چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
روسیه امروز از نگاه کیسینجر
هنری کیسینجر، وزیر امورخارجهی اسبق آمریکا کاملا با ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه آشناست. مجلهی تایم به دلیل همین آشنایی و به مناسبت انتخاب پوتین از سوی این مجله به عنوان مرد سال، مصاحبهای با وی دربارهی اقدامات اخیر پوتین، میراثش و این که آمریکا چگونه باید با یک روسیهی احیای شده دست و پنجه نرم کند، ترتیب داده است.
دمیتری مدودف جانشین منتخب ولادیمیر پوتین گفته است که میخواهد پوتین به عنوان نخست وزیر در کاخ کرملین باقی بماند. این زیاد شبیه یک انتقال دموکراتیک نیست.
به طور واضح ولادیمیر پوتین یک شخصیت حاکم در روسیهی امروز است. وی با به دست آوردن ٣/٦٤ درصد از آرای انتخابات پارلمانی میتواند مجلس دومای این کشور را کنترل کند. اما با این وجود من روسیه را یک کشور دیکتاتور قلمداد نمیکنم. ٣/٦٤ درصد آرا نشان میدهد که بخش قابل توجهی از جمعیت روسیه به پوتین رای نداده است. جایگاه نخست وزیر از نظر قانون اساسی با جایگاه رییس جمهور متفاوت است. بنابراین دامنهی شایان توجهی برای تکامل و تصور وجود دارد. آمریکا نباید سیاست خارجیاش را در قبال روسیه با تجویز کردن پروسههای تاریخی اشتباه بگیرد. مهم است که اولویتهایمان درست باشند. طرحهای آمریکا نمیتواند وضعیت داخلی روسیه را دوباره بسازند، به ویژه در کوتاه مدت. روسیه کشور وسیعی است که با چین، جهان اسلام و اروپا هم سایه است. روابط همکارانه با روسیه برای راهحلهای جهانی و صلح مهم است. البته ما هم چیزهایی داریم که ترجیح میدهیم و همفکریهای خودمان را داریم. اما باید به دولتی در روسیه بپردازیم که وجود دارد و ما نیاز داریم تا بعضی از متعادل سازیها را در کشوری در دورهی انتقال درک کنیم.
شما این تفاوت را چگونه توضیح میدهید که در غرب پوتین را یک فرد خشن، خودکامه و غیر دموکراتیک میدانند اما وی از حمایت روسها نیز برخوردار است؟
او به این دلیل در روسیه محبوبیت دارد که زمانی رییس جمهور شد که روسها آن را نقطهی ضعفی در تاریخشان میدانستند. پوتین طی دورهای رییس جمهور شد که امپراطوری شوروی از هم پاشیده بود و حاکمیت روسیه از نظر اقتصادی فرو پاشیده بود. مردم روسیه وی را با استاندارد زندگی امروز در قیاس با آن چه که وی سرکار آمد قضاوت میکنند. آنها هم چنین وی را برای بازگرداندن روسیه به نظر آنها البته به یک جایگاه قابل احترام در سیستم بینالمللی ارزشمند میدانند و احتمالا بسیاری از روسها فکر میکنند که این سیستم دولت جدید بیشتر پاسخگوی ملت است تا سیستم پیشین، حتی اگر ما با استانداردهای غربی آن را دموکراتیک ندانیم.
▪ شما با وی بسیار ملاقات کردهاید، او چه جور فردی است؟
او بسیار باهوش است و در مورد موضوع مورد بحث بسیار تمرکز دارد و با مسایل سیاست خارجی نیز کاملا آشناست. او تلاش نمیکند که با جاذبهی شخصیاش تو را تحت تاثیر قرار دهد. این به دلیل ترکیبی از انزواطلبی، هوش قابل توجه مهم استراتژیک و ناسیونالیسم روسی است.
▪ وی خواهان چگونه روابطی با غرب است؟
به نظر من او غرب را یک بلوک متحد نمیداند. وی به دلیل این که با درک خود از منافع ملی سیاست خارجی را به پیش میبرد بنابراین از اختلافات غرب برای مستحکم کردن جایگاه روسیه استفاده نخواهد کرد. انگیزه اصلی وی پیوستن روسیه به جامعهی دموکراتیک و یا حتی جامعه غرب نیست آنچه که وی به دنبالش است بیش از همه احترام به روسیهای است که هویت خودش را تعریف کرده است. به نظر من او روابط دوستانه و همکارانه با آمریکا را ارج مینهد البته بر اساس درک واضحی از هر جنبهی منافع ملی و احترام به آنها.
▪ بنابراین شما سطح روابط مسکو و واشنگتن را چگونه ارزیابی میکنید؟
روابط شخصی پوتین با بوش بسیار خوب است. زمانی که بوش در اولین دیدارش با پوتین اعلام کرد که چشمهای پوتین او را به دام انداختند و وی فردی هم توان و مطابق با خود را در آن دیده، رسانههای آمریکا به تمسخر این سخن پرداختند. اما این برای پوتین مسالهی به رسمیت شناختن برابری و واجد شرایط داشتن روابط برابر با آمریکا بود. آن چه که پوتین در بوش قابل احترام می بیند این است که بوش او را موعظه نمیکند. او از این که بوش در دفاع از منافع ملی آمریکا بسیار سخت گیر است ناراحت نمیشود زیرا این چیزی است که او از سیاست مداران انتظار دارد. البته در سطوح دیگر گاهگاهی مسایلی نیز بوجود میآمدند. هر دو طرف به طور تئوریک میخواهند که با یکدیگر همکاری کنند. اما هر دو طرف کارهایی میکنند که موی دماغ هم میشوند. وقتی که ما روسیه را دربارهی اوضاع داخلیاش موعظه میکنیم کفر روسیه در میآید. یا وقتی که مقامات اصلی آمریکایی به طور لجوجانهای با مخالفان رژیم روسیه در سطوح عالی در مسکو دیدار میکنند، یا وقتی که ما نیروهای ناتو را تا داخل سرزمینهایی که با مرز روسیه نزدیک هستند، افزایش میدهیم. در همین حال هنگامی که رهبران روسیه با کشورهای هم سایهشان هم چون کشورهای کاملا مستقل رفتار نمیکنند، ما ناراحت میشویم و آمریکاییهای بسیاری وجود دارند که دیدگاههای بسیار تندی دربارهی وضعیت داخلی روسیه دارند. بنابراین دورههایی وجود دارند و بعضی از مسایل تاریخچهی طولانی دارند. از طرف دیگر نیاز سریعی به هم کاری وجود دارد. گرایش بسیار زیادی برای رفتار با روسیه به عنوان تهدیدی جهانی برای آمریکا وجود دارد. روسیه مشکلات بسیار زیادی در داخل کشور خودش دارد. روسیه مرزهای طولانی و بیثباتی دارد، نرخ مرگ و میر در روسیه واقعا ناخوشایند است. جمعیت آن دارد کاهش مییابد پس بنابراین به روسیه نباید به چشم یک تهدید جهانی نگاه کرد اما روسیه میخواهد که به عنوان یک قدرت شاخص به آن احترام گذارده شود. مساله این است که آیا میتوانیم روابط سازنده با کشوری را گسترش دهیم که ما به همکاریاش در رابطه با ایران و تا حدودی در رابطه با عراق و در رابطه با حل مساله صلح خاورمیانه نیاز داریم؟ آنها هم چنین شریک ضروری در مسایل جدید هم چون انرژی و محیط زیست هستند که تنها با همکاری جهانی حل میشوند تا رقابت.
▪ شما به ایران اشاره کردید. آیا به نظر شما نتیجه گزارش اخیر برآورد جامعهی اطلاعاتی آمریکا دربارهی برنامهی انرژی هستهیی ایران کار آمریکا را برای متقاعد کردن روسیه برای حفظ یک جبهه متحد با این کشور در قبال برنامهی هستهیی ایران مشکلتر کرده است؟
به نظر من ارزیابی استراتژیک روسیه از مسالهی هستهیی ایران تقریبا شبیه ارزیابی ماست. اما نتایج تاکتیکی آنها دربارهی آینده نزدیک متفاوت است. تفاوت در نزدیک بودن تهدید استراتژیک ایران است. اما اگر روسها متقاعد میشدند که این تهدید نزدیک است، در آن صورت ما با هم میبودیم. سوال این است که آیا آن قدر دیر نشده است که دیگر نتوان اقدام سودمندی را انجام داد؟
▪ ما در مورد وضعیت داخلی روسیه به صورت کوتاه صحبت کردیم. آیا آمریکا منافعی در سخن راندن در مورد موضوعاتی هم چون محدود کردن آزادی سیاسی و آزادیهای مدنی نمیبیند؟
اول از همه مهم است که درک کنیم پوتین نمایندهی چیست و کیست. پوتین هم چون استالین نیست که احساس کند که لازم است کسی را که ممکن است به طور بالقوه در زمانی با وی مخالفت کند، نابود کند. پوتین کسی است که میخواهد قدرتی را که لازمهی به موفقیت رسیدن وظیفهی سریعاش است، جمع آوری کند. بنابراین شاهد یک محدودیت عمومی بر آزادیهای مدنی نیستیم. البته ما میبینیم به آزادی مدنی گروههایی که به نظر وی تهدیدی برای رژیم هستند، تجاوز میشود. این فرآیند نامتوازن است. تلویزیون کنترل میشود، روزنامهها به میزان زیادی آزاد هستند، اما این که آمریکا این قدرت را دارد تا ساختار داخلی روسیه را با تهدیدهایی تغییر دهد، چیزی نیست جز دعوت به یک بحران همیشگی. آمریکا باید از ارزشهای دموکراتیک دفاع کند و باید در جستجوی این باشد تا از حقوق بشر دفاع کند. اما باید این اهداف را در رابطه با اهداف دیگر هماهنگ کند.
▪ هم پوتین و هم بوش وارد سال آخر ریاست جمهوریشان شدهاند. شما با هر دوی آنها صحبت میکنید. پیش از این که از قدرت کنار بروند چه چیزی را میتوانند با هم به دست بیاورند؟
پوتین نمیخواهد که شاهد یک آمریکای برتر باشد به دلیل این که آمریکای مافوق تا آن جایی که به روسیه مربوط میشود بر حسب تعریف هیچ محدودیتی ندارد. پس هر جا که بتواند تلاش میکند تا ما را متعادل کند، یعنی ما را از جایگاهی که داریم محروم نمیکند اما نمیگذارد که از این جلوتر برویم. در همین حال بنا به تفکر ژئواستراتژیک پوتین، آمریکا شریک عقلانی روسیه خواهد بود. ما در مرز با روسیه قرار نداریم. ما هیچ بخشی را از قلمروی روسیه نمیخواهیم، اصلا ما هیچ زمان در تاریخ خواهان قلمروی روسیه نبودهایم و بسیار هم قدرتمند هستیم. ما میتوانیم با روسیه در مورد امنیت جهانی همکاری کنیم و پیوستن روسیه به آمریکا، به روسیه تشخص میدهد. تمام این واقعیات فرصتهایی را فراهم میکند. در صورتی که ما بتوانیم ماموریتمان را در راستای اهداف استراتژیک قرار دهیم، ایران، روند صلح خاورمیانه و راه برد جهانی دربارهی عدم گسترش سلاحهای هستهیی، تمام اینها فرصتهایی عالی هستند.
▪ به نظر روسیه آنها چه چیزی از شراکت با آمریکا به دست میآورند؟
در وهلهی اول امنیت. دوم، پرستیژ و تشخص. سوم همکاری اقتصادی در مورد مسایل جهانی. روسیه با آسیا، خاورمیانه و اروپا نزدیک است و در هیچ کجایی هم پیمانان طبیعی ندارد. به طور سنتی در جایی که سرباز نداشته است همپیمانانی برای خود به جای نگذاشته است. از نظر تاریخی روسیه به بزرگی و ابهت خودش با سیاست خارجی وسعت گرایانه هویت داده است. هم اکنون جنبه امپریالیستی سیاست روسیه به جنگ سرد پایان داده است. آنها دیگر منابع انجام این کار را در اختیار ندارند. این کار به سیاست جدید روسیه نیاز دارد و هم چنین به زمان نیاز دارد تا آن را توسعه دهد و به آن عادت کند.
▪ تاریخ دانان ریاست جمهوری و ارزش پوتین را چگونه ارزیابی میکنند؟
آمریکا به سختی میتواند ذهنیت روسیه را بخواند. اگر اصلاح طلبان بزرگ روسی را هم چون پتر کبیر و کاترین کبیر به عنوان نمونه در نظر بگیریم، آنها در داخل بسیار خودکامه بودند اما بر اساس استانداردهای فعلی غربی بسیار پیش رونده بودند. کاترین کبیر روابط نزدیکی با فیلسوفان داشت. پتر کبیر یک سال در اروپا زندگی کرد و ماموریتهایی را مرتبا در اروپا ترتیب میداد اما در داخل به نظر آنها روسیه میبایست سازماندهی شده باشد تا تواناییهای حداکثری جامعه بتواند بر روی کشور متمرکز شود. اگر با این دیدگاه به پوتین بنگرید، میبینید که وی تصور میکند که یک مصلح است. احتمالا او به عنوان یک شخصیت تاثیر گذار در تاریخ کشورش یاد شود اما او یک دموکرات نیست. به او چه درجهای داده خواهد شد، هنوز خیلی زود است که بگوییم. ولی به طور حتم درجهای شاخص خواهد بود. در صورتی که یک رهبر یک سیستم را نهادینه کند و کاملا متکی به یک تن نباشد، عالی و بزرگ خواهد شد. باید ببینیم که آیا پوتین میتواند این کار را بکند یا خیر.
منبع : آژانس خبری وحدت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست