پنجشنبه, ۱۲ مهر, ۱۴۰۳ / 3 October, 2024
مجله ویستا

الگوهای دموکراسی


واژه‏های كلیدی: دموكراسی، هلد، هانتینگتون، راسل، ارمه، جی، گراهام، كَت، هابرماس.
درآمد
تأمل در الگوها و مدل‏های ارائه شده از دموكراسی پیش از هر چیز بیان‏گر این نكته است كه دموكراسی و روش‏های دموكراتیك یكسان نبوده و می‏تواند تجلیات مختلف و متنوعی پیدا كند. اهمیت این بحث هنگامی افزون خواهد شد كه توجه داشته باشیم در شرایط كنونی جامعه ایران موضوع «مردم‏سالاری دینی» و طراحی مبانی نظری آن در چالش و نوسانی از ابراز عقیده‏ها - از امتناع ذاتی طرح آن تا وجوب پرداخت به این مقوله - قرار دارد. این مقاله به اهم تقسیم بندی‏های ارائه شده در خصوص دموكراسی و الگوهای ارائه شده از آن می‏پردازد.
دموكراسی؛ بازار الگوها و مدل‏ها
نویسندگان و اندیشمندانی كه درباره دموكراسی بحث كرده‏اند، هر یك از زاویه ای خاص و به اعتباری ویژه، دموكراسی را به انواع و اقسامی تقسیم كرده است. برخی با توجه به جلوه‏های ظهور و شاخصه‏های تجلی یافته انواع حكومت‏های دموكراتیك، و بعضی دیگر با عنایت به تأثیر و نفوذ انواع نظریه‏ها در حكومت‏های دموكراسی، مدل سازی كرده‏اند.
در این مقاله به برخی از الگوهای ارائه شده كه از درجه‏ای از اهمیت و ابتكار برخوردارند اشاره می‏كنیم.
۱. دیوید هلد (یازده مدل دموكراسی)
وی در كتاب مدلهای دموكراسی در سال ۱۹۸۷ تحقیقی منضبط در خصوص انواع صورت‏های بروز یافته دموكراسی ارائه كرده است. مدل‏ها و تقسیم بندی‏های هلد از دموكراسی به قرار زیر است:
دموكراسی كلاسیك: از خصوصیات این دموكراسی مشاركت مستقیم شهروندان در امور قانون گذاری است. این مدل در یونان باستان و با خصوصیات شهروندان محدود آتن رهگیری شده است.۲
دموكراسی حمایتی: علت نام‏گذاری این دموكراسی این است كه مردم یا شهروندان فعال برای اطمینان حاصل كردن از این كه حاكمان سیاست‏هایی در جهت منافع آنها را پیگیری می‏كنند خواستار به دست آوردن حمایت حاكمان و نیز حمایت از یكدیگر هستند. در این دموكراسی اگر چه حاكمیت در نهایت متعلق به مردم است، اما به نمایندگانی تفویض می‏شود كه از سوی شهروندان اعمال حاكمیت كنند. در این دموكراسی حوزه دولت از جامعه مدنی مجزّاست و اختیارات دولت محدود است. وجود كانون‏های قدرت و گروه‏های رقیب نیز از شاخصه‏های این مدل است.۳ دموكراسی تكاملی رادیكال: در این مدل شهروندان از برابری سیاسی و اقتصادی و نیز آزادی برخوردارند و هیچ یك بر دیگری رجحان و تفوق ندارد. تقسیم وظایف قوا از خصوصیات اصلی این دموكراسی است. شرایط عمومی تحقق آن، اجتماع كوچك غیرصنعتی است.۴ دموكراسی تكاملی: در این دموكراسی، مشاركت در حیات سیاسی صرفاً برای پاسداری از منافع شخصی و فردی نیست، بلكه برای ایجاد شهروندانی آگاه، مسؤول و رشید نیز ضروری است. از ویژگی‏های این دموكراسی این است كه حق رأی همگانی بوده و تفكیك قوا به طور كامل در آن وجود دارد به نحوی كه حتی دستگاه بوروكراسی دولتی نیز از حاكمان منتخب مردم، كاركردی جداگانه دارند و تفكیك شده‏اند. تحقق این دموكراسی در جامعه مدنی مستقل همراه با اقتصاد رقابتی و مالكیت خصوصی میسّر است.۵
دموكراسی مستقیم ماركسیستی: این نوع مدل را دیویدهلد به همراه شرح نظریه‏های ماركسیستی در گرایش‏های مختلف آن شرح می‏دهد. از خصوصیات حاكم بر این مدل كه در دو حالت سوسیالیسم و كمونیسم تبیین شده، این است كه پیش شرط تحقق آزادی واقعی، پایان استثمار و در نهایت برابری كامل اقتصادی و سیاسی است. شرایط جوامع سوسیالیستی مثل تنظیم امور به وسیله كمون‏ها و آرمان‏هایی چون شكست بورژوازی و وحدت پرولترها (كارگران) و نیز از بین رفتن تمامی طبقات از شاخصه‏ها و بسترهای تحقق این مدل است.۶ دموكراسی نخبه‏گرای رقابتی: در این مدل نویسنده با طرح نظریات شومپیتر و حملات وی به دموكراسی كلاسیك، مدلی از حكومت دموكراتیك را بیان می‏دارد كه در آن نخبگان سیاسی كارآمد و كاردان تصمیم‏گیرندگان اصلی هستند. در این مدل طبق نظریه‏های شومپیتر نقش شهروندان معمولی بسیار محدود است. مدل نخبه گرایی رقابتی شاهد خصوصیاتی چون حاكمیت سیاست‏های حزبی در پارلمان، تمركز در رهبری سیاسی و حكومت پارلمانی با قوه مجریه قوی هستیم. از شرایط عمومی مطرح در این مدل می‏توان به جامعه صنعتی، انتخاب كنندگان كم اطلاع یا عاطفی و همچنین فرهنگ سیاسی تحمل‏پذیر و متساهل اشاره كرد.۷ دموكراسی تكثرگرایانه: در این مدل به دیدگاه تجربی در دموكراسی كه مبتنی بر نظریات اندیشمندان و نویسندگان آمریكایی است توجه می‏شود. از خصوصیات این مدل كم كردن آسیب‏پذیری حكومت به وسیله حفظ اقلیت‏ها و تأمین آزادی‏های همه جانبه سیاسی است. آزادی بیان، آزادی تشكیلات سیاسی و غیر سیاسی، تنوع گروه‏های در پی كسب نفوذ در سیاست و میانجی‏گری و داوری حكومت بین تقاضاها و مطالبات متكثر، از ویژگی‏های این مدل به شمار می‏رود.۸ دموكراسی حقوقی: در مدل حقوقی، اهتمام و توجه به اصل اكثریت برای حفظ آزادی و حفاظت از افراد در مقابل حكومت خود رأی توصیه می‏شود. همچنین خصوصیاتی چون حداقل مداخله دولت در جامعه مدنی و زندگی خصوصی و حداكثر میدان عمل برای جامعه بازار آزاد و وجود رهبری سیاسی در محدوده اصول لیبرالی را می‏توان برای آن برشمرد.۹ دموكراسی مشاركتی: در این مدل گفته شده كه حق مساوی برای تكامل شهروندان و تأمین منافع آنان صرفاً در یك جامعه مشاركتی تحصیل می‏شود. مشاركت مستقیم شهروندان در نهادهای اصلی جامعه چون محل كار و محله و فعالیت احزاب مشاركتی در قالب ساختارهای پارلمان‏گونه یا كنگره‏ای از خصوصیات این مدل است. برای تحقق دموكراسی مشاركتی به حداقل رساندن قدرت بوروكراسی غیر مسؤول در زندگی عمومی و خصوصی لازم شمرده شده است.۱۰ دموكراسی خودمختار: در مدل مزبور بر شرایط و خصوصیات خودمختاری دموكراتیك تأكید می‏شود. شرایطی كه در آن به زندگی دموكراتیك بیش از رأی دادن ادواری شهروندان توجه می‏شود. در دموكراسی خودمختار می‏بایست فرصت‏هایی برای شهروندان ایجاد شود كه بتوانند ظرفیت‏ها و استعدادهای خود را بروز دهند و در برخورداری از این فرصت‏ها و محدودیت‏ها می‏بایست افراد یك جامعه با هم برابر باشند. دسترسی آزاد و همگانی به اطلاعات برای تضمین تصمیم‏گیری‏های آگاهانه در كلیه امور، ایجاد مسؤولیت جمعی در زمینه امور اجتماعی و تقلیل كار روزمره به حداقل ممكن و همچنین وجود بنگاه‏های اقتصادی خود گردان و شركت‏های خصوصی متنوع و نظام حزبی رقابتی از ویژگی‏ها و شرایط دیگر این مدل است.۱۱
دموكراسی (فراگیر) جهانی: در این مدل، دموكراسی با لحاظ شرایط عصر جهانی شدن مورد بحث قرار گرفته است. در دموكراسی جهانی(Cosmopolitian Democracy) باتوجه به این كه در شرایط موجود روابط منطقه‏ای و جهانی با یكدیگر اصطكاك افزون‏تری دارند، اصول خودمختاری سیاسی نیازمند آن است كه در یك مرزبندی و سنگربندی(Entrenchment) جدید در سیستم ارتباطی «منطقه‏ای» و «جهانی» باز تعریف شود. نویسنده مقاصد و خصوصیاتی را در دو مرحله بلند مدت و كوتاه مدت برای تحقق این مدل پیشنهاد می‏كند. مواردی چون بازسازی نقش رهبری سازمان ملل و توابع آن چون شورای امنیت، ایجاد یك دادگاه حقوق بشر بین المللی جدید، تأسیس نیروی نظامی مؤثر بین‏المللی، تفكیك میان علایق و منافع اقتصادی و سیاسی و تأسیس پارلمان جهانی از جمله خصوصیات پیشنهادی در این مدل هستند.۱۲
۲. ساموئل هانتینگتون (امواج سه‏گانه دموكراسی)هانتینگتون در تبیین روند تحولات دموكراسی‏ها، از امواج دموكراسی بحث می‏كند. اگر چه بحث از موج‏های دموكراسی منحصر در آرا و نوشته‏های هانتینگتون نیست‏۱۳ ولیكن شهرت تقسیم بندی وی از امواج دموكراسی بیش از دیگران است. مقصود از موج دموكراسی سلسله تحولات و تغییراتی است كه در مدت زمان نسبتاً كوتاه وفشرده‏ای در نظام‏های سیاسی جهان و در مناطق مختلف كه دارای تشابه هستند اتفاق افتاده وتأثیراتی ویژه در روند دموكراتیزاسیون از خود به جای می‏گذارد.۱۴ هانتینگتون ضمن یادآوری این نكته كه تعیین تاریخ دقیق موج‏های دموكراسی شدن و برخاستن امواج برگشت آن، صرفاً یك تعیین شخصی و خصوصی است، تاریخ موج‏های دموكراسی را از نظر خویش چنین بیان می‏كند: نخستین موج طولانی دموكراسی شدن از ۱۸۲۸ تا ۱۹۲۶، نخستین موج برگشت مخالف از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۲، دومین موج كوتاه دموكراسی شدن از ۱۹۴۳ تا ۱۹۶۲، دومین موج برگشت مخالف از ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۵ و بالأخره سومین موج دموكراسی شدن از ۱۹۷۴ آغاز و تا زمان نگارش كتاب (۱۹۹۱) ادامه دارد.
جدول شماره یك‏‏
شناسه‏های امواج
تاریخ برآمدن امواج مهم‏ترین مصداق، شاخصه‏هایا مصادیق
موج‏ها و ضدموج‏های دموكراسی شدن‏
موج اول طولانی دموكراسی شدن
۱۹۲۶ - ۱۸۲۸ ریشه در انقلاب‏های فرانسه و آمریكا دارد -
لغو امتیازات در انتخابات ۱۸۲۸ آمریكا -
افزایش رأی دهندگان در كشورهای اروپایی‏
موج اول برگشت (مخالف)
۱۹۴۲ - ۱۹۲۲ رژه نظامی در ۱۹۲۲ در رم توسط موسولینی -
به قدرت رسیدن هیتلر در ۱۹۳۳ در آلمان -
استیلای توتالیتاریسم در كشورهای اروپایی -
برآمدن ایدئولوژی‏های كمونیسم، فاشیسم و میلیتاریسم -
موج دوم دموكراسی شدن
۱۹۶۲ - ۱۹۴۳ آغاز جنگ‏جهانی دوم و افزایش نهادهای‏ دموكراتیك در بسیاری از كشورهای اروپایی‏و آمریكای لایتن‏
موج دوم برگشت
۱۹۷۵ - ۱۹۵۸ بر سركار آمدن نظامیان اقتدارگرا در آمریكای لاتین و آسیا و عصر كودتای نظامی‏
سومین موج دموكراسی شدن
[۱۹۹۱] - ۱۹۷۴
(زمان نگارش كتاب) پایان دیكتاتوری در سی كشور اروپا،
آسیا و آمریكای لاتین در ۱۹۷۴ -
تقویت دموكراسی در قالب جنبش‏ها -
فراگیر شدن موج دموكراتیك در دنیای كمونیست‏
از نظر هانتینگتون، از آن جا كه موج‏های دموكراسی و موج‏های مخالف بر طبق الگوی دو گام به جلو و یك گام به عقب عمل كرده‏اند، در مجموع جنبش دموكراسی به صورت جهانی در آمده و غالب كشورها را در نوردیده است. این امر اگر چه باعث گشته تا شمار كشورهای اقتدارگرا تا سال ۱۹۹۰ رو به كاهش گذارد و لیكن به عقیده هانتینگتون موج سوم دموكراسی در ۱۹۹۰، نسبت كشورهای دموكراتیك را در جهان در مقایسه با ۳۸ سال قبل كه این نسبت در اوج بوده، بالا نبرده است.۱۵ هانتینگتون در تشریح موج سوم دموكراسی، ضمن بحث از الگوهای اقدام به دموكراسی، پنج الگو را به تبع واینر(wiener)۱۶ بر می‏شمرد كه عبارتند از: ۱. الگوی دورانی(Cyclicalpattern)؛ ۲. الگوی آزمایش دوم(Second-Try pattern)؛ ۳. الگوی دموكراسی گسسته( DemocracyInterrupted)؛ ۴. الگوی گذار مستقیم(Direct Transition)؛ ۵. الگوی غیر مستعمره شدن. آن گاه بر اساس این الگوها نمونه‏هایی را در بستر دموكراتیزاسیون موج سوم بر می‏شمرد.۱۷
از خصوصیات این اثر هانتینگتون این است كه ضمن داشتن نگاه به شدت «آمریكا - محور» به روند دموكراتیزاسیون در كشورهای جهان، بدون مجامله از اتخاذ روش‏های خشونت بار و قهرآمیز برای ایجاد دموكراسی در سایر كشورها سخن می‏گوید و در قالب دستورالعمل‏ها و رهنمودهایی مكانیزم این توسل به خشونت را حتی در همراهی با ژنرال‏ها و نظامیان به نمایش می‏گذارد.
۳. برتراند راسل (شش نوع دموكراسی)
راسل اگر چه كمتر به مباحثی چون دموكراسی و جزئیات آن پرداخته است، اما از همان تراوشات اشاره‏گونه وی در باب دموكراسی نیز نمی‏توان گذشت.۱۸ شاید بیشترین مباحث مربوط به دموكراسی در كتاب قدرت آمده است، راسل بر خلاف هانتینگتون، معتقد است در مقام تزاحم اخلاق و برقراری دموكراسی، نمی‏باید به روش‏های غیر اخلاقی و شیوه‏های خشونت‏بار روی آورد، حتی در حفظ دموكراسی نیز بر این باور است كه اگر راه انحصاری حفظ دموكراسی در خفه كردن كودكان در اتاق گاز یا كارهای خشونت باری از این قبیل باشد، این دموكراسی پذیرفتنی نیست.۱۹
راسل دموكراسی را به اعتبارات مختلف تقسیم بندی كرده است. در یك معنا راسل دموكراسی را به «دموكراسی حقیقی» و «غیر حقیقی» تقسیم می‏كند كه ملاك این تقسیم‏بندی و مهم‏ترین شاخصه حقیقی بودن دموكراسی از نظر وی، احساس قدرت قوی رأی دهندگان است و بر این اساس از حق رأی خود استفاده كنند؛ از سوی دیگر، وقتی احساس قدرت رأی دهندگان آن قدر ضعیف باشد كه غالباً لازم نبینند از حق رأی خود استفاده كرده یا به هنگام رأی دادن مجبور باشد به یكی از دو تن نامزد انتخاباتی كه مورد علاقه‏شان نیستند رأی دهند، دموكراسی غیر حقیقی شكل می‏گیرد.۲۰
راسل با ذهنیت معطوف به شرایط پیرامونی خویش و مشخصاً حكومت‏های ناپلئون و هیتلر، تقسیم دیگری از دموكراسی را بیان می‏دارد: دموكراسی استوار و دموكراسی ناپایدار (نااستوار). دموكراسی ناپایدار، دموكراسی‏ای است تازه و نوظهور كه از خشم مردم بر ضد صاحبان پیشین قدرت سرچشمه می‏گیرد. به نظر راسل این دموكراسی تا زمانی كه تازه است استوار نیست. از نظر وی مردمانی كه خود را دشمن سلطنت یا الیگارشی پیشین معرفی می‏كنند ممكن است خودشان نظام سلطنتی یا الیگارشی تازه‏ای را بنا كنند؛ از این رو دموكراسی فقط در جایی كه دوام كافی داشته و سنت شده باشد امكان ثبات دارد. بنابراین دموكراسی برای آن كه «استوار» شود باید جنبه سنتی پیدا كرده و ریشه دواند».۲۱
راسل در تقسیم بندی دیگری متأثر از نظریات ماركس، دموكراسی را به دو قسم سیاسی و اقتصادی تقسیم می‏كند. وی با این تقسیم، معتقد است كاستن كاربرد خودسرانه قدرت علاوه بر شرایط سیاسی، نیازمند شرایط اقتصادی نیز هست. بر این اساس دموكراسی سیاسی در عین این كه پاره‏ای از مشكلات ما را حل می‏كند، ولی به هیچ وجه تمام آنها را حل نمی‏كند. راسل در این موضوع مؤیّدانه به سراغ این گفته ماركس می‏رود كه تنها از راه سیاست نمی‏توان به تساوی قدرت رسید در حالی كه قدرت اقتصادی به صورت سلطنتی یا الیگارشی باقی مانده باشد. بنابراین نتیجه این می‏شود كه قدرت اقتصادی باید در دست حكومت باشد و حكومت نیز باید دموكراتیك باشد. راسل معتقد است تا وقتی هر دو جنبه و هر دو نوع دموكراسی سیاسی و اقتصادی تركیب نشوند، به هیچ راه حلی نمی‏توان دست یافت.
جدول شماره دو
ردیف انواع دموكراسی
ملاك تقسیم بندی و ویژگی آن
۱ یك: دموكراسی حقیقی رأی دهندگان دارای احساس قدرت قوی هستند.
دو: دموكراسی غیر حقیقی رأی دهندگان دارای احساس قدرت ضعیف هستند.
۲ سه: دموكراسی استوار دارای دوام كافی بوده وتبدیل به سنت شده است (سنتی).
چهار: دموكراسی ناپایدار از خشم مردم بر صاحبان پیشین قدرت برآمده و تازه تأسیس است.
۳ پنج: دموكراسی سیاسی تساوی قدرت سیاسی.
شش: دموكراسی اقتصادی تساوی و توزیع عادلانه قدرت اقتصادی.
۴.گی اِرمه (دو نوع دموكراسی)نویسنده فرانسوی گی ارمه(Guy Hermet) در كتاب فرهنگ و دموكراسی، سخن از دو مكتب فكری به بیان می‏آورد كه در این دو مكتب به دموكراسی از منظر تعیین هدف غایی آن نگریسته می‏شود. مكتب نخست دموكراسی را یك سازوكار محض فرمانروایی می‏داند كه عاری از هرگونه هدف اجتماعی یا تاریخی است و دومی برعكس، دموكراسی را كمتر یك تشكیلات نهادین و بیشتر طرحی برای یك جامعه می‏داند كه هدف آن ارتقای كامیابی فردی و جمعی تمام شهروندان است. گی ارمه ضمن ذكر مثال هایی برای این دو مكتب معتقد است در مجموع می‏توان از دو نوع دموكراسی سخن گفت. دموكراسی «روشی» و دموكراسی «ارزشی». در دموكراسی روشی، بارزترین خصوصیت وجود مجموعه‏ای از نهادها و از آن مهم‏تر وجود نوعی قاعده بازی سیاسی است. هدف این نوع دموكراسی اگر چه مهم است، اما محدود به حفظ افراد و جامعه در مقابل مخاطرات خودكامگی و استبداد است. به عقیده ارمه، این نوع دموكراسی از انقلاب آمریكا الهام گرفته است كه می‏خواهد دو اصل نسبتاً متناقض اراده اكثریت و آزادی هر شخص را با هم آشتی دهد. اما پیش‏فرض‏های دموكراسی «ارزشی» یا «ذاتی» دقیقاً وضع معكوسی نسبت به دموكراسی روشی دارند. این دموكراسی به باور نویسنده، ملهم از انقلاب فرانسه و پس از آن انقلاب روسیه بوده است كه شكل‏های نهادین، شیوه‏ها و ساختارهای انتخاباتی و نمایندگی مجلس، مشاركت سیاسی و نیز ساختارهای اقتصادی، همه در بهترین حالت ابزارهایی هستند در خدمت هدفی كه فراتر و والاتر از همه اینهاست و فقط این هدف والاتر است كه شایستگی توصیف صفت «دموكراتیك» را دارد و آن پیشرفت برابری مردان و زنان در جهت تكامل تا جایی كه بتوانند بهترین بهره را از استعدادهای شخصی خویش داشته باشند. در دموكراسی ارزشی هدف اهمیت دارد نه ابزارها و وسایل وصول به آن. گی ارمه معتقد است هر دو نوع این دموكراسی‏ها از عامل متغیر انسانی بیش از حد غافل مانده‏اند. دموكراسی به عنوان ارزش به دلمشغولی‏های اخلاقی نمی‏پردازد و دموكراسی به عنوان روش دیگر خود را به مجموعه‏ای از هنجارهای قانون اساسی محدود نمی‏كند.۲۲
جدول شماره سه‏
نوع دموكراسی خصوصیات مهم این نوع حكومت
دموكراسی روشی وجود مجموعه‏ای از نهادها و وجود قاعده بازی سیاسی؛
هدف مهم اما محدود، حفظ جامعه و فرد در مقابل خودكامگی؛
ممنوعیت هرگونه عمل خلاف قانون؛
وظیفه صرفاً یاریگری برای دولت؛
تلاش برای آشتی دادن دو اصل نسبتاً متناقض اراده اكثریت و آزادی فردی.
ملهم از انقلاب فرانسه و سپس انقلاب روسیه؛
دموكراسی ارزشی (ذاتی) نهادها و حقوق فردی و جمعی و همه ساختارهای حكومت ابزاردموكراسی هستندنه هدف؛
هدف اصلی، برابری زنان و مردان و تاجایی كه بتوانند به بهترین
نحو از استدادهای شخصی خود بهره گیرند؛
هدف اهمیت دارد نه وسایل وصول (مثل انتخابات و نمایندگی و...) به آن.
۵. ریچارد جِی (چهار الگوی دموكراسی)
قبل از ذكر الگوهای چهارگانه جی، باید گفت كه وی از جهتی دیگر و در یك تقسیم بندی جداگانه، دموكراسی فرانسوی را در مقابل دموكراسی آمریكایی و انگلیسی قرار داده و تفاوت دموكراسی فرانسوی با نمونه‏های آمریكایی و انگلیسی دموكراسی را در این نكته می‏داند كه در فرانسه این سنت انقلابی بود كه سبب پیدایش نوعی دموكراسی مردمی شد. به عقیده جِی، نویسندگان بسیاری دو مسیر كاملاً متمایز را برای سنت‏های دموكراتیك تشخیص داده‏اند: یكی، سنت انگلیسی - آمریكایی است كه سخت تحت تأثیر قانون اساسی لیبرالی است و قائل به چندگانگی قدرت سیاسی و «وحدت در تنوع» می‏باشد، و دیگری، سنت انقلابیِ جمهوری‏خواه فرانسوی است كه در آن وحدت و یكدستیِ مردم در اعتقاد به جمهوری واحد و تقسیم‏ناپذیر تجلی داشته است.۲۳ چهار الگوی دموكراسی جی عبارتند از: ۱. الگوی شومپیتری كه با طرح رقابت جرگه سالارانه حزبی،(oligarchic party competition) معتقد بود دموكراسی از این جهت با دیگر نظام‏ها تفاوت دارد كه در دموكراسی امكان فعالیت برای رقابت آزادانه انتخاباتی بین حزب‏های سیاسی جرگه‏سالار وجود دارد. شومپیتر معتقد بود سیاست‏مداران مانند بازرگانان هستند كه روی آرا معامله می‏كنند تا در نهایت به حكومت برسند؛ ۲. الگوی چندگانگی (تكثّر) قدرت سیاسی كه به باور ریچارد جی در فضای باز سیاسی بازتر، سیال‏تر و بی شكل آمریكا ایجاد شد و بیشتر به گروه‏های فشار و پیوندهای ثانوی كه تلاش دارند تا با فعالیت خود بر سیاست تأثیر گذارند توجه نشان می‏داد. در این الگو نیروها و گروه‏های فشار به شهروندان فعال فرصت‏های بیشتری برای مشاركت و تأثیرگذاری می‏دهند؛ ۳. الگوی كورپوراتیستی یا صنف گرایانه كه در آن به همكاری در روابط طبقاتی در جهت هدف مشترك رشد اقتصادی ترغیب می‏شود؛ ۴. الگوی دموكراسی اتحاد(Consociation) كه در جست‏وجوی حكومتی باثبات در جوامع دارای چند دستگی مذهبی، قومی یا ایدئولوژیك است. در این نوع دموكراسی نقش رهبری نیرومند سیاسی در نظارت بر دسته‏های اجتماعی مختلف و همكاری نخبگان بسیار پراهمیت است؛ رهبری‏ای كه بتواند با اطمینان بخشی به سهم داری منصفانه همه گروه‏ها از منافع عمومی، آنها را در جهت یك ائتلاف بزرگ راهنمایی كند.۲۴ نكته مهم این كه در همه این الگوها، انتخاب كنندگان و عامه مردم به جای آنكه بخشی اساسی از روند دموكراسی محسوب شوند، معمولاً در حاشیه بوده و اهمیت چندانی ندارند.جدول شماره چهار
نوع دموكراسی مهم‏ترین ویژگی‏ها
دموكراسی فرانسوی سنت انقلابی سبب پیدایش آن شده؛
اعتقاد همه جانبه مردم به جمهوری واحد و تقسیم‏ناپذیر؛
متأثر از اندیشه‏های روسو و مشخصاً اراده عمومی.
دموكراسی آمریكایی و انگلیسی به شدت متأثر از قانون اساسی لیبرالی است؛
قائل به چندگانگی و تكثر در قدرت سیاسی است (وحدت در تنوع).
الگوهای دموكراسی بارزترین ویژگی‏ها
الگوی اول، رقابت جرگه سالارانه حزبی مبتنی بر نظریات شومپیتر (الگوی شومپیتری)؛
در دموكراسی رقابت آزادانه انتخاباتی بین احزاب وجود دارد؛
سیاست‏مداران این نوع دموكراسی مانند بازرگانانند وبرروی آراءمعامله می‏كنند.
الگوی دوم، چندگانگی قدرت سیاسی در فضای سیاسی آمریكا ایجاد شد؛
به نقش گروه‏های فشار و تأثیر آنها بر سیاست توجه داشت.
گروه‏های فشار فرصت مشاركت سیاسی شهروندان را افزایش می‏دهند.
الگوی سوم، الگوی صنف گرایانه به همكاری در روابط طبقاتی در جهت هدف مشترك اقتصادی ترغیب می‏شود.
برخی منافع نزد دولتها مهم‏تر از بعض دیگرند و در حكومت دخالت بیشتری دارند.
الگوی چهارم، الگوی دموكراسی ایجاد حكومت با ثبات در جوامع چند فرهنگی و چند مذهبی و چند قومی؛
اتحاد تسهیم قدرت برای ائتلاف بزرگ؛
رهبری نیرومند سیاسی برای ائتلاف بخشی و نظارت بر دسته‏های مختلف اجتماعی.
۶. كیث گراهام (چهار تئوری دموكراسی ساز)
هرچند مشابه تقسیم بندی‏ها و بعضی دسته‏بندی‏های گراهام را می‏توان در دیگر آثار مربوط به دموكراسی دید، ولی به اقتضای رویكرد فلسفی نویسنده و علاقه‏مندی‏های تخصصی وی در حوزه فلسفه سیاسی، انتظام و روش محتوایی مباحث او از جذابیت خاصی برخوردار است. وی در كتاب نزاع دموكراسی مباحث خویش را به دو بخش تئوری محض(Puretheory) و تئوری‏های اجرا شده و به كار رفته در صحنه عمل(Applied theory) تقسیم كرده است. در بخش دوم كتاب، به هنگام بحث از تئوری‏های معطوف به اجرا و عمل در دموكراسی، در چهار فصل جداگانه، تئوری‏های رهگیری شده در انواع دموكراسی‏ها را بررسی می‏كند. تئوری‏های ارائه شده‏ای كه وی در باب دموكراسی برمی‏شمرد عبارتند از تئوری نخبگی، تئوری مشاركت، تئوری ماركسیستی و تئوری لنینیستی.۲۵ هر یك از این تئوری‏ها زاینده دموكراسی هایی چون دموكراسی نخبگان، دموكراسی مشاركتی، دموكراسی ماركسیستی و دموكراسی لنینیستی است.
جدول شماره پنج‏
pure Theory The grounds of democracy
۱ interests
۲ liberty
۳ equality
Applied Theory Theories
۱ Elite theory
۲ Participation theory
۳ Marxist theory
۴ Leninist theory
۷. هِلنا كَت (سه مدل دموكراسی)
هلنا كت(Helena Catt) در كتاب دموكراسی در عمل و در جمع‏بندی مدل‏های دموكراسی، به سه نوع دموكراسی اشاره كرده است. مدل‏های دموكراسی از نظر خانم كت عبارتند از: ۱. مدل دموكراسی مشاركتی؛ ۲. مدل دموكراسی مستقیم؛ ۳. مدل نمایندگی یا لیبرال دموكراسی. وی در توضیح شاخصه اصلی دموكراسی مشاركتی می‏گوید در این نوع دموكراسی مردم به وسیله مباحثات و گفت وگوهای جمعی در مورد مسائل مورد نیاز و انتخاب بهترین راه حل و چاره‏جویی برای گروه‏ها و دسته‏ها نقش ایفا می‏كنند. در دموكراسی مستقیم نیز مردم به وسیله تصمیم‏گیری در مورد موضوعات مربوط به خود وارد می‏شوند، اما این بار رأی‏گیری در پاسخ به پرسشی ویژه و معین كه برای آنان قرار داده شده اغلب به صورت رفراندوم نمود دارد. نوع سوم، دموكراسی نمایندگی است كه به عقیده كت، این نوع مأنوس‏ترین و آشناترین شكل از میان دیگر مدل‏های دموكراسی است و در آن گروهی از نخبگان انتخاب می‏شوند. به این گروه وظیفه تصمیم‏گیری برای امور مربوط به مردم محول شده است.۲۶
نكته قابل ذكر در تقسیم بندی «كت» این است كه وی دموكراسی مشاركتی را در تعریف خود، قسیم دموكراسی لیبرال یا «نمایندگی» قرار می‏دهد. حال آن كه در دیگر تقسیم بندی‏های شایع، دموكراسی مشاركتی در تعریف مشهور آن، خود یكی از اقسام دموكراسی لیبرال است.مدل دموكراسی توصیف
دموكراسی مشاركتی مردم درباره اختیارات بحث و گفت وگو كرده و سپس بر تصمیمی اجماع و اتفاق می‏كنند. دموكراسی مستقیم رأی‏گیری و اظهار نظر مردم در پاسخ به پرسش‏های معینی كه از آنان می‏شود تجلی دارد. دموكراسی نمایندگی یا لیبرال دموكراسی مردم نمایندگانی را برمی‏گزینند تا از جانب آنان تصمیم‏گیری كند.
۸. یورگن هابرماس (كلان مدل‏های دموكراسی)
هابرماس در كتاب نظریه كنش ارتباطی دموكراسی را در قالب دو قسم مدل‏های هنجاری و مدل‏های تجربه‏گرایانه تقسیم‏بندی كرده است.۲۷ هابرماس معتقد است در بازشناسی مدل‏های تجربه گرا می‏بینیم كه این مدل‏ها هیچ راهی برای پاسخ به این پرسش كه چگونه می‏توان بین هنجار و واقعیت ارتباط برقرار كرد پیش روی ما قرار نمی‏دهند و البته این در حالی است كه از این سو مفاهیم انتزاعی و مجازیِ مدل‏های هنجاری دموكراسی در چالش با تحلیل‏های توانمند اجتماعی قرار می‏گیرند.۲۸ وی ضمن آن كه دموكراسی را نظامی از حقوق می‏داند كه در آن حق مشاركت برای هر فرد در فرایند قانون‏گذاری تضمین می‏شود، از بین دو دسته از دموكراسی‏های یاد شده «دموكراسی مشورت‏گر»(deliberative) را بهترین راه حل ممكن برای مصالحه میان واقعیت و ارزش یا به تعبیری بین اخلاق گفتمان و واقعیت سیاسی می‏داند. وی در آثار دیگرش تلویحاً به تقسیم بندی‏های دیگر از دموكراسی همچون دموكراسی صوری و غیر صوری یا انواع قدیم و جدید دموكراسی بورژوایی اشاره كرده و آنها را می‏پذیرد.۲۹
پی‏نوشت‏ها
۱*. مقاله حاضر بخشی از رساله دكترای علوم سیاسی نویسنده است.
۲. David Held, modeles of Democracy ۲nd Edition, polity press, Great Britain, ۶۹۹۱, P. ۳۳.
۳. Ibid, P. ۹۹.
۴. Ibid, P. ۱۶.
۵. Ibid, P. ۶۱۱.
۶. Ibid, P. ۲۵۱.
۷. Ibid, P. ۷۹۱.
۸. Ibid, P. ۷۱۲.
۹. Ibid, P. ۱۶۲.
۱۰. Ibid, P. ۱۷۲.
۱۱. Ibid, P. ۴۲۳.
۱۲. Ibid, P. ۸۳۳.
۱۳. برای مثال فیلیپ اشمیتر (از متفكران كورپوراتیست) نیز در تقسیم بندی خود از چهار موج در روند دموكراتیزاسیون كشورها سخن گفته است.
۱۴. هانتینگتون موج دموكراسی شدن را چنین تعریف كرده است: «موج دموكراسی شدن عبارت است از یك سلسه گذارهایی از رژیم‏های غیر دموكراتیك به دموكراتیك كه در زمان‏های خاصی صورت پذیرفته و همچنین گذارهای مشخصی را در همان زمان در جهت مخالفت به همراه آورده است». ر.ك: ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموكراسی، ترجمه احمد شهسا (تهران: انتشارات روزنه، ۱۳۷۳)، ص ۱۸.
۱۵. همان، ص ۲۹ و ۳۰.
۱۶. در نوشته مایرون واینر با این مشخصات:
Myron Weiner, Empirical Democratic political sicence theory, PS ۰۲ )Fall ۷۸۹۱(.
این مقاله در كتاب‏
Competitive Elections in Developing countries, Ed. by Ergun Ozbudun and Myron Weiner )Duke University Press(.
۱۷. ساموئل هانتینگتون، پیشین، ص ۴۹ و ۵۰ .
۱۸. ر.ك: برتراند راسل، اخلاق و سیاست در جامعه، ترجمه محمود حیدریان (بی‏جا: بی‏نا، ۱۳۴۹) [ترجمه از متن انگلیسی ۱۹۵۴].
۱۹. برتراند راسل، قدرت، ترجمه نجف دریابندری (تهران: خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۷۱) ص ۳۰۱.
۲۰. همان، ص ۲۴۳.
۲۱. همان، ص ۲۴۹ - ۲۵۰.
۲۲. ر.ك: گی اِرمه، فرهنگ و دموكراسی، ترجمه مرتضی ثافب فر (تهران، ققنوس، ۱۳۷۶) ص ۲۲ - ۲۶.
۲۳. یان مكنزی و دیگران، مقدمه‏ای بر ایدئولوژی‏های سیاسی، ترجمه م. قائد (تهران: نشر مركز، ۱۳۷۵) ص ۱۹۵ - ۱۹۶.
۲۴. همان، ص ۲۰۵ - ۲۰۷.
۲۵. keith Graham, The Battle of Democracy, Harvester Press, Great Britain, PP. ۵۲۱-۸۴۱.
۲۶. Helena Catt, Democracy in practice, )Routledge, U. S. A and Canada, ۹۹۹۱(, PP. ۲۱-۳۱.
۲۷. Jurgen Habermas, Between Facts and Norms, )Polity press, U. K. ۲nd print, ۶۹۹۱(, PP. ۹۸۲-۸۲۳.
۲۸. Ibid, P. ۶۹۲.
۲۹. برای نمونه ر.ك: رابرت هولاب، یورگن هابرماس: نقد در حوزه عمومی، ترجمه حسین بشیریه (تهران: نشر نی، ۱۳۷۵) ص ۲۴۶؛ یورگن هابرماس، بحران مشروعیت، ترجمه جهانگیر معینی (تهران: گام نو، ۱۳۸۰) ص ۱۷۱.
منبع : خبرگزاری فارس