چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
سلامت عقل و روان از دیدگاه نهجالبلاغه
![سلامت عقل و روان از دیدگاه نهجالبلاغه](/mag/i/2/lbe28.jpg)
●مقدمه
از دیدگاه علم زبانشناسی، نهجالبلاغه را میتوان شاهکار سخنوری در حکمت و علم و دین دانست که مفاهیم بسیار متعالی را در اوج فصاحت و بلاغت بیان میکند. این کتاب با بیانات ادیبانه و حکیمانهای که دارد عقل و اندیشهٔ آدمی را در مسیر شناخت خدا، انسان و جهان سیر میدهد و با پیامهای روشنگرانهاش آئینهٔ فکرت را جلا و ضمیر دل را صفا میبخشد. سخنان حکیمانهٔ امام علی (علیه السلام) که اغلب مبتنی بر کلام خدا هستند چنان عالمانه و جاودانهاند که نه تنها با گذشت زمان کهنه نمیشوند بلکه هرچه انسان بیشتر پیشرفت کند ارزش حقایق دینی، عقلی و علمی آنها روشنتر میگردد.
از حقایق علمی موجود در نهجالبلاغه میتوان به اصول علم روانشناسی اشاره کرد که در کلام امامعلی(علیه السلام) به وفور دیده میشود. با آنکه آلکسیسکارل درکتاب معروف خود انسان را موجود ناشناخته خوانده، که از یک دیدگاه درست هم هست، اما مطالعهٔ دقیق نهجالبلاغه نشان میدهد که علی(علیه السلام) انسان و طبیعت و تمایلات او را میشناخته و از نیروهای عقلانی و نفسانی موجود در وجود آدمی به خوبی آگاه بوده است.
سخنان نهجالبلاغه را به طور کلی از نظر محتوا میتوان به سه بخش تقسیم کرد: حکمت، موعظه، خطابه. البته این تقسیمبندی غیر از آن تقسیمبندی موجود در این کتاب است که شامل خطبهها، نامهها و کلمات قصار میباشد. در تقسیمبندی موجود، توجه به شکل ظاهری یا «فُرم» سخن معطوف بوده، در صورتیکه در تقسیمبندی محتوائیِ این کتاب به سه بخش حکمت، موعظه و خطابه، محتوا، موضوع و معنی سخن بیشتر مورد نظر است تا فرم آن، و براساس این تقسیمبندی تقریباً نزدیک به نیمی از کتاب شامل موعظه است.
در مورد تفاوت بین موعظه و حکمت، مطهری مینویسد: «حکمت تعلیم است و موعظه تذکار، حکمت برای آگاهی است و موعظه برای بیداری، حکمت مبارزه با جهل است و موعظه مبارزه با غفلت، سروکار حکمت با عقل و فکر است و سروکار موعظه با دل و عاطفه، … حکمت چراغ است و موعظه باز کردن چشم است برای دیدن، حکمت برای اندیشیدن است و موعظه برای به خود آمدن، حکمت زبان عقل است و موعظه پیام روح… موعظه با خطابه نیز متفاوت است، سروکار خطابه نیز با احساسات است اما خطابه برای تهییج و بیتاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط درآوردن،… خطابه زمام کار را از دست حسابگریهای عقل خارج میکند و به دست طوفان احساسات میسپارد اما موعظه طوفانها را فرو مینشاند و زمینه را برای حسابگری و دوراندیشی فراهم میکند. خطابه به بیرون میکشد و موعظه به درون میبرد.»۱
با توجه به مفاهیم حکمت و موعظه و خطابه که بیان شد و با در نظر گرفتن اینکه این موضوعات با عقل و اندیشه و روان و دل و احساسات انسان سروکاردارند، باید گفت که نهجالبلاغه با سخنان حکمتآمیز بر شناخت خدا، انسان و جهان تأکید میکند و عقل و اندیشه را به تعقل و تفکر وا میدارد، با خطابهها احساسات خمود و راکد را به حرکت و جنبش در میآورد، و با موعظهها که بخش بزرگی از این کتاب را تشکیل میدهند بر آن است که انسان را از خواب غفلت بیدار کند، شهوت و احساسات خود سرانه را به کنترل عقل درآورد، عواطف نوع دوستی را در انسان تقویت کند، و با زدودن رذایل اخلاقی و جایگزین کردن آنها با مکارم و فضایل سلامت عقل و پاکی دل انسان را تأمین کند.
●نقش هیجانات در رفتار آدمی
در قسمتهای خاصی از بدن انسان غدد مترشحهای وجود دارند که برخی از آنها درونریز و برخی دیگر برونریزند. غدد درون ریز مستقیماً در خون ترشح میکنند ولی ترشح برونریزها به بیرون از خون است.
وقتی انسان تهییج میشود و هیجان شدید به او دست میدهد با توجه به نوع هیجان برخی از غدد ترشح خاصی میکنند و در نتیجه تغییراتی در بدن شخص به وجود میآید: «وقتی هیجان شدید باشد در ما تغییراتی به وجود میآورد که شامل همهٔ جنبههای تن و فعالیت او میشود. جریانهای فیزیولوژیک و عصبیِ بدن دگرگون میشوند و افکار و اعمال ما متأثر میگردند. گاه ممکن است نظم بدن به هم بخورد و در سازگاری ما با محیط خِلل وارد آید. در حالت برانگیختگیِ هیجانی ممکن است نیروهای تازه در خود بیابیم یا ممکن است به کلی بیحرکت و مبهوت شویم… مثلاً اثر ترس را در مواردی که ارگانیزم ناچار است برای نجات خود کوشش غیرعادی یا فرار کند میتوان در نظر گرفت.
ترس ممکن است نیروی فوق انسانی به شخص بدهد و در او توانائیهائی که معمولاً از آن بیخبر است به وجود آورد. در مواجههٔ ناگهانی با وضع وحشتانگیز غدهٔ آدرنال مقدار زیادی آدرنالین تراوش میکند. یکی از تأثیرات آدرنین آن است که گِلیکوژِن را که در کبد ذخیره شده است رها میکند و برای مصرف در دسترس بدن قرار میدهد. بدین ترتیب بدن برای فعالیت شدید ناگهانی سوخت لازم را در اختیار میگیرد. اما دیده شده است که ترس به کلی ارگانیزم را از حرکت باز میدارد… بیحرکتی در این موارد ممکن است از نظر دفاع در مقابل خطر و از لحاظ بقا سودمند باشد.»۲
تغییری که هیجان در بدن ایجاد میکند بستگی به نوع هیجان و میزان شدت و ضعف آن دارد. بنابراین رفتارهای ناشی از هیجان نیز در ارتباط مستقیم با نوع هیجان و درجهٔ شدت و ضعف آن است. از آنجا که هیجان همان تحریک عصبی و روانی است لذا باید گفت هیجان شدید تحریک شدید ایجاد میکند. اما در بررسی عوامل و محرکهای مؤثر در رفتارهای هیجانیِ انسان نوع هیجان مهمتر از میزان شدت و ضعف آن است، زیرا نوع حرکت و جنبش و رفتاری که از شخص صادر میشود مهمتر از درجهٔ شدت و ضعف آن است هرچند که این یکی هم خالی از اهمیت نیست. بنابراین نوع انگیزهها در رفتارهای آدمی از اهمیت خاصی برخوردارند، و هدف نگارنده نیز در این قسمت از مقاله بیشتر پرداختن به همین مسئله است. « پژوهشهائی که در باب جنبهٔ فیزیولوژیک هیجانها بعمل آمده است نشان میدهد که هنگام برانگیختگیِ هیجانی همهٔ ارگانیزم تحریک میشود. ضربان قلب و کار غُدَد عَرَق و شیرههای معده و امواج مغز و تراوش غدد داخلی همه در وضع هیجانی تغییراتی نشان میدهند.»۳ نوع رفتاری که به هنگام برانگیختگیِ هیجانی از شخص صادر میشود بستگی به این دارد که چه نوع احساسات در او برانگیخته شده و تهییج گریدهاند. بنابراین از دیدگاه علم روان شناسی، با شناخت رابطهٔ علت و معلولی بین انواع احساسات هیجانآمیز و رفتارهای هیجانی میتوان با تهییج احساسات خاصی در شخص رفتارهای معینی را از او انتظار داشت.این مسئله یکی از موضوعات اساسی و بسیار مهم در «روان شناسی جنگ» است. اهمیت این مسئله گاهی از اهمیّت توپ و تانک و سایر آلات جنگی نیز بیشتر است، زیرا همین ابزار و آلات جنگی در صورت ضعف و یا فقدان انگیزه برای استفادهٔ بهینه از آنها، کارائی لازم را نخواهند داشت. پس تهییج احساسات غیرت، شجاعت، وطن دوستی، و غیره در سربازان در جبههٔ جنگ نیروی تازه و گاه فوقالعادهای به آنان میبخشد و همین در سرنوشت جنگ نقش اساسی دارد.
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، در تقسیمبندی محتوائی، بخشی از نهجالبلاغه را خطابهها تشکیل میدهند. مطهری در مورد نقش خطابه مینویسد: « خطابه احساسات غیرت، حمیّت، حمایت، سلحشوری، عصبیت، برتریطلبی، عزتطلبی، مردانگی، شرافت، کرامت، نیکوکاری و خدمت را به جوش میآورد و پشت سر خود حرکت و جنبش ایجاد میکند… خطابههای امیرالمؤمنین در موقعی ایراد شده که احساسات باید برافروخته شود و طوفانی به وجود آید و بنیادی ظالمانه برکنده شود آنچنانکه در صفین در آغاز برخورد معاویه، خطابهای مهیج و آتشین ایراد کرد.
معاویه و سپاهیانش پیشدستی کرده بودند و «شریعه» را گرفته بودند و کار آب را بر امیرالمؤمنین و یارانش دشوار ساخته بودند.»۴ معاویه که از گرفتن «شریعه» به خود میبالید هرگونه مذاکره را رد میکرد و لذا راهی جز جنگ نمانده بود. روانشناسی جنگ ایجاب میکرد که برای پیروزی بر معاویه، احساسات غیرت و شجاعت و عزت و شرافت در سپاه علی(علیه السلام) تهییج شود، لذا امام(علیه السلام) در خطابهای حماسی و آتشین به اصحاب خود چنین گفت: «همانا دشمن گرسنه است و از شما نبرد میطلبد، اکنون دو راه در پیش دارید یا تن به ذلت و پستی و عقبماندگی دادن یا تیغها را با خون سیراب کردن و سپس سیراب شدن. مرگ این است که زنده باشید اما مقهور و مغلوب، زندگی آن است که بمیرید، اما غالب و پیروز. همانا معاویه گروهی ناچیز از گمراهان را به دنبال خود کشانده و حقیقت را بر آنها پنهان داشته است تا آنجا که گلوی خویش را هدف تیرهای شما که مرگ را همراه دارد قرار دادهاند».۵
خطابهٔ علی (علیه السلام) احساسات غیرت و شجاعت را چنان در سپاه او به جوش و خروش آورد که «شریعه» را از سپاه معاویه پس گرفتند و آنان را به عقب راندند. این خطابه و خطابههای متعدد دیگری در نهجالبلاغه همه به طور وضوح نشانگر این اصل مهم روانشناسی هستند که با تهییج احساسات خاصی در انسان میتوان اعمال و رفتار او را در جهت معینی هدایت کرد، و براساس همین اصل روانشناسی است که خطابه در تبلیغات دینی و تهییج احساسات مذهبی نیز نقش اساسی دارد.
علاوه بر خطابهها، سخنان حکمتآمیز و موعظههای نهجالبلاغه نیز از دیدگاه روانشناسی قابل بررسیاند. حکمتها به انسان آگاهی میدهند و موعظهها به راه درست زندگی فرا میخوانند. آن یکی از جهل به علم و از ظلمت به نور میبرد، و این دیگری از خواب به بیداری و از غفلت به هشیاری میآورد. حکمت با عقل و فکر سروکار دارد و لذا با بیان حقایق انسان را به تعقل و تفکر وا میدارد و موعظه خیر و صلاح انسان را یادآوری میکند و پاکی و سلامت دل و روان آدمی را میخواهد. به طور کلی، سخنان حکمتآمیز و موعظهها در جهت آگاهسازی و ارشاد انساناند تا از این طریق انسان بتواند به سلامت عقل و روان و سعادت جاویدان نایل آید.
در قسمت بعدی مقاله به بررسی چند سخن حکمتآمیز و موعظه از نهجالبلاغه از دیدگاه علم روانشناسی میپردازیم.
●حسن ظنّ و سوء ظنّ
کسی که بسیار سوءظنّ دارد، آنطور که این نوع ذهنیّت برای او عادت شده و جزء شخصیّت وی گردیده است، از نظر روانشناسی دچار نوعی بیماری روانی است که درد و رنج مداومی را ایجاد میکند و اضطراب و تشویش و نگرانی به بار میآورد. این بیماری میتواند ناشی از برخی کمبودها و ضعفهای شخصیّتی، نادیده گرفتن واقعیتها، خیالات بیمورد، درک ناقص از وقایع، عدم آگاهی کامل از امور، و به طور کلی برداشت منفی و بدبینانه از مسائل باشد.
راه علاج این بیماری رفع علت است که بتبع آن معلول نیز به مرور زمان مرتفع میگردد، و راه پیشگیری از آن این است که انسان از هرکاری که سوءظنّ ایجاد میکند دوری جوید، یعنی کاری کند که حسنظنّ بروی فراهم آید و نه سوءظنّ.
علی (علیه السلام) در فرمان خود به مالک اشتر چنین مینویسد:
«باید کاری کنی که با آن حسنظنّ به رعیّتت برای تو فراهم آید، چرا که حسنظنّ رنج مداومی را از تو بر میگیرد. و همانا شایستهترین فرد برای حسنظنّ کسی است که از امتحانت خوب به درآمده و سزاوارترین کس برای سوءظنّ کسی است که از امتحانت بد به در آمده است.»
حسنظنّ میتواند رنج مداوم و اضطراب و نگرانی ناشی از سوءظنّ را از بین ببرد و آرامش و اطمینان خاطر را جایگزین درد و رنج کند، اما این موضوع هرگز به آن معنی نیست که انسان باید همیشه به همه چیز و همه کس حسنظنّ داشته باشد، زیرا همانطور که در سخن امام (علیه السلام) آمده برخی افراد سزاوار سوءظنّ هستند و آن قدر قابل اعتماد نیستند که شایستهٔ حسنظنّ باشند. امام (علیه السلام) در بخش دیگری از فرمان در این مورد میفرماید:
«هرگز صلحی را که دشمنت تو را به آن دعوت میکند و رضای خدا در آن است رد مکن، زیرا که در صلح سپاهیانت آسایش بینند و خود هم از نگرانیها بیاسایی و کشورت امنیّت ( و آرامش) یابد. اما زینهار، و سخت زینهار از دشمن، پس از آشتی با آن، زیرا چه بسا که دشمن نزدیک شده باشد تا غافلگیر کند. بنابراین دوراندیش باش و در این مورد بر حسنظنّ به دشمن، اعتماد مکن.۷»
دو نکته در دو قسمت از سخنان امام (علیه السلام) از دیدگاه روانشناسی بسیار مهم است: یکی «سزاوارترین کس برای سوءظنّ کسی است که از امتحانات، بد به در آمده است.» و دیگری «چه بسا که دشمن نزدیک شده باشد تا غافلگیرکند. بنابراین دوراندیش باش و در این مورد بر حسنظنّ به دشمن، اعتماد مکن.»
از نکتهٔ اول چنین میتوان فهمید که انسان نباید همیشه به همه کس و همه چیز سوءظنّ داشته باشد، بلکه کسی شایستهٔ بیاعتمادی و سزاوار سوءظنّ است که بیاعتمادی وی عملاً از طریق آزمایش به اثبات رسیده باشد و لذا باید گفت کسی که دچار سوءظنّ مداوم است از سلامت عقلانی و روانی لازم برخوردار نیست. در قسمت دوم سخن، بیاعتمادی دشمن مورد تأکید است، آنهم دشمن یک کشور و یا یک ملت. دشمن همیشه در کمین است تا با نیرنگهای گوناگون، حتی از طریق صلح، از اصل غافلگیری استفاده کند. بنابراین در مورد دشمن همیشه باید به هوش بود چراکه دشمن، دشمن است و لذا شایستهٔ اعتماد و سزاوار حسنظنّ نیست.
انسان علاوه بر آنکه نباید بدون دلیل معتبر و موثق به کسی سوءظنّ کند، خود نیز نباید کاری کند که مورد سوءظنّ دیگران قرار گیرد. علی(علیه السلام) در این مورد به مالک مینویسد: «اگر مردم دربارهٔ تو گمان بیداد بردند، عذر خویش را برای آنان توضیح ده و با توضیح خویش (سوء) ظنّهای آنان را از خود دور کن.»۸ مقام و موقعیت اجتماعی، نوع شغل، نحوهٔ برخورد با دیگران، و به طور کلی روش زندگی در ایجاد حسنظنّ و یا سوءظنّ دیگران نقش اساسی دارند.
این مسئله برای مسئولان، مدیران و کارگزاران جامعه که نحوهٔ کارکردشان در معرض دید و قضاوت مردم قرار دارد از اهمیت خاصی برخوردار است. «هرکس خویش را در معرض بدنامی قرار دهد، نباید کسی را که به او بدگمان میگردد ملامت کند.»۹ لذا اگر مسئولی کاری کند که مورد سوءظنّ قرار گیرد نباید سوءظنّکنندگان را ملامت کند. نحوهٔ کارکرد مدیران و مسئولان جامعه، چه خوب باشد و چه بد، معمولاً نظراتی را در بین مردم ایجاد میکند و سخنانی را مطرح میسازد.در فرمان امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر چنین میخوانیم: «مردم به کارهای تو همانگونه نظر میکنند که تو به کارهای حکمرانان پیش از خود نظر میکردی، و دربارهٔ تو همان خواهند گفت که تو دربارهٔ آن حکمرانان میگفتی.»۱۰ این سخن، گویای این حقیقت است که دهن مردم را نمیتوان بست، و وقتی هم سخنی از دهن کسی بیرون میآید از اختیار او خارج میشود و او دیگر هیچ قدرت و کنترلی بر آن سخن ندارد. البته در اینجا یادآوری این نکته نیز لازم است که سوءظنّ در برخی موارد از بدترین گناه و زشتترین ظلم است. بنابراین انسان باید چنان کار و زندگی کند که نه سوءظنّ به دیگران بروی فراهم آید و نه خود مورد سوءظنّ دیگران قرار گیرد.
از دیدگاه قرآن کریم بعضی از ظنّها گناه است: یا ایها الذین آمنوا إجتنبوا کثیراً من الظنّ إن بعض الظنّ اثم (آیه ۱۲، سوره ۴۹):ای کسانی که ایمان دارید، از ظنِّ زیاد اجتناب کنید که بعضی از ظنّها گناه است. در آیهٔ ۶ سورهٔ ۴۸، منافقان و مشرکان سوءظنّ کنندگان به خدا ذکر شدهاند که خدا آنان را مورد عذاب قرار خواهد داد. در فرمان امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر از مشورت با اشخاص بخیل، ترسو و حریص منع و چنین یاد شده که این سه غریزه همه ریشه در سوءظنّ به خدا دارند: «بخل و ترسویی و حرص منشهای مختلفی هستند که (وجه مشترک و ) جامع (در) همهٔ آنها سوءظنّ به خداست.»۱۱ همانطور که سوءظنّ علّتی دارد که با رفع آن علت، معلول نیز به تدریج از بین میرود، حسن ظنّ نیز معلول است که وجودش مستلزم وجود علّت است. در فرمان امام(علیه السلام) در مورد مؤثرترین علت برای ایجاد حسنظنّ چنین آمده است: «بدان که هیچ چیز در ایجاد حسنظنّ حاکم نسبت به رعیّت خویش مؤثرتر از آن نیست که او به آنان نیکی کند، و بارهای (معیشت) آنان را سبک سازد، و از اجبار آنان به چیزی که توان آن را ندارند دست بردارد.»۱۲
●اثرات جسمی و روانی حسنظنّ و سوءظنّ
قبلاً گفتیم سوءظنّ مداوم نوع بیماری روانی است که درد و رنج مداومی را ایجاد میکند و اضطراب و تشویش و نگرانی به بار میآورد، در حالیکه حسنظنّ نشانهٔ اعتماد و اطمینان و موجب آسایش و آرامش خاطر است. این دو موضوع که از دیدگاه روانشناسی نظری و بالینی به اثبات رسیده است در نهجالبلاغه در موارد مختلف به طور وضوح بیان شده و مورد تأکید قرار گرفته است. چند مورد از اینها را قبلاً از فرمان امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر نقل کردیم و اینک به موارد دیگری از نهجالبلاغه اشاره میکنیم:
حُسنُ الظنِّ راحَهٔ القَلْبْ وَ سَلامَهُٔ البَدن
حسنظنّ مایهٔ آرامش دل و سلامت بدن است.
ابوالقاسم حالت این سخن را در یک رباعی فارسی چنین آورده است:
یک چند اگر کنـی به خــوشبینی زیست
دانی که خوشی به غیر خوشبینی نیست
گـر صحت جسـم است وگــر راحت دل
هـر دو بـر و برگ شاخهٔ خوشبینی است۱۳
مَنْ حَسُنَ ظَنُّه بِالنّاسِ حازَ منْهُمُ المَحَبَّهَٔ
هرکس به مردم حسنظنّ داشته باشد دوستی آنان را به دست میآورد.
بدبین که به چشمش همه کس همچو عدوست
گـر بیکس و تنهـاست، ز بـدبینی اوست
بــا اهـل زمانه هر که خوشبینتر شد
از اهل زمانه بیشتر گیرد دوسـت۱۴
إطْرَحُوا سُوءَ الظنِّ منکم
سوء ظنّ را از خود دور کنید.
هرکس که دچار بدگمانی است بسی
آسوده ز تشویش نماند نفسی
آنکو همه را دشمن خود پندارد
سودش ندهد دوستی هیچ کسی۱۵
سوءُ الظنِّ بِاْلمُحسِنِ شَرُّ الاثمِ وَ اَقْبَحُ الظُّلْم۱۶
سوءظنّ کردن به احسان ( یا نیکی ) کننده بدترین گناه و زشتترین ظلم است.
سوءظنّ مداوم یکی از رذایل اخلاقی است که گاه به بدترین گناه و زشتترین ظلم در میآید، صفا و پاکی دل را لکّهدار و گاه تیره و تار میکند و سلامت عقل و روان انسان را به خطر میاندازد. و وقتی صفا و پاکی و نورانیّت دل کدورت گیرد و جلا و شفافیت آیینهٔ دل تیره و تار گردد، آنگاه بصیرت باطن کارائی درست خود را از دست میدهد و قدرت عقل که به وسیلهٔ آن حق از باطل تشخیص داده میشود در اثر بیماری دل ضعیف میگردد و لذا درک و فهم و قضاوت انسان همه دچار مشکل میگردد.
به طور کلی ظنّ یا گمان در مقابل علم و آگاهی قرار دارد. بنابراین اعتماد به ظنّ یا گمان به جای علم و یقین کار درست و عاقلانهای نیست و لذا هر درک و فهم و برداشتی هم که براساس ظنّ یا گمان و احتمال صورت گیرد دور از عقل و منطق و عدالت خواهد بود. سخن نهجالبلاغه در این مورد چنین است: لَیْسَ مِنَ العَدْلِ القَضاءُ عَلی الثِّقَهِٔ بِالظَّنِّ:قضاوت بر اساس اعتماد به ظنّ ( یاگمان) از عدالت نیست۱۷.
گناهان و رذایل اخلاقی بیماری بسیار خطرناکی را برای انسان ایجاد میکنند که سلامت عقل و روان آدمی را به خطر میاندازد. این بیماری که بیماری دل است در مقایسه با بیماری تن بسیار خطرناکتر و برای انسان هلاک کنندهتر است هرچند که معمولاً مردم بیشتر به دنبال علاج بیماری تن هستند تا بیماری دل.
بیماری تن در شدیدترین نوع خود بالاخره تن آدمی را از بین میبرد و انسان دنیا و زندگی را که چند صباحی بیش نیست از دست میدهد، اما بیماری دل ممکن است عقل و روان آدمی را چنان ضعیف و مریض و دل را چنان سیاه کند که شخص دنیا و آخرت هر دو را از دست بدهد. در بیماری تن، درد و رنج بیماری هرچند شدید هم باشد بالاخره در پایان عمرِ دنیوی به پایان میرسد، اما عذاب بیماری دل ممکن است چنان باشد که تا ابد شخص را در آتش بسوزاند.
سخن نهجالبلاغه در مورد شدیدتر بودن بیماری دل از بیماری تن چنین است:« بدانید که تنگدستی از بلاهاست، اما بدتر از تنگدستی بیماری تن، و شدیدتر از بیماری تن بیماری دل است. آگاه باشید که فراوانی مال از نعمتهاست، اما بهتر از فراوانی مال صحّت بدن و برتر از صحّت بدن تقوای دل است.»۱۸ از این سخن میتوان این حقیقت روانشناختی رابه روشنی فهمیدکه بیماری دل نتیجهٔ فقدان تقوای دل است. به عبارت دیگر، وقتی در اثر غرق شدن درگناهان و رذایل اخلاقی، تقوا و پاکی دل ازبین میرود و تیرگی و سیاهی، صفا و نورانیّت دل را میپوشاند، آنگاه با بیمارشدن دل سلامت عقل و روان انسان نیز از بین میرود. ازسخن امام علی(علیه السلام) این معنی را هم میتوان استنباط کرد که درمان بیماری دل، همان توبه و بازگشت به پاکی نخستین است که میتواند از طریق زدودن ناپاکیها از دل و جایگزین کردن تقوا در آن صورت پذیرد.
سوءظنّ که براساس علم و عقل و منطق استوار نیست و گاه بدترین گناه و زشتترین ظلم است مانند گناهان دیگر میتواند پاکی و تقوای دل را لکهدار و سلامت عقل را خدشهدار سازد. در اینجا بازهم یادآور میشود در عین حال که سوءظنّ کدورت دل بهبار میآورد و گاه بدترین گناه محسوب میشود، این بدان معنی نیست که انسان باید همیشه به همهکس و همهچیز اعتماد کند و حسنظن داشته باشد، زیرا اعتماد و اطمینان به آنانکه شایسته و سزاوار اعتماد نیستند و حسنظنّ داشتن به آنان نوعی خوشخیالی است که از عقل به دور است و لذا این چنین خوش خیال بودن هم کار عاقلان نمیباشد.پس حسنظنّ هم اگر تبدیل به خوشخیالی در مورد کسی یا چیزی باشد که سزاوار اعتماد نیست میتواند اثرات سوئی ببار آورد، مانند اعتماد کردن و حسنظنّ داشتن به دشمنی که به طور فریبکارانه و زیرکانه به انسان نزدیک میشود تا انتقام بگیرد. نتیجهای که در این قسمت از بحث میتوان گرفت این است که اصل بر برائت است، یعنی انسان برای حفظ سلامت عقل و روان خود شایسته است که با حسنظنّ و خوشبینی با افراد جامعه به ویژه با همکاران، همسایگان و نزدیکان خود زندگی کند و با سوءظنّهای بیپایه و نادرست و گاه گناه سلامت عقل و روان خود را به خطر نیاندازد، مگر آنجا که علم پیدا کند و به یقین برسد که اعتماد کردن بر حسنظن کار درست و عاقلانهای نیست.
●تأثیر خشم در تضعیف عقل و روان انسان
تأثیر خشم در تضعیف عقل و روان انسان حقیقتی انکار ناپذیر است. «کظم غیظ» در قرآن (۳: ۱۳۴) از صفات متّقیان ذکر شده است: «آنانکه خشم (خود) را فرو مینشانند و از (خطاهای) مردم گذشت میکنند.» در نهجالبلاغه به کرّات به مضرّات و خطرات خشم اشاره و به دوری از آن توصیه شده است. امام علی (علیه السلام) در توصیه به گذشت و دوری از خشم به مالک اشتر چنین مینویسد: «هرگز از گذشت کردن پشیمان مباش و به کیفر دادن شادمانی مکن، و به خشمی که میتوانی از آن دوری کنی شتاب مگیر.»
خشم آتشی است که وقتی شعلهور میشود اولین کسی که در شعلههای سوزان آن میسوزد خودِ شخصِ خشمگین است: «الغضب نار موقدهٔ من کظمه اطفاها و من اطلقه کان اول محترقبها: یعنی خشم آتش شعلهوری است؛ هر که خشم خود را فرو خورد، آن آتش را خاموش کند و هر که عنان خشم را رها سازد نخست خود به آتش آن سوزد.»۲۰ سعدی در کتاب گلستان سخنی با همین مضمون دارد که احتمالاً برداشتی از همین سخن نهجالبلاغه است: «آتش خشم ابتدا در خداوندِ خشم اوفتد پس آنگه زبانه به خصم برسد یا نرسد.»۲۱ لذتی که انسان به دنبال عفو و گذشت احساس میکند با آتشی که به هنگام خشم سراسر وجود او را فرا میگیرد قابل مقایسه نیست. انسان عاقل هرگز آن لذت دلانگیز را با این آتش جانسوز جایگزین نمیکند، یعنی عاقل گذشت میکند تا در آتش سوزانِ خشم نسوزد.
وقتی خشم در وجود انسان شعلهور میشود قدرت تشخیص عقل ضعیف میگردد و کارآئی آن به نسبت شدّت خشم از دست میرود. شدّت خشم گاهی ممکن است به جائی برسد که شخص خشمگین در اوج خشم قدرت عقل را از دست بدهد و به دیوانهای تبدیل شود که توان تشخیص درست از نادرست و حق از باطل را ندارد. اینجاست که ممکن است شخص خشمگین مرتکب کاری بشود که از هیچ آدم عاقل سر نمیزند و لذا از دیدگاه نهجالبلاغه، خشم نوعی دیوانگی شناخته شده است: «الحدّهٔ ضرب من الجنون، لأنّ صاحبها یندم، فان لم یندم فجنونه مستحکم: تندخویی نوعی دیوانگی است، چه، تندخو چون بیارامد پشیمان گردد و اگر پشیمان نشود دیوانگی او پای برجاست.»۲۲ پس وقتی آتش خشم زبانه میکشد بدن از حالت طبیعی خارج میشود و به تبع آن انسان توان طبیعی درک و تشخیص را از دست میدهد و عقل از کارکرد درست باز میماند. لذا برای حفظ سلامت عقل و روان، پرهیز از خشم مؤکداً توصیه شده است: «ایّاک والغضب فانّ اوّله جنون و آخره ندم:پرهیز باد تو را از غضب که آغازش سفاهت و آخرش ندامت است.»۲۳ ممدوح بودن حسنظنّ، حسن خلق و همهٔ محسنات و فضایل انسانی که سلامت عقل و روان انسان را تضمین میکنند، و نیز مذموم بودن سوءظنّ، سوء خلق و همهٔ سیئات و رذایل اخلاقی که بیماری عقل و روان، و ناپاکی دل و درون را به دنبال دارند بکرّات در نهجالبلاغه مورد تأکید قرار گرفتهاند.
●نتیجهگیری
در این مقاله سخنی چند از نهجالبلاغه با توجه به اصول علم روانشناسی بررسی شد. هرچند که با در نظرگرفتن حجم یک مقاله پژوهشهائی در محدودهٔ این سخنان به عمل آمد اما باید اعتراف کرد که خطابهها، موعظهها و سخنان حکمتآمیز نهجالبلاغه چنان پرمعنی و ژرفاند که نه مقالهها بلکه کتابهای پژوهشی بسیاری میتوان با استفاده از بیانات این کتاب در رشتههای مختلف علوم انسانی و دینی به رشتهٔ تحریر درآورد.
مهمترین نتایج این پژوهش را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
۱.از معانی و محتوای خطابهها، موعظهها و سخنان حکمتآمیز نهجالبلاغه چنین برمیآید که امام علی(علیه السلام) قوّتها و ضعفهای طبیعت انسان را میشناخته و از عوامل و محرکهای مؤثر در رفتار آدمی آگاهی داشته است.
۲.محور موضوعات اصلی در نهجالبلاغه، شناخت خدا، انسان، و جهان در چارچوب اصول و عقاید اسلامی است.
۳.خطابهها اغلب در مواردی ایراد شدهاند که نیاز به تهییج احساسات غیرت، شجاعت، عزّت، کرامت و غیره وجود داشته است.
۴.حکمتها معمولاً حقایقی را بیان میکنند که با قوانین کلی طبیعت این جهان، به ویژه با قوانین طبیعت انسان هماهنگی دارند و برپایهٔ عقل سلیم و علم و حکمت متعالیه استوارند، و لذا هرگز با گذشت زمان کهنه نمیشوند و از ارزش و اهمیت آنها کاسته نمیشود، بلکه هرچه علم و آگاهی بشر پیشرفتهتر شود درک وی از این سخنان بیشتر، عمیقتر و متعالیتر میگردد.
۵.موعظهها با عواطف و دل و روان آدمی سروکار دارند و چون از دل پاک و روح و روان سالم برمیخیزند لذا بر دل پاک و روح و روان سالم دلنشین و دلانگیزند. گاه در یک سخن کوتاه هم حکمت هست و هم موعظه، بدین معنی که بخشی از سخن حقیقتی را بیان میکند که بر اساس عقل و منطق و علم و حکمت استوار است و بخشی دیگر توصیهای را در بردارد که پیروی از آن به صلاح انسان است.
۶.در برخی از سخنان نهجالبلاغه میتوان اصولی را یافت که امروزه با عناوین جدید از اساسیترین و مهمترین مباحث علم روانشناسی هستند.
۷.نهجالبلاغه علاوه بر آنکه سخنانی را در زمینههای شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان میکند واقعیتهائی را نیز در مورد جامعهٔ مسلمین در صدر اسلام ابراز میدارد که برای مسلمانان به ویژه رهبران امّت اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است.
منابع و مأخذ
۱.سیری در نهجالبلاغه، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم،بیتا، صص ۵- ۱۹۳.
۲.اصول روانشناسی، نرمان ل.مان، ترجمهٔ محمود صناعی، نشر اندیشه، تهران، ۱۳۴۲، صص۹-۱۰۷.
۳.همان منبع، ص ۱۲۹.
۴.سیری در نهجالبلاغه، مرتضی مطهری، ص ۱۹۵.
۵. همان منبع، ص ۱۹۵.
۶.“ ترجمهٔ فارسی فرمان امام علی(علیه السلام) به مالکاشتر” در بررسی آثار ترجمه شدهٔ اسلامی(۱)، سالار منافی اناری، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۶۹، ص ۱۴۹.
۷.همان منبع، ص ۱۹۵.
۸.همان منبع، ص ۱۹۴.
۹.نهجالبلاغه، ترجمهٔ اسدالله مبشری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بخش دوم و سوم، تهران، بیتا، ص ۳۶۸.
۱۰.«ترجمهٔ فارسی فرمان امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر»، سالار منافی اناری، ص ۱۳۳.
۱۱. همان منبع، ص ۱۴۵.
۱۲.همان منبع، ص ۱۴۹.
۱۳.شکوفههای خرد یا سخنان علی (علیه السلام)، با ترجمهٔ فارسی و انگلیسی و رباعیات فارسی، ابوالقاسم حالت، انتشارات علی اکبر علمی، تهران، ۱۳۶۳، ص۳۴۰.
۱۴.همان منبع، ص ۵۳۲.
۱۵.همان منبع، ص ۳۶.
۱۶.همان منبع، ص ۳۸۴.
۱۷.بررسی ترجمهٔ انگلیسی متون ادبی و اسلامی (۲): گلستان، بوستان، نهجالبلاغه، تألیف سالار منافیاناری، چاپ سمت، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۴۵.
۱۸.همان منبع، ص ۱۹۴.
۱۹. ترجمهٔ فارسی فرمان امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر در بررسی آثار ترجمه شدهٔ اسلامی(۱)، سالار منافی اناری، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۶۹، صص ۷ – ۱۳۶.
۲۰.شکوفههای خرد یا سخنان علی(علیه السلام)، ابوالقاسم حالت، ۱۳۶۳، ص ۸۸.
۲۱.بررسی ترجمهٔ انگلیسی متون ادبی و اسلامی(۲)، انتشارات سمت، ۱۳۸۰، ص ۶۸.
۲۲.نهجالبلاغه، ترجمهٔ اسدالله مبشری، بخش دوم و سوم، صص ۵ – ۳۹۴.
۲۳.شکوفههای خرد یا سخنان علی (علیه السلام)، ابوالقاسم حالت، ۱۳۶۳، ص ۲۱۲.
دکتر سالار منافی اناری / دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی
منبع : دانشگاه امام صادق (ع)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست