یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

علم دینی و علم سکولار


علم دینی و علم سکولار
تعبیر علم دینی، دستکم در نظر اول تعبیر نامانوسی جلوه می‌کند و بی‌درنگ پرسش‌هایی از قبیل اینکه مثلا «فیزیک دینی به چه معناست؟» را به میان می‌آورد. هستند کسانی که این پرسش را به صورت انکاری مطرح می‌کنند و به نحو پوزیتویستی اعتقاد دارند که عینیت مورد انتظار در علوم تجربی مانع مقید ساختن آن به پسوندهای توصیفی از قبیل «دینی» و مانند آن است.
نه تنها چنین کسانی وجود دارند بلکه حتی می‌توان گفت که تعداد آنها چندان زیاد است که هرکس بخواهد در باب علم (مخصوصا تجربی آن در مدنظر است) این گونه تعبیرات توصیفی را به کار ببرد ملزم به ارائه دفاعی محکم است تا در ضمن آن بتواند نشان دهد که نگرشی وجود دارد که بر طبق آن می‌توان حتی از «فیزیک دینی» و «زمین‌شناسی دینی» و مانند آن سخن گفت. البته کسانی که از نگرش انعطاف‌ناپذیر و موقعیت پوزیتویستی به علم تجربی می‌گذرند درک این نکته را آسان‌تر می‌یابند که حتما اگر جهان‌شمول بودن قوانین علمی، امری مسلم لحاظ شود باز می‌توان گفت که علم دستکم از حیث اهداف غایی و آثار علمی‌اش با مردم و فرهنگ مردمی که آن را پدید می‌آورند و سپس به کار می‌بندند نسبتی دارد.
سعی و کوشش علم شناسی که در پرتو پژوهش‌هایی مخصوصا تاریخی در باب علم تجربی توانستند دیدگاه پوزیتویستی به آن را همچون دیدگاهی من عندی و بی‌ارتباط با کار و اشتغال تولیدکنندگان علم به کار نهند اکنون در میان فیلسوفان علم شناس که در باب امور دیگر صاحب هر عقیده‌ای باشند به این روشنگری منتهی شده است که علم تجربی با پاره‌ای از آرا و اعتقادات غیرعلمی (منظور غیرتجربی به معنای اخص آن است) نسبتی وثیق دارد و از این آرا و اعتقادات با تعبیر «مبادی مابعدالطبیعه علم (تجربی) یاد می‌کنند.
پژوهش‌های آنها نشان داده است که تاریخ مفهومی علم- و نه تاریخ سنوی آن- نشان دهنده این است که طرح برنامه‌های تحقیقاتی و علمی همواره در بستری از این گونه مبادی مابعدالطبیعی و غیرعلمی تحقق یافته است.
نظرگاه انسان در باب هستی به طور کلی از دو حیث در علم موثر می‌افتد. اول از حیث جهت‌گیری پژوهش‌های علمی و دوم از حیث تفسیر نتایج به دست آمده، چگونگی و بستر مسئله دار شدن انسان که می‌تواند آغاز جستجوی او در جهان باشد مسیر آینده پژوهش او را از پیش تقدیر می‌کند.
نگاه فرد مسلمان به جهان با توجه به اینکه حقیقت اصلی وحی اسلامی و چکیده آن در کلمه آسمانی «لااله الا الله» مستتر است، بی‌تردید با نگاه فردی بی‌دین به جهان از هر حیث متفاوت است و بنابراین مسائل خاص خود را تولید می‌کند و بستر خاص خود را برای پژوهش‌های تجربی آینده می‌گسترد.
مسلمانی که برطبق این کلمه آسمانی دامن جهان هستی را از هرگونه حضور گرد تنویت منزه می‌داند، با انسان بی‌دینی که در فرد واقعیت‌های جهان صرفا دنبال تبیین‌های مکانیکی است قطعا یا به دو مسئله متفاوت می‌رسند یا مسئله واحدی را از دو نظر گاه متفاوت می‌بینند و درک می‌کنند. به این ترتیب مسلمان، چون هر آن چشمی به مسئله توحید و سریان آن در ذات و صفات و افعال و بنابراین در کل جهان هستی دارد، علم را به مثابه ابزاری می‌نگرد که در کار کشف این وحدت در افعال خدای متعال است.
به عقیده او هیچ چیز در جهان نمی‌تواند با چیز دیگری در صورتی که هر دو واقعیت داشته باشند، در تضاد بیفتد و وجود یکی نافی وجود دیگری باشد. صاحب چنین نظرگاهی از پیش می‌داند که جهان چون فعل الهی است سراسر آکنده از امر اوست، امری که در قرآن از آن با تعبیر «تسخیر» یاد می‌شود.
پس توحید که ملاک اصلی اسلامی بودن یک فکر و یک اندیشه است و تسخیر که بیان سریان توحید در سراسر جهان است، دو عنصر اصلی «دینی بودن» علم راتدارک می‌کنند به گونه‌ای که علم نمی‌تواند به چیزی دست یابد مگر آنکه آن چیز ظهور بخشی از تسخیر الهی در جهان است و از حیث توحید نقشی در جهان دارد.
هر علمی از علوم طبیعی از نظرگاه اسلامی، از حیث کشف و آشکار سازی تسخیر الهی و سریان توحید افعال الهی در جهان در حقیقت یار و مددکار علوم طبیعی دیگر است و این سخن بی‌تردید از نظر گاه مسیحی و پیروان ادیان الهی و آسمانی دیگر نیز درست است چرا که محور اصلی آموزش‌های همه ادیان وحیانی مسئله توحید در ذات و توحید در صفات و در افعال الهی است و جهان فعل مبین الهی است.
کسانی که در این فعل مبین الهی نشانه‌های اندکی بر وجود الهی و حضور تسخیر او در جهان می‌یابند یا اصلا چنین نشانه‌ای نمی‌یابند در حقیقت یا نظرگاه دینی ندارند یا در نظرگاه دینی آنها نتیجه‌ تاثیر فلسفه‌های الحادی جدید در گستره عقلانیت آنها داخل نمی‌شود. اگر چنین باشد این کسان اگر علم تولید کنند «علم سکولار» تولید می‌کنند.
علم سکولار در حقیقت به یک معنا همان «علم دینی» است که از نظرگاه دینی جا افتاده است و «علم دینی» همان «علم سکولار» است که با نظرگاه دینی همنشین گشته است. یک «معنا»یی که در اینجا مدنظر ماست، نظر به استناد چگونگی و بستر مسئله دار شدن پژوهشگر است و نتایج علمی را فقط از حیث نحوه دینی یا غیردینی تفسیر کردن آنها مدنظر دارد وگرنه «علم سکولار» و «علم دینی» از حیث چگونگی و بستر پیدایش مسئله علمی هم تفاوت بنیادی دارند. چنانکه بر صاحبان اندیشه آشکار است.
پس تا اینجا دو ویژگی برای «علم دینی» برشمردیم که با آشکار شدن آنها در حقیقت گویا دو ویژگی «علم سکولار» هم آشکار شده است: نخست اینکه نظرگاه دینی و الهی مسلمان (مسلمان در معنایی که از آن می‌فهمیم ادیان و مبانی دیگر را نیز می‌پذیرد زیرا همان‌گونه که گفته شد همه پیامبران الهی- که درود و رحمت خداوند بر همه آنها باد- در اساس پیام‌آور توحید و معلمان الهی مکتب توحید‌اند، مسائل خصوصی و ضعف فعلی آنهاست) در چگونگی پیدایش مسائل علمی و بستر سربرآوردن آنها نقش تاثیرگذار دارند.
بنابراین نمی‌توان با کسانی که مسئله منشاء را در سرنوشت دینی یا سکولار بودن علم موثر نمی‌داند موافق بود. دوم اینکه تفسیر یافته‌های علمی نیز متناظر با دیدگاه مفسران ممکن است «دینی» یا «سکولار» گردد. گردش بین دینی و سکولار امری طبیعی است؛ هرگاه تفسیر از چشمی دیندار برخیزد، دینی می‌گردد و هرگاه نه، نه.
تفسیر کسی که در آفاق وانفس دنبال آیات الهی است، علم او را به وصف «دینی» متصف می‌کند و تفسیر مکانیسمی فرد سکولار به وصف «سکولار» اما نباید تصور شود که متن علم، بنابراین از این حیث که «دینی» یا سکولار» باشد خنثی است؛ هرگز! متن علم خود فعلی از افعال الهی است یعنی غیر از اینکه حکایت از تسخیر الهی و فعل الهی در جهان است، خود با چشم‌پوشی از این حیثیت امری الهی و فعلی الهی است چرا که وجود علم را به چه کسی جز خداوند می‌توان نسبت داد و در عین حال این یافته دلکش فیلسوفان و حکیمان مسلمان را زمزمه کرد «لا موثر فی‌الوجود الا الله.»
سمانه فرد منش
منبع : روزنامه رسالت