پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
منطقهگرایی در بستر چالشهای نو

فهم اینکه تا کجا دموکراسی و اهمیت آرای عمومی میتواند سبب ترویج صلحطلبی یا برعکس مایه «جنگهای عادلانه» باشد، دشوار نیست. از روزی که جنگ ویتنام برای اولینبار رهبران سیاسی را در برابر مشتهای ویرانگر شهروندان قرار داد، روشن شد که ملتها قیمومیت بیقید دولتها را نمیپذیرند. صدای اعتراض به نقض حقوق بشر که گو در هرگوشه جهان به یکسان شنیده میشود و یا تظاهرات ضدجنگ از کاراکاس تا اسلامآباد که بر اساس ارزشهای مشترک صورت میگیرد، همه نشانههایی از جهانی شدن ارزشها و آگاهی روزافزون افراد از چیزی است که دیوید هلد، دانشمند انگلیسی آن را «دموکراسی اجتماعی جهان وطنی» مینامد. دومین تغییر در پیوندهای اقتصادی است که تا حدودی از همسانی ارزشها میان شهروندان جهان ریشه میگیرد. دولتهای کلاسیک که مرزهای جغرافیایی را حد اقتدار و حاکمیت قانونی خود تصور میکنند در برابر این موج قوی از پیوستگیها البته ناتوانی خود را به اثبات رساندهاند. واقعگرایان بر این باورند که شرکتهای تجاری به هر حال تابعی از یکی از کشورها جهان هم هستند.
این حرف هرچند نادرست نیست اما کامل هم نیست. نتیجهای که از اقتصادی شدن فضای انسانی ایجاد میشود هرگز نمیتواند در انحصار دولتهای متبوع بماند. هنگامی که قرار است، شبکههای تجاری در سرتاسر کره خاکی وسعت مییابند، فرقی ندارد که متعلق به حدود سرزمینی کدامین دولت جهان هستید بلکه دولتها مهمترین مانعی محسوب میشوند که میتواند محدودیتهای غیرضروری را به شرکتها تحمیل کنند. اتفاقا یکی از دلایلی که موجب اخلال در همسویی اروپا و ایالات متحده آمریکا در زمینه اتخاذ مواضع مشترک در برابر روسیه و ایران میشود، منافع تجاری شرکتهای غیردولتی در این کشورهاست که بحران را مساعد حال خود نمیبینند. همچنین احتراز شرکتهای تجاری آمریکایی از اجرای دقیق سیاستهای دیکته شده از ناحیه دولت فدرال ناشی از چنین پیوستگیهای اقتصادی است. در دنیای معاصر ما تعجبی ندارد که افراد منافع خود را به فراتر از مرزهای ملی تسری دهند. یک فرانسوی مشروط به آنکه منافعی در تجارت با یک تاجر چینی داشته باشد به سختی میتواند نزاع دولتهای چین و فرانسه را که بر پیکره تجارت این دو آسیب میزند، تحمل کند. اگر روزی دولتهای ملی برای افزایش رفاه و آزادی آفریده شدند، اکنون همین دولتها به معاندان آزادی و رفاه تبدیل شدهاند اما نه برای همه. دولتهای ملی در جایی به چالش شهروندان جهانگرا تبدیل میشوند که نیروهای جهانی شدن فعالانه تضاد «دولت» و «منافع» را بازتعریف کنند.
برای مثال در ماداگاسکار یا زئیر دولتها همچنان پدران رئوفی برای افراد دائما در هراس شمرده میشوند. چنانکه دولت هابزی برای فرار از هراس ساخته شده بود. بنابراین هنوز دولتها میتوانند شهروندان را برای تامین ایمنی بیشتر در برابر تحولات ناخواسته همچون برقراری عدالت اجتماعی تشویق کنند. این روند دقیقا برخلاف چیزی است که در جوامع نئولیبرال رخ میدهد؛ جایی که حدود اختیارات دولتها میل به کاهش بیشتری را نمایش میدهند. ایالات متحده در این میان واقعا یک استثناست. ممتاز بودن آمریکا در سرمایهگذاریهای فراملی و گسترش آزادی دموکراتیک مانع از آن نشده که دولت آمریکا از احساس رسالت جهانی خود برای مدیریت آزادی بکاهد؛ امری که حداقل با جنگ عراق و دکترین ضدتروریستی بوش یکبار برای همیشه فاتحه خود را خواند. در برابر جهانی شدنها، منطقهای شدنهای تازهای نیز ظهور کردند که در واقع پاسخی به شوکهای وارده بر بدنه دولتها بودند. هیچ یک از دولتهای ملی نمیتوانند به موضوعاتی پاسخ دهند که خارج از اختیارات آنهاست.
از آنجا که دولتها همواره به دنبال کسب سود شخصی رفتهاند و در محیط رقابتآمیز آنارشیک زیستهاند، اکنون مقابل چالشهای بدیع کمتر قابلیت حل مسئله را دارند. درست به همین دلیل است که نمودهای همکاری دستهجمعی در بستر همیاریهای منطقهای مقبول میافتد. سازمانها و نهادهای منطقهای در حال شکلگیری سعی دارند به موضوعاتی از قبیل تروریسم و مهاجرت و قاچاق انسان و کالا توجه جدی به خرج دهند. منطقهگرایی به واقع واکنشی بود که دولتها برای جهانی شدن افراد و اطلاعات پیشه ساختند. به این معنا دولتها نمیتوانند همچون سابق سرحد مداخله خود را به هر جای ممکن در جهان گسترش دهند. اگرچه ایالات متحده در سردمداری جهانی کوشیده بود تا با شرایط نوظهور همخوانی کند اما وسوسه و شاید سنت جهانگرایی دولت آمریکا در سالهای گذشته خلاف رویه را برگزید که پیشتر رفته بود. آمریکای کلینتون به خوبی دریافت که مرزهای قدرت در جهان همچنان رو به گسترش نهادهاند و دولتها نهتنها بازیگر موجود بلکه یکی (و شاید هنوز مهمترین) بازیگران جهانی هستند.
هزینههای مداخله چنان افزایش یافته است که به سختی تناسب هزینه و فایده میتواند به سود دولتها رقم بخورد. به خصوص اینکه برجستهترین حوزه دخالت دولتها در امنیت نظامی با گسترش سلاحهای هستهای نیز محدودتر شده است. در چنین حالتی است که رسالت عمده دولتهایی که ملتهایشان به سوی جهانی شدن گام برداشتهاند، مدیریت موضوعاتی است که از سوی شرکتها، افراد و شهروندان بدانها محول میشود. اروپا به عنوان مهد دموکراسیهای لیبرالی و جهانی شدنهای مدنی بسیار زودتر از ایالات متحده آمریکا به چنین درکی رسیده است. به هر حال از میان چالشهایی که رئیسجمهور آتی آمریکا را به خود مشغول میکند، یکی هم میزان مداخله دولت آمریکا در اقصی نقاط جهان و ترویج منطقهگرایی برای عبور از مشکلاتی نظیر تروریسم فراملی است.
دیاکو حسینی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست