دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
۱۰ دلیل برای ناکارایی دومین انقلاب سبز آفریقا در مهار گرسنگی و فقر
![۱۰ دلیل برای ناکارایی دومین انقلاب سبز آفریقا در مهار گرسنگی و فقر](/mag/i/2/ktrdu.jpg)
مدیران بنیاد راکفلر و بنیاد «بیل ـ ملیندا گیتس»، اخیراً اعلام کردند که با یک طرح صد و پنجاه میلیون دلاری مشترک، «ائتلاف انقلاب سبز در آفریقا» (AGRA) را در قاره آفریقا بنیانگذاری خواهند کرد. آنان انتقادات زود هنگام مطرح شده از سوی کارشناسان در مورد شکست راهبردهای انقلاب سبز در سراسر دنیا را نیز بیاساس خواندهاند. بانیان این ائتلاف ادعا میکنند که طرح آنها منافع زیادی را برای کشاورزان فقیر قاره آفریقا به ارمغان میآورد. یک روز بعد و احتمالاً در حرکتی سازمان یافته، ژاک دیوف مدیر سازمان غذا و خواربار سازمان ملل متحد (فائو)، حمایت خود را از «دومین انقلاب سبز» جهت تغذیه جمعیت رو به رشد دنیای امروز اعلام کرد. دبیرکل سازمان ملل هم از این برنامه پشتیبانی کرده است. در طرح «آگرا» که از سوی بانک جهانی و مؤسسه CGIAR، طراحی شده، بین چهل تا چهل و پنج درصد از بودجه سالانه سیصد و پنجاه میلیون دلاری آن در قاره آفریقا سرمایهگذاری میشود. اگر این منابع عمومی در انقلاب سبز قاره آفریقا سرمایهگذاری نشود، در چه بخشی هزینه خواهند شد؟ و در صورت سرمایهگذاری مدیران این طرح، باید پرسید که اصولاً آفریقا خواهان چنین انقلابی است و یا خیر؟ و آیا حامیان این انقلاب و یا خود این انقلاب سبز و یا هر دوی آنها فاقد کارایی هستند؟ البته قاره آفریقا یک بار تجربه چنین انقلابی را پشت سر گذاشته است. با وجود شکست این طرح در گذشته، آیا احیای آن به منزله نادیدهانگاری، تفسیر نادرست حقایق، کج اندیشی و همچنین وخیمتر کردن مشکل کنونی نخواهد بود؟ در ادامه با ده دلیل ما برای مخالفت با این طرح آشنا خواهید شد:
۱) انقلاب سبز در حقیقت به بیشتر شدن شکاف میان کشاورزان فقیر و ثروتمند میانجامد.
در سالهای دهه شصت میلادی و همزمان با آغاز نخستین انقلاب سبز، دو بنیاد «راکفلر» و «فورد»، توسعه کشاورزی صنعتی را در کشورهای جنوب با استفاده از بستههای تکنولوژیک آن شامل گونههای کشاورزی مدرن، کودهای شیمیایی، حشرهکشها، آفتکشها و سیستمهای نوین آبیاری، در دستور کار خود قرار دادند.
هزینههای بالای این نهادههای کشاورزی، به افزایش شکاف بین کشاورزان بزرگ و زمینداران کوچک انجامید، چرا که صاحبان زمینهای کوچک قادر به استفاده از چنین تکنولوژیهایی نبودند.
در واقع، تعدادی از پژوهشگران با جمعبندی سیصد مقاله در مورد انقلاب سبز که در سی سال اخیر نوشته شدهاند، به این نتیجه رسیدند که در هشتاد درصد این مقالات، به افزایش نابرابریهای اقتصادی در میان کشاورزان به دلیل تن دادن به این روشهای انقلاب سبز اشاره شده است. در حقیقت، ادعاهای مدیران طرح آگرا در مورد مزایای این بسته برای کشاورزان فقیر، کاملاً گمراه کننده است. آنان همواره از افزایش محصول برداشته شده در زمینهای کشاورزی کوچکی که بخش اعظم محصولات مورد نیاز دنیا را تولید میکنند، صحبت به میان میآورند تا علاوه بر مصرف خود، بقیه آن را به بازارهای محلی بفروشند. اما توسعه پایدار اقتصادهای محلی، تنها در گروی افزایش محصول برداشت شده و رشد اقتصادی نیست. شکست انقلاب سبز به ما آموخت که توسعه بومی نیازمند توزیع مجدد زمین و منابع، دارا بودن بازاری منصفانه و باثبات و مدیریت زیست بوم بهینه برای پایداری میباشد.
۲) در سالهای اخیر، تکنولوژیهای انقلاب سبز به تخریب اکوسیستمهای مناطق استوایی منجر شده و کشاورزان در برابر مخاطرات زیست محیطی، آسیب پذیرتر شدهاند.
به دنبال ناکامیهای اولیه اقتصادی و اجتماعی، دولتها شروع به پرداخت رایانه جهت تأمین بسته تکنولوژیک انقلاب سبز کردند تا صاحبان زمینهای کوچک نیز نسبت به به کارگیری چنین روشهایی تشویق شوند. در مناطقی که صاحبان زمینهای کوچک خود را با نیازمندیهای این طرح منطبق کردند، استفاده از بذرهای اصلاح شده، رشد مصرف حشره کشها و علف کشها و کودهای شیمیایی را به همراه آورد که این شرایط، آسیبهای زیست محیطی، اقتصادی و سلامتی زیادی را به وجود آورد.
با وجودی که بذرهای اصلاح شده، در سالهای پربار و با وجود شرایط مناسب، بیش از بذرهای محلی محصول میدهند، اما در سالهای بعد، آنها محصولی کمتر از بذرهای محلی و بومی تولید کرده و اصولاً در مناطق فقیرنشین، این بذرها مقرون به صرفه نیستند. این بذرها در مناطق استوایی، مواد مغذی خاک را نابود کرده و پس از مدتی، نیاز فزایندهای به کاربرد کودهای شیمیایی برای بهبود سطح محصول تولید شده دارند. با از بین رفتن تدریجی خاک، انقلاب سبز باعث نابودی این منبع ارزشمند در سراسر دنیا شده است. همچنین محصولات مشابه کشت شده در روشهای انقلاب سبز (از لحاظ ژنتیکی)، در برابر بیماریها و آفات گیاهی، بسیار در معرض آسیب قرار دارند. برای حفظ این محصولات در برابر آفتهای مختلف، ما همه ساله مقادیری هنگفت از آفتکشها و حشرهکشهای ناکارا را روانه بیوسفر کره زمین میکنیم که این شرایط، هزینههای جبران ناپذیر انسانی و زیست محیطی به همراه دارد.
۳) انقلاب سبز به نابودی تنوع زیستی در بخش کشاورزی میانجامد که این تنوع، مبنایی را درجهت حفظ امنیت زندگی کشاورزان کوچک و پایداری زیست محیطی منطقهای فراهم میآورد.
سیستم ایجاد شده توسط انقلاب سبز، به صورت بهتآور، همه تمرکز خود را بر روی چند محصول مورد نظر خود قرار میدهد. به عنوان مثال در ایالات متحده، تا دو دهه قبل، بین شصت تا هفتاد درصد کل زمینهای زیرکشت لوبیا، با دو یا سه نوع بذر لوبیا زیرکشت رفته بود. همچنین هفتاد و دو درصد ارقام سیب زمینی و پنجاه و سه درصد ارقام پنبه، به ترتیب تنها از چهار و سه نوع بذر، به دست میآید. با معرفی این مدلهای صنعتی به کشاورزی در حال توسعه، تنوع زیستی محصولات کشاروزی از بین رفت، همان طور که یک فرهنگ غالب تلاش میکند بر سراسر دنیای ما سلطه یابد. به عنوان مثال در بنگلادش، گسترش رویکرد به انقلاب سبز در بخش برنج به بهای نابودی تنوع محصولات به ویژه حدود هفت هزار گونه مختلف بومی برنج و بسیاری از گونههای ماهی، به دست آمده است. پژوهشگران و تخصصان بارها هشدار دادهاند که با یکسان سازی ژنتیکی محصولات، آسیبپذیری این صنعت تا حد فزایندهای افزایش مییابد.
۴) گرسنگی جهانی نتیجه فقدان مواد غذایی نیست، بلکه مردم گرسنه سراسر دنیا فاقد پول جهت خرید مواد غذایی هستند.
آمار تیاسن برنده جایزه نوبل، در مطالعات خود نشان میدهد که رواج قحطی نتیجه مستقیم دموکراسی، فقر و نظام توزیع مواد غذایی است. با وجودی که شعار اصلی طرح پرهزینه و گسترده آگرا، افزایش برداشت مواد غذایی است، اما در مورد دلایل رواج گرسنگی و شکست انقلاب سبز در کاهش فقر و گرسنگی هیچ تلاش و کوشش قابل توجهی انجام نمیشود.
تقریباً نیمی از جمعیت هفتصد و پنجاه میلیون نفری آفریقا، درآمد سرانهای کمتر از یک دلار در روز دارند. (این رقم به نسبت بیست و پنج سال پیش، تقریباً دو برابر شده است.) مردم آفریقا آنچنان در فقر و عسرت به سر میبرند که از خریداری مواد غذایی در دسترس خود ناتوان هستند. همچنین به دلیل فقدان نظام بهینه توزیع و دارا نبودن منابع و زمین کافی، آنان قادر به کشت محصولات مورد نیاز خویش نیستند. مدیران آگرا ادعا میکردند که با افزایش محصول برداشت شده، صد و هشتاد میلیون کشاورز کوچک آفریقایی را قادر خواهند ساخت که خود و سایر مردم فقیر ساکن صحرای بزرگ آفریقا را تغذیه کنند. اما وجود نسبت بالای محصولات غذایی تولید شده به کل جمعیت ساکن، ضرورتاً نشانگر به وجود نیامدن قحطی نخواهد بود. چرا که مثلاً در آسیا، ما شاهد رواج قحطی در سالهای پرمحصول به دلیل احتکار، رواج بی کاری، قدرت پایین خرید و یا صادرات، و نه فقدان مواد غذایی بودهایم. بله، درست است که کشور هند از یک وارد کننده دائمی اینک به صادر کننده مواد غذایی به ویژه غلات تبدیل شده، اما چرا با وجود صادرات ششصد و بیست و پنج میلیون دلاری گندم و جو و پنج میلیون تن برنج توسط هندیها در سال ۱۹۹۵ میلادی، دویست میلیون شهروند هندی در این سال از گرسنگی رنج میبردند؟
پرسشها و ابهامات جدیای با نگاه به تعداد انسانهای گرسنه دنیا در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۹۰ میلادی در ذهن به وجود میآید. (بیشترین سرمایهگذاریها و پیشرفتها در بخش انقلاب سبز در این دو سال انجام شده است.) البته در نگاه اول ممکن است به نظر آید که دستاوردهای بزرگی به دست آمده، چرا که گفته میشود مقدار تولید بالا رفته و گرسنگی کاهش یافته است. در این دو دهه، سرانه مواد غذایی تولید شده به ازای هر انسان، یازده درصد افزایش یافته و در عین حال، تعداد انسانهای گرسنه از نهصد و چهل و دو میلیون نفر به هفتصد و هشتاد و شش میلیون نفر رسید. ( شانزده درصد کاهش) چنین دستاوردی از سوی بنیانگذاران انقلاب سبز، بارها اعلام شده، اما باید به چنین ارقامی دقیقتر نگریست. اگر شما تعداد چینیها را از این آمار کسر کنید، تعداد گرسنگان دنیا درحقیقت با بیش از یازده درصد افزایش، از پانصد و سی و شش میلیون نفر به پانصد و نود و هفت میلیون نفر افزایش یافته است. در آمریکای جنوبی، در حالی که سرانه مواد غذایی تولید شده به ازای هر فرد، هشت درصد افزایش یافته، اما تعداد انسانهای گرسنه با افزایش نوزده درصدی رو به رو بوده است. ما باید به روشنی بر یک نکته پافشاری کنیم: دلیل واقعی افزایش گرسنگی، نه رشد جمعیت (چرا که نرخ سرانه محصولات غذایی به ازای هر فرد افزایش یافته است) که ناکامی و شکست در توزیع مناسب غذا و منابع تولید غذا میباشد. در جنوب آسیا، سرانه مواد غذایی به ازای هر فرد، نه درصد افزایش یافته، اما در همین مدت، تعداد انسانهای گرسنه با رشدی نه درصدی مواجه بوده است. از سوی دیگر، کاهش نرخ گرسنگی اعلام شده در چین (از چهارصد و شش میلیون نفر به صد و هشتاد و نه میلیون) با تردیدهای زیادی رو به رو میباشد.
۵) بدون حل نابرابریهای موجود در زیرساختهای بازار و سیستم جهانی حاکم سیاسی، رویکرد متکی به استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته با شکست مواجه میشود.
افزایش مخاطره آمیز و نگران کننده گرسنگی در آفریقا، نتیجه مستقیم فقیر شدن مردم بومی در مناطق روستاییای است که در گذشته خود غذایشان را تأمین میکردند، اما اینک دیگر توانایی کشاورزی ندارند. کشاورزان امروز آفریقا میتوانند محصولات غذایی بیشتری را کشت کنند، اما به دلیل وجود هزینههای هنگفت تأمین اعتبارات مالی جهت زیر پوشش قرار دادن هزینههای تولید و عدم وجود خریداران منصفی که حاشیه مناسب سودی را برایشان تعیین کنند، کشاورزی را متوقف کردهاند. در چنین شرایطی، ارائه «بستههای نوین تکنولوژیک» چه اهمیتی برای کشاورزان دارد؟ بدون توجه به این موضوع که چرا کشاورزان آفریقایی، کشاورزی را رها کرده اند (و یا سطح زیر کشت خود را محدود کردهاند)، طرحهای پر سر و صدایی نظیر آگرا، نخواهد توانست شرایط کنونی را بهبود قابل توجهی دهد.
بخشهای روستایی آفریقا در سایه بیست و پنج سال اجرای سیاستهای تجارت آزاد ابرشرکتهای چند ملیتی و راهبردهای نابود کننده زندگی روستایی، ـ همه این شرایط نتیجه الزام دولتهای قاره آفریقا به پیروی از دستورالعملها و سیاستهای بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی، ایالات متحده و اتحادیه اروپایی میباشد ـ در آستانه نابودی کامل قرار گرفته است. خصوصی سازی اجباری شوراهای محلی بازاریابی مواد غذایی (که در گذشته، تعیین حداقل قیمتها و حفظ ذخیره اضطراری مواد غذایی را برعهده داشتند) و بانکهای توسعه محلی (که وظیفه پرداخت اعتبارات مالی به کشاورزان را انجام میدادند) باعث شد که کشاورزان دیگر نه سرمایه کافی و نه خریدار مناسبی برای محصولات خود داشته باشند. معاهدهها و توافقنامههای تجارت آزاد، به بازرگانان بخش خصوصی (که تنها خریداران و فروشندگان مواد غذایی هستند) اجازه داده که به راحتی مواد غذایی تولید شده با استفاده از یارانههای کشورهای اروپایی و آمریکا را وارد کرده و دیگر به مذاکره با هزاران کشاورز کوچک محلی نپردازند.
۶) بخش خصوصی نمیتواند به تنهایی مشکلات تولید، بازاریابی و توزیع غذا را حل کند.
اولین انقلاب سبز در هند و مکزیک با حمایتهای گسترده دولتی همراه بود. وزارت کشاورزی این دو کشور با ارائه خدمات آموزشی، تأمین اعتبارات مورد نیاز، انجام پژوهشها و تحقیقات مختلف، بازاریابی، فراوری و خدمات توزیع به کشاورزان، تکنولوژیهای انقلاب سبز را در سراسر خاک کشورشان گسترش دادند. پرداخت این حجم گسترده یارانه باعث شد که بخش خصوصی با ورود به فعالیتهای حوزه بذر، کودهای شیمیایی، مکانیزاسیون و تجارت محصولات کشاورزی، به نقشآفرینی بپردازد. پس از گذشت چند دهه، دیگر اکثر این خدمات وجود ندارند. امروزه و در چهارچوب برنامههای اصلاحات ساختاری دیکته شده از سوی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، دولتهای کشورهای جنوب مجبور شدهاند که ارائه بسیاری از خدمات خود را متوقف کرده و فعالیتهای وزارتخانههای کشاورزی خود را تا بیشترین حد ممکن کاهش دهند. اکنون در این سازمانها به ندرت میتوان از خدمات کارشناسان و متخصصان حرفهای بهره برد. دیگر هیچ خودرویی برای بردن کارشناسان به زمینهای کشاورزی وجود ندارد (در صورت وجود خودرو نیز، بودجهای برای تهیه بنزین ندارند.) تنها زمین داران بزرگ و ثروتمند میتوانند از خدمات مشاورهای ترویجی کارشناسان کشاورزی فعال در بخش خصوصی بهره گیرند.
درست بودن ادعاهای مدیران بنیاد راکفلر در مورد تواناییهای عرضه کنندگان محلی در ارائه خدمات تکنیکی و مشاورهای و مدیریتی لازم به کشاورزان و بهبود روشهای بازاریابی محصولات نیز با تردید زیادی رو به روست. چرا که این فروشندگان محلی، در بهترین صورت، کارگزاران شرکتهایی خارجی برای فروش محصولاتی شیمیایی هستند که شامل کودهای شیمیایی، آفتکشها و حشرهکشهای گران قیمت، غیر ضروری، خطرناک و آسیب رسان بوده و در عین حال برای عرضه غلات ارزان قیمت خارجی که به نابودی کشاورزان محلی میانجامد، تلاش میکنند.
۷) توسعه مهندسی ژنتیک (که نیروی پیش برنده طرح آگرا میباشد) زمین داران و کشاورزان کوچک صحرای بزرگ آفریقا را با آسیبهای زیست محیطی رو به رو میکند.
مدیران طرح آگرا، بارها در مجامع عمومی خاطرنشان کردهاند که برنامههای آنها در راستای گسترش بهرهگیری از تکنولوژیهای مهندسی ژنتیک (GE) میباشد. هر دوی این بنیادها (بیل ـ میلیندا گیتس و راکفلر) به تأمین مالی پروژههای مهندسی ژنتیک میپردازند. (البته بنیاد گیتس، سرمایهگذاریهایی خصوصی هم در این حوزه داشته است). به هر ترتیب، مهندسی ژنتیک، مخاطرات مربوط به ناکامیهای زیست محیطی کشاورزان کوچک و فقیر را افزایش خواهد داد. گسترش کاشت ذرت و سویای ترا ریخته در آفریقا، نه تنها به محدود کردن تنوع ژنتیکی محصولات کشاورزی انجامیده، بلکه ریسکهای زیست محیطی را دوچندان کرده است. کارشناسان و متخصصان مستقل بارها نسبت به شکلگیری مخاطرات و آسیبهای به وجود آمده در محیط زیست به دلیل رشد تجاری سازی گسترده محصولات تولید شده با استفاده از روشهای ژنتیک، هشدار دادهاند. در ادامه به تعدادی از این موارد اشاره میکنیم:
الف )مقاوم شدن تدریجی حشرات و آفات نسبت به حشره کشها و آفت کشهای استفاده شده در زمینهای کشاورزی؛
ب ) از بین بردن ارگانیسمهای بهینه محلی به بهای گسترش بذرهای تراریخته؛
ج )تکامل تدریجی حشراتی که در برابر سموم کنونی مقاومت ژنتیکی یافتهاند.
د ۰ باقی ماندن مواد سمی حشره کش و آفت کش مختلف در خاک و به وجود آمدن آثار دراز مدت مخرب؛
هـ )از بین رفتن راه کارهای طبیعی کنترل حشرات، به همراه نابودی دشمنان طبیعی آنان با کاربرد گسترده انواع سموم مختلف؛
و ) نابودی فاجعه آمیز باکتریهای مفید خاک و به وجود آمدن گیاهان هرز مقاوم در برابر سموم علفکش؛
ز ) از بین رفتن تدریجی گونههای کم محصول مقاوم در برابر آفات مختلف و نادیده انگاری ویژگیهای دیرپای تاریخی آنها؛
ح ) نابودی غیر قابل اجتناب حشرات مفیدی که در لقاح غیر جنسی گیاهان نقش مهمی داشتهاند (نظیر پروانهها و سنجاقکها)به دلیل کاربرد گسترده انواع سموم.
ط ) انتقال افقی ژنهای ناقل در طبیعت و ایجاد ارگانیسمهای ناشناخته و جدید بیماریزا؛
ی ) نابودی گونههای محلی انطباق یافته با شرایط محلی به بهای فروش بذرهای ساخته شده با روشهای مهندسی ژنتیک و نابودی امینت غذایی کشورهای جنوب.
۸) کاشت محصولات تراریخته در زمینهای کشاورزی کشاورزان کوچک به بدهکارهای بیشتر آنان میانجامد.
طرحهای توسعه کاشت محصولات تراریخته در کشورهای جنوب، که با هدف گسترش بازارهای ابرشرکتهای چندملیتی در کشورهای جنوب، حمایت میشود، در حالی صورت میگیرد که ما در کشورهای صنعتی شاهد مخالفتهای گسترده عمومی با مصرف غذاهای تولید شده با محصولات کشاورزی تراریخته هستیم. از سوی دیگر، در حالی که در گذشته از روشهای انقلاب سبز به عنوان گلوله نقرهای مبارزه با گرسنگی یاد میشد، این محصولات با وابسته کردن کشاروزان فقیر به دادههای گران قیمت وارداتی، آنان را به سوی فقیرتر کردن بیشتر سوق میدهند.
محصولات تراریخته فرصتهای مناسبی را برای ابرشرکتهای چند ملیتی فراهم میآورند تا همه فرآیندهای تولید در مزارع کوچک را کنترل کرده و سودآوری خود را تضمین کنند. صاحبان این مزارع کوچک با از دست دادن آزادی عمل خویش، بوم شناختی زراعی خود در تقویت خاک، کنترل بذرها و یا مدیریت آفتها مجبورند که تنها از بذرهای تراریخته بهره گیرند. و فراموش نکنیم که دیگر در جوار مزارع انقلاب سبز قاره آفریقا، امکان تداوم حیات مزارع کوچک بومی وجود ندارد. مشکل اساسی به وجود آمده این است که با گسترش مزارع تراریخته، سایر مزارع کوچک، پایداری خود را از دست داده و در صورت نپذیرفتن این طرحها، با جریمههای سنگین از سوی شرکتهای عرضه بذر به دلیل اتهام سرقت مواد ژنتیکی انحصاری آنها رو به رو میشوند.
۹) پافشاری مدیران طرح آگرا بر عدم وجود هیچ روش جایگزین، نادیده گرفتن بسیاری از رویکردهای غیرابرشرکتی و بوم شناسانه در توسعه کشاورزی، با وجود شکست انقلاب سبز خواهد بود.
مبارزه مؤثر با گرسنگی نیازمند تغییر سیاستها و نه تغییر تکنولوژیهاست. و همانطور که اقتصاد دانان میگویند، اتکا بر بخش عرضه (نظیر بذرها و کودهای شیمیایی) تا زمانی که مشکل تقاضا (قیمتهای عادلانه و منصفانه) وجود دارد، ناکارا خواهد بود. لذا اتکا بر تکنولوژی مناسب، تنها نقشی تکمیل کننده خواهد داشت. بسیاری از کارشناسان یادآوری میکنند که تنها تکنولوژیهای بومشناختی کشاورزیای که تأثیرات مثبتی بر توزیع ثروت، درآمد و داراییها دارند، (تکنولوژیهای حامی فقرا) میتوانند اثرات فزایندهای بر کاهش فقر و گرسنگی داشته باشند. در کشورهای در حال توسعه، هزاران نمونه از کاربرد بومشناسی کشاورزی وجود دارد که علاوه بر تأمین غلات و محصولات اصلی مورد نیاز آنها (نظیر گندم، سیبزمینی، جو، برنج، لوبیا و ذرت) از بهرهوری بالایی برخوردار بوده و در عین حال بر تنوع زیستی، کار خانوادگی و دانش نوین و سنتی بومشناختی محلی اتکا میکنند.
همزمان با ناکامی طرحهای انقلاب سبز، نباید فراموش کرد که انبوهی از روشهای جایگزین مبتنی بر بومشناختی، همراه با کارایی اقتصادی برای تولید بهینه وجود دارد. در آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیا، نهضتهای اجتماعی کشاورزان، تیمهای پژوهشی متشکل از کشاورزان محلی و مدارس بومی کشاورزی، دستاوردهای زیادی درجهت افزایش محصول، توزیع منافع به دست آمده حفاظت خاک، حفظ منابع آب و ارتقای تنوع زیستی در بخش کشاورزی و برای صدها هزار کشاورز دارای زمینهای کوچک آسیب دیده از روشهای انقلاب سبز داشتهاند. مطالعه صورت گرفته بر روی چهل و پنج پروژه کشاروزی پایدار در هفده کشور مختلف آفریقایی (با زیرپوشش داشتن هفتصد و سی هزار خانوار) نشان داد که رویکرد بوم شناختی در کشاورزی، توانسته با تأمین پایدار غذا، امنیت غذایی را برای خانوارها به ارمغان بیاورد. با حمایت کافی از این دستاوردها و گستراندن چنین روشهایی به صدها هزار مزرعه دیگر، خانوادههای کشاروز میتوانند به استقلال غذایی و نه وابستگی به ابرشرکتها دست یابند.
۱۰) ائتلاف اجرای طرح آگرا به کشاروزان کوچک اجازه نمیدهد که در بهبود روشهای کشاورزی خود، نقشآفرینی کنند.
مدیران بنیادهای راکفلر و بیل ـ ملیندا گیتس، ضمن مشاوره با بزرگترین شرکتهای تولید کننده بذر و کود شیمیایی و مؤسسات بزرگ خیریه بینالمللی سازمانهای چند جانبه توسعه، هیچ توجهی به نظرات مؤسسات ایجاد شده توسط کشاورزان کوچک ندارند و تنها در صدد توسعه کشاورزیای هستند که معتقدند، میتواند منافع آن بخشهای خارجی را تأمین کند.
در پایگاه اینترنتی www.Viacampesina.org، مؤسسات تشکیل شده توسط کشاورزان خرده پا و کوچک سراسر دنیا به ویژه آفریقا، در مورد سیاستهای اصلاحی مورد نیاز جهت بهبود کشاورزی در سراسر دنیا، به بحث و بررسی، میپردازند. آنان در مباحث خود خواهان اصلاح اساسی نظام تجارت آزاد و بنیادگرایی بازار، افزایش حمایت از خانوادههای کشاورز، بهبود دسترسی فقیران به زمینهای زراعی، آب و بذرهای محلی و توسعه روشهای کشاورزی بوم شناختی هستند که این سیاستها را میتوان «استقلال غذایی» نامید. بدون چنین تغییراتی، هیچ تکنولوژی کشاورزیای (به ویژه بر مبنای روشهای مهندسی ژنتیک و به کارگیری مواد شیمیایی) نمیتواند بر گرسنگی جهانی غلبه کند.
موضوع استقلال غذایی که مطالعات و تحقیقات زیادی در مورد آن توسط مدیران پایگاه «ویاکامپسینا» صورت گرفته، همزمان با برپایی اجلاس جهانی غذا (۱۹۹۶) به عنوان الگویی جایگزین در راستای تأمین غذا و محصولات کشاورزی مورد نیاز دنیا، برای شرکت کنندگان در اجلاس تشریح شد. این مباحث از آن زمان در کانون توجه سازمانهای اجتماعی کشورهای جنوب و شمال قرار گرفته است. آنان مسأله کشاورزی و تأمین مواد غذایی را فراتر از مسایل تجاری میدانند و معتقدند که مسأله تأمین مواد غذایی برای جوامع محلی و بومی در مقایسه با صادرات آن، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و به توسعه بومی مناطق فقیر و پایان دادن به گرسنگی نیز میانجامد. آنان میگویند که همه کشورها و افراد، حق و توانایی تأمین غذا و تعیین سیاستهای غذایی خود را دارند و باید بتوانند از بازارهای محلی خود محافظت کنند. به علاوه، دسترسی کشاورزان به یارانههای دولتی نباید در جهت دامپینگ، صادرات، افزایش تولید و آسیب رساندن به سایر کشورها صورت گیرد. براساس این رویکردها، قیمتهای پایین، بزرگترین مانع فراروی کشاورزان فقیر دنیاست و ما نیازمند سیاستهایی مؤثر جهت مبارزه با دامپینگ و سیاستهای انحصارگرایانه در سطوح ملی و جهانی هستیم تا مسأله مازاد تولید در کشورهای پیشرفته، قانونمند شده و پرداخت همه یارانههای مستقیم و غیرمستقیم و آشکار و پنهان، پایان یابد. به بیان دیگر، باید تعیین قیمتهای عادلانه و نه پایین، در کانون توجه همه دولتها باشد. به علاوه آنان با ثبت انحصاری مالکیت بذرها مخالفند. این رویکردها در سراسر دنیا با استقبال انجمنهای مصرف کنندگان، حاشیه نشینان فقیر، مردم بومی، اتحادیههای تجاری، حامیان محیط زیست، فعالان حقوق بشر و پژوهشگران و کارشناسان رو به رو شده است. همچنین سازمان فائو نیز همکاریهای خود را با حامیان این موضوع آغاز کرده است.
بیتردید، اگر بنیادهای راکفلر و گیتسها واقعاً خواهان پایان دادن به گرسنگی و فقر در سراسر آفریقا هستند، باید کمکهای چند صد میلیون دلاری خود را در جهت دستیابی به استقلال غذایی توسط سازمانهای کشاورزان کوچک و متحدانشان صرف کنند.
اریک هولت گیمنز ، میشل آ.الیتری ، پیتر روزت
منبع: www.foodfirst.org
Eric Holt-Gimenez: اریک هولت گیمنز: متخصص علوم اجتماعی و مدیر مؤسسه سیاستهای توسعه و غذا در اوکلند کالیفرنیا.
Miguel A.Altieri: میشل آ.الیتری: بومشناس کشاورزی و مدیر بخش علوم زیستمحیطی دانشگاه برکلی کالیفرنیا.
Peter Rosset: پیتر روزت :بومشناس کشاورزی و متخصص توسعه بومی و عضو شورای مدیریت شبکه پژوهشهای زمین.
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۷
مترجم:محسن داوری
منبع: www.foodfirst.org
Eric Holt-Gimenez: اریک هولت گیمنز: متخصص علوم اجتماعی و مدیر مؤسسه سیاستهای توسعه و غذا در اوکلند کالیفرنیا.
Miguel A.Altieri: میشل آ.الیتری: بومشناس کشاورزی و مدیر بخش علوم زیستمحیطی دانشگاه برکلی کالیفرنیا.
Peter Rosset: پیتر روزت :بومشناس کشاورزی و متخصص توسعه بومی و عضو شورای مدیریت شبکه پژوهشهای زمین.
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۷
مترجم:محسن داوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست