یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
چرا جنگطلبها بیشتر برنده می شوند؟
چرا جنگطلبها (Hawks) د ر مقایسه با طلحطلبها (Doves) اینقدر پرنفوذ هستند؟ پاسخ دقیق به این پرسش، شاید در ذهن انسان قرار داشته باشد. مردم به هنگام تصمیمگیری، دهها پیشداوری و یكسونگری دارند و تقریبا همگی به سمت درگیری و نه سازش و تسلیم گرایش دارد. دانیل کاهنمن برنده جایزه نوبل اقتصاد و متخصص در زمینه روانشناسی اقتصادی با کمک همکار خویش مقالهای در شماره ژانویه و فوریه ۲۰۰۷ فارین پالیسی نوشتهاند و سعی میکنند توضیح دهند چرا معمولا برد با آدمهای خشن و جنگطلب است و آنها بیش از آنچه كه مستحق هستند برنده میشوند.
رهبران ملی در زمان تنش و درگیری، همه نوع توصیه از همه جا دریافت میكنند. اما اغلب توصیهها و مشورتها به دو گروه اصلی قابل تقسیم هستند. در یك طرف جنگطلبها قراردارند: آنها به سمت اقدام قهری گرایش دارند، تمایل بیشتری به کاربرد نیروی نظامی داشته و با احتمال بیشتری ارزش امتیازدهیهای دشمن را زیر سوال میبرند. وقتی آنها به دشمنان خارجی نگاه میكنند اغلب رژیمهای پیوسته معاندی را میبینند كه فقط زبان زور را درك میكنند. در طرف دیگر صلح طلبها هستند كه نسبت به فایدهمندی زور تردید داشته و میل بیشتری به استفاده از راهحلهای سیاسی دارند. در حالیكه جنگطلبها در دشمنیهای خود چیزی به جز كینه و عداوت نمیبینند، صلحطلبها اغلب به كانالهای ظریف و زیركانه برای گفتگو اشاره میكنند.در حالی كه جنگطلبها و صلح طلبها به هم دیگر حمله و انتقاد كرده و جاخالی میدهند امید میرود كه تصمیمگیران استدلالات هر دو طرف را شنیده و قبل از انتخاب یك مسیر عملیاتی، وزن و اهمیت لازمه را به هر یك بدهند. اما به هیچ وجه اینطور نیست. روانشناسی جدید میگوید سیاستگزارانی كه وارد بحث میشوند آمادگی بیشتری دارند تا به حرفهای مشاوران جنگطلب خویش بیش از صلحطلبها اعتماد كنند. دلایل بیشماری برای جوهره ترغیبکنندگی كه جنگطلبها دارند هست كه برخی از آنها هیچ ربطی به سیاست یا استراتژی ندارد. در واقع سوگیری به نفع باورها و ترجیحات جنگطلبانه در بافت ذهن انسان جای گرفته است.روانشناسان اجتماعی و شناختی تعدادی از خطاهای قابل پیشبینی (كه روانشناسان یكسونگری مینامند) را شناسایی كردهاند به طوری كه انسانها بر آن اساس، وضعیتها را با هم مقایسه كرده و ریسكها را ارزیابی میكنند. یكسونگریها هم در آزمایشگاهها و هم در دنیای واقعی مستندسازی شده است عمدتا در وضعیتهایی كه هیچ ارتباطی با سیاست بینالملل ندارد. برای مثال مردم آمادگی زیادی برای اغراقگویی درباره تواناییها و قدرت خویش دارند: حدود ۸۰درصد از ما معتقدیم كه مهارتهای رانندگیمان بهتر از میانگین است. در وضعیتهای درگیری بالقوه، همان یكسونگری خوشبینانه، سیاستمداران و ژنرالها را پذیرای مشاورانی میسازد كه تخمینهای بسیار مطلوبتر و خوشایندتری از نتایج جنگ ارائه میدهند.
رهبران هر دو طرف درگیری اغلب چنین تمایلات مشتركی دارند و با این کار خود احتمال وقوع درگیری و فاجعه را بالا میبرند و این یك نمونه پرت و استثنایی نیست. در واقع وقتی فهرستی از یكسونگریهای برملا شده در۴۰ سال تحقیقات روانشناسی تهیه كردیم از آنچه پیدا شد یكه خوردیم: همه یكسونگریها در فهرست ما به نفع جنگطلبها بود. این سائقههای روانشناختی- فقط برخی از آنها را در اینجا بحث میكنیم- رهبران ملی را به اغراق درباره نیات شریرانه دشمنان، به قضاوت غلط از برداشت دشمنان نسبت به آنها و به خوشبینی زیادی در هنگام شروع به عملیات جنگی میكشاند و تمایل آنها به کسب امتیازات لازم را در مذاكرات کاهش میدهد. خلاصه اینكه اثر این یكسونگریها باعث میشود احتمال راه افتادن جنگها بیشتر و پایان یافتن آنها دشوارتر شود.هیچكدام از اینها نمیخواهد بگوید كه جنگطلبها ناحق و مقصر هستند. فقط كافی است به مجادله بین جنگطلبها و صلحطلبهای انگلیسی قبل از جنگ جهانی دوم نگاه كنیم تا به یاد آوریم كه صلحطلبها میتوانند در جایگاه نادرست تاریخ قرار گیرند. منظور ما این است که به طور كلی معمولا برخی استدلالات قوی برای طراحی عامدانه یكسونگری جنگطلبان وجود دارد.
برای مثال كاملا معقول است كه قبل از پذیرش وعدههای یك دشمن خطرناك، شانسی بیشتر از ۵۰-۵۰ را برای برحق بودن خود طلب كنیم. اما یكسونگریهایی كه در اینجا بررسی میكنیم بسیار فراتر از چنین قواعد حزم و دوراندیشی هستند و محصول ملاحظات عمیق و فكورانه نیستند. نتیجهگیری ما این نیست كه مشاوران جنگطلب لزوما اشتباه میكنند بلكه این است كه آنها قدرت اقناعگری بیش از آنچه مستحق هستند را دارند.
● مشكلات دیدگاه
در چندین نمونه آزمایشگاهی مشهور، شیوهای كه مردم هوش، تمایل به مذاكره و عداوت دشمنانشان را ارزیابی میكنند و نیز شیوه نگریستن به مواضع دشمنانشان بررسی شد. نتایج تاملبرانگیز هستند. حتی وقتی مردم از موقعیت و محدودیتهای احتمالی در رفتار طرف مقابل آگاه هستند اغلب در هنگام ارزیابی انگیزههای طرف مقابل اینها را در نظر نمیگیرند. با اینحال مردم هنوز فرض میگیرند كه ناظران بیرونی، محدودیتها را در رفتار خویش لحاظ میكنند، با ارتشهایی كه در حالت آمادهباش هستند، آن یك حس غریزی برای جنگ ایجاد میكند که كمتر رهبری میتواند نادیده بگیرد.
برای مثال تصور كنید كه در اتاقی جای گرفتهاید و از شما خواسته میشود تا سخنرانی جمعی از دانشجویان درباره سیاستهای هوگو چاوز رهبر ونزوئلا را تماشا كنید. از قبل به شما گفته شده است وظیفه دانشجویان حمله كردن یا حمایت كردن از چاوز است و هیچ انتخابی در مورد موضوع ندارند. اكنون فرض كنید از شما خواسته میشود گرایشهای سیاسی این دانشجویان را ارزیابی كنید. البته مشاهدهگران زرنگ، موقعیت را در نظر گرفته و ارزیابیها را مطابق آن تعدیل میكنند. دانشجویی كه سخنرانی پرشور طرفدار چاوز بكند صرفا آنچه را از وی خواسته شده است انجام میدهد و چیزی درباره گرایشهای واقعی او آشكار نمیسازد. اما در واقع بسیاری آزمایشها نشان میدهد كه مردم، سخنرانان طرفدار چاوز را غالبا چپگرا محسوب میكنند. حتی وقتی به مردم هشدار میدهیم موقعیت بر قضاوت آنها تاثیر نگذارد آنها معمولا آن را نادیده میگیرند. در عوض آنها رفتاری را كه میبینند به طبیعت، شخصیت یا انگیزههای دایمی شخص نسبت میدهند. این یكسونگری چنان محكم و رایج است كه روانشناسان اجتماعی یك عنوان والا به آن دادهاند: خطای بنیادی انتساب.
اثر این ناتوانی و درماندگی از انجام قضاوت درست، در وضعیتهای بروز درگیری میتواند خطرناك و مهلك باشد. سیاستگذار یا دیپلماتی كه در یك جر و بحث شدید با دولت خارجی گیر افتاده است احتمالا مقدار زیادی رفتار خصومتآمیز از سوی نمایندگان كشور مقابل مشاهده میكند. برخی از این رفتارها ممكن است حقیقتا نتیجه دشمنی عمیق باشد. اما برخی از آن هم صرفا یك واكنش به وضعیت جاری است آنگونه كه طرف مقابل برداشت میكند. عجیب اینست همان افرادی كه رفتار دیگران را به دشمنی عمیق آنها نسبت میدهند پیوسته رفتار خویش را نتیجه «به مخمصه افتادن اجباری» به واسطه رفتار دشمن توصیف میكنند. تمایل هر دو طرف یك درگیری به اینكه خودشان را در حالت واكنش نشان دادن به رفتار تحریككننده دیگری جلوه دهند یك ویژگی آشكار كشمكشهای مادی است و در درگیریهای بینالمللی هم پیدا میشود.
در آستانه جنگ جهانی اول، رهبران هر یك از ملتهایی كه به زودی وارد جنگ شدند خودشان را بسیار كمتر از دشمنانشان خصمانه تصور میكردند.اگر مردم اغلب آمادگی ندارند تا رفتار دشمنانشان را بدرستی توضیح دهند آنها در درك چگونه به نظر رسیدن در چشم دیگران نیز ضعیف هستند. این یكسونگری در مراحل خطرناك در بحرانهای بینالمللی جلوهگر میشود هنگامی كه علایم و نشانهها بندرت واضح هستند تا دیپلماتها و ژنرالها باور كنند كه چه هستند. جنگ كره را ملاحظه كنید دقیقا یك نمونه از چگونه سوءبرداشت و ناتوانی در درك ارزیابی نیات دشمن میتواند به نتایج جنگطلبانه منجر شود. در اكتبر۱۹۵۰، در حالی كه نیروهای ائتلاف با سرعت به سمت شبه جزیره كره حركت میكردند، سیاستگذاران در واشنگتن بحث میكردند چقدر پیشروی كنند و سعی در پیشبینی واكنش کشور چین داشتند. وزیر خارجه آمریكا دین آچسن متقاعد شده بود كه «یك ذره شاهد احتمالی در اذهان كمونیستهای چینی درباره نیات غیرتهدیدی نیروهای سازمان ملل نمیتواند وجود داشته باشد.» چون رهبران آمریكا میدانستند كه نیاتشان در مورد چین غیرخصمانه است، آنها فرض میكردند كه چینیها هم این را میدانند. بنابراین واشنگتن قادر به تفسیر مداخله چین به عنوان واكنشی به یك تهدید نبود. در عوض آمریكاییها واكنش چین را به عنوان ابزار دشمنی بنیادی نسبت به ایالات متحده تفسیر كردند. اكنون برخی تاریخنگاران معتقدند كه رهبران چین در واقع پیشروی نیروهای متحد را به مشابه تهدیدی به حكومتشان میدیدند.● خوشبینی بیقیدانه
خوشبینی افراطی یكی از جدیترین یكسونگریهایی است كه روانشناسان شناسایی كردهاند. تحقیقات روانشناسی نشان داده است اكثریت مردم معتقدند كه باهوشتر، جذابتر و با استعدادتر از میانگین مردم هستند و معمولا موفقیت آتی خود را بیش از حد برآورد میكنند. مردم همچنین آمادگی دچار شدن به «توهم كنترل» را دارند: آنها پیوسته در مورد مقدار كنترل بر نتایجی كه برای آنها مهم هست دارند را زیاده جلوه میدهند- حتی وقتی نتایج در واقع تصادفی هستند یا توسط سایر نیروها تعیین میشوند. مشكل نیست ببینیم كه این خطا سیاستمداران آمریكایی را به بیراهه کشاند هنگامی كه مقدمات جنگ جاری در عراق را میریختند.حقیقتا یكسونگری خوشبینانه و توهم كنترل، خصوصا در آستانه یك درگیری بسیار رایج هستند. ترجیحات یك جنگطلب برای اقدام نظامی به جای تمهیدات دیپلماتیك، اغلب بر این فرض استوار است كه پیروزی به آسانی و بیدرنگ بدست خواهد آمد. پیشبینیهایی كه جنگ عراق كار سادهای خواهد بود كه برخی حامیان آن درگیری ارائه میكردند صرفاً آخرین مورد از رشته طولانی پیشبینیهای بد جنگطلبان است. بر همین منوال حاكمان واشنگتن در قرن هجدهم، جنگهای داخلی را یك گردش اجتماعی نیروها میدیدند و کاملا مطمئن بودند كه سربازان فدرال، نیروهای شورشی را تار و مار خواهند كرد. فرمانده ستاد مشترك ارتش فرانسه در آستانه جنگ جهانی اول اعلام كرد «به من ۷۰۰هزار نفر بدهید تا اروپا را فتح کنم.» در واقع تقریبا هر كسی كه در تصمیمگیری جنگ جهانی اول دخالت داشت جنگی كه به مخربترین جنگ در تاریخ تا آن زمان تبدیل شد نه فقط پیروزی طرف خودش را پیشبینی میكرد بلكه یك پیروزی نسبتا سریع و آسان را میدید.
این خیالات باطل و اغراقگوییها را نمیتوان یكسره محصول اطلاعات ناقص و نادرست دانست. قبل از شروع هر درگیری نظامی، ژنرالهای خوشبین معمولا در هر دو طرف پیدا میشوند.اگر در هنگام ارزیابی شانس موقعیت خودمان در درگیری مسلحانه، خوشبینی در دستور كار قرار میگیرد اما هنگام ارزیابی امتیازات اعطایی طرف دیگر این خوشبینی به تیرگی میگراید. از لحاظ روانشناختی ما نه فقط پذیرای استدلالهای جنگطلبها برای جنگ هستیم بلكه همچنین دلایلشان علیه راهحلهای مذاكره شده را نیز میپذیریم. این ذهنیت كه هرچیزی ارزشش كم میشود صرفا به خاطر اینكه طرف دیگر عرضه كرده است را در محافل دانشگاهی به عنوان «بیارزش شدن واكنشی» میگویند. واقعیت اینست كه امتیاز عرضه شده توسط كسی كه دشمن تلقی میكنیم محتوای پیشنهاد را تضعیف میكند. آنچه گفته میشود اهمیت كمتری دارد نسبت به آنچه چه كسی آن را گفته است.شواهد نشان میدهد كه این یكسونگری مانع مهمی در مذاكرات بین دشمنان است. در یك آزمایش، یهودیان اسرائیلی یك طرح صلح كه اسرائیل نوشته بود را نامطلوب ارزیابی كردند هنگامی كه نوشته به فلسطینیها نسبت داده شد در مقایسه با زمانی كه به دولت خودشان نسبت داده شد. آمریكاییهای طرفدار اسرائیل یك پیشنهاد صلح فرضی را به نفع فلسطینیها میدیدند هنگامی كه نگارش آن به فلسطینیها نسبت داده شد اما هنگامی كه گفته شد اسرائیلیها نوشتهاند آن را عادلانه میدیدند.
● دو برابر یا هیچ
واضح است كه جنگطلبها به عنوان تصمیمگیران درگیر با پرسشهای جنگ و صلح اغلب دست بالا را دارند. و این مزایا ناپدید نمیشود به محض اینكه اولین گلوله شلیك میشود. همانطور كه محاسبات استراتژیك به قلمرو برنده یا بازنده و تلفات وارده منتقل میشود، یك ویژگی شخصی جدید در تصمیمگیری انسانی ظاهر میشود: بیزاری محكم و راسخ ما از اینکه جلوی ضرر بیشتر را بگیریم.
برای مثال انتخاب بین این دو حالت را ببینید:
گزینه الف) یك زیان قطعی ۸۹دلاری
گزینه ب) شانس ۹۰درصدی برای زیان ۱۰۰۰دلاری و شانس ۱۰درصدی برای زیان نكردن
در این وضعیت، اكثریت تصمیمگیران قمار كردن در گزینه ب را ترجیح خواهند داد، هر چند كه انتخاب دیگر از لحاظ آماری برتری دارد. مردم ترجیح میدهند تا از یك زیان قطعی به نفع زیان بالقوه جلوگیری كنند، حتی اگر آنها ریسك زیان قابل توجهی را ببینند.
وقتی اوضاع در یك درگیری بهشدت بد است گریز از جلوی ضرر را گرفتن، كه اغلب با تفكر آرزومندانه تركیب میشود، احتمالا بر حساب طرف بازنده غالب میشود. این نوع عوامل روانشناختی باعث تداوم درگیریها فراتر از نقطهای میشود كه یك ناظر معقول، نتیجه را یك شکست یا پیروزی قطعی میبیند. سیاستمداران آمریكایی با این معضل در چندین مقطع در ویتنام و امروز در عراق مواجهاند. خارج شدن از عراق به معنای قبول یك شكست قطعی است و آن گزینه عمیقا غیرجذاب است. بنابراین گزینه ایستادگی و تحمل نسبتا جذاب خواهد بود حتی اگر شانس موفقیت اندک بوده و هزینه شكست به تاخیر افتاده، بالا باشد.
به هر حال درك یكسونگریهایی كه رفتار اكثریت ما تایید میكند حداقل میتواند به ما كمك كند تا متوجه شویم كه چرا جنگطلبها در استدلالات خویش، بیش از آنچه مستحق هستند برنده میشوند.
دانیل كاهنمن و جاناتان رنشو
ترجمه و تنظیم: دکتر جعفر خیرخواهان
ترجمه و تنظیم: دکتر جعفر خیرخواهان
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست