پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
تاثیرات گفتاری یا رفتاری انسانها بر همدیگر
عبدالله بن جندب راوی بخش قابل توجهی از احادیث اهل بیت علیهمالسلام است در چهار بخش گذشته از این سلسله دروس، قسمتهایی از وصیتامام صادق(ع) به وی مورد بحث قرار گرفت.
در قسمت گذشته، اندرزهای امام صادق(ع) در زمینه پرهیز از دلباختگیدر برابر دنیا، حکمت نابرابری انسانها در برخورداری از ظواهردنیا، شرف رزق خداوند بر ارزاق دنیوی، و غبطه ممدوح نسبتبه مال ودنیا مورد بحث قرار گرفت.
اکنون پنجمین بخش از این وصایا را از کلام استاد بر گوشجانمینشانیم:
«رحمالله قوما کانوا سراجا و منارا، دعاتا النا باعمالهم ومجهود طاقتهم لیسوا کمن یذیع اسرارنا» (۱) .
● تاثیرات گفتاری یا رفتاری انسانها بر همدیگر
بدون شک، همه انسانهادر زندگی اجتماعی خود به صورتهای گوناگون، بریکدیگر آثار مطلوب یا غیر مطلوب میگذارند.
بیشتر این تاثیرها از راه گفتار است، تنها یکی از آنها از راهرفتار میباشد و دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد.
این موضوع بحث گستردهای در چندین رشته از علوم انسانی است که اصلآن مربوط به روانشناسی است.
بنابراین، با ذکر چند جمله نمیتوان تمام جوانب این موضوع را موردبحث قرار داد.
اما به اجمال، به چند نکته اشاره میشود:
تاثیر گفتاریتاثیر گفتاری انسانها بر یکدیگر گاهی به صورت تعلیم و تعلم جلوهمیکند و رابطه بین معلم و متعلم را میسازد، خواه به صورت تعلیم وتعلم رسمی باشد و خواه غیر رسمی، اما گاهی ارتباط تعلیمی بهصورتهای دیگری بین افراد برقرار میشود.
بنابراین، دایره تعلیم و تعلم بسیار گسترده است.
یکی از اشکال آن «تبلیغ» است.
تاثیری که دستگاههای تبلیغاتی بر افراد دارند از دیگر دستگاههایتعلیم و تربیت کمتر که نیست، بلکه گاهی بیشتر هم هستگاهی بدون اینکه خودمان توجه داشته باشیم که از کجا تاثیرپذیرفتهایم، احساس میکنیم که رفتارمان تغییر کرده است، دیروز طوردیگری بودهایم و امروز جور دیگری شدهایم.
بسیاری از اوقات تصور میکنیم خودمان خواستهایم تغییر کنیم و عاملیبر ما تاثیر نگذاشته، اما واقع آن است که تحت تاثیر واقع شدهایمو رفتارمان را از جایی اقتباس کردهایم.
دامنه تاثیرگذاریهای رفتاری بر دیگران بسیار وسیع استنمونه بارز آن گروههایی است که چه پیش از انقلاب و چه پس از آنتشکیل شد.
در سطح پایین، اگر بخواهیم مثال برنیم، نمونهاش گروههای خودجوشدانشآموزی است; مثلا، دانشآموزی که موقعیتبهتری از لحاظ بیان یاجاذبه گفتاری یا مانند آن دارد میتواند بیش از نود درصددانشآموزان را تحت تاثیر قرار دهد.
از لحاظ جامعهشناسی، تحقیق و اثبات شده است که یک دانشآموزمیتواند از نظر طرز فکر و رفتار، یک کلاس را عوض کند; از لحاظ نوعلباس، نشستن در کلاس و مانند آن.
به عنوان مثال، دانشآموزی که لباس خاصی میپوشد، در مدت کوتاهیدیگران هم با آن لباس علاقهمند میشوند و از او تقلید میکننددر سایر زمینههای رفتاری و یا گفتاری نیز مساله به همین صورت استبه دلیل اینگونه تاثیرگذاریها رفتاری یا گفتاری است که اسلاممساله دعوت، ارشاد و تبلیغ را به صورت «امر به معروف» و «نهیاز منکر» مطرح کرده است.
تاثیرات رفتاریاصولا در زمینه بحث نظری و فکری، گاهی کسی مسالهای را مطرح میکندو برایش استدلال منطقی ارائه میکند.
در این صورت، اگر بحث استدلال محکمی داشته باشد در شنونده تاثیرمیگذارد.
اما گاهی استدلال محکم نیست، اما نحوه بیان و برخورد گوینده طوریاست که مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد; مثلا، گوینده شخص درستکارو وزینی است، وقتی حرف میزند، پنجاه درصد تاثیر حرفش به دلیلشخصیت مقبول او و موقعیتی است که نزد مخاطب دارد.
عکس این مطلب هم صادق است نکته دیگری که باید به آن توجه داشت ایناست که بخصوص جوانان، دوست دارند وقتی سخن تازهای میشنوند از آنتاثیر بپذیرند و آن را برای دیگران نقل کنند; مثلا، اگر سخنشگفتانگیز و مهمی باشد که دیگران نشنیدهاند دوست دارند آن را نقلکنند.
● ضرورت توجه به سطح مخاطب در گفتار
اما در مطالبی که میخواهیم برای دیگران نقل کنیم، باید به نوعمخاطبمان هم توجه داشته باشیم و دقت کنیم که آیا سخن ما در اوتاثیر به جا میگذارد یا تاثیر غیر مطلوب، آیا اگر مطلبی علمیاست، مخاطب توان درک آن را دارد یا نه؟ بسیاری از معارف برای همهمردم قابل درک نیست.
بنابراین، در نقل مطالب، باید به ظرفیت ذهنی و پایه معرفتی افرادتوجه داشت; همه چیز را نباید برای همه کس گفت.
به همین دلیل، در کتب روایی، بابی تحت عنوان «کتمان سر» وجوددارد.
▪ روایات بسیاری از ائمه هدی:
در این زمینه ورد شده است که اسرار مارا کتمان کنید و به دیگران نگویید.
شاید سؤال شود که مگر اسرار آنها چه بوده است که نباید به دیگرانگفته شود و نباید موجب اذاعه و فاش شدن آنها شویم؟ یا چرا بعضی ازافرادی که اسرار آنها را فاش کردهاند مورد لعن واقع شدهاند؟ یاچرا اگر بر برخی افراد بلاهایی نازل شده علت آن افشای اسرار آنهاذکر شده است؟ آیا ما هم اسراری میدانیم که باید از دیگران کتمانکنیم آیا این روایات شامل حال ما هم میشود یا فقط شامل عدهای ازاصحاب سر میشود که باید آنها را کتمان کنند؟ آیا همه چیز رامیتوان همه جا گفت؟ ملاک این مطلب چیست؟این روایتبه این مطلباشاره دارد که انسان در مقام راهنمایی دیگران، یابد به ظرفیتمخاطب توجه داشته باشد نباید همه مطالب را یکجا به مخاطب منتقلکرد. ممکن است افراد به دلیل ضعف عقل، تحمل درک برخی مطالب رانداشته باشند.
علاوه بر این، برخی از موضوعات از جمله معارف بلند درباره توحید یامقامات انبیا: و اولیاست که همه کس توان درک آن را ندارندبنابراین، از جمله اسرار محسوب میشود که نباید به همه کس گفت، وگرنه موجب گمراهی آنها میشود.
به عنوان مثال، پیامبر(ص) در روایتی میفرمایند: «لو علم ابوذر وما فی قلب سلمان لقتله.» (۲) اگر ابوذر بدانچه در دل سلمان میگذرد آگاهی یابد او را میکشداین با وجود آن است که پیامبر(ص) بین آنها برادری ایجاد کرده بودو آنها هر دو از نظر پایه ایمان و معرفت، در سطحی بالا و نزدیک بههم قرار داشتند.
از این مطلب به دست میآید که معارف بلندی وجود دارد که به لفظ درنمیآیند; وقتی به صورت لفظ درآید، مردم معنای دیگری از آن میفهمندبنابراین، نباید آنها را پیش هر کس مطرح کرد، و گرنه یا گوینده رامتهم به کفر مینمایند یا خودشان به کفر کشیده میشوند و یا نسبتبهدیگران سوءظن پیدا میکنند.
این مساله در مورد کتابها نیز صادق است; همه چیز را نباید در هرکتابی نوشت، و گرنه ممکن است موجب انحراف برخی از مردم شود یاآنها را مطابق معنای در خور فهمشان تفسیر کنند.
به عنوان مثال، عبارت «وحدت وجود» در فلسفه مطرح استعرفا هم میگویند ما قایل به وحدت وجودیم.
اما برخی دیگر معنایی از این کلمه میفهمند که با معنای فلاسفه وعرفا فرق دارد.
به همین دلیل، عرفا را متهم به کفر میکنند; میگویند:اگر «همه چیزخداست» یا «مجموع عالم وقتی با هم ترکیب شود خدا خواهد شد»،این کفر است.
اما عرفا هیچگاه «وحدت وجود» را به این معنا نمیدانستهاندممکن است ما آنچه را عرفا میگویند، نفهمیم.
اما این معنایش آن نیست که آنان معنای غلطی اراده کردهاندممکن است معنای بلندی مورد نظر باشد که لفظ از ترسیم آن عاجز استنظیر این مطلب درباره مقامات انبیا و اولیا: نیز وجود داردبر حسب روایتی، روزی پیامبر اکرم(ص) در جایی نشسته بودند که حضرتعلی(ع) از مقابل ایشان عبور کرد.
حضرت فرمودند: «اگر نمیترسیدم که مردم درباره برادرم، علی(ع)،چیزهایی را بگویند که نصارا درباره عیسیبن مریم(ع) میگفتند،مقامات اورا به درستی بیان میکردم.» (۳) یعنی:حضرت علی(ع) مقاماتی دارد که اگر رسول خدا(ص) هم میخواستآنها را برای مردم بگوید موجب سوء فهم میشد و همانگونه که مسیحیانعیسی(ع) را خدا دانستند، مردم ما هم علی(ع) را خدا میخواندنداما عدهای نمیتوانند حقیقت مقام او را درک کنند و «علیاللهی»شدهاند.
پس حتی رسول خدا(ص) هم همه مقامات حضرت علی(ع) را بری اصحاب خاصخودبیان نکردهاند.
اگر میبینیم امروزه درباره برخی از شخصیتهای بزرگ اختلافهایی بینافراد وجود دارد به دلیل تفاوت مراتب فهم آنهاست; مثلا، همهنمیتوانند عظمت مقام حضرت زهرا(س) را درک کنند.
اما معنایش این نیست که العیاذ بالله مبغض اهلبیت: هستند،بلکهفهمشان بیش از این نیست. نباید توقع داشت همه مردم در مرتبهمعرفتخواص اولیای خدا باشند
● «اسرار» یا گفتار بیرون از حد تحمل
بنابراین، در مقام ارشاد و تعلیم، باید ظرفیتشنونده را در نظرداشت و چیزهایی را به او گفت کهصلاحیت آن را دارد. آنچه را شنوندهصلاحیتشنیدنش را ندارد از «اسرار» استیکی از مطالبی که ازاسرار است و نباید پیش همه اظهار کرد همانگونه که ذکر شد معارفیدرباره توحید، انبیا و اولیا(صلی الله علیهم اجمعین) است اگر بهاین مساله توجه نکنیم موجب گمراهی دیگران شدهایم و به اختلاف میانامت دامن زدهایم. اما اسرار مختص همین مسائل نیست. گاهی برخیاسرار مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی استائمه پس از امام حسین علیهم السلام بیشتر عمرشان را در حال تقیهگذراندند; زیرا حکومت نمیتوانستسخن آنان را مبنی بر ادعای به حقبودن و شایستگی بر خلافتبپذیرد.
اگر آنان همهجا به این واقعیت تصریح میکردند با آنها به همانصورتی برخورد میکردند که با ائمه پیش از آنان همه آنها را بهزودی به شهادت میرساندند.
بنابراین، برای اظهار این مطالب، ابتدا اهل آن پیدا میکردند، سپسظرفیت او را میسنجیدند، پس از آن به تدریج او را آماده میکردند،بعد توضیح میدادند که امام حقیقی کیست، چرا مدعیان دروغین خلافت،شایستگی این منصب را ندارند،....
ما بحمدالله، در یک کشور شیعی زندگی میکنیم و برخی از این مطالبرابه راحتی میتوانیم مطرح کنیم.
اما همین مطالب را هنوز هم در دیگر کشورهای مسلمان نمیتوان بهصورتعریان مطرح کرد.
بنابراین، حفظ این اسرار یکی از واجبات است، و گرنه ممکن استدرخون امام معصوم شریک شویم.
از این رو، در روایت امام صادق(ع)، از یک سو، از کسانی که روشصحیحی در ارشاد دیگران دارند به صورت تلویحی، تعریف شده است و ازسوی دیگر، از کسانی که اسرار آنها را فاش میکنند نکوهش گردیده استدر زمان امام صادق(ع) تعداد معدودی از مردم امامت ایشان را قبولداشتند، سایر مردم از حقانیت ایشان مطلع نبودند.
یا حتی در بین امامزادهها هم برخی از آنها با وجود آنکه افرادصالحی بودند، اما مسائل امامت را به درستی نمیدانستندامام راحل; یکی دوبار در بیاناتشان این مطلب را فرمودند که:مسالهائمه اثنی عشر، که برای ما روشن است، خیالنکنید که از روز اولبرایهمه مردم این چنین روشن بود.
در روایتی آمده است که میان امام باقر(ع) و زیدبن علیبن الحسن(ع)بحثیواقع شد.
(حضرت زید از شهدای بزرگوار اسلام است که روایات متعددی در مدحایشان رسیده، برای خدا قیام کرد و با حکومت غاصب جنگید)بحثبر سر این بود که پس از امام زینالعابدین(ع) چه کسی باید امامشود؟حرت زید استدلال میکرد که «پدرم به من بسیار علاقهمند بود، حتیغذا را لقمه میگرفت و در دهان من میگذاشت.»
امام زینالعابدین(ع) هم در پاسخ میگفتند: اگر امامت پس از ایشانحق شما بود، پس چرا به من نگفتند؟ بر حسب این روایت، مساله امامتحضرت باقر(ع) برای زید روشن نبوده است.
اما آنچه مورد نظر است اینکه حضرت زید پاسخ میدهند: پدرم برای اینامامت مرا برایت روشن نکرد که دچار فتنه یا شک و نکار نشویاینکه سند این روایت چهقدر صحیح است، بحث دیگری است، اما نکته دراین است که در زمان خود ائمه هدی: هم مطالبی وجود داشته که حتیگاهی برای نزدیکانشان روشن نبوده و به صورت محرمانه بیانمیکردهاند البته این مسائل به همین صورت در زمان ما مطرح نیست،اما به هر حال، چیزهایی مطرح میشود که باید در اظهار آنها سطحمخاطب را در نظر گرفت.
امام صادق(ع) میفرمایند:«رحم الله قوم کانوا سراجا و منارا»;خداوند رحمت کند (آن دسته از شیعیان ما را) آنها را که چراغهایینور افشان بودند.«(سراج» اعم از چراغ کوچک یا بزرگ است.
اما وقتی در کنار «منار» قرار گیرد به معنای چراغ کوچک است و«منار» به معنای چراغ پرنوری است که در جای بلندی قرار میدهندتا رهروان راه خود را بدان بیابند.
با این وصف، معلوم میگردد که «منار» به معنای «ماذنه» نیست)منظور از این سخن حضرت آن است که خدا رحمت کند کسانی را که همنزدیکان خود را راهنمایی میکردند و هم کسانی را که از آنها دوربودند
● توافق گفتار با کردار; شرط اصلی تاثیر گفتار
از دیگر نکاتی که در مقام ارشاد و تعلیم دیگران، به خصوص در تربیتو تبلیغ مذهب صحیح، باید بدان توجه داشته باشیم.
این است که رفتار و گفتارمان با همدیگر توافق داشته باشد«نور» به آرامی و ملایمت در دیان اثر میگذارد، در حالی که«نار» میسوزاند و آزار دهنده است.
در مقام ارشاد و هدایت دیگران، باید مثل نور بود، نه نارنباید طوری حرف بزنیم که مخاطب و شنونده اذیتشود، نباید با تندیو خشونتبرخورد نماییم، باید با ملایمت رفتار کنیم تا حرف حق درشنونده اثر کند.
امام صادق(ع) در ادامه حدیث میفرمایند: «کانوا دعاتا الیناباعمالهم و مجهود طاقتهم»; آنان (نه با زبان تنها)، بلکه بااعمالشان و نهایت توانشان مردم را به سوی ما دعوت میکنند.
همانگونه که اشاره شد، گاهی رفتار یک شخص موجب میشود که دیگران بهاو متمایل شوند و بدون اینکه بر سخن خود استدلال محکمی ارائه کندگفتارش مؤثر واقع میشود.
بنابراین، در مقام ارشاد و نصیحت، تاثیر عمل کمتر از گفتار نیستبه همین دلیل، میفرماید: خدا رحمت کند گروهی را که تمام توان خودرا صرف هدایت مردم کردند.
باید توجه داشته باشیم که وظیفه ما فقط عمل فردی به دستورات اسلامنیست; یکی از بزرگترین وظایف ما هدایت دیگران است، چه روحانیباشیم که رسما این مسوولیت را پذیرفتهایم و چه غیر روحانیهر کس باید به قدر توان خود، دیگران را هدایت کند.
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است (۴) وقتی میبینیم دیگران گمراه میشوند، باید دست آنها را بگیریم وراهنماییشانکنیم. اما این راهنمایی وقتی مؤثر واقع میشود که رفتارما با گفتارمانهمراه باشد.
گاهی حتی اگر رفتار ما درستباشد، به گفتار هم نیازی نیست، به شرطآنکه هدایت را وظیفه خود بدانیم و مراقب رفتار و گفتارمان باشیمباید توجه کنیم که ما میتوانیم برای همسر، فرزند، دوستانونزدیکانمان الگو باشیم. ولی امام(ع) در بخش دیگری از سخنانشان بهصورت تلویحی، از کسانی که میخواهند مردم را به سوی ائمه اطهار:
هدایت کنند اما کارشان نتیجه منفی دارد، نکوهش میکنند: «لیس کمنیذیغ اسرارنا»; نه مانند کسانیکه اسرار ما را فاش میکنند. چنینکسانی به جای اینکه به شیوهای صحیح، مردم را به راه درست رهنونشوند، با افشای اسرار اهلبیت:، از هدایت آنها جلوگیری مینمایندبنابراین، باید مراقب باشیم و بکوشیم که رفتارمان در دیگراناثرمطلوب داشته باشد، نه اثر نامطلوب.
استادمحمدتقیمصباح
پینوشتها
۱- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۸، ص۲۷۹، روایت ۱، باب ۲۴
۲- همان، ج ۲، ص ۱۹۰، روایت ۲۵، باب۲۶.
۳- همان، ج ۲۱، ص ۸۱، روایت۶، باب ۲۵.
۴- سعدی، گلستان .
پینوشتها
۱- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۸، ص۲۷۹، روایت ۱، باب ۲۴
۲- همان، ج ۲، ص ۱۹۰، روایت ۲۵، باب۲۶.
۳- همان، ج ۲۱، ص ۸۱، روایت۶، باب ۲۵.
۴- سعدی، گلستان .
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست