چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

به مناسبت ۱۶ اردیبهشت نخستین سالگرد درگذشت آیت الله صالحی نجف آبادی


به مناسبت ۱۶ اردیبهشت نخستین سالگرد درگذشت آیت الله صالحی نجف آبادی
اردیبهشت سال گذشته آیت الله صالحی نجف آبادی، رخت به دیار باقی کشید. آنهایی که با مباحث فکری و بخصوص تاریخ تحلیلی اسلام آشنایی افزون تری دارند، آگاهند که آثار و افکار آن زنده یاد چه تاثیر جدی و عمیقی بر برخی دیدگاه ها در چهار دهه اخیر داشته است.
شاید مهمترین ویژگی آیت الله صالحی نجف آبادی طرح پرسش هایی مردافکن و البته قابل تامل درباره برخی مفاهیم بود که کمتر کسی درباره آنها سخن گفت. کتاب شهید جاوید آن زنده یاد سرفصل نوینی در بحث های مربوط به قیام سیدالشهدا(ع) باز کرد و اسباب توجه جدی تر به این قیام تاریخی و سرنوشت ساز شد. این کتاب و برخی مباحث دیگری که مرحوم نجف آبادی در انداخت، فضایی نشاط آور و پرتحرک به مباحث حوزوی داد.
با یادی از آن زنده یاد و اشاره به این نکته که قرار است روز ۱۳ اردیبهشت مراسمی در زادگاه آن مرحوم برگزار شود مقاله زیر را می خوانید. این مقاله از سوی مدیر امید فردا، ناشر عمده کتاب های آن زنده یاد نگاشته شده است که از ایشان سپاسگزاریم.
یک سال از مرگ آیت الله نعمت الله صالحی نجف آبادی، عالم آزاده و فرهیخته می گذرد و در طول این یک سال، برای من که حدود بیست سال با این مرد نواندیش دینی مراوده و رفت و آمد داشتم، مشخص شد که جامعه ایران چه انسان والایی را از دست داده است. شاید من نتوانستم در طول بیست سال، این مرد را که آزادی در اندیشه داشت، آن طور که در طول این یک سال به شخصیت علمی و معنوی و انسانی او پی بردم، بشناسم. در سالگرد این دانشمند فرهیخته و فرزانه نکات زیر را می توانم برای او بیان نمایم؛ هرچند قلم این حقیر قدرت پرداختن به مکارم اخلاق و فضایل و علوم این مرد را ندارد و لیکن به عنوان ادای دین به آن همه صافی اعتقادی نوشتن این مختصر را برخود فرض می دانم.
۱) از ایشان ۱۲ اثر به صورت کتاب در دسترس خوانندگان و دانش پژوهان قرار دارد که در زمینه های مختلف مذهبی، فقهی، حقوقی و تاریخی تدوین و تالیف شده است. هریک از این کتاب ها را ایشان با وسواس و سعه صدر و با حوصله زیاد تدوین کرده است. این نکته را از استحکام و انسجام کتاب ها و ماندگاری و پایداری و قدمت آنان می توان دریافت.
نخستین کتاب ایشان، جمال انسانیت یا تفسیر سوره یوسف است که بعد از گذشت سی سال از تالیف و انتشار آن هنوز دانش پژوهان و محققان و قرآن شناسان طالب آنند که اکنون به چاپ پانزدهم (به وسیله انتشارت امید فردا) رسیده است و البته کتاب معروف تر ایشان به نام شهید جاوید که در سال ۱۳۵۰ به چاپ رسیده است، هنوز هم در پیشخوان کتابفروشی ها موجود است و مردم از آن استقبال می کنند و خواهان بررسی موضوعات آنند.
این کتاب نیز به وسیله انتشارت امید فردا به چاپ هفدهم رسیده است و برخی کتاب های دیگر ایشان نیز به چاپ های متعدد رسیده و مورد استقبال انسان های فرهیخته قرار گرفته است، از قبیل حدیث های خیالی، غلو و نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری که به وسیله نشر کویر به چاپ رسیده است و جهاد در اسلام (به وسیله نشر نی) و پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی، مجموعه مقالات، ولایت فقیه، حکومت صالحان، عصای موسی یا درمان بیماری غلو و قضاوت زن در فقه اسلامی همراه چند مقاله دیگر که به وسیله انتشارت امید فردا طبع شده و در دسترس دانش پژوهان است.
مهمترین نکته مستتر در محتوای این کتاب ها این است ک ایشان هیچ گاه از حرف ها و نوشته های خود عدول نکرد و هیچ مطلبی را از کتب خود حذف یا بر آنها نیفزود که این خود، قدرت از درک درست و عمیق و نیز روشمندی آن زنده یاد در مباحث حکایت دارد.
۲) آخرین کتابی که از مرحوم صالحی نجف آبادی به چاپ رسید قضاوت زن در فقه اسلامی همراه چند مقاله دیگر بود. این کتاب، آنچنان تحولی را در جامعه زنان روشنفکر و تحصیلکرده و حقوقدانان ایجاد کرد که همه غافلگیرشدند.
ایشان در این کتاب از منظر یک فقیه و مجتهد طرح کردند که زن هم می تواند قاضی شود و دیگر مسوولیت های اجتماعی و سیاسی را می توان به او سپرد و تبعیض هایی که در مورد زنان از جانب مردان اعمال می شود از اصول اولیه قوانین اسلامی نیست بلکه این مسائل را مردانی طرح و ایجاد کرده اند که در موقعیت های مختلف قرار داشته اند.
ایشان بر تمام این بدعت ها خط بطلان کشید و صریحا اعلام نمود که در ذات و کنه اسلام این تبعیض ها وجود نداشته و اینها آفریده مردان مغرض و جاه طلب بوده است. واقعا طرح این مسائل به صورت مسائل روز و از منظر فقه پویا در جامعه ای که افکار اینگونه با هجوم و البته انتقادات زننده و غیرکارشناسانه مورد تعرض قرار می گیرد، شجاعت و جوانمردی و جسارت می خواهد.
۳) گفته شادروان دکتر علی شریعتی را نباید از یاد برد که؛ «هر عزیزی که رفت عزیزتر می شود» و من به عینه در طول این یک سال که از فوت آقای صالحی می گذرد این عزیزترشدن را مشاهده کرده ام. استقبالی که افراد تحصیلکرده و اهل مطالعه از کتاب ها و مقالات ایشان می کردند قابل وصف نبود، زیرا انگار جامعه جوان و روشنفکر، تازه به شخصیت علمی و معنوی و فقهی ایشان پی برده بودند و می خواستند بدانند این نواندیش دینی چه مطالب تازه و بکری را بیان نموده است که اینچنین جامعه نواندیشان از آن استقبال کردند.
۴) حریت در اندیشه این مرد نواندیش داستانی است که زبانزد خاص و عام است. در دورانی که فقها و علمای ما سر در لاک خود فرو برده بودند و فقط پیرو فقه سنتی بودند و نمی توانستند نظرات جدیدی را ارائه دهند و اگر هم دست به چنین کاری می زدند، زود از گفته خود عدول می کردند زیرا مورد طعن و ذم دیگران قرار می گرفتند و دم بر نمی آوردند، صالحی دست به نوشتن کتاب شهید جاوید زد که بر خلاف نظر اکثریت محققان و فقها و علمای دینی بود و آنچنان بر گفته های خود اصرار و پافشاری ورزید که مورد ایذا و آزار دوست و دشمن قرار گرفت ولیکن با این حال دست از افکار خود برنداشت و هیچ وقت هم از حرف های خود عدول نکرد تا اینکه افکار او درباره نهضت امام حسین (ع) جامعه گیر شد.
۵) مرحوم صالحی در خاطرات خود می گوید؛ « در سال ۱۳۰۲ در نجف آباد به دنیا آمدم. پدرم کشاورز و مادرم از خانواده کسبه بود و هیچ یک از اقوام من در منصب روحانیت نبودند و تنها من بودم که ملبس به لباس روحانیت شدم .»
او خود نقل می کند که؛ «در دوران کودکی و نوجوانی، روزها می رفتم باغ، گوسفند می چراندم و کشاورزی می کردم، ولی شب ها می آمدم در جلسات درسی که در خانه ای دایر شده بود و غالبا عربی و قرآن درس می دادند شرکت می کردم و همکلاسی صمیمی من آیت الله حسینعلی منتظری بود .» مرحوم صالحی فرزند دوازدهم خانواده بود و بعد از او یک دختر و یک پسر پا به عرصه وجود گذاشتند.
آقای صالحی چهار فرزند دارد، دو پسر و دو دختر، که هیچ یک از برادران و فرزندان او لباس روحانیت نپوشیدند و فقط دایی ایشان در کسوت روحانیت بود. او می گوید؛ « در سن شش سالگی به مدرسه رفتم. مدرسه هم نه مدرسه دولتی، چون خانواده ما، پدر و مادرم، به مدرسه دولتی که زمان رضاشاه درست شده بود، خوش بین نبودند. اصلا کاری که به دست شاه و دولت و اینها انجام می شد، اینها به آن خوش بین نبودند، ولو مدرسه باشد. پدرم ما را برد به مدرسه ملی که همان درس های کلاس ها را می دادند ولی ملی بود، دولتی نبود. سرپرستش هم یک فرد روحانی بود (حاج شیخ حسینعلی مسجدی اسمش بود).»
مرحوم صالحی در چنین محیطی مراحل رشد و تکامل علمی خود را آغاز کرد و با همت و پشت کار و سعه صدر و فقر، مدارج علمی را طی کرد تا از چهره های ماندگار حقیقی و فرزانگان ایران معاصر شد.
۶) صالحی از سال ۱۳۷۷ به تهران مراجعت کرد و در محله باغ فیض، گوشه دنج و خلوتی را برای خود انتخاب نمود و تا زمان بیماری که چند ماه قبل از فوت ایشان بود به تحقیق و پژوهش و نوشتن پرداخت.
در همین دوران هفت، هشت ساله بود که کتاب های پربار پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی، قضاوت زن در فقه اسلامی، غلو، حدیث های خیالی و جهاد در اسلام را نوشت. ایشان کلا منزوی شده بود، دوستان و شاگردانش نیز به ندرت از او دیدن می کردند و حتی چند ماهی که بیمار و در بیمارستان بستری بودند، هیچ کسی اطلاع نداشت، حتی افراد زیادی که در حیطه روزنامه و رسانه کار می کردند و خود را از مریدان ایشان می دانستند، به خود زحمت ندادند که نام و ذکری از این پیر نواندیش دینی در رسانه های خود ببرند.
شاید این افراد نیز دین دولتی پذیرفته بودند و موقعیت خود را در خطر می دیدند و بهتر آن دیدند که سکوت را بر حق استاد به جای آوردن ترجیح دهند و فقط بعد از فوت ایشان، چند نفری دست به قلم بردند و خبر فوت ایشان را به گوش دوستان و آشنایان رساندند، در حالی که صالحی حق بزرگی بر گردن جامعه نواندیش ایران دارد ولی خیلی تنها و مظلوم دارفانی را وداع گفت و این از عجایب و شگفتی های یک جامعه اسلامی است که ادعای علم پروری می کند.
۷) در محضر صالحی نجف آبادی، افراد زیادی تلمذ می کردند که از معروف ترین آنها می توان افراد زیر را نام برد:
▪ شیخ محمد یزدی (رئیس سابق قوه قضائیه)
▪ محمدی گیلانی (رئیس دیوان عالی کشور)
▪ مهدوی کنی
▪ هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام)
▪ محفوظی
▪ حسن صانعی (رئیس موسسه ۱۵ خرداد )
▪ ربانی املشی
▪ باریک بین
▪ محمود دعایی
▪ طباطبـــایی مدرسی
▪ ایمانی
▪ یوسفی اشکوری
▪ رضا استادی (رئیس حوزه علمیه قم).
انسانی این همه شاگرد کارآمد پرورش دهد، آنگاه تنها و مظلوم در دوران این همه هیاهوی رسانه ای، دارفانی را وداع بگوید!در ۱۷ اردیبهشت سال ۸۵ که ایشان بعد از ماه ها بیماری دارفانی را وداع گفتند، در مراسم تشییع جنازه ایشان فقط تعداد معدودی از دوستداران و افرادی از گروه های سیاسی و علمی و اساتید دانشگاه شرکت نمودند ولیکن خبری از برخی دولتیان و شاگردان ایشان که قبلا نام بردیم، نبود و حتی رسانه دولتی، یعنی رادیو و تلویزیون، نامی از فوت ایشان نیاورد و حتی آقایان یک تسلیت و ترحیم به صورت تلفنی یا تلگراف و یا در رسانه و نشریه ای برای خانواده ایشان نفرستاند،شاید گمان می کردند موقعیت سیاسی و اداری آنها به خطر می افتاد.
و این در حالی است که فلان روحانی که در فلان شهر دارفانی را وداع می گوید، گاه بعضی مقامات برای او تسلیت فرستند و رادیو و تلویزیون آن را قرائت می کند، زیرا این افراد دین دولتی دارند و مرحوم صالحی نجف آبادی، دانشمند فرزانه و مرد آزادی در اندیشه، دین آزاد داشت. واقعا باید بر آن جامعه ای که اینچنین قدر و منزلت انسان های وارسته را پایمال می کند تاسف خورد.
۸) دو نفر در جامعه کنونی ایران در گسترش فکری و مذهبی و اجتماعی دانشجویان علوم حوزوی تحول ایجاد و باعث به وجود آمدن جنبشی در ایران شدند. یکی شهید دکتر شریعتی بود با تز؛ « کسانی که در راه میهن و دین خود شهید شدند، حسینی رفتند و کسانی که مانده اند، باید زینبی باشند» که همین مسئله و موضوع، باعث تحول فکری و تطوری در افکار و ایده دانشجویان دانشگاه ها برای پویایی و جنبش و تلاش شد و دیگری مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی بود که در کتاب شهید جاوید و در حوزه، اعلام کرد؛ «امام حسین (ع) برای شهادت قیام نکرد، بلکه برای ایجاد حکومت اسلامی و برقراری قسط، عدل و آزادی در جامعه قیام کرد».
۹) مرحوم صالحی از تعصب به دور بود و آن را معضلی برای فکر انسانی می دانست؛ تعصبی که آمیخته به جهل، میل و کین باشد. در مسائل فقهی تعقل می کرد و بامقایسه دقیق و سنجیده با کتاب و سنت، به تجزیه و تحلیل و بررسی آنها می پرداخت و هیچ وقت مطلبی را تعبدی و غیرعقلایی نمی پذیرفت. کتاب پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی، عمق و کنه این موضوع را برای خواننده آشکار می سازد. مثلا ایشان کافر را از نظر رفتاری نجس می دانست، نه از نظر جسمانی و بدنی.
در مبحث اجتهاد باز و بسته، آنقدر عالمانه و عقلایی و متفکرانه و منطقی قلم زده است که انسان نواندیش را به شگفتی وا می دارد. وی تخصص را فقط مخصوص فقها نمی داند و عنوان می کند هرکس در رشته ای که مهارت و تبحر دارد، در آن رشته متخصص و صاحب نظر است. او می گوید مثلا اگر متخصص علوم تغذیه نظر داد که غذایی مضر بوده است و از نظر بهداشتی سالم نیست، ما می پذیریم و کاری به نظر فقها نداریم. اینچنین است که می توان دور از تعصب و تعبد بود و معقول و منطقی فتوا داد و فکر کرد.
۱۰) مرحوم صالحی، انحصارطلب و تنگ نظر نبود و همه چیز را منحصر به روحانیت نمی دانست و برای او معمم و مکلا، یکسان بودند. او معتقد بود هرکس هر نظری در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، سیاسی و فرهنگی دارد، باید اظهار نماید تا در جامعه از طرف نواندیشان و روشنفکران، مورد نقد و بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد و اگر کسی نقدی بر این مسائل دارد، باید آن را عنوان نماید تا بدین وسیله، یک نظر، فکر و ایده، پابرجا بماند و انسان می باید چیزی بنویسد که تمامی اعضای جامعه از آن بهره مند شوند و نیز چیزی بنویسید که در جامعه، موج و تحول و دگرگونی ایجاد نماید. بدین صورت، یک جامعه به تکاپو، پویایی و جنبش می افتد.
به یاد دارم وقتی که می خواستم کتاب تخت فولاد را که مناظره آیت الله درچه ای با شاگردانش بود، منتشر کنم، در خود رعب و وحشتی را احساس می کردم. مرحوم صالحی گفت « اگر از مدح و ذم دیگران می هراسی پا به عرصه نوشتن نگذار و حالا که این کار را کرده ای به پای آن بایست. اگر کسانی که نقدی بر این کتاب دارند صریحا اعلام نمایند، تو جوابگو باش » که سرانجام کتاب منتشر و البته و بعد از مدتی توقیف شد.
۱۱) برای مرحوم صالحی مهم نبود که چه کسی را نقد می کند. او می گفت « من شاید افراد زیادی را دوست داشته باشم ولیکن بازگو کردن حقایق را از این افراد بیشتر دوست دارم.» او به عبارت حیات العلم بالنقد و الرد اعتقاد راسخ و کامل داشت و می دانست بقا و ماندگاری یک اثر و زنده و پویا بودن یک علم و دانش، وابسته به نقد و بررسی و رد کردن آن می باشد. به همین جهت وقتی کتاب نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری را نوشت، تنگ نظران و متحجران، او را از این کار منع می کردند و حتی نقد افکار استاد مطهری را مذموم می دانستند و به همین سبب نگذاشتند کتاب مربوطه، توزیع و پخش شود و سرانجام خمیر گردید و زحمات چندین ساله مرحوم صالحی در مورد تجزیه و تحلیل قیام امام حسین (ع)، بی نتیجه، راکد و ساکت ماند.
در حالی که اگر استاد مطهری زنده بود به چنین امری رضایت نمی داد، زیرا با توجه به تراوشات فکری استاد، می توان برداشت نمود که او نمی خواست باب علم و اجتهاد مسدود شود. از طرفی آقای صالحی سال ها با شهید مطهری و آیت الله منتظری، هم حجره و همدرس و هم بحث بود و رفاقت دیرینه با ایشان داشت و استاد مطهری آنقدر وارسته و افتاده و متواضع بود که نقد دیگران را بر خود بپذیرد، آن هم دوستی ارجمند و فرزانه مانند صالحی نجف آبادی را.
۱۲) مرحوم صالحی دارای سعه صدر وافری بود، صبر ایوب داشت و در برابر ناملایمات، سر تسلیم فرود نمی آورد. در سال ۱۳۵۰که کتاب شهید جاوید را نوشت، بعد از آن دچار مشکلات زیادی از طرف دوستان و دشمنان و حکومتیان و حتی روحانیون و مراجع شد. عکس العمل حوزویان قم در برابر نوشتن کتاب شهید جاوید این بود که شهریه آقای صالحی را قطع کردند و بدین صورت می خواستند او را در تنگنا قرار دهند که او سر تسلیم فرود نیاورد و دوباره شهریه او برقرار گردید.
به مدت سه سال از طرف حکومت به شهرهای دیگر تبعید شد و بدین صورت از طرف مردمی که او را نمی شناختند مورد ایذا و آزار بسیار قرار گرفت و از طرف روحانیون مخالف شهید جاوید حملات بر علیه او شروع شد و حتی ازطرف دو نفر از مراجع تقلید که اصلا کتاب شهید جاوید را نخوانده بودند، مورد تحریم قرار گرفت و صالحی را مورد مذمت قرار دادند و حتی او را تکفیر کردند. چه ایذا و آزاری را از این بدتر می توان سراغ کرد؟
۱۳) نقل قول شده که در اواسط دهه پنجاه، افرادی ترتیب ملاقات شادروان دکتر شریعتی و مرحوم صالحی را دادند و آنها بعد از چند ساعت مذاکره درباره نهضت حسینی با یکدیگر خداحافظی کردند. دوستان از صالحی که در حال خروج از جلسه بود پرسیدند نظرتان درباره دکتر شریعتی چیست؟
صالحی پاسخ داد دکتر فردی است دارای اطلاعات زیاد و آگاه به امور مذهبی و اجتماعی و تاریخی و باید به او افتخار کرد و همچنین دوستان از دکتر شریعتی پرسیدند نظرتان درباره صالحی چیست؟ گفت او فردی است نواندیش و دارای فکر و ایده جدید و بعد از فوت او گمان نمی کنم کسی مانند او پا به عرصه وجود بگذارد.این مطلب دکتر شریعتی، بعد از یک سال که از فوت آیت الله صالحی نجف آبادی می گذرد، برای من به اثبات رسیده است.
داوود علی بابایی
منبع : روزنامه کارگزاران