شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پژوهش درعمل(به مناسبت روز پژوهش)


پژوهش درعمل(به مناسبت روز پژوهش)
چندی پیش رئیس جمهوری ضمن تأكید بر توسعه پژوهش در كشور، نسبت به انجام پژوهش های غیرمفید یا تحقیقاتی كه در راستای نیازهای جامعه نیستند هشدار دادند. ایشان به صراحت اعلام كردند: اگر تحقیقات كاربردی باشد بودجه كافی در اختیار مجریان قرار خواهد گرفت.
در دو دهه اخیر، بسیاری از مسئولان نظام و گاهی نمایندگان مجلس نسبت به پژوهش هایی كه اصطلاحاً نتایج آنها در قفسه ها خاك می خورد و كمتر مورد استفاده صنعت قرار می گیرد گلایه كرده اند. به عبارتی گرچه بودجه های تحقیقاتی كشور در مقایسه با كشورهای توسعه یافته و حتی بعضی از كشورهای در حال توسعه خیلی كم است، ولی كاربردی بودن پروژه های تحقیقاتی در مقایسه با هزینه های پژوهشی كه سالیانه در كشور مصرف می شود جای سؤال و تأمل دارد. در این نوشتار در نظر داریم جایگاه متولیان پژوهشی را در كاربردی كردن پژوهش ها كالبدشكافی كنیم و در این راستا پیشنهاداتی در جهت تحقق امیدهای رئیس جمهور محترم ارائه دهیم. قابل ذكر است كه در مكتوب حاضر منظور از متولیان پژوهشی، مدیران و مجریان پژوهشی است و دیگر این كه آنچه در این نوشتار مطرح می شود از دیدگاه یك مجری تحقیقات پژوهشی و به اعتبار ۲۵ سال فعالیت در تحقیقات كاربردی است.
● وضع موجود و كاستی ها
در حال حاضر طرح های تحقیقاتی به طور معمول توسط استادان دانشگاه ها و متخصصان مراكز تحقیقاتی تعریف می شود و در قالب پروژه های دانشجویی كارشناسی ارشد و دكترا یا به صورت غیردانشجویی اجرا می شود. بودجه این تحقیقات از طرف مراكز دولتی و بعضاً از طرف صنعت تأمین می شود. در تعریف موضوع تحقیقات و اجرای این طرح ها سه گروه مؤثر هستند كه شامل استادان یا پژوهشگران، مدیران پژوهشی یا كسانی كه بودجه های پژوهشی را تأمین می كنند و سرانجام مدیریت های دولتی یعنی معاونین وزرا و رؤسای سازمان های متولی پژوهشی، مجلس و سازمان مدیریت و برنامه و بودجه است. حال باید دید هر یك از این گروه ها چه اندازه در هدفمند بودن پروژه ها در راستای نیازهای كشور مؤثر هستند.
۱) استادان دانشگاه ها و پژوهشگران، این گروه كه عمده ترین نیروی تحقیقاتی كشور هستند به علت درگیر بودن در آموزش و انحصار درچهار دیواری دانشگاه ها عموماً در جریان نیازهای واقعی صنعت و برنامه های توسعه كشور نیستند و لذا اغلب پروژه های تحقیقاتی را براساس علایق خود پیشنهاد می كنند. این گروه هرچند ماهیتاً علاقه مند به فعالیت در پروژه های كاربردی و در راستای نیازهای صنعتی هستند ولی چون اغلب تجربه صنعتی ندارند به صورت طبیعی سعی می كنند پروژه ها را براساس فعالیت های علمی دنیا تعریف كنند.
اگر دقت شود پراكندگی سوژه های تحقیقاتی و هدفمند نبودن آن حتی در یك رشته خاص به صورت چشمگیری مشخص و محرز است. به عبارتی متأسفانه توان نخبگان پژوهشی در راستای نیازهای كشور مورد استقبال كامل قرار نمی گیرد.
۲) متولیان و مدیران پژوهشی، به نظر می رسد كاستی و مشكل بزرگتر ناشی از این گروه باشد. مدیریت پژوهشی كار بسیار تخصصی است. یك مدیر پژوهشی باید در سطح بالای علمی علاقه مندی و وابستگی خود را به پژوهش و فعالیت علمی نشان داده باشد. مدیر یا متولی پژوهشی همچنین بایستی ازتجربه صنعتی بهره مند باشد و شناخت خوبی از توسعه صنعتی داشته باشد. علاوه بر این كه یك مدیر پژوهشی باید در جریان دقیق برنامه های توسعه كشور باشد.
به این اعتبار در برخی از كشورها مدیران پژوهشی چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی اغلب پروفسورها و نخبه های پژوهشی هستند كه در دهه پنجم زندگی و بعد از حداقل بیست تا سی سال تجربه پژوهش علمی و صنعتی به مدیریت تحقیقاتی منصوب شده اند. این مدیران به اعتبار تجربه و جایگاه رفیع علمی و پژوهشی كه دارند در انتخاب اولویت های پژوهشی و هدفمند كردن پژوهش ها نقش اساسی به عهده دارند وبه علاوه مورد احترام پژوهشگران، مدیران و حتی سیاستگذاران دولتی هستند. نگاهی به سوابق و توانمندی های مدیران و متولیان پژوهشی كشورمان در دو دهه اخیر نشان می دهد كه این مدیران عموماً سوابق پژوهشی، صنعتی و مدیریتی برجسته ای را دارا نبوده اند و انتصاب آنها بعضاً تحت تأثیر مسائل سیاسی و جناحی قرار داشته است. اگر مدیر یا متولی پژوهشی خود كارهای پژوهشی برجسته انجام نداده و تجربه صنعتی نداشته باشد انگیزه، هدف و باور كافی در هدفمند كردن تحقیقات نخواهد داشت و به تدریج به یك تداركاتچی تبدیل می شود. بعضی از مدیران كه خوش بینی و باور تحقیقاتی دارند با گرفتن مشاوران قوی تا حدودی كاستی های فوق را كاهش می دهند.
در بیشتر كشورها پروژه های تحقیقاتی كاربردی و ملی با مدیریت و نظارت مدیران پژوهشی به ده ها پروژه كوچكتر با شرح خدمات مشخص تقسیم بندی می شوند و این پروژه ها در اختیار پژوهشگران قرار می گیرند. متأسفانه در ایران هنوز بسیاری متولیان پژوهشی و یا مدیران ارشد تحقیقاتی كشور نتوانسته اند پروژه های كاربردی در راستای نیاز صنعتی حوزه خود را تعریف و به دانشگاه ومراكز پژوهشی ارجاع كنند.
بیش از ۳۰ سال تجربه تحقیقاتی و سابقه مدیریت تحقیقاتی در جهان وجود دارد ولی كمتر مدیر تحقیقاتی را دركشور سراغ داریم كه مثلاً از تجربه NSF در آمریكا، ESRC در اروپا CSIRO در استرالیا و یا DFG در آلمان استفاده كرده باشد و تلاش كند استاندارد مدیریت تحقیقاتی را مشابه كشورهای پیشرفته ارتقاع دهد. این مدیران می توانستند با سازوكارهای تجربه شده درخارج نیازهای صنعتی را تعریف و پروژه های تحقیقاتی را به دانشگاه ها و مراكز پژوهشی دیكته كنند. توجه داشته باشیم بیشتر صنایع گرچه مشكلاتشان را می دانند ولی نمی توانند آنها را در قالب پروژه های هدفمند تعریف نمایند و لذا وظیفه مدیران ارشد پژوهشی در راستای كمك به این صنایع برای تعریف پروژه ها سنگین است.
در حال حاضر متأسفانه پروژه های تحقیقاتی كه از یك صنعت خارج به دانشگاه و مراكز ارجاع می شود، اغلب فاقد شرح خدمات و هدفمندی خاص است و فقط براساس یك كمبود به صورت كلی مطرح می شود، مدیران پژوهشی نتوانسته اند تفاوت بین Research و Trouble Shooting را به صنایع ما آموزش دهند.
۳) مدیریت دولتی كه شامل معاونت های پژوهشی در وزارتخانه ها، مجلس و برنامه و بودجه است نقش مؤثری در سیاستگذاری پژوهش ها دارد. متأسفانه آنچه در سیاست های كلان دولت برای پژوهش مشاهده می شود فاقد نقش راهبردی و برنامه اجرایی است. این گروه ها متأسفانه چون اشراف كامل بر نیازهای واقعی و اطلاع كافی از توان های واقعی ندارند اغلب سیاست های خود را بر اساس كلیات و نه به كمك برنامه های مشخص توسعه ارائه می دهند. این مدیریت ها نتوانسته اند اولویت های تحقیقاتی حتی در سطح كلان را مشخص كنند. برای مثال در سال های اخیر برنامه های نانو از طرف مدیریت دولتی تعریف شد ولی متأسفانه این مدیریت ها نتوانسته اند مشخص كنند اولویت های نانو در چه زمینه هایی است و برنامه هدفمند در اولویت های نانو چگونه است. مدیریت های دولتی اغلب تصمیمات خود را براساس كارشناسان سازمان های خود (كه اغلب تجربه تحقیقاتی و صنعتی و مدیریتی كم دارند) و یا براساس مشاوره با اساتید دانشگاهی بنا می كنند این نوع اطلاعات مدیریتی دارای ضعف های زیادی است و شامل اطلاعات برای تصمیم گیری مدیران نمی شود. یكی از مشكلات مدیریت های دولت در برنامه های تحقیقاتی استفاده از داوران و مشاوران ضعیف است. واقعیت این است كه اگر مدیر دولتی خیلی صاحبنام و قوی نباشد مشاوران و داوران متوسط الحال و گاه ضعیفی دور و بر خود جمع می كنند. علت این امر همیشه به گردن بودجه های ضعیف برای مشاوران و داوران انداخته شده است در حالی كه لزوماً اینگونه نیست. البته نگاهی به سازمان های متولی پژوهشی در جهان نشان می دهد كه این سازمان ها به طور معمول از مشاوران مستقر و نه مشاوران ساعتی استفاده می كنند.
● پیشنهادات و راه حل
بدیهی است آنچه در دو دهه گذشته در اعتلای پژوهشی انجام شده است كار بزرگ و در خور تحسینی بوده است. بویژه از این حیث كه سعی می شود طرح ها در جهت نیازهای كشور باشد و صنایع را با پژوهشگران بیشتر مرتبط كنند، اقدامهای قابل تحسینی انجام شده است كه قبل از انقلاب چنین حركت هایی مرسوم نبود. ولی به هر حال آنچه روی می دهد دارای كندی سرعت و مشكلاتی است كه می تواند در قالب راه حل های كلی تعدیل و بهبود یابد.
۱) در آلمان استادانی كه درجه دكتری می گیرند اول چند سالی در صنعت كار می كنند و بعد آمادگی استخدام در دانشگاه پیدا می كنند و به این ترتیب استادان دانشگاه با صنعت آشنایی و قرابت بیشتر پیدا كرده اند و می توانند پروژه های تحقیقاتی را در راستای نیازهای صنعت تعریف كنند.
در ایران می توان ارتباط با صنعت را در قالب ارتقای سالیانه و یا ارتقای عمومی ارزش داد. ساز و كارهای زیادی است كه می تواند استادان ایرانی را به صنعت نزدیك كند. دادن امتیاز به استادانی كه با صنعت كار می كنند یكی از راهكارهای موفق است. به هر حال باید ارتباط با صنعت در قالب مشاوره و انجام پروژه از ضروریات و جزو وظایف استادان قرار گیرد و بدون آن استادها امكان ارتقای عمومی را نداشته باشند.
بدیهی است هم دانشگاهها و هم وزارتخانه های متنوع نظیر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری می توانند راهكارهای مشخصی را در این ارتباط تصویب و اعلام كنند.
در اروپا هیچ مدیر تحقیقاتی ای كمتر از ۲۰سال تجربه كاری در پژوهش های مرتبط با صنعت ندارد. شاید به همین اعتبار است كه اروپا یكی از مناطق پیشرو در فناوری صنعتی است.
۲) به نظر می رسد ساده ترین راهكار در ایران پیروی از ساز و كارهایی است كه منجر به انتخاب مدیران با تجربه صنعتی و سابقه پژوهشی و مطلع از برنامه های توسعه كشور می شود. انتخاب افرادی از این گروه كه البته علم مدیریت را هم بدانند بهترین راه حل است. رؤسای مراكزی كه بودجه های تحقیقاتی را توزیع می كنند، معاونان پژوهشی دانشگاه ها و مدیران مراكز تحقیقاتی بایستی از میان پژوهشگران برجسته انتخاب و منصوب شوند.
۳) راهكار مشخص برای مدیریت های پژوهشی ایجاد ستاد مستقر از پژوهشگران است به این منظور كه كارشناسان برجسته پژوهشی كه مدتی طولانی (مثلاً ۲۰سال) در صنعت یا در دانشگاه كار متمركز كرده اند در این مراكز استخدام شوند تا آنها اتاق فكر و هسته پیشنهادات پژوهش های كاربردی را سازمان دهند و ستادی را تشكیل دهند كه پروژه های ملی در زمینه های مختلف تعریف و به مراكز خاص واگذار شوند. این ستادها توان جهت دادن به پروژه ها در راستای نیازهای واقعی را دارند.
۴) بودجه های تحقیقاتی به وزارتخانه ها و مراكز متولی پژوهش به جای سالانه، هر سه سال یك بار اختصاص یابد. این مسأله كمك خواهد كرد تا طرح های پژوهشی كاربردی با اطمینان بیشتری برنامه ریزی شود. البته این تجربه در برخی از كشورها نظیر سنگاپور سالهاست كه اجرا می شود.
در یك جمع بندی از این طرح و بررسی، پیشنهاد كلی را می توان اینگونه عنوان كرد كه مشكل اصلی در بهینه نمودن طرحهای تحقیقاتی مسأله مدیریت است كه این از پژوهشگر تا مدیران تحقیقاتی و تا مدیریت های دولتی تسری پیدا می كند. در صورت انتخاب مدیران با تجربه صنعتی و با مرتبه علمی بالا در مراكز و دانشگاهها اولویت های پژوهشی در راستای نیازهای كشور تعریف می شود و بدیهی است استادان و پژوهشگران سعی خواهند كرد خود را با آن وفق می دهند.
دكتر فرهاد گلستانی فرد( عضو هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران)
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید