پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
آمریکا دیگر در موضع قدرت نیست
● بررسی اهداف و پیامدهای اشغال عراق توسط آمریكا
دولت ایالات متحده آمریكا در ۲۱ مارس ۲۰۰۳م. (فروردین سال ۱۳۸۲)، در سایه شعارهایی نظیر مبارزه با تروریسم، برقراری صلح جهانی، اعطای دموكراسی و آزادی، به صورت غیرقانونی، به كشور عراق لشكركشی كرد و آن را به اشغال نظامی خویش درآورد. این تهاجم وحشیانه كه به جنگ دوم خلیج فارس شهرت یافت، پیامدهای غیر قابل تصور و ناگواری برای اشغالگران و مردم عراق، به دنبال داشت تا آنجا كه این حادثه، به عنوان یكی از بزرگترین اشتباهات تاریخی دولتمردان آمریكا محسوب میگردد. نوشتار حاضر، در صدد است تا در چهارمین سالگرد اشغال عراق، ضمن بررسی میزان موفقیت آمریكا در دستیابی به اهداف خود از این تهاجم نظامی، مروری مختصر بر مهمترین نتایج و پیامدهای آن برای ملت عراق و آمریكا داشته باشد.
● دلایل و اهداف اشغال نظامی عراق
از دیدگاه كارشناسان مسائل سیاسی و نظامی، اشغالگران عراق در حمله به این كشور، علاوه بر شعارهای فریبنده خویش در زمینه مقابله با تروریسم، تأمین صلح و امنیت جهانی و گسترش دموكراسی، اهداف پنهانی متعددی را نیز تعقیب میكردند. از این منظر، مهمترین علل و اهداف ادعایی و واقعی اشغالگران، عبارتند از:
۱) انهدام سلاحهای كشتار جمعی
مهمترین دستاویز آمریكا در این تهاجم وحشیانه، ادعای رئیس جمهور این كشور، مبنی بر وجود سلاحهای كشتار جمعی در عراق بود. مقامات كاخ سفید و انگلیس، برای كسب اجازه جنگ از سازمان ملل و قانونی جلوه دادن این عمل، خطر سلاحهای كشتار جمعی صدام را مطرح كردند و برای جلب افكار عمومی داخلی و بینالمللی، سعی در برجسته كردن آن نمودند. آنان با استفاده از بلندگوهای تبلیغاتی خویش، تأكید كردند كه جهان در معرض خطر یك حمله قریب الوقوع، توسط سلاحهای انهدام جمعی است و مسئله خطر »ابر قارچ مانند« اتمی را توسط عراق، مطرح كردند؛ اما واقعیت این بود كه عراق در آن زمان، فاقد توانایی جنگی با »بمب اتمی« بود؛ چنان كه جورج تنت، رئیس سازمان سیا اعتراف كرد كه »چنانچه عراق بخواهد برای تولید یك بمب اتمی به اندازه كافی مواد رادیو اكتیو بسازد، تا نیمه دوم دهه حاضر، طول خواهد كشید«.۱
كارشناسان و منتقدان سیاستهای بینالمللی بوش نیز با ارائه اسناد معتبر، تأكید كردند كه كاخ سفید در مورد عدم وجود تسلیحات كشتار جمعی، اطمینان كامل داشت و گزارش سازمان سیا، بارها این موضوع را تأیید كرده بود. در برخی گزارشهای سازمان سیا، چنین آمده بود: »تمام اطلاعات پیش از جنگ عراق حاكی از این بود كه برنامههای سلاحهای كشتار جمعی و این قبیل برنامهها، دههها بود كه متوقف شده و در واقع مرده بود«.۲ سلاحهای بیولوژیك و شیمیایی موجود در عراق نیز ضمن بازرسیهای سازمان ملل در سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸م. عملاً از بین رفته بودند.
از سوی دیگر، دولتمردان آمریكا و انگلیس، در حالی به بزرگنمایی توان تسلیحاتی كشتار جمعی عراق میپرداختند كه خود دارای بزرگترین زرادخانههای هستهای در جهان میباشند و در تجهیز دولت عراق به سلاحهای بیولوژیك و شیمیایی، نقش مهمی ایفا كرده بودند و از سوی دیگر، از اسرائیل كه بزرگترین قدرت هستهای و دارای سلاحهای كشتار جمعی است، با تمام توان، حمایت میكنند. به نظر ریچارد باتلر، »آن چه دولت آمریكا مطلقاً توان دركش را ندارد، این است كه سلاحهای نابودگر جمعی آنها، به اندازه سلاحهای عراق، مشكلآفرین است و اسلحه نابودگر جمعی، خوب و بد ندارد«.۳
امروز دیگر تردیدی وجود ندارد كه نابودی تسلیحات غیر متعارف، انگیزه و هدف اصلی حمله به عراق نبودهاند؛ زیرا شواهد متعددی دلالت بر اطلاع دولتمردان آمریكا از فقدان چنین سلاحهایی داشتهاند و علاوه بر این، بعد از اشغال نیز كوچكترین اثر و نشانهای از ساخت و ساز این نوع سلاحها، به دست نیامد.
۲) جنگ علیه تروریسم
پس از توطئه ۱۱ سپتامبر، هیئت حاكم و وسایل ارتباط جمعی آمریكا و انگلیس، به طرز ماهرانهای، فرآیند اطلاعرسانی پیرامون آن را به دلخواه خود، سامان بخشیدند و خواهان ایجاد یك ائتلاف جهانی علیه تروریسم شده، برخی كشورها از جمله عراق را در فهرست كشورهای حامی تروریسم قرار دادند و این گونه القا كردند كه عراق با القاعده، ارتباط دارد و سلاحهای كشتار جمعی، در اختیار آنان گذاشته است؛ اما واقعیتها حاكی از این است كه این، ادعایی بیش نبود؛ زیرا »آمریكاییها در ماه ژانویه، به دولت بلر اعلام كردند كه در قالب مبارزه با تروریسم، دلیلی برای حمله به عراق وجود ندارد«. در پنجم فوریه ۲۰۰۲م. نیویورك تایمز، طی گزارشی چنین اعلام كرد: »سازمان مركزی اطلاعات آمریكا (سیا)، هیچ گونه شواهدی در دست ندارد كه ثابت كند عراق طی حدود یك دهه گذشته، در فعالیتهای تروریستی علیه آمریكا، دست داشته است. همچنین این سازمان، متقاعد شده است كه صدام حسین، رئیس جمهور عراق، سلاحهای شیمیایی یا بیولوژیكی در اختیار القاعده نگذاشته است«.
تمامی شواهد و مدارك، مبین این واقعیت است كه مبارزه با تروریسم در عراق و ارتباط القاعده با صدام، تنها ساخته و پرداخته كاخ سفید و به منظور اشغال نظامی این كشور بود. روزنامه واشنگتن پست، چنین اعتراف میكند: »هیچ ارتباطی بین گروه القاعده و صدام حسین، وجود نداشت و این قضیه، عمدتاً توسط كاخ سفید مطرح شده بود تا حمایت مردم آمریكا را برای جنگ، به دست آورد«.
۳) تهدید كشورهای همسایه از طرف عراق
بوش و بلر، با طرح این شعار كه »عراق، تهدیدی برای منطقه است«، به سوابق تاریخی این كشور در حمله به همسایگانش نظیر ایران، كویت و...، استناد میكردند و به گونهای وانمود میكردند كه گویی آنها ترس رهبران منطقه را بازگو میكنند؛ در حالی كه هرگز این چنین نبود. در ماه مارس، اجلاس اتحادیه سران عرب در بیروت، طی پیام صریحی، چنین اعلام كرد: »تمام ۲۲ دولت، خواهان خاتمه مناقشه با عراق هستند و دیگر عراق را تهدیدی برای خود نمیدانند«. از آن پس، مرز مشترك بین عربستان سعودی و عراق، بار دیگر گشوده شد. عراق با بازگرداندن اسناد تاریخی ملی كویت و گفتوگو پیرامون مسئله مفقودان، موافقت نمود و سوریه و لبنان، مناسبات همه جانبه خود را با عراق از سر گرفتند. شركت هواپیمایی ملی اردن، پنج بار در هفته، بین امان و بغداد، پرواز داشت و مناسبات بین عراق با ایران، در حال گسترش و بهبودی بود.
۴) آزادی مردم عراق و اعطای دموكراسی
موضوعاتی نظیر دیكتاتور بودن صدام و نقض حقوق ملت عراق، فقدان مشاركت سیاسی اقلیت كرد و اكثریت شیعیان در ساختار سیاسی این كشور، فشارهای اقتصادی و اجتماعی در قبال شیعیان جنوب و كردها و سركوب همه جانبه ناراضیان توسط بعثیها، وجود سیستمهای بسیار قوی اطلاعاتی و جاسوسی و... هرگونه آزادی و استقلال را از مردم عراق گرفته بودند و آنان در فضایی آكنده از ترس و خفقان به سر میبردند. این وضعیت، مورد اجماع و اتفاق ناظران بینالمللی بود و اشغالگران با تمسك به این وضعیت، در صدد توجیه تهاجم نظامی غیرقانونی خویش به این كشور برآمدند؛۴ در حالی كه هیچ كدام از این امور، از دیدگاه حقوق بینالملل، نمیتوانست دلیلی موجه و قانونی برای اشغال سرزمین عراق و تغییر حكومت آن كشور باشد. از سوی دیگر، طرح این قبیل شعارها، در صلاحیت دولتهایی چون آمریكا و انگلیس نبود؛ زیرا با وجود نبودن یك حكومت دموكراتیك و نقض حقوق بشر در دورانهای طولانی توسط صدام، باز هم مشاهده میكنیم كه تا قبل از این تاریخ، دولت صدام، مورد حمایت و تشویق این دولتها بود و حتی در جنایاتی نظیر فاجعه شیمیایی حلبچه، این موضوع با سكوت و اغماض كشورهای بزرگ مواجه شد و در حوادثی همچون انتفاضه مردم عراق، دولتهای غربی، دست دولت عراق را در سركوب قیام مردم عراق، باز گذاشتند.
علاوه بر این، نقض حقوق بشر و فقدان حكومت مردمسالار و دموكراتیك، مخصوص عراق نبوده است و مصادیق آن در بسیاری از كشورهای مورد حمایت آمریكا و انگلیس، به ویژه اسراییل، به طور كامل وجود داشته است و سؤالی كه مطرح میشد، این بود كه چرا از میان همه این كشورها، فقط به عراق حمله كردند؟
همچنین برای افكار عمومی جهان، این ابهام مطرح بوده است كه دولت آمریكا و انگلیس كه خود از بزرگترین ناقضان حقوق بشر در سراسر جهان هستند و سابقهای ننگین در كارشكنی و توطئه علیه حكومتها و نهضتهای مستقل و آزادیخواه مردمی در سراسر جهان داشتهاند و دستشان به خون میلیونها انسان بیگناه، آلوده شده است، چرا با دروغ و نیرنگ و با استفاده از تبلیغات، به مردم خویش و جهانیان القا میكنند كه در صدد ایجاد حكومتی مردمی در عراق هستند؟
واقعیت این است كه طرح شعارهای چهارگانه فوق از سوی اشغالگران عراق، هیچ كدام، دلیل اصلی اشغال نظامی این كشور نبوده است؛ بلكه صرفاً ادعاهایی برای اقناع افكار عمومی جهان و موجه جلوه دادن این اقدام غیرقانونی بودهاند.۵) پیگیری و تحقق طرحهای سلطه جویانه
سیاستهای تهاجمی و تجاوزكارانهای كه امروزه آمریكا در جهان تعقیب میكند، تابعی از استراتژی جدید آمریكاست. ریشه این طرح، به سالهای ۱۹۷۰م. برمیگردد كه ائتلاف میان جناحهای افراطی دیگر كه در رأس حكومت بودند، به طور مشخص شكل گرفت. برنامه سیاسی آنان، عبارت بود از متحد ساختن جامعه آمریكا، از راه جنگ و بسیج مداوم و تضمین برتری استراتژیك همه جانبه آمریكا. خطوط این طرح، در سالهای ۱۹۸۰م. و سپس در آغاز دهه ۱۹۹۰م. رفته رفته، مشخصتر شد و سرانجام در حدود شش هفت ماه قبل از واقعه یازده سپتامبر، به عنوان استراتژی ملی، در آمریكا به تصویب رسید و مبنای حركت آمریكا، در قرن ۲۱ شناخته شد.۵ محورهای اصلی این برنامه، عبارتند از:
الف) یك جانبه گرایی، ایجاد سلطه و تثبیت رهبری آمریكا بر جهان، جهانی سازی اقتصاد و ایجاد همگرایی در اقتصاد جهانی، تحت حاكمیت نظام سرمایهداری حاكم بر آمریكا.
ب) ممانعت از شكلگیری هرگونه ائتلاف علیه آمریكا یا ممانعت از ایجاد رقیب برای آمریكا در عرصه سیاسی و اقتصادی.
تحقق استراتژی جدید و روند جنگطلبی و نظامیگری آمریكا، بدون حوادث ۱۱ سپتامبر، امكان پذیر نبود؛ زیرا این حوادث، در داخل آمریكا، باعث بر هم زدن توازن نهادهای این كشور به نفع »راست نو« میگردید۶ و بهانههای لازم را در سطح جهان، مهیا میساخت. سرانجام به دنبال پیروزی انتخاباتی مورد مناقشه جرج بوش در سال ۲۰۰۰م. و نیز اجرای دقیق نقشه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م. شرایط و زمینههای مناسب، برای تحقق این استراتژی تهاجمی و توسعهطلبانه، توسط بوش و راستگرایان افراطی، فراهم شد.
بر این اساس، اشغال نظامی عراق توسط دولت بوش، در چارچوب مرحلهای از استراتژی كلان آمریكا در زمینه بینالمللی بود؛ چنانكه آناتول لیون از واشنگتن دی سی چنین بیان میكند: »برنامه دولت بوش كه از زمان فروپاشی اتحاد شوروی در آغاز دهه ۱۹۹۰م. به تدریج توسط گروهی از متفكران نزدیك به دیك چنی و ریچارد پرل، تكوین یافته است، سلطه یكجانبه بر جهان، از طریق تفوق نظامی مطلق را هدف گرفته است«.۷
۶) دستیابی و كنترل نفت عراق
كشور عراق پس از عربستان، با ذخایر ۱۱۲ میلیارد بشكهای خود، دومین كشور دارنده منابع و ذخایر غنی نفتی است و هزینههای تولید نیز در این كشور، در مقایسه با سایر كشورها، بسیار پایین است.۸ با توجه به چنین ویژگی ممتازی، بسیاری از كارشناسان سیاسی معتقدند كه جنگ عراق، بیانگر یك واقعیت است و آن هم »عطش روزافزون آمریكا برای نفت« و تلاش برای چپاول منابع نفتی است. به گفته پیرترزیان، مدیر مسئول نشریه پترواستراتژیك فرانسه، »نیروهای ارتش آمریكا و بریتانیا، تمام تلاش خود را جهت حفاظت از وزارت نفت به كار بستهاند؛ این در حالی است كه هیچ گونه اقدامی برای حفظ و نگهداری از سایر ادارات دولتی - مثل وزارت بهداشت - صورت نگرفته است. از این رو، اولویتها به خوبی مشخص میشوند«.۹ پاسكال لورت نیز معتقد است كه »برای تمام شركتهای خارجی، عراق، زرستانی از نفت است كه به سختی میتوان در برابرش بیتفاوت ماند«.۱۰
نوام چامسكی، محقق و نویسنده مشهور آمریكایی نیز میگوید: »برنامهریزان آگاه، به خوبی از این امر اطلاع دارند كه اشغال عراق، چه مزایایی در پی خواهد داشت«. لوزنسی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور اسبق ایالات متحده نیز چنین گفته است: »پیروزی ما در جنگ عراق و كنترل این كشور، میتواند حاكمیت اقتصادی ایالات متحده را در دو قاره آسیا و اروپا به ارمغان آورد«.۱۱
۷) مقابله با جهان اسلام
فشارهای لابی صهیونیستی و القائات دو سیاستگذار مهم سیاست خارجی آمریكا، یعنی »فرانسیس فوكویاما« و »ساموئل هانتینگتون« در معرفی اسلام به عنوان دشمن جدی تمدن غرب و لزوم برخورد نظامی با جهان اسلام، از سوی غرب، جهت استیلای خویش و غلبه ایدئولوژی لیبرال - سرمایهداری، نقش بسیار مهمی در طرح و شكلگیری سیاست خارجی جدید آمریكا داشت.۱۲ از این رو، بعد از سناریوی ۱۱ سپتامبر، بیدرنگ، »جنگ صلیبی« از سوی رئیس جمهورآمریكا مطرح شد و وی، نیات شوم قلبی خویش را ظاهر ساخت. او تلاش كرد تا خاطرات تاریخی جهان مسیحیت (جنگهای صلیبی) را دوباره تجدید كند و با بهرهگیری از آموزههای مسیحیت، خود را منجی بشریت و مأموری الهی برای نجات تمام انسانها معرفی كند.۱۳ علاوه بر تهاجم نظامی به افغانستان، اشغال عراق به عنوان كشوری كه از موقعیت مهمی از نظر تاریخی، مذهبی و جغرافیایی برخوردار است، میتوانست زمینههای خوبی را برای تحقق اهداف شوم صهیونیسم بینالملل فراهم سازد. به گفته كارشناسان و با توجه اعترافات ضمنی دولت آمریكا، حفاظت از اسراییل و كمك به اجرای نقشههای توسعهطلبانه این كشور،۱۴ كنترل نفوذ گسترده و روبه افزایش ایران بر جهان اسلام، با حضور فیزیكی آمریكا در مرزهای جمهوری اسلامی، تجزیه جهان اسلام و جلوگیری از شكلگیری یك اتحادیه قدرتمند اسلامی، از اهداف اصلی اشغال نظامی عراق بودهاند.۱۵
● پیامدهای اشغال نظامی برای مردم عراق
تهاجم نظامیآمریكا به عراق، پیامدها و نتایج گسترده و قابل توجهی را در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و ...، برای مردم این كشور به دنبال داشته كه برخی عبارتند از:
۱) پیامدهای سیاسی
فروپاشی حزب بعث عراق و بركناری صدام از قدرت، تدوین قانون اساسی جدید و شكل گیری مجلس و دولتی مردمی در عراق، از مهمترین پیامدهای مثبت اشغال نظامی این كشور بودهاند كه علاوه بر مردم این كشور، موجب خوشحالی بسیاری از كشورهای منطقه نیز شدهاند. در چنین شرایطی، اشغالگران عراق، بیش از همه، در صدد بهرهبرداری از این موضوع برآمده، آن را دلیلی بر حقانیت ادعاهای خویش در زمینه گسترش آزادی و دموكراسی در جهان قلمداد نمودند تا آنجا كه بوش گفت: »ما این كشور را از دست یك ستمگر آزاد كردیم و تصور میكنم كه مردم عراق، یك بدهی عظیم از قدرشناسی به مردم آمریكا مدیون هستند و معتقدم كه بیشتر عراقیها، به آن معترفند«.۱۶
قضاوت پیرامون این كه این ادعا چه مقدار واقعی است و مردم عراق در این زمینه تا چه اندازه مدیون آمریكا هستند، نیازمند توجه و بررسی مؤلفهها و معیارهای متعدد زیر است:
الف) شناخت و ریشهیابی علل شكلگیری، تثبیت، تقویت و استمرار حكومتهای استبدادی؛ مانند صدام، طالبان و... .
ب) شناخت استراتژی جدید آمریكا در جهان و به ویژه منطقه خاورمیانه و تفكیك میان اهداف واقعی و شعارهای ظاهری.
ج) بررسی عملكرد دوگانه آمریكا نسبت به نظامهای استبدادی جهان و عدم پایبندی واقعی و احترام به نتایج آرا و خواست اكثریت مردم این كشورها به عنوان مهمترین مؤلفه دموكراسی.
د) بررسی صلاحیت آمریكا در ترویج دموكراسی؛ قطع نظر از چالشها و ناكارآمدیهای مهمی كه دموكراسی غیردینی در خود میپروراند.
ذ) توجه به این موضوع مهم كه تحقق دموكراسی و تشكیل حكومت مستقل مردمی، فرآیندی است كه با عناصر و مؤلفههای متعددی نظیر میزان فراهم بودن شرایط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فقدان موانع داخلی و خارجی، نظیر حكومتهای استبدادی و حمایت قدرتهای بزرگ از حكومتهای استبدادی یا دخالت و اعمال فشار آنان، مرتبط میباشد و با حمله نظامی، نمیشود پیش شرطهای دموكراسی را ایجاد كرد و بدون این پیششرطها هم دمكراسی وجود نخواهد داشت.
بدیهی است كه ادعای دولتمردان آمریكا در زمینه برقرای دموكراسی و اعطای آزادی به مردم عراق، با هیچ یك از معیارهای فوق، تناسب ندارد و حتی از دیدگاه صاحبنظران و محققان غربی نیز طرح این قبیل ادعاها، به لطیفه بیشتر شبیه است. هوارد زین، استاد برجسته علوم سیاسی دانشگاه بوستن، با انتقاد از سیاستهای جنگطلبانه آمریكا میگوید: »تجربه تاریخی رفتارهای دخالتجویانه آمریكا در كشورهای دیگر نشان میدهد كه ساقط نمودن نظامهای سیاسی كشورهای مختلف با بهانه ایجاد دموكراسی و به ارمغان آوردن آزادی، شرایطی را فراهم میآورد تا خود بر این كشورها استیلا یابد. روشن است كه عراق، اینك نه كشوری آزاد، بلكه كشوری به اشغال درآمده است و اشغالگر این كشور، دولت آمریكاست. درست است كه ما عراق را از شر صدام حسین آزاد ساختیم، اما آن را گرفتار خود نمودیم«.۱۷
نوام چامسكی در مصاحبهای ضمن مقایسه تفاوتهای جنگ عراق با جنگ ویتنام، خاطرنشان میكند كه آمریكا هرگز اجازه تشكیل یك دولت مستقل را در این كشور نخواهد داد. وی میافزاید: آمریكا تاكنون در هیچ یك از مستعمرههای خود اجازه تشكیل یك دولت دموكرات را نداده است و شرایط عراق نیز به این ترتیب خواهد بود. این محقق و نویسنده مشهور آمریكایی همچنین گفت: »ایالات متحده و انگلیس، هرگز به عراق آزاد و مستقل، اجازه ابراز وجود نخواهند داد؛ هر چند وضعیت كنونی با اهداف بنیادین غرب از حمله به عراق متفاوت است. هدف اصلی آمریكا و انگلیس، اطمینان از عدم حكومت عراقیان بر این كشور بود؛ زیرا در غیر این صورت، نباید از كشتار گسترده شیعیان در سال ۱۹۹۱م. و تحریمهای خاص علیه رژیم صدام كه هرگز به نابودی حكومت صدام حسین منجر نمیشد، حمایت میكردند؛ هر چند در شرایط كنونی، دلایل آمریكا درباره عدم سرنگونی صدام در آن زمان، قابل توجه و شگفتآور است«.۱۸ او اضافه كرد: »به سختی میتوان تصور كرد كه دولتی مستقل، در عراق بر سر كار بیاید. تشكیل یك دولت شیعه در عراق، برنامهریزان آمریكایی را سردرگم خواهد كرد و حتی ممكن است این اكثریت شیعه، با تحریك شیعیان عربستان كه در مناطق نفتخیز ساكنند، بر نفت این كشور نیز سلطه یابند؛ لذا چندان دور نیست كه یك منطقه بزرگ شیعی در ایران، عراق و عربستان تشكیل گردد و تسلطی یك جانبه بر منابع نفتی به وجود آید. آیا آمریكا، با برقرای این شرایط، مقابله نخواهد كرد؟
به علاوه، مبارزه با دشمن اصلی آنان در منطقه نیز در دستور كار دولت جدید عراق، قرار خواهد گرفت. این دشمن، اسراییل است كه در حقیقت، بخشی از محدوده نظامیآمریكا در منطقه به حساب میآید. این اتفاقات محتمل، با وجود مخالفت آمریكا و انگلیس، چندان نیز امكانپذیر نخواهد بود. شكی وجود ندارد كه بدین ترتیب، صحبت از عراق مستقل، مردمسالار و قدرتمند، تنها یك لطیفه خواهد بود. هم اینك دولت آمریكا با برقراری تعدادی از لوازم دموكراسی، بر نارضایتیها غلبه كرده است؛ ولی این اقدامات، هرگز یك دموكراسی كامل را برقرار نخواهد ساخت؛ زیرا تا كنون، آمریكا در هیچ یك از مستعمرات خود، چنین اجازهای نداده است. این، یك روش به كار گرفته شده، توسط همه قدرتهای سلطهگر بوده است«.۱۹ رولان دوما، وزیر امور خارجه اسبق فرانسه نیز با اشاره به دخالت آمریكا در منطقه، گفت: »ایجاد دموكراسی، صرفاً بهانهای برای مداخله آمریكا در منطقه است«.۲۰
مردم عراق با حمایت نكردن از صدام در مقابل تهاجم نظامی آمریكا، توانستند خواستهای دیرینه خود را در تشكیل دولت مردمی به دست آورند و با وجود تمامی كارشكنیهای آمریكا، توانستند گامهای مهمی در جهت تحقق مردمسالاری بردارند. در حقیقت، »تشكیل دولت مردمی در عراق، صرفاً دستاورد و محصول مبارزات طولانیمدت خود مردم عراق است كه توانستند در شرایطی كه استراتژی آمریكا و اهداف منطقه در حال تغییر بود، از فرصت به وجود آمده، استفاده كرده، به اهداف خود دست یابند«.۲۱۲) پیامدهای امنیتی
امنیت، یكی از ضروریترین نیازهای زندگی بشری است و بر اساس قوانین بینالمللی، تأمین امنیت كشور اشغال شده، بر عهده نیروهای اشغالگر میباشد. به دنبال اشغال نظامی عراق، ساختار امنیتی و دفاعی این كشور از بین رفت؛ ناامنی، وحشت، ترس، اضطراب و بیثباتی، بر بسیاری از شهرهای عراق حاكم شد. طی چهار سال گذشته، شهروندان عراق با حملات وحشتناك تروریستها، قتل، زندان، تجاوز جنسی و گلولهباران نیروهای انگلیسی و آمریكایی، روبهرو بودهاند. فجایع زندان ابوغریب، شكنجه وحشیانه زندانیان عراقی و كشتار مداوم شهروندان، گسترش خشونتهای فرقهای و...، از مشكلاتی هستند كه غرب با حمله خویش به عراق، برای شهروندان این كشور به ارمغان آورده است تا آنجا كه بر اساس اطلاعات ارائه شده نشریه پزشكی »لانست« انگلیس در ماه اكتبر، آمار كشتهشدگان عراقی از زمان تهاجم و اشغال نظامی تا ژوئیه ۲۰۰۶م. ۶۵۵ هزار نفر میباشد.۲۲ براساس برخی آمارها، میانگین كشتهها، روزانه در حدود ۱۰۰ نفر بوده است و با توجه به شدت خشونتها در ماههای اخیر، از دیدگاه بسیاری از تحلیلگران، بیم آن میرود كه شعلههای ویرانگر جنگ داخلی در آیندهای نه چندان دور، عراق را به كام نابودی بكشاند.
بر این اساس، یكی دیگر از نتایج بسیار اسفناك اشغال عراق، گسترش شدید خشونت و ناامنی و تبدیل عراق به پایگاه بزرگ گروههای تروریستی و تبدیل آن به ناامنترین و بیثباتترین كشور جهان بوده است كه پیامدهای شومی را برای مردم این كشور، به دنبال داشته و نگرانی از تقسیم و تجزیه آن را افزایش داده است.
۳) پیامدهای اقتصادی - اجتماعی
به دنبال تهاجم نظامی اشغالگران و تخریب زیرساختهای اقتصادی و گسترش ناامنی، اكنون اوضاع اقتصادی و اجتماعی این كشور، با وخامت غیرقابل كنترلی مواجه و به مراتب، بدتر از پیش گردیده است. صنعت نفت و صادرات این كشور، به شدت آسیب دیده، صنایع سبك و سنگین آن بر اثر حملات زمینی و هوایی كشورهای مهاجم، تخریب شده است. شورای نظارت بر صنعت نفت عراق، در تازهترین گزارش خود، چنین اعلام كرد: »گسترش تروریسم و خشونت، طی سه سال اخیر، موجب كاهش ۷.۲۴ میلیارد دلاری درآمد نفت عراق شده است«. این در حالی است كه حملات تروریستی بر ضد خط لولههای انتقال نفت در شمال این كشور، طی سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶م. بیش از ۷.۸ میلیارد دلار به صنعت نفت این كشور، خسارت وارد كرده است.
به گفته نماینده عالیرتبه سازمان ملل متحد در امور مهاجران، نزدیك به ۲ میلیون عراقی (حدود ۸ درصد از جمعیت پیش از جنگ) برای مهاجرت - به ویژه به اردن، سوریه و لبنان - اقدام كردهاند. این مهاجران، شامل تعداد زیادی از پزشكان، شخصیتهای دانشگاهی و دیگر متخصصان هستند كه حضور آنها برای امر بازسازی عراق، بسیار مهم و حیاتی است. سازمان ملل متحد در ماه ژانویه اعلام كرد كه در حدود ۱.۷ میلیون نفر هم مجبور شدهاند به شهرها و روستاهای امنتر در داخل عراق پناه ببرند و حدود ۵۰ هزار عراقی هم در هر ماه، خانههای خود را ترك میكنند.۲۳
۴) پیامدهای بینالمللی
با اشغال نظامی عراق، ایالات متحده آمریكا تلاش كرد تا با وجود برخی مخالفتها، با كسب یك هژمونی خاص، موقعیت جهانی خویش را بهبود بخشیده، دیگر قدرتهای بینالمللی و منطقهای را با خود همراه سازد؛ اما پس از پایان جنگ و آشكار شدن مشكلات و ناتوانی این كشور در عراق، چالشهای متعددی از قبیل رشد اندیشههای ضد آمریكایی، مخالفت با یك جانبهگرایی آمریكا، تلفات گسترده و غیرقابل پیشبینی نیروهای آمریكایی و هزینههای سرسامآور نظامی، گسترش تروریسم در منطقه و جهان، شكست صلح خاورمیانه، پراكندگی سلاحهای غیرمتعارف در نقاط مختلف جهان و...، وجهه و اعتبار بینالمللی آمریكا را به عنوان یك ابرقدرت، به شدت مخدوش كرد.
الف) افول قدرت آمریكا
تایلار مارشال، تحلیلگر روزنامه لسآنجلس تایمز، با ارائه تحلیلی تحت عنوان »آمریكا دیگر در موضع قدرت نیست«، مینویسد: »متأسفانه سیاستگذاریهای غلط دولت آمریكا، نه تنها منجر به افزایش روزافزون احساسات ضد آمریكایی در منطقه و حتی جهان شده است، بلكه روابط این كشور با برخی از كشورهای عربی همپیمان آمریكا را نیز دچار چالشهای حقیقی كرده است. متأسفانه سیاستهای دولت آمریكا به گونهای پیش میرود كه دیگر نمیتوان از موضع قدرت به موقعیت این كشور در منطقه نگاه كرد. زمانی كه نیروهای آمریكایی در سال ۲۰۰۳م. عراق را به اشغال خود درآوردند، ترس و نگرانی نسبت به قدرت نظامیآمریكا در دل بسیاری از دوستان و دشمنان این كشور افتاد؛ اما پس از آن كه مأموریت این كشور در عراق برای كنترل خشونت و هرج و مرج با شكست مواجه شد، این دید كلی نسبت به قدرت نظامیآمریكا نیز در ذهنیت جهان تضعیف شد؛ به طوری كه نتایج و پیامدهای جنگ عراق را میتوان این چنین تقسیم كرد:
۱) ضعیف شدن جایگاه نظامیآمریكا در جهان.
۲) ضعیف شدن موقعیت آمریكا در حل كردن بسیاری از بحرانهای منطقه.
۳) كاهش مقبولیت این كشور از جانب كشورهای منطقه«.۲۴
ب) تلفات انسانی و اقتصادی
طبق آمار رسمی آمریكا، تلفات نظامی این كشور از زمان اشغال عراق تا كنون، به ۳۱۸۵ نفر رسیده است؛ هر چند آمار ارائه شده از سوی منابع موثق و مستقل خارجی، حدود ۳۳ هزار نفر میباشد. روزنامه واشنگتن پست، تعداد عملیاتهای انجام شده علیه ارتش آمریكا را بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ عملیات در هفته ذكر كرده است؛ یعنی سربازان آمریكایی، در هر ساعت، ۴ بار در معرض حمله قرار میگیرند.۲۵ تشدید اختلالات روانی نظامیان، گسترش بحرانهای روحی و خانوادگی و فرار و نافرمانی در ارتش آمریكا، یكی دیگر از مشكلات سران پنتاگون در این زمینه است.۲۶ جنگ عراق، ماهانه حدود ۸ میلیارد دلار هزینه بر اقتصاد در حال ركود آمریكا تحمیل میكند.
ج) مخالفتهای داخلی
پیامدهای منفی جنگ عراق، مقامات كاخ سفید را در داخل این كشور نیز با انتقادات و مخالفتهای گسترده مواجه ساخته است. بر اساس نظرسنجیهای متعددی كه در آمریكا انجام شده است، رئیس جمهور آمریكا حمایت شهروندان كشورش را از دست داده، محبوبیت او به پایینترین حد خود رسیده است. جورج بوش بر اساس اتخاذ سیاستهای نادرست خارجی خویش، موجب خشم و نارضایتی مردم آمریكا شده است. هوارد زین در این زمینه مینویسد: »شاید شومتر از اشغال عراق، اشغال خود ایالات متحده باشد. صبح كه از خواب بیدار میشوم و روزنامهها را میخوانم، احساس میكنم كه در كشوری اشغال شده توسط گروههای خارجی زندگی میكنم. وقتی كه به شرایط موجود میاندیشم، میبینم كه ایالات متحده، در محاصره رئیس جمهوری است كه توسط تعدادی جانی شیكپوش كه هیچ ارزشی برای زندگی انسانی در داخل و خارج از این جامعه قائل نیستند، اسیرشده است؛ جانیانی كه هیچ اهمیتی به آزادی در داخل و خارج از كشور نمیدهند«.۲۷
گور ویدال، نویسنده سیاسی و صاحب نام آمریكایی میگوید: »حوادث ۱۱ سپتامبر، بهانهای شد تا گام به گام، جمهوریت نظام در آمریكا تخریب شود؛ به گونهای كه این كشور، امروز به حكومتی پلیسی بدل شده است«.
دامنه مخالفتها و اعتراضات به مردم و اندیشمندان آمریكا محدود نگردیده، بسیاری از سیاستمداران این كشور نیز از مخالفان جدی سیاستهای بوش میباشند. جیمی كارتر، رئیس جمهور پیشین آمریكا با انتقاد از سیاستهای جنگطلبانه بوش میگوید: »حمله به عراق، براساس استدلالهای غلط صورت گرفت«.۲۸ مادلین آلبرایت، وزیر خارجه اسبق آمریكا نیز خطاب به بوش گفت: »شما جنگ با خدا را برگزیدهاید. عراق به عنوان بزرگترین فاجعه در تاریخ آمریكا به ثبت خواهد رسید«.۲۹ بسیاری از دموكراتهای آمریكا نیز به شدت با سیاستهای جنگ طلبانه جورج بوش به مخالفت پرداختهاند.
د) اعتراف به شكست
گروه بیكر - هامیلتون كه مركب از ده سیاستمدار پرسابقه از دو حزب جمهوریخواه و دموكرات بود، با بررسی دقیق اوضاع عراق، ضمن بیان شكست سیاستهای دولت آمریكا در عراق و خاورمیانه در سالهای گذشته، از رئیس جمهور آمریكا خواست تا راهبرد خود در خاورمیانه و عراق را تغییر دهد و نیروهای آمریكایی را از این كشور فراخواند.
به دنبال سیل عظیم انتقادات از جورج بوش، رئیس جمهور آمریكا، در ۱۰ ژانویه ۲۰۰۷م. در برابر میلیونها بیننده تلویزیون در آمریكا پذیرفت كه استراتژی این كشور در عراق، موفق نبوده است؛۲۹ هر چند خصیصه استبدادی و سلطهطلبی وی و پافشاری بر راهكار نظامی برای حل بحران عراق، مبین این واقعیت است كه سرانجام، آمریكا در باتلاق عراق، غرق خواهد شد؛ چنانكه مقام معظم رهبری در دیدار با جلال طالبانی، رئیس جمهور عراق، گفت: »قطعاً آمریكاییها در عراق موفق نخواهند شد و ادامه اشغال عراق، لقمهای نیست كه از گلوی آمریكا پایین رود«.۳۰
۱. مانتلی ریویو، پسا امپریالیسم، اهداف استراتژیك آمریكا و مسئله عراق، ترجمه مرتضی محیط، باشگاه اندیشه.
۲. وضعیت جنگ، تاریخ پنهان سیا و دولت بوش.
۳. ر.ك: جان پیلگر، عراق، بازی دروغین؛ نوآم چامسكی، ۱۱ سپتامبر و حمله آمریكا به عراق، ترجمه بهروز جندقی، مؤسسه انتشاراتی عصر رسانه، ۱۳۸۱، ص ۱۹۲.
۴. مهدی ذاكریان، سقوط بغداد، پیش زمینهها و پیامدها، نشریه راهبرد، مركز تحقیقات استراتژیك، تابستان ۱۳۸۲، ش ۲۸، ص ۱۲۱.
۵. ر.ك: به جو كلن، مجله تایم، ۱۰ فوریه ۲۰۰۳، ص ۴۹.
۶. از جنگ سرد تا جنگ بازدارنده، لوموند دیپلماتیك.
۷. آناتول لیون، »The push for war«، ج ۲۴، ش ۱۹۳، اكتبر ۲۰۰۲.
۸. مرتضی هاشمی، صنعت نفت عراق و آینده آن، فصلنامه راهبرد، شماره ۲۸، ص ۱۷۵.
۹. رضا نصری، تصرف زرستان و پاسخ به سه پرسش كلیدی، فصلنامه راهبرد، ش ۲۸، ص ۱۷۷.
۱۰. همان، ص ۱۸۱.
۱۱. نوام چامسكی، آیا دولتی مستقل در عراق تشكیل خواهد شد؟، ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۴۰، ص ۹۱.
۱۲. حسن عباسی، جنگ جهانی چهارم و رفتارشناسی آمریكا پس از ۱۱ سپتامبر، انتشارات پارسایان، چاپ اول، ۱۳۸۲.
۱۳. ر.ك: نوآم چامسكی، ۱۱ سپتامبر و حمله آمریكا به عراق؛ علیاكبر ولایتی، موضوع برقراری رابطه، نشر معارف، ۱۳۸۲.
۱۴. ضیا دانش، آمریكا و انگلیس در باتلاق عراق، باشگاه اندیشه.
۱۵. ر. ك: امیر محمد حاجی یوسفی، جایگاه ویژه عراق در خاورمیانه بزرگ، فصلنامه سیاست خارجی، زمستان، ۱۳۸۳؛ روزنامه كیهان، ۱۶ فروردین ۱۳۸۲، ص ۱۴.
۱۶. خبرگزاری فرانسه؛ جرج بوش در گفتوگو با شبكه خبری سی بی اس آمریكا.
۱۷. هوارد زین، آمریكا، اسیر جنگ علیه تروریسم، سیاحت غرب، شماره ۳۵، ص ۱۳۴.
۱۸. نوام چامسكی، آیا دولتی مستقل در عراق تشكیل خواهد شد؟.
۱۹. همان.
۲۰. روزنامه جمهوری اسلامی.
۲۱. علیرضا محمدی، دروغ شاخدار، مروری بر ادعای گسترش دموكراسی بوش، سایت پرسمان ارگ.
۲۲. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.
۲۳. روزنامه واشنگتن پست؛ به نقل از خبرگزاری مهر.
۲۷. خبرگزاری دانشجویان ایران.
۲۵. چهار آمار متفاوت درباره تلفات نظامی آمریكا در عراق؛ خبرگزاری مهر.
۲۶. آمریكا، اسیر جنگ علیه تروریسم، ص ۱۳۶.
۲۷. روزنامه جمهوری اسلامی.
۲۸. به نقل از خبرگزاری فارس.
۲۹. بی بی سی، پنج شنبه ۱۱ ژانویه ۲۰۰۷م.
۳۰. دیدار رئیس جمهور عراق و هیئت همراه با رهبر معظم انقلاب اسلامی.
۲. وضعیت جنگ، تاریخ پنهان سیا و دولت بوش.
۳. ر.ك: جان پیلگر، عراق، بازی دروغین؛ نوآم چامسكی، ۱۱ سپتامبر و حمله آمریكا به عراق، ترجمه بهروز جندقی، مؤسسه انتشاراتی عصر رسانه، ۱۳۸۱، ص ۱۹۲.
۴. مهدی ذاكریان، سقوط بغداد، پیش زمینهها و پیامدها، نشریه راهبرد، مركز تحقیقات استراتژیك، تابستان ۱۳۸۲، ش ۲۸، ص ۱۲۱.
۵. ر.ك: به جو كلن، مجله تایم، ۱۰ فوریه ۲۰۰۳، ص ۴۹.
۶. از جنگ سرد تا جنگ بازدارنده، لوموند دیپلماتیك.
۷. آناتول لیون، »The push for war«، ج ۲۴، ش ۱۹۳، اكتبر ۲۰۰۲.
۸. مرتضی هاشمی، صنعت نفت عراق و آینده آن، فصلنامه راهبرد، شماره ۲۸، ص ۱۷۵.
۹. رضا نصری، تصرف زرستان و پاسخ به سه پرسش كلیدی، فصلنامه راهبرد، ش ۲۸، ص ۱۷۷.
۱۰. همان، ص ۱۸۱.
۱۱. نوام چامسكی، آیا دولتی مستقل در عراق تشكیل خواهد شد؟، ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۴۰، ص ۹۱.
۱۲. حسن عباسی، جنگ جهانی چهارم و رفتارشناسی آمریكا پس از ۱۱ سپتامبر، انتشارات پارسایان، چاپ اول، ۱۳۸۲.
۱۳. ر.ك: نوآم چامسكی، ۱۱ سپتامبر و حمله آمریكا به عراق؛ علیاكبر ولایتی، موضوع برقراری رابطه، نشر معارف، ۱۳۸۲.
۱۴. ضیا دانش، آمریكا و انگلیس در باتلاق عراق، باشگاه اندیشه.
۱۵. ر. ك: امیر محمد حاجی یوسفی، جایگاه ویژه عراق در خاورمیانه بزرگ، فصلنامه سیاست خارجی، زمستان، ۱۳۸۳؛ روزنامه كیهان، ۱۶ فروردین ۱۳۸۲، ص ۱۴.
۱۶. خبرگزاری فرانسه؛ جرج بوش در گفتوگو با شبكه خبری سی بی اس آمریكا.
۱۷. هوارد زین، آمریكا، اسیر جنگ علیه تروریسم، سیاحت غرب، شماره ۳۵، ص ۱۳۴.
۱۸. نوام چامسكی، آیا دولتی مستقل در عراق تشكیل خواهد شد؟.
۱۹. همان.
۲۰. روزنامه جمهوری اسلامی.
۲۱. علیرضا محمدی، دروغ شاخدار، مروری بر ادعای گسترش دموكراسی بوش، سایت پرسمان ارگ.
۲۲. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.
۲۳. روزنامه واشنگتن پست؛ به نقل از خبرگزاری مهر.
۲۷. خبرگزاری دانشجویان ایران.
۲۵. چهار آمار متفاوت درباره تلفات نظامی آمریكا در عراق؛ خبرگزاری مهر.
۲۶. آمریكا، اسیر جنگ علیه تروریسم، ص ۱۳۶.
۲۷. روزنامه جمهوری اسلامی.
۲۸. به نقل از خبرگزاری فارس.
۲۹. بی بی سی، پنج شنبه ۱۱ ژانویه ۲۰۰۷م.
۳۰. دیدار رئیس جمهور عراق و هیئت همراه با رهبر معظم انقلاب اسلامی.
منبع : پرسمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست