یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
عکس، فیلم و حرکت
تعریفی که دانتو از فیلم ارائه میدهد انتزاعی است. او دو شیء تمیزناپذیر یک فیلم از صفحه عنوان [کتابِ] جنگ و صلح و یک اسلاید مشابه از همان صفحه را مقابل ما قرار میدهد و فرضیات مختلف را برای شناختن این مساله [یعنی تفاوت این دو تصویر] به کار میگیرد، در حالی که تفاوت قطعی بین این دو، غیر قابل توصیف است. شرطی که او [برای تشخیص بین اسلاید و فیلم] بیان میکند، تفاوت بین وضعیت هستیشناختی تماشاگران با توجه به حرکت [در تصاویر]، هنگامی که آنان کاملا مطلعاند که مشغول تماشای فیلم یا اسلاید [و نه یک تصویر ثابت مانند نقاشی یا عکس] هستند، میباشد. بنابراین، بر مبنای این گمان، دانتو در وضعیتی است که نتیجهگیری کند یک شرط منطقا ضروری برای اینکه تصویری که مشاهده میکنیم، یک تصویر متحرک باشد این است که منطقی یا قابل توجیه باشد که انتظار داشته باشیم [پیش از پایان یافتن تماشای آن تصویر] در آن، حرکت مشاهده کنیم، یا حداقل نامعقول نباشد که انتظار امکان حرکت در آن داشته باشیم. این خصیصه از تصاویر متحرک آنها را از تمام تصاویر ثابت، که شامل نقاشی نیز میشود، متفاوت میسازد.
یک مثال نقض مشهور برای رد روش دانتو در تمیز بین فیلم و تصاویر متحرک از یک طرف و اسلایدها و تصاویر ثابت در طرف دیگر یک کار هنری اثر مایکل اسنو به نام«a casing shelved» است. این، یک اسلاید از یک طبقهبندی صنعتی، از منظره مقابل است که با پارچههای نقاشی شده، بستهبندی شده است و هنگامی که اسلاید بر پرده میافتد یک نوار صوتی اجرا میشود که در آن هولیس فرامپتون (Hollis Frampton) بیان میکند که چه چیزهایی در قفسههاست. صدای او نگاه ما را هدایت میکند و ما چشمان خود را برای یافتن اشیایی که فرامپتون شرح میدهد میچرخانیم. به طور تاریخی اینگونه فهمیده شده است رویدادی که بازتابی باشد، بیننده را از فعالیتهای خود در مقام بیننده و طریقی که در آن صدا چشم را در «فیلمهای صوتی» هدایت میکند، آگاه میسازد.
بهترین تفسیر این فیلم، آن را در سنت تاریخ فیلم، بخصوص در تاریخ فیلم مدرنیست یا بازتابی، به عنوان یک تفسیر بر پدیدارشناسی تماشاگری و ساختارهای مرتبط آن قرار میدهد و این ممکن است کسانی را وسوسه کند که آن را به عنوان یک فیلم به حساب بیاورند، حتی اگر چنین طبقهبندیای در تضاد با نتیجه استدلال انتزاعی دانتو باشد. آیا ما در اینجا یک مثال نقض داریم؟ براساس زمینههای تاریخی میتوان «a casing shelved» را یک فیلم سینمایی دانست؛ ما دقیقترین تفسیر از آن را هنگامی به دست میآوریم که به آن به عنوان یک نقطه عطف در فرآیند تکامل بحث تاریخی از فیلم بازتابی بنگریم. به همین دلیل، [این اثر هنری] بهترین تفسیر خود را به عنوان یک اثر هنری عرضه شده به مباحث مدرنیستی تاریخ فیلم مییابد. بنابراین ما دلایلی برای توجیه این مساله داریم تا این فیلم را در کنار دیگر فیلمهای بازتابی قرار دهیم. آیا این بررسیهای تفسیری، ارزشمندتر از دلایل قطعی یا انتزاعی برای رد کردن شایستگی [این اثر هنری] به عنوان یک تصویر متحرک است؟
من اینگونه فکر نمیکنم. تنها دلیل برای اینکه فرض کنیم جایگزینِ [دیگری] وجود ندارد این است که یک نفر فرض کند تنها تفاسیر بازتابی هستند که میتوانند در مورد یک اثر هنری در سبک رسانه مورد بحث به کار روند. به همین سبب برای مثال تفاسیر بازتابی درباره فیلم باید به وسیله فیلمها بیان شوند و تفاسیر هنری درباره ماهیت نقاشی باید در رسانه نقاشی بیان شده باشند. اما این بوضوح غلط است. رویدادهایی که در ماهیت اجراهای تئاتری وجود دارند، تفاسیری درباره سیاستهای نقاشی مدرن بیان میکنند. آثار هنری که در یک رسانه، تفسیری بر آثار هنری دیگر در رسانهای دیگر ارائه میدهند، مانند رویدادها، مسالهای ایجاد نمیکنند و همچنین تعلق آنها به تاریخ یک نوع هنری دیگر پارادوکسیکال نیست. بنابراین، ما میتوانیم اذعان کنیم که a casing shelved یک فیلم نیست، در حالی که در همان زمان ممکن است موافق باشیم بهترین تفسیر این است که این یک بخش از تاریخ فیلم است به عنوان یک تفسیر (از یک رسانه هنری همجوار) بر ساختار تماشاگری فیلم.
هرچند مقصود دانتو از اصطلاح تصاویر متحرک چیزهای بسیاری دارد تا کاربرد آن را توصیه کنیم، من تصور میکنم یک اصلاح کوچک نیاز است تا آن را به طور موفقیتآمیزی بر پدیده مورد بحث منطبق کنیم. زیرا هنگامی که دانتو از «عکسهای متحرک» صحبت میکند، مناسبتر است تا از تصاویر متحرک صحبت کند. به نظر میرسد که «عکس» نوعی اثر هنری بصری عمدی را بازنمایی میکند که در آن فرد، تصویر کردن اشیا، اشخاص، موقعیتها و رویدادها را تشخیص میدهد. اما بسیاری از فیلمها و ویدئوها تحت عنوان آنچه غیربازنمایانه نامیده میشود طبقهبندی میشوند. فیلمها و ویدئوها ممکن است شامل اشکال غیرقابل تشخیص و ساختارهایی از لحاظ بصری فقیر باشند. البته این ممکن است تصویر متحرک باشد، یا اگر تصویر ثابت است فیلمها و ویدئوهای مورد بحث به هر حال امکان حرکت را دارند.
بنابراین الف یک تصویر متحرک است تنها اگر الف یک منظره برگردانده شده داشته باشد (یا اگر بخواهیم کمتر وابسته به انسان باشیم تنها اگر الف یک بازنمایی غیرمتصل باشد) و تنها اگر منطقا انتظار حرکت، اگر تماشاگر اطلاع داشته باشد الف چیست [یا به عبارت دیگر تماشاگر مطلع باشد که الف یک عکس یا نقاشی یا یک تصویر ثابت نیست]، قابل توجیه باشد. شرط ضروری دوم به ما یک مفهوم میدهد که به وسیله آن فیلمها و ویدئوها را از نقاشی و اسلاید تمیز دهیم. اما تا هنگامی که حرکت یک انتظار معقول در تئاتر است، ما چگونه میتوانیم تصاویر متحرک را از بازنماییهای دراماتیک تمیز دهیم؟
مترجم: مهدی رعنایی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست