جمعه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴ / 9 May, 2025
مجله ویستا
اختلال روانی و خشونت: آزمونی از وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا

پس از یک دهه تحقیق، شواهد قابل ملاحظه بدست آمده نشان میدهد که مردم با داشتن اختلالات روانی بطور معناداری احتمال بیشتری دارد که درگیر خشونت شوند تا افرادیکه اختلال روانی ندارند. (آرسنوت و دیگران، ۲۰۰۰، مانهان ۱۹۹۲؛ وانسون و دیگران ۱۹۹۰). بویژه زمانیکه اختلالاتشان در ارتباط با نشانههای روانی پارانوئید باشد. (لنیک، آندروس و کارلس ۱۹۹۲؛ لینک. مانهان، استیو وکالن ۱۹۹۹؛ وانسون و دیگران ۱۹۹۶) یا زمانیکه این اختلالات به همراه خشونت فیزیکی باشد، (اسندمان و دیگران ۱۹۹۸). ارتباط بین اختلال روانی و خشونت در پهنه تنوعی از استراتژیهای سادهسازی، اندازهگیریهای پایانی، سنجههای اختلال روانی و کنترل دامنه وسیعی از ویژگیهای اجتماعی – جمعیتی بررسی شده است. (برای مرور نگاه کنید به لینک و استیون ۱۹۹۵؛ مانهان و دیگران ۲۰۰۲؛ مولوی ۱۹۹۴). با این وجود، برخلاف این ارتباط نوی، فهم اینکه چرا اختلال روانی و خشونت به هم مرتبطاند، مشکل است. (هیدی ۱۹۹۵؛ ۱۹۹۷؛ مالوی ۱۹۹۴؛ سیلور ۲۰۰۰).
بیشتر تبیینهای قبلی از رابطه بین اختلال روانی و خشونت و ویژگیهای بالینی نظیر: نشانههای رواین پارانوئید (لینک، مانهان، استیو، وکالن ۱۹۹۹، لنیک واستیو ۱۹۹۴) اختلالات خشونت فیزیکی (استیدمان و دیگران ۱۹۹۸) و انقطاع رفتاری را مورد تأکید قرار داده است (وانسون، و دیگران ۱۹۹۶؛ شوارتز و دیگران ۱۹۹۸). این تبیینها در این فرض که علل خشونت در افراد دارای اختلال روانی، اساساً به خود اختلال روانی مرتبط است، ریشه دارند. (مانهان، ۱۹۹۲). مثال برجسته از چنین تئوریپردازی را در کار بروس لینک و آنااستیو (۱۹۹۴) و بروس لینک، جان مانهان، آنااستیو و فرانسیس. تی کالن (۱۹۹۹). میتوان دیده دادههای همهگیر شناختی مورد استفاده از ایالات متحده و اسرائیل لینک و استیو (۱۹۹۴) و لنیک مانهان، استیو و کالن (۱۹۹۹) دریافتند که رابطه بین اختلال روانی و خشونت عمدتاً بخاطر وجود نشانههای ر وانی پارانوئید است. (یا آنچه که آنها اصطلاحاً، نشانههای از دست دادن کنترل/ تهدید نامیدند) نشانههائی که عموماً در بین بمیاران اسکیزوفرنی دیده میشود. بر طبق نظرات لنیک واستیو (۱۹۹۴)، و لنیک، مانهان، استیو و کالن (۱۹۹۹). نشانههای از دست داده کنترل و تهدید، متشکل از عقاید بیاساسی (باطل) است که تولید احساسات تهدید شخصی و تعهدی از تفکرات مرتبط با از دست دادن کنترل خود، میکند. لنیک و استیو (۱۹۹۴) و لنیک. مانهان، استیو، وکالن (۱۹۹۹) استدلال میکنند که فرقی نمیکند چنین عقایدی واقعیت داشته باشد یا خیر، آنها به تعریف افراد از وضعیت به شیوهای که احتمال خشونت را افزایش دهد، اهمیت دادند. بعبارت دیگر نتایج تحقیقات لنیک و استیو (۱۹۹۴) و لنیک، مانهان، استیو و کالن (۱۹۹۹)، نشان میدهد که افراد دارای اختلال روانی، درگیر خشونت میشوند، زیرا خشونت یک پاسخ مستدل به واقعیتهای آسیبزائی است که بعنوان نتایج اختلالات روانیشان، دریافت میکنند.
گرچه، نظریاتی که بر خصوصیات بالینی مانندک خیال بیاساس، تمرکز دارند ممکن است ارزش عملی برای روانشناسان بالینی با مسزولیت هدایت (راهنمائی) رفتار بیمارانشان در اجتماع دارند. چنین نظریاتی پاسخ کوتاهی به این سئوال اساسی است که چه عللی موجب بروز چنین نشانههائی در اولین مکان میشود و چه رابطهای بین عوامل علّی که موجب بروز رفتار خشونتآمیز میشود وجود دارد. بطور مختصر، ارتباط بین دسته خاصی از نشانههای بالینی و خشونت احتمال اینکه هر دو ریشه در عوامل اجتماعی که نسبت به وضعیت ذهنی خود، بیرونی هستند، داشته باشند را نفی نمیکند. برای شناخت این احتمال، تحقیق در این حوزه باید از تمرکز بر خصوصیات بالینی، به سمت دیدگاهی که زمینههای بین فردی و اجتماعی لور درون هر دو متغیر خشونت و اختلال روانی به حساب آورد، حرکت کند. مطالعه حاضر سعی دارد توسعه و آزمون کند این دیدگاه را.
بطور خاص، مامدلی از رابطه بین اختلال روانی و خشونت آزمون کردهایم، که براساس ادبیات اجتماعی استرس در جرمشناسی و سلامت روان ترسیم شده است. (انگیو ۱۹۹۲؛ انشیسل ۱۹۹۲؛ کالن ۱۹۹۴؛ توتیس ۱۹۹۵). این ادبیات بر نقشی که وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی در خلق نتایج رفتاری و عاطفی برای افراد دارند، متمرکز است. محققان اجتماعی استرس در سلامت روانی مدتهاست که دریافتند وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی در شروع و دوره اختلال روانی، مزثر میباشد. (انشنل ۱۹۹۲، لین؛ ورانسل ۱۹۹۹؛ تویتس ۱۹۹۵؛ ترنر ولیور ۱۹۹۹) و مجموعه اساسی از تحقیق و نظریه جرمشناختی، وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی را ارائه میدهد ارتباطات مهمی هستند که بصورت مسیرهای علّی تولید خشونت میکند. (انگیو ۱۹۹۲؛ کپوویچ، مازول و پیکور ۲۰۰۱؛ کالوین، کالن و واندر ون ۲۰۰۲؛ کالن ۱۹۹۴؛ هیرشی ۱۹۶۹). در مجموع، این ادبیات، برا ین قاعده است که اختلال روانی و خشونت ممکن است در استرس و زمینههای حمایتی که افراد در آن زندگی میکنند، ریشه داشته باشد.
بر خلاف، این backdrop مطالعه حاضر، آزمون میکند که چه چیزی در رابطه بین اختلال روانی و خشونت اتفاق میافتد زمانیکه وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا؛ بر اساس استفاده از دادههای مقطعی زمینه یابیهای منطقه کچمنت، سایت مزسسه ملی همهگیر شناسی سلامت ذهنی دورهام، دخالت داده میشود. (۳۴۳۸=N) ما فرضیهسازی میکنیم که رابطه بین اختلال روانی و خشونت کاهش مییابد زمانیکه وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی دخالت داده شود زیرا تأثیر وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی موجب بروز اختلال روانی و خشونت میشود.
● استرس، حمایت و اختلال روانی
جامعهشناسان سلامت روانی پیوسته دریافتند که وقایع استرسزا زندگی خطر اختلال روانی را افزایش میدهد (جهت مرور نگاه کنید انشنل ۱۹۹۲؛ دارنیود ۲۰۰۰، پرلین ۱۹۸۹؛ ۱۹۹۹؛ توتیس ۱۹۹۵). بر طبق نظر بروس. پی دارنیود (۲۰۰۰) «هرچقدر تغییرات منفی غیرقابل کنترل در وضعیت پیشرو و در اثربروز یک واقعه منفی بیشتر باشد؛ احتمال اینکه اختلال (روانی) پیشرفت کند بیشتر است.» در حالیکه مسائل سلامت روانی میتوانند علت استرس زندگی باشند ارتباط علّی میتواند اغلب در جهت مخالف از استرس زندگی به مسائل سلامت روانی، عمل کند. (ترنر، وتیون ولیود ۱۹۹۵؛ برای جزئیات بحث نگاه کنید به توتیس ۱۹۸۳). رابطه معکوس علی از وقایع استرسزا که منجر به اختلال روانی میشود بطور خاصی موازی میشود، زمانیکه استرس زندگی با استفاده از وقایع تند زندگی، اندازهگیری میشود. وقایع تند زندگی نوعاً بوسیله رفتار فردی یا اثرات روانشناختی تأثیر نمیپذیرد (برای مرور، نگاه کنید به انشنسل ۱۹۹۲؛ توتیس ۱۹۹۵). در مقابله با وقایع تند زندگی؛ استرسزاهای مزمن، تجربیات مبرمی (مزمن) هستند که مستلزم تعدیلاتی در طول یک مدت زمانی طولانی است. (نظیر: مسائل قانونی یا مادی در حال پیشرفت) بنابراین، استرسزاهای مزمن در مقایسه با دقایع تند زندگی، بیشتر بوسیله رفتار یا کارکرد روانشناختی افراد تأثیر میپذیرد. (برای جزئیات بحث نگاه کنید انشنسل ۱۹۹۲).
بنابراین، در آزمون توضیح استرس در ارتباط بین اختلال روانی و خشونت، مطالعه حاضر یک رویکرد وقایع تند زندگی را مورد استفاده قرار داده است. به لحاظ روش شناختی، این رویکرد اطمینان (اعتماد) ما را به هرگونه ارتباط مشاهده شده بین استرس زندگی و اختلال روانی بخاطر تأثیر استرس زندگی بر اختلال رونی تا بالعکس، افزایش میدهد. (تأثیر اختلال روانی بر استرس زندگی) با این وجود تمرکز وقایع سخت زندگی بدون محدودیتهای آن امکانپذیر نیست. بر طبق نظر کارول. اس انشنسل (۱۹۹۲). «راهحل مقتضی محدودیت در اندازهگیری وقایع سخت زندگی به لحاظ روش شناختی، مشکل بنظر میرسد، اما بسیاری از عناصر اجتماعی جالب در درون کلیّت استرس، قربانی میشوند (مورد لحاظ قرار نمیگیرند) (ص ۲۲)، نکتهای که در بحث آینده به آن باز میگردیم. جامعهشناسان سلامت روانی، علاوه بر وقایع موفقیتآمیز زندگی، اغلب بین حمایت اجتماعی و اختلال روانی رابطهای پیوسته پیدا کردند (برای مرور، نگاه کنید به انشنسل ۱۹۹۲؛ توتیس ۱۹۹۵). نان لین، آلفرد دین و والنرانزل (۱۹۸۶) حمایت اجتماعی را بعنوان شرایط مطلوب، ابزاری واقعی با درک شدهای که از طریق اجتماع، شبکههای اجتماعی و همکاران (شریکان) مورد اطمینان، قابل حصول است میدانند. (ص ۱۸). این تعریف بیانگر دو جنبه عمده از حمایت اجتماعی است: اول، بیان عینی حمایت که از درک حمایت متفاوت است. مردم حمایت را بطور مکانیکی دریافت نمیکنند، بلکه تفسیر ارزیابی و پیشبینی حمایت در زمینه شرایط اجتماعی دارند. (هوس ۱۹۸۱؛ ماتسودا ۱۹۹۲؛ کولز و لیود ۱۹۹۹؛ وکس ۱۹۸۸). دوم، حمایت اجتماعی شامل دو نوع وسیع است: ابزاری و معنایی (احساسی). حمایت ابزاری، دربردارنده رابطه بعنوان وسیله معطوف به یک هدف افرادیکه درگیر جستجوی اطلاعات، پند، راهنمائی، هدف مادی یا کمک مالی هستند. حمایت معنائی، دربردارنده رابطه بعنوان خود هدف که در آن افراد دیگر در جستجوی مشروعیت از طریق مشارکت در دوستی و محبت.
خنثی سازیهای مزثر و تأیید متقابل ارزش و شان یکدیگراست. (کالن، ۱۹۹۴؛ ترنر ولیود ۱۹۹۹). گر چه ابعاد متفاوت، حمایت اجتماعی مطالعه شده است، حجم شواهد بیانگر آن است که حمایت احساسی ادراک شده در رابطه با سلامت روانی بیشتر مهم است. (کوهن و ویلز ۱۹۸۵، ترنر ولیود ۱۹۹۹؛ برای مرور نگاه کنید به انشنسل ۱۹۹۲؛ توتیس ۱۹۹۵). بنابراین مطالعه حاضر، حمایت اجتماعی را بر اساس ادراکات فردی و رضایت از درجه حمایت دریافتی از خانواده، دوستان و دیگر آشنایان اندازهگیری میکند.
- استرس، حمایت و خشونت
مدل اجتماعی استرس در سلامت روانی وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی به مثابه عوامل بیرونی (exogenous)، در نظر میگیرد. (تصور میکند): وقایع استرسزا زندگی اختلال روانی را افزایش و حمایت اجتماعی را کاهش میدهد. در این بخش، ادبیات اخیر در زمینه جرمشناسی را مرور میکنیم که پایهای جامعهشناختی برای انتظار یک رابطه مشابه بین استرس، حمایت و رفتار خشن فراهم میسازد (اگنیو ۱۹۹۲؛ کالوین و دیگران ۲۰۰۲؛ کالن ۱۹۹۴؛ هیرشی ۱۹۶۹).
اثبات اینکه وقایع استرسزا زندگی احتمال خشونت را افزایش میدهد با استدلالهای چهارگانه رابرت اگنیو. مطابقت دارد، (۱۹۹۲). در این نظریه فشار عمومی، اگنیو (۱۹۹۲). استدلال میکند افرادیکه دچار استرس هستند (مثال، افرادیکه تجربه وقایع یا شرایطی دارند که محرک مثبت یا ارزشمندی هستند که حذف یا تهدید میکنند یا محرک منفی که پدیدار میشود). احتمال بیشتری دارند که وضعیتهای مزثر منفی نظیر: خشم، ترس و ناکامی را تجربه کنند. در عوض، این شرایط مزثر، یک فشار درونی آنچه که اگنیو (۱۹۹۲) کنش اصلاحی مینامد ایجاد میکند. این فشار احتمال بیشتری دارد که به رفتار خشونتآمیز منجر شود. زمانیکه خشونت بعنوان یک وسیله جایگزین در دستیابی به هدف یا اینکه بعنوان شکلی از هدف اعمال تنبیه کسانکیه مسزول وضعیت فشار شناخته میشوند، در نظر گرفته شود. همراه با دیدگاه آگنیو، کاتالانور و همکارانش (۱۹۹۳) با استفاده از دادههای زمینهیابی ناحیه تحت پوشش همهگیر شناسی (ECA) دریافتند که مشقت اقتصادی بصورت از دست دادن شغل عامل مهم خشونت بین شخصی در میان عموم مردم است. علاوه بر این، سهم اساسی از ادبیات جامعهشناسی و روانشناسی بیانگر آن است که وقایع استرسزا زندگی دامنهای نتایج منفی نظیر: استفاده از مواد مخدر. بزهکاری جوانان، و پرخاشگری را تحت تأثیر قرار میدهد. (برای مرور نگاه کنید: کالوین و دیگران ۲۰۰۲) با این وجود، امروزه هیچ مطالعهای آزمون نکرده است که آیا وقایع استرسزا زندگی ارتباط بین ا ختلال روانی و خشونت را توضیح میدهد یا خیر.
گر چه این مشکل است که رابطه علّی بین استرس زندگی و خشونت در استفاده از دادههای مقطعی، را مشخص کنیم. اعتماد ما به فهرستی از وقایع سخت زندگی برای سنجش استرس زندگی به کاهش خطا در اندازهگیری استرس که نتیجه رفتار خشونت آمیز پاسخگویان است، کمک میکند. با این وجود، برای تقویت کاهش خطای اشتباه در اندازهگیریهای استرس و خشونت، شاخصهای استرس، سنجش میکند که آیا پاسخگو «طلاق گرفته» و «از یک همسر یا شریک» جدا شده یا اینکه آیا پاسخگو یا عضو یک خانواده «هرگونه مسأله حقوقی» دارد یا خیر، را از مقیاس استرس زندگی ما حذف میکند زیرا امکان معقول چنین تجربیاتی ممکن است بوسیله خشونت پاسخگو، بدست آید.
علاوه بر وقایع استرسزا زندگی، ادبیات مرتبط با استرس اجتماعی و جرم بر اهمیت حمایت اجتماعی بعنوان یک متغیر کلیدی تأکید دارد. در تلقی از نظریه قیود اجتماعی تراویس هیرشی (۱۹۶۹)، فرانسیس. تی کالن (۱۹۹۴) استدلال میکند که «هرچقدر حمایت اجتماعی درشبکه اجتماعی افراد بیشتر باشد، احتمال بروز جرم کاهش مییابد: (ص۵۴۰). این به این خاطر است که حمایت اجتماعی یک شرایط قبلی مهم برای تدارک کنترلهای مزثر اجتماعی است. بر طبق نظر کالن (۱۹۹۴). روابط حمایتی بطور اجتماتعی کنترل اجتماعی را به لحاظ کارکردی بعنوان ذخیرهای از سرمایه اجتماعی، ترویج میدهد. (کلمن، ۱۹۸۸) که افراد باید برای بقاء یافتن، حمایت کنند. بویژه، ماندن در یک روابط حمایتی، احتمال درگیری با دیگرانی که خشونت را افزایش میدهند، را کاهش میدهد. انجام رفتار خشونت آمیز، خطر از دست دادن حمایت ارزشمند را به دنبال دارد. این مفهوم سازی از رابطه بین حمایت اجتماعی و کنترل اجتماعی بطور مستقیم با نظریه قیود اجتماعی هیرشی ارتباط پیدا میکند و با مفهوم «کنترل خصوصی» آلبرت. هانتر(۱۹۸۵) تداوم مییابد که در آن اختصاص یا کنارهگیری تهدیدآمیز از عاطفه، حمایت و اعتماد متقابل عناصر کلیدی موثر بر احتمال رفتار انحرافی میباشند. ( برای جزئیات بحث نگاه کنید بر سیک و گراسمیک ۱۹۹۳).
۱ ) بعنوان مثال یک مطالعه مقطعی اخیر از ۹۳۹ دانشاموز دبیرستان بوستون نشان می دهد که وقایع استرسزا زندگی سطوح خشم و خصومت دانشآموزان را افزایش می دهد که در عوض تمایل آنان را به رفتار پرخاشگرانه افزایش می دهد. (اسلتین و دیگران ۲۰۰۰؛ همچنین نگاه کنید هافمن و سربُن ۱۹۹۹).
۲ ) از اواخر دهة ۱۹۷۰، فقط دو مطالعه منتشر شده سعی در آزمون رابطه بین استرس و خشونت بین افراد دارای اختلال روانی نمودند که هر دو به یک ارتباط مثبت معناداری دست یافتند( لونیسون و رامسی ۱۹۷۹ ؛ استیامن و ربینر۱۹۸۲). با این وجود، در مطالعهای دیگر، تاثیر استرس زندگی بر خشونت در بین یک نمونه مقایسهای از افرادیکه اختلال روانی و خشونت بخاطر سطوح قبلی استرس زندگی و حمایت اجتماعی است.
افراد درگیر در روابط حمایتی احتمال بیشتری دارند که درجه زیادی از کنترل اجتماعی بر رفتارشان ، تجربه کنند تا افراد دیگه در چنین روابطی درگیر نیستند. (کالن ، ۱۹۹۴؛ هیرشی ۱۹۶۹؛ هانتر ۱۹۸۵). بطور وابسته، افراد به پیوندهای ضعیف با دیگران انتظار دارند کنترل اجتماعی کمتری بر رفتارشان تجربه کنند که بوسیلة آن مستعدند در مقادیر بیشتری از انحراف به همراه خشونت، درگیر شوند. برای توضیح اینکه فقدان حمایت احتماعی خطر اختلال روانی و خشونت را افزایش میدهد،
۱) انتظار داریم که کنترل حمایت اجتماعی ارتباط مشاهد شده بین اختلال روانی و خشونت را کاهش دهد. در مجموع، این مطالعه آزمون میکند که آیا رابطه بین اختلال روانی و خشونت بوسیلة کشف وقایع استرس زا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا تأثیر میپذیرد یا خیر؟ وقایع استرسزا زندگی فرضیه سازی شده، منجر به بروز خشونت از طریق افزایش شیوع اهداف دست نیافتنی و ظهور کنشهای جمعنی که ممکن است همراه با خشونت باشد میشود. ( اگنیو ۱۹۹۲). حمایت اجتماعی فرضیه سازی شده، خشونت را از طریق تسهیل کنترل اجتماعی و حفظ سرمایه اجتماعی، کاهش میدهد. (کالن ۱۹۹۴؛ هیرشی ۱۹۶۹؛ هانتر ۱۹۸۵). این فرضیات در مجموعهای از معادلات رگرسیون لُجستیگی آزمون میشوند که درآن حجم رابطه بین اختلال روانی و خشونت قبل و بعد از کنترل وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی اندازه گیری میشود. انتظار ما این است که رابطه بین اختلال روانی و خشونت اساساً وقتی کاهش می یابد که وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی، توضیح داده شود که بیانگر این است که هم اختلال روانی و هم خشونت در استرس و زمینههای اجتماعی که افراد در آن زندگی میکنند، ریشه دارند.
ـ دادهها، روشها و دستورات آماری
ـ نمونه
بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۳، انجمن ملی سلامت روان مجموعهای از پیمایشهای خانوادههای جوان معرف، در نیوهاون، بالتیمور، سنتلوئیس، لوسآنجلسو دورهام جهت آزمون، شیوع و توزیع جمعیّتی اختلالات روانی قابل تشخیص(مشخص) ( تهدید آمیز و غیر تهدیدامیز) در جهت عمومی انجام داده است. ( رابینز و رجیر ۱۹۹۱). از هر طرف بین ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ ساکنان خانگی مورد مصاحبه قرار گرفتند. همه مصاحبه ها در هر دورةای بوسیله مصاحبه گران تربیت شده. هدایت میشد. تکمیل مصاحبه ها تقریباً، بین ۶۰ تا ۹۰ دقیقه، طول میکشید. سپس دادههائی از منطقه تحت پوشش همهگیر شناسی، توسط جفری سانسون (۱۹۹۴)، و سانیسول و همکاران (۱۹۹۰) برای تهیه اولین نمونه بزرگ که بدان شیوع رفتار خشونت آمیز را در بین مردم دارای اختلال روانی قابل تشخیص و بدون اختلال در جمعیت عمومی به مورد استفاده قرار گرفت.
درمطالعه جاری از دادههای سایت دورهام پروژه منظقه تحت پوشش همهگیر شناسی (۴۳۸ / ۳ N =)، جائیکه علاوه بر اندازهگیریهای احتمال روانی و خشونت، وقایع استرس زا زندگی و حمایت اجتماعی که اغلب جمع آوری شدهاست، استفاده شده است. (لاندرمن و دیگران ۱۹۸۹). این مطالعه بر سایت(محل) دورهام متمرکز است زیرا دروهام تنها جائی در پروژه منظقه تحت پوشش همهگیر شناسی است که در آن دادههای حمایت اجتماعی و وقایع استرس زا زندگی علاوه بر پیوندنامه protocol)) پژوهشی استاندارد که اختلالات روانی را اندازهگیری مینمود جمع آوری شده است. علاوه بر دادههای حمایت و استرس فراهم شده با فرست یکسان برای ما، توزیع وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی در ارتباط بین اختلال روانی و خشونت را آزمون میکند.
محلة دورهام یکی از مناطق پنجگانه کارولیتای شمالی که متشکل از یک منطقه شهری (دورهام) و ۴ منطقه روستائی مجاور است، میباشد.
(واس، فرانکلیس، گرانویل و وارن). منطقه تحت پوشش دورهام در سال ۱۹۸۰ /۸۶۳/۲۶۹ نفر جمعیت داشته است. و شامل یک جمعیت متنوع . که در بردارنده برخی اجتماعات خیلی فقیر نظیر اجتماعاتی که عمداً تحت افراد کارگر در مزسسات پژوهشی بزرگ مثلث پژوهش، در آنجا سکونت دارند. میزان پاسخ در منطقه دورهام ۷۹ درصد بود، توزیع سنی و جنسی نمونه دورهام عمدتاً قابل مقایسه با جمعیت عمومی ایالات متحده در سال ۱۹۸۰ بود. با این وجود، نمونه دورهام سهم بیشتری از آمریکائیان آفریقائی را شامل میشد تا جمعیت عمومی ایالات متحده در سال ۱۹۸۰ ( ۴ / ۳۶ درصد در مقابل ۴ / ۱۰ درصد) و سهم پایینتری از سفیدپوستان. (۶۳ درصد در مقابل ۱/۸۴ درصد). بنابراین همه تحلیلهای چند متغیری ما با کنترلهای آماری نژاد ( و دیگر متغیرهای جمعیتی)، صورت میگیرد.
ـ مقیاسها
ـ خشونت: ۵ گونه از پیمایش منطقه تحت پوشش همةگیریشناسی، ابزار مورد استفاده برای رفتار خشونتد آمیز در یکسال گذشته است:
۱) آیا شما با بحال بیش از یک درگیری با شوهر، همسر یا همکارتان داشتهاید که منجر به رّدو بدل شدن ضربههائی شود؟
۲)آیا شما در یک درگیری تا بحال از ابزاری مثل: چوب، چاقو، یا اسلحه استفاده کردهاید؟
۳) آیا شما تا بحال درگیری داشته اید در حالیکه نوشیدنی الکلی مصرف کرده باشید؟
۴) آیا شما تا بحال ضربهای یا چیزی بسوی همسر و شوهر ویا همکارتان پرتاب کردهآید؟ اگر بلی، کدامیک از شما ابتدا چیزی را پرتاب کرده اید، بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی بحث را شروع کرده باشد؟
۵) آیا شما تا بحال به بچهای ضربهزدهاید ( بچه خودتان یا بچه کسی دیگری را) به حدّی که او کبود شده باشد یا در تختخواب بماند و یا پیش دکتر برده شود؟
گر چه گویههای انتخاب شده دامنه وسیعی از رفتار تهدید آمیز را میپوشاند، اما بطور قابل ملاحظهای همپوشی دارند و قادر نیستند شدت یا فراوانی اعمال خشونت آمیز خاّص را شناسائی کنند. علاوه بر این، تنها ۲/۳ درصد حجم نمونه، -----به حداقل یکی از این سزالات، پاسخ مثبت دادند. (بیشترین فراوانی نوع خشونت، درگیری، همراه با خشونت همکار و استفاده از یک ابزار (سلاح) مقیاس خشونت. بعنوان یک دوگانگی شناسائی شد جائیکه عدد یک (۱)، شامل افرادی است که حداقل یک عمل خشونت آمیز در یک سال گذشته انجام داده باشند و عدد صفر(۰). شامل افرادی است که هیچ نوع عمل خشونت آمیزی در یک سال گذشته انجام نداده باشند.( سانسول و دیگران ۱۹۹۴، سانسون و دیگران ۱۹۹۶؛ سانسون و دیگران ۱۹۹۰). علاوه بر آن، از آنچائیکه مقیاس خشونت روابط رمانتیک (احساسی) را تصریح میکند یک فرصت اضافی بعنوان خشونت ، محسوب میشود ( toscove)، همه تحلیلهای گزارش شده در زیر با کنترل وضعیت رابطه، صورت گرفته است. (مانند اینکه: فرقی نمی کند که پاسخگو با همسر یا شریک زندگی کند).
● اختلال رونی:
▪ گروهبندیهای تشخیصی:
مصاحبه اصلی مورد استفاده در پروژه منظقه تحت پوشش همهگیر شماسی برنامة مصاحبه تشخیصی است.( DIS) (هلزر و رابینز ۱۹۸۸؛ رابینز و دیگران ۱۹۸۱)، که یک ابزرار خود گزارشی ساخت یافته متشکل از یک فهرست طولانی سزالات پیش آزمون با وارسی ساخت یافتهبرای تشخیص نشانههای روانی در بین پاسخگویان است. برنامه مصاحبه تشخیصی طراحی شده، مصاحبه گران تربیت شده را قادر میسازد. شاخص تشخیصی PSM -III))، را در بین چمعیت عمومی، ارزیابی کنند به دنبال آن ، سانسون و همکاران (۱۹۹۰)، پاسخگویان را بعنوان دارای یک اختلال عمده روانی محسوب می نمودند در صورتیکه آنها، معیار مدت زمان زندگی با یک اختلال معین و گزارش شده که نشانه هائی از اختلال را در طول مدت زمان یکساله قبل از انجام مصاحبه، در نظر داشتند. افراد دارای اختلالات عمده روانی به دو دسته کلی تقسیم می شدند: افرادی با فقط یک اختلال عمده روانی، شامل اسکیزوفرنها یا دارای اختلالات موثر روانی که اغلب بک اختلال خشونتی ثابت ندارند. ( ۹۷ - n . ۸/۲ درصد کل حجم نمونه). که از این پس بعنوان اختلال عمده روانی، در نظر گرفته میشود.) و افرادی با اختلال خشونتی ثابت بدون محاسبه افرادیکه اغلب یک اختلال عمده روانی دارند. ( ۱۹۳ - n ، ۶/۵ درصد نمونه کل). دادههای دورهام، موارد بسیار کمی از هر دو اختلال عمده روانی، و اختلال خشونتی ثابت ----( تعدد ۳۱ ، کمتر از ۹% درصد کل نمونه) با اجرای تحلیل جداگانه، تشکیل شده است.
علاوه بر اختلالات عمده روانی، مطالعه حاضر، اغلب موارد را با اختلالت کمتر مجزا، که شامل فوبیاها و سومایتک، هراس و اختلالات تغذیه، گر چه تحقیقات قبلی نشان نداده است که چنین اختلالاتی با خشونت ارتباط دارند، جدا شدن از این موارد به ما اجازه میدهد تا مقایسه های معتبر زیادی بین گروههائی با اختلالات عمده روانی و گروههائی بدون اختلال روانی انجام دهیم. بطور کلی تعداد را ۴۶ مورد ( ۴/۳ درصد نمونه) بعنوان دارای حداقل یکی از اشکال اختلال روانی کمتر مجّزا، در نظر گرفته میشود.
▪ وقایع استرسزا زندگی:
پاسخگویان مورد سزال واقع شده ۱۹۰ وقایع متفاوت استرسزا زندگی را که ممکن بود در طول یکسال قبل از مصاحبه، اتفاق افتاده باشد گزارش دادند. (نگاه کنید به ضمیمه A ). سزالات پیرامون تغییرات در سلامتی پاسخگویان شرایظ زندگی و خانواده، کار و دارایی آنهاست. پاسخگویان غالباً مورد سزال قرار میگرفتند که آیا هر واقعهای چه تأثیرات مثبت، منفی یا خنثی بر زندگیشان داشته است. ادبیات اسرس اجتماعی بیانگر آن است که استرس کمتر به رویدا خاصی از وقایع زندگی ارتباط دارد تا به درجه وقایعی که ناخواسته یا منفی تجربه کرده باشند.
(انشنسل ۱۹۹۲؛ پرلین ۱۹۹۹)، بنابراین، اندازه وقایع استرسزا زندگی مورد استفاده در اینجا، متشکل از مجموعه تعدادی از وقایع زندگیاست که پاسخگویان تجربه منفی از آنها داشتهاند. در تصور اولیه، گویا اندازه گیری میکردند که آیا پاسخگو طلاق گرفته یا از همسر یا شریکش جدا شده یا اینکه آیا پاسخگو یا یکی از اعضای خانواده، مسألهای قانونی داشتهاند؛ از مقیاسی حذف شدهاند تا اندازهگیری خشونت مغشوش نشود توزیع وقایع استرسزا زندگی موّرب بوده است: تقریباً دوسوم نمونه ( ۸ / ۶۳ درصد ) هیچ وقایع استرسزا زندگی را گزرارش نکردند و ۳/۲۲ درصد فقط یک واقعهزا گزارش دادند.
بیشترین تعداد ۶ واقعه ( که فقط به وسیله یک موضوع گزاریش دادهشده است) و بیشترین تعداد بعدی ۵ واقعه را گزارش کردند( گزارش شده براساس ۱۱ موضوع).
از آنجائیکه تنها ۱۲ موضوع بیش از ۴ واقعه گزارش شده است اندازه وقایع استرسزا زندگی بازشناسی میشود بطوریکه گزارش موضوعات ۴ واقعه یا بیشتر نمرة ۴ داده میشود.
حمایت اجتماعی: حمایت اجتماعی با استفاده از مقیاس حمایت اجتماعی اندازهگیری شدهاند. که یک ابزار ۳۵ گویهای توسعه یافته و استاندارد شده توسط پروژه منطقه تحت پوشش همهگیرشناسی دوک ( Duke) است. ( لاندرمن و دیگران، ۱۹۸۹). تحلیل عامل اجزای اصلی، بطور درونی ۵ شاخص پیوسته حمایت اجتماعی را بدست داده است: رضایت از حمایت اجتماعی (۴ گویه). حمایت اجتماعی دوک شده (۷ گویه) فراوانی کشش متقابل اجتماعی (۴ گویه). اندازه شبکه اجتماعی (۴گویه) و حمایت ابزاری (۱۳ گویه). تحلیل عامل، ۸۲ درصد تغییرات بین این گویهها را تبیین کرده است. آلفای کرونباخ برای شافخصها بین ۷/۰ و ۸/۰ بدست آمده است. همانطور که در بالا مطرح شد، شاخصهای تحقیق قبلی ادراکات ذهنی از حمایت اجتماعی است که رابطه قوی با اختلال روانی داشته است. ( کوهن و ویلز ۱۹۸۵؛ ترنرولیود ۱۹۹۹).
بنابراین ساخصاهای رضایت از حمایت درک شده. برای تجلیل در این مقاله انتخاب شدند( در واقع ، فقط این شاخصهای حمایت اجتماعی است که بیانگر ارتباط دو متغیری معنا داری با اندازه خشونت است.) این گویهها در ضمیمهB نشان داده شدهاست. از آنجائیکه پیشتر موضوعات گزارش شده، با سطوح بالائی از مهارت اجتماعی مطابقت دارند. همبستگی بالائی بین این ود شاخص وجود دارد. (پیرسون ۶۸/۰ : r) این ساخصها در یک مقیاس کوبندی شده (۱) ترکیب شدهاند در یک شاخص برای افرادی با نمرات نهائی پایین (تلیر: در پایین ترین q u artile …) ( ۹ / ۱۶ درصد نمونه کل) و شماره (۲) برای افرادی با نمرات نهائی پایین( تیلر: پایین ترین q uartile…) در هر دو شاخص ( ۷ / ۱۱ درصد نمونه). تمام موارد دیگر نمره ۰ (صفر) میگیرند. این اندازهگیری بعنوان شاخصی از حمایت اجتماعی آسیبزا تفسیر می شود.
▪ کنترلهای جمعیتی :
ویژگیهای جمعیت شناختی بصورت زیر اندازهگیری میشوند: جمعیت یک متغیر دوگانه ایست. ( ۱: مردن، ۰: زنان) سن، تعداد سالهای پس از تولد: نژاد یک متغیر دوگانهای است که ۱: برای آمریکائیان آفریقائیتبار سفید پوست و نژاد قومیتهای یگر. (تپلر: اکثر آسیائی ها و آمریکائیان بومی) به مانند گروه (دسته) مرجع. وضعیت تاهل یک متغیر دوگانهای است که کُد(۱) برای پاسخگویائی که با یک همسر یا شریک در زمان مصاحبه، زندگی میکنند. تعلق میگرفت. به پیروی از دستورالعملی که توسط چارلز. بی نام و مِری جی ماورز( ۱۹۶۵)، بوجود آمده بود: وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی، استفاده از یک رتبهبندی مبتنی بر احصاء( سرشماری) اندازهگیری شده است که متشکل از سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال و درآمد خانوار است. دادههای مورد استفاده از نمونه سرشماری عمومی ۱۹۸۰، که در آن مشاغل بر حسب میانگین ملاکهای سطح آموزشی و درآمد برای تمامی شاغلان در یک رده شغلی معین رتبه بندی میشود.
علاوه بر این با استفاده از دادههای سرشماری عمومی ویژگیهای جمعیتی ۱۹۸۰ مراتب شغلی، نمرات مدرک اغلب برای هر نوع درآمد خانوار و سواد پاسخگو، محاسبهمیشود ( و درآمد شخص در صورتیکه در دسترس باشد). این وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی اندازهگیری شده بوسیله میانگین سواد، اشتغال و مدرکهای درآمد خانوار محاسبه میشود. (هولزر و دیگران ۱۹۸۶). جدول ۱ آمارههای توصیفی همه متغیرهای درگیر در این مطالعه را نشان میدهد.
ـ مدل آماری و تحلیلی دادهها:
دو مسأله آماری باید در تحلیل دادههای منطقه پوشش همةگیر شناسی در تظر گرفته شود: وزن دهی و دستهبندی، حجمهای نمونه توسط تیمتحقیق منظقه تحت پوشش همهگیر شناسی (ECA)، برای جبران اختلاف احتمال انتخاب و رّد در بین پاسخگویان، ایجاد شده.( لیف، مایرز و مک اٍوی (۱۹۹۱). حجم نمونه اولیه برای هر پاسخگو براساس احتمالات انتخاب نمونه، صورت گرفت. میران اضافی پس از طبقهبندی برای بهبود متناسب نمونه در سرشماری ایالات متحده ۱۹۸۰، اضافه شده است. این حجمها، در همه تحلیلهای گزارش شده زیر، در نظر گرفته شده است. علاوه بر این، از آنجائی که دادههای منطقه تحت پوشش همهگیرشناسی (ECA) ، با استفاده از طرح خوشهای چند مرحلهای جمعآوری شده است (نظیر: پاسخگویی در دورن خانوارهای مجاور هم) نرمافزار خاص همایش، مستلزم دستیابی به خطاهای استانداردی است که در تحلیلهای آماری استخراج میشود. که حد تقریبی فرضیةای نمونةگیری نمونه تصادفی را تعدیل میکنند. بنابراین، همه تحلیلهای ما با استفاده از بستهنرمافزاری STATA، صورت میگیرد، که بطور اخص، برای استخراج خطاهای بزرگ استاندارد و در یک زمان واحد، برای مشخص ساختن انتخاب و رّد حجمهای نمونهها بکار میرود. تحلیلهای ما در دو مرحله انجام شده است:
اول : آزمون روابط دو متغیری بین سازههای کلیدی در مدل مان : خشونت، وقایع استرسزا زندگی حمایت اجتماعی آسیبزا و اختلال روانی.
دوم: استفاده از رگرسیون لجیستکی چند متغیری برای آزمون اینکه در رابطه بین اختلال روانی و خشونت. پس از کنترل وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیب زا، چه اتفاقی روی میدهد.
● نتایج :
▪ تحلیلهای دو متغییری:
جدول۲، خشونت، استرس زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا را به تفکیک بر حسب هر مقوله از اختلال روانی نشان می دهد. در تایید تحقیق قبلی (سانسون ودیگران ۱۹۹۰)، افراد با یک اختلال خشونت فیزیکی بالاترین میزان خشونت را نشان می دهد (۲/۱۹ درصد) بدنبال آن افرادی با یک اختلال عمده روانی (۳/۸ درصد). در عوض افرادی با اختلال ناچیز (۲/۲ درصد) و بدون اختلال (۱/۲ درصد) اغلب موافق با تحقیق قبلی، افراد دارای اختلالات روانی، احتمال بیشتری دارد که وقایع استرسزا زندگی را در یکسال گذشته تجربه کرده باشند. تا افرادیکه هیچ اختلالی نداشته باشند. و همچنین احتمال بیشتری دارد که حمایت اجتماعی آسیبزا را تجربه کنند.( انشنسل ۱۹۹۲).
▪ تحلیلهای چند متغیری:
اگر متغیرهای وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا بطور آماری کنترل شوند بین اختلال روانی و خشونت چه رابطهای پدیدار میشود؟ این سوال در جدول ۳ ، بیان شده است که *** استاندارد نشده و ضرایب --------- یکسری از معادلات اگر سیون لجستیکی پیشبینی کننده خشونت را نشان می دهد. ( ضرایب استاندارد نشده، معرفِ تغییر در لگاریتم احتمالات بروز خشونت است که با افزایش یک واحد در یک متغیر مستقل مرتبط است. نسبت احتمالات بیانگر تغییر چندگانهای در احتمال بروز خشونت است که با یک واحد افزایش در متغیر مستقل مرتبط است.)
همانطور که در مدل ۱ جدول۳ ، نشان داده شده است، اختلال روانی و خشونت رابطه معناداری باهم دارند، نتیجهای که قبلاً در جدول ۲ نشان داده شده بود. بطور خاصی، احتمال درگیری در خشونت -------- در افرادیکه دارای اختلال عمده روانی میباشند ۴۱/۴ بار بیش از افرادیکه اختلال روانی نداشتهاند می باشند، و احتمال درگیری در خشونت در افرادیکه دارای اختلال خشونت فیزیکی می باشند ۱۶/۱۱ بار بیش از افرادیکه چنین اختلالی ندارند. مدل۲، بیانگر کنترل های جمعیتی معادله است. بطور غیر تعجبانهای، افراد مسن و افراد با پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی بالاتر بطور معناداری احتمال کمتری وجود دارد که درگیر خشونت شوند. گر چه مرد بودن و آمریکائی تبار بودن ارتباط معناداری با خشونت در سطح رفتار دارد ( دادهها نشان نداده است) اما زمانیکه متغیرهای ویژگیهای جمعیتی و اختلال روانی کنترل میشوند این رابطه دیده نمیشود. معنی دار نبودن نتیجه درباره مردان مقدماً به خاطر ارتباط بین -------- مرد بودن و داشتن اختلال خشونت فیزیکی در این دادهها است. بطور اخص ۲/۱۰ درصد مردان میزانی از اختلال خشونت فیزیکی در مقایسه با فقط ۷/۱ درصد زنان را دارا هستند، و همانطور که در مدلهای ۱ و ۲ نشان داده شده است؛ داشتن یک اختلال خشونت فیزیکی بطور معناداری با خشونت مرتبط است. معنادار نبودن نتیجه برای آمریکائیان آفریقائی تبار مقدمتاً بخاطر وجود رابطه بین امریکائی آفریقائی تبار بودن و داشتن پایگاه پائین اقتصادی، اجتماعی است.
بطور خاص، ۳/۳۰ درصد آمریکائیان آفریقائیتبار، در پایینترین سطح (quartile ) مقیاس پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی در مقایسه با ۶/۱۲ درصد سفید پوستان ( ودیگر نژادها و گروههای قومی ) قرار دارند و همانطور که در مدل نیز نشان داده شده است، داشتن پایگاه پائین اقتصادی ـ اجتماعی ارتباط معناداری با خشونت دارد.
علاوه بر این، ویژگیهای جمعیتی نسبت احتمال بروز اختلال عمده روانی را در ۱۸ درصد موارد از ۴۱/۴ به ۶۳/۳ کاهش داده است. و همچنین نسبت احتمال بروز اختلال خشونت فیزیکی در ۳۴ درصد موارد از ۱۶/۱۱ به ۳۵/۷ کاهش داده است. این نتایج بیانگر آن است که سهم اساس رابطه بین اختلال روانی و خشونت بخاطر رابطه این متغیر با فاکتورهای جمعیتی است. با این وجود رابطه بین خطر افزایش بروز خشونت با اختلالات عمده روانی و خشونت فیزیکی پس از کنترل متغیرهای جمعیتی معناداری باقی می ماند.
در مدل ۳ از جدول ۳، وقایع استرسزا زندگی به معادله اضافه میشود. همانطور که نشان داده شده است وقایع استرسزا زندگی ارتباط مثبتی با بروز خشونت دارند. (۴۹/۱ = OR ، علاوه بر این، اضافه کردن متغیر وقایع استرسزا زندگی به معادله افزایش ۱۸ درصد در کاهش نسبت احتمال بروز اختلال عمده روانی از ۶۳/۳ به ۹۷/۲ و یک افزایش ۲۱ درصدی در کاهش نسبت احتمال بروز اختلال خشونت فیزیکی از ۳۵/۷ به ۸۱/۵ در پی داشته است.
برای تعیین اثر متغیر حمایت اجتماعی آسیبزا بر خشونت، در مدل ۴ جدول ۳، متغیر وقایع استرسزا زندگی حذف شده است و متغیر حمایت اجتماعی آسیبزا به معادله اضافه شده است. همانطور که بیان شده، متغیر حمایت اجتماعی آسیبزا رابطه مثبتی با متغیر خشونت دارد.( ۸۶/۱ = OR ، )
علاوه بر این ، با اضافه شدن حمایت آسیبزا به معادله، احتمال بروز میزان اختلال عمده روانی از ۶۳/۳ به ۹۲/۲ ، در ۲۰درصد موارد کاهش یافته است. . احتمال میزان اختلال خشونت فیزیکی از ۳۵/۷ به ۸۷/۵ در ۲۰ درصد موارد کاهش یافته است.
مدل ۵ جدول ۳ در بردارندة وقایع استرس زا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا د رمعادله است ، همانطور که بیان شد کنترل متغیرهای وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا در ۳۲ درصد موارد، نسبت احتمال بروز اختلال عمده روانی را از ۶۳/۳ به ۴۸/۲ ، و در ۳۵ درصد موارد کل نسبت احتمال بروز اختلال خشونت فیزیکی را از ۳۵/۷ به ۷۶/۴ ، کاهش داده است. علاوه بر این نسبت احتمال تاثیر پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی معناداری نمیشود زمانیکه وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا به معادله وارد میشود، که بیانگر افزایش خطر خشونت مرتبط با وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی پایئن است و این بخاطر تشخیص نامتناسب افرادی با پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی پایئن است که در معرض وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا قرار داشتند. همچنین، این نتایج با این فرضیه موافق است که روابط بین اختلال روانی و خشونت، بطور جزئی بخاطر سطوح بالای استرس و حمایت آسیبزائی است که افراد دارای اختلال روانی تجربه کردهاند. با این وجود، گر چه این کاهش اساساً در حجم صورت میگیرد اما رابطه بین اختلال روانی و خشونت حتی پس از کنترل متغیرهای حمایت اجتماعی آسیبزا و وقایع استرسزا زندگی، معنادار باقی مانده است.
● بحث و بررسی
تحقیق در خصوص رابطه بین اختلال روانی و خشونت عمدتاً بر اثرات خصلتهای بالینی ----- ( لینک، مانهان ، استیو و کالن ۱۹۹۹؛ لینک و استیو ۱۹۹۴ ؛ سانسون و دیگران ۱۹۹۶، سانسون و دیگران ۱۹۹۰) و توجه کمتر به سهم بالقوه و مهم اکتورهای اجتماعی نظیر: وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا موثر بر این رابطه، متمرکز است. برای شناسائی این شکاف، مامولی از رابطه بین اختلال روانی و خشونت را آزمون و فرمول بندی نمودیم که در آن فرض بر این است که تجربیات افراد ریشه در استرس و حمایت دارد. موافق با این مدل، ما سطوح بالائی از معناداری رابطه بین استرس و حمایت اجتماعی آسیبزا در بین افراد دارای اختلال روانی که درگیر خشونت شدهاند، دریافتیم.
مهم از آن اینکه، ما رابطهای بین خشونت و اختلال عمده روانی (شامل اسکیزوفرنی و اختلال عمده موثر) و خشونت در ۳۲ درصد موارد، و رابطه بین اختلال خشونت فیزیکی و خشونت در ۳۴درصد موارد، زمانیکه متغیرهای وقایع استرسزا زندگی و حمیت اجتماعی آسیبزا بطور آماری کنترل میشدند، ضعیف میشدند.
این نتایج موافق با این فرضیه است که وجود رابطه بین اختلال روانی و خشونت، بطور جزئی، بخاطر-------- استرس و زمینههای حمایتی است که افراد در معرض آن قرار داشتند. علاوه بر این ، ما دریافتیم که سهم قابل ملاحظهای از رابطه بین اختلال روانی و خشونت ریشه در ویژگیهای جمعیتی دارد.
این یافتهها بیانگر آن است که مطالعات آتی در خصوص رابطه بین اختلال روانی و خشونت باید در بردارنده مقیاسهای استرس و حمایت در تحلیلهایشان باشند علاوه بر این بخاطر پرهیز از مسائل عدم تصریح مدل، متغیرهای جمعیتی باید نوعاً، در چنین مطالعاتی لحاظ شود، بطور خاص ، مطالعاتی که چنین مقیاسهائی را نداشته باشد احتمال دارد حجم رابطه بین اختلال روانی و خشونت را اغراقامیز نماید. و منجر به نتیجهگیریهای مغلوطی شود که آنها رابطه گستردهای با هم دارند . علاوه بر پیشرفتهای نظری کُند در این حوزه غفلت از استرس و زمینههای حمایتی ممکن است بدون هیچ ضرورتی توجه به مداخلات معالجهای با هدف تقلیل خشونت به فاکتورهای صرفاً بالینی، محدود شود. (استیدمن و رینبر ۱۹۸۲).
این مطالعه بخشی از یک مجموعه در حال رشدی از تحقیق و نظریهایست که مفاهیم استرس و حمایت را برای مطالعه خشونت مجرمانه بکار گرفته است. (اگنیو ۱۹۹۲ ؛ آسلتین، گور و گوردون ۲۰۰۰؛ کپویچ و دیگران ۲۰۰۱ ؛ کالن ۱۹۹۴؛ هافمن و رکربُن ۱۹۹۹؛ زگفو سیتر، فارکس و سیلور ۲۰۰۴ ) در تایید این رویکرد، ما شواهد قویای را یافتیم که وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا عوامل کلیدی موثر بر توزیع اجتماعی خشونت در جمعیت کل هستند. این یافته که استرس زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا اثرات مستقل معناداری بر خشونت پس از کنترل ویژگیهای جمعیتی و اختلال روانی، دارند تایید تجربی قابل ملاحظهای برای کشف بیشتر یک رویکرد استرس اجتماعی جهت تبیین رفتار خشونتامیز، فراهم میسازد. علاوه بر این، با تمرکز بر رابطه بین اختلال روانی و خشونت و نشان دادن اینکه این رابطه بطور جزئی بخاطر تجربیات زمینهای مرتبط با استرس و حمایت اجتماعی است این مطالعه یک اساس تجربی برای هدایت مطالعات آینده در خصوص اختلال روانی و خشونت بسوی توجه بیشتر به عواملی است که فراسوی ویژگیهای بالینی افرادی است که شامل استرس و تجربیات حمایتی آنان میباشد.
با این وجود، این مهم است که بخاطر داشته باشیم، تحلیلهای ما مبنی بر داده های مقطعی بوده است، به همین دلیل، نا قادر نخواهیم بود بطور تجربی تمایزی بین نظمهای آماری قابل جایگزین که ممکن است در بین مقیاسهای مستقل وجود داشته باشد، تشخیص دهیم. ( اختلال روانی، وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا). فقدان دادههای طولی، ما را مجبور ساخته است تا مدل خود را پیرامون این فرض بر گرفته از ادبیات استرس
● پانوشت صفحه قبل:
در آزمون تعامل متقابل بین متغییرهای اختلال روانی و وقایع استرسزا زندگی، اختلال روانی و مقیاس حمایت آسیبزا و تعامل سه طرفه بین اختلال روانی استرس زندگی و حمایت آسیبزا که نتایج باطلی بدست آمده است. این بیانگر اثر وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا بر خشونت است که وابسته به وجود اختلال روانی است تا عمل کردن بطور مشابهی بر حسب پاسحگویان دارای اختلال روانی و افراد بدون اختلال روانی.
اجتماعی در جرم شناسی و سلامت روانی می باشد، بسازیم : استرس زندگی و حمایت اجتماعی نسبت به اختلال روانی و خشونت بیرونی هستند.
با این وجود، جایگزین موجه برای این مدل، مدلی است که اثرات تقلیل استرس و حذف حمایت اختلال روانی posit ( ) که دریک توالی علّی منجر به خشونت میوشد.
چنین مدلی ممکن است بصورت زیر نوشته شود:
اختلال روانی ــــــــ> وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا ـــــــ> خشونت
موافق با ادبیات استرس در جرم شناسی، این مدل جایگزین بیانگر آن است که وقایع استرسزا زندگی و خمایت اجتماعی آسیبزا، احتمال بروز خشونت را تحت تاثیر قرار می دهد. با این وجود، در مغایرت با ادبیات استرس در سلامت روانی، این مدل بیانگر آن است که اختلال روانی به سطوح بالای استرس و آسیبزائی حمایت در بین افراد دارای اختلال روانی، کمک میکندو.
روشی که ممکن است روی دهد از طریق درگیر شدن در روابط اجتماعی متضاد است. ( فلسون ۱۹۹۲؛ هیدی ۱۹۹۷؛ سیلور۲۰۰۲).
در جائی دیگر، ابتدا نویسنده (سیلور۲۰۰۲) معتقد است « مردم با اختلالات جدی روانی، بویژه افرادیکه عقاید موهوم یا توهمات را تجربه کرده باشند یا افرادی با اختلالات خشونت فیزیکی. ممکن است با تنوع از محرکهای منفی در روابط خود با دیگران روبرو شده باشد.(ص ۲۰۶۰) چنین محرک منفی ممکن است منتج از تضاد با دیگران به تلاش برای اعمال کنترل اجتماعی از طریق متقاعد ساختن شخص دارای اختلال روانی به پرهیز یا انجام از رفتار مضطرب و ناراحت کننده باشد. (هیدی ۱۹۹۷). بعنوان مثال، مطالعه اخیر درک اجبار ( اصظرار) در بین بیماران دماغی بستری شده، نشان میدهد که تقریباً دو سوم بیمارانی که در حالت بستری شده احساس اجبار مینمودند، اغلب گزارش دادند که احساس نگرانی و ترس می کردند (مانهان و دیگران ۱۹۹۹). این بیانگر آن است که عدم سازگاری در خصوص تلاشهائی در خصوص کنترل اجتماعی غیر رسمی توسط مراقبین ممکن است سهواً خشونت را در بین افراد دارای اختلال روانی از طریق بروز احساسات منفی، رواج دهد، این امر بخصوص زمانی مصداق پیدا می :ند که اعمال کنترل اجتماعی در بردارنده مداخلات رفتاری داوطلبانه نظیر: بستری کردن اجباری یا تحت درمان قرار دادن اجباری باشد. بنابراین اختلال روانی ممکن است به کشف استرس از طریق بروز رفتارهای کنترل اجتماعی دیگران، کمک کند که شخصی دارای اختلال روانی بطور ناخواسته (وبنابراین استرسدار) ------ افزایش احتمال بروز خشونت در آینده را تجربه کند.
اختلال روانی اغلب حمایت اجتماعی را نفی میکند. بخش عمدهای از قالبهای ذهنی در خصوص اختلال روانی خطرناک است که قویاً با طرد نگرش و فاصلهگیری اجتماعی از سوی عموم اجتماع مرتبط است. (لینک و دیگران ۱۹۹۹) بر اساس تحلیلی از بررسی اجتماعی دادههای عمومی جمعآوری شده در سال ۱۹۹۶، بروس لینک، جو فلین، میجالین برسناهان، آنا استیو و برنیس. ای پسکاسولیدو (۱۹۹۹) به ین نتیجه رسیدند که اگر علائم امراض روانی به ترس از خشونت برسد، افراد دارای امراض روانی بطور منفی از طرد شدن تاثیر میپذیرند. (۳۳-۱۳۳۲) . چنین طردی ممکن است به سطوح پایین تری از حمایت اجتماعی نوعاً مشاهده شده در بین افراد دارای اختلال روانی از طریق محدود ساختن سرمایه حمایتی افرادیکه پیوندهای اجتماعی را شکل می دهند، کمک کند. بطور خلاصه، افزایش اختلال روانی منجر به کاهش حمایت و افزایش استرس میشود. نتیجه عملی قابل جایگزین ارائه شده در فوق، جایگزین موجه برای توصیفی واحد در ابتدای این مقاله باقی میگذارد. تمایز بین این مدلهای علّی قابل جایگزین، وظیفه مهمی برای تحقیقات آینده به جای می گذارد.
در پایان، ما قادر به تبینی کامل از رابطه بین اختلال خشونت فیزیک و خشونت نشدیم. این رابطه پس از کنترل نمودن ویژگیهای جمعیتی وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا معنادار باقی ماند و بیانگر آن است که خشونت فیزیکی ممکن است مستقل از استرس و زمینههای حمایتی افراد تاثیر مستقیمی بر احتمال بروز خشونت داشته باشد. بطور مثال خشونت فیزیکی ممکن است محرکهای تهاجمی موثر در ارتباط بین اختلالات خشونت فیزیکی و خشونت که واسط (میانی) سایر عوامل نیستند را در بَر بگیرد. (سائسون و دیگران ۲۰۰۲). بطور قابل جایگزینی، ما در سنجش مناسب انواع خاصی از استرس که ممکن است منجر به خشونت و خشونت فیزیکی شود، ناکام ماندیم.
بعنوان مثال، مطالعه حاضر فقط وقایع زندگی واقعی که در طول یکسال گذشته اتفاق افتاده است را آزمون کرده است. و بنابراین نقش بالقوه مهم، استرس زندگی بالینی یا مداوم بعنوان یک واسطهای در رابطه خشونت ـ اختلال روانی، شناسائی نشده است. با این وجود، این موجه است که اثرات استرس بر روی خشونت و اختلال روانی بصورت یک قاعده تراکمی فراتر از جریان زندگی، عمل نماید. این بخصوص در افرادی دارای اختلال روانی که سعی در کنترل (مدیریت) استرس بوسیله استفاده از ابزارهای «خوددرمانی» ( self – medicate ) دارند، صدق میکند. گرچه مفهوم استرس بالینی در هیچ مطالعهای از خشونت و اختلال روانی، آزمون نشده است امام بعنوان مبحث مورد توجهای در ادبیات سلامت روانی------------( انشنسل ۱۹۹۲؛پرلین ۱۹۸۹؛ ترنر و دیگران ۱۹۹۵ ) و تا خدودی در ادبیات جرم شناسی دیده میشود ( هافمن و سربن ۱۹۹۹). به عنوان مثال، استرس زندگی بالینی و تازه (resent ) بیان شده به وقوع علائم افسردگی در بین ساکنان اجتماع، تبیین تنوع علائم افسردگی بر حسب متغیرهای اجتماعی کلیدی نظیر: نژاد، جنسیت و طبقه اجتماعی ، کمک میکند ( برای مرور نگاه کنید به انشنسل ۱۹۹۲).
علاوه بر این نشان داده شد وقایع استرسزا زندگی اثر انباشتی بر انحراف از جریان زندگی دارند. به این معنا که کشف اولیه و مبّرانه استرس ممکن است پیوند مهمی بین بزهکاری و جمعیتهای اجتماعی باشد. (هافمن و سربن ۱۹۹۹). بنابراین، این فرضیه که استرس بالینی ممکن است به رابطه بین خشونت فیزیکی و خشونت کمک کند موجه است و باید در تحقیقات آینده آزمون شود.
تعیین اینکه بیشترین مطالعات قبلی در خصوص رابطه بین اختلال روانی و خشونت مبتنی بر دادههای مقطعی است، مطالعات آینده باید بطور وسیعی از بکارگیری یک دیدگاه طولی استفاده نماید. دادههای طولی محققان را قادر میسازد تا فرآیندهائی که طی آن عوامل بالینی و اجتماعی، خشونت را در طول زمان موجب میشوند، را تشخیص دهند و بین مولهای علّی بحث شده در بالا تمایز قائل شوند. گر چه جزئیات دادههای طولی که اخیراً. از نمونههائی از بیماران روانی مرخص شده جمعآوری شده است. (سیلور ۲۰۰۰ ؛ استیدمن و دیگران ۱۹۹۸) دادههای قابل مقایسهای برای جمعیت کل نمیباشد. با نگاه به آینده روشی موثر برای تعمیم چنین دادههائی ممکن است از تقویم وقایع زندگی بر روی یک نمونه جمعیتی کل ، استفاده شود. (هورنی، اوزگود و مارشال ۱۹۹۵ ). علاوه بر این، مطالعات آینده باید در جستجوی اطلاعات جزئی درباره انواع، فراوانی و اهمیت خشونت مرتکب شده توسط افراد دارای اختلال روانی و بدون اختلال باشند. گر چه پیشرفتهای مهمی در سنجش خشونت بین بیماران روانی مرخص شده صورت گرفته است (سیلور ۲۰۰۰ ؛ مالوی و مانهان ۱۹۹۹ ؛ استیدمن و دیگران ۱۹۹۸). پیمایشهای سلامت روانی در خصوص جمعیت کل، نادر میباشند. این پیمایشها، بدون ثبت جزئیات دادهها درباره خشونت، وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا انجام گرفته است. اگر جمعاوری دادهها به دو روش ـ مقطعی و طولی ـ صورت گیرد چنین دادههائی محققان را قادر میسازد تا توزیع وقایع استرسزا زندگی و حمایت اجتماعی آسیبزا در رابطه بین اختلال روانی و خشونت در حالتی که احتمال بروز خشونت عموماُ صورت میگیرد، را بهتر درک کنند.
پیوست الف ـ سوالات وقایع استرسزا زندگی بر گرفته از طرح ECA دانشگاه دوک
بخش اول : مدت زمان سال گذشته،................... ( مقدمههای پاسخ : o = نه، ۱ : بلی
۱ ) ------- آیا شما تا بحال مریضی یا صدمهای را تجربه کردهاید که مستلزم بستری شبانه یا طولانیتر در بیمارستان باشد؟
۲ ) ------- آیا شما تا به حال مریضی یا صدمهای را تجربه کردیه اید که از فعالیتهای روزمرهات ( کار، کارِ خانه، مدرسه ) بمدت یک هفته یا بیشتر باز بمانید؟
۳ ) ------ آیا عضوی از خانواده شما مریضی یا صدمه جدّی تجربه کرده است؟
۴ ) ------ آیا شما ازدواج کردید یا زندگی با فردی را از طریقی مانند ازدواج شروع کردهاید؟
۵ ) ----- آیا شما به مدت چند هفته یا بیشتر جدا از ( شوهرتان / همسرتان / زندگی با شخصی مانند کسی که با او ازدواج کردهاید ) بودهاید؟
۶ ) ------ آیا شما تا بحال طلاق گرفتهاید یا رابطه عاشقانهای با دوست مهمی داشتهاید که به پایان رسیده باشد؟
۷ ) ------ آیا شما تا بحال پیوند رابطهای داشتید با ( شوهرتان / همسرتان / زندگی با شخصی مانند کسی که با او ازدواج کردهاید) پس از اینکه مدت زمانی از او جدا شده باشید؟
۸ ) ----- ( آیا شوهرتان / همسرتان / زندگی با شخصی مانند کسی که با او ازدواج کردهاید) در قید حیات هستند؟
۹ ) ----- آیا شما تا بحال والد یا ناوالد یا در ابتدای والد بودن برای یک بچه بودهاید؟
۱۰ ) ----- آیا تا بحال بچه یا یکی از اعضای خانوادهتان خانه را ترک کرده است؟
۱۱ ) ---- آیا تا بحال شخصی را بیشتر از (شوهرتان / همسرتان / زندگی با شخصی مانند کسسی که با او ازدواج کردهاید) دوست داشتهاید که در قید حیات نباشد؟
۱۲ ) ---- آیا شما یا یکی از اعضای خانوادهتان تا بحال مشکل قانونی داشتهاید؟
۱۳ ) ---- آیا شما تا بحال بیکار شدهاید که نتوانید حداقل به مدت یک ماه کار پیدا کنید؟
۱۴ ) ---- آیا شما شروع بکار نمودهاید یا در حال شروع به کار درجای دیگر هستید؟
۱۵ ) --- آیا تا بحال از شغلی اخراج شدهاید؟
۱۶ ) ------ آیا شما بازنشستهاید؟
۱۷ ) ---- آیا وضعیت مالی شما ( یا خانوادهتان ) بطور قابل ملاحظهای بهبود یافته است؟
۱۸ ) --- آیا تا بحال وضعیت مالی شما (یا خانوادهتان) بطور قابل توجهی وخیم شده است؟
۱۹ ) --- آیا شما تا بحال مهاجرت کردهاید؟
بخش دوم : آیا تاثیری ( ۱ : منفی ، ۲ : خنثی ، ۳ : مثبت ) بر روی شما داشته است؟
پیوست ب : مقیاسهای اجتماعی.
رضایت از حمایت
۱ ) آیا شما از چگونگی دیدن دوستان و خویشاوندانتان راضی هستید: و همانطور که شما میخواهید آنها را میبینید؟ ۱ : بسیار ناراضی، ۲: تا حدودی ناراضی ، ۳: راضی
۲ ) آیا شما در اوقات سخت، میتوانید حداقل روی خانواده یا دوستانتان حساب کنید (تکیه کنید). ۱ : بندرت ، ۲ : تا حدودی ناراضی، ۳ : راضی
۳ ) میزان رضایت شما از نوع رابطه با خانواده و دوستانتان چقدر است؟ ۱ : بسیار ناراضی، ۲ : تا حدودی ناراضی ، ۳ : راضی
۴ ) آیا شما آرزو دارید خانواده و دوستانتان به شما کمک کنند؟ ۱ : بلی ، ۲ : خیر
حمایت اجتماعی برخوردار شده
۱ ) مدت زمانی که با خانواده و دوستانتان هستید چقدر احساس تنهائی میکنید؟ ۱ : بیشتر اوقات ، ۲ : برخی اوقات ، ۳ : بندرت
۲ ) آیا بنظر میرسد که خانواده و دوستان شما، شما را درک کنند؟ ۱: بیشتر اوقات،
۲: برخی اوقات ، ۳: بندرت
۳ ) آیا شما برای خانواده و دوستانتان، احساس مفید بودن میکنید؟ ۱ : بیشتر اوقات ، ۲: برخی اوقات ، ۳ : بندرت
۴ ) آیا شما میدانید برای خانواده و دوستانتان چه اتفاقی میافتد؟ ۱ : بیشتر اوقات ،
۲: برخی اوقات ، ۳: بندرت
۵ ) آیا مدت زمانی که با خانواده و دوستانتان هستید آیا احساس می کنید که مورد توجه هستید؟ ۱: بیشتر اوقات، ۲ : برخی اوقات، ۳: بندرت
۶ ) آیا شما احساس میکنید که نقش معینی در خانواده و در بین دوستانتان دارید؟
۱: بیشتر اوقات ، ۲: برخی اوقات، ۳: بندرت
۷ ) آیا شما می توانید در خصوص مسائل خصوصیتان حداقل با خانواده و برخی از دوستانتان صحبت کنید؟ ۱: بیشتر اوقات ، ۲: برخی اوقات، ۳: بندرت
اریک سیلور، دانشگاه ایالتی پل، برنت تس دال، دانشگاه اکرون(۲۰۰۵)
ترجمه:نوروزنیمروزی
ترجمه:نوروزنیمروزی
منبع : آرش رضائی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست