یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


گشتی در معروف‌ترین سبک‌های تئاتر خیابانی جهان


گشتی در معروف‌ترین سبک‌های تئاتر خیابانی جهان
شگردهای تماشاگرگردان
بتو اسپانیائی که نمایش مشارکت‌جویانه‌اش را در خیابا‌ن‌های بارسلون پرورش داده، توانائی و مهارت بسیار در انتخاب و هدایت تماشاگر دارد. او چنان فضای گرم و صمیمانه‌ای به‌وجود می‌آورد که افراد انتخاب شده از میان تماشاگران، می‌توانند به‌راحتی و بدون احساس خجالت بازی کنند. نمایش‌های او مطلقاً فاقد کلام‌اند و تنها از حرکات ایمائی بسیار لطیف و آوا، برای تقلید حرکات و ایجاد ارتباط استفاده می‌کنند. ملایمت وی که عامل ضروری این نوع نمایش است کاملاً با پرخاشگری بعضی از تماشاگردان‌های فرانسوی و انگلیسی متناقض است.او به محض آنکه برای شروع نمایش آماده شود با تقلید حرکات و نوع نگاه عابران، توجه آنان را به‌خود جلب می‌کند. او وسایلی ساده چون عینک، بستنی قیفی پلاستیکی و روسری با خود دارد و در لحظات مناسب از جیب‌هایش بیرون می‌آورد. رفتراش چنان آرام و تقلیدهایش چنان باشور و حال است که اگر کسی خود را با او تطبیق دهد بداهه‌پردازی جالبی به‌وجود می‌آید. به تدریج جمعیت گرد آمده و بتو در مرکز دید و در جائی نزدیک به وسایل صوتی و اشیاء مورد استفاده که خود محلشان را مشخص کرده قرار می‌گیرد. او تماشاگران را در نظمی خاص قرار داده و محوطه‌ای را باز می‌کند تا ردیف جلو مشخص شود. بعد شروع به کف زدن می‌کند که این خود فضا را اندکی بازتر می‌کند. او با استفاده از روش گفت و شنود، یک‌بار کف می‌زند، تماشاگران هم یک‌بار، سپس او دوبار کف می‌زند و تماشاگران هم دوبار، او به سرعت کف می‌زند و تماشاگران هم عمل او را تکرار می‌کنند. بدین ترتیب ورودش با کف زدن و تشویق کردن همراه می‌شود. او با حرکاتی بسیار آرام قدم به فضای نمایش می‌گذارد. او این‌کار را چندین بار تکرار می‌کند تا کسانی‌را که به‌دلایل گوناگون، چون بی‌تفاوتی، شرم یا تفرعن، خود را به جمع وارد نکرده‌اند از طریق ریشخند به صحنه آورد و...
افاده‌های افراطی
کمپانی اکسترممان پرتانسییس گروهی سه‌نفره است که شیوه قدرتمند لکوک (از پیشکسوتان پانتومیم در اوایل سده بیستم و شاگرد ژاک کوپو) اساس کارشان را تشکیل می‌دهد. آنها، علاوه بر نمایش خیابانی ”نمایش همراه با شام“ نیز اجراء می‌کنند که در آن تماشاگران به‌صورت رسمی توسط پیش‌خدمت‌های غیرعادی و کمدی همراه با اعمالی تعجب‌آور و سوررئالیستی پذیرائی می‌شوند. آنها همچنین نمایشی قوی و فشرده را به شیوه کمدی در سالن‌های تئاتر اجراء می‌کنند.در تئاتر خیابانی آنها پیشخدمت وجود دارد. نمایش آنها مخصوص فضای باز است و برای رستوران‌های بیرون که در کشورهای اروپائی وجود دارند، طراحی شده است. بهانه آنها یافتن کار است و امیدوارند که لیاقت و کارائی خود را برای مدیر رستوران و مشتریان آن اثبات کنند. آنها از شیوه‌های مبالغه‌آمیز در انجام کارها استفاده می‌کنند.
پذیرائی کردن، راه بسیار نتیجه‌بخشی است، زیرا هرکس دوست دارد برایش کاری انجام شود. بنابراین چه‌کسی از پذیرائی شدن امتناع می‌کند. به‌خصوص مشتریانی که انتخاب می‌شوند، سر جای خود باقی می‌مانند.
شیاطین آتش‌زا
الس کمدنتیس گروهی کاتالونیائی است که برای جنب‌وجوش مردم از وسایل آتش‌زا و حربه‌های ایذائی استفاده می‌کند. در اینجا صحبت از نمایشی است که توانست جمعیتی انبوه را به حرکت در آورد و تأثیری به‌سزا در آنها بگذارد. هرکس این نمایش مشهور را دیده، داستانی برای گفتن دارد.رابین مورلی یکی از تماشاگران این نمایش می‌گوید: این نمایش در جشنواره بین‌المللی تئاتر لندن ۱۹۸۵ اجراء شد و از بابت تماشای آن وجهی دریافت نمی‌شد. درباره آن تبلیغات گسترده‌ای از جمله در ضمیمه‌های رنگی روزنامه‌ها، صورت گرفت. از این‌رو جمعیت وسیعی ـ چهار، پنج هزار نفر ـ در محل پیش‌بینی شده یعنی دریاچه زینتی پارک باترسی گرد آمده بودند. قرار بود برنامه حدود ساعت ۹ شب شروع شود. تا ساعت نه و نیم منتظر ماندیم، کم‌کم آثار نومیدی بر جمعیت ظاهر می‌شد که ناگهان اجرا‌‌ءکنندگان نمایش از میان درختان و بالای ساختمان‌ها با لباس‌های رنگارنگ و ماسک‌هائی از چرم، به شکل شیاطین با مواد آتش‌زای شلعه‌ور، ظاهر شدند. دسته‌ای نوازنده با سروصدائی عجیب و نوائی نامنظم و کاملاً بلند وارد شدند و به سمت راست و چپ رژه رفتند و به تدریج مردم را به حرکت درآوردند. گروه نمایشی، مواد آتش‌زا را که از نوع خطرناک اسپانیائی بود پیش پای جمعیت پرتاب کردند. آنها با مهارت این‌کار هولناک را انجام می‌داند. دود و آتش همه‌ جا را فرا گرفته به‌طوری که امکان دیدن اطراف را سلب می‌کرد. هوا به تاریکی می‌رفت و فضا به‌وسیله نورافکن‌ها روشن می‌شد...گروه الس کمدنتیس همانند گروه‌های آرکائوس و روآیال دولوکس بی‌نظیرند. این گروه، تنها به جاهائی می‌روند که بتوانند کارهای مطابق میلشان را انجام دهند. آنها برای این نمایش، مجبور شدند با سرپرست یکی از مراکز آتش‌نشانی تماس بگیرند. سیاست آنها ایجاب می‌کرد که تنها میزان محدودی از کل نمایش را گزارش دهند. برای نمونه، سرپرست مربوطه، از ریختن آتش بر سر مردم مطلع نبود. گفته می‌شود پلیس ویژه جعبه‌های حاوی وسایل آتش‌زا را به‌دلیل آنکه به‌صورت قاچاق وارد کشور شده بود، توقیف و ضبط کرد. این تخلفات سبب جلوگیری از ورود مجدد این گروه به لندن شد.
خشونت غیرمنتظره
کریس لینهام، اجراء‌کننده‌ای است که کارش را از تئاتر خیابانی شروع کرد و آن را در کاباره ادامه داد. در حرفه‌اش بسیار موفق بود چنانکه توانست در سال ۱۹۹۰ سریال تلویزیونی شش قسمتی‌ای را تهیه کند و آشوبگران دیگر از جمله لئوباس را در آن شرکت دهد. او از اینکه آزاد است تا کاری را که مطابق میلش نیست انجام ندهد و امکان سفر به کشورهای دیگر برایش میسر است، لذت می‌برد. او از سطح خیابان که برای اجراء نمایش کثیف است شکایت دارد و همین امر باعث شده که کارش را به کاباره منتقل کند. البته دلیل دیگر این است که احساس می‌کند موقعیت تئاتر خیابانی در انگلستان بیش از حد مطمئن و قابل پیش‌بینی شده و دیگر مثل گذشته طبیعی و بی‌پروا نیست. به‌نظر می‌رسد که کریس در دوره‌ای از کارش که در خیابان اجراء می‌شد خود را از پیش آماده نمی‌کرد و بنا به شرایط، محیط و تماشاگران به بداهه‌پردازی می‌پرداخت. که این‌کار به‌دلیل غیرقابل اعتماد بودن خطرناک است و احتمال دارد گاه بسیار خوب انجام گیرد و گاه با شکستی وحشتناک روبرو شود.شخصیت پیش‌بینی ناپذیر وی که لحظه‌ای دوستانه و پرمحبت است و لحظه‌ای دیگر بی‌نهایت پرخاشگر، برای تماشاگر ایجاد خطر می‌کند. او با خشونتی پنهان، به حرکاتی غیرمنتظره همچون پرتاب خود به این‌سو و آن‌سو، دست می‌زند یا حالت کسانی را می‌گیرد که احتیاج مفرط به قضای حاجت دارند، او تماشاگران را به کیسه پلاستیکی پرباد کتک می‌زند. اگر تماشاگران مطابق دستور وی جواب صریح ندهند، با پرتات تخم‌مرغ خام آنها را تهدید می‌کند و اینکه چه‌کسی آماج حملات او خواهد بود، موجب ایجاد تنش می‌شود. او بسیاری از تهدیدهایش را عملی می‌کند و مقتدر هم هست اما او تا چه حد می‌تواند پیش برود؟ او تا حد نهائی هر چیز پیش می‌رود. قربانی بدون کفش ردیف جلو برای برای دقایقی چند با نگرانی از دست‌دادن کفش باقی نگاه می‌دارد و سپس ماجرا را چنین دنبال می‌کند: ”کفش به صحنه بازگردد“. مطابق دستور وی کفش به صحنه پرتاب می‌شود؛ ”حالا پنجاه کفش دیگر هم بفرستید.“!
نفس‌گرایان
لئوباسی اجراء‌کننده‌ای در ایتالیا است، اما از آنجا که خانواده‌اش سیرک‌بازهای دوره‌گرد بودند، اجداد وی چند ملیتی‌اند. او این روزها به‌ندرت نمایش خیابانی اجراء می‌کند و اغلب در دیسکو تک‌های میلان و جاهای دیگر فعالیت دارد. کار اصلی او تقلیدی جدی از فیلسوف‌ها و آدم‌های عوام‌فریب است. او بنیانگذار جامعه نرونی‌های جدید است که ادعا می‌کنند با نظریه‌ای نفس‌گرایانه منتسب به امپراتور نرون به مقابله با مادی‌گرائی عقلائی مدرن برخاسته‌اند. او با اجراء یک برنامه هفتگی در تلویزیون ایتالیا که در نقش نرون ظاهر می‌شود، به شهرت فراوان رسیده است.نمایش‌های او براساس دیدگاهی کاملاً هوشمندانه از اروپای مدرن مردم‌سالار که عوامل زیانباری چون جنگ و فقر را که موجب پیدایش ”کمدیادل‌آرته“ شده، به جهانیان تحمیل نکرد، شکل گرفته است. او علاقه دارد خود را در قالب شخصیتی قرار دهد که به پدرسالاری، خود بزرگ‌بینی و دیکتاتور منشی تجارت‌پیشگان خیالاتی ضربه بزند.نمایش خیابانی او متنوع است. یک‌بار برای آنکه نشان دهد شهر مورد حمله قرار گرفته است با جت‌های نیروهای هوائی پروازی نمایشی ترتیب داد. نمایش تک‌نفره او در جشنواره تئاتر خیابانی لیمبورگ در سال ۱۹۸۹ به‌گونه‌ای طراحی شده بود که قابلیت تکرار و جابه‌جائی داشت و مناسب تماشاگران محلی آلمان بود. در محوطه نمایش پایه مجسمه‌ای قرار داشت که با طناب‌های نرده‌ای شکل کوچک محافظت می‌شد.لئوباس بازرگانی میانسال با سری طاس و عینک و کیف‌دستی مردانه وارد محوطه می‌شود. با چهره‌ای عبوس به آرامی قدم می‌زند و به تماشاگران چشم می‌دوزد. بعد روی پایه مجسمه می‌رود حالتی با شکوه و آمرانه به‌خود می‌گیرد و گهگاه سرش را با تکبر پائین آورده به جمعیت گردآمده نظر می‌اندازد.حداقل پنج دقیقه به همان حال می‌ماند به‌طوری‌که به تدریج تماشاگران بی‌حوصله می‌شوند. او آنها را برای عصبانی شدن بعدی آماده می‌کند. اگر کسی به وی نزدیک شود، ناگهان از تفنگ آب‌پاشی که درون کیف‌دستی‌اش جای داده به او آب می‌پاشد. سرانجام تماشاگران را مخاطب قرار داده و با لحنی متکبرانه چون سیاستمداران شروع به صحبت می‌کند و برای آنکه اعتبار خود را بالا ببرد از میکروفون هم کمک می‌گیرد. هدف او بیشتر آشوب‌گری است تا سرگرم کردم. کارهایش نیز بیشتر در جهت تبلیغ اندیشه‌های سیاسی است.
اعتراض سیاسی
این روزها در انگلستان کمتر تئاترهای سیاسی بیرونی اجراء می‌شوند. از موفق‌ترین آنها در گذشته‌ها تئاتر انجمنی کاونت‌گاردن بود. این گروه در میانه دهه هفتاد در جریان مخالفت با تجارتی شدن منطقه کاونت گاردن که بناهای کلاسیک را به دفاتر اداری و منازل را به میکده‌ها تبدیل می‌کردند، شکل گرفت. پس از آنکه توانستند اعتراض خود را به این جریان اعلام و حرف خود را به کرسی بنشانند، به موضوعات وسیعی در ارتباط با سیستم سرمایه‌داری، چون عملکرد مجلس، اثرات فن‌آوری نوین ارتباطات، انرژی هسته‌ای و آلودگی هوا پرداختند. این موارد که صرفاً جنبه محلی نداشت به آنها این امکان را داد تا به جشنواره‌های خارج از لندن و دیگر مناطق اروپا سفر کنند.دلقک‌های سرخ دماغ
لیسیدی یک گروه دلقک روسی ساکن مسکو است. در سال‌های پیش از ایجاد فضای باز سیاسی، سنت موفقی در روسیه جاری بود که همان سیرک دلقک‌ها بود. آنها بخشی از برنامه‌هاشان را به استهزای نظام استبدادی اختصاص می‌دادند. لیسیدی از گروه‌های پرورش‌یافته این سنت بود اما به سبب دیدگاه ژرف و حاکم بر آن، مورد استقبال توده‌ها قرار نگرفت. البته به‌تدریج پیروان قوی زیرزمینی به‌دست آمده و بعد با تحولاتی که در سیاست آن کشور پدید آمد از پشتیبانی رسمی نیز برخوردار شد و توانست صف‌های طولانی و تماشاگرانی انبوه گرد آورده و به خارج هم سفر کند. این گروه در تابستان ۱۹۸۹، پیش از برداشتن دیوار برلین در مجموعه نمایشی کاروان میر (در زبان روسی به معنای صلح) که از ده گروه نمایشی در شرق و غرب اروپا تشکیل شده بود، شرکت داشتند و به اتفاق آنها از مسکو و لنینگراد (سن‌پترزبورگ امروز). به راه افتادند و تا پراگ و ورشو و بعضی شهرهای اروپای غربی رفتند و نمایش اجراء کردند. ”کاتاستروف“ نمایشی بر اساس سانحه چرنوبیل بود. اما فراتر از بازنمای مستقیم این رویداد، خلق فاجعه‌ای از فن‌آوری بود که با روشی بی‌نظیر اجراء می‌شد. در وهله نخست به‌نظر می‌رسید که اجراء چنین نمایشی از گروه دلقکی بعید باشد. اما این تصور تنها در غرب حاکم شده که دلقک‌های سرخ‌بینی ارتباطی با واقعیت‌های هولناک دنیای مدرن ندارند.این نمایش هنگام شب و با هفت بازیگر اجراء شد. تماشاگران در سه سوی محوطه‌ای چهارگوشه که بنا به‌دلایل ایمنی مرزبندی دقیقی داشت، قرار گرفتند.ضلع چهارم مخصوص خودروهای حامل وسایل نور و ابزار مورد نیاز بود، در هر چهارگوشه محوطه بشکه‌های نفت مشتعل گذاشته بوند که پیش از شروع نمایش با ایجاد نور و دود و حال‌وهوای سرزمین مخروبه و متروکه‌ای را باز آفرینی کند.
دستگاه‌های مدفوع جمع‌کن
فورک برد فانتسی یک نمونه خوب از هنر اجرائی شادی‌آور است. گروهی سه نفره ساکن دیوان، متشکل از دو برابر ”تیم“، ”کریس بریتون“ و همچنین ”پنی ساندرز“ عروسک‌ساز که در سال ۱۹۸۰ به آن دو ملحق شده است. آنها ابتدا در سالن‌های تئاتر کار می‌کردند اما از هنگامی‌که با جمعیتی سرزنده ارتباط مستقیم پیدا کردند تعدادی نمایش بیرونی نیز عرضه کردند. در یکی از آخرین آثار نمایشی بیرونی آنها، دو کارگر با لباس سراپا قرمز ـ متضاد با رنگ محیط پارکی که محل اجراء نمایش بود ـ هر دو مجهز به دستگاه‌های عجیب و غریب قابل حمل و مناسب باغبانی ماشینی ظاهر می‌شوند. یک نمونه از دستگاه‌های آنها نوعی مدفوع جمع‌کن پیشرفته بود که از یک بادبزن برقی و یک موتور برف پاک‌کن اتومبیل ساخته شده بود.
مکان‌های نامتعارف
داگ تروپ از سرشناس‌ترین نمایشگران تئاتر بیرونی هلند است که به تازگی فعالیت خود را در سالن‌های متعارف نمایشی نیز آغاز کرده، اما شهرت فراوان آن به سبب سابقه طولانی نمایش در فضاهای بیرونی و مکان‌های غیرمتعارف چون کلیساها، انبارها و کارخانه‌های متروکه و ایستگاه‌های قطار است. این گروه کارش را از سال ۱۹۷۵ آغاز و ده‌سال نخستین را صرف تجربه‌اندوزی در شیوه‌ها و فنون گوناگون کرده و در شش سال آخر پایه‌ای استوار برای توفیق روزافزون و جهانی خود بنا نهاد و اکنون بیش از سه برابر میزان ظرفیتش پیشنهاد کار دریافت می‌کند. وارنروان ویلی کارگردان هنری، خاستگاه گروه را چنین تشریح می‌کند:
ما بیش از همه تحت‌تأثیر نمایش‌های انگلیسی هستیم. مشخصاً سه سال گاه و بیگاه با آنها همکاری داشته‌ام. ما نه تنها از عقاید هنری بلکه از روش‌های آنها در سازماندهی، گذشته و حال نیز آموخته‌ایم.پیش از آغاز همکاری با داگ تروپ می‌بایست راهمان را انتخاب می‌کردیم. در آن زمان تئاتر جسمانی گروتفسکی و اپن تیاتر فعال بودند و افراد آن تحت تمرین‌های بسیار فشرده قرار می‌گرفتند و فعالیت‌های آنها به تمرکز خارق‌العاده انرژی استوار بود. من احساس می‌کردم این گروه‌ها غرق دنیای خود هستند. بنابراین، گروه‌های انگلیسی را که رابطه‌ای خیلی راحت و آزاد با تماشاگر دارند ترجیح دادیم.
ستاکرااستیلتس
تلفیق سیرک، رقص و پیکرتراشی
گروهی استرالیائی متشکل از سه رقصنده چوب پا و سه نوازنده طبل و سنج و ارگ هستند. رقصنده‌ها مهارتی بی‌نظیر در ایستادن بر چوب دارند و آکروبات و رقص را به‌خوبی تعلیم دیده‌اند. آنها توانائی آن را دارند که با چوب پا پشتک بزنند و با توانائی حیرت‌انگیز و بدون یاری گرفتن از کسی یا چیزی از زمین برخیزند. نمایش شامل سه قطعه نسبتاً ساده از حرکات طراحی شده است. در قطعه اول آنها باتوم‌هائی در دست و لباسی یکسره به تن دارند که صورت و اندامشان را کاملاً می‌پوشاند به‌طوری‌که شبیه حشراتی با دست‌های بلند به‌نظر می‌رسند. در قطعه دوم این لباس را از تن بیرون می‌آورند تا آزادانه از زمین بجهند و تعادل‌های آکروباتیک و پیچ و تاب‌های بدن خود را به نمایش گذارند. در قسمت سوم، آنها پرچم‌هائی رنگارنگ برای ایجاد نقش و نگار در محیط با خود حمل می‌کنند، در این نمایش برای خلق ماجراجوئی ناشی از روابط این سه تن تلاش چندانی صورت نمی‌گیرد، گرچه به نوعی رویاروئی میان چوب‌های بلند وجود دارد. نمایش بیشتر به ارتباط‌های فضائی و شکل‌های خارق‌العاده‌ای که آنها قادرند با ساق‌های بلند خود خلق کنند، اهمیت می‌دهد آنها شبیه به کالیدوسکوپ‌های تندیسه‌واری هستند که همواره در وضعیت‌های متغیر قرار می‌گیرند تا تعامل‌های فضائی تازه‌ای خلق کنند و با جنبه‌های دیداری، منظره‌ای سرگرم‌کننده به‌وجود آورند.زیرا هر یک از آنها از مهارت‌های شگفت‌انگیز و انعطاف‌پذیری فوق‌العاده در اجراء حرکت‌های مشکل برخوردارند. حرکت‌هائی که انجام آنها غیرممکن به‌نظر می‌رسد. ستاکر استیلتس به میزان قابل ملاحظه‌ای آموزش دیده و روشی بدیع برای تلفیق مهارت‌های سیرکی با رقصیدن مدرن و پیکرتراشی آفریده است.
خلاقیت با هندوانه‌های سنگین
پال موروکو نمایشاگر امریکائی ساکن بریتانیاست که موفق شده نمایش‌های تردستی نسبتاً ساده را در سطح بالائی از تئاتر خیابانی ارتقاء دهد. او به تردستی‌های ابتدائی و متداول با انواع میوه می‌پرداخت، هندوانه‌های بزرگ و سنگینی را بالا و بالاتر پرتاب می‌کرد تا لحظه خلاقیت فرا رسد. آنچه او را متمایز می‌ساخت، مهارت‌های وی نبود، بلکه دید باز او بود نسبت به هرچیزی که جمعیت را هیجان‌زده و نمایش را زنده و تازه نگه‌می‌داشت.
لرزیدن در تابستان
دوره گردی با لباس مندرس در کنار خیابان ایستاده و می‌لرزد. او حتی در روزهای گرم تابستان هم می‌لرزد. برای او همیشه زمستان است. گاری دستی عجیبی دارد با چرخ‌هائی در اندازه‌های مختلف که در آن رادیوئی چوبی و قدیمی آنتن‌دار، یک ترومپت، یک سبد حصیری و دسته‌ای هویج حمل می‌کند. چرخ‌های آن تعدادی دنده دارد که یک اسباب‌بازی استوانه‌ای شکل را می‌چرخاند که با وارونه شدن صدای کشتی می‌دهد، این صدا همواره با حرکت گاری شنیده می‌شود. کوین بردکینگ نمایشگر ساکن بروکسل است که پیشینه‌اش سیرک‌های امریکائی و آموزشش در مدرسه لکوک بود. مهارت‌های فراوان سیرکی او با ابتکارات خارق‌العاده و توانائی در خلق نمایش‌های پرشور و آرام کامل می‌شود. تعداد اندکی از نمایشگران قادرند یک خیابان پر رفت‌و‌آمد را متوجه خود کنند. ایجاد اخلال در عبور و مرور و برانگیختن خشم رانندگان شهامت بالائی لازم دارد. حتی بیش از آن، سنجیدگی و مدیریت قوی برای وارد کردن صف طویلی از رانندگان عصبانی به یک بازی. او با ایجاد رابطه‌ای دوستانه با یکی دو نفر نمایش خود را شروع می‌کند. درخواست کوین آن است که مردم سعی کنند برای لحظاتی فراموش کنند که باید جای دیگری باشند و از جائی‌که اکنون هستند لذت ببرند. کوین بروکینگ چرا می‌خواست از خیابان عبور کند؟ بدون شک قصد او رفتن به آن‌سوی خیابان نبود!
لال‌بازی
بیم مسیون بنیانگذار کمپانی مامرودادا می‌گوید: ما گروهی متشکل از شش نمایشگر با ملیت‌های گوناگون فرانسوی، برزیلی، آمریکائی و انگلیسی هستیم. کار ما در سال ۱۹۸۵ از ائتلاف شاگردان سابق لکوک و اعضاء گروه کابودل در شهر برستول آغاز شد. کابودل نظریه سیرک تئاتر را در اواخر دهه ۱۹۷۰ عملی کرد و ما مراحل بعد از آن را برعهده گرفتیم. ما مرودادا از پیوند نمایشگرانی پدید آمد که در کارشان خبره بودند و این همکاری آزاد، در مدتی کوتاه نمایشگران تک را به گروهی صاحب سبک و نظام‌مند تبدیل کرد. ما در نخستین سال فعالیت خود قطعه‌ای بیست دقیقه‌ای را براساس نمایش‌های لال‌بازی اجراء کردیم و منجر به تولید شیوه‌ای شد که ما سال‌ها برای اعتلای آن کار کردیم. مضمون مرگ و تجدید حیات و جذبه دادا که ما را به تلاش برای ایجاد آمیزه‌ای از مهارت‌ها، شیوه‌ها و تخیلات هدایت می‌کرد ارتباط مستقیم ما را با تماشاگران تثبیت کرد. این آمیزه از پشتوانه فرهنگی متنوع درون گروه برخوردار بود.
تشکل ویرانگر
ف.د.ب (FDB) که از کاتولینا آمده، جنبه‌های فرهنگی برای کشف اشکال جدیدی از رویاروئی با جمع را تجزیه می‌کند.”...ف.د.ب یک پدیده اجتماعی؛ یک گروه، یک جمع رفیقانه یا انجمنی با تعلقات خاص نیست، ف.د.ب تشکلی ویرانگر درون چشم‌انداز تئاتر امروز است.“ فیورادلس باوس (ف.د.ب) هنگامی‌که نمایش آکسیونز را در جشنواره تئاتر و رقص نو، در سال ۱۹۸۷ در لیسبون اجراء کرد، تماشاگران دچار شگفتی شدند. این گروه نمایش را چنین توصیف کرد: ”تکرار یک فضای مشخص، یک بازی فاقد قوانین، یک سیلی بر چهره. ما مطمئن نیستیم تماشاگری که از اینجا می‌رود همانی است که آمده، اما از انفجارها و راه و روش‌های تکان‌دهنده خود مطمئن هستیم.“
هر ۸ سال یک‌بار
حرکت جمعی هیلیگدومسوارت قرن‌هاست که هر هشت‌سال یک‌بار انجام می‌پذیرد. این نمایش عظیم در عین حال که یک رویداد مذهبی است، غرور شهروندی را نیز برمی‌انگیزد. هزاران نفر چه به‌صورت شرکت در حرکت جمعی و چه در طراحی و ساخت دقیق وسایل و لباس‌های رنگارنگ، به‌کار گرفته می‌شوند. در آن علاوه بر جمعیت و تصاویر، موسیقی زنده با ترکیب عجیبی از سازهای برنجی و سرودهای مذهبی کلیسائی اجراء می‌شود و در انتها حرکت جمعی منظمی صورت می‌گیرد که بیشتر به حرکات موزون می‌ماند.منشأ این حرکت جمعی قرون وسطائی، نشان دادن یادگاری‌های قدیسان در اطراف و اکناف شهر بوده است. زیرا آنها را به‌طور معمول در جائی بسته و دور از دسترس نگاه داشتند و این راهی بود که مردم اجازه پیدا می‌کردند تا با نزدیک شدن به اشیاء، با قدیسان تماس برقرار کنند. این آثار با تصویر ذهنی از یک قدیس که به‌صورت تندیس یا تابلوئی زنده از یک صفحه زندگی آنها ساخته شده‌اند، همراه می‌شدند. یکی از آنها دریانوردی را نشان می‌دهد که بر کشتی‌ای نشسته و دستهایش را برای کسب بصیرت به سمت آسمان گرفته بود.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید