جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا
رویکرد جوامع دینی به مدرنیته به چه صورتهایی بوده است؟
در دوران جدید جوامع دینی با دو مشکل و دو مسئله اساسی مواجه بودند یکی انحطاط داخلی و سلطنت استبدادی و دیگری هجوم غرب فکری و سیاسی. بر این اساس جریانات فکریای در مقابل این دو مشکل در جوامع دینی شکل گرفت؛ عدهای با بریدن از تاریخ و فرهنگ و دین و سنتهای جاری در جوامع خود، بدون تمییز خوب و بد یکسره مجذوب صورت فرهنگ و تمدن غرب فکری شدند و افتخار میکردند که اولین پرچم تسلیم را به سوی غرب و نظام دانایی جدید بلند کردهاند، اینان بیهویتی خود را آشکارا اعلام داشتند. در مقابل این دسته، تعدادی از رجال دینی ـ سیاسی و علما و متفکران جوامع دینی کوشیدند که راه و روشهایی را جهت مقابله با دو مسألهٔ انحطاط داخلی و غرب فکری، به مسلمانان و جوامع مذهبی معرفی کنند. اینان با شعار ضرورت بازگشت به اسلام اصیل و اولیهٔ هم ارزشهای اسلام و هم دستاوردهای مثبت مدرنیته را شناخته و درصدد آشتی دادن این دو برآمدند و در هماهنگ کردن رهنمودهای دینی با موازین عقل و مقتضیات جهان نو تلاش کردند و نکات منفی را طرد و نفی کردند و دسته سوم در مواجهه با غرب فکری، کسانی هستند که بطور مطلق به طرد و نفی مدرنیته پرداختهاند.
به هر حال شیوهٔ مواجهه نمایندگان فکری جوامع دینی، متفکرانی همجون، سید جمال الدین اسدآبادی، عبده کواکی، نائینی، شیخ فضل الله نوری، مدرس، اقبال و ... تا سرآمد همه اینها، یعنی امام خمینی(ره) با غرب فکری که هم چهره منفی و هم چهره مثبت دارد شیوهای تفکیکی میباشد.
اینان معتقدند که خلفا و زمامداران مستبد و ظالم جامعیت و روح اسلام را طی قرون و اعصار از آن گرفتهاند و این کار با هجمه دنیای غرب به نهایت رسیده است. اینان نه مانند متفکران و روشنفکران غرب زده و متجدد پذیرش مطلق غرب را قبول دارند و نه مانند بنیادگرایان اسلامی از زاویه احساسی به رد مطلق غرب میپردازند بلکه ضمن رد ویژگیهای اخلاقی و ارزشی خاص فرهنگ غرب و مقاومت و مبارزه در برابر آن، بر اخذ و اقتباس علم و تکنولوژی غرب تاکید دارند و اساساً مؤلفههای بنیادی مدرنیته یعنی انسان محوری، دنیاگرایی، عقل گرایی محض و علم گرایی را به عنوان یک بت نفی میکنند.
● جوامع دینی
جوامع دینی یعنی جامعههایی که در آن باید و نبایدها و هست و نیستهای الهی و دینی چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی جاری و ساری باشد؛ یا به عبارت دیگر جوامعی که در آن برای سامان دهی زندگی خود از عقل و نقل (کتاب و سنت) هر دو استفاده میکنند نه اینکه عقل را تخطئه و تعطیل نمایند و فقط از نقل استفاده برند و یا بر عکس یعنی نقل را تعطیل کنند و فقط عقل را بکار بگیرند و بگویند که ما را نیازی به آسمان و وحی نیست؛ خلاصه اینکه دغدغه جوامع دینی احیاء ارزشهای الهی و تداوم آن میباشد. با این توضیح باید تاکید کرد که آنچه از جامعه دینی در این جا مراد ما است جامعهٔ ایران است.
● ویژگیهای مدرنیته
اگر مدرنیته را چیزی در خلاء فرض نکنیم و بتوانیم مؤلفههای آن را بر شماریم میتوان گفت که مدرنیته مجموعه اوصاف و ویژگیهایی است که در تمدن جدید در طی چند قرن اخیر در اروپا و امریکای شمالی به ظهور پیوست و مؤلفههای آن عبارتند از: فنآوریهای ماشینی نو، شیوههای نو در تولید صنعتی، بالا رفتن سطح زندگی مادی، سرمایهداری، بازار آزاد، مردم سالاری لیبرالی، فرهنگ عمدهًٔ دنیوی و این جهانی، فردگرایی و حرمت به فرد و تفرد، انسان محوری، برنامهریزی عقلانی و عقلگرایی و ...(۱)
انواع رویکردهای جامعه ما در برخورد با مدرنیته در یکصد سالهٔ اخیر:
گفتیم که در جامعهٔ ما برای یافتن راهحلها و رهایی از انحطاط و عقبماندگی اقتصادی، سیاسی و نظامی، رویکردهای مختلفی شکل گرفت که گرچه مقبولیت آن در مقاطع مختلف، متفاوت بوده ولی بطور کلان میتوان آنها را در سه دسته و رویکرد زیر قرار داد:
۱) تسلیم و پذیرش محض مدرنیته و مدنیت غربی؛
۲) رویکرد انکار و نفی کامل مدرنیته (غرب)؛
۳) رویکرد انتقادی یعنی نقد و گزینش؛
این رویکردهای سه گانه را باید بیشتر توضیح دهیم:
۱) جریان فکری اوّل بر این اعتقادند که مشکلات جامعه دینی حل شدنی نیست مگر براساس الگوهای غربی و بنابراین، اینان به توسعه و پیشرفت جامعه خود مطابق جوامع اروپائی معاصر امیدوار بوده و تلاش میکردند که با الهام از دمکراسی غربی و پارلمانتاریسم اروپائی مبلّغ حکومت قانون در جامعه دینی ایران باشند و با اینکه خود دریافت دقیق و روشن از مفهوم مدرنیته و عناصر ایجاد کننده آن نداشتند ولی بدون هیچ تردیدی به برتری غرب و ضرورت تام تمام غربی کردن همه جانبه زندگی اجتماعی مسلمانان اذعان داشتند.(۲)
اینان بر این باور بودند که پیشرفت بشری به واسطه عقل انسانی با انقطاع از وحی نه تنها ممکن بلکه مطلوب میباشد این جریان فکری همواره نسبت به فرهنگ و داشتههای خود تردید میکند و واقعیت را ماورای مرزهای خویش جستجو میکند. این نوع رویکرد در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط نویسندگانی همچون میرزافتحعلی آخوندزاده، و میرزا مکلم خان، مستشارالدوله و طالبوف و سیدحسن تقیزاده در ایران تبلیغ و ترویج میشده است و اینان همگی بر این عقیده بودند که ایجاد جامعهای مدرن و توانا تنها با استفاده از انگارههای غربی دولت «قانون اساسی»، «نهادهای سیاسی»، «پارلمان»، «فلسفه»، «فردگرایی» و اقتصاد «رقابت آزاد» قابل تحقق است.افرادی همانند آخوندزاده خود را مارتین لوتر ایران میدانست و برای رسیدن به توسعه این نسخه را تجویز میکند که سعادت و پیروزی نوع بشر وقتی رو خواهد داد که عقل انسانی کلیهًٔ، خواه در آسیا خواه در اروپا از حبس ابدی خلاص شود و در امورات و خیالات، تنها عقل بشری سند و محبت گردد و حاکم مطلق باشد نه نقل.(۳)
۲) جریان فکری دوم را دو دسته در ایران مطرح میکردهاند:
الف) دستهای که خود را سنگربانان و حافظان جامعه دینی میدانسته و بخاطر تهدیدی که علیه جوامع دینی از طرف فرهنگ مدرنیته احساس میکنند این خطر را متوجه اساس اسلام و استقلال مسلمانان میبینند اما راهکاری که انتخاب کردند یعنی بستن تمام درهای جامعه بسوی غرب و مدرنیته و نفی مطلق آن. البته این راهکار بسیار ضعیفی است چرا که بازتاب و محصول این فکر در جامعه این شد که دین مخالف هر گونه تحول و نوآوری است.(۴)
اینان را شهید مطهری بعنوان مرتجعین معرفی میکند و میگوید اینان کسانی هستند که علیه پیشرفت زمان قیام کردهاند چرا که مرتجع میگوید بلندگو که ساخته فرهنگ غربی است بوق شیطان است و باید آنرا از بین برد.(۵)
ب) عدهای هم هستند که براساس یک مبنای فلسفی، فرهنگی، غرب را نفی میکنند. در نظر اینان غرب از وجود غفلت کرده و به پدیدهها پرداخته است و با این رویه خطای بزرگی مرتکب شده است همین اعتقاد سبب گردیده که به همه چیز غرب با نظر منفی مینگرند.
اینان قائلند که مدرنتیه چیزی نداشته و اگر هم دارای پیشرفت و ترقی هست این ترقی و پیشرفت به درد جامعه ما نمیخورد چون در کل باعث انحطاط جامعه است.(۶)
۳) جریان فکری سوم، به رویکردی ترکیبی و انتقادی از مدرنیته قائلاند. این عده با رویکردی منطقی (نه افراطگرای رویکرد اولی و نه تفریطگری رویکرد دومی) به جریان مدرنیته روبرو شدند یعنی درصدد این بودند که هویت خود را از دست نداده و در ضمن از پیشرفتهای صنعتی و علمی غرب و یا از مؤلفههای درست مدرنیته هم استفاده برند و آشتیای بین هویت خودی و مدرنیته ایجاد کنند و آنچه از غرب را که باعث از بین رفتن انسانیت میشود نفی ولی آنچه را که باعث ترقی و پیشرفت و رفاه و آسایش انسان میشود بپذیرند.(۷)
در این دسته افرادی همچون سید جمالالدین اسدآبادی، علامه اقبال لاهوری، شهید مدرس، شهید مطهری و امام خمینی(ره) و دیگران را میتوان نام برد. و از این رویکرد بعنوان نمونه از شهید مدرس عباراتی را در رد و پذیرش غرب میآوریم.
در باب پذیرش غرب شهید مدرس میگوید: من عقیدهام این است که تهران که سهل است، شهرهای دیگر هم که سهل است دهات ایران هم باید مثل دهات و قصبات اروپا باشد از حیث ظاهر و مقبولی و خوبی باید تمام بلاد و قصبات ایران مثل اروپا باشد اما از حیث باطن و عقیده دیانتی هم انشاءالله الرحمن امیدوارم شهر جابلقا و جابلسا که ما به آن عقیده داریم باشد و هیچ منافات هم با هم ندارد.(۸)
و در باب رد غرب مینویسد: اگر تمام علوم اروپا را هم بیاوریم و بخواهیم قانون وضع کنیم، محقق است زحمت بیهودهای است و شباهت به قانون ما ندارد. یا در جای دیگری میگوید: «اعلام میکند؛ اینکه ما تعقیب از مقامات روسو نمیکنیم برای این است که افکار عالیه محمد بن عبدالله(ص) را برای نظم اجتماعی بهتر از افکار روسو میدانیم و لذا باید جد و جهد کرد که یک سر مویی قوانین ما از حدود اسلامیه تجاوز نکند.(۹)
● دیدگاه امام خمینی(ره):
امام خمینی کلمه توسعه را در پیامها و بیانات خود بکار نبردهاند بلکه بیشتر از عباراتی نظیر «بازسازی»، «نوسازی»، «تعمیر»، «بنا کردن»، «ساختن»، «آبادکردن» استفاده کردهاند که ما میتوانیم توسعه را بجای این مفاهیم بکار ببریم.
از دیدگاه امام، بازسازی و آباد کردن کشور بدون احیاء فرهنگ اصیل اسلامی میسر نیست و توسعه امری فراگیر و همه جانبه است و تمامی عرصههای حیات آدمی را در بر میگیرد و این معنی خیلی وسیعتر و عمیقتر از مفهوم توسعه در ادبیات کارشناسان فنی است.
امام خمینی عقیده کسانی را که برای بشر را نجاتی جز تسلیم در برابر مدرنیته نمیبینند و عقب افتادن خودشان را از علل دنیا و بازماندن از تمدن اروپا را عقیده به دین و پیشوایان آن حساب کردند و افسار گسیختگی و ترک مراسم دینی را اسباب تعالی تمدن شمردهاند منشا اکثر بدبختیهای ملت ایران میدانستند.
امام معتقداند که برای توسعه باید به هویت خودمان تکیه کنیم زیرا اگر ما خودمان را پیدا کنیم میتوانیم یک ملت مستقل باشیم و یک ملت آزاد باشیم و خودمان سرپای خودمان باشیم و کارهای خودمان را خودمان انجام دهیم.● جمعبندی:
نتیجه کلام اینکه عقب ماندن مادی و معنوی در هر زمینهای از کاروان پیشرفت و توسعه بشری علاوه بر اینکه خلاف عقل و شرع است به همان نسبت اسباب تضعیف استقلال و عزت کشور میباشد بنابراین راه اساسی و صحیح توسعه سرمشق قرار دادن سیره و اندیشه حضرت امام است چرا که اصول توسعه را در نگاه ایشان میتوان در پنج محور بیان کرد اصول توسعهای که با نگاه کارشناسان فنی توسعه بسیار متفاوت بوده و بنیادیتر میباشد. آن اصول عبارتند از:
۱) معنویت؛ اگر جنبه ایمان مردم تقویت شد همه امور براحتی انجام میشود.(۱۰) جنبههای عمده این معنویت برای توسعه در نگاه امام عبارتند از اتکال به خداوند،(۱۱) حفظ ارزشها،(۱۲) خودسازی،(۱۳) قیام برای خدا و رضای او(۱۴)
۲) استقلال فکری(۱۵) و عملی؛ محورهای اصلی استقلال که در کلام حضرت امام به آنها تاکید شده است عبارتند از: خودباوری،(۱۶) قناعت،(۱۷) خودکفایی.(۱۸)
۳) مردمی بودن یا اتحاد همه مردم در امر توسعه؛(۱۹)
۴) عدالت؛(۲۰)
۵) نهایتا بهبود وضع محرومین،(۲۱) از نظر امام خمینی از پایههای اساسی بنای توسعه است.
بدین ترتیب جامعه ما با حفظ هویت دینی و ملی خود استفاده از تجارب دیگران میتواند به اقتباس از دستاوردهای مثبت مدرنیته بپردازد و رویکرد نقادی و انتخاب را برگزیند.
پی نوشت
۱. ملکیان، مصطفی؛ «مصاحبه پیرامون سنت و تجدّد»، نقد و نظر سال پنجم شماره ۳ و ۴، تابستان و پائیز، ۱۳۷۸.
۲. زرگری نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت، چاپ اول، انتشارات کویر، ۱۳۷۴، ص ۸۰.
۳. برای اطلاع بیشتر از افکار و اندیشه این دسته رجوع شود به منابع زیر:
۴. محمدرضا تاجیک، کلمه نهایی ... شکلگیری گفتمانهای هویت در ایران، نامه پژوهش، سال دوم، ش ۷، زمستان ۱۳۷۶.
۵. تاجیک، محمدرضا، فرامدرنیسم و تحلیل گفتمان، جنگ اندیشه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۷.
۶. بشیریه، حسین، جامعه مدنی و توسعه سیاسی در ایران، چاپ اول، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۸، ص ۶۰.
۷. فراستخواه، مقصود، سرآغاز نواندیشی معاصر، چاپ اول، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۲، ص ۶۸ به بعد.
۸. نقوی، علی محمد، جامعهشناسی غربگرایی، ج ۱، تهران،انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۱، ص ۸۱.
۹. حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چاپ اول، ۱۳۶۰، ص ۲۹.
۱۰. . برای اطلاع بیشتر از افکار این دسته رجوع شود به کتب:
۱۱. ـ خاتمی، محمد، بیم موج، سیمای جوان، ۱۳۷۲، ص ۹۵.
۱۲. ـ سیروس وکیلیزاده، نوسازی و توسعه در ایران، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش ۱۴۸ ـ ۱۴۷، سال چهاردهم، ش ۴ و ۳ آذر و دی ۱۳۷۸. (ترجمه مقاله از وهاب کریمی و علی طایفی)
۱۳. ـ فراستخواه مقصود منبع پیشین.
۱۴. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم، ۱۳۷۴، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۷.
۱۵. . داوری، رضا، نفسانیت، جوهر و حقیقت غرب، کیهان فرهنگی، سال اول همچنین رجوع کنید به مقاله، لوازم و نتایج افکار غرب از رضا داوری ـ و مقاله، وجود و ماهیت غرب اثر عبدالکریم سروش، کیهان فرهنگی
۱۶. برای آشنایی بیشتر با این دیدگاه رجوع شود به منابع زیر:
۱۷. ـ خاتمی، محمد منبع پیشین و همچنین به تاجیک، محمدرضا پیشین و همچنین رجوع شود به نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، چاپ اول، توس، ۱۳۵۵، ص ۳۷.
۱۸. ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مؤسسه پژوهش، ۱۳۷۴، ص ۴۵۸.
۱۹. نجفی، موسی، تعامل دیانت، سیاست در ایران، موسسه مکالمات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۲۷۶.
۲۰. روحالله خمینی، صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۷۷ و ج ۶، ص ۴۱۲ و ج ۸، ص ۲۰۲.
۲۱. همان، ج ۱، ص ۱۹، ۳۷۵، ج ۲، ص ۴۰۷، ج ۶، ص ۱۳۱، ۱۷۵، ۲۳۴، ج ۹، ص ۱۴۰، ۴۱۳.
به هر حال شیوهٔ مواجهه نمایندگان فکری جوامع دینی، متفکرانی همجون، سید جمال الدین اسدآبادی، عبده کواکی، نائینی، شیخ فضل الله نوری، مدرس، اقبال و ... تا سرآمد همه اینها، یعنی امام خمینی(ره) با غرب فکری که هم چهره منفی و هم چهره مثبت دارد شیوهای تفکیکی میباشد.
اینان معتقدند که خلفا و زمامداران مستبد و ظالم جامعیت و روح اسلام را طی قرون و اعصار از آن گرفتهاند و این کار با هجمه دنیای غرب به نهایت رسیده است. اینان نه مانند متفکران و روشنفکران غرب زده و متجدد پذیرش مطلق غرب را قبول دارند و نه مانند بنیادگرایان اسلامی از زاویه احساسی به رد مطلق غرب میپردازند بلکه ضمن رد ویژگیهای اخلاقی و ارزشی خاص فرهنگ غرب و مقاومت و مبارزه در برابر آن، بر اخذ و اقتباس علم و تکنولوژی غرب تاکید دارند و اساساً مؤلفههای بنیادی مدرنیته یعنی انسان محوری، دنیاگرایی، عقل گرایی محض و علم گرایی را به عنوان یک بت نفی میکنند.
● جوامع دینی
جوامع دینی یعنی جامعههایی که در آن باید و نبایدها و هست و نیستهای الهی و دینی چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی جاری و ساری باشد؛ یا به عبارت دیگر جوامعی که در آن برای سامان دهی زندگی خود از عقل و نقل (کتاب و سنت) هر دو استفاده میکنند نه اینکه عقل را تخطئه و تعطیل نمایند و فقط از نقل استفاده برند و یا بر عکس یعنی نقل را تعطیل کنند و فقط عقل را بکار بگیرند و بگویند که ما را نیازی به آسمان و وحی نیست؛ خلاصه اینکه دغدغه جوامع دینی احیاء ارزشهای الهی و تداوم آن میباشد. با این توضیح باید تاکید کرد که آنچه از جامعه دینی در این جا مراد ما است جامعهٔ ایران است.
● ویژگیهای مدرنیته
اگر مدرنیته را چیزی در خلاء فرض نکنیم و بتوانیم مؤلفههای آن را بر شماریم میتوان گفت که مدرنیته مجموعه اوصاف و ویژگیهایی است که در تمدن جدید در طی چند قرن اخیر در اروپا و امریکای شمالی به ظهور پیوست و مؤلفههای آن عبارتند از: فنآوریهای ماشینی نو، شیوههای نو در تولید صنعتی، بالا رفتن سطح زندگی مادی، سرمایهداری، بازار آزاد، مردم سالاری لیبرالی، فرهنگ عمدهًٔ دنیوی و این جهانی، فردگرایی و حرمت به فرد و تفرد، انسان محوری، برنامهریزی عقلانی و عقلگرایی و ...(۱)
انواع رویکردهای جامعه ما در برخورد با مدرنیته در یکصد سالهٔ اخیر:
گفتیم که در جامعهٔ ما برای یافتن راهحلها و رهایی از انحطاط و عقبماندگی اقتصادی، سیاسی و نظامی، رویکردهای مختلفی شکل گرفت که گرچه مقبولیت آن در مقاطع مختلف، متفاوت بوده ولی بطور کلان میتوان آنها را در سه دسته و رویکرد زیر قرار داد:
۱) تسلیم و پذیرش محض مدرنیته و مدنیت غربی؛
۲) رویکرد انکار و نفی کامل مدرنیته (غرب)؛
۳) رویکرد انتقادی یعنی نقد و گزینش؛
این رویکردهای سه گانه را باید بیشتر توضیح دهیم:
۱) جریان فکری اوّل بر این اعتقادند که مشکلات جامعه دینی حل شدنی نیست مگر براساس الگوهای غربی و بنابراین، اینان به توسعه و پیشرفت جامعه خود مطابق جوامع اروپائی معاصر امیدوار بوده و تلاش میکردند که با الهام از دمکراسی غربی و پارلمانتاریسم اروپائی مبلّغ حکومت قانون در جامعه دینی ایران باشند و با اینکه خود دریافت دقیق و روشن از مفهوم مدرنیته و عناصر ایجاد کننده آن نداشتند ولی بدون هیچ تردیدی به برتری غرب و ضرورت تام تمام غربی کردن همه جانبه زندگی اجتماعی مسلمانان اذعان داشتند.(۲)
اینان بر این باور بودند که پیشرفت بشری به واسطه عقل انسانی با انقطاع از وحی نه تنها ممکن بلکه مطلوب میباشد این جریان فکری همواره نسبت به فرهنگ و داشتههای خود تردید میکند و واقعیت را ماورای مرزهای خویش جستجو میکند. این نوع رویکرد در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط نویسندگانی همچون میرزافتحعلی آخوندزاده، و میرزا مکلم خان، مستشارالدوله و طالبوف و سیدحسن تقیزاده در ایران تبلیغ و ترویج میشده است و اینان همگی بر این عقیده بودند که ایجاد جامعهای مدرن و توانا تنها با استفاده از انگارههای غربی دولت «قانون اساسی»، «نهادهای سیاسی»، «پارلمان»، «فلسفه»، «فردگرایی» و اقتصاد «رقابت آزاد» قابل تحقق است.افرادی همانند آخوندزاده خود را مارتین لوتر ایران میدانست و برای رسیدن به توسعه این نسخه را تجویز میکند که سعادت و پیروزی نوع بشر وقتی رو خواهد داد که عقل انسانی کلیهًٔ، خواه در آسیا خواه در اروپا از حبس ابدی خلاص شود و در امورات و خیالات، تنها عقل بشری سند و محبت گردد و حاکم مطلق باشد نه نقل.(۳)
۲) جریان فکری دوم را دو دسته در ایران مطرح میکردهاند:
الف) دستهای که خود را سنگربانان و حافظان جامعه دینی میدانسته و بخاطر تهدیدی که علیه جوامع دینی از طرف فرهنگ مدرنیته احساس میکنند این خطر را متوجه اساس اسلام و استقلال مسلمانان میبینند اما راهکاری که انتخاب کردند یعنی بستن تمام درهای جامعه بسوی غرب و مدرنیته و نفی مطلق آن. البته این راهکار بسیار ضعیفی است چرا که بازتاب و محصول این فکر در جامعه این شد که دین مخالف هر گونه تحول و نوآوری است.(۴)
اینان را شهید مطهری بعنوان مرتجعین معرفی میکند و میگوید اینان کسانی هستند که علیه پیشرفت زمان قیام کردهاند چرا که مرتجع میگوید بلندگو که ساخته فرهنگ غربی است بوق شیطان است و باید آنرا از بین برد.(۵)
ب) عدهای هم هستند که براساس یک مبنای فلسفی، فرهنگی، غرب را نفی میکنند. در نظر اینان غرب از وجود غفلت کرده و به پدیدهها پرداخته است و با این رویه خطای بزرگی مرتکب شده است همین اعتقاد سبب گردیده که به همه چیز غرب با نظر منفی مینگرند.
اینان قائلند که مدرنتیه چیزی نداشته و اگر هم دارای پیشرفت و ترقی هست این ترقی و پیشرفت به درد جامعه ما نمیخورد چون در کل باعث انحطاط جامعه است.(۶)
۳) جریان فکری سوم، به رویکردی ترکیبی و انتقادی از مدرنیته قائلاند. این عده با رویکردی منطقی (نه افراطگرای رویکرد اولی و نه تفریطگری رویکرد دومی) به جریان مدرنیته روبرو شدند یعنی درصدد این بودند که هویت خود را از دست نداده و در ضمن از پیشرفتهای صنعتی و علمی غرب و یا از مؤلفههای درست مدرنیته هم استفاده برند و آشتیای بین هویت خودی و مدرنیته ایجاد کنند و آنچه از غرب را که باعث از بین رفتن انسانیت میشود نفی ولی آنچه را که باعث ترقی و پیشرفت و رفاه و آسایش انسان میشود بپذیرند.(۷)
در این دسته افرادی همچون سید جمالالدین اسدآبادی، علامه اقبال لاهوری، شهید مدرس، شهید مطهری و امام خمینی(ره) و دیگران را میتوان نام برد. و از این رویکرد بعنوان نمونه از شهید مدرس عباراتی را در رد و پذیرش غرب میآوریم.
در باب پذیرش غرب شهید مدرس میگوید: من عقیدهام این است که تهران که سهل است، شهرهای دیگر هم که سهل است دهات ایران هم باید مثل دهات و قصبات اروپا باشد از حیث ظاهر و مقبولی و خوبی باید تمام بلاد و قصبات ایران مثل اروپا باشد اما از حیث باطن و عقیده دیانتی هم انشاءالله الرحمن امیدوارم شهر جابلقا و جابلسا که ما به آن عقیده داریم باشد و هیچ منافات هم با هم ندارد.(۸)
و در باب رد غرب مینویسد: اگر تمام علوم اروپا را هم بیاوریم و بخواهیم قانون وضع کنیم، محقق است زحمت بیهودهای است و شباهت به قانون ما ندارد. یا در جای دیگری میگوید: «اعلام میکند؛ اینکه ما تعقیب از مقامات روسو نمیکنیم برای این است که افکار عالیه محمد بن عبدالله(ص) را برای نظم اجتماعی بهتر از افکار روسو میدانیم و لذا باید جد و جهد کرد که یک سر مویی قوانین ما از حدود اسلامیه تجاوز نکند.(۹)
● دیدگاه امام خمینی(ره):
امام خمینی کلمه توسعه را در پیامها و بیانات خود بکار نبردهاند بلکه بیشتر از عباراتی نظیر «بازسازی»، «نوسازی»، «تعمیر»، «بنا کردن»، «ساختن»، «آبادکردن» استفاده کردهاند که ما میتوانیم توسعه را بجای این مفاهیم بکار ببریم.
از دیدگاه امام، بازسازی و آباد کردن کشور بدون احیاء فرهنگ اصیل اسلامی میسر نیست و توسعه امری فراگیر و همه جانبه است و تمامی عرصههای حیات آدمی را در بر میگیرد و این معنی خیلی وسیعتر و عمیقتر از مفهوم توسعه در ادبیات کارشناسان فنی است.
امام خمینی عقیده کسانی را که برای بشر را نجاتی جز تسلیم در برابر مدرنیته نمیبینند و عقب افتادن خودشان را از علل دنیا و بازماندن از تمدن اروپا را عقیده به دین و پیشوایان آن حساب کردند و افسار گسیختگی و ترک مراسم دینی را اسباب تعالی تمدن شمردهاند منشا اکثر بدبختیهای ملت ایران میدانستند.
امام معتقداند که برای توسعه باید به هویت خودمان تکیه کنیم زیرا اگر ما خودمان را پیدا کنیم میتوانیم یک ملت مستقل باشیم و یک ملت آزاد باشیم و خودمان سرپای خودمان باشیم و کارهای خودمان را خودمان انجام دهیم.● جمعبندی:
نتیجه کلام اینکه عقب ماندن مادی و معنوی در هر زمینهای از کاروان پیشرفت و توسعه بشری علاوه بر اینکه خلاف عقل و شرع است به همان نسبت اسباب تضعیف استقلال و عزت کشور میباشد بنابراین راه اساسی و صحیح توسعه سرمشق قرار دادن سیره و اندیشه حضرت امام است چرا که اصول توسعه را در نگاه ایشان میتوان در پنج محور بیان کرد اصول توسعهای که با نگاه کارشناسان فنی توسعه بسیار متفاوت بوده و بنیادیتر میباشد. آن اصول عبارتند از:
۱) معنویت؛ اگر جنبه ایمان مردم تقویت شد همه امور براحتی انجام میشود.(۱۰) جنبههای عمده این معنویت برای توسعه در نگاه امام عبارتند از اتکال به خداوند،(۱۱) حفظ ارزشها،(۱۲) خودسازی،(۱۳) قیام برای خدا و رضای او(۱۴)
۲) استقلال فکری(۱۵) و عملی؛ محورهای اصلی استقلال که در کلام حضرت امام به آنها تاکید شده است عبارتند از: خودباوری،(۱۶) قناعت،(۱۷) خودکفایی.(۱۸)
۳) مردمی بودن یا اتحاد همه مردم در امر توسعه؛(۱۹)
۴) عدالت؛(۲۰)
۵) نهایتا بهبود وضع محرومین،(۲۱) از نظر امام خمینی از پایههای اساسی بنای توسعه است.
بدین ترتیب جامعه ما با حفظ هویت دینی و ملی خود استفاده از تجارب دیگران میتواند به اقتباس از دستاوردهای مثبت مدرنیته بپردازد و رویکرد نقادی و انتخاب را برگزیند.
پی نوشت
۱. ملکیان، مصطفی؛ «مصاحبه پیرامون سنت و تجدّد»، نقد و نظر سال پنجم شماره ۳ و ۴، تابستان و پائیز، ۱۳۷۸.
۲. زرگری نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت، چاپ اول، انتشارات کویر، ۱۳۷۴، ص ۸۰.
۳. برای اطلاع بیشتر از افکار و اندیشه این دسته رجوع شود به منابع زیر:
۴. محمدرضا تاجیک، کلمه نهایی ... شکلگیری گفتمانهای هویت در ایران، نامه پژوهش، سال دوم، ش ۷، زمستان ۱۳۷۶.
۵. تاجیک، محمدرضا، فرامدرنیسم و تحلیل گفتمان، جنگ اندیشه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۷.
۶. بشیریه، حسین، جامعه مدنی و توسعه سیاسی در ایران، چاپ اول، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۸، ص ۶۰.
۷. فراستخواه، مقصود، سرآغاز نواندیشی معاصر، چاپ اول، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۲، ص ۶۸ به بعد.
۸. نقوی، علی محمد، جامعهشناسی غربگرایی، ج ۱، تهران،انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۱، ص ۸۱.
۹. حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چاپ اول، ۱۳۶۰، ص ۲۹.
۱۰. . برای اطلاع بیشتر از افکار این دسته رجوع شود به کتب:
۱۱. ـ خاتمی، محمد، بیم موج، سیمای جوان، ۱۳۷۲، ص ۹۵.
۱۲. ـ سیروس وکیلیزاده، نوسازی و توسعه در ایران، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش ۱۴۸ ـ ۱۴۷، سال چهاردهم، ش ۴ و ۳ آذر و دی ۱۳۷۸. (ترجمه مقاله از وهاب کریمی و علی طایفی)
۱۳. ـ فراستخواه مقصود منبع پیشین.
۱۴. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم، ۱۳۷۴، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۷.
۱۵. . داوری، رضا، نفسانیت، جوهر و حقیقت غرب، کیهان فرهنگی، سال اول همچنین رجوع کنید به مقاله، لوازم و نتایج افکار غرب از رضا داوری ـ و مقاله، وجود و ماهیت غرب اثر عبدالکریم سروش، کیهان فرهنگی
۱۶. برای آشنایی بیشتر با این دیدگاه رجوع شود به منابع زیر:
۱۷. ـ خاتمی، محمد منبع پیشین و همچنین به تاجیک، محمدرضا پیشین و همچنین رجوع شود به نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، چاپ اول، توس، ۱۳۵۵، ص ۳۷.
۱۸. ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مؤسسه پژوهش، ۱۳۷۴، ص ۴۵۸.
۱۹. نجفی، موسی، تعامل دیانت، سیاست در ایران، موسسه مکالمات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۲۷۶.
۲۰. روحالله خمینی، صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۷۷ و ج ۶، ص ۴۱۲ و ج ۸، ص ۲۰۲.
۲۱. همان، ج ۱، ص ۱۹، ۳۷۵، ج ۲، ص ۴۰۷، ج ۶، ص ۱۳۱، ۱۷۵، ۲۳۴، ج ۹، ص ۱۴۰، ۴۱۳.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست