جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
شهر بیحافظه و بیخاطره
در شهری که ما ساختهایم، جائی پیدا نمیشود که واقعهای در آن رخ دهد تا گفته شود در پس آن دیوار، نبش آن کوچه و در آن خیابان جائی است که خاطرههای جمعی ما بههم گره میخورد و مکان انباشته شدن خاطرههای ماست.شهر در شب با لالائیها و هیاهوی روزانهاش میخوابد و سحرگاه در آرامش صبحگانی ناگهان چهرهاش را تغییر یافته میبیند. شهر تنها نیست و مردمی با آن همزیستی میکنند، مردمی که صورت شهر را با عناصری به یاد میسپارند.چهره شهر تغییر میکند و مردم آن دیگر احساس همزیستی با شهر را ندارند. این شهر، شهر دیگری است شهر در حافظه جمعی یکیک افراد جامعه پاک شده است.مردم، غیرارادی به شهر وابسته میشوند و غیرارادی نیز به آن بیتوجه. چه چیزی سبب میشود که ساکنان یک منزل به اعضاء درونش بیتوجه شوند و آنها را نبینند.”فرهاد خسروخاور“ دکتر در فلسفه و فوقدکترا در جامعهشناسی، خاطرهجمعی و حافظه جمعی را از بدو بهوجود آمدن میداند ولی معتقد است که خاطرهجمعی بهعنوان پدیدهای جامعهشناسانه، در اوایل قرن بیستم توسط جامعهشناس فرانسوی به نام هالیواکس مطرح شد.اندیشه هالیواکس از مکتب دورکهایم نشأت میگرفت. وی معتقد بود که یک جامعه با اجزاء تشکیل دهنده آن خلاصه نمیشود. یک جامعه یعنی یک پدیده کلی که خودش بعضی قوانین را به اجزاء خودش تحلیل میکند. یعنی شما وقتی در اجتماع زندگی میکنید نمیتوانید آنگونه که تمایل دارید آزادانه رفتار کنید. اینها نظرات دورکهایم است.هالیواکس میگفت که چه پدیدهای سبب میشود یک جامعه احساس وحدت کند، چگونه میشود که در طول تاریخ، احساس شود که انسانها به یک جامعه وابستهاند و نسلهای بعد نیز به همین منوال. هالیواکس در پاسخ برای اولینبار مفهوم حافظه جمعی را مطرح کرد.این امر که زندگی اجتماعی امتداد دارد و منقطع نیست و این احساس در فردفرد اعضاء یک جامعه و اکثریت قاطع یک جامعه وجود دارد توسط وی مطرح شد.خسرو خاور که استاد مدرسه عالی مطالعات اجتماعی در پاریس است میافزاید: ”احساس تعلق به یک جامعه پدیدهای نیست که ارادی باشد، بعد غیرارادی دارد که در طول زمان به فرد القاء شده، سپس درونی میشود. بنابراین، بر مبنای آن مقدار از الگوهای رفتاریاش در بطن یک جامعه شکل میگیرد.هالیواکس سعی کرد نشان دهد که هویت جمعی با هویت فردی تفاوت اساسی دارد. در هویت فردی یک بعد ارادی وجود دارد. اینگونه نیست که فردی در تمام ابعاد زندگی اجتماعی دارای یک رفتار باشد که در آن هیچ نوع آزادی یافت نشود.هر کدام از ما تصمیمهائی اتخاذ میکنیم که نتیجهاش در زندگی ما و دیگران به نوعی منعکس میشود ولی هویت اجتماعی متفاوت است.بعد اصلی هویت اجتماعی زبان است. از دوران کودکی فرد میآموزد که چگونه حرف بزند و زبانش را درونی کند. تمامی اینها ”هویت گروهی“ را تشکیل میدهند که در حافظه جمعی نقشی اساسی و بنیادی بازی میکند.سیدمحسن حبیبی رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز معتقد است: ”تمامی اینها بازگو کننده واقعه و حادثهایاند که در روزگاری دور در فضای شهر رخ داد ولی بر در و دیوار آن فضا نقش بسته و برای ما تبدیل به خاطرهای جمعی شده است. این خاطرهجمعی مربوط به نسلی دیگر بوده، اما نسلهای بعدی هم در آن خاطره ایجاد کردند.بهعبارتی، هیچ خاطرهای در حافظه جا نمیگیرد مگر اینکه با واقعه یا حادثهای همراه نشود. در سراسر زندگی این وقایع و حادثهها هستند که نقش بستهاند.حبیبی میافزاید: ”وقتی از حافظه جمعی صحبت میکنیم، از مکانها و زمانهائی حرف میزنیم که وقایع شهری در آنها اتفاق افتاده است. این وقایع شهری ضخامت پیدا کرده، جزء حافظه تاریخی ما و شهر شدهاند. وقتیکه شهر با سرعت بسیار و با تخریبهای پیدرپی نقاط هر جمع آن از حافظه تهی شود، یعنی نسل آینده هیچجائی ندارد که بتواند خود و پدر و مادرش را در آن ببیند. در واقع، اصل اتفاقی که در حال وقوع است بر همین جریانها استوار است.“در عین حال در جوامع مختلف هویت گروهی و حافظه جمعی از راههای خاصی ساخته میشود. در جوامع صنعتی پدیده جدیدی دیده میشود و آن غامض شدن روابط اجتماعی است، یعنی هویت گروهی تحتالشعاع هویت فردی و زیرگروهی قرار میگیرد.به گفته خسرو خاور برای اینکه ارکان زندگی اجتماعی در بحران فرو نرود، باید مکانیزمهائی ایجاد شود که روابط دستهجمعی بهصورت دیگری شکل گیرد. اگر سیستم صنعتی ایران بر مبنای سیستمهای کامپیوتری باشد این امر باعث میشود رابطه جمعیای که در کارخانه است تا حدود زیادی تغییر کند.در جوامع در حال گذار، مثل ایران، این مسائل بهصورت جدیدی مطرح میشود. جامعه ایران جامعهای سنتی و گروهی است و این وجوه در ارتباط با هم بهگونهای متبلور میشود که فرا روند زمانی جامعه غرب توسط جامعه ایران مشاهده نمیشود.یعنی امری که در غرب در مدت هزار سال رخ داده در جوامعی مثل ایران در مدت ۵۰ سال به ظهور میرسد. این مسئله باعث تضادها و مسائل اجتماعی جدیدی میشود که به آن شکل و به آن شدت در غرب وجود ندارد.این تقابل هویت اجتماعی و فردی مسئله بنیادی جوامع مدرن و نوین است. این مسائل باعث میشود که این جوامع متحول شوند.
رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، شهر را پر از صور خیالی میداند که اینها صور خیالی شهروندانند... صوری که معماران و شهرسازان آنها را نمیشناسند و حکم به تخریبشان میدهند.وی معتقد است حتی در جائی مانند برج میلاد نیز صور خیالی وجود ندارد، زیرا واقعهای باعث شکلگیری و بهوجود ندارد، زیرا واقعهای باعث شکلگیری و بهوجود آمدنش نشده است.برای تمام آنهائیکه در تهران زندگی میکنند، میدان بهارستان پر از صور خیالی است.همینگونه میتوان از بدو مشروطیت صور خیالی در آن قرار داد تا امروز که هیچچیز در آن نیست. در شهری که ما ساختهایم، جائی پیدا نمیشود که واقعهای در آن رخ باید تا گفته شود در پس آن دیوار، نبش آن کوچه و در آن خیابان جائی است که خاطرههای جمعی ما بههم گره میخورد و مکان انباشته شدن خاطرههای ماست.خسرو خاور نیز میگوید: ”در هر حال تقابل هویت اجتماعی و فردی مسئله بنیادی جوامع مدرن و نوین است. این مسائل باعث میشود که این جوامع متحول شوند. چطور میشود هویت فردی در تقابل با هویت اجتماعی قرار نگیرد؟ چگونه میتوان انسجام اجتماعی و بعد فردی آزادی را با هم حفظ کرد؟ این مسئله در جوامع سنتی به اینگونه مطرح نبوده است.اما در بسیاری از شهرهای کشور مسائل مذکور بهصورت بحرانی مطرح میشوند.مسئله این است که در شهرها حافظه جمعی را چگونه میتوان حفظ کرد. اگر شما احساس کنید که تداوم تاریخی وجود ندارد و در بعد اصلی تداوم تاریخی هویت گروهی را نیز نمیتوان یافت، این مسئله باعث میشود که یکی از ارکان مهم زندگی اجتماعی زیر سؤال برود.حبیبی معتقد است: ”ما آگاهانه گذشته را پاک کردهایم و تصورمان نیز بر این استوار بوده است که این پاک کردن زمینهای را برای جای دادن پدیدههائی فراهم میکند در حالیکه چیزی نیست که بتواند امتداد تاریخی و ذهنیت تاریخی را برای ما نگهدارد. بهعبارت دیگر، هر فروریزی و فروپاشی دیواری از شهر، بخشی از ذهن ما را دچار فروپاشی و سرگشتگی میکند. بهدلیل اینکه مکانهای مرجع از بین رفتهاند ذهن شهروند مغشوش میشود.“وی میافزاید: ”مکان مرجع حتماً نشانه ملیت مکان مرجع ذهنی خیالی است؛ ولی طرحها و عملکرد مدیران به سرعت این مکانها را از بین میبرند.“زمانیکه چنین اتفاقی روی داد، برای نسل آینده هیچ صورت خیالیای از شهر وجود ندارد؛ بنابراین، آنها فضای آشنا را درک نمیکنند و نسبت به شهر بیهویت میشوند. این نسل واقعهای بر واقعهها نخواهد افزود و نمیتواند حیات واقعی خود را تجربه کند، چون مکانش در اختیارش نیست. در چنین حال و هوائی است که با یک شهر بیحافظه و بیخاطره روبرو میشویم.خسروخاور نیز معتقد است تمام مسئله در این خلاصه میشود که چگونه میتوان در جوامعی مثل جامعه ایران این حافظه جمعی را به طریقی حفظ کرد که در عین حال حالت فسیل نیز نیابد و نیز مانع تحولات تکنولوژی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی هم نشود، یعنی تعادلی باشد بین آن حافظه جمعی و هویت اجتماعی و در عین حال، مسائلی که به هر حال در زندگی جمعی باید تغییر کند.برای مثال نمیتوان تمام خیابانهای یک شهر را به موزه تبدیل کرد؛ اما در عین حال، در شهریکه هیچیک از خیابانهای آن حالت تاریخی را در خود ندارد احساس بیهویتی بهوجود میآید.به گفته این کارشناس، در شهرهای بزرگی همچون تهران بعد اقتصادی باعث میشود که تاریخ چند صدساله زیر سؤال رود و با ساختن بناهای تازه به این ابعاد کمتر توجه میشود.
راحله شیراسب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست