شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

روایت دو قطعنامه دو رئیس جمهور


روایت دو قطعنامه دو رئیس جمهور
اخیراً بعضی از مسوولان دولت و حامیان شان برای دفاع از سیاست خارجی دولت کنونی به نقد سیاست خارجی دولت اصلاحات پرداخته و حرف های عجیب و غریبی مطرح می کنند و بدیهیات مربوط به سیاست خارجی، امنیت ملی و منافع ملی را هم زیر سوال می برند. نگران کننده ترین احتمال آن است که تصور کنیم واقعاً گویندگان و نویسندگان این مطالب به آنچه می گویند و می نویسند باور دارند. یعنی باور دارند که سیاست خارجی کنونی برای کشور مصونیت و امنیت و فرصت ایجاد کرده و سیاست خارجی گذشته باعث افزایش تهدید و کاهش عزت کشور بوده است. هرچند به احتمال قوی تر این مطالب خلاف واقع، برای مقاصد دیگری بیان می شود اما نمی توان احتمال اخیر را نیز نادیده گرفت و تصور کرد که تمامی نویسندگان یا گویندگان این مطالب در بیان باورهای خود صادق نیستند. با فرض صداقت حداقل بخشی از آنان در اظهارات شان، بنا دارم از چند زاویه ادعاهای مطرح شده در مورد نقش سیاست خارجی دولت اصلاحات و دولت کنونی را در تحدید و تشدید تهدیدات علیه امنیت ملی و منافع ملی ایران از منظر دو قطعنامه صادره در یک نهاد بین المللی در ارتباط با دو رئیس جمهور بررسی کنم.در تاریخ سازمان ملل متحد تنها دو قطعنامه وجود دارد که در ارتباط با نام دو رئیس جمهور ایران به ثبت رسیده و هر دو با اجماع رای اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شده است. قطعنامه اول مربوط به گفت وگوی تمدن ها است. در سال ۱۳۷۸ ( ۱۹۹۹ میلادی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد آقای خاتمی رئیس جمهور ایران را مبنی بر تعیین سال ۲۰۰۱ میلادی به عنوان سال گفت وگوی تمدن ها در جهان به اتفاق آرا به تصویب رساند. قطعنامه دوم مربوط به بحث هولوکاست است. در سال ۱۳۸۵ ( ۲۰۰۶ میلادی ) مجمع عمومی سازمان ملل متحد در واکنش به اظهارات رئیس جمهور ایران در مورد جعلی بودن داستان هولوکاست قطعنامه هولوکاست را علیه موضع رئیس جمهور ایران به تصویب رساند. تنها رای مخالف این قطعنامه که بعداً ابراز شد متعلق به ایران بود. هر دو قطعنامه خیلی مهمتر از قطعنامه های عادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد هستند و خیلی بیش از آنها بر تحولات جهان و ایران تاثیر گذاشته اند. این دو قطعنامه به همان اندازه که در تاریخ سازمان ملل متحد پدیده هایی بی نظیر هستند، در تاریخ سیاست خارجی ایران نیز بی نظیر و البته مهم و تعیین کننده هستند. این دو قطعنامه ضمن آنکه تاثیرات فوری و مستقیمی داشته اند اما بیش از آن سمبل و نماد دو سیاست خارجی هستند؛ دو سیاستی که تاثیر بسیار زیادی بر عزت، اقتدار، امنیت ملی و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در دو دهه اخیر گذاشته است.الف - قطعنامه گفت وگوی تمدن ها ارائه پیشنهاد گفت وگوی تمدن ها به مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۳۷۸ از سوی آقای خاتمی رئیس جمهور وقت ایران بازتاب بسیار زیادی در سطح جهان داشت. این قطعنامه بیشتر از یک متن سیاسی یا تبلیغاتی یا نظری بود. هرچند این پیشنهاد واکنشی نسبت به نظریه هانتینگتون نظریه پرداز راستگرای امریکایی تلقی شد. نظریه یی که از وقوع جنگ تمدن ها در آینده نه چندان دور در سطح جهان و به خصوص میان تمدن های اسلامی و غربی خبر می داد. اما به دلیل شرایط خاص رئیس جمهور ایران از یک سو و جامعه بین المللی از سوی دیگر، این پیشنهاد خیلی بیشتر از نظریه هانتینگتون مورد توجه واقع شد.
این پیشنهاد روایتی متفاوت از باورهای اسلامی و انقلاب اسلامی درباره روابط کشورها در سطح جهان ارائه می داد و نقض کننده روایت های متعارفی بود که طی سال های طولانی توسط دولت های مخالف اسلام و ایران در سطح جهان نهادینه شده بود. این پیشنهاد به روشنی مفاهیم ضمنی ذیل را در بر می گرفت؛
- ایران به دنبال گفت وگو با جهانیان است و مخالف سیاست انزوا طلبی و ماجراجویی مورد ادعای دیگران است یا آن را به کناری نهاده است.
- رئیس جمهور منتخب ملت ایران که حضورش موید دموکراسی در ایران است با ادبیاتی قابل درک برای غالب جامعه جهانی، خواهان رویه های سازگار با دموکراسی و صلح برای مدیریت جهان و کنترل بحران های بین المللی است.
- مواضع رئیس جمهور ایران که خود یک روحانی مسلمان شیعه است، نه تنها نسبتی با تروریسم و خشونت ندارد بلکه حاکی از آن است که این مفاهیم نسبتی با اسلام و جمهوری اسلامی ایران هم ندارد.
- مواضع رئیس جمهور ایران هیچ شباهتی با آنچه به خصوص امریکا و اسرائیل درباره اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی روایت می کنند ندارد و کاملاً مخالف این ادعاهاست.
- مواضع رئیس جمهور ایران حکایت از آن دارد که نه تنها ایران تهدیدی برای صلح نیست بلکه به دنبال راهکارهای مسالمت آمیز برای کنترل بحران ها در جهان است. پیشنهاد وی متکی به گفت وگوی میان جهانیان برای پیشگیری از بحران خونین و نقض صلح جهانی و البته حل بحران های جهانی از طریق مسالمت آمیز است.
- این پیشنهاد تا آن حد با ارزش های مشترک مردم جهان سازگار است که هیچ کس حتی مخالفان ایران هم قادر به نفی آن نیستند و هیچ نهادی در جهان که به نام صلح و حل صلح آمیز بحران ها در سطح جهان شکل گرفته باشد قادر نیست این موضع را نادیده بگیرد.
سیاست خارجی دولت اصلاحات مبتنی بر اعتمادسازی و تنش زدایی در سطح جهان که شعار دموکراسی در خانه و صلح در جهان را تبلیغ می کرد در سال ۱۳۷۸ در بحث گفت وگوی تمدن ها در سطح جهان متجلی شد. این سیاست و این قطعنامه به عنوان نمادی از آن پنج نتیجه بزرگ برای منافع ملی و امنیت ملی ایران داشت.
۱) اتهامات ساخته شده توسط دشمنان ایران در سطح جهان علیه جمهوری اسلامی ایران را به شدت سست کرد و راه را برای صدور قطعنامه های تند علیه ایران بست. هرچند طبق رویه سازمان های بین المللی این سیاست اثر خود را به صورت تدریجی نشان داده و در اوایل دهه ۱۳۸۰بیشترین نتایج خود را نشان داد اما از همان ابتدا زبان دولت های مخالف ایران را کوتاه کرد، تلاش های دشمنان افراطی ایران را ناکارآمد کرد و دشمنان ایران را در سازمان های بین المللی منزوی کرد.
۲) این سیاست به سرعت تهدیدات علیه ایران را خنثی کرد. اگر در اوایل سال ۱۳۷۶ بحث حمله به ایران در واکنش به ارتباط ادعایی ایران با عاملان انفجار «خبر» در عربستان سعودی بسیار جدی بود در سال ۱۳۷۸ چنین بحثی به یک طنز شبیه بود و هر انسان آگاهی یقین داشت که برخورد قهرآمیز با ایران مدافع گفت وگوی تمدن ها غیرممکن است. در چنین وضعیتی اسرائیل و امریکا بیش از هر زمانی در مواضع شان برای برخورد با ایران تنها، منزوی و کاملاً منفعل شدند. تهدیدات امنیتی ایران با سیاست گفت وگو به طور کامل خنثی شده بود.
۳) این سیاست به سرعت همراهی کشورهای میانه رو جهان را با امریکا و اسرائیل علیه ایران کاهش داد و عملاً باعث شکسته شدن تحریم های اقتصادی موثر دولت کلینتون علیه ایران آن هم توسط بهترین دوستان امریکا در اروپا و آسیا شد. این کشورها به این باور رسیده بودند که نه تنها خطری ایران را تهدید نمی کند بلکه دیر یا زود ایران سرزمین فرصت های اقتصادی خواهد شد و آنان ترجیح می دادند که با نادیده گرفتن مخالفت امریکا (که در شرایط جدید از نظر آنان غیرمنطقی به نظر می رسید)، در کسب این فرصت ها از کمپانی های امریکایی پیشی بگیرند. یعنی عملاً اجماعی که امریکا تلاش کرده بود در زمینه تحریم اقتصادی ایران شکل دهد با سیاست اعتماد سازی و گفت وگو خنثی شده بود و انعقاد قراردادهای مربوط به پروژه های پارس جنوبی در آن زمان و اجرای بزرگ ترین پروژه های اقتصادی ایران در این منطقه از سال استقرار دولت اصلاحات تا دو سال قبل، مظهر و نماد این موفقیت بود. ایران با سیاست اعتمادسازی و گفت وگو بزرگ ترین پیروزی را در مقابل سیاست های تحریم امریکا به دست آورده بود.
۴) این سیاست به تبع تغییر چهره ایران در جهان برای دوستان ایران نیز فرصت ایجاد کرد و فشار به آنان را کاهش داد. حتی رادیکال ترین دوستان ایران مانند حزب الله لبنان نیز فرصت پیدا کردند که جایگاه خود را تقویت کرده و در این فضا بهتر از هر زمانی از خود دفاع کنند و واقعیات مربوط به خود و دشمنان شان را ابراز کنند.
۵) این سیاست بخش های مهمی از سیاست های کلاسیک دشمنان ایران در خاورمیانه را نیز خنثی کرد. دولت اسرائیل همواره راه را برای برقراری هر نوع صلح ممکن و تحقق فرصت های حتی کم بها برای ملت فلسطین می بست و گناه عدم تحقق صلح را به گردن ایران می انداخت. این پدیده در دوره سیاست اعتماد سازی خنثی شد و اسرائیل بیش از هر زمانی برای تغییر سیاست های جنگ طلبانه اش تحت فشار قرار گرفت. سیاست متعارف دیگر دشمنان ایران ترویج ادعای تروریست بودن همه دوستان ایران و شیعیان در جهان بود. این ادعا ها زندگی عادی را نیز برای اقلیت های شیعه در بسیاری از کشورهای جهان بسیار دشوار کرده بود. سیاست اعتمادسازی و گفت وگو باعث شده که این ترفندها به طور کامل کنار گذاشته شود.
۶) سیاست اعتماد سازی و تنش زدایی، تدریجاً نقش محوری ایران به عنوان بزرگ ترین قدرت منطقه یی برای برقراری صلح و امنیت در منطقه را پذیرفتنی کرد و باعث شد که با سقوط دولت های شرور در منطقه موقعیت ایران به بالاترین سطح خود در تاریخ معاصر ایران ارتقا یابد.
موضوع هولوکاست از موضوعات قابل مناقشه یی است که در تمامی ۶۰ سال گذشته در سطح جهان و در منطقه مورد بحث و گفت وگو و تردید بوده است. هرچند تردیدی درباره جنایات نازی ها از جمله علیه یهودیان نبوده اما ابعاد ادعایی صهیونیست ها از پدیده تاریخی هولوکاست و نسبت میان نازی ها و صهیونیست های افراطی همواره مورد مناقشه بوده است. جا انداختن روایت صهیونیست ها از هولوکاست و استفاده تبلیغاتی از این پدیده برای مظلوم نمایی و توجیه مهاجرت دادن یهودیان به سمت اسرائیل و ظلم به مسلمانان فلسطین، استراتژی صهیونیست ها بوده است و آنان از همه ابزار ممکن، از هنر گرفته تا سیاست و از تحریک عواطف گرفته تا تکیه به ارزش های جهانی مثل حقوق بشر، برای این استراتژی استفاده می کردند اما در عین حال این استراتژی چندان موفق نبود و مخالفان این ادعا نیز به متفاوت بودن واقعیت های تاریخ تاکید داشتند. وقتی اسپیلبرگ در سال ۱۹۹۳ فیلم فهرست شیندلر را ساخت که قصه آن تجسمی از روایت صهیونیستی هولوکاست بود، واکنش اکثر مسلمانان به خصوص مردم خاورمیانه و حتی برخی غیرمسلمان ها را برانگیخت که با توجه به اختلاف نظر بر سر ماهیت و ابعاد موضوع هولوکاست امری طبیعی به نظر می رسید. در سال ۱۳۸۵ رئیس جمهور ایران در یک ابتکار سیاسی و ظاهراً برای تغییر صحنه درگیری سیاسی با کشورهای موثر جهان، بحث جعلی بودن قصه هولوکاست را مطرح کرد. ظاهراً طراحان این سیاست بر این نظر بودند که استراتژی تغییر صحنه کشمکش می تواند اولاً فشار به ایران بر سر مساله هسته یی را کاهش دهد. ثانیاً به ایران امکان دهد که خود صحنه کشمکش را انتخاب کند و لذا به سراغ صحنه یی برود که ظاهراً رقیب در آن صحنه آسیب پذیر است و ثالثاً ایران نشان دهد که قصد ندارد کوتاه بیاید و اگر تحت فشار قرار گیرد مسائل زیادی برای مطرح کردن دارد. این استراتژی به طور طبیعی به خواسته اول طراحان آن جواب داد و برای مدتی بحث هسته یی تحت الشعاع بحث رئیس جمهور درباره هولوکاست و اسرائیل قرار گرفت اما عملاً اگر به اندازه آنچه در بالا اشاره شد واقعاً در این مورد فکر هم شده باشد، باید گفت که این استراتژی و انتخاب سوژه آن، با خطاهای بسیار بزرگی در محاسبات همراه بود و خسارات جبران ناپذیری در پی داشت. نتایج فوری عمده کردن بحث هولوکاست و اسرائیل به شرح ذیل بود؛
- اظهارات رئیس جمهور ایران درباره هولوکاست با واکنش طبیعی و جدی جامعه رنج کشیده و آسیب دیده اروپا از جنایات نازی ها در جنگ جهانی دوم که تمایز ویژه یی میان دیگر جنایات نازی ها و پدیده هولوکاست قائل نبود مواجه شد. ابعاد این واکنش در اروپا آنقدر گسترده شد که حتی برای اولین بار پس از نیم قرن به برگزاری تظاهرات در حمایت از اسرائیل منجر شد.
- در اروپا وحشت از شکل گیری مجدد جریان های پوپولیست راست افراطی که مصداق آن در میان دو جنگ جهانی قرن پیشین در لباس نازیسم و فاشیسم از درون جامعه دموکراتیک آنان سر برآورد بسیار بالاست. هر بحثی که عمق و ابعاد جنایات ناشی از این طرز تفکر را کم رنگ کند با واکنش افکار عمومی و البته نخبگان مواجه می شود و آنان آن را گرایش ضمنی به ظهور مجدد فاشیسم تلقی می کنند. چیزی که در واکنش به رئیس جمهور ایران در نفی هولوکاست شکل گرفت.
-فرافکنی در سیاست خارجی ایران از بحث هسته یی به بحث هولوکاست و استفاده ابزاری از این بحث حساس برای کاهش مشکل سیاست خارجی ایران، به صهیونیست ها امکان داد که بحث هولوکاست را در ارتباط هسته یی ایران در سطح جهان به پیش برند و آن را خوب جا بیندازند.
-مخالفان ایران که مدعی تلاش ایران به دستیابی به سلاح هسته یی بودند و تاکید داشتند که ایران در پی ساخت سلاح هسته یی برای شلیک آن به سوی اسرائیل است، از بحث هولوکاست و ضرورت حذف اسرائیل توسط رئیس جمهور بیشترین بهره برداری را کردند و توانستند این قصه باورنکردنی درباره مقاصد ایران را در سطح جهان باورکردنی تر از قبل کنند.
- بحث هولوکاست کمک بزرگی به مخالفان ایران در اروپا کرد و باعث شد که فضای امنیتی مورد نیاز امریکا برای ایجاد اجماع علیه ایران شکل بگیرد و دولت های اروپایی نسبت به همراهی با امریکا علیه ایران بیش از هر زمانی انعطاف به خرج دهند. قطعنامه الحاقی ۲۶ ژانویه ۲۰۰۷ میلادی که با اجماع در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد نتیجه این سیاست افراطی است. این قطعنامه که بزرگ ترین پیروزی صهیونیست ها در تاریخ مجمع عمومی سازمان ملل متحد محسوب می شود، شامل نکات ذیل است؛
- این قطعنامه هرگونه مخالفت با اعتبار تاریخی هولوکاست را به شدت نفی و محکوم می کند و تصریح می کند که هیچ کس در جهان حق ندارد این واقعه فجیع تاریخی را نفی کند.
- این قطعنامه برای اولین بار بعد از بیش از نیم قرن تلاش صهیونیست ها هولوکاست را به رسمیت شناخته و آن را به یک حقیقت غیرقابل انکار و مورد تایید جامعه جهانی بدل می کند.
- در این قطعنامه از هولوکاست به عنوان یکی از بزرگ ترین فجایع اخلاقی تاریخ بشر یاد شده و تاکید شده که مخالفت شدید با نفی این جنایت تاریخی برای اطمینان نسبت به عدم تکرار آن در آینده است.
- براساس این قطعنامه برای همیشه، روز ۲۷ ژانویه هر سال در سطح جهان به عنوان روز جهانی یادبود قربانیان هولوکاست تعیین شده است.
- در این قطعنامه اظهارات رئیس جمهور ایران درباره ضرورت حذف اسرائیل از نقشه و اجلاس هولوکاست در تهران به شدت محکوم شده است. همچنین در کنار نام ایران به قطعنامه صادره توسط شورای امنیت علیه فعالیت های هسته یی اش اشاره شده است.
متن این قطعنامه آنچنان از زوایای مختلف مناقشه بر سر هولوکاست را بسته و آنچنان به این پدیده جنبه ارزشی داده و آن را مسلم تلقی کرده است که به نظر می رسد هیچ آرزویی نزد صهیونیست ها در مورد هولوکاست باقی نمانده که با این قطعنامه محقق نشده باشد. باید توجه داشت که مردم فلسطین همواره از حمایت بیشتری در میان اعضای سازمان ملل متحد برخوردار بوده اند و به همین دلیل برخلاف قطعنامه های شورای امنیت که با اعمال نظر قدرت های مدافع اسرائیل، معمولاً به نفع اسرائیلی ها صادر شده، قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیشتر به مصالح فلسطینی ها توجه داشته است. به همین دلیل می توان اجماع ایجاد شده در مورد قطعنامه هولوکاست از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد را بزرگ ترین پیروزی صهیونیست ها در این مجمع دانست.
حتی اگر تصور کنیم که طرح بحث هولوکاست از سوی رئیس جمهور ایران مصرف دیگری نداشته و برای حمایت از حقوق مردم فلسطین بوده است صدور قطعنامه هولوکاست نشان می دهد که حتی در این زمینه نیز سیاست های دولت موفق نبوده و اقداماتش به فلسطینی ها کمکی نکرده است.
به طور خلاصه سیاست خارجی دولت کنونی که قطعنامه هولوکاست یک نتیجه نمادین آن است تقریباً همه تحولات کنترل کننده تهدیدات علیه امنیت ملی و منافع ملی ایران را که با روی کار آمدن دولت خاتمی خاتمه یافت دوباره به صحنه آورده است و ایران بار دیگر در معرض شرایطی مانند ده سال قبل یا شدیدتر از آن قرار گرفته است. این سیاست خارجی با اقداماتی مشابه آنچه به قطعنامه هولوکاست منجر شد نتایج زیر را برای منافع ملی و امنیت ملی ایران در پی داشته است؛
۱) این سیاست به شکل گیری اجماع جهانی علیه ایران کمک می کند. دست دوستان ایران را در مخالفت با قطعنامه ها و تصمیمات علیه ایران بیشتر از قبل بسته است و کشورهای میانه رو جهان را که معمولاً به دنبال بهانه یی هستند تا زیر بار فشارهای امریکا نروند، برای مخالف با افراط گرایی های امریکا علیه ایران بسیار محدود کرده است.
۲) با بهره برداری مخالفان ایران در پی این تحول، تهدیدکننده بودن ایران به عنوان یک اصل در سطح جهان باورکردنی تر از قبل شده است. با استفاده از تندروی های دولت در مباحث مختلف از جمله بحث اسرائیل و هولوکاست مخالفان تندرو ایران بهانه های معنی داری برای اثبات ادعاهای خود در مورد مقاصد نظامی ایران پیدا کرده و حداکثر استفاده را از آن برده اند.
۳) به دلیل تهدیدکننده شدن چهره ایران در اثر سیاست خارجی کنونی، اعتماد به ایران بار دیگر در سطح جهان کاهش یافته است. این مساله در مورد کشورهای کوچک منطقه که از چهره جدید ایران هراسان شده اند به همکاری بیشتر آنان با دشمنان ایران منجر می شود و در مورد کشورهای بزرگ و موثر جهان به اعمال فشارهای اقتصادی و غیر اقتصادی مشترک و هماهنگ آنان منجر می شود. (در این مورد بیشتر خواهم نوشت.)
۴) با سیاست خارجی دولت کنونی بار دیگر نقش ایران به عنوان نیروی محوری برقراری امنیت در منطقه مورد تردید قرار گرفت.
۵) با اعمال سیاست خارجی امروز ایران که نتیجه سمبلیک آن قطعنامه هولوکاست است، تهدیدات علیه امنیت ملی ایران افزایش یافته و پس از ده سال بار دیگر بحث احتمال اقدامات خشن علیه ایران به طور جدی در افکار عمومی جهان مطرح شده است.
۶) به دلیل اعمال سیاست خارجی کنونی کشور منافع ملی ایران به شدت لطمه دیده است. نه تنها توسعه زیربنایی ایران در بسیاری از حوزه ها متوقف شده بلکه انتظار می رود که با تشدید تحریم ها ایرانیان از فرصت های کنونی خود در زمینه توسعه و رفاه نیز محروم شوند. ( در این باره بیشتر خواهم نوشت. )
۷) نتایجی مانند قطعنامه هولوکاست، به خوبی نشان می دهد که سیاست خارجی کنونی جمهوری اسلامی ایران حتی با منافع دوستان ایران در سطح جهان نیز سازگار نبوده و نیست.
محسن امین زاده ـ معاون وزارت امور خارجه دولت اصلاحات و عضو هیات علمی دانشگاه
منبع : روزنامه اعتماد