پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
تأملی بر چیستی و چرایی مهریه
یكی از سنتهای بسیار كهن اجتماعی رایج در جوامع بشری كه قدمتی بسیار طولانی دارد، پرداخت مهریه در پیوند ازدواج است؛ به عبارت دیگر از گذشتههای بسیار دور تاامروز، رسم بر آن است كه مرد هنگام ازدواج و بویژه زمانی كه خواستگاری وی با پاسخ مثبت از سوی نامزد مورد نظر همراه میشود، مبلغی را به عنوان مهریه برای زن در نظر میگیرد؛ اگرچه سنت پرداخت مهریه، همانند سایر سنتهای اجتماعی، طی روزگار گذشته، تحولات و دگوگونیهای زیادی را پشت سر گذاشته و با توجه به زمان و مكان، دچار تغییرات مختلفی شده است. روزگاری، مهریه در جایگاه بهای زن قرار داشت و در واقع همان وجه المعامله عقد نكاح تلقی میشده است و نیز؛ در دورهای خاص به عنوان هدیهای از سوی مرد به پدر زن داده میشد و در دورانی هم این هدیه، به خود زن اختصاص مییافت است. در حال حاضر نیز كه جوامع بشری از جهات مختلف دگرگون شده و در قرنهای اخیر، تحولات علمی، پیشرفتهای تكنولوژیكی، گسترش آزادیهای بیرویهی فردی و توسعهی حق مشاركت سیاسی برای تمام افراد، موجب پیدایش رویكردها و نگرشهای جدیدی نسبت به انسان و جنسیت او گردیده، در مواردی با افراط گرایی بیش از حد، جامعه انسانی را بدون در نظر داشتن تمایز جنسیتی (و بلكه با نفی چنین تمایزی) صرفاً براساس شاخصهای توسعه یافتگی و عقب ماندگی تقسیم بندی كرده است؛ نتیجه قهری چنین رویكردهایی آن است كه تا زن و مرد نه به عنوان دو صنف از نوع واحد انسانی (و طبعاً هر كدام با شاخصهها و تواناییهای اختصاصی) بلكه به عنوان دو موجود برابر و همطراز، با قابلیتهای همانند و دارای نقشها و كاركردهای جایگزین در نظر گرفته شده و ارزیابی شوند این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت؛ از همین رو با عنایت به همین نگرشها، زن همپای مرد تصور میشود و سخن گفتن از تكالیف خانوادگی و التزام به وظایف زوجیت، تضییع حقوق زن و نقض آزادیهای مشروع وی به شمار میآید و در واقع، هیجان آزادی خواهی زن، به جریانی تبدیل میشود كه منجر به ایجاد جنبشی زن گرا و زن محور میگردد و این جنبش، آنچنان موجی را در جوامع بشری، بویژه غربی پدید میآورد كه در اثر تلاطم آن، بسیاری از سنتهای پایدار اجتماعی و عرفهای ریشهدار انسانی در هم میشكند و بنیان نظام خانواده و اجتماع دگرگون میشود. خواسته یا ناخواسته و در اثر تعامل فرهنگها و ارتباط جوامع ـ بویژه در عصر كنونی ـ جوامع شرقی و بویژه اسلامی نیز از گزند این موج درامان نمانده و آسیبها و تهدیدهای آن، دامنگیر این جوامع هم گردیده است كه در اثر آن سؤالات و شبهاتی در این زمینه، در جوامع اسلامی هم، مطرح و ارائه میشود كه ایجاب مینماید برخی از آنها، مورد تحقیق و تأمل واقع شوند. یكی از شبهات مطرح در مورد وضعیت زن در خانواده، راجع به مهریه است كه با توجه به اینكه زن یكی از طرفهای اصلی عقد نكاح است و همانند مرد از منافع آن بهرهمند میشود، و با در نظر داشتن استقلال مالی زن و توانایی او در تحصیل عواید و كسب وامرار معاش خویش، این سؤال مطرح میشود كه مهریه چه جایگاهی دارد؟ و الزام مرد به پرداخت آن چه توجیهی خواهد داشت؟ به عبارت دیگر وقتی پیوند نكاح معلول توافق زن و مرد است و اراده و رضایت زن همانند اراده و رضایت مرد، در صحت عقد ازدواج تأثیر میگذارد و اهلیت زن، همانند اهلیت مرد از عناصر اساسی صحت آن به شمار میرود و از سوی دیگر، وقتی زن همانند مرد از منافع و لذایذ نكاح بهره میبرد، چه دلیلی برای لزوم پرداخت مهریه و یا تعیین آن به عنوان یك شرط لازم در عقد نكاح وجود دارد؟ نوشتار حاضر در پی آن است كه با توجه به بررسی و ارزیابی مختصری كه صورت داده است، این مسئله را با رویكرد عمدتاً عقلانی مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد؛ لذا مهمترین سؤالی كه مطرح میگردد، این است كه اصلاً مهریه چیست؟ و چرا باید به عنوان یك شرط اساسی در نكاح مد نظر قرار گیرد؟ برای اینكه بتوانیم پاسخهای این پرسشها را به طور مشخص به دست آوریم، مطالب این نوشتار را طی دو بخش تنظیم و ارائه نماییم:
۱ ـ چیستی مهریه
با قطع نظر از واژهشناسی مهریه و بررسی مفاهیم مترادف آن، نكته مهم و قابل بحث این است كه قرآن كریم از مهریه زنان با عنوان «صدُقه» یاد نموده و حكم به وجوب آن مینماید. از این حكم قرآنی چنین فهمیده میشود كه وجوب مهر در عقد نكاح، نه یك حكم تأسیسی و اختصاصی شریعت اسلام، بلكه یك حكمامضایی است كه قرآن مجید با مهر تأیید زدن بر یك سنت پسندیده اجتماعی، آن را تحكیم بخشیده و تقویت نموده است؛ زیرا اولاً تركیب كلمات و ساختار آیه شریفه «وآتوالنساء صدقاتهن نحله» به گونهای است كه وجود مهریه در آن مفروض و مفروغ عنه تلقی شده است؛ به بیان بهتر اضافهی «صدقات» به ضمیر «هنّ» و مقدم داشتن كلمه «النساء» بیان این معنا است كه زنان مهریه داشتهاند و پرداخت مهریه در بین مردم و در سنن ازدواجشان متداول بوده است؛[ ۱ ] بنابراین، معنای آیه این نیست كه «به زنان مهریه بدهید» بلكه معنای دقیق آن این است كه «مهریه زنان را به خودشان بدهید.» و روشن است كه این معنا، به صراحت از وجود مهریه حكایت دارد؛ از این جهت است كه میگوییم وجوب مهریه یك حكمامضایی نه تأسیسی.
ثانیاً؛ اگر از منظر تاریخی هم به مسئله نظر افكنده شود معلوم میگردد كه پرداخت مهر، علی رغم تحولات و تغییرات چشمگیر، یك سنت پایدار اجتماعی است كه از گذشتههای دور تاامروز در جوامع بشری رایج است. در مصر باستان، زوج مبلغی را به عنوان جبران خسارت از این جهت كه با ازدواج، یكی از اعضای خانوادهی فردی را از او میگرفت، به پدر دختر میداد؛ یعنی در واقع پرداخت «مهر» بابت تسكین و كاهش دادن درد و رنج ناشی از جدایی دختر از پدرش صورت میگرفت.[ ۲ ] در بابل، مهر به عنوان وجه المعامله و در واقع بهای زن بود كه به پدر او داده میشد؛ هرچند به مرور زمان، خرید آن به منظور ازدواج، با جایگزینی هدیهای برای پدر زن، حالت نمادین یافته بود[ ۳ ] . جوامع قبیلهای و بادیه نشین حجاز نیز از همین سنت پیروی میكردند و مبلغ پرداختی از سوی مرد، به هر عنوانی كه داده میشد به پدر دختر اختصاص داشت؛اما پس از تابشاشعه حیات بخش اسلام بر حجاز و طلوع خورشید عدالت در آن سرزمین، تنها تغییر بنیادینی كه در این سنت اجتماعی پدید آمد، اختصاص یافتن مهریه به خود زن بود.مهریه در قرآن
قرآن كریم در این زمینه میفرماید: «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَه ً...»[ ۴ ] . این بیان، حق صریح و شخصی را برای زن در مهریهاش ایجاد كرد و با اعلام اینكه آنچه در جامعه جاهلی نسبت به آن رواج داشت، باطل است، ازدواج را اجتماع دوتن از روی میل و اختیار خواند و «مهریه» را حق خود زن دانست كه فقط خودش باید آن را بگیرد نه ولی او.[ ۵ ] نكته مهم و قابل مطالعه در این آیه شریفه آن است كه قرآن كریم علاوه بر تخصیص مهریه به خود زن، جهت پرداخت آن را هم بیان میكند و در واقع همین نكته است كه ماهیت و چیستی مهریه را تبیین مینماید؛ چه اینكه دقت در آن نشان میدهد كه مهریه چیست و به چه منظوری پرداخت میشود؛اما پیش از پرداختن به آن، یادآوری دو مسئله به عنوان مقدمه ضروری به نظر میآید:
۱ ـ از نگاه انسان شناختی و ارزشی، زن و مرد هیچگونه تفاوتی ندارند و اصولاً از نظر اسلام، انسانیت انسان به روح او وابسته است كه واحد و تقسیمناپذیر است؛ به بیان دیگر زن و مرد در آفرینش كاملاً یكسان و مساویاند و از این رو راه رسیدن به كمال انسانی و دستیابی به مقام قرب الهی برای هریك از زن و مرد باز است و از این نظر مانعی فراروی هیچ كدام از آنها وجود ندارد؛ بنابراین علی رغم وجود برخی ویژگیها و تفاوتهای فیزیكی و عاطفی كه دست قدرتمند آفرینش، در خلقت انسان زن و مرد به وجود آورده (و همین تمایزها موجب شده است تا زن و مرد از همین نظر مكمل وجودی همدیگر باشند) با وجوداین از نظر ارزشانسانی و كمال معنوی میان زن و مرد به عنوان یك انسان هیچگونه تفاوت و تمایزی وجود ندارد[ ۶ ] .
۲ ـ قرآن كریم در یك بیانی زیبا كه نشانگر شاهكار خلقت است میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَه ٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْكُنَ إِلَیْهَا...»[ ۷ ] یا «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَوَدَّه ً وَرَحْمَه ً...»[ ۸ ] همچنانكه ملاحظه میشود، قرآن مجید آفرینش زوج یا همسر را برای انسانها، مایه سكون و عامل آرامش معرفی نموده و هدف از آن را دستیابی به آرامش روحی و روانی كه زاییدهی محبت و مودت است میداند؛ در واقع قرآن مجید بر این نكته نظر دارد كه اولاً آرامش و سكون در سایهی محبت و مهربانیامكانپذیر است و ثانیاً نقطهی اوج آن در خلق همسران نهفته و در پرتو زوجیت قابل دسترسی است؛ زیرا قانون خلقت، در یك تدبیر ماهرانه، جمال و زیبایی و غرور و بینیازی را در جانب زن و نیازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است و در واقع، در متن خلقت، نقش هریك از زن و مرد، در مسئلهی عشق مغایر نقش دیگری است[ ۹ ] .
به طور طبیعی تعدد و تفاوت نقش ایجاب میكند تا هر كدام، با حفظ جایگاه و ویژگیهای خویش به ایفای نقش بپردازد و همین ایفای نقش اختصاصی، اقتضاء میكند كه آن كس كه طالب و جوینده است، دنبال مطلوب و گمشدهی خویش به راه افتد و برای دسترسی و یافتن آن از هیچ تلاش و ایثاری فروگذاری نكند. مرد به صورت طبیعی، در برابر غریزه از زن ناتوانتر است. این خصوصیت، وی را وادار میكند تا به زن اظهار نیاز كند و برای جلب رضایت او اقدام نماید[ ۱۰ ] . یعنی در واقع، گمشدهی مرد همان سكون و آرامش است كه از سرِ ناآرامی و بیقراری در تب و تاب دست یافتن به آن است و برای آنكه به آن دست پیدا كند، از هیچ كوشش و تلاشی دریغ نمیكند. همین مسئله موجب شده است تا مرد، در پی یافتن سكون و جستن آرامش، همواره خواستگار زن باشد و از آنجا كه زن نیز دنبال سكون و در جستجوی آرامش است و سعی میكند بهترین پناهگاه را برای آرامش یافتن خویش بجوید و از این رو كه نقش وی پاسخگویی به محبت و خواستگاری مرد است، در صدد بر میآید به عاشقانهترین محبت پاسخ دهد و به روی پاكترین و با ثباتترین مهر آغوش بگشاید؛ به بیان دیگر مرد به خاطر آرامش یافتن و بهرهمند شدن از سكون، به دنبال زن میرود و زن نیز به خاطر همان مسئله و تأمین همان نیاز طبیعی خویش، میكوشد تا گرمترین خواستهها و شورآفرینترین محبتها را بیابد و از میان انبوه اظهار ارادتها و ابراز عشقها، خالصترین و پاكترین آن را بجوید و با گرمترین پاسخ به شایستهترین تقاضا، سكون و آرامش رؤیایی را به تصویر بكشد تا بدینسان حكمت آفرینش پیوند زن و مرد در عالم واقع، تحقق عینی بیابد؛ بنابراین، با در نظر داشتن اینكه زن ومرد از ارزش انسانی همسانی برخوردارند و به لحاظ مقام معنوی و كمالات هیچگونه تفاوتی میان آنها وجود ندارد و با توجه به اینكه حكمت نهفته در خلقت زوجین و همسران، حصول آرامش، و رسیدن به سكون است و پاسخ زن به تقاضای مرد برای تأمین همین هدف صورت میگیرد، قرآن كریم پس از دستور به پرداخت مهریه زنان، جهت اعطای آن را هم گوشزد مینماید. مفسران عالی مقام در تفسیر كلمه «نحله» كه بیانگر وجه پراخت مهریه است، ضمن اینكه اقوال و دیدگاههای گوناگون را متذكر شدهاند؛ با این حال تقریباً در این مسئله اتفاق نظر دارند كه مراد از نحله، «عطیه» و «هبه» است. شیخ طوسی(ره): اینكه خداوند مهریه را بر مرد واجب نموده و زن را موظف به پرداخت چیزی نكرده است، از منظر بعضی از مفسران بدین معناست كه در واقع، مهریه عطیهای از سوی خداوند متعال برای زنان است.[ ۱۱ ]طنطاوی: «نحله»، یعنی عطیه و هدیهی بدون عوض كه با رضایت قلبی به كسی داده میشود.[ ۱۲ ]
محمد جواد مغنیه: مراد از نحله عطیهای است كه خداوند پرداخت آن را بر زوج واجب گردانیده و... در حقیقت، خداوند شوهران را موظف نموده تا از جانب خداوند متعال، هدیهای را به همسرانشان بدهند. پس مهریه عوض بهرهبرداری جنسی نیست؛ چون زن و مرد در این نیاز، مشتركند.[ ۱۳ ] . سید قطب: خداوند متعال به شوهر دستور میدهد تا مهریه را به عنوان هدیهی محض با رضایت قلبی تمام و با آسودگی خیال به همسرش اعطا كند، دقیقاً همانطوری كه یك هدیه و بخشش را به كسی میدهد.[ ۱۴ ] احمد مصطفی المراغی: معنای آیه شریفه این است كه زنانی را كه به عقد ازدواجتان درمیآورید، مهریهشان را به عنوان هدیه و بخشش بدهید.[ ۱۵ ] ابو الحسن الماوردی: نحله همان عطیه و هدیهی بدون عوض است. اینكه دین را نحله نامیدهاند به این دلیل است كه عطیهای از سوی خداوند متعال است.[ ۱۶ ] محمد حسین فضل اللَّه: «آیه شریفه، مهریه را ثمن و عوض ندانسته؛ بلكه آن را «نحله» میخواند؛ یعنی عطیهای كه انسان به كس دیگری بدون چشم داشت عوض، میدهد...[ ۱۷ ] . فخرالدین الرازی: كلبی میگوید: «نحله» به معنای «عطیه» و «هبه» است... پس مهر یا عطیه از سوی زوج است؛ چون وی در برابر آن چیزی به دست نمیآورد و آنچه را زوج مستحق است، اباحه بضع است نه مالكیت آن، یا عطیهای از سوی خداوند است؛ چون خداوند منافع نكاح را میان زوجین به طور مشترك قرار داده است؛اما زوج را مأمور به پرداخت هدیهای به زوجه مینماید[ ۱۸ ] . بنابراین از مجموع این دیدگاههای تفسیری، به این نتیجه میرسیم كه وجه پرداخت مهریه و جهت اعطای آن این است كه مهریه باید به عنوان هدیه و پیشكش، بدون توقع و چشمداشت عوض، به زن داده شود؛ به عبارت دیگر مهریه یا «صداق» یك هبه، كاملاً محض و بدون عوض است و شاید با همین ملاحظه است كه قرآن مجید در ادامه آیهی شریفه میفرماید: «فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً». یعنی اگر زنان بخشی از آن را از روی طیب نفس به شما برگردانند، نوش جان و گوارای تان باد. از این تعبیر هم میتوان فهمید كه مهریه، «هبه» غیر معوض است و الّا با برگرداندن تمام یا قسمتی از آن، به همان نسبت از عوض آن هم باید برگردانده شود؛ پس از نظر قرآن مجید، چیستی و ماهیت مهریه یا صداق را هبه و هدیه بودن محض تشكیل میدهد و جز آن، هیچ عنصر دیگری در آن دخیل نمیباشد؛ البته یادآوری این نكته هم لازم است كه در برخی آیات قرآن مجید[ ۱۹ ] ، تعبیر به «اجور» جمع اجر یعنی مزد دیده میشود كه ظاهر آن نشان میدهد نكاح یك معاوضه است و گویا در این معامله فقط جانب مرد منتفع میشود؛ به عبارت روشنتر، در یك نگاه گذرا و كلی از این دسته از آیات چنین فهمیده میشود كه مرد، زن را به منظور بهرهبرداری جنسی به خدمت میگیرد و از آنجا كه هر خدمتكاری، مستحق مزد و اجرت است، زن نیز مستحق آن است؛ پس اصلاً عقد نكاح، مثل عقد اجاره است؛ و یك معامله محض كه سود عاید از آن هم به جیب مرد میرود و برای زن جز چند ریال وجه نقد یا «وجه المعامله»چیز دیگری باقی نمیماند.لكن با دقت در آن در مییابیم كه این تصور درست نمیباشد و آیات یاد شده مفید این معنا نیستند كه مهر، عوض بضع است، بلكه هدیهی نكاح و در واقع پاداش آن ارتباط عمیق و ریشهداری است كه با پاسخ گفتن زن به اظهار محبت مرد، پدید میآید.[ ۲۰ ]
مهریه در روایات
با دقت و تأمل در محتوای برخی احادیث نیز، حداقل به این استنتاج میرسیم كه «عوض بودن» مهر، یك تصور و پندار بیاساس است. ازامام كاظم(ع) روایت شده است كه شخصی از آن حضرت پرسید: مردی با زنی ازدواج كرده و مهر او را به شرط اینكه زن به همراه شوهرش برود و در شهر محل زندگی او زندگی كند، صد دینار قرار داده و در غیر آن پنجاه دینار، حكم آن چیست؟امام(ع) پاسخ داد: اگر شوهر، زن را به بلاد شرك ببرد، شرط او اعتبار ندارد و باید صد دینار به زن به عنوان مهر بدهد؛اما اگر او را به دار الاسلام و شهر مسلمانان ببرد، شرط لازم الوفاء است: «و المسلمون عند شروطهم»[ ۲۱ ] . توضیح اینكه این مسئله دو صورت دارد: در یك صورت، مهریه زن صد دینار و در صورت دیگر، پنجاه دینار است. اگر زن مطابق شرطی كه در عقد لحاظ شده است، عمل كند و به همراه شوهر برود، در این حالت، اگر شوهرش بخواهد او را به شهر غیر مسلمان ببرد، امام كاظم (ع) میفرماید: شرط اعتبار ندارد و شوهر باید تمام مهر، یعنی همان صد دینار را به زن بدهد. این سخن بدین معناست كه زن میتواند از رفتن با شوهر خودداری كند، اما با آن هم بر خلاف مقتضای شرط، مستحق تمام مهریه است؛ ولی اگر شوهرش بخواهد او را به شهر مسلمان ببرد، از نظرامام (ع) شرط نافذ است و باید مطابق آن عمل شود؛ در این صورت، اگر زن از رفتن با شوهر خودداری كند، مستحق تمام مهر نیست؛ بلكه طبق شرط، نصف آن را مستحق میباشد. از این بیان چنین فهمیده میشود كه مهریه، عوض استمتاع و التذاذ جنسی نیست؛ زیرا شهر مسلمان و غیر آن در حصول استمتاع و التذاذ تاثیری ندارد. آیا میتوان گفت استمتاع در شهر مسلمانان دارای كیفیت متفاوت از آن، در شهر غیر مسلمانان است؟ و اصلاً رفتن یا نرفتن زن با شوهر به شهر دیگر، چه تأثیری در استمتاع دارد؟ پس میتوان گفت مهریه قطعاً «عوض» چیزی نیست و بر اساس اینكه شرط یاده شده در یك صورت لازم الوفاء است و در صورت دیگر، هیچگونه اعتباری ندارد، میتوان فهمید كه مهریه جهت و حكمت دیگری دارد. «فی الاحتجاج عن محمد بن عبد اللَّه بن جعفر الحمیری عن صاحب الزمان(ع) انه كتب الیه، اختلف اصحابنا، فی مهر المرأه فقال بعضهم: اذا دخل بها سقط عنه المهر و لاشیء علیه و قال بعضهم، هو لازم فی الدنیا و الآخره فكیف ذلك؟ و ما الذی یجب فیه؟ فاجاب(ع) ان كان علیه بالمهر كتاب فیه ذكر دَین فهو لازم فی الدنیا و الآخره و ان كان علیه كتاب فیه اسم الصداق، سقط اذا دخل بها، و ان لم یكن علیه كتاب فاذا دخل بها سقط باقی الصداق»[ ۲۲ ] . مطابق این روایت، اولاً در صورتی كه در سند ازدواج نام صداق ذكر شده باشد و دوم در صورتی كه اصلاً سند مكتوبی در میان نباشد، اگر زن حاضر به تمكین شد و میان او و شوهرش «مضاجعت» واقع شد، در این دو حالت، مهریه ساقط میشود و مانند حالت اول كه ممكن است در سند ازدواج با نام «دَین» ذكر شود، لازم الاداء نمیباشد؛ بنابراین اگر مهریه عوض استمتاع یا غیر آن باشد، سقوط آن در هیچ حالت توجیه ندارد، مگر اینكه اصل معامله دچاراشكال گردد. از آن گذشته، احادیث متعددی راجع به قلت مهر و مذمت زیادت آن،[ ۲۳ ] و اینكه مستحب است زن، حتی پیش از دخول، مهرش را به شوهرش ببخشد،[ ۲۴ ] و یا اینكه تعیین مهریه به تراضی و توافق زوجین بستگی دارد[ ۲۵ ] و یا این روایت كه رسول اكرم(ص) زنی را به عقد ازدواج مردی درآورد و مهر او را تعلیم یك سوره از قرآن قرار داد،[ ۲۶ ] با قطع نظر از اینكه نكاح اصلاً یك معامله محض و معاوضه نیست و بسیاری از احكام و آثار معامله را ندارد، همگی بر این نكته دلالت دارند كه مهریه به هیچ وجه عوض یا بهای منافع نكاح و غیر آن نیست كه مرد در برابر انتفاع از آنها به زن میدهد؛ در نتیجه:
۱ ـ براساس ارزش انسانی یكسان زن و مرد كه احتمال هرگونه معامله و «بیع و شراء» را در روابط انسانی، بویژه رابطهی زوجیت منتفی میداند؛
۲ ـ با توجه به اینكه زن و مرد هر دو در پی دستیابی به آرامش و سكوناند كه مطابق حكمت آفرینش ازواج (نه زوجات) در زوجیت و همسری نهفته است؛
۳ ـ و با عنایت به نفی مطلق عوض بودن مهر و اثبات هدیه محض بودن آن، به این جمعبندی میرسیم كه مهریه هدیهای است كه به پاس نكوداشت پاسخ مثبت زن به تقاضای محبتآمیز و اظهار عشق و ارادت مرد، از سوی وی به زن اعطا میشود؛ چنانكه حتی در روابط آزاد و نامشروع نیز، این مرد است كه به زن هدیه میدهد[ ۲۷ ] و پاسخ به تقاضای حتی نامشروع خویش را هم احترام مینهد.
۲ ـ چرایی مهریه
پس از اینكه معلوم شد مهریه هدیه است و به پاس نكوداشت پاسخ محبتآمیز زن به تقاضای عاشقانه مرد اهدا میشود، این سؤال مطرح میشود كه چرا باید مهریه داد؟ بر فرض كه مهریه، هدیه باشد، آیا لازم است چنین هدیهای داده شود و اصلاً چرا در فقه به وجوب «مهر» حكم شده است؟ پیش از پرداختن به پاسخ این پرسشها، لازم است یادآوری داده شود كه:
۱ ـ طبیعت نیرویی را در نهاد انسان به ودیعت نهاده است كه پس از بلوغ جسمانی و رشد هرمونها و تغییر فیزیكی در اندامهای انسان، این نیرو به حركت درآمده و به فعل و انفعال میپردازد. همچنانكه میدانیم این نیرو جزء غرایز انسانی است و غرایز براساس طبیعتشان، كور و هدایت نشدهاند و لذا یكی از وظایف مهم انسان، تنظیم، تعدیل و هدایت غرایز است كه اگر به حال خود رها شوند، موجب انحراف و لغزش افراد میگردند؛ از این رو به اقتضای طبیعت و به حكم ضرورت، سالمترین شیوه و مناسبترین راه ارضای غریزه جنسی و تعدیل شهوت نفسانی، ازدواج و تشكیل خانواده است.۲ ـ هدف از ازدواج و تشكیل خانواده، ارضای ضابطهمند و تأمین مصلحتآمیز نیاز جنسی زن و مرد، ایجاد آرامش روانی و پیریزی كانون گرم محبت و دوستی میان آنها و سرانجام تأمین حب بقای انسان از طریق ادامهی نسل و داشتن فرزند است.[ ۲۸ ]
بنابراین، ازدواج و تأمین اهداف تشكیل خانواده مستلزم ایجاد عمیقترین رابطه و مستحكمترین پیوند میان زن و مرد است تا بتوانند در پرتو آن، تمام عمرشان را با راحتی و آسایش بگذرانند؛ مهمترین اساس اجتماع را بر محور محبت و دوستی پیریزی نمایند؛ نیاز جنسی شان را به طور منطقی، معتدل و از طریق مشروع، با آسودگی و اطمینان خاطر، برآورند و با تعلیم و تربیت فرزندان صالح و شایسته ضمن بقای نسل آدمی، جامعه انسانی را به سوی رشد و تعالی سوق دهند؛ از این رو اگر قرار باشد مطابق با اصول معماری نوین، بنای مستحكمی ساخته شود تا در برابر حوادثی همانند زلزله و سیل و طوفان از استحكام نسبتاً بالایی برخوردار باشد و به سادگی در برابر این حوادث فرو نریزد و بتواند نگهبان جان ساكناناش باشد، لازم است در ساختن آن، از نخستین نقطهی ساخت تا آخرین مرحلهی آن، از بهترین مصالح، مناسبترین نقشه هندسی و كارآزمودهترین معماران بهرهگیری شود كه به نظر میآید در این میان، مصالح مرغوب ساختمانی نقش مهم و محوری را ایفاء مینمایند. بر همین اساس، بنای مستحكم خانواده كه محل تأمین نیازهای حیاتی و ضرورتهای اساسی زندگی انسان است، مقتضی مصالح بسیار مرغوب و درجه یك است كه در این میان، محبت، مودت، مهربانی و دوستی نقش كلیدی را ایفا میكنند؛ از سوی دیگر برای محك زدن مرغوبیت مصالح ساختمانی از استاندارد بودن و سایر نشانهها و شواهد آن از قبیل تجارب به عمل آمده، شهرت تولید كننده وامثال آن كمك گرفته میشود؛ لذا سؤال قابل طرح در این باره این است كه برای محك زدن صداقت و محبت صادقانهی خواستگار ازدواج، از چه عنصری باید بهره گرفت؟ چه عاملی میتواند ثابت كند كه ادعای دوستی و محبت مرد نسبت به زن، خالص و سره است؟ مردی كه هنگام خواستگاری و قدم پیش گذاشتن به منظور ازدواج با یك زن در نخستین ادعا از دوستی و محبت و علاقهمندی سخن میگوید، چگونه میتواند این ادعا را اثبات نماید؟
فلسفه وجوب مهر
سنت اجتماعیای كه مقتضای درك و تدبیر عقلانی و معلول مصحلت اندیشی انسان بوده، بر این استوار گشته است تا مرد مدعی محبت و دوستی، به منظور اثبات و نشان دادن صداقت و خلوص ادعایش، چیز ارزشمندی را به عنوان مهریه به زن تقدیم كند تا شاهد صدق ادعایش باشد و جالب اینجاست كه قرآن مجید، ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر این سنت پسندیده و نیكوی اجتماعی،[ ۲۹ ] از دلیل اثبات ادعای مرد با عنوان «صدُقه» یاد میكند و مهر را صداق مینامد تا فلسفه آن را كه همان درستی و راستی در پیمان ازدواج است، بیان كند.[ ۳۰ ] در واقع، مهریه نماد محبت و دوستی است و لذا از نظر اسلام، ارزش گذاری مادی آن نقش مهمی ندارد و بلكه تعیین آن به توافق زوجین واگذارده شده است. اظهار نظر اسلام در مورد مهریه به منظور برانگیختن بعد اخلاقی آن است و از این رو، فزونی مهریه را عملاً با كرامت انسانی زن در تنافی میداند؛[ ۳۱ ] بنابراین مهریه بدین منظور تقدیم زن میشود تا دلیل صدق محبت و شاهد صحت ادعای مرد مبنی بر دوستی و علاقمندی او به زن به خاطر تشكیل خانواده و عقد پیمان ازدواج باشد. شیخ صدوق(ره) در علل الشرایع و عیون اخبار الرضا(ع) در این باره حدیثی را با این مضمون نقل میكند كه: «عله المهر و وجوبه علی الرجال و لایجب علی النساء ان یعطین ازواجهن، لان علی الرجل مؤونه المرأه، لان المرأه بایعه نفسها و الرجل مشتر و لایكون البیع الا بثمن و لاالشراء بغیر اعطاء الثمن...».[ ۳۲ ] مفاد این روایت بیانگر این مطلب است كه مهریه به دو دلیل بر مرد واجب است: یكی به دلیل اینكه مخارج زن بر دوش مرد است و دیگر اینكه زن در مقام فروشنده است و مرد خریدار، و آنگاه بر اساس یك كبرای كلی میگوید: هیچ معاملهای بدون عوض و معوض نخواهد بود؛ پس عقد ازدواج هم یك معامله است كه در آن، رعایت این قاعده لازم است؛ بنابراین ظاهر این روایت عمل زن و مرد را به معامله و داد و ستد تشبیه میكند و طی آن، زن را فروشنده و مرد را خریدار معرفی میكند كه باید به لوازم معامله، یعنی رد و بدل «عوض و معوض» یا «ثمن و مثمن» تن در دهند؛امّا با توجه به واقعیتهای عینی مورد تأكید و تأیید دین مقدس اسلام نمیتوان گفت مرادامام رضا(ع) از بیان علت وجوب مهر، ظاهر كلماتی است كه در این حدیث به كار برده است؛ زیرا:
۱ ـ از نظر اسلام زن و مرد، ارزش انسانی كاملاً یكسان دارند و لذا خرید و فروش یكدیگر توجیهپذیر نمیباشد.
۲ ـ نكاح ضمن اینكه یك سنت اجتماعی است، یك سنت شرعی نیز هست كه مطلوبیت آن براساس اهداف آن است و به همین دلیل، قدسیت یافته است، در حالی كه معاملات زیادی از نظر شرعی صحیح و مجاز دانسته شده است؛اما هیچ كدام تقّدس نیافتهاند.
۳ ـ در معامله باید عوض و معوض به صراحت، تعیین شوند؛ در حالی كه در نكاح تعیین آن دشوار است و بر فرض كه مهریه، عوض باشد، معوض چیست؟
۴ ـ عوض باید متناسب با معوض باشد در حالی كه اگر در نكاح، معوض معین هم باشد، با توجه به تأكید زیادی كه در مورد كم بودن میزان مهر، بخشیدن آن به شوهر و برجسته نمودن زوایای اخلاقی آن در فرهنگ اسلامی شده و چه بساامور غیر مادی به عنوان مهر پذیرفته است، این تناسب اصلاً وجود ندارد.۵ ـ قرآن مجید راجع به مؤمنان میفرماید: «إِنَّ اللّهَاشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه َ...»[ ۳۳ ] خداوند جان و مال مؤمنان را در برابر بهشت از آنها میخرد. آیا این معامله، همانند معاملات رایج مادی است؟ آیا در این معامله عوض و معوض، معین و تناسب میان آن دو رعایت شده است؟ آیا جان و مال فناپذیر و مادی میتواند متاعی باشد كه بهای آن بهشت جاودان قرار داده شود؟ بنابراین، روشن است كه آیهی شریفه در مقام تشبیه معقول به محسوس است و برای اینكه درك و فهم مسئله را برای انسانها آسانتر كند، از این عبارات استفاده میكند؛ همانند آنجا كه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَی تِجَارَه ٍ تُنجِیكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ...».[ ۳۴ ] ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی كه از عذاب درناك رهاییتان میبخشد، راهنمایی كنم؟ اگر میخواهید به این تجارت بپردازید، به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنید... پس میتوان گفت كه بیانامام رضا(ع) در تبیین علت وجوب مهر نیز از باب تشبیه معقول به محسوس است و به هیچ وجه در مقام آن نیست كه عقد ازدواج را به عنوان یك معامله و داد و ستد محض معرفی نماید؛ چه اینكه بیانامام(ع) ناظر بر این نكته است كه البته در عقد نكاح، داد و ستد و بیع و شرایی در كار استاما نه از آن نوعی كه در آن، ارزش مادی، نقش محوری را ایفا میكند؛ بلكه در این بیع و شراء، محبت و دوستی و در واقع «دل» معامله میشود و چنین معاملهای نیازمند شاهد صدق است؛ چون همانند داد و ستد مادی نیست كه با دادن عوض و دریافت معوض خاتمه یابد و تمام شود؛ بلكه معامله پایداری است كه مدت دوام آن تمام عمر آدمی را در بر میگیرد؛ به عبارت دیگر نكاح دل دادن و دل گرفتن است، دلداری و دلبری است، عشق و دوستی است، محبت و وفاداری است و این، نه معاملهای است كه با انشای عقد و داد و ستد عوض و معوض، خاتمه مییابد و نه متاعی است كه بتوان برای آن ارزش مادی تصور كرد؛ لذا مهریه با آنكه در قالب، ارزش مادی است؛اما نقش كاملاً نمادین دارد و فقط نشان صدق ادعای دوستی و محبت است. اگر ملتی به پاس رشادتها و خودگذریهای قهرمان ملیشان، تندیس بلورین به او تقدیم میكنند، یا جامعهای در مقام ارجگذاری به یك دانشمند، به او لوح سپاس میدهند، آیا این بدان معناست كه مقام و ارزش علمی و قهرمانی آنها را با یك تندیس یا لوح سپاس معامله نمودهاند؟ یا این اقدام، نماد احترام عمیق آن ملت و جامعه به قهرمان ملی و دانشمند شان است؟ واضح است كه این اقدام، ارزش نمادین دارد و یك ملت با یك حركت نمایشی و سمبولیك مقام قهرمان ملی و دانشمند را ارج مینهد؛ بنابراین دادن مهریه نیز بر همین منوال، یك حركت نمادین و یك اقدام نمایشی است كه مرد با اهدای آن به پیشگاه زن، صداقت و درستی ادعای خویش را مبنی بر دوستی و عشق به زن نشان میدهد و در واقع، با این كار پاسخ مثبت زن را به تقاضای محبتآمیز و عشق آفرین خویش، ارج مینهد. همچنین، احادیثی كه راجع به جواز نظر انداختن به زن به منظور انجام ازدواج، وارد شده است، برداشت این نوشتار را از بیانامام رضا(ع) تأیید میكند. محمد بن مسلم میگوید ازامام باقر(ع) پرسیدم مردی كه میخواهد با زنی ازدواج كند آیا میتواند بر او نظر كند؟ حضرت فرمود: «نعم، انما یشتریها باغلی الثمن»:[ ۳۵ ] مفهوم این حدیث و احادیث مشابه آن، این است كه مرد در مقام انجام یك معامله بسیار بزرگ است و لذا باید مراقب تمام جهات و ابعاد آن باشد؛ گویی مرد میخواهد این معامله را با گرانترین قیمت انجام دهد؛ از این رو همانطوری كه یك شخص در مقام عقد چنین معاملهای باید تمام جوانب آن را بسنجد و با چشم باز وارد آن شود، در مورد نكاح نیز باید مواظب باشد و چشمانش را بگشاید و كسی را كه میخواهد به او دل ببندد و با همكاری او اساس یك كانون گرم و پر محبت را پیریزی نماید ـ تا در تمام عمر، با زندگی در آن، به سكون و آرامش مطلوب دست یابد ـ باید بشناسد و تمام مزایا و معایب او را از نظر بگذراند و آنگاه با شناخت و آگاهی لازم اقدام نماید.علاوه بر آن، امام(ع) میفرماید: «انما یشتریها باغلی الثمن» این گرانترین قیمت، چیست و مراد از «اغلی الثمن» چه میباشد؟ به نظر میرسد نزدیكترین مصداق و شاخص ترین فرد آن، همان سرمایهی محبت و مودتی است كه مرد هنگام ازدواج با در كف گرفتن آن وارد میدان میشود و با اتكای به آن، كانون گرم و صمیمی خانواده را تشكیل میدهد و با اعتماد به آن میخواهد اعتماد زن را به دست آورد و گرنه هیچ بهایی غیر از آن، نمیتواند ضامن بقای خانواده و تأمین كننده آسایش مطلوب برخاسته از آن باشد. سرمایهی محبت است كه زن را وامیدارد تا با ایثار و خودگذری و با تلاش پیگیر و شبانه روزی، بدون كمترین توقع و چشمداشت مادی، تمام زحمات درون خانه، رسیدگی به وضع منزل، فرزندان و همكاری و كمك با مردخانه را به دوش بكشد و نه تنها از این همه زحمت و تلاش، احساس خستگی نكند؛ بلكه از آن لذت ببرد. و البته همین دوستی و درستی است كه به مرد حركت و انگیزه میبخشد تا هیچگاه به فراهم نمودن حداقلامكانات زندگی برای زن و فرزندان خویش اكتفاء نكند و هرگز نگوید كه آنچه از نظر شرعی و قانونی بر دوش اوست، انجام داده و بیشتر از آن تكلیفی ندارد. پس به یقین میتوان گفت: این «اغلی ثمن» همان نقد محبت و دوستی است كه به منظور خرید «دل» نثار میشود و در واقع مفاد این حدیث، حدیث دلدادگی و دلبردگی است؛ همچنان كه مفاد كلامامام هشتم(ع) نیز همین است و براساس آن، زوجین به دنبال كیمیای محبتاند كه خلوص و كمال آن را با اكسیر «صداق» و درستی محك میزنند و چون مرد، در این عرصه پیشگام و خواستگار مبادلهی محبت و معاملهی مودت است، به حكم اینكه بار اثبات ادعا به دوش مدعی است، باید شاهد، صدقی اقامه كند تا خلوص ادعایش را به اثبات برساند و «مهریه» همان شاهد صدق است كه به صورت نمادین، بیانگر راستی و درستی ادعای محبت و دوستی از سوی مرد است؛ به بیان بهتر، مهریه همانند تمام اقدامات نمادین، دارای دو جهت است: از یك سو روایتگر صدق و راستی این طرف، و از سوی دیگر حكایتگر تجلیل و سپاس از طرف مقابل است؛ از این جهت شریعت اسلام، ضمن تأیید این سنت اجتماعی، به آن حیث وجوبی بخشیده و لزوم آن را مورد تأكید قرار داده است.جمع بندی و نتیجهگیری:
اگر بخواهیم تمام آنچه را كه طی این نوشتار به رشته تحریر درآمد، در جملاتی كوتاه بیان كنیم، میتوانیم بگوییم كه اولاً؛ مهریه در ذات خود یك هدیه است كه به دو منظور پرداخت میشود: یكی به منظور اثبات ادعای مرد كه با ادعای محبت و مودت به خواستگاری زن میرود و دیگری، به منظور ارج نهادن به پاسخ مثبت زن به تقاضای مرد؛ بنابراین مهریه مالی نیست كه به خاطر جبران عدم استقلال مالی زن به او داده میشود؛ چون در جای خودش به اثبات رسیده است كه زن همانند مرد، از این نظر استقلال دارد. قرآن مجید میگوید: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[ ۳۶ ] . از آن گذشته، با توجه به طبیعت مادی سیال، مهریه بیانگر ثروتی نیست كه زن برای تأمین آینده زندگیاش به آن دست یابد. به ویژه اینكه زن در بیشتر موارد، مهریه را برای خرید لوازم زندگی و نیازهای شخصیاش در زمان زوجیت خرج میكند؛[ ۳۷ ] همچنین این ادعا كه مهریه اهرم فشاری بر مرد است تا نتواند از اختیار طلاق استفاده كند و یا ادعاهایی مثل آن، كاملاً مردود و بیپایه است و هیچگونه توجیه علمی و منطقی ندارد.[ ۳۸ ] ثانیاً، با توجه به احكام ویژهای كه در شریعت اسلام دربارهی «مهر» بیان شده است و كه طی آن بر جنبهی اخلاقی و معنوی آن تأكید فراوان به عمل آمده و اصلاً وضع حقوقی مهریه به گونهای تبیین گردیده است كه جایگاه مالی و مادی آن را تقریباً به طور كامل از بین میبرد، به این نتیجه میرسیم كه اصلاً پرداخت مهریه یك حركت نمایشی و یك اقدام نمادین است كه ارزش سمبولیك آن را بیان میكند.[ ۳۹ ] ثالثاً، پرداخت مهریه از سوی مرد به زن، یك سنت كهن اجتماعی و عرفی و مقتضای درك و تدبیر عقلانی انسانهاست كه از گذشتههای بسیار دور وجود داشته و شریعت اسلام، ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر آن، جهت آن را تصحیح و بلكه تعیین نموده و در مورد آن، ارزش گذاری نموده است؛ از این رو مهریه یكی از لوازم ازدواج به شمار میرود كه وجوب آن در فقه، بر صحت نكاح تأثیری ندارد؛ زیرا اصلاً مال و ارزش مادی در عقد ازدواج مقصد و مقصود نمیباشد؛ بلكه وجوب مهر به دلیل بالا بردن حیثیت نكاح و اظهار مقام بزرگ آن و بالاتر، به منظور تكریم زن و تأكید بر جایگاه تعیین كنندهی وی در عقد ازدواج است.[ ۴۰ ] ۴۰
پینوشتها:
۱. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان؛ ترجمه سید باقر موسوی؛ ج ۴، قم: انتشارات اسلامی، بیتا، ص ۲۶۹.
۲. غالب غانم؛ القوانین و النظم عبرالتاریخ؛ لبنان: دار المنشورات الحقوقیه، ۱۹۹۷، ص ۴۷.
۳. همان؛ ص ۶۰.
۴. نساء: ۴.
۵. سید قطب؛ فی ظلال القرآن؛ ج ۱، لبنان: دار الشروق، ۱۹۹۵، ص ۵۸۵ (ذیل آیه فوق).
۶. ر.كبه: قدرت اللَّه خسرو شاهی و مصطفی دانش پژوه؛ فلسفه حقوق؛ قم: مؤسسهامام خمینی، ۱۳۷۹، ص ۱۴۰ ـ ۱۵۰.
۷. اعراف: ۱۸۹.
۸. روم: ۲۱.
۹. مرتضی مطهری؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ ج ۵، تهران: صدرا، ۱۳۶۵، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۲.
۱۰. همان: ص ۲۳۳.
۱۱. تفسیر التبیان؛ ج ۳، النجف: المكتب الامین، (بیتا) ص ۱۰۹، ذیل آیه۴ سورهی نساء.
۱۲. الجواهر؛ ج ۳، مصر، (بینا) ۱۳۵۰، ص ۱۰، ذیل همان آیه.
۱۳. التفسیر الكاشف؛ ج ۲، لبنان: دار العلم للملایین، الطبعه الثالثه، ۱۹۸۱، ص ۲۵۰، ذیل همان آیه.
۱۴. فی ظلال القرآن.
۱۵. تفسیر المراغی؛ ج ۴، لبنان: دار احیاء التراث العربی، (بیتا) ص ۱۸۴، ذیل همان آیه.
۱۶. النكت و العیون؛ ج ۱، لبنان، مؤسسه الكتب الثقافیه، (بیتا) ص ۴۵۱، ذیل همان آیه.
۱۷. تفسیر من وحی القرآن؛ ج ۷، لبنان: دار الملاك، ۱۹۹۸، ص ۶۹، ذیل همان آیه و ص ۱۸۱، ذیل آیه ۲۴ همان سوره.
۱۸. التفسیر الكبیر؛ ج ۹ ـ ۱۰، لبنان: دار الكتب العلمیه، ۱۹۹۰، ص ۱۴۷، ذیل همان آیه و نیز ر.ك به: مجمع البیان؛ ج ۳ ـ ۴، ذیل همان آیه.
۱۹. نساء: ۲۴ و ۲۵ و مائده: ۵.
۲۰. محمد الصادقی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ ج۴ ـ ۵، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸، ص ۲۱۲.
۲۱. حر عاملی؛ وسائل الشیعه: كتاب النكاح، ابواب مهور، ب ۴۰، ح ۲.
۲۲. همان؛ ب ۱۸، ح ۱۶.
۲۳. همان؛ ب ۵.
۲۴. همان؛ ب ۲۶.
۲۵. همان؛ ب ۱، ح ۱ و ۹.
۲۶. همان؛ ب ۲، ح ۱.
۲۷. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام؛ ص ۲۳۶.
۲۸. قدرت اللَّه خسرو شاهی و مصطفی دانش پژوه؛ فلسفه حقوق؛ ص ۱۵۴.
۲۹. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر قرآن؛ ج ۷، ص ۲۸۵، ذیل آیه ۴ سوره نساء.
۳۰. محمد تقی المدرسی؛ من هدی القرآن؛ ج ۲، طهران: دار محبّی الحسین(ع)، ۱۴۱۹، ص ۲۲.
۳۱. محمد حسین فضل اللَّه؛ تفسیر من وحی القرآن؛ ص ۶۹.
۳۲. علل الشرایع؛ باب عله وجوب المهر، حر عاملی؛ ب ۱۱، ح ۹.
۳۳. سوره توبه: ۱۱۱.
۳۴. صف: ۱۰ ـ ۱۱.
۳۵. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۱۴، ابواب مقدمات نكاح، ب ۳۶، ح ۱، نیز ر.ك به: حدیث ۷ و ۱۱ همان باب و علل الشرایع صدوق؛ ج ۲، باب ۲۶۰.
۳۶. نساء: ۳۲.
۳۷. محمد حسین فضل اللَّه؛ تفسیر من وحی القرآن؛ ص ۷۰.
۳۸. ر.ك به: همان و مرتضی مطهری با نظام حقوق زن در اسلام؛ ص ۲۵۶ ـ ۲۶۱.
۳۹. ر.ك به: سید حسین شرف الدین؛ تبیین جامعه شناختی مهریه؛ قم: انتشارات مؤسسهامام خمینی، ۱۳۸۰، ص ۳۰۲.
۴۰. ر.ك به: محمد كمال الدینامام؛ الزواج و الطلاق فی الفقه الاسلامی؛ لبنان: المؤسسه الجامعه للدراسات، ۱۹۹۶، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۱
منبع:ماهنامه حورا، شماره ۱۲، اردیبهشت و خرداد ۸۴
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست