یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


برج خاموشان


در گستره وسیعی از آسیای میانه و ایران به غیر از شوش، كه حفاری های گسترده ای در آن انجام گرفته است، آثار مربوط به گورهای دوره هخامنشی تا ساسانی به ندرت دیده شده است. برخی علت آن را، در رسوم و آداب تدفین مردگان در نزد زرتشتیان می دانند كه شكل معروف آن، همان قرار دادن اجساد در فضای باز برای از بین رفتن گوشت بدن مرده است. اجرای چنین مراسمی كه در آن از سوزاندن مردگان و یا خاكسپاری آنها خبری نبود، باعث شده است كه به غیر از بناها و برخی محل های مخصوص نگهداری استخوان اجساد مردگان، هیچ اثر و نشانه ای از اشیا و لوازم مورد استفاده آنها باقی نماند. باستان شناسی و منابع مكتوب موجود اعم از كتیبه ها و مشاهدات مورخین عهد باستان و سیاحان، واقعیت پیچیده ای در برابر چشمان ما گشوده است كه در آن به سختی می توان از بین آداب و رسوم آیین زرتشتی و برخی اعمال مذهبی كه توسط زرتشتیان و یا غیر زرتشتیان انجام می گرفت، آن دسته مراسمی را كه توسط افرادی اجرا می شد كه آنها را زرتشتی می دانند، یكی را انتخاب كرد: منظور افرادی هستند كه در دل امپراطوری ساسانی آیین زرتشت را دین رسمی كشور اعلام كردند. بر این اساس در گام نخست، سوالات در خصوص زمان و مكان ظهور آیین زرتشت مطرح می شود: در امپراطوری ایران چه كسانی را زرتشتی می دانند و این آیین از چه مقطع زمانی در تاریخ امپراطوری ایران ظهور كرده است؟ دین زرتشت یكی از مذاهبی است كه در عصر كنونی برای بسیاری از مردم بیگانه و ناآشنا است. این آیین نام خود را از نام بنیانگذارش یعنی زرتشت كه آن را در زبان یونانی Zarathushtra می خوانند، برگرفته است؛ شخصیتی ناشناخته در تاریخ ادیان كه براساس حدس و گمان تنها می توان ظهور آن را در حدود سال ۱۰۰۰ قبل از میلاد در مناطق دور افتاده ای از شرق ایران نظیر سغد، بلخ و سیستان دانست. سروده های زرتشت را گات ها می نامند كه فاقد وجه تاریخی هستند. گات ها، مجموعه ای از متون مذهبی در زمینه شعایر و مناسك مذهبی هستند كه تا حدودی نیز همانند زبان اوستایی كه هزاران سال پس از انتقال شفاهی پیام زرتشت، آن را با این زبان مكتوب كردند، گنگ و نامفهوم است. اهورا مزدا، خدای بزرگ و دانا بر خدایان كهن ایران زمین یعنی میترا و آناهیتا برتری می یابد لیكن تعداد قابل توجهی از خدایان انتزاعی نیز گرد او حلقه زده اند. برخی عناصر جهانی و دنیوی نظیر آب، آتش، خاك و هوا نیز از عناصر مذهبی آن به شمار می روند. به همین علت، ویژگی چند خدایی آن را همچنان حفظ می كنند. یكی دیگر از ویژگی های آیین زرتشت، اصل دوگانگی است. زیرا براساس تعالیم مذهبی آن، دلیل خلقت جهان، آفرین عرصه نبرد برای درهم كوبیدن و از میان برداشتن قدرت شر با اعمال مخلوقات آیین نیكی است. تمامی مفهوم تاریخ بشری نیز در همین نكته نهفته است، تاریخی كه در زمان محدودی حیات می یابد؛ زمانی ابدی و نامحدود كه اهورامزدا در نكته مقابل زمان محدود الهه ها آن را تعیین می كند. مناسك مذهبی بر آب و آتش به عنوان دو عنصر مقدس متمركز می شد و كاهن ها و مغ ها در انجام مراسم از آنها استفاده می كردند و پیروان و مومنان زرتشتی به طور مطلق باید از آلوده كردن آنها به عنوان یكی از گناهان كبیره، اجتناب می كردند. مراسم مذهبی در عهد باستان در فضای باز و در دوره های بعد در آتشكده ها انجام می گرفت. در آتشكده، آتش مقدس را همواره روشن نگه می داشتند و مراسم رسمی را در كنار آن برگزار می كردند. ایمان به بهشت و جهنم، تعیین سرنوشت انسان پس از مرگ وی و بشریت در آخرالزمان، الزامات پرهیزگاری اخلاقی را در آنها بنا می نهاد. بنابراین روشن است كه آیین زرتشت قرن ها قبل از ظهور هخامنشیان در عرصه سیاسی ایران، در مناطق شرقی و آسیای میانه رواج داشته است. لیكن اطلاعات كافی در مورد چگونگی گسترش، رشد و نشر آن در سایر سرزمین های امپراطوری و در میان ملل مغلوب و حتی در نزد خاندان سلطنتی كه اجساد مردگان خود را در آرامگاه های با شكوهی نظیر نقش رستم قرار می دادند، در دست نیست. اطلاعات دقیقی در مورد دین پادشاهان و اشراف و حتی مردم عادی زمان به قدرت رسیدن هخامنشیان و حتی قرن ها پس از آن نیز موجود نیست. در نهایت این سوال مطرح شده است هنگامی كه آیین زرتشت در قرن سوم میلادی به عنوان دین رسمی حكومت ایران اعلام شد، آیا چنین انتخابی، تحمیل یك عقیده و آیین بر مردم بود؟
متون مربوط به قوانین مذهبی زرتشت به شكلی كه امروزه همگان آن را می شناسیم، نخستین بار در عصر ساسانیان و بعدها در قرون نهم و دهم میلادی پس از احساس لزوم تدوین آن، به دلیل در اقلیت قرار گرفتن زرتشتیان در برابر مسلمانان به صورت مكتوب در آمده اند. پیام این نوشته ها چیست؟ از همان هنگام مرگ، باید جسد مرده را از خاك و انسان های زنده جدا ساخت. در ویددودات Videvdat (VI et VII) كه یكی از باب های اوستا است، دستورات مربوط به نحوه انجام مراسم تدفین مردگان به صورت گفت و گو بیان شده است: در بخشی از این گفت و گو كه توسط جی. دارمستتر J.Darmesteter ترجمه شده است، چنین می خوانیم: «ای خالق جهان جان و تن، ای خدای مقدس، تن مردگان را به كجا خواهیم برد؟ آن را بر كجا قرار خواهم داد؟» اهورا مزدا چنین پاسخ می دهد: «ای زرتشت، در مرتفع ترین مكان، آنجا كه می دانی پرندگان گوشتخوار همیشه می آیند. در آنجا، پرستش كنندگان مزدا، تن مرده ها را از پاها و موها با مفتول های فلزی و سنگ و خاك رس محكم به زمین می بندند زیرا در غیر این صورت سگ ها و پرندگان گوشتخوار، استخوان ها را در آب و یا كشتزارها خواهند انداخت.» «ای اهورا مزدا، استخوان مردگان را به كجا خواهم برد آنها را در كجا خواهم گذاشت؟» اهورا مزدا چنین پاسخ می دهد: «برای آنها مكانی (استدان) می سازید كه از دست سگ و روباه و گرگ و از آب باران به دور باشند.» چنانچه پرستش كنندگان مزدا، لوازم كافی در اختیار داشته باشند، آن مكان را از سنگ، گچ و خاك می سازند در غیر این صورت، اجساد مردگان را به طور عریان بر روی پارچه ای می خواباندند، بالشی زیر سر او می گذاشتند به گونه ای كه چشمان او به خورشید بنگرند. پس از تجزیه اعضا و جوارح بدن مردگان، استخوان ها را در محلی جمع می كردند كه جنس آن به طور مشخص تعیین نشده است. از مفاد سایر متون مذهبی چنین استنباط می شود كه آن دسته از استخوان های قسمت های مهم بدن انسان كه روح را در خود زندانی ساخته باید برای روز محشر نگهداری شوند. خاك سپاری مردگان، زمین و خاك را آلوده می سازند و گناه شرعی محسوب می شود و سوزاندن اجساد مردگان نیز عملی زشت و كراهت آور است. واژه هایی كه برای نامگذاری برخی از اماكن مذهبی به كار می روند، مشكل هستند. دخمه: محل متلاشی شدن اجساد مردگان است كه مكانی آلوده به شمار می رود و از سوی دیگر مانع از انتشار و گسترش آلودگی در سایر مناطق می شود. به محض قرار گرفتن جسد مرده در دخمه، بلافاصله هر گونه رفت و آمد به آن محدود و درب آن بسته می شود. امروزه دخمه های پارسیان و زرتشتیان مقیم هند و زرتشتیان ایران را به عنوان برج خاموشان یا (Tours de silence) می نامند. دخمه ها در محلی مرتفع كه دسترسی به آن سخت است ساخته می شوند. در میان دخمه، سكویی وجود دارد كه به دو بخش تقسیم شده است: قسمت اول جهت قرار دادن اجساد مردگان و قسمت دوم برای جمع آوری استخوان های مرده كه گوشت آنها متلاشی شده و یا توسط حیوانات و پرندگان وحشی خورده شده است. در مناطق آسیای مركزی، وجود بناهایی مشابه دخمه ها از عهد باستان مشاهده شده است. چنین مكان هایی كه صرفا برای متلاشی شدن جسد مردگان ساخته می شوند، می توانند فارغ از تجملات به صورت محوطه ای گرد و بسته و بسیار ساده، تنها برای این منظور ساخته شوند. استدان (Ostodan) ظرف و یا مكانی است كه استخوان اجساد متلاشی شده را در آن جای می دهند. بیش از صدها نمونه از این استدان ها در مناطق آسیای مركزی شناسایی شده اند، در حالی كه تعداد آنها در ایران بسیار كم شمار است. قبل از كشفیات به عمل آمده در ۱۹۹۵ در بوشهر كه در طی آن تعدادی استدان به ابعاد ۳۰×۵۰ سانتی متر و ارتفاع ۲۰ سانتی متر به دست آمد، تنها سه نمونه استدان در ایران شناسایی شده بود.
هیچ نشانه ای از آیین زرتشت در دشت خوزستان به چشم نمی خورد.در خوزستان، آیین خاكسپاری مردگان براساس سنن كهن كه با سنن بین النهرین نیز شباهت هایی داشت، صورت می گرفت. در شوش و در عهد سلوكیه و پارت، صدها مورد از تدفین مردگان در گور یا در كوزه های استوانه ای برای كودكان مشاهده شده است كه در آن مردگان را بدون اشیای همراه آنها و یا با تعداد اندكی از اشیا قرار می دادند. در شهر صنعتگران و قبرستان باستانی شوش و شوشتر گلاك سرداب های دسته جمعی و گروهی یافت شده است كه بی شك گورهای خانوادگی بوده و تشابه بسیاری با گورهای عیلامی و هزاره دوم و اوایل هزاره اول (ق.م) دارند. این سرداب های زیرزمینی از خشت خام با سقف طاقدار ساخته شده بودند كه از طریق چاه ها یا پلكانی امكان دسترسی به آنها وجود داشت. اتاق آرامگاه مستطیلی شكل بوده كه در امتداد دیوارهای آن نیمكت هایی برای قرار دادن تابوت مردگان بزرگسال و كوزه های اجساد كودكان ساخته شده بود. تابوت ها مربوط به آخرین مرده ها بودند و استخوان های مردگان قدیمی به صورت تلی در گوشه ای از سرداب جمع آوری می شدند. تنوع اشیایی كه در مراسم تدفین به كار می رفت، بسیار غنی بود كه شامل ده ها قطعه سرامیك، شیشه، جواهرات،ابزار، سلاح های فلزی و تعداد كمی سكه است. از همان آغاز عصر مسیحیت در شوش و شوشتر بنای جدیدی در سطح زمین احداث شد كه سقف آن طاقدار بود و در ساخت آن هر از گاهی از آجر استفاده شده است. در این بنا، مردگان را بیشتر همراه وسایل و اشیا شخصی در داخل تابوت و یا حتی بر روی زمین قرار می دادند. آنچه كه عجیب به نظر می رسد این است كه تاریخ ساخت هیچ یك از سرداب ها به قبل از قرن سوم میلادی نمی رسد. می دانیم كه شوش اهمیت خود را در قرن چهارم میلادی از دست داده است ولی بخشی از سكنه شهر همچنان در آن سكونت داشتند. با این همه به طور تقریبی هیچ مقبره و بنایی به شكل بناهای مذهبی و آرامگانی زرتشتیان در آن بازسازی نشده.گورهای سنگی استان فارس و زاگرس
حفره ها و گودال های سنگی، قبرهایی با ویژگی های خاص در مناطق كوهستانی ایران هستند. در این مناطق شناخت آداب و رسومی كه زرتشتیان بر روی زمین انجام می دادند، مشكل است.صدها گودال در ابعاد بدن انسان و صدها حفره در ابعاد مختلف در دیواره های سنگی كوه ها حفر شده اند. صدها نمونه از این گورها در مناطق همجوار تخت جمشید، در غرب و شمال غرب، در كوه های بختیاری، كرمانشاه، آذربایجان و حتی آن سوی مرزهای ایران در آناتولی، شناسایی شده اند. حفر این گونه گورهای سنگی از همان آغاز قرن پنجم قبل از میلاد رونق یافت، لیكن از سده های آغازین تاریخ میلادی، به یكباره، تعداد این گورها در این مناطق افزایش یافت.
برای این منظور شیوه های مختلفی را به كار می بستند؛ گاه حفره هایی كوچك در ابعاد استدان با تزیینات یا بدون تزیینات را با عبور از اطاقك هایی به طول ۵/۱ تا ۳ متر حفر می كردند و یا بناهایی مجلل كه نمای آن تزیین شده بود می ساختند. در ماد قدیم كه استان های كردستان و آذربایجان فعلی را در بر می گیرد، ده ها قبر باشكوه متعلق به اواخر عصر هخامنشیان و بالاخص قرون پس از آن وجود دارد. در تزیین نمای ورودی آرامگاه ها از عناصر معماری هخامنشی و یونانی تقلید می شد كه در آن چندین جفت ستون با سر ستون های مكعبی شكل و یا ایونی به چشم می خورد. حاشیه بندی هایی در اطراف ورودی و نقش برجسته ای نیز در دیواره نمای آرامگاه حك شده است كه انجام مراسم مذهبی را در آن نشان می داد. ابعاد برخی از این گورها به اندازه اطاق های بزرگ و وسیع و در برخی دیگر به گونه ای است كه در آنها می توان فقط بقایای استخوان ها را نگهداری كرد. در استان فارس ایجاد نمای بیرونی برای گورها به ندرت انجام می گرفت و تزیینات آنها نیز بسیار ساده بود. حاشیه بندی پیرامون و روی حفره ایجاد نوعی تضاد در رنگ آمیزی با تراش سنگ ها و صخره ها ایجاد می شد. از فرورفتگی های حاشیه ورودی و آثار به جای مانده از محل قلاب های فلزی كه همگی با گچ در محل خود ثابت می شدند، به نظر می رسد كه این حفره ها كه اغلب به صورت گروه های ده تایی در دیواره های سنگی كوه حفر می شدند، به وسیله درب هایی به شكل بلوك های سنگی و یا درب های لولایی در پشت ورودی حفره بسته می شدند. در مورد گودال های سنگی نیز باید گفت كه ابعاد درونی آنها به اندازه بدن یك اسنان بالغ است. تقریبا در پیرامون درب غالب گودال ها، فرورفتگی و درزهایی به چشم می خورد. از این رو به نظر می رسد كه تمام آنها توسط درب های سنگینی بسته شده و با گچ محكم می شدند. بررسی ها دلالت بر این دارد كه ده ها تابوت یك شكل كه از سنگ های یكپارچه و یا بلوك های سنگی گردآوری شده ساخته می شدند و در پوش مسطح و یا گردی آنها را می پوشاند كه باید نقش و كاربرد یكسانی داشته باشند. بر روی برخی تابوت های كشف شده در فارس (حوالی تخت جمشید و فیروزآباد) بیشاپور، گودال ها و اتاقك های سنگی، كتیبه ای به زبان پارسی میانی حك شده است كه فرمول آنها عادی و پیش پا افتاده است: «این دخمه به دستور اونتل Untel، پسر اونتل، سال بیستم یزدگرد بنا شد؛ باشد كه با اجرای این كار بهشت نصیب او گردد.» خاطر نشان می سازم كه واژه استدان حتی برای حفره هایی كه به منظور نگهداری استخوان مردگان حفر می شدند، به كار نرفته است. از این رو برای نامیدن اتاقك هایی كه طول آنها كمتر از یك متر بود و یا حتی اتاقك هایی كه بزرگی آنها به حدی بود كه در آن می توانستند جسد یك و یا چندین مرده را همزمان قرار دهند واژه «دخمه» به كار می بردند. این كتیبه ها براساس علم كتیبه شناسی دانشمندان خطوط و نگارش قدیمی، بسیار موثر هستند و نام یزدگرد را كه در این كتیبه ها آمده است می توان از آن یزدگرد ساسانی، آخرین پادشاه این سلسله دانست (م ۶۵۱ . ۶۳۲) از این رو بسیاری از این قبرها و كتیبه های آنها متعلق به دوران پس از فتح ایران توسط مسلمین هستند.
بناهای پارتی در شهر قومس
در سایر مناطق گورهای ساسانی و پارتی به ندرت به چشم می خورد. برخی بناهای به جای مانده در شهر قومس در نزدیكی دامغان در شرق تهران از جمله بناهای مهم و قابل توجه به شمار می روند. در پایتخت ماقبل میلاد پارت، به نظر می رسد كه حداقل ۳ بنا در اصل، ماهیت مذهبی دارند. در یكی از بناها، آتشدان كم ارتفاعی با حفره ای جهت روشن كردن آتش پیدا شده است كه در داخل اتاق كوچك دورافتاده ای ساخته شده است كه دسترسی به آن مشكل است. در بناهای قومس كه جملگی از خشت خام و به طرح صلیبی ساخته شده اند، بر خلاف آتشكده های دیگر در فضای میانی آن، پلكانی با دو پاگرد وجود دارد كه طبقه پایینی را به طبقه فوقانی متصل می سازد. تاریخ هر سه بنا بر اساس سكه های كشف شده به قرن اول قبل از میلاد برمی گردد كه برای نگهداری استخوان های ده ها نفر، كه در بسیاری از اتاق های محوطه یافت شده اند، مورد استفاده بوده است. استخوان ها به صورت در هم و برهم، در كف اتاق ها بر روی هم تلنبار می شدند. هر از گاه نیز ده ها جمجمه را كنار هم می چیدند كه غالب اوقات با استخوان های حیوانات نظیر اسب ها و سایر پستانداران در هم می آمیخت. هر سه بنا به دقت و با ظرافت با خاك پر شده اند و اطراف آنها را به صورت سراشیبی در آورده اند. در این خصوص می توان به برخی آداب مذهبی سكاهای ساكن در استپ های آسیای میانه كه پارت ها نیز از همان ریشه بودند، اشاره كرد.
گورها و استدان های آسیای میانه
در این مناطق آداب و شیوه های پذیرفته شده برای تدفین مردگان در حد فاصل زمانی فتح ایران توسط اسكندر و سده های نخستین ورود اسلام به ایران بی نهایت متنوع بوده و تفسیر آنها مشكل است. براساس شواهد به دست آمده از گلدان های سفالین مملو از استخوان در كوراسمی Chorasmie (منطقه ای كه برخی از دانشمندان آن را مهد زرتشت می دانند) به نظر می رسد كه شیوه قرار دادن اجساد در فضای باز جهت متلاشی شدن اجزای بدن مردگان، از اواسط هزاره اول ق.م رواج یافته است. در شهر یونانی نشین آی خانون Aikhanoum معماری دو آرامگاه باشكوه متعلق به نیمه اول سده سوم ق.م ریشه در معماری یونانی و نه معماری خاص مناطق آسیای مركزی دارد. آثار به جای مانده در گورستانی كه قدمت آن به بعد از متروك شدن شهر در سال ۱۵۰ م می رسد، بیانگر رواج سنت و آیین دیگری است كه در آن استخوان ها را به صورت مخلوط با استخوان های حیوانات زیر خاك دفن كرده بودند. این استخوان ها حاصل روش متلاشی شدن اجساد در فضای باز بودند و روشی را كه استرابون Strabon از اونسی كریت Onesicrite (دوست اسكندر) به هنگام نقل مشاهدات وی از بلخ روایت می كند، در ذهن متبادر می سازد.
تدفین مردگان در سرداب های زیرزمینی و یا حتی در سطح زمین تا قرون سوم و چهارم میلادی یعنی هنگامی كه متلاشی شدن اجزای بدن مردگان در فضای باز و نگهداری استخوان های آنها در اماكن شخصی یا خانوادگی، یكی از آداب و رسوم تدفین غالب مردم آن دوره تبدیل شده بود، بسیار رواج داشت. مردم ایالت سند و كوراسمی، استدان هایی را كه در آن هنگام به شكل های گوناگون ساخته می شدند مورد استفاده قرار می دادند. گلدان هایی به شكل انسان كه به نوعی تمثال شخصی مرده بود؛ دخمه ها یا برج های سكوت استوانه ای كه درب ورودی آنها به شكل جایگاه تیراندازی ساخته می شد با صندوقچه هایی سفالین و یا گچی، مستطیل شكل با سقف های شیبدار از دو سمت و یا هرمی شكل و یا نیمه استوانه ای بر روی یك یا چندین وجه از صندوقچه های تزیینات حلقه ای به چشم می خورد كه تكنیك به كار رفته در آن برجسته سازی، قالبی، تراش داده و یا افزوده است و در آنها صحنه هایی از موضوعات مذهبی یا مراسم مذهبی مردگان را نشان می دهند. آنها در زمین های معمولی، خرابه های بناها و یا ساختمان های غیر قابل استفاده در زیر خاك قرار داده می شدند. ساخت نوس Naus یا اتاق هایی در سطح زمین كه تفاوت چندانی با معماری آرامگاه ها نداشت، مدت ها بعد از آن رواج یافت. استخوان ها در گودال های كف بنا، یا استدان های روی نیمكت ها و یا صندلی ها و یا در حفره ها نگهداری می شدند. با این همه اجساد مردگان را نیز به همان حالت اول در آنجا می گذاشتند گویی هر دو مرحله یعنی متلاشی شدن اجساد و نگهداری از استخوان ها در هم آمیخته شده و یا در یك مكان انجام می گرفت. نبود اشیا به همراه مردگان، نشان دهنده زرتشتی بودن آداب و رسوم است.گورهای سلطنتی ساسانیان
نحوه ساخت چندین بنای سلطنتی كه متعلق به پادشاهان و شاهزادگان ساسانی است و آرامگاه آنان به شمار می رود، همان ابهام در شیوه اجرای مراسم مذهبی را نمایان می كند. البته در این میان باید، بناهای كعبه زرتشت در نقش رستم را از آنها جدا ساخت زیرا كعبه زرتشت بنایی است متعلق به دوره هخامنشیان كه در عصر ساسانیان نیز مورد استفاده قرار می گرفته است. به واقع هیچ نشانه ای مبنی بر كاربرد بنا برای برگزاری مراسم مذهبی و تدفین مردگان نه در دوره هخامنشیان و نه در دوره ساسانیان وجود ندارد در حالی كه كتیبه دیواره ای كرتر، وزیر و كاهن بزرگ دربار ساسانی در قرن سوم میلادی آن را «بنایی خیریه» می داند: موضوع عبارت است از مكانی مقدس كه در آن استاد مذهبی و پادشاه و یا عناصر سلطنتی نگهداری و بایگانی می شد. در مقابل می توان برج كوچكی را كه در نورآباد شمال بیشاپور قرار دارد و از سنگ های تراش یافته ساخته شده است و به زحمت می توان به سكوی مرتفع آن از طریق پلكان باریك دست یافت، دخمه دانست. فرض بر این است كه این برج آرامگاه بهرام یازدهم (۲۹۲.۲۷۶.م) است كه در این منطقه حكومت می كرد.
در میان غار مرتفعی كه در دره تنگ چوگان در شمال بیشاپور واقع شده است مجسمه باشكوهی از شاپور اول به ارتفاع ۷ متر وجود دارد. در پشت وی شی بزرگ و مستطیلی شكل همانند تابوت را بر روی خاك نهاده اند. بعد از گریشمن بسیاری از باستان شناسان بر آن شدند تا از این مكان اعجاب بر انگیز و دور افتاده كه قبر شاپور اول به حساب می آید، بازدید كنند. با تكیه بر این فرض، از یك سوی در یكی از نامه های مانی كه در مصر یافت شده چنین آمده است كه پادشاه در بیشاپور دار فانی را وداع گفته است، از سوی دیگر در شاهنامه فردوسی (قرن ۱۱ میلادی) و سایر متون مربوط به قرون وسطی چنین می خوانیم كه قبر خسرو اول در درون غاری مرتفع و دورافتاده است كه در دیوارهای آن صحنه هایی از مراسم سلطنتی نقاشی شده است، جسد پادشاه را در غار به صورت مومیایی شده همراه با جواهرات و به حالت نشسته بر تخت سلطنتی قرار داده بودند. اگر پادشاه كه در آن زمان به عنوان حافظ مذهب محسوب می شد، تدفین را مطابق دستورات آیین زرتشت اجرا نمی كرد، پس می توان در خصوص دامنه گسترش آداب و رسوم مذهبی زرتشت در سراسر امپرطوری ساسانی تردید به خرج داد. علی رغم تنوع واقعی در جزییات، مراسم مذهبی زرتشتیان بیشتر بر ساكنان مناطق آسیای مركزی تحمیل شده است. در مقابل وجود تعداد اندكی از بناها، گویای انجام چنین مراسمی در ایران است. بیشتر بناهای سنگی كه به صورت خالی یافت شده اند، انجام مراسم تدفین و جمع آوری استخوان ها در بین ساكنان مناطق مربوطه را نشان می دهد، هر چند كه در این حالت، تدفین مردگان در خاك بیشتر واقعی به نظر می رسد؛ در عوض قراردادن اجساد در فضای باز برای متلاشی شدن اجزای بدن، تنها به پیروان زرتشت تعلق نداشته است. زیرا حداقل یك دخمه و یك استدان در مناطق مربوط به مسیحیان آسیای میانی كشف شده است.
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی