دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
نوجوانان، جوانان و بحران هویت
![نوجوانان، جوانان و بحران هویت](/mag/i/2/6hxld.jpg)
حتما شما هم شب وقتی كه بیخوابی به سرتان زده یا وقتی كه اتفاق غیرمنتظرهای برایتان افتاده به این فكر افتادهاید: بالاخره من كی هستم؟ دو نفر از روانشناسهای مشهور دنیا به سوال شما جوابهای مفصلی دادهاند : اریكسون و مارسیا.
● روزی روزگاری اریكسون
اریك اریكسون كسی كه اصطلاح بحران هویت را ساخت، اغلب دوران زندگی خود را در جستوجوی هویت خویش گذراند. او در ابتدا نقاش بود، سپس روانكاو، انسانشناس، تاریخنویس روانشناسی و بالاخره استاد دانشكده پزشكی شد.
اما جالب اینكه این روانشناس مشهور كه حتی بچههای سال اول روانشناسی كشورهای جهان سوم او را میشناسند، هیچ نوع مدرك دانشگاهی نداشت!
نظریه او در روانشناسی رشد، مثل همه نظریههای دیگر، بازتابی از زندگی شخصی اوست: پیشینهای كه هنر، مسافرتهای زیاد، تجربیات در فرهنگهای گوناگون، و یك عمر جستوجو برای هویت خویش را در بر دارد. اریكسون معتقد بود كه هر فرد كهنسالی در زندگی خویش از هشت مرحله عبور كرده است. در هر مرحلهای تلاش روانی اجتماعی خاصی به شكلگیری شخصیت كمك میكند. این تلاش از نوجوانی تا جوانی به صورت بحران هویت در میآید یعنی نقطه عطفی در زندگی فرد كه میتواند شخصیت را تقویت یا تضعیف كند.ما این مراحل را خیلی فشرده مرور میكنیم و سپس به مراحلی میپردازیم كه با هویت رابطه تنگاتنگی دارند یعنی نوجوانی و جوانی.
▪ مرحله اول:
نخستین سال زندگی یا نوباوگی : بحران كودك در مرحله اول بحران اعتماد است. او یا اعتماد میكند و یا نه. اگر والدینش نیازهای او را به درستی تامین كنند او این بحران را پشت سر میگذارد و به عنوان نوباوهای خوشبین به مرحله دوم میرود.
▪ مرحله دوم:
سال دوم زندگی یا اوایل كودكی: بحران این دوره بحران تردید و استقلال است. او یا انسانی خود پیرو میشود و یا همیشه در مقابل كارها تردید دارد. اگر والدین هر كاری را كه كودك به تنهایی از پسش برآمد تقویت و تشویق كنند، یك كودك مستقل به مرحله سوم میرود.
▪ مرحله سوم:
سال سوم تا پنجم زندگی: اریكسون به این مرحله <دوره بازی> میگوید. كودكان پیشدبستانی به مرحلهای میرسند كه میتوانند بر اساس اراده مرحله قبل خودشان، فعالیتهایی هدفدار را آغاز و اجرا كنند. اگر والدین كودك را از این كارهای خلاق منع كنند او احساس گناه میكند و از اهداف خود متنفر میشود وگرنه یك كودك با هدف و مبتكر به سالهای دبستان و راهنمایی وارد میشود.
▪ مرحله چهارم:
از شش سالگی تا بلوغ: در مرحلهای كه اریكسون به آن <دوره مدرسه> میگوید دنیای اجتماعی كودكان از خانواده گستردهتر میشود. او حالا دیگر با همسالان و معلمان و دیگر بزرگسالان نیز رابطه اجتماعی دارد. او در این مرحله یاد میگیرد كه سختكوشانه مهارتی را بیاموزد و قواعد همكاری را رعایت كند. اگر این تلاش به جایی نرسید، كودك احساس حقارت میكند. اگر این حقارت زیاد تكرار شود او احساس ركود میكند وگرنه كودك شایسته وارد مرحله بلوغ میشود.
▪ مرحله پنجم:
نوجوانی: دورهای كه از بلوغ تا اوایل بزرگسالی طول میكشد و یكی از مهمترین مراحل رشد است. در پایان این دوره ، فرد باید تصویر روشنی از هویت خود داشته باشد. این مفهوم در ادامه بیشتر توضیح داده میشود. بزرگسال جوان مرحله ششم یا میتواند با یكی از افراد جنس مخالف احساس صمیمیت كند و با او ازدواج كند یا اینكه منزوی میشود.
میانسال مرحله هفتم یا به خوبی از پس تربیت بچهها و انتقال تجربیاتش به آنها بر میآید و یا احساس در خود ماندگی و ركود میكند. او علاوه بر بچهها در این مرحله اندیشهها و دستاوردهای تازهای نیز تولید میكند. در واقع او یك مولد خوب میشود و به مرحله پیری پا میگذارد.
پیران مرحله هشتم یا آخرین مرحله اگر خوب از همه مراحل زندگیشان گذشته باشند احساس انسجام میكنند. یعنی او با وجود كاهش تواناییهای جسمی و عقلانی احساس كامل بودن و یكپارچگی میكند وگرنه احساس ناامیدی میكند.
● هویت در نظر اریكسون
گفتیم كه در دوره بلوغ نوجوان میخواهد هویت فردی خود را جدا از هویت خانوادگی بنا كند. اریكسون بر این باور بود كه بحران هویت، بخش طبیعی و جدایی ناپذیر رشد روانی سالم است. به نظر او فرد در این بحران میكوشد تا با امتحان كردن ارزشهای مختلف و احتمالا تلفیقی از آنها به درك یكپارچهای از خود برسد. اریكسون میگوید هویت از دو منبع سرچشمه میگیرد: تایید یا رد آنچه فرد در كودكی با تقلید از والدین به آن دست یافته و موقعیت تاریخی اجتماعی خاصی كه نوجوان در آن قرار دارد.
در جوامع مدرنتر و پیچیده تر این بحران هویت پیچیدهتر است. از طرفی امكانات و سبكهای زندگی نامحدودی در محیط وجود دارد كه فرد میتواند آنها را آزمایش كند. از طرفی دیگر برخلاف جامعههای سنتی كه فرد نوجوان هویت شغلی، جنسی و جهانبینیاش را به یك باره در بلوغ كسب میكند (مثلا قبایل سرخپوست) در جوامع شهری این دستیابیها مطابق نیستند. یعنی نوجوان ممكن است به هویت جنسی دست پیدا كرده باشد، یعنی تصویر روشنی از جنسیت خود داشته باشد اما به هویت شغلی دست نیافته باشد. در بهترین شرایط بحران هویت باید در۲۰ تا ۲۵ سالگی حل شود تا فرد بتواند مسائل مرحلههای بعد را حل كند.
اگر فردی در این سنین به هویت خود دست یافت درك روشن و یكپارچهای از جنسیت، علایق و تواناییهای شغلی و جهانبینیاش خواهد داشت وگرنه آن گونه كه اریكسون میگوید او دچار <سردرگمی هویت> میشود. البته اریكسون تاكید میكند كه بذر هویت در همان سال اول زندگی ریخته میشود و در مراحل بعد رشد میكند اما جایی كه خودش را خیلی پررنگ و به صورت یك بحران نشان میدهد، سالهای بعد از بلوغ است. كمیسردرگمی برای جست و جوی هویت افراد ضروری ست اما اگر سردرگمی خیلی زیاد باشد و طول بكشد، ممكن است بیمارگونه شود. یعنی فرد مدام از شغلی به شغل دیگر، از یك همسر به همسر دیگر و از یك جهانبینی به جهانبینی دیگر در رفت و آمد باشد.
اگر بحران حل شود فرد به یك معیار درونی در مورد زندگیاش دست پیدا میكند. او دیگر به راهنمایی والدین نیاز ندارد بلكه به ایدئولوژیهای مذهبی و سیاسی خودش اطمینان دارد.
اعتمادی كه در مرحله اول آموخته شده است پایه ایمانی است كه فرد به آینده خود دارد. در واقع او تا به دیگران اعتماد نكند، نمیتواند به نظر خودش درباره آینده ایمان داشته باشد.در شدیدترین حالت حل نشدن بحران هویت فرد یا به احساس تردید همیشگی دارد یا میل به تمرد همیشگی. یعنی یا اعتماد به نفس شدیدا پایینی دارد كه مانع میشود كه آنها ابراز وجود كنند و یا در مقابل هر چیزی كه صاحبان قدرت میگویند، مخالفت میكنند و سرسختانه به گروههایی میچسپند كه عموم جامعه آنها را قبول ندارد. آنها تنها به این دلیل وارد آن گروهها میشوند كه رسمها و عقاید آن گروهها مورد قبول جامعه نیست وگرنه حقانیت گروه برایشان مهم نیست.
● وضعیتهای هویت از دیدگاه جیمز مارشیا
شاید مارشیا بزرگترین خدمت را به اریكسون كرده باشد. او علاوه بر اینكه پرسشنامهای را طرحریزی كرد تا بتوان نوع هویت افراد را مشخص كرد، نظریه اریكسون را هم گسترش داد و چیزهایی به آن اضافه كرد.
او معتقد بود كه ممكن است ما از سالهای پیش از دبیرستان تا سالهای آخر دانشگاه را درگیر هویت خویش باشیم. به نظر او تعلیق هویت در دو سال اول دانشگاه یعنی ۱۸ تا ۲۰ سالگی به اوج خود میرسد.
چهار وضعیت هویتی مارشیا اینگونه طبقهبندی میشود:
۱) دستیابی به هویت:
این افراد بحران هویت را پشت سر گذاشتهاند. مواضع فكری خاص خود را دارند و آن دسته از ارزشهای مذهبی و سیاسی خانواده را كه با هویتشان همخوان نبوده است كنار گذاشتهاند.
۲) وقفه هویت یابی:
این گروه ظاهرا بحران هویتی ندارند. آنها بیچون و چرا ارزشهای نسل قبل از خود را پذیرفتهاند. در واقع آنها در بخش اكتشاف هویت خود میلنگند و احتمالا اگر رویداد مهمی ارزشهای آزمون نشده آنها را به چالش بطلبد، احساس سردرگمی خواهند كرد.
۳) تعلیق هویت:
این جوانان در حال تجربه كردن بحران هویت هستند. آنها هنوز بین علایق خود و برنامههای والدین تعارض دارند و فعالانه میكوشند این بحران را پشت سر بگذارند. این افراد در بهترین شرایط آدمهایی حساس، اخلاقی و روشنفكر و در بدترین شرایط افرادی مضطرب، مردد و جزم اندیش به نظر میرسند.
۴) پراكندگی هویت:
این اصطلاح همان " سردرگمی هویت" اریكسون است. این افراد چه بحران هویت را پشت سر گذاشته باشند و چه نگذاشته باشند، به هر حال مفهوم یكپارچهای از خود ندارند. آنها مخصوصا در بخش <عمل> میلنگند. مثلا كسانی كه میگویند ما مسیحی هستیم اما اعمال مذهبی مسیحیت را انجام نمیدهند. مارشیا میگوید كه هر چه در سنین بالاتر جستوجو كنیم، میبینیم كه افراد بیشتری به هویت خود دست یافتهاند.
● هویت خود و ازدواج با دیگری
قبل از اینكه افراد بتوانند در زندگی زناشویی موفق باشند باید هویت خود را تثبیت كرده باشند. این حرف را سالها پیشتر اریكسون بر اساس نظریه روانشناسی رشد خود گفته بود. پژوهشگران در یك تحقیق جالب به بررسی این فرضیه پرداختند. آنها از یك روش تحقیق به نام پژوهش طولی استفاده كردند. آنها نمونهای از زنان آمریكایی را از ۲۱ تا ۵۴ سالگی بررسی كردند. آنها علاوه بر این سنین ابتدایی و انتهایی آنها را در ۲۷، ۳۴ و ۵۲ سالگی هم بررسی كردهاند. آنها در طول این سالها علاوه بر سطوح هویت فردی نوع هویت زناشویی را نیز ارزیابی میكردند. این انواع چنین بودند:
▪ تثبیت شده یعنی زنانی كه خود را به صورتی كه هم علایق خودشان و هم رابطه زناشویی میگفت تعریف میكردند.
▪ مقید، زنانی كه فكر میكردند زندگی زناشویی آنها را محدود كرده است .
▪ هویت سر در گم یعنی آنهایی كه مطمئن نبودند چرا ازدواج كرده اند و نمیدانستند در زندگی زناشویی شان كیستند.
▪ نتایج نشان داد كه زنانی كه هویت تثبیت شده داشتند بیشتر احتمال داشت كه زندگی زناشویی تثبیت شدهای داشته باشند. این نتایج كاملا با حرف اریكسون همسو بودند.
افراد بدون اینكه درك روشنی از اینكه چه كسی هستند داشته باشند نمیتوانند به راحتی رابطه ای صمیمی با همسرشان داشته باشند؛ رابطه ای كه در آن همسری مجزا و در عین حال برابر باشند. هویتهای سر در گم موجب هویت زناشویی سردرگم میشوند و هویتهای مطمئنتر قبل از ازدواج اغلب هویتهای مطمئنتر بعد از ازدواج را به وجود میآورند.
چگونه بحران هویت راحتتر طی می شود؟
▪ عجله نكنیم و نگران نباشیم. همین كه بدانیم این بحران طبیعی است، از بلوغ شروع میشود در هجده تا بیست سالگی به اوج میرسد و از بیست تا بیست و پنج سالگی یك جوری باید جمعش كنیم، بیشتر راه را پیمودهایم.
▪ با عقاید مختلف آشنا شویم و آنها را بررسی كنیم. این كار موجب میشود كه ما در دام وقفه هویت و جزماندیشی نیفتیم.
▪ تواناییهای خود را در نظر داشته باشیم. برای دستیابی به یك جهانبینی خاص و یك شغل خاص علاوه بر علاقه، به تواناییهای خاصی نیاز است. باید بدانیم كه آیا از عهدهاش بر میآییم؟
▪ انعطافپذیر باشید. اینكه ما در مرحله تعلیق هویت باشیم و مدام از این عقیده به آن عقیده بپریم، تا زمان خاصی بد نیست اما اگر در هر عقیده پافشاری زیاد كنید در آن لحظه دیگران را اذیت میكنید و بعدا خودتان پشیمان میشوید.
سعید بینیاز
منبع : روزنامه سلامت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست