چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
فرصتی برای دیدن و دویدن در جهان
مجموعه شعر <رنگها و سایهها> تجربهای است از صدای رنگها و تصویر واژهها که شاعرش سعی دارد بازتاب فضاهای عاشقی را در چشمانداز نوعی عرفان اعلامنشده به تصویر بکشد! به نظر میرسد، <رنگها و سایهها> دو روی سکه متنی است که آشوب نرمی را به سایه روشن یک هستی واقعگرایانه نزدیک میکند. حس روایت با نگاهی شاعرانه، بسیاری از لحظهها را از سمت دنیای سایهها عبور میدهد و حضور طبیعت و اشیاء را به یک واگویی آشنا مینشنید. شاعر سعی دارد از جنگل سایهها به سمت پنجرهها و درختهای باز و بسته حرکت کند و برای نمایش دغدغههایش، به ردپای حادثههای شعری نزدیک و نزدیکتر گردد: ...< یعنی/ اصلا عجیب نیست که یک شاعر/ سمفونی پنجم بتهوون را/ اشتباه بگیرد/ با گلدانی پشت پنجره شعرش/ با گلهایی بیبرگهای آبی/ بیلبخند/ عکسی (یا چه میدانم) حرفی با سایه خودش.( >صص ۱۷-۱۶)
شاعر در چشمانداز نوعی واگویی از خود، حضور رنگها و اشیاء را بر سینه بومی بزرگ که میتواند کلیت یک زندگی باشد، زاویهها و منظرهایی را برمیگزیند که برای صید لحظههای آن، بیهیچ هراسی به روایتی نرم از رنگها و سایههای برابرش میپردازد. فرصتی کاملا فردی که با دنیای آدمها و کتابها و نقاشیهای خاص گره خورده است. از جمله تاثیر جهانبینیای از هدایت، سپهری و شاملو بخشهایی از این فضای خصوصی را به نوعی با خود دارد: ...< روی میز کوچک بغل رختخوابش/ ساعتی دارد سرگردان/ نقاشیهایی/ روی جلد قلمدان / در همه آنها/ عاشق دختری است اثیری / دختر عاشق نیست... / عینکی دارد/ که رنگهای جهان را با آن/ بهتر میبیند/ اگر سیاه/ گنجهای دارد/ پر از بطریهای خالی شراب/ که... این دردها را نمیشود به کسی گفت...( >صص ۲۳-۲۲)
شاید بتوان گفت که نگاه هندسی شاعر به خطوط اشیاء و پنجرهها در معماری واژهها، تا حد زیادی سرنوشت این متن را رقم میزند. با این همه، ناموزونی و یکدست نبودن شکل و محتوای برخی از شعرها که یک فرصت پنج ساله ۸۶۶-۸۱) از تاملات شاعر را در پی دارد، در این مجموعه دیده میشود و به همین جهت شعرهایی که از نیمههای سال ۸۴ در این مجموعه گرد آمدهاند، نسبت به شعرهای قبل از آن از زبان و حس شاعرانگی جدیتر برخوردارند: ...< هیچ چیز سر جای خودش نیست/ شما را به سیرکی دعوت کردهاند/ همه پرندهها را در کلاهی میریزند/ به هم میزنند/ جوجه اردکی زشت را نشانتان میدهند/ میخندید/ میمونها از سر و کول هم بالا میروند/ شما را به هم نشان میدهند و میخندند/ نشان میدهند و میخندند/ بلند میشوید و/ کف میزنید.( >صص ۳۷-۳۶)
در فضای شعر مهدی مظفری به لحاظ پررنگ بودن روایت شعری و حس ناموزونی موسیقایی، مخاطب با پستی و بلندیهای فراوانی روبهروست؛ چراکه فضای توصیف و تکرارها از یکسو و حس خصوصی بودن و به دور بودن شعر از فضاها و حادثههای اجتماعی از سوی دیگر، پازل شعری شاعر را اغلب به بنبستهای دشواری نزدیک میکند. شعرهایی همانند <در شب>، <شب>، <ماه>، <شعر سفید>، <شاعر> و... که در این نوع شعرها، واقعیتهای بیرونی از جوهره جوششی شعر میکاهد؛ اما شعرهای درخشان که گاه با حس موسیقایی شعر نیمایی، همسایگیهایی دارد که در این مجموعه، برشهایی از آن دیده میشود:
<سکانس آخر/ باران/ دیوانهات کند/ آنقدر که فکر کنی/ تهران/ لندن است/ و هر چه منتظر بمانی شاهزاده نیاید/ و هر چه فکر کنی/ یادت نیاید کجا؟/ کی؟/ با کی؟/ عوض کردهای/ لباستهایت/ کفشهایت/ جایت را.( >صص۷۳-۷۲)
همچنین در چشمانداز شعر <برف> یک حس دگرگونی و واژگونی هم در انسان و هم نسبت به طبیعت دیده میشود که در این شعر، میتوان عناصری از همنشینی و ایهام نسبت به طبیعت و انسان را در گذر فصلها به درستی پیدا کرد: <مادرم/ پا به ماه گذاشت/ من پا به زمین/ بزرگ شدم/ خندیدم/ بزرگتر/ آفتابگردانها و آفتابپرست ها بودند/ و رنگها/ حالا/ هوای تنم/ قطب جنوب است/ سرم/ سپریست/ و هر رنگ کلاه میگذارم باز/ نیش میزند برف.( >صص ۵۹-۵۸)
و حرف آخر اینکه در مجموعه شعر <رنگها و سایهها> دنیای متن در بیشتر ایستگاهها به سمت نوعی سادهگویی پیش میرود و حساسیت شاعر به عنصر <رنگ> به ویژه رنگ <سفید> که میتواند نمادی از آرامش و فرصت مثبتی از زندگی باشد به روشنی حس میشود. شاعر سعی کرده تا واژهها را به سمت شکلی از نقشپذیری و رنگاندازی پیش ببرد، اما این اتفاق در همه جا به یکسان فراهم نمیگردد. بیگمان <رنگها و سایهها> در قلمروی تخیل دارای برجستگیهای همانند و حرکتهای بهنگامی است اما به لحاظ بهرهگیری از استعاره و رعایت ایجاز و کوتاهنویسی، چندان ساختمند عمل نمیکند. مهدی مظفری بیگمان تجربه فرصتهای شاعرانگی را به درستی باور دارد و اندیشههای مدرن زیباشناسانه از فضای معاصر، در کارهایش با نوعی حادثههای شعری همراه است. با این همه، برای دستیابی به ذهن و زبان صیقلیافتهتر نیازمند به جهانبینی و حس شاعرانگی گستردهتری است. وی برای رسیدن به فضاهای عمومیتر و انعکاس بیشتری از زاویههای درون زندگی، باید جسارتهای جدیتر را تجربه کند. <سایهها و رنگها> آغاز یک گزاره و گردش دوبارهای است به کشف رنگها و سایهها؛ چراکه شاعران فرصت زیادی برای دیدن و دویدن جهان ندارند!
محمود معتقدی
انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۸۶
انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۸۶
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست