یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
آخرین انسان
![آخرین انسان](/mag/i/2/kk50y.jpg)
برانژه از یکنواختی و روزمرگی زندگی شکایت می کند و ژان مشغول نصیحت کردن برانژه است واز او می خواهد که بیشتر به زندگی اش اهمیت دهد، الکل را کنار بگذارد و منظم تر باشد. منطق دان هم برای دوستش قیاسهای منطقی می کند. البته منطقی که در واقع مغالطه است تا منطق. مثلا می گوید گربه چهار پا دارد و سگ هم چهار پا، پس گربه همان سگ است ! دوستش هم بی توجه به مفهوم جملات و تنها به صرف اینکه آقای منطق دادن آنها را منطقی می داند، جملات او را قبول می کند. در واقع از اینکه جملاتی منطقی می شنود بسیار راضی و خوشحال است.
شباهت جملاتی که ژان و برانژه می گویند با جملات بی معنی منطقدان و آقای پیر، فضایی خلق کرده پر از بی معنایی و پوچی. جملات بی معنی، بی هدف در فضا رها می شوند.ظاهرا هدف بر هم زدن آرامش یک روز تعطیل است. ناگهان یک کرگدن با سرعت از خیابان مقابل کافه می گذرد. افرادی که در کافه نشسته اند با چشمانی گرد شده کرگدن به سمت کرگدن برمی گردند و همه با هم می گویند: <اوه، کرگدن، اوه کرگدن>! عبور کرگدن از داخل یک شهر متمدن، عجیبترین اتفاق است که ممکن است بی افتد..جمعیتی درگیر روزمرگی و بحثهای تکراری، با هم یا جدا جدا تعجب خود را از دیدن کرگدن ابراز می کنند.
کرگدن می رود اما بحث پیرامون او بالا می گیرد. منطق دان و برانژه و دیگران، بی توجه به علت اصلی بروز چنین واقعه ی عجیبی، به بحث پیرامون تعداد شاخها و نوع کرگدنها می پردازند. کرگدن تک شاخ بود یا دو شاخ؟ اگر تک شاخ بود آسیایی است و اگر دو شاخ، افریقایی، یا برعکس! این همه چیزی است که ذهن آنها را به خود مشغول کرده؛ شناسایی نوع کرگدن، نه خود کرگدن.آنها از این واقعیت غافلند که کرگدنیت بیماری خطرناک و واگیر داری است که انسانها را مسخ می کند و از آنها موجوداتی می سازد متفاوت و دگرگون. فاقد هویت انسانی؛ موجوداتی که دیگر انسان نیستند.
نمایش کرگدن کاریست از فرهاد آییش که این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته است و با استقبال هم روبرو شده. حضور مهدیهاشمی بعد از ۱۲ سال غیبت، و نیز حضور شهاب حسینی و آتنه فقیه نصیری بازیگران برای اولین بار در صحنه تئاتر از نکات قابل توجه این نمایش است.<کرگدن> معروفترین نمایشنامه اوژن یونسکو است. یونسکو از پیشگامان تئاتر پوچی و جزو معروفترین چهرههای هنر نمایش در قرن بیستم است. آییش، همانطور که انتظار می رفت، سعی کرده به اصل اثر وفادار بماند و بجز چند کاراکتری که به نمایش اضافه شده اند(مثلا یک موزیسین نابینا و یک نقاش زن.) تغییری در نقشها دیده نمی شود. نام کاراکترهای نمایش آنگونه که جلال آل احمد در ترجه اش از این اثر، معنای لغویشان را بیان کرده است،با توجه به شخصیت آنها انتخاب شده است. هشت نامی که بیانگر شغل یا وضعیت اجتماعی افراد است و در طول نمایش آنها با همین سمتهایشان معرفی مطرح می شوند: زن خانه دار، بقال، زن بقال، آقای پیر، آقای منطقدان، کافه چی، پیشخدمت و آتش نشان. دودار،دوست و همکار برانژه که نام عامیانه نوعی ماهی سفید است، و بوف به معنای گاو نر است. او اولین شخصیت در طول نمایش است که به کرگدن تبدیل می شود.
این انتخاب اسامی خود کنایه ای است از انسانهایی که ذاتا حیوان هستند و اگر تغییری هم در وجودشان صورت پذیرد سبب می شود تنها ازقالب یک حیوان به حیوانی دیگر تبدیل شوند.بوتار که با کمی تغیر معنای چکمه پوش یا چکمه چی می دهد، نامی است که با توجه به معنای آن، شخصیت یک فرد متعصب را القا می کند که این با شخصیت از خود راضی بوتار متناسب است.
ژان به معنای مردم یا عوام الناس است و سه نفر با این نام درنمایش وجود دارند: ژان دوست برانژه،ژان همسایه دوست برانژه که شباهت اسمی با او دارد و همسر او که به اسم زن آقای ژان معرفی می شوند.نام زوج داستان هم با اندکی تغییر مفهوم خاصی را تداعی می کنند: دیزی: (دزیر) به معنای هوس و برانژه (دانژه) به معنای آن که عقلش بر خلاف عقل سلیم است.
بیماری <کرگدن شدن> از نظر یونسکو استعاره ای است از نازیهای آلمان و گارد آهنین رومانی.بیماری همه گیری که نشان از پیروی از یک سری اصول عقیدتی خشک و غیرقابل انعطاف دارد. جالب است که یونسکو اول به فکر گوسفند افتاد، جانوری گله زی اما فاقد فردیت. ولی گوسفندها به نظرش رام تر از آن آمدند که بتوانند به گارد آهنین نازیها شبیه باشند.او گوسفندهایی را می خواست که "گوسفند" اماهار باشند و اینگونه به کرگدن رسید. و شاید علت این انتخاب دوربودن بیش از حد کرگدنها از جامعه انسانهاست.
البته کرگدنیت بیماری خطرناکی است که محدود به دوره نازیها و جنگ جهانی دوم نمی شود و در هر زمان و مکانی می تواند انسانها را از خود انسانی شان دور و به دنیای وحشی حیوانی تبعید کند. اینکه انسانها بی توجه به ارزشهای وجودی شان تابع شرایط میشوند و به راحتی تسلیم نظر جمع،به واقع بیماری مهلکی است که به زمان و مکان خاصی تعلق ندارد و تنها کسانی از آن جان سالم به در میبرند که بخواهند اصالتشان را حفظ کنند و انسان باقی بمانند حتی به قیمت مبارزه با همه دنیا.شاید همین مسئله باعث شده است که نمایشنامه کرگدن بعد از گذشت سالها، هنوزهم وقتی به روی صحنه می رود قابل توجه و تاثیر گذار باشد.
برانژه سمبلی است از انسانهایی که علیرغم همه سختیها، انسان باقی میمانند و هویت خود را حفظ می کنند، حتی اگر این به قیمت تنها ماندن آنها و دور شدنشان از جمع باشد. او می گوید: <من آخرین انسانم! اگر لازم باشد با همه دنیا می جنگم. تا آخر می مانم و می جنگم تا انسان باقی بمانم.> او بی شک قهرمان نمایش است. قهرمان نمایش وقهرمان زندگی. قهرمانی که یونسکو معتقد است کم یافت می شود و نسلش رو به نابودی است؛ نسل انسان رو به نابودیست چرا که اگر انسان از انسانیتش تهی شد، دیگر انسان نیست. و این چیزیست که نمایشنامه کرگدن بر آن تاکید می کند.
مینا خورشیدی
منبع : روزنامه سیاست روز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست