پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
ضمیر ناخودآگاه بالسو
تمام نقطه نظرهای خاص دنیا به نحوی به دنیای تصاویر مربوط میشوند. برای ارزشگذاری المانهای هر هنرمند در نظر گرفتن زمان تأثیرپذیری وی الزامی است. برای شناخت كارهای «Ignacio Basallo» ایگناسیو باسالو و تلاش در ارزشگذاری آن به ترتیب دنبال كردن فضا و زمان وی اهمیت دارد.
در میان تمام مفاهیم سنتی هنر، مجسمهسازی تنها رشتهای است كه از عمیقترین تغییرات در طول زمان معاصر رنج میبرد؛ ولی یكی از مهمترین زمانهای این تغییرات با حداكثر وضوح در آثار این مجسمهساز اولین دورهایاست كه وی در آن به آزادترین دید هنری از خویش میرسد. دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد مساوی است با دوره سالهای نقاشی، دوره برتری تصویر، زمانی كه در طول آن اوجگیری بیسابقه سرخوشی و استفاده از رنگهای درخشان و روشن را شاهد بودیم.
در طول همان زمان، این مجسمهساز به تغییرات آثار خود ادامه داد. یكی از مهمترین زمانهای تأثیرگیری دید هنری، در اواخر دهه هشتاد بود دههای كه مجسمه دارای مفهوم جدیدی شد. همانطور كه «Calvo Serraller» گفت: «در نیمه دوم دهه هشتاد اینگونه به نظر میرسید كه هیچچیز جذابی در كشور اسپانیا باقی نمانده مگر مجسمهها.»
در دهه نود، زمان به كمال رسیدن كارهای ایگناسیو باسالو، مجسمهسازی با قبول كردن یكسری از تغییرات در مجادلات كلامی كه در آن تمام تنوع هنرهای تجسمی به یك نقطه میرسید، مفهوم اكید خود را از دست داد.
در اواخر قرن ۲۰، زمانی كه بعضی از مفاهیم استوار و سنتی به دلیل متصل شدن به فكر و ذهن با ارزشهای جدید مورد سئوال قرار گرفت این هنرمند از این موج جدید فكری كه به وی اجازه مشاركت و استفاده از این امكانات نامحدود جدید را میداد با كمال میل استقبال كرد.
در ۲۷ آوریل ۱۹۵۲، «Ignacio- Vazquez» در «Qurense» متولد شد. از ابتدای زندگی هنری وی از نام «ایگناسیو باسالو» برای معرفی خود استفاده كرد.
او تمام كودكی خود را به همراه خانوادهاش كه در آن سالها هنوز از سختیهای پس از جنگ رنج میبردند سپری كرد. پدرش كه در مشاغل متفاوتی به عنوان كارگر، كار كرده بود، سرانجام به درودگری روی آورده كه این خود ، یكی از دلایل عمده گرایش هنرمند به این رشته بود. خانهای كه در بالای كارگاه چوببری واقع شده بود به او اجازه میداد تا برای اولینبار با تیرهای چوبی و فلزی، قطعههای كوچك چوب و آهن آشنا شود. این آشنایی كودكانه بعدها در زندگی وی به گونهای تأثیرگذار بود كه خود بارها گفته است كه: «تمام آن اطلاعات در ضمیر ناخودآگاه من ذخیره شده بود و بعدها خارج شد.»
در خانه، پدرش تنها میزهایی را خریداری میكرد كه خود قادر به ساخت آنها نبود. محصولات او میز و چهار پایه و در كریسمس نیز اسباببازیهایی چون راكد تنیس و قلعههای كوچك بومی بود. اما پس از زمان كوتاهی او فهمید كه پدرش این اسباببازیهای عجیب و غریب را نمیخریده، بلكه خود میساخته است. وی این اسباب بازیها را آنچنان دوست میداشت كه از همان زمان كودكی شروع به ساختن تعدادی از آنها برای خودش و بعدها برای پسرش ویكتور كرد.
در طول سالهای ۱۹۷۷-۱۹۷۶ او شروع به ارتقاء و ساخت اسباببازیهای منحصر به فردی مانند چرخ و فلكهای كوچك، عروسكهای بندبازی، فرقانهای كوچك و غیره در میان كالاهای دیگر كرد. این نمونههای كوچك برای اولین بار و تنها یك نوبت در سال ۱۹۹۶ در نمایشگاه «Casada Parra» به نمایش گذاشته شد. در این نمایشگاه آثار و اشیایی به نمایش گذاشته شده بود كه هنرمندان در آتلیهها و كارگاههای خود به عنوان سمبلهایی از یك نوآوری خاص كه در طول زمان به فراموشی سپرده اما نگهداری میشوند. اكثر این اشیا با كدهای المانشناسی هنرمند بسیار فاصله دارند ولی هنرمندان همچنان از آنها مراقبت و نگهداری میكنند. در كاتالوگ آن نمایشگاه در سانتیاگو، باسالو اعتراف كرد كه در آن زمان كه مادرش ۸۰ ساله بود فكر میكرد كه پسرش هنوز با كارش مانند بچهها بازی میكند.
باسالو تحصیلات خود را تا قبل از ورود به دانشگاه در زادگاهش به پایان رساند و سپس وارد دانشكده «Escuela de Artes y Oficios» شد. او زندگی هنریش را با حداقل علم تئوری و ساخت مدلهای آزاد شروع كرد.
در سال ۱۹۷۱ وی اولین نمایشگاه خود را در گالری«Ateneo» واقع در«Qurense» برگزار كرد. در همان زمان او با هنرمند مشهور«Bucinos» آشنا شد كه كارگاه و وسایلش را در اختیار او قرار داد تا برای اولین بار شروع به كار حرفهای در این رشته كند. در این زمان او شروع به مطالعه برای ورود به دانشگاه هنرهای زیبا كه هرگز وارد آن نشد كرد. سپس او به سویل عزیمت نمود و در موزهی «Reproduction» مشغول به كپی كردن مجسمهها شد. بعدها به مادرید رفت و با امكان كار در مدرسه سرامیك «Casade Campo» در پایتخت بود كه آشنایی او با دیگر هنرمندان دید هنری وی را وسعت بخشید.
در سال ۱۹۷۴ وارد مدرسه« massana» در بارسلون شد. این دوره از مطالعات باعث بهوجود آمدن دید عمومی بسیار باز و فهمی بهتر، از تاریخ و پیشینه و در نهایت تغییرات عمیقی در دید هنری وی گردید. اینها دورههای سختی بود، برای پرداختن به كاری كه به آن علاقه داشت. اما آنها همه تا زمانی كه او در حال به اتمام رساندن تحصیلات خود طول كشید.
پس از گذراندن دوران تحصیل، او به زادگاه خود بازگشت تا در كنار یك زندگی بدون تلاطم، عمرش را صرف مجسمهسازی كند. از آن پس او به ندرت از «Galicia» خارج شد، مگر برای بازدید از نمایشگاههای مهم یا موزههایی در ایتالیا و هلند.
در سال ۱۹۷۰ او نسبت به دهه گذشته چندان تغیری نكرده بود. دههای كه دوره شكلگیری گروه volter بود. «Carlos Casares» كه یكی از افراد این گروه بود از پایتخت به عنوان شهری عاری از فرهنگ یاد كرد. و این باعث نگرانی گروه زیادی از مردم درباره هنر، ادبیات و فلسفه بود این باعث میشد تا هر كسی بتواند برای خود حفاظی بسازد كه در آن احساس امنیت كند.
هنگامی كه باسالو شروع به كار كرد از نظر هنری شدیداً تحت تأثیر گروه «Volter» بود. تمام عطش خلاقیت گروه«Volter» با جامعهی انعطافناپذیر كه زمان بسیار زیادی لازم داشت تا با تغییرات مداوم المانهایی حسی اخت پیدا كند، هماهنگ شده بود. در آن زمان او برای به دست آوردن شیوه خود در یك فضای محصور شروع به تطابق دادن دانستهها و تجربیاتش نسبت به المانهای ذهن خود كرد. با این ذهنیت كه او باید به ارتقا كار خود به نسبت جهانی شدن طراحی محیطی كه تمام تصورات فرهنگی پیشین را تحت تأثیر خود قرار میداد بپردازد و این باعث خلق دنیایی قدیمی در عین حال پیشرو و غنی از فرم وریتم شد.
سال ۱۹۸۰ همزمان با حضور مجسمه سازان حرفهای در آتلانتیكا همچون«Xavier Seoane»، شاهد حركتهای نوآورانه و مقارن با معرفی باسالو به وزارت فرهنگ بود.
در این سال كه او در مادرید در موزه هنرهای معاصر در نمایشگاه «Grand Holders» شركت كرده بود، یكی از آثارش توسط موزه خریداری و در موزه «National Centro » برای بازدید عموم به نمایش گذارده شد.
نمایشگاه «Grand Holders»، زیر سیسال، به معنای خارج شدن او از محیط درونی خویش و به نمایش گزاردن كارهایش به صورت كشوری برای اولین بار بود. در اینجا بود كه بسیاری از هنرمندان مانند «Victoria Civera» «cobo Chema» «Carmen Calvo»، «juan usle»، «Lama Zares Anton» و غیره در دید هنری اسپانیا شناخته شدند.
حضور هنری او در نمایشگاه مادرید به برگزیده شدن وی توسط منتقد هنری «Castro- Arines» برای حضور در نمایشگاههایی مانند:
«Saragossa, Barcelona,Santander, Corunna و غیره كه در آنها جذابترین پدیدههای هنری آن دوره به نمایش در میآمد، منجر شد.
همچنین در سال ۱۹۸۴ او برای شركت در دومین نمایشگاه در Lescultura la corre Tarrega و همچنین در نمایشگاههای مهم دیگر فرا خوانده شد.
در آخرین نمایشگاه بود كه تعدادی از هنرمندان بینالمللی مانندMario Merz,Kounellis,Andy warhol, «julia Sarmento و... فضای نمایشگاه را با مهمترین كارهای زمان خود تقسیم كردند.
در آن دوره هر هنر دوستی، از لحظات خوبی كه هنرمند مجسمهساز در آن میزیست چه داخلی و چه بینالمللی، آگاه بود.
باسالو در این زمان دوره جدیدی از كارهای خود را آغاز كرد. دورهای كه در آن در كنار در نظر گرفتن فریبندگی قاطع چوب، و حداكثر استفاده از مواد مختلف، ساختهها و مونتاژهای خود را هرچه بیشتر شیك، ساده و با در نظر گرفتن درك متقابل در كارهای خود ساخت. در نمایشگاه پنج مجسمهساز جوان كه در سال ۱۹۸۵ در گالری «Buades» در مادرید برگزار شد منتقد مشهور «Calvo Serraler» از این مجسمهساز به عنوان شخصی بسیار معروف و نمایشگاهی سرشار از نامهای پرآوازه آینو در روزنامه EL Pais نام برد.
نویسنده این مقاله میگوید «من شانس زندگی با باسالو را در دوران آمادهسازی كارهایش در بیینال بینالمللی «Baiana» داشتم» در این زمان كه اوج فعالیت وی بود او به من درباره جستجویش برای یافتن سمبلی از زندگی كه بر روی چوب سوخته بود توضیح میداد»: «درختان مرده عمومی و بلند و نازك به رنگ خاكستری كه در ذهن هنرمند نشانگر بازگشت همیشگی زندگی بود، لانههای كوچك و غذا كه پرندگان بتوانند آشیانههای خود را در آن آماده كنند»
«درختان امید كه در اطراف حیاط خانه او در «Casa-de-La-Cultara» قرار دارد، مرا مجبور به فهم این مسئله كه ذهنیت خلاق از درون تاریكی، توانایی بازسازی دنیا را دارد كرد. در آن روزها من متوجه شدم كه هنرمند سعی در استفاده از زبان روشنسازی، زبانی كه شاعر «J.Angel Valente» با عنوان زبان پرندگان میخواند، كرده است.
بعد از آن باسالو سعی در محو كردن حضور نشانهها در كارهایش نمود ولی نه تا حدی كه ارتباط كارش با كارهای گذشته قطع شود.
او در كارگاهش با استفاده از قطعههای چوبی، تكههای سربی، مفتول، قلع و یا صفحات مس شروع به ساختن مجسمههای بزرگ و كوچك كرد. در جستجوی یافتن رابطه كاذب میان بحران یافتن فرمهای جدید و نیاز به ارتباط با دنیای خارج شد.
باسالو نیاز به یافتن راهحل سریعی برای آخرین مشغلههای ذهنیش كه دلیل استفاده او از ابعاد كوچك و مجسمههایی كه نشئات گرفته از ضربان خاطرات و بعضی احساسات قدیمی است بود.
مجسمه یادبودی به بلندی ۵/۱۰ متر كه در سر در آخرین نمایشگاه باسالو در «Galician» در موزه هنرهای معاصر سانتیاگو در ژانویه ۲۰۰۳ قرار گرفته بود، چیزی جز كشیدگی یك خط در هوا نبود. یك خط گرافیكی به سمت بالا و رو به نور و نشانگر فضا.
این مجسمهی نشانگر، مانند بیشتر مجسمههای نمایش داده شده و هم ردیف همانطور كه «Miguel Fernandez cid» درباره آن میگوید «هم زمان نشانگر حضور، فكر، شكل فیزیكی و ایده میباشد.»
مترجم : ژیلا مبصر
منبع : دوهفتهنامه هنرهای تجسمی تندیس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست