یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
آشنایی با معنی و مفهوم فرهنگ
در مورد فرهنگ تعابیر وتوضیحات زیادی موجود هست . یكپارچه كردن و همه را به نحوی در یك تعریف جامع و مانع در آوردن نه ممكن است و نه مقدور و نه تابحال چنین كاری انجام گرفته . بنا به بینشها و نگرشهای افراد و پژوهشگران تعابیر و تعاریف خاصی از « فرهنگ» مستفاد شده . در اینجا برآنیم تا در ابتدا، بنا به ضرورتی كه تشخیص میدهیم نگاهی به گذشته این واژه داشته باشیم و آن را دقیقتر بررسی كنیم ، چرا كه برای شناخت هر پدیده، تاریخ آن ضروری ولازم است .به طور كلاسیك، سیر تاریخی ومنشاء واژه «فرهنگ » را بایست در آلمان جستجو كرد .
در پایان قرن هیجدهم كه افكار اجتماعی ، یك خصیصه علمی به خود گرفت و شروع به جستجوی قوانین اجتماعی كرد كه راهنمای رفتار بشر باشند . مطالعاتی تحت عنوان «تاریخ جهانی » انجام شد، دانشمندان در این مطالعات بدنبال آن بودند كه «تاریخ عمومی » بشر و جوامع را از ابتدای شكلگیری آن مدون كنند . مورخان كه شروع كننده چنین جریانی بودند ، توجه چندانی به تاریخ سیاسی و نظامی كه ( معمول قرون قبل ) بود نداشتند ، بلكه توجه آنها بیشتر متوجه ، آداب ورسوم ، نهادها ، افكار ، هنرها، و علوم بود . همین كنجكاوی باعث گردید كه به جوامع و تمدنها بیشتر توجه كنند و اسناد فر اوانی را درباره تمامی ادوار تاریخی و تمامی جوامع شناخته شده جمع آوری كنند ، در ضمن آنان اعتقاد داشتند كه تاریخ بشری «تاریخ پیشرفت بشریت است » و مطالعه تطبیقی جوامع و تمدنها آثار این پیشرفت را مشخص میكنند و بخصوص تاریخ تطبیقی بایست امكان تشخیص ادوار تاریخی و جوامعی را كه مراحل متفاوت پیشرفت بشری را نشان دادهاند فراهم آورد . بدین منظور این محققان آن لحظات تاریخی را كه با افزایش شناخت و معرفت گسترش هنرها ، خلاف رسوم و بهبود نهادهای اجتماعی همراه بود، مشخص میكردند و بدین سان می توانستند از یك دوره پیشرفت سخن بگویند و واژه «فرهنگ » برای بیان این تكامل در پیشرفت بكار گرفته شد.
در زبان فرانسه قرون وسطی، واژه ( cultore) به معنای «پرستش مذهبی »بود وو واژه couture یا coture را به معنی «مزرعه شخمزده و بذر پاشیده » بكار میبرند . فعل cuturer و همچنین coutureبه معنی «عمل كاشتن زمین » به كار گرفته میشود . در قرن هفدهم است كه كلمهcoltore به معنای « كارروی زمین می آید » و در قرن هیجدهم نویسندگان استفاده از culture را به طور عام برای نشا دادن « تربیت روح »آغاز میكنند . در زبان فرانسه واژه «فرهنگ » به معنای پیشرفت فكری یك شخص یا به عبارت بهتر « كار لازم برای این پیشرفت » به كار گرفته میشده است .
امادر حوزه زبان انگلیسی مفهوم «فرهنگ » تحولا ت دیگری به خود میبیند . ای. بی. تایلور دركتب خود بنام فرهنگهای ابتدای « primitive cuttvre »كه در سال ۱۸۷۱ منتشر شد، برای اولین بار واژه فرهنگ را در انگلستان مطرح كرده ـ گرچه خود او وامدار كسان دیگری بود، اما به طور رسمی به او استناد میكنند . تایلور «فرهنگ cutture» را مترادف با «تمدنcivilaaization » بكار گرفت . وی در ابتدای كتاب خود تعریفی از فرهنگ ارائه میكند كه پس از او بارها نقل شده است:
«فرهنگ یا تمدن به مفهوم قوم نگاری عام خود، مجموعه پیچیدهای است مشتمل بر معارف ، معتقدات ، هنر ، حقوق ، اخلاق ، رسوم و تمامی تواناییها و عاداتی كه بیشتر به عنوان عضوی از جامعه اخذ می نماید».
در اینجا یك توصیف از «فرهنگ »دیده میشود كه با معنای اولیه آن در زبان آلمانی كه به معنای پیشرفت است، تفاوت داردو « تمدن » را نمیرساند بلكه به امور واقع گفته میشود كه در یك مقاطع زمانی خاص قابل مشاهده است، كه میتوان تحول آنها را دنبال كردو این در واقع یك تولد جدید برای این واژه بود.
بهر حال واژه « فرهنگ » (كولتور ) كه از فرانسه گرفته شده بود و از آلمانی به انگلیسی ترجمه شده هر بار یك معنای جدید بدان افزوده شده و از « مزرعه شخمزده و بذز پاشیده » كه در زبان فرانسوی قدیم معنا داده تا مفهوم جامعهشناختی آن كه وارد زبان فرانسه شده، بسیار فراز و نشیب داشته و تحولاتی به همراه داشته كه مورد بحث ما نیست و شاید بعدها بتوان درباره آن صحبت كرد. در اینجا ما دامنه بحث خود را محدود به تعریف از واژه «فرهنگ » میكنیم .
گی روشه ـ استد دانشگاه مونترال كانادا ـ با استفاده از تعریف تایلور و محققان دیگر فرهنگ را اینگونه تعریف میكند.
« فرهنگ مجموعه بهم پیوستهای از شیوههای تفكر احساس و عمل است كه كم و بیش مشخص است و توسط تعداد زیادی از افرادی فراگرفته میشود و بین آنها مشترك است و دو شیوه عینی و نمادین به كار گرفته میشود تا این اشخاص را به یك جمع خاص و متمایز مبدل سازد » .
در كتب «فرهنگ علوم اجتماعی » تألیف آلن بیرو«فرهنگ » را «مراقب از گیاهان » و معنای مجازی آن را مراقبت از اندیشه معنی كرده و اضافه میكند:
▪ زمانی كه این واژه ( فرهنگ ) بالاخص در مورد انسان به كار میرود «میزان آموزش و پرورش » و یا میزان توجه به پرورش اندیشه و اشتغالات فكری را میسازد .
▪ زمانی كه این اصطلاح در انسانشناسی ، مردمشناسی و یا جامعهشناسی به كار میرود معنایی بالنسبه متفاوت میپذیرد . و در ادامه اضافه میكند كه :
«در فرهنگ مجموع حیات اجتماعی از زیر بناهای فنی و سازمانهای نهادهای گرفته تا اشكال و صوربیان حیات روانی مطمع نظر قرار میگیرند و تمامی آنان همچون یك نظم ارزشی تلقی میشوند و به گروه نوعی كیفیت و تعالی انسانی می بخشد .» بهرحال بررسی تمامی نظریات درباره فرهنگ نیاز به زمانی طولانی دارد و گاه دویست و پنچاه تعریف و حتی بیشتر تا حدود سیصد تعریف و برخی چهارصد تعریف ر ا برای فرهنگ ذكر كردهاند نكتهای كه میتوان در اینجا از آن استفاده كرد این است كه در تمامی این تعاریف به نوعی به مجموعه دستاوردهای معنوی و مادی بیشتر تكیه شده است . برخی از این تعاریف ذیلاً آورده میشود :
« فرهنگ عبارت است مجموعهای از عقاید، عادات، فرمها، و هنرهای متعلق به جمعی از انسانها در زمان و مكان مشخص »
« فرهنگ عبارت است از سیستم رفتارها و حالتهای متكی برضمیر ناخودآگاه»
« فرهنگ عبارت است از ارتباط متقابل سه عامل : ارزشها با روابط و ساختارها ی اجتماعی »
« فرهنگ عبارت است از رفتار متعارف و مرسوم جامعه ، فرهنگ بر همه كنشهای فرنفوذ میكند حتی اگر وی به دشواری از آن آگاه باشد.»
« فرهنگ به معنای كلیت در هم تنیدهای است در رفتار سنتی كه نژاد بشر آن را پرورانده است و نسل به نسل آموخته میشود .»
از این پژوهشگران نوعی طبقهبندی را بر مبنای نوع تعریف و عناصر مندرج در هر تعریف و تكیهگاههای هر تعریف به عمل میآورد و بیان میكند كه واژه فرهنگ را میتوان از زوایای مختلف نگاه كرد كه عبارتند از :
الف) تعریفهای تاریخی :
كه تكیه برروی میراث فرهنگی و وراثت اجتماعی در فرهنگ دارند.
ب) تعریفهای تشریحی:
كه برروی قاعده یا را و روش تكیه داردو فرهنگ یك جامعه را راه و رسم زندگی اعضای آن میداند.
ت) تعریفهای روانشناختی:
در این گروه یاتاكید برفرهنگ بعنوان وسیله « ساز واری » و حل مسائل است و یا تاكید برفرهنگ به عنوان « آموختگی » صورت اجتماعی است. و تجسم آموزشهای یك گروه اجتماعی در طول نسلها و یا تاكید برعادات است .
ث) تعریفهای ساختاری :
كه برالگوسازی یا سازمان فرهنگ متكی است.
ج) تعریفهای تكوینی :
كه فرهنگ را متكی بریك فرآورده یا ساخته یا تصورات یا نهادها میداند.
در بین متونی كه از گذشتههای دور به میراث رسیده واژه :«فرهنگ » در معیاری خاص استفاده شد، اینكه كلمه «فرهنگ » از دو حرف «فره » به معنای «شكوه و عظمت » است و « هنگ » از ریشه اوستایی «سنگ » به معنی «كشیدن» و « سنگینی » و «وقار » برگرفته شده جای تأمل و تدفیق بیشتری دارد.
بنابه پژوهش یكی از پژوهشگران كلمه فرهنگ در متون پهلوی به معنای «دانش و دانایی» آمده است .
« به خاستاری فرهنگ كوشا باشید . چه فرهنگ تخم دانش است و برآن خرد است و خرد آرایش دو جهان است و درباره آن گفتهاند كه فرهنگ اندر فراخی پیرایه و اندر شگفتی ( سختی ) پانه ( نگهبان ) و اندر آستانه ( مصیبت ) دستگیر و اندر تنگی پیشه است .»
( به نقل از دكتر محمود روحالامینی از كتاب مبانی انسانشناسی ) در شاهنامه فردوسی نیز فرهنگ با معانی متفاوت و به معنی دانش علم ، نیكمردی و مترادف با خصایل اخلاقی به كار رفته است، در شعر مربوط به اندرزنامه انوشیروان »آمده:
زادنابپرسید سپس دادگر كه فرهنگ بهتر بودیا گهر
چنین دادپاسخ بدرورهنمون كه فرهنگ باشد زگوهرفزون
كه فرهنگ آرایش جان بود زگوهر سخن گفتن آسان بود
گهربی هنرزلروخواراست و مست به فرهنگ باشد روان تندرست
در اختمام برهان قاطع لغت فرهنگ بدین معنی آورده :
« برون و معنی فرهنج است كه علم و دانش و عقل و ادب و بزرگی و سنجیدگی باشد ، كتاب لغات فارسی را نیز گویند. نام مادر كیكاووس هم بوده ، شاخ درختی را نیز گویند كه در زمین خوابانیده خاك برروی آن بریزد تا از جای دیگر سربرآورد و كاریزآب را نیز گفتهاند . چه دهن فرهنگ جایی را میگویند از كاریز كه آب برروی زمینآید»
تا همین اواخر كلمه « فرهنگ »به معنی «علم و دانش » به كار میرفت و اطلاق نام «اداره فرهنگ» به آموزش و پرورش فعلی با توجه به همین مفهوم و معنی بود، به علاوه كلمه فرهنگ با مفهوم روشنفكری و طبقاتی مترادف كلمات «مبادی آداب »، « باریك اندیش»،«با سواد»، «اهل مطالعه » ، « خوش مشرب» ، « آشنا با آداب و رسوم خاص » و «مؤدب و دارای خصایص اخلاقی » نیز به كار میرود و معمول چنین استنباط میشود كه كسی را میتوان «بافرهنگ » نامید كه با رفتار مؤدبانهاش برای خود شخصیت و موقعیتی احراز كند،در همین جا باید گفت كه تمامی این مفاهیم در مفهوم جامعهشناسی آن جزیی از «فرهنگ » است ن خود فرهنگ .
پینوشت :
در این نوشته از كتب زیر استفاده شده
۱ـ جاناتان اچ ـ ترنروال بیگی . پیدایش نظزیه جامعهشناختی . ترجمه ، عبدالعلی لساییزاده، شیراز : مركز دانشگاه شیراز ۱۳۷۱
۲ـ گی روشه. كنش اجتماعی . ترجمه هما زنجانیزاده .
مشهد : دانشگاه فردوسی مشهد ۱۳۶۷
۳ـ آلن پیرو. فرهنگ علوم اجتماعی . ترجمه باقر روحانی . تهران : مؤسسه كیهان ۱۳۷۰
۴ـ روحالاامینی محمود. مبانی انسانشناسی .
تهران : انتشارات عطار ۱۳۷۰
۵ـ شریعتی علی. فرهنگ و ایدئولوژی . تهران : حسینیه ارشاد ۱۳۵۰
۶ـ حقشناس فرامرز ( تعاریف فرهنگ و ...) فصلنامه دانشگاه انقلاب .
در این نوشته از كتب زیر استفاده شده
۱ـ جاناتان اچ ـ ترنروال بیگی . پیدایش نظزیه جامعهشناختی . ترجمه ، عبدالعلی لساییزاده، شیراز : مركز دانشگاه شیراز ۱۳۷۱
۲ـ گی روشه. كنش اجتماعی . ترجمه هما زنجانیزاده .
مشهد : دانشگاه فردوسی مشهد ۱۳۶۷
۳ـ آلن پیرو. فرهنگ علوم اجتماعی . ترجمه باقر روحانی . تهران : مؤسسه كیهان ۱۳۷۰
۴ـ روحالاامینی محمود. مبانی انسانشناسی .
تهران : انتشارات عطار ۱۳۷۰
۵ـ شریعتی علی. فرهنگ و ایدئولوژی . تهران : حسینیه ارشاد ۱۳۵۰
۶ـ حقشناس فرامرز ( تعاریف فرهنگ و ...) فصلنامه دانشگاه انقلاب .
منبع : شورای فرهنگ عمومی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست