet Rights Working Group
۳۰. Green Net Civil Society and Internet Charter
۳۱. Iternet Assigned Numbers Authority
۳۲. Internet Corporation for Assigned Names and Numbers
۳۳. Domain Name Disputes Resolution Policy
۳۴. Netiquette
۳۵. America OnLine
۳۶. Microsoft Network
منابع:
Adorno, T., and Horkheimer, M. ۱۹۹۷. Dialectic of Enlightenment.London: Verso.
APC. "ActionApps. Building Information communities." Online. http://WWW.apc.org/actionapps/english/general.
__. ۲۰۰۲. "ICANN Election Results." Online. http://WWW.apc.org/english/rights/governance/icann_election۲۰۰۰/index.shtml.
__. "APC Internet Rights Chatter." Online. http://WWW.apc.org/english/rights/chatter.htm.
__. ۲۰۰۲. "Issues in Internet Rights -Governance of the Internet." Online. http://WWW.apc.org/english/rights/governance/.
__. ۲۰۰۲. "AboutAPC." Online.http://WWW.apc.org/english/about/indens.html.
Barbrook, R, and Cameron, A. ۲۰۰۲. "The Californian Ideology." Online.http://cciwmin.ac.uk/HRC/ci/calif۵.html.
Baxter, H. ۱۹۸۷. "System and Lifeworld in Habermas۰۳۹;s Theory of communicative Action." Theory and society ۱۶: ۳۹-۸۶ .
Beckett, D. ۲۰۰۰. "Internet Technology," pp. ۱۳-۴۶ in Internet Ethics, ed. D. langford.London: Macmillan press.
Calabrese, A., and Borchert, M. ۱۹۹۶."Prospects for Electronic Democracy in the United States: Rethinking communication and social policy". Media, culture and society ۱۸:۲۴۹-۶۸.
Calhoun, C. ۱۹۹۲. Habermas and the public sphere. Cambridge,MA: MIT press.
Castells, M. ۱۹۹۷. The power of Identity. Cambridge, MA: Blackwell.
Civil society Internet Forum. ۲۰۰۲."Civil Society Statement on ICANN Election."online. http://www. civilsocietyinternetforum. org/statement.html.
Curran, J. and seaton, J., eds. ۱۹۹۱. Power without Responsibility: The press and Broadcasting in Britain. ۴th ed.london: Routledge.
Dahlgren, P.۱۹۹۵. Television and the public sphere: Citizenship, Democracy and the Media. London: sage.
Dutton, W. ۱۹۹۶. "Network Rules of Order: Regulating Speech in public Electronic Fora." Media, Culture and society . ۱۸: ۲۶۹-۹۰
Eyerman, R, and Jamison, A. ۱۹۹۱. social Movements: A Cognitive Approach. Cambridge: polity.
Friedland, l. ۱۹۹۶. " Electronic Democracy and the New Citizenship." Media Culture and socitey ۱۸: ۱۸۵-۲۱۲.
Garnham, N. ۱۹۹۲. " The Media and the public sphere," pp. ۳۵۹-۶۷, in Habermas and the public Sphere, ed. C Calhoun. Cambridge, MA: MIT Press.
Golding, p. and Murdoch, G.۲۰۰۰. "Culture Communications and political Economy," PP. ۷۰-۹۲ in Mass Median and society, ed. J. Curran and M. Gurevitch. London: Arnold.
GreenNet. ۲۰۰۲. Civil Society and Intrenet Charter. Online. http://www.gn. apc.org/action/csir/charter.html.
Habermas, J. ۱۹۷۱. Towards a Rational society. london: Heinmann.
__. The Theory of Communicative Action: Reason and the Rationalization of the lifeworld. Cambridge: polity press.
__. ۱۹۸۷. The Theory of communicative Action: The Critique of Functionalist reason. Cambridge: polity press.
__. ۱۹۸۹a. The Structural Transformation of the public Sphere. London: Polity press.
__. ۱۹۸۹b. The New Conservatism: Cultural criticism and the Historians۰۳۹; Debate. Cambridge, MA: MIT press.
__. ۱۹۹۶. Between Facts and Norms. London: polity press.
Hague, b., and Loader, B. ۱۹۹۹. Digital Democracy. London: Routledge.
Hall, s.۱۹۸۲. "The Rediscovery of۰۳۹;Ideology۰۳۹;: Return of the Repressed in Media Studies۰۳۹; " PP. ۵۶-۹۰ in Culture, Society and the Media, ed. M. Gurrevtich, T. Bennett, J. Curran, and J. Woollacott. London: Routledge.
Herman, E., and Chomsky, N. ۱۹۹۴. Manufacturing Consent: The political Economy of the Mass Media. London: Vintage.
Hoff, J. ۲۰۰۰. "Technology and social change: The path between Technological Determinism, social Constructivism, and New institutionalism "pp. ۱۳-۳۲ in Democratic Governance and New Technology, ed.J. Hoff,I..Horrocks, and p.Tops. London: Routledge.
LANA.۲۰۰۲. online. www.iana.org.
ICANN Fact Sheet. ۲۰۰۲. online. http://www.icann.org/fact-sheet.htm.
Keane, J. ۱۹۹۸. Civil society: Old Images, New Vision. London: polity press.
Leiner, B. et al. ۲۰۰۰. A Brief History of the Internet. Online. www.isoc.org/internet/history/brief.shtml.
Licklider, J. ۲۰۰۲. "The computer as a communication Device." Online. http://memex. org/ licklider.pdf.
Malina, A. ۱۹۹۹. "Perspectives on citizen۰۳۹;s Democratisation and Alienation in the Virtual public sphere." PP. ۲۳-۳۸ in
Digital Democracy , ed. B. Hague and B.Loadder.London: Routledge.
Marchill, M./Bertelsmann Foundation. ۲۰۰۱. Who contorols the internet? Recommendations. Berlin: Bertelmann Foundation.
Mawhood, J., and TYSVer, D.۲۰۰۰. "Law and the internet," PP. ۹۶-۱۲۶ in Internet Ethics, ed. D. Langford. London: Macmillan press. Murdoch, G. ۱۹۸۲."Large Corporations and the contorol of the communications Industries," pp.۷-۲۶ in Culture, society and the media, ed.
M.Gurrevitch, T Bennett, J. Curran, and J. wollacott. London: Routledge.
Poster, M.۱۹۹۷." Cyberdemocracy: Internet and the public sehere," pp. ۲۰۱-۱۷ in Internet Culture,
ed. D. porter: Routledge: London.
Resnick, D ۱۹۹۸."The Normalisation of Cyberspace," pp. ۴۸-۶۸ in the politics of Cyberspace, ed. C. Toulouse and T. Luke. London: Routledge.
RFC ۱۱۶۰. ۲۰۰۲. "The Internet Activities Board ." Online. ftp://ftp.isi.edu/innotes/rfc۱۱۶۰.txt.
RFC ۲۰۲۶. ۲۰۰۲. "The Internet Standards Process - Revision ۳." Online. ftp://ftp.isi.edu/in-notes/rfc۲۰۲۶.txt.
Ronfeldt, D, and Martinez, A ۱۹۹۷. "A comment on the zapatista ۰۳۹;Netwar۰۳۹;," pp. ۳۶۹-۹۱ in Athena۰۳۹;s Camp: preparing for conflict in the Information Age, ed.J.
Arquilla and D. Ronfeldt. Washington, DC: Rand corporation.
Slevin, J.۲۰۰۰. The Internet and society. London: polity.
Stallman, R. ۲۰۰۲. "the GNU project." Online. http://www.gun.org/gnu/thegnuproject.html.
Toulouse, C., and Luke, T. ۱۹۹۸. The politics of Cyberspace. London: Routledge.
Weckert, J. ۲۰۰۰. "What Is New or Unique about Internet Activities?" PP.۴۷-۶۴ in Internet Ethics, ed. D. Langford. London: Macmillan press.
Webster, F. ۱۹۹۵.Theories of the Information Society. London: Routledge.
Wilhelm, A. ۱۹۹۹. "Virtual sounding Boards: How Deliberative Is on line political Discuussion?" PP. ۱۵۴-۱۷۸ in Digital Democracy, ed. B. Hague and B. Loader. London: Routledge.
Winston, B. ۱۹۹۸. Media Technology and Society: A History from the Telegraph to the Internet. London: Routledge.
"Zapatistas March into the Heart of Mexico." ۲۰۰۱ , March ۱۵. The Guardian.
منبع : دفتر مطالعات و توسعه رسانهها
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست