چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
حکم نماز و روزه در قطبین
وقتی تاریكی در این مناطق شدید است، شب محسوب میشود و آغاز آن، آغاز نماز مغرب و عشا است و وقتی تاریكی مایل به سیاهی شروع شود و پرتوهایی از نور آشكار گردد، صبح آغاز میشود. بنابراین هر گاه تاریكی خفیف شود، روز این مناطق محسوب میشود تا این كه حالت قبل، تكرار شود.
صاحب عروهٔ الوثقی۱ درباره مكلفی كه در قطب زندگی میكند، مینویسد:
إذا فرض كون المكلّف فی المكان الذی نهاره ستّهٔ أشهر و لیله ستّهٔ أشهر أو نهاره ثلاثهٔ و لیله ستّهٔ أو نحو ذلك فلا یبعد كون المدار فی صومه و صلاته علی البلدان المتعارفهٔ المتوسطهٔ مخیرا بین افراد المتوسط و أما احتمال سقوط تكلیفهما عنه فبعید كاحتمال سقوط الصوم و كون الواجب صلاهٔ یوم واحد و لیلهٔ واحدهٔ و یحتمل كون المدار بلده الذی كان متوطّنا فیه سابقا إن كان له بلد سابق؛
مسأله دهم:
چنانچه مكلفی در مكانی زندگی كند كه ۶ ماه از سال، روز و ۶ ماه دیگر آن شب باشد، و یا سه ماه از سال روز و ۹ ماه دیگر آن شب باشد و ··· بعید نیست كه ملاك در نماز و روزه این فرد، سرزمینهای متعارف و واقع شده میان دو قطب باشد و این فرد مخیر باشد كه برای نماز و روزه هایش یكی از سرزمینهای میانی را مبنا قرار دهد. اما احتمال سقوط نماز و روزه نسبت به این فرد بعید است، همچنان كه احتمال سقوط روزه و وجوبِ نمازِ تنها یك روز و یك شب، بعید به نظر میرسد. این احتمال هم وجود دارد كه ملاك [در نمازها و روزههای این فرد] سرزمینی باشد كه قبلاً در آن زندگی میكرده است ؛ البته این احتمال در صورتی است كه فرد مزبور وطن سابقی داشته باشد.
صاحب عروهٔ الوثقی در مورد نماز و روزه چنین شخصی چهار احتمال را ذكر میكند:
۱. ملاك در نمازها و روزههای مكلف مزبور، سرزمینهای معمولی باشد و خود مخیّر است كه برای نمازها و روزههایش یكی از بلاد معمولی را [كه میان قطبین قرار دارند] مبنا قرار دهد.
۲. سقوط تكلیف نماز و روزه از این فرد است.
۳. روزه از این فرد ساقط است و در مورد نماز هم [در تمام ماههایی كه روز است] تنها نماز یك روز و ]در تمامی ماه هایی كه شب است تنها نماز] یك شب واجب است.
۴. ملاك در نمازها و روزههای مكلف مزبور، وطن سابق او میباشد؛ البته در صورتی كه وطن سابقی داشته باشد.
روشن است كه سه احتمال اخیر باطل هستند. اما این كه فرد در چنین موقعیتی به كلی فاقد تكلیف باشد، احتمالی است كه هرگز نمیتوان به آن ملتزم شد. احتمال سوم هم كه تنها نماز یك روز و یك شب واجب باشد، احتمالی است همچون احتمال قبلی، به علاوه هنگامی كه شب طولانی باشد، زوال خورشید محقق نمیشود [تا وقت مشخصی برای اقامه نماز ظهر ایجاد شود].
اما احتمال چهارم، ممكن است دلیل آن، استصحاب باشد. اما این احتمال با [فرضِ] عبور عابر از مناطقی كه روزها و شبهایشان نسبت به وطن او متفاوت هستند، قبل از رسیدن به مناطق قطبی، نقض میشود.
از میان چهار احتمال گذشته تنها احتمال اوّل، كه صاحب عروه آنرا بعید ندانسته، صلاحیت بحث و بررسی دارد. تحقیق این وجه متوقف بر ذكر نكاتی چند است:
▪نكته اوّل: هر مكانی دارای طول و عرض جغرافیایی است. طول جغرافیایی عبارت است از: قوس عمود بر خط نصفالنهار گرینویچ [از یك طرف] و بر خط نصفالنهار محل مورد نظر [از طرف دیگر]. بنابر این مقدار مسافت میان دو نقطه مزبور، طول جغرافیایی مكان مورد نظر را تشكیل میدهد.
اما عرض جغرافیایی عبارت است از مقدار قوس عمود از خط استوا تا آن مكان. بنا بر این مقدار مسافت دو نقطه مزبور، عرض جغرافیایی آن جا را تشكیل میدهد.
از آن جا كه خط استوا دایرهای است كه كره زمین را به دو نیم تقسیم میكند و در پی آن عرض جغرافیایی هم به عرض جغرافیایی شمالی و جنوبی تقسیم میشود، بنابر این مقدار قوسی كه از خط استوا شروع شده و به قطب شمال ختم میشود نود درجه میباشد، همچنان كه قوسی كه از خط استوا تا قطب جنوب امتداد دارد، نود درجه میباشد.
▪نكته دوم: مناطقی كه بین خط استوا و یكی از دو قطب شمال و جنوب قرار دارند، بر حسب دوری آنها از خط استوا، دارای درجات متفاوتی هستند. مناطقی كه بین خط استوا و درجه ۶۷ واقع شدهاند، مناطق معتدل محسوب میشوند و در طی ۲۴ ساعت، از شب و روز برخوردارند، اگر چه با یكدیگر از نظر بلندی و كوتاهی شب و روز، اختلاف دارند. مناطقی كه بالای ۶۷ درجه هستند مناطق قطبی به شمار میآیند و طول روز و شب در آنها برحسب دوری از مناطق معتدل، مختلف است و وجه اشتراك این مناطق این است كه یا از روزهای طولانی برخوردارند و یا از شبهای طولانی، به طوری كه هرچه به خط نود درجه نزدیكتر میشویم، طول شب یا روز برخی از این مناطق تا به شش ماه هم میرسد. بنابر این آنچه مشهور شده كه طول روز یا شب در تمامی مناطق قطبی شش ماه است، همه جا صحت ندارد و این سخن تنها در مورد نقاطی كه در مرز خط نود درجه قرار دارند، صحیح است. اما مناطقی كه میان خط نود درجه و خط ۶۷ درجه قرار دارند بر حسب دوری و نزدیكی از این دو خط، از طولِ شب و روز متفاوتی برخوردارند اگر چه همگی این ویژگی را دارند كه دارای روز یا شب طولانی هستند.
▪نكته سوم: گذشت كه برخی مناطق نزدیك خط ۶۷ درجه، در طیّ ۲۴ ساعت، از روز و شب برخوردارند و ممكن است [طول شب و روز در این مناطق به این صورت باشد كه] بیست و دو ساعت آن شب و دو ساعت دیگر، روز باشد یا برعكس. مردم این مناطق اگر چه از روز یا شب طولانی برخوردارند، با این حال بایستی فرایض خود را [از قبیل نماز و روزه] بر طبق روز و شب، و مشرق و مغربی كه دارند، به جا آورند. به این صورت كه بیست و دو ساعت روزه بگیرند و نمازهای یومیه را در طی دو ساعت انجام دهند، و راه دیگری وجود ندارد و امكان ندارد [در این مناطق] بتوانیم حكم روز را در شب و یا حكم شب را در روز اجرا كنیم.
اما بحث در مورد مناطقی است كه بالاتر از خط ۶۷ درجه قرار دارند، یعنی مناطقی كه با گذشت ۲۴ ساعت، شب یا روز ندارند. آنچه در كلام صاحب عروه مطرح شده، همین مورد است.
▪نكته چهارم: متبادر از كلمات فقها در این زمینه این است كه در مناطق قطبی شب و روز از هم متمایز نیستند و زمان یا فقط روز است و یا شب. به همین دلیل اقوال فقها متفاوت شده در مورد كیفیت اقامه فرایض در این مناطق و اینكه چگونه میشود در حالی كه خورشید در میان آسمان است، نماز مغرب و عشا و یا در حالی كه هوا شدیداً تاریك است، نماز ظهر و عصر را به جا آوریم.
از این رو احتمالات پیشین را مطرح كردهاند و ملاحظه شد تنها احتمالی كه صاحب عروه بعید ندانسته بود [قابل طرح و بررسی] باقی ماند و آن احتمال این بود كه: نماز و روزه افرادی كه در این مناطق به سر میبرند بایستی بر طبق بلاد معمولی میان دو قطب شمال و جنوب باشد و افراد این مناطق مخیرند كه هر یك از این بلاد میانی را مبنای انجام فرایض خود قرار دهند.
به عنوان مثال فردی كه در قطبین زندگی میكند میتواند معیار را، مقدار روز و شب مناطق معتدل و مناطقی كه در آن فصل شب و روز در آنها كوتاه نیست، قرار دهد؛ اگر چه در برخی فصول روز تا شانزده ساعت و شب تا هشت ساعت هم برسد. بنابراین چنین فردی بایستی به مقدار روز مناطق معتدل روزه بگیرد و نماز ظهر و عصر را اقامه كند و بر مبنای شب مناطق معتدل روزه را افطار كند و نماز مغرب و عشا را نیز طبق همین معیار به جا آورد. بنا بر این بایستی [در مناطق قطبی] مقدار شب و روزِ فصول مختلف سال در مناطق معتدل دور از آن مناطق، مراعات گردد.
آنچه بیان شده، متبادر از كلمات فقها بود. اما دو نكته به نظر میرسد كه متذكر میشویم:
اولاً، چه دلیلی وجود دارد كه اهالی مناطق قطبی بایستی بلاد معمولی میانی را مبنا قرار دهند و این مناطق را بر بلاد نزدیك قطبین ـ كه در طی ۲۴ ساعت از شب و روز اگر چه یكی كوتاهتر و دیگری بلندتر، برخوردارند ـ ترجیح دهند؟
ثانیاً، دستیابی به مقدار روز مناطقی كه در فصل خاصی معتدل هستند، دشوار است و با توجه به این كه اسلام دین آسانی است چنین چیزی نمیتواند در طی قرون متمادی، به ویژه قبل از پیشرفت وسایل ارتباطی سیمی و بی سیمی، برای عموم مردم معیار باشد.
اینك با توجه به مطالب گذشته به بیان نظر خود در این زمینه میپردازیم:●دیدگاه انتخابی درباره نماز در مناطق قطبی
مناطق قطبی در همه فصول از یك نحوه روز و شب برخوردارند؛ اگر چه كیفیت روز و شب در این مناطق با روز و شب در مناطق معتدل متفاوت است و با همین تفاوت است كه مشكل نماز و روزه در این مناطق به شكلی كه در ذیل بیان میشود، حل میگردد:
اگر روز از شب طولانیتر باشد و از مرز یك ماه یا دو ماه تا شش ماه تجاوز كند، در این صورت راهنمای ما در تشخیص روز از شب، خورشید است. توضیح این كه در این مناطق، حركت خورشید بر حسب آنچه حواس ما درك میكند، حركتی دورانی همچون حركت سنگ آسیاب است به این صورت كه در طی ۲۴ ساعت یك بار با اوج و حضیضی كه دارد حول افق میچرخد. بنا بر این خورشید حركتش را از شرق به سمت غرب و در ضمن یك خط منحنی شكل آغاز میكند و هرچه بالاتر رود و به سمت غرب حركت كند، سایه شاخص بیشتر میشود تا آن كه ازدیاد سایه شاخص متوقف شود. سپس جریان بر عكس میشود و این جریان در سمت شرق روی خواهد داد و در این موقع خورشید در آن نقطه به خط استوا میرسد و به این وسیله اوقات ظهر و عصر را میتوان تشخیص داد.
پس از آن، خورشید در این خط منحنی شروع به حركت میكند تا این كه به پایینترین درجه برسد، اگر چه غروب نمیكند. آن گاه حركتش را از غرب به شرق آغاز میكند و در این موقع است كه شب فرا میرسد و شب ادامه دارد تا وقتی كه حركت خورشید به نقطهای منتهی شود كه از همان جا شروع به حركت كرده بود، و كمی قبل از رسیدن خورشید به نقطه شرق، اوّل فجر محسوب میشود.
بنا براین حركت خورشید راهنمای ماست برای دستیابی به اوّل و وسط روز و ابتدای شب و آغاز فجر. این بیان، استحسان نیست بلكه هوا هم آن را تأیید میكند. توضیح این كه وقتی خورشید از طرف غرب شروع به حركت میكند تا به سمت غرب برسد هوا مانند مناطق معتدل بسیار روشن است و وقتی به طرف غرب پایین میآید و از آن جا به سمت شرق حركت میكند هوا به تیرگی و تاریكی خفیفی میل میكند. لذا ساكنان این مناطق، با حركت نخستین خورشید، رفتار روز، و با حركت بعدی خورشید، رفتار شبانه میكنند به این معنا كه به هنگام حركت نخستین خورشید، اقدام به كارهای روزانه میكنند و به هنگام حركت بعدی خورشید به خواب شبانگاهی میروند.
بنابر این روشنایی و تاریكی در طی ۲۴ ساعت بر یك منوال نیست بلكه از روشنی به تیرگی و یا از روشنی شدید به روشنی ضعیفتر تغییر حالت میدهد. این نیست مگر به سبب این كه حركت نخستین خورشید ملازم با وجود روز در مناطق معتدل است همچنان كه حركت بعدی خورشید ملازم با وجود شب در آن مناطق میباشد. اما میل مركز چرخش زمین به دور خود به میزان ۵/۲۳ موجب میشود كه خورشید در برخی فصول به مدت زیادی در این مناطق خیمه زند به طوری كه اگرچه خورشید اوج و حضیضی داشته باشد اما در این مدت غروبی از آن دیده نشود.
تمامی آنچه بیان شد در صورتی است كه در این مناطق روز طولانی باشد، اما اگر قضیه برعكس باشد یعنی در این مناطق شب تا شش ماه طول بكشد، حكم این صورت هم از آنچه در صورت نخست بیان كردیم، روشن میشود؛ زیرا خورشید اگر چه در این مناطق برای مدتی طولانی غروب میكند اما تاریكی در این مناطق به یك شكل نیست بلكه شدت و ضعف دارد. شدت تاریكی نشانه حكومت شب در مناطق معتدل است؛ همچنان كه تاریكی ضعیف نشانه حكومت روز در آن مناطق میباشد. از این طریق میتوان روز را از شب تشخیص داد به این صورت كه زمان ۲۴ ساعت تقسیم میشود به تاریكی محض و تاریكی آمیخته با كمی نور كه تاریكی محض، شب و اوّل وقت نماز مغرب و عشا، و تاریكی آمیخته با كمی نور ابتدای روز است. این حالت چند ساعت ادامه دارد تا این كه مجدداً تاریكی شدید فرا رسد و این چند ساعت، روز این مناطق شمرده میشود و بایستی در این ساعات روزه گرفت؛ همچنان كه حد وسط این چند ساعت، ظهر این مناطق محسوب میشود و بایستی نماز ظهر و عصر را به جا آورد.
●●نتیجه
با توجه به مطالبی كه بیان شد، مناطق قطبی یا نزدیك به قطب به سه دسته تقسیم میشوند:
۱. برخی از این مناطق به گونهای هستند كه در آنها شب و روز به طور جداگانه وجود دارند و هر چند شب و روز در این مناطق متساوی نیستند اما طلوع و غروبی برای خورشید وجود دارد كه فرایض روزانه با طلوع خورشید و فرایض شبانه با غروب خورشید انجام میگیرد اگر چه مقدار این شب یا روز كوتاه باشد.
۲. [برخی دیگر از این مناطق به گونهای هستند كه دارای روز طولانی میباشند] و چنانچه این مناطق دارای روزی طولانی باشند، خواه به شش ماه برسد یا نرسد، از آن جا كه خورشید قابل دیدن و حركتش دورانی و مانند سنگ آسیاب است، بنابراین وقتی حركت خورشید از شرق به سمت غرب است، روز و وقتی خورشید به دایره نصفالنهار برسد، ظهر محسوب میشود، و زمانی كه حركت خورشید به سمت شرق پایان یابد و حركتش را به سمت غرب آغاز كند، شب فرا میرسد و هنگامی كه حركت خورشید به طرف غرب پایان یابد و خورشید حركتش را به سمت شرق آغاز كند، ابتدای روز این مناطق است. بدین گونه یك دوره شبانه روزی در طی ۲۴ ساعت تكمیل میشود.
۳. [برخی مناطق هم هستند كه دارای شبهای طولانی هستند.] چنانچه شب در این مناطق طولانی باشد، خورشید اگر چه قابل رؤیت نیست اما تاریكی در آنها به یك شكل نیست؛ بلكه تاریكی میان تاریكی شدید و تاریكی مایل به سیاهی در نوسان است. بنابراین وقتی تاریكی در این مناطق شدید است، شب محسوب میشود و آغاز آن، آغاز نماز مغرب و عشا است و وقتی تاریكی مایل به سیاهی شروع شود و پرتوهایی از نور آشكار گردد، صبح آغاز میشود. بنا بر این هر گاه تاریكی خفیف شود، روز این مناطق محسوب میشود تا این كه حالت قبل، تكرار شود.
صاحب عروهٔ الوثقی۱ درباره مكلفی كه در قطب زندگی میكند، مینویسد:
إذا فرض كون المكلّف فی المكان الذی نهاره ستّهٔ أشهر و لیله ستّهٔ أشهر أو نهاره ثلاثهٔ و لیله ستّهٔ أو نحو ذلك فلا یبعد كون المدار فی صومه و صلاته علی البلدان المتعارفهٔ المتوسطهٔ مخیرا بین افراد المتوسط و أما احتمال سقوط تكلیفهما عنه فبعید كاحتمال سقوط الصوم و كون الواجب صلاهٔ یوم واحد و لیلهٔ واحدهٔ و یحتمل كون المدار بلده الذی كان متوطّنا فیه سابقا إن كان له بلد سابق؛
مسأله دهم:
چنانچه مكلفی در مكانی زندگی كند كه ۶ ماه از سال، روز و ۶ ماه دیگر آن شب باشد، و یا سه ماه از سال روز و ۹ ماه دیگر آن شب باشد و ··· بعید نیست كه ملاك در نماز و روزه این فرد، سرزمینهای متعارف و واقع شده میان دو قطب باشد و این فرد مخیر باشد كه برای نماز و روزه هایش یكی از سرزمینهای میانی را مبنا قرار دهد. اما احتمال سقوط نماز و روزه نسبت به این فرد بعید است، همچنان كه احتمال سقوط روزه و وجوبِ نمازِ تنها یك روز و یك شب، بعید به نظر میرسد. این احتمال هم وجود دارد كه ملاك [در نمازها و روزههای این فرد] سرزمینی باشد كه قبلاً در آن زندگی میكرده است ؛ البته این احتمال در صورتی است كه فرد مزبور وطن سابقی داشته باشد.
صاحب عروهٔ الوثقی در مورد نماز و روزه چنین شخصی چهار احتمال را ذكر میكند:
۱. ملاك در نمازها و روزههای مكلف مزبور، سرزمینهای معمولی باشد و خود مخیّر است كه برای نمازها و روزههایش یكی از بلاد معمولی را [كه میان قطبین قرار دارند] مبنا قرار دهد.
۲. سقوط تكلیف نماز و روزه از این فرد است.
۳. روزه از این فرد ساقط است و در مورد نماز هم [در تمام ماههایی كه روز است] تنها نماز یك روز و ]در تمامی ماه هایی كه شب است تنها نماز] یك شب واجب است.
۴. ملاك در نمازها و روزههای مكلف مزبور، وطن سابق او میباشد؛ البته در صورتی كه وطن سابقی داشته باشد.
روشن است كه سه احتمال اخیر باطل هستند. اما این كه فرد در چنین موقعیتی به كلی فاقد تكلیف باشد، احتمالی است كه هرگز نمیتوان به آن ملتزم شد. احتمال سوم هم كه تنها نماز یك روز و یك شب واجب باشد، احتمالی است همچون احتمال قبلی، به علاوه هنگامی كه شب طولانی باشد، زوال خورشید محقق نمیشود [تا وقت مشخصی برای اقامه نماز ظهر ایجاد شود].
اما احتمال چهارم، ممكن است دلیل آن، استصحاب باشد. اما این احتمال با [فرضِ] عبور عابر از مناطقی كه روزها و شبهایشان نسبت به وطن او متفاوت هستند، قبل از رسیدن به مناطق قطبی، نقض میشود.
از میان چهار احتمال گذشته تنها احتمال اوّل، كه صاحب عروه آنرا بعید ندانسته، صلاحیت بحث و بررسی دارد. تحقیق این وجه متوقف بر ذكر نكاتی چند است:
▪نكته اوّل: هر مكانی دارای طول و عرض جغرافیایی است. طول جغرافیایی عبارت است از: قوس عمود بر خط نصفالنهار گرینویچ [از یك طرف] و بر خط نصفالنهار محل مورد نظر [از طرف دیگر]. بنابر این مقدار مسافت میان دو نقطه مزبور، طول جغرافیایی مكان مورد نظر را تشكیل میدهد.
اما عرض جغرافیایی عبارت است از مقدار قوس عمود از خط استوا تا آن مكان. بنا بر این مقدار مسافت دو نقطه مزبور، عرض جغرافیایی آن جا را تشكیل میدهد.
از آن جا كه خط استوا دایرهای است كه كره زمین را به دو نیم تقسیم میكند و در پی آن عرض جغرافیایی هم به عرض جغرافیایی شمالی و جنوبی تقسیم میشود، بنابر این مقدار قوسی كه از خط استوا شروع شده و به قطب شمال ختم میشود نود درجه میباشد، همچنان كه قوسی كه از خط استوا تا قطب جنوب امتداد دارد، نود درجه میباشد.
▪نكته دوم: مناطقی كه بین خط استوا و یكی از دو قطب شمال و جنوب قرار دارند، بر حسب دوری آنها از خط استوا، دارای درجات متفاوتی هستند. مناطقی كه بین خط استوا و درجه ۶۷ واقع شدهاند، مناطق معتدل محسوب میشوند و در طی ۲۴ ساعت، از شب و روز برخوردارند، اگر چه با یكدیگر از نظر بلندی و كوتاهی شب و روز، اختلاف دارند. مناطقی كه بالای ۶۷ درجه هستند مناطق قطبی به شمار میآیند و طول روز و شب در آنها برحسب دوری از مناطق معتدل، مختلف است و وجه اشتراك این مناطق این است كه یا از روزهای طولانی برخوردارند و یا از شبهای طولانی، به طوری كه هرچه به خط نود درجه نزدیكتر میشویم، طول شب یا روز برخی از این مناطق تا به شش ماه هم میرسد. بنابر این آنچه مشهور شده كه طول روز یا شب در تمامی مناطق قطبی شش ماه است، همه جا صحت ندارد و این سخن تنها در مورد نقاطی كه در مرز خط نود درجه قرار دارند، صحیح است. اما مناطقی كه میان خط نود درجه و خط ۶۷ درجه قرار دارند بر حسب دوری و نزدیكی از این دو خط، از طولِ شب و روز متفاوتی برخوردارند اگر چه همگی این ویژگی را دارند كه دارای روز یا شب طولانی هستند.
▪نكته سوم: گذشت كه برخی مناطق نزدیك خط ۶۷ درجه، در طیّ ۲۴ ساعت، از روز و شب برخوردارند و ممكن است [طول شب و روز در این مناطق به این صورت باشد كه] بیست و دو ساعت آن شب و دو ساعت دیگر، روز باشد یا برعكس. مردم این مناطق اگر چه از روز یا شب طولانی برخوردارند، با این حال بایستی فرایض خود را [از قبیل نماز و روزه] بر طبق روز و شب، و مشرق و مغربی كه دارند، به جا آورند. به این صورت كه بیست و دو ساعت روزه بگیرند و نمازهای یومیه را در طی دو ساعت انجام دهند، و راه دیگری وجود ندارد و امكان ندارد [در این مناطق] بتوانیم حكم روز را در شب و یا حكم شب را در روز اجرا كنیم.
اما بحث در مورد مناطقی است كه بالاتر از خط ۶۷ درجه قرار دارند، یعنی مناطقی كه با گذشت ۲۴ ساعت، شب یا روز ندارند. آنچه در كلام صاحب عروه مطرح شده، همین مورد است.
▪نكته چهارم: متبادر از كلمات فقها در این زمینه این است كه در مناطق قطبی شب و روز از هم متمایز نیستند و زمان یا فقط روز است و یا شب. به همین دلیل اقوال فقها متفاوت شده در مورد كیفیت اقامه فرایض در این مناطق و اینكه چگونه میشود در حالی كه خورشید در میان آسمان است، نماز مغرب و عشا و یا در حالی كه هوا شدیداً تاریك است، نماز ظهر و عصر را به جا آوریم.
از این رو احتمالات پیشین را مطرح كردهاند و ملاحظه شد تنها احتمالی كه صاحب عروه بعید ندانسته بود [قابل طرح و بررسی] باقی ماند و آن احتمال این بود كه: نماز و روزه افرادی كه در این مناطق به سر میبرند بایستی بر طبق بلاد معمولی میان دو قطب شمال و جنوب باشد و افراد این مناطق مخیرند كه هر یك از این بلاد میانی را مبنای انجام فرایض خود قرار دهند.
به عنوان مثال فردی كه در قطبین زندگی میكند میتواند معیار را، مقدار روز و شب مناطق معتدل و مناطقی كه در آن فصل شب و روز در آنها كوتاه نیست، قرار دهد؛ اگر چه در برخی فصول روز تا شانزده ساعت و شب تا هشت ساعت هم برسد. بنابراین چنین فردی بایستی به مقدار روز مناطق معتدل روزه بگیرد و نماز ظهر و عصر را اقامه كند و بر مبنای شب مناطق معتدل روزه را افطار كند و نماز مغرب و عشا را نیز طبق همین معیار به جا آورد. بنا بر این بایستی [در مناطق قطبی] مقدار شب و روزِ فصول مختلف سال در مناطق معتدل دور از آن مناطق، مراعات گردد.
آنچه بیان شده، متبادر از كلمات فقها بود. اما دو نكته به نظر میرسد كه متذكر میشویم:
اولاً، چه دلیلی وجود دارد كه اهالی مناطق قطبی بایستی بلاد معمولی میانی را مبنا قرار دهند و این مناطق را بر بلاد نزدیك قطبین ـ كه در طی ۲۴ ساعت از شب و روز اگر چه یكی كوتاهتر و دیگری بلندتر، برخوردارند ـ ترجیح دهند؟
ثانیاً، دستیابی به مقدار روز مناطقی كه در فصل خاصی معتدل هستند، دشوار است و با توجه به این كه اسلام دین آسانی است چنین چیزی نمیتواند در طی قرون متمادی، به ویژه قبل از پیشرفت وسایل ارتباطی سیمی و بی سیمی، برای عموم مردم معیار باشد.
اینك با توجه به مطالب گذشته به بیان نظر خود در این زمینه میپردازیم:●دیدگاه انتخابی درباره نماز در مناطق قطبی
مناطق قطبی در همه فصول از یك نحوه روز و شب برخوردارند؛ اگر چه كیفیت روز و شب در این مناطق با روز و شب در مناطق معتدل متفاوت است و با همین تفاوت است كه مشكل نماز و روزه در این مناطق به شكلی كه در ذیل بیان میشود، حل میگردد:
اگر روز از شب طولانیتر باشد و از مرز یك ماه یا دو ماه تا شش ماه تجاوز كند، در این صورت راهنمای ما در تشخیص روز از شب، خورشید است. توضیح این كه در این مناطق، حركت خورشید بر حسب آنچه حواس ما درك میكند، حركتی دورانی همچون حركت سنگ آسیاب است به این صورت كه در طی ۲۴ ساعت یك بار با اوج و حضیضی كه دارد حول افق میچرخد. بنا بر این خورشید حركتش را از شرق به سمت غرب و در ضمن یك خط منحنی شكل آغاز میكند و هرچه بالاتر رود و به سمت غرب حركت كند، سایه شاخص بیشتر میشود تا آن كه ازدیاد سایه شاخص متوقف شود. سپس جریان بر عكس میشود و این جریان در سمت شرق روی خواهد داد و در این موقع خورشید در آن نقطه به خط استوا میرسد و به این وسیله اوقات ظهر و عصر را میتوان تشخیص داد.
پس از آن، خورشید در این خط منحنی شروع به حركت میكند تا این كه به پایینترین درجه برسد، اگر چه غروب نمیكند. آن گاه حركتش را از غرب به شرق آغاز میكند و در این موقع است كه شب فرا میرسد و شب ادامه دارد تا وقتی كه حركت خورشید به نقطهای منتهی شود كه از همان جا شروع به حركت كرده بود، و كمی قبل از رسیدن خورشید به نقطه شرق، اوّل فجر محسوب میشود.
بنا براین حركت خورشید راهنمای ماست برای دستیابی به اوّل و وسط روز و ابتدای شب و آغاز فجر. این بیان، استحسان نیست بلكه هوا هم آن را تأیید میكند. توضیح این كه وقتی خورشید از طرف غرب شروع به حركت میكند تا به سمت غرب برسد هوا مانند مناطق معتدل بسیار روشن است و وقتی به طرف غرب پایین میآید و از آن جا به سمت شرق حركت میكند هوا به تیرگی و تاریكی خفیفی میل میكند. لذا ساكنان این مناطق، با حركت نخستین خورشید، رفتار روز، و با حركت بعدی خورشید، رفتار شبانه میكنند به این معنا كه به هنگام حركت نخستین خورشید، اقدام به كارهای روزانه میكنند و به هنگام حركت بعدی خورشید به خواب شبانگاهی میروند.
بنابر این روشنایی و تاریكی در طی ۲۴ ساعت بر یك منوال نیست بلكه از روشنی به تیرگی و یا از روشنی شدید به روشنی ضعیفتر تغییر حالت میدهد. این نیست مگر به سبب این كه حركت نخستین خورشید ملازم با وجود روز در مناطق معتدل است همچنان كه حركت بعدی خورشید ملازم با وجود شب در آن مناطق میباشد. اما میل مركز چرخش زمین به دور خود به میزان ۵/۲۳ موجب میشود كه خورشید در برخی فصول به مدت زیادی در این مناطق خیمه زند به طوری كه اگرچه خورشید اوج و حضیضی داشته باشد اما در این مدت غروبی از آن دیده نشود.
تمامی آنچه بیان شد در صورتی است كه در این مناطق روز طولانی باشد، اما اگر قضیه برعكس باشد یعنی در این مناطق شب تا شش ماه طول بكشد، حكم این صورت هم از آنچه در صورت نخست بیان كردیم، روشن میشود؛ زیرا خورشید اگر چه در این مناطق برای مدتی طولانی غروب میكند اما تاریكی در این مناطق به یك شكل نیست بلكه شدت و ضعف دارد. شدت تاریكی نشانه حكومت شب در مناطق معتدل است؛ همچنان كه تاریكی ضعیف نشانه حكومت روز در آن مناطق میباشد. از این طریق میتوان روز را از شب تشخیص داد به این صورت كه زمان ۲۴ ساعت تقسیم میشود به تاریكی محض و تاریكی آمیخته با كمی نور كه تاریكی محض، شب و اوّل وقت نماز مغرب و عشا، و تاریكی آمیخته با كمی نور ابتدای روز است. این حالت چند ساعت ادامه دارد تا این كه مجدداً تاریكی شدید فرا رسد و این چند ساعت، روز این مناطق شمرده میشود و بایستی در این ساعات روزه گرفت؛ همچنان كه حد وسط این چند ساعت، ظهر این مناطق محسوب میشود و بایستی نماز ظهر و عصر را به جا آورد.
●●نتیجه
با توجه به مطالبی كه بیان شد، مناطق قطبی یا نزدیك به قطب به سه دسته تقسیم میشوند:
۱. برخی از این مناطق به گونهای هستند كه در آنها شب و روز به طور جداگانه وجود دارند و هر چند شب و روز در این مناطق متساوی نیستند اما طلوع و غروبی برای خورشید وجود دارد كه فرایض روزانه با طلوع خورشید و فرایض شبانه با غروب خورشید انجام میگیرد اگر چه مقدار این شب یا روز كوتاه باشد.
۲. [برخی دیگر از این مناطق به گونهای هستند كه دارای روز طولانی میباشند] و چنانچه این مناطق دارای روزی طولانی باشند، خواه به شش ماه برسد یا نرسد، از آن جا كه خورشید قابل دیدن و حركتش دورانی و مانند سنگ آسیاب است، بنابراین وقتی حركت خورشید از شرق به سمت غرب است، روز و وقتی خورشید به دایره نصفالنهار برسد، ظهر محسوب میشود، و زمانی كه حركت خورشید به سمت شرق پایان یابد و حركتش را به سمت غرب آغاز كند، شب فرا میرسد و هنگامی كه حركت خورشید به طرف غرب پایان یابد و خورشید حركتش را به سمت شرق آغاز كند، ابتدای روز این مناطق است. بدین گونه یك دوره شبانه روزی در طی ۲۴ ساعت تكمیل میشود.
۳. [برخی مناطق هم هستند كه دارای شبهای طولانی هستند.] چنانچه شب در این مناطق طولانی باشد، خورشید اگر چه قابل رؤیت نیست اما تاریكی در آنها به یك شكل نیست؛ بلكه تاریكی میان تاریكی شدید و تاریكی مایل به سیاهی در نوسان است. بنابراین وقتی تاریكی در این مناطق شدید است، شب محسوب میشود و آغاز آن، آغاز نماز مغرب و عشا است و وقتی تاریكی مایل به سیاهی شروع شود و پرتوهایی از نور آشكار گردد، صبح آغاز میشود. بنا بر این هر گاه تاریكی خفیف شود، روز این مناطق محسوب میشود تا این كه حالت قبل، تكرار شود.
نویسنده:جعفر سبحانی
پاورقی:
۱.العروهٔ الوثقی (چاپ قدیم)، سید محمد كاظم طباطبایی یزدی، ج ۲، ص ۲۲۷، مسأله ۱۰.
منبع:فصلنامه فقه اهل بیت ، شماره ۳۰
پاورقی:
۱.العروهٔ الوثقی (چاپ قدیم)، سید محمد كاظم طباطبایی یزدی، ج ۲، ص ۲۲۷، مسأله ۱۰.
منبع:فصلنامه فقه اهل بیت ، شماره ۳۰
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست