یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تو لطف خدا بودی، خمینی


تو لطف خدا بودی، خمینی
اماما، امسال انقلابت، انقلابمان بیست و نه ساله می شود و من به شكرانه بیست و نه سالگی این انقلاب بزرگ روزه دارم، درست از روز ورود تو به كشور عزیزمان ایران تا روز پیروزی انقلاب، مهر بر لب زده ام شاید بتوانم افطارها از خدایت بخواهم، انقلابمان را از شر حوادث مصون دارد.
اماما، همیشه افسوس می خورم كاش بیشتر دركت می كردم، كاش چشمانم به جای دیدن انسانهای تكراری و یك شكل تو را می دید و قلبم به جای تپش اضطرابهای روزانه هنگام دیدن تو بر تپشش افزوده می شد.
آقایم، وقتی زمزمه های وجود تو را می شنیدم، سن و سالی نداشتم، وقتی هم با پدر و مادرم به تظاهرات می رفتم و شعار می دادم، دقیقاً نمی دانستم تو كه هستی؟ فقط به عكسهایت كه خیره می شدم، حسی در وجودم جان می گرفت كه با دیدن سایر انسانها در من جان نمی گرفت. پدرم آن روزها تنها كسی بود كه در این عالم هستی برایم آدم مهمی بود، گرچه شاید برای خیلیها مهم نبود، ولی برای من بود !و مهم تر، استوارتر و با صلابت تر از او در دنیای بچگی ام وجود نداشت، حتی تصور می كردم پدرم از شاهان افسانه هایی كه مادرم، برایم تعریف می كرد مهمتر است.
آقا، وقتی با عكست آشنا شدم، دیدم تو از پدرم مهمتر هستی، نمی خواستم این را بپذیرم، ولی مهمتر بودی، تو كسی بودی كه قلب پدرم را نشانه گرفته و او را اسیر و گرفتار خود ساخته بودی، دستهای گره كرده ات در عكسهای آن سالها از تو انسانی منحصر به فرد ساخته بود، گویی می خواستی با دستهایت به جهانیان نشان دهی كه اگر لازم باشد، همانند جدت اباعبدا...(ع) یك تنه با ظلم و فسادخواهی جنگید. چشمهای مهربان و با صلابتت در دیگر عكسهایت، نشان می داد كه اگر لازم باشد همانند محمد(ص) مهربان و با گذشت خواهی بود و آرامش نهفته در فراسوی نگاهت، به من می فهماند كه اگر لازم باشد همانند آقایت امام حسن مجتبی(ع)، رفتار خواهی كرد.
آقا،تو برای ایرانم سرافرازی آوردی، تو ایرانم را از منجلاب تباهی و فساد نجات دادی، تو ایرانم را دوباره ساختی، دوباره به خویشتن خود، بازگرداندی، تو اسلام را زنده كردی، تو كاری محمدی كردی، خمینی(ره).
باور دارم خداوند هر چندین صد سال، یك نفر همانند تو می آفریند، پس تو لطف خدا بودی خمینی(ره)، كه ما را سیراب ساختی. افسوس كه من در آن زمان نتوانستم وجود پرفیضت را درك كنم، ولی آقا از روزی كه سایه ات را بر سر كشورمان، نه چه می گویم، از روزی كه سایه ات را بر سر دنیا گستراندی، گرچه خود رفتی، ولی این زمین هر روزه بیشتر زیر سایه ات پر و بال می گیرد.
آقا، امروزه هر كشوری، هر انسان آزاده ای كه به نوعی در مقابل ظلم و ستم می ایستد از تو درس آموخته است.
پدر مهربانم، كاش می دیدی كه چطور لبنان آزاد شد، كاش بودی و انتفاضه فلسطین را می دیدی، كاش تظاهرات و تجمع هایی كه مردم در سراسر دنیا در مقابله با ظلم به راه می اندازند، می دیدی.
اماما، هر چه از زمان پروازت بیشتر می گذرد، غمگین تر می شوم، دلم بهانه تو را بیشتر می گیرد و عظمت تو را بیشتر درك می كنم و جای خالی تو را بیشتر حس می كنم.
آقا، می دانی نصایح و وصیتهای تو همیشه چراغ راهم بوده، هست و خواهد بود. می دانی تا به حال پس از تو در تمام تظاهرات، تجمع ها و انتخابات شركت كرده ام، چون می دانستم تو خوشحال می شوی.
می دانی، تمام عملكردم در قبال كشور و نظام جمهوری اسلامی را با معیار رضایت توست كه محك می زنم؟ خمینی عزیز می دانی، شش ماه بعد از رحلتت پدرم را از دست دادم و می دانی داغدار داغ تو، بیشتر از داغ اویم؟ رهبرم، آفریننده بهار در زمستان، تو را پاس می دارم، عظمت، صلابت، آزادگیت را، ای كسی كه به ایران و ایرانی هویت دادی، ای معرف وجود ایران و ایرانی، من مفتخرم، ما مفتخریم كه تو از مایی، كه تو در ایران دیده به جهان گشودی، كه تو ایرانی هستی، ما مفتخریم كه، یگانه ای چون تو ایرانی است.
محبوبه بوری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید