جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
تاریخنویسی و ضرورت توجه به ریشه تحولات
رفیق عزیزِ باذوقی داریم که با هوش سرشار و نظر دقیق هر چه را در طی زندگانی روزانه میبیند، چون زندگانی روزانة ما از بدبختی با هزار دروغ و ریا و حقهبازی آمیخته است و مرد زیرک به خوبی ملتفت این جنبههای آن میشود، قابل ضبط میداند و اصراری دارد که آن عجایب و نوادر جزء به جزء در دفتری ثبت شود و برای آیندگان بماند، تا آیندگان بدانند که ما در چه عصر عجیبی زندگی میکردیم و با چه اعجوبههایی به نام معاصرین حشر و نشر داشتهایم.
انصاف این است که اگر چنین دفتری ترتیب داده شود و کسی حال و حوصله و ذوق و دقت کافی برای این کار داشته باشد، یادگار بدیعی از عصر ما برای اخلاف به جا خواهد ماند که هم ممتع و دلکش خواهد بود و هم عجبآور و عبرتافزا.
شما اگر یک روز با یکی از ادارات دولتی کار داشته باشید و توقع اعضای آن را از فرّاش دم در گرفته تا رئیس آن ببینید سپس تفرعنات و بدلعابیها و در صورت عکس تعارفات و تملقات بیجا و وعدههای دروغ و امروز و فردا کردنهای ایشان را مشاهده کنید یا مثلاً به بازار برای خرید جنس با دکانداری مراجعه کنید و هزار و یک نوع زبانبازی و دروغپردازی او را که مآل آن کلاه گذاشتن بر سر شما و گران فروختن و قالب کردن کالای قلابی خود به شماست بشنوید، اگر پر سادهلوح و دهاتی و برای قبول تعارف و تملق احمق نباشید، حقیقتاً از زندگانی بیزار میشوید و از این عمری که باید به این شکل ناشایست بگذرد و صرف قبول یا تحویل لاطائلات شود نفرت پیدا میکنید.
این جمله چنانکه گفتیم، برای مطالعهکننده البته خالی از فوایدی نیست ولی آیندگان که انشاءالله از ما صالحتر و راستروتر خواهند بود پس از خواندن این تفصیلات جز مقداری خنده یا طعن و لعن چه عکسالعمل دیگری نشان خواهند داد، به خصوص که طولانی شدن زندگانی و افزایش مطالب خواندنی خواهینخواهی مردم را مجبور به خلاصه کردن تفصیلات میکند و ذوق زمان به تدریج از تواریخ مفصل آن خلاصهای را که واقعاً به خواندن میارزد و شایستة ضبط و انتقال به اعصار بعد است نگاه میدارد و بقیه را بر طاق نسیان میگذارد.
آناتول فرانس نویسندة بزرگ فرانسه در یکی از مقالات خود حکایت شیرینی آورده است و میگوید که مأخذ آن یکی از کتب شرقی است.
خلاصة آن حکایت اعم از اینکه واقعاً مأخذی شرقی داشته یا از مخترعات آناتول فرانس باشد این است که در شهری، جوانی سعادتمند به سلطنت رسید و چون بیاندازه شوق داشت که به تاریخ دنیا و گذشت کار جهان آشنا شود از مردی پرتجربه خواست که خلاصهای از تاریخ عالم را برای او تدوین کند تا وقت فراغتی دارد آن را مطالعه نماید.
مرد مورخ اطاعت کرد و بعد از ده سال با یک قطار شتر که بر پشت هر یک از آنها دو جلد کتاب قطور سنگین بود به حضور شاه رسید و گفت این مجلدات خلاصهای از تاریخ عالم است و از این خلاصهتر کردن آن میسر نبود.
شاه از دیدن آن همه کتاب بزرگ به وحشت و امان آمد و گفت که من با این اشتغالات که در کار سلطنت دارم هرگز به خواندن آنها موفق نخواهم شد ولی چون تشنة دانستن خلاصة تاریخ دنیا هستم تمنی دارم که باز آن را خلاصه کنی و از آن چیزی ترتیب دهی که وقت من به خواندن آن وفا کند و معرفتی که طالب آنم مرا حاصل آید.
دانشمند که جز فرمانبرداری چارهای نداشت به خانه بازگشت و بعد از سه سال در حالی که قدش چون کمان خمیده و برف پیری بر سر و رویش نشسته بود با دو جلد متوسطالحجم به خدمت پادشاه رسید و آنها را تقدیم داشت.
شاه که بر اثر اشتغال زیاد و ملالت روزگار، نشاط اولی خود را از دست داده بود و بر لب بام بودن آفتاب عمر خود را احساس میکرد، به پیرمرد گفت که دیگر ایام حیات من معدود است و امید آنکه به مطالعة این دو جلد کتاب هم برسم در پیش نیست و افسوس میخورم که میمیرم و از دانستن خلاصة تاریخ جهان محروم میمانم؛ اگر عنایت و لطفی شود که از این خلاصهتر چیزی در دسترس من بگذاری آبی بر آتش سوزان من ریختهای و نفسی را در این ایام آخر حیات آسوده و مرفه ساختهای.
پیرمرد باز اطاعت کرد و بعد از یک سال عصا زنان و افتان و خیزان خود را به خدمت شاه رساند و یک جلد کتاب کوچک که آخرین خلاصة تاریخ عالم بود به خدمت شاه گذاشت در حالیکه شاه بر بالین احتضار بود.
شاه محتضر به زحمت چشم باز کرد و پیرمرد و کتاب کوچک او را دید و گفت: افسوس که دیگر دقایق آخر عمر من است و مجال آنکه حتی چشم بر یک صفحه بیفتد فراهم نیست، ای پیرمرد روشن ضمیر، جای هزار دریغ است که مردم و بالاخره خلاصة سرگذشت ابنای بشر را ندانستم، آیا این سرگذشت را نمیشود در چند کلمه خلاصه کنی تا من از دار دنیا بینصیب نرفته باشم؟
پیر که شاه را به آن حال دید و تضرع و تمنای او را مشاهده نمود گفت حال که اصراری در این باب هست، تاریخ نوع بشر را در سه جمله مختصر میکنم: «آمدند و رنج بردند و مردند».
تاریخ معاصر ما را هم که آن قدر آن رفیق عزیز اصرار در ضبط جزئیات آن دارند چون بدبختانه کمتر حاوی افتخار و ذکر خیر و واقعة ضبط کردنی است اگر هم کسی به تفصیل بنویسد و تمام تفصیل دروغ و ریا و نفاق و فساد و دزدی را که هر روز در زندگانی معاصرین ما مشهود میافتد ضبط کند، اگر نوشتة او از جهت فصاحت و بلاغت در خوانندگان آینده مؤثر نیفتد و همین جنبه باعث بقاء و دوام آن نشود، آیندگان خواهی نخواهی آن را خلاصه میکنند و حکایتی که در آینده راجع به عصر ما بر سر زبان مردم باقی خواهد ماند همین خلاصه است که ایرانیان آن عصر مردمی فاسد بودهاند و به همین جهت هم حکومت ایشان در فساد و مملکت در بدترین احوال سر میکرده است.
اگر کسی بخواهد تاریخ را به عنوان جمع اطلاعات و اخبار و وقایعنگاری بنویسد، دفاتری که به این صورت تدوین شد طبعاً در گوشهای میافتد و مردم آینده چنانکه گفتیم آن را به تدریج خلاصه میکنند زیرا که وقایع عالم کم و بیش از جهت نتیجه و خیر و شری که عاید عامه میشود شبیه به یکدیگر است و اگر اختلافی در میان باشد در عدد بازیگران صحنهها و اسباب و آلات کار ایشان است.
معنی این جمله که نوشتیم این نیست که نوشتن تاریخ لازم نیست، یا تاریخ مفصل به هیچ درد نمیخورد، بلکه برخلاف یک نوع دیگر تاریخ هست که چون به نظر علمی نگاشته میشود، از همه جهت قابل مطالعه است و آن علاوه بر این که دلکش و خواندنیست عبرتآموز نیز هست و در کار زندگی و تربیت دماغ و تهذیب نفس بهرهها میتوان از آن برداشت.
این قسم تاریخ از علل حقیقی وقایع و حوادث و بیان اسباب باطنی آنها گفتگو میکند و به خواننده به خوبی میفهماند که مثلاً در فلان قضیه که عامه علت آن را بعضی امور ظاهری و جزئی میپنداشته و ندانسته و بیخبر ظهور آن را به وجود بعضی اشخاص منتسب میدانستهاند، علل خفیة دیگری دست در کار داشته و آن قضیه به قضایای دیگری پیوسته و مقدمات آن در جاهای دیگر یا در زمانهای پیشتر فراهم شده بوده است، یا فلان شخص که در راه بردن بعضی از امور توفیقی یافته، سپس به شیادی و زمینهسازی چنین وانمود میکند که تنها وجود او میتوانسته است به حل این معضلات موفق آید اگر به دقت کافی دیده شود معلوم خواهد شد که او و امثال او غالباً بازیچة دست اتفاقاتاند و مقدمات کار زمان سیری داشته که خواه ناخواه اشخاص را با خود میبرده و امری را که باید لابد و ناچار انجام بگیرد به دست ایشان به انجام میرسانده است و به همین نظر یک عده از پهلوانان تاریخ سیاسی ممالک پهلوان کچلهایی بودهاند که دست قضا از پشت پردة حوادث آنها را به جنب و جوش و خودنمایی درمیآورده است.
البته همچنان که نسبت به غالب ادوار گذشته عمل شده، روزی نیز خواهد رسید که مردم محققی پس از جمع لوازم و تهیه شرایط کار تاریخ تحقیقی زمان معاصر ما را هم تدوین کنند و علل و اسباب اوضاع ناگوار این دوره را که خود معلول حوادث و مقدمات دیگری است با بیطرفی و موشکافی معین و روشن سازند، ولی این کار به بسیاری ملاحظات که ذیلاً به شمهای از آنها اشاره خواهیم کرد امروز مقدور نیست.
تنها کاری که در باب تاریخ معاصر میتوان کرد و از آن نیز نباید غفلت نمود یکی ضبط وقایع مهم روزانه و شرح احوال اشخاص مشهور معاصر است، دیگر تهیه و تدوین رسالههای مفرد(۱) در باب جزء جزء بعضی از وقایع مهم تا برای آیندگان که میخواهند تاریخ تحقیقی زمان ما را با دقت و بصیرت بنویسند اسناد و مآخذ کافی به جا مانده باشد.
شاید بعضی که چندان آشنایی به قواعد تاریخنویسی علمی ندارند و نمیدانند که تاریخ هم در ممالک متمدنة امروزی عالم از صورت وقایعنگاری و جمع اطلاعات پراکنده به صورت علم درآمده و دارای قوانین کلی و روش استدلالی شده است چنین میپندارند که با پیوستن اخبار جراید و خلاصة مذاکرات مجامع و مجالس به هم و ضبط مسموعات غرضآلود یا بی سر و ته این و آن و قطور کردن کتاب یا افزودن بر مجلدات آن تاریخ معاصر ما را ضبط کرده و برای آیندگان کتابی گذاشتهاند که فیالمثل در ردیف تاریخهای طبری و بیهقی و ابنالاثیر درخواهد آمد!
این تصور البته باطل است، چه اگر آنها را با آنچه از این قبیل در ممالک دیگر فراهم میشود مقایسه کنند بیقیمتی این نوع کارهای سرسری که بیشتر جنبه خودنمایی و تجارتی در آنها غالب است نمایان میشود.
جناب آقای عبدالله مستوفی که ما در موقع انتشار جلد دوم از کتاب نفیس شرح زندگانی ایشان آنچه را از تجلیل و تحسین شایستة آن بوده در سال دوم مجلة یادگار نوشته و ضمناً با کمال ادب به درج بعضی انتقادات که به نظر خود معقول و وارد میدانستهایم مبادرت کردهایم، چون از این باب که ما تألیف شیرین و مفید معظمله را «تاریخ به معنی تمام این کلمه» ندانستهایم پنج شش بار به تعریض نوشتة ما پرداخته و در یک مورد چنین نوشتهاند: «من فلان قضیه را در بچگی از اصغر قاپوچی شنیدهام و این سند تاریخی را مخصوصاً ذکر کردم تا دیگر بعضیها نگویند که برای مندرجات شرح زندگانی من چون مستند ندارد نمیتوان ارزش تاریخی قائل شد. مستندات تاریخی در کل دنیا بالاخره از همین قماش دیده و شنیدهها چیز دیگری نیست، منتهی یکی دو دست گشته در کتابها ثبت شده و آنها که میخواهند در نویسندگی خود اهل تحقیق باشند با عددگذاری یک و دو سه... گذشته از اسم کتاب شمارة صفحهها را هم که از آن کتاب نقل کردهاند متذکر میشوند و پایین صفحات کتاب خود را سیاه میکنند تا ضمناً قدری کتاب نوشتة خود(؟) را پرحجمتر کرده باشند... الخ».
خوانندة با انصاف البته به خوبی میداند که این قبیل «اخبار آحاد» که راوی آنها اصغر قاپوچی و روایتکننده آنها را در سنین بچگی شنیده باشد اگر هم خوشمزه و جالب به نظر آید، از لحاظ تاریخ به هیچوجه نمیتواند معتبر و قابل اعتماد شمرده شود و کسی که مستنداتش از این قبیل باشد، لابد به خود حق میدهد که به روش صحیح علما که امثال ما به شاگردی ایشان افتخار میورزیم و از این خطی که عقلا آن را اختیار کردهاند هرگز منحرف نخواهیم شد بخندد و همة سالکان این مسلک را به یک چوب براند.
لابد آقای مستوفی تصور میکنند که مآخذ و مصادر امثال طبری و ابنالاثیر و جوینی و خواجه رشیدالدین فضلالله در ممالک اسلامی و ممسن(۲) و کارلایل(۳) و تن(۴) و سنیوبوس(۵) و امثال ایشان در فرنگستان نظایر اصغر قاپوچی بوده که در کودکی برای آنان قصههایی نقل کردهاند و این همه کتابخانهها و اسناد و مسکوکات و زحماتی که برای خواندن خطوط قدیمه و فهم زبانهای مرده و شناختن اقسام کاغذ و رنج در حفریات و تأسیس موزهها و غیره برده میشود از بیخردی است. یا آقای مستوفی واقعاً از این جمله خبر نداشتهاند یا راه کمال بیانصافی رفتهاند.
به عقیدة ما تاریخ معاصر را از نظر تحقیق علل وقایع و اسباب حقیقی آنها نمیتوان چنانکه باید در عصر ما تهیه کرد به علل زیل:
۱) معاصرین خواه ناخواه به دلیل قرابت خانوادگی یا ملاحظات منفعتی یا علل دیگر نمیتوانند، نسبت به مردم زمان خود از اغراض و منافسات و دوستی و دشمنیها و تبعیت از هوای نفس عاری و خالی باشند، بنابراین هر چه بنویسند با وجود هزار قسمی که در باب بیطرفی و بیغرضی خود میخورند، باز غالباً فرسخها از حقیقت دور است و کسی که بعدها آنها را بخواند به خوبی پی میبرد که نظر ایشان گردِ چه اغراضی میگشته و چگونه در ضبط یا تحریف بعضی وقایع اصراری مخصوص به خرج داده و در حذف بعضی وقایع دیگر یا تدلیس در روایت به نوعی دیگر کوشیدهاند.
۲) برای نوشتن تاریخ زمان ما هنوز اسناد و مدارک کافی در دست نیست. بعضی اسناد محرمانه است و تا مدتی بعد اولیای امور داخلی و خارجی انتشار آنها را صلاح نمیدانند، بعضی دیگر در دست اشخاصی است که به علل و اغراض مخصوص راضی به فاش کردن آنها نیستند، به علاوه یک مقدار از این مدارک غرضآلود است و به همین نظر معتبر نیست و بعضی با مدارک دیگر متناقض است، سیر زمان و انتشار جمیع اسناد و مدارک مربوط به یک واقعه، باید به تدریج صحیح را از سقیم مشخص سازد و پس از تدقیق و تحقیق آن را که بیشتر طرف وثوق است باقی بگذارد.
۳) چون تاریخ شرح تغییراتی است که در سرگذشت اقوام و افراد مبرّز بشر و جمیع شئون زندگانی ایشان در گذشته پیش آمده، بنابراین این علم بستگی کلی به سایر علومی دارد که بشر و محیط مسکونی او موضوع آنها محسوب میشود و ناچار هرگونه ترقی و تغییری که در این قبیل علوم پیش آید در تاریخ نیز مؤثر واقع میشود و در سایة این گونه تغییرات نظر مورخ در طرز نگارش تاریخ و تعلیل حوادث تفاوت پیدا میکند. به علاوه گاهی در وضع زندگانی عمومی بشر انقلابات مهمی مثل انقلاب صنعتی و ظهور حکمت جدید و انقلاب کبیر فرانسه و انتشار مذاهب سوسیالیستی و اشتراکی پیش میآید که خواه ناخواه مجرای فکر علما و نوع استدلالات ایشان را عوض مینماید و بالتبع روش تحقیق مورخین را به صورتی دیگر درمیآورد.
در ابتدای قرن نوزدهم هگل(۶) حکیم بزرگ آلمانی اظهار داشته بود که تاریخ عالم جز شرح سیر بشر از استبداد به طرف آزادی چیزی دیگر نیست، چنانکه در عهد تمدن ملل قدیمة مشرق آزادی محدود به یک عده از سلاطین و حکام مستبد مقتدر بود در صورتی که در قرن ما هر فردی آزاد شده است و حق دارد از حریت فکر و عمل استفاده نماید. بنابراین تاریخ بشری، تاریخ ترقی نوع انسان است در خط تحصیل آزادی فکر.
اما کارل مارکس که به انتشار مذهب سوسیالیسم دست زد و در تعریف تاریخ پیرو نظر دیگری شد و به جای آنکه سرگذشت بشر را مانند هگل از لحاظ سعی در تحصیل آزادی بداند آن را از لحاظ اقتصادی و مادی تحت مطالعه آورد و گفت علت اصلی همة وقایع تاریخی عوامل اقتصادی و مادی بوده و سایر شئون زندگانی بشر خواهی نخواهی تابع تشکیلات اقتصادی و مادی حوزة اجتماعی است. این دو نظر که هر دو طرفدارانی پیدا کرده و پیروان هر طریقه تاریخ را مطابق نظر پیشوای خود نوشتهاند، البته نظرهای شخصی است و هگل و مارکس چون غرضشان تاریخنویسی نبوده و تاریخ را فقط برای اثبات منظورهای خود به عنوان شاهد ذکر میکردهاند از خط تحقیق علمی منحرف شده و نتوانستهاند در استخراج حقایق تاریخی از نظر قبلی خالی بمانند.
کسی میتواند بهتر به کشف حقایق تاریخی موفق شود که برای اثبات و تأیید اغراضی مخصوص در تاریخ در پی شاهد و مثال نگردد و به اصطلاح نظر قبلی نداشته باشد و این کار به شرحی که در فوق گذشت در باب وقایع معاصر برای معاصرین ممکن نیست و باید آن را برای آیندگان گذاشت.
پینویسها:
۱- Monographies.
۲- Mommsen.
۳- Carlyle.
۴. Taine.
۵. Seignobos.
۶. Hegle.
مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی
بخش چهارم
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
۱- Monographies.
۲- Mommsen.
۳- Carlyle.
۴. Taine.
۵. Seignobos.
۶. Hegle.
مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی
بخش چهارم
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
منبع : دوران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست