پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا


وضعیت تفکر در ایران معاصر


وضعیت تفکر در ایران معاصر
چنین سوژه‌ای با تعابیر و الفاظ مختلف بارها و بارها عنوان كتابها و مقالات كوتاه و بلند قرار گرفته و به مثابه یك مسئله جدی در محافل فكری و فرهنگی كشور به بحث گذاشته شده است.
اهمیت فكر آن قدر بدیهی است كه استدلال در مورد آن شاید نشانه بلاهت باشد.این اهمیت خصوصاً در ده پانزده سال اخیر ضریبی مضاعف پیدا كرده و از كرسیهای دانشگاهی تا احزاب و جناحهای سیاسی و تشكلهای حتی صنفی و اجتماعی و ... به تبیین نقش مبانی نظری و اندیشه‌ای در شكل‌گیری (یا نگیری) هر نوع تحول اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... مشغول‌اند. از این جهت از دكتر داوری و فردید بگیر تا سروش و سید جواد طباطبایی تا برسد به مجلاتی مثل كیان و ‌آفتاب و قبسات و كتاب نقد و سوره و ... و تا انواع و اقسام دكترها و حجت‌الاسلامها و به تازگی هم «حجت الاسلام دكتر»ها و ... در یك جبهه‌اند.
جبهه تبیین اهمیت تفكر و مبانی فكری و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی آدمها.
این جبهه همچنان پیشتاز فضای فكری ـ رسانه‌ای كشور است و البته هر از چندی جلوه جدید و بدیعی برای گفتمان خود پیدا می‌كند و «مسئله» حساسیت‌برانگیز نویی را پیش می‌نهد و افكار عمومی خواص را در پس خود به دنبال می‌كشد.
روزی «نظریه قبض و بسط تئوریك شریعت» مناط كفر و ایمان می‌شود و روز دیگر جدال «سنت ـ مدرنیسم» وجه غالب همه دعواها و دعویهای فرهنگی و سیاسی می‌شود و «شناختن» غرب و عصر مدرن و پذیرش یا چالش با آن محوریت پیدا می‌كند و شبی دیگر «مكتب تفكیك» مسئله‌ساز می‌شود و هر كه می‌خواهد لب بگشاید ابتدا باید «نظر» خود را نسبت به این «نظر» اعلام كند و... .
در ماجراهای سیاسی یك طرف متهم به اعتقاد به مبانی فاشیستی و توتالیتاریانیستی می‌شود و طرف مقابل به خاطر پذیرش پلورالیسم و لیبرالیسم و غیره محكوم می‌شود. اسمها و ایسمها ریسمان اعتصام می‌گردد و توجه‌ها و حساسیتها بر تابی كه از این ریسمان آویخته شده تاب می‌خورد. چرا كه ثابت شده است همه اختلافها و تخلفها از اعتقاد به یك‌سری مبانی متفاوت نظری آب می‌خورد.
«وضعیت تفكر در ایران معاصر».
چنین سوژه‌ای با تعابیر و الفاظ مختلف بارها و بارها عنوان كتابها و مقالات كوتاه و بلند قرار گرفته و به مثابه یك مسئله جدی در محافل فكری و فرهنگی كشور به بحث گذاشته شده است.
چه كسی مسئله «عمل» را به بحث خواهد گذاشت؟
چه كسی دوره‌های فلسفه عمل را در كنار رشته پرطرفدار و پر پرستیژ فلسفه علم علَم خواهد كرد؟
چه كسی تاریخ «عمل» در ایران معاصر را خواهد نوشت؟
و فاصله‌ای را كه بین حرفها و اعتقادها با عملها و مواضع بوده و هست به نقد خواهد كشید؟
چه بسیار متفكرین مختلف الفكر مختلف النظر مختلف الاعتقاد مختلف الحرفی را سراغ داریم كه به یك اندازه از تمتعات و برخورداریهای دنیوی بهره‌مندند و در معیشت و مدیریت و مسافرت و مجاورت و ... شباهت كامل دارند و عمده نقاط قو‌ّت و ضعفشان در واقعیت مثل هم است.
چرا همه اختلافها را با اختلاف عقیده توضیح می‌دهیم و تبیین می‌كنیم؟
تو گویی نظر بی‌هیچ واسطه‌ای به عمل می‌انجامد.
تمام دعواهای ده پانزده سال گذشته از «قبض و بسط» تا تأییدات و تنقیدهای بعد آن دعوایی بر سر لحاف مْل‍ّا نبوده است؟
گامی و دامی بزرگ در انكار اراده آدمها و نقشی كه در عمل یا بی‌عملی دارد، نبوده است؟
طوری با متفكرین و نظریه‌پردازان و هواداران سیاسی‌شان مواجه می‌شویم كان‍ّه آنها در عمل هم ملتزم به حرفهایی كه می‌زنند و شعارهایی كه اعلام می‌كنند هستند و لوازم و پیامدهای عینی و عملی ادعاهای نظری خود را پذیرفته و به آن گردن نهاده‌اند.
یكی از اسلام دم می‌زند و از ضرورت و اهمیت اعتقاد به ولایت فقیه و همین دم زدن و علم برداشتن چنین تفسیر می‌شود كه او از اسلام‌خواهان‌ عملی نیز هست و در موضع اجتماعی و عمل فردی خود نیز عامل و الگوی اسلام‌خواهی و ولایت‌پذیری است.
دیگری از حقوق شهروندان و اهمیت و اولویت آزادی داد سخن می‌دهد و فواید دموكراسی را برمی‌شمارد و چنین گمان می‌رود كه چون از آزادی و حقوق شهروندی «حرف» می‌زند پس لابد منش و روش و كنش او نیز بر چنین بینشی مبتنی است.
آدمها با ادعاهایشان قضاوت می‌شوند و شعارهایشان و «عَلَم»هایشان و نه «عمل»هایشان.
این حاصل آن همه تأكید و ابرام و اصرار بر اهمیت مباحث نظری و مبانی تئوریك است:
«انكار ارزش عمل».
خدا بیامرزاد مرحوم میرزاجواد آقای طهرانی را. پیرمرد خمیده‌قامت زاهدی كه از اجله اصحاب تفكیك بود و اختلاف نظرش با امام (ره) راجع به فلسفه و عرفان معروف و مشهور.
و هم او در حالی كه بعضی دیگر از هواداران آن نحله، علم مخالفت با انقلاب برافراشته بودند و در پیراستن اسلام از التقاطیونی چون ملاصدرا و شاگردانش (و از جمله امام«ره») شمشیر بسته بودند، كلاشینكف به دست در خط مقدم جبهه حاضر می‌شد و افتخارش این بود كه بسیجی «خمینی» است. همان خمینی كه در مقام نظر و بحث فكری و فلسفی خصم هم بودند.
و پیش از او حضرت شیخ مجتبی قزوینی، كه در برخی مباحث تئوریك خصم امام بود و در مقام عمل مرید مطیع او.
و از این گونه بسیاران‌اند.
آنها كه در مباحث نظری مختلف‌اند و در غایات آرمانی و عملی مشترك. و غایت نه فقط در ذهن كه در دل شكل می‌گیرد. كه معركه اهواء است و نه فقط آراء. و آنها كه اهل دل‌اند و اراده را به ریاضت و بصیرت صیقل داده‌اند زود به هم می‌رسند و آنها كه اهل گل‌اند و در تیه تئوری ول، زود است تا به هم برسند اما نه در سرچشمه‌ها كه بر آخورها.
كم ندیده‌ایم از این نمونه‌ها. آدمهایی با گفته‌ها و بافته‌های ۱۸۰ درجه مختلف و عملكردها و منشهای ۳۶۰ درجه متحد!
چرا فقط فكر و نظر را مقدمه عمل می‌دانیم و نه بر عكس؟
اگر گفت: الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
و اگر گفتند: من عمل بما علم علمه الله ما لایعلم
نباید اندكی به فكر فرو رویم كه چه بسیار ندانسته‌ها و نفهمیده‌هایی كه در بی‌عملی ریشه دارند؟
چگونه است كه از شعار «تولید علم» بسی بیشتر از «مطالبه عدالت» استقبال می‌شود؟ با آنكه هر دو از یك مصدر صادر شده‌اند و تأكید بر دومی بسیار صریح‌تر و بیشتر از اولی بوده است؟
«تولید علمی» كه نه در ذیل گفتمان عدالت بلكه در عرض آن ضریب بگیرد دور نیست كه به تولید «علم به جای عمل» و «تئوری به جای اقدام» بینجامد. و نه علم راهگشای «عمل».
گفتمان مطالبه عدالت به دنبال «نهضت مصرف علم» است تا از این رهگذر گردونه تولید علم نیز به چرخش درآید.
وقتی بسیاری از دانسته‌ها و بدیهیات به عمل و تحقق نمی‌رسند، بسیاری از قوانین مشخص و واضح اجرا نمی‌شوند، چگونه می‌توان به تولید علومِ طاقچه‌ای و انباری و تزئینی و «بی‌مصرف» دل بست؟
می‌گوید: «بله، متأسفانه دیدگاه اسلام پیرامون اقتصاد تبیین نشده و ما در این زمینه جداً خلأ تئوریك داریم و در ابهام به سر می‌بریم و ...»
سوال: «مدل تئوریك اقتصاد اسلامی به شما ـ كه از عمق جان و مانند دونده دو امدادی منتظر تبیین آن هستید تا بلافاصله اجرایش كنید ـ ارائه نشده است. حكم اختلاس چطور؟ آن هم تبیین نشده است؟ اگر شما این‌قدر دغدغه تبیین دقیق تئوریهای دین را دارید تا دست و زبان و دلتان را در خدمت تحقق آنها قرار دهید چگونه است كه در عمل به بدیهی‌ترین ارزشهای انقلاب اسلامی درمانده‌اید و از واضح‌ترین خط قرمزهای دین كه «حق‌الناس» است با آرامش و اعتماد به نفس مثال زدنی عبور می‌كنید؟
موتور تولید علم سؤال است.
«مسئله» شما چیست؟ اینكه «چطور می‌شود با اتكاء به مبانی دینی مشكلات جامعه را حل كرد؟» یا اینكه «چطور می‌توان با حفظ پوشش دینی مشكلات خود را حل كرد و بر مشكلات دیگران افزود»؟
با كدام مسئله به عرصه تولید علم وارد شده‌اید؟
با كدام دغدغه؟ چه پاسخی به اهواء خود داده‌اید كه چنین پرسشهایی را برابر آراء دیگران می‌نهید؟
پرسش شما از نادانسته‌هاتان ربط وثیق دارد با پاسخی كه به دانسته‌هایتان داده‌اید. این پاسخها را پیش نهید تا قدر و قد پرسش‌هایتان معلوم شود.
وحید جلیلی