پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


صفویه; آخرین حضور در مرکز اقتصاد جهانی


صفویه; آخرین حضور در مرکز اقتصاد جهانی
در گفتار حاضر روایت او از وضع اقتصادی ایران در دورهء صفویه ۱۵۰۱۱۱۷۲۲۲م) را مرور می‌كنیم.
● بخش‌های تولیدی
پژوهشگران جمعیت ایران در سدهء هفدهم هجری یعنی اوج قدرت صفویه را بین شش تا ۱۰ میلیون نفر برآورد كرده‌اند كه فوران عدد میانهء هشت میلیون را برگزیده است. این عده در سه بخش به هم مرتبط اقتصادی، یعنی قبایل شبانكاره، دهقانان و روستاییان و پیشه‌وران شهری جای می‌گرفتند. در واقع از سال ۱۰۰۰ میلادی به بعد صورت‌بندی اجتماعی ایران شاهد همزیستی و كشمكش متناوب دوگونهء اقتصاد سیاسی بود; یكی اقتصاد روستاییان و شهریان یكجانشین و دیگری اقتصاد شبانكارگان بیابان‌گرد ترك و مهاجرت مداوم آن‌ها از آسیای میانه به ایران.
در سدهء هفدهم، شبانكاره‌ها ۳۵ تا ۴۰ درصد جمعیت ایران را شامل می‌شدند و در یك نظام اقتصاد طبیعی به تامین نیازهای اساسی از طریق چراندن رمه، اشتغال به صنایع‌دستی و در موارد محدودی كشاورزی می‌پرداختند. قبایل شبانكاره در ارتباط با قشربندی داخلی و تخصیص مازاد به یك ساختار سلسله‌مراتبی متكی بودند. روسای قبیله با تعداد بسیار اندكشان جزو بزرگ‌ترین حشم‌داران بودند و بخش عمدهء كارگران وابسته در قاعدهء هرم جامعه را اجیر می‌كردند. بنابراین اخذ مازاد تولید توسط روسای قبیله و نیز دولت، سطح زندگی شبانكاره‌ها را در حد بخور و نمیر نگاه می‌داشت.
بخش بعدی اقتصادی، بخش دهقانی بود كه ۴۵ تا ۵۵ درصد جمعیت كشور را به خود اختصاص می‌داد. وجه عمدهء تولید در این بخش كشاورزی بود كه در چهار نوع زمین به انجام می‌رسید: زمین‌های متعلق به شاه، زمین‌های دولتی، زمین‌های وقفی و املاك خصوصی. شاه بزرگ‌ترین زمیندار كشور بود و زمین‌های دولتی نیز بزرگ‌ترین بخش قلمرو صفویه را شكل می‌دادند. همچنین بسیاری از ملاكان و از جمله شاه، زمین‌های خود را وقف می‌كردند تا مالیات ندهند و مشمول قوانین ارث قرار نگیرند یا مصادره نشوند. در این صورت خویشان و نزدیكان خود را متولی موقوفه قرار می‌دادند.
اغلب زمین‌ها با هر نوع مالكیتی بر مبنای تقسیم محصول به دهقانان اجاره داده می‌شدند و در این میان سود عمده نصیب شاه، دولت و ملاكان بزرگ می‌شد. بنابراین هرچند كه برخی ناظران اروپایی آن دوره، زندگی دهقانان ایرانی را نسبت به دهقانان اروپایی خوب توصیف كرده‌اند، اما در مجموع سطح زندگی آن‌ها همچون شبانكاره‌ها در حد بخور و نمیر بود و البته رونق اقتصادی در سدهء هفدهم و دورهء شاه عباس اول۱۶۲۹۹- ۱۵۸۸م)موجب بهبودی نسبی وضع دهقانان شد.
جمعیت شهرنشین به عنوان سومین بخش اقتصادی، دست‌كم ۱۵درصد جمعیت كشور را شامل می‌شد. محور اولیه و عمدهء اقتصاد شهری، اصناف بودند كه به اموری مانند فلزكاری، بافندگی، ساختن ظروف، خانه‌سازی، حمل و نقل و... اشتغال داشتند. بافندگی محور صنایع دورهء صفویه را شكل می‌داد و مهم‌ترین كالایی كه در كشور تولید می‌شد، پارچه بود; به گونه‌ای كه حتی شاه در تولید و فروش بسیاری از فرآورده‌های پارچه‌ای سهم داشت. سایر صنایع عمده عبارت بودند از چینی و كاشی، جنگ‌افزارهای مرغوب، چرم، مینا، جواهر، رنگ، كاغذ و صابون.
در كنار اصناف، دومین بخش اقتصاد شهری، فعالیت‌های تولیدی در كارگاه‌های سلطنتی بود كه بودجهء سالانهء آن‌ها را ۱۰۰هزار تومان برآورد كرده‌اند. پیشه‌وران و هنرمندان كارگاه‌های سلطنتی كه به پارچه‌بافی، قالی‌بافی و چینی‌سازی مشغول بودند، دستمزد بالایی دریافت می‌كردند و شاه با به كارگیری آن‌ها بزرگ‌ترین كارفرمای كشور به حساب می‌آمد.
● تجارت خارجی
در سدهء هفدهم، ابریشم خام كالای كلیدی صادراتی بود و بعد از آن با فاصلهء زیادی به ترتیب پارچه‌های حریر، قالی، پشم، سنگ‌های قیمتی مثل فیروزه، خشكبار و تنباكو قرار می‌گرفت، اما از دید جهانی، ابریشم تنها كالایی بود كه با الگوی تجارت بین‌المللی همخوانی داشت، دو عنصر اساسی دیگر تجارت جهانی، ادویهء خاور دور و طلای شمش قارهء آمریكا بود كه هر سه تا حدودی در ایران به هم می‌رسیدند و در واقع هیچ كشوری در آسیا و اروپا نبود كه بازرگانانش را به اصفهان نفرستد.
با این حال، یك محدودیت اساسی در تجارت خارجی ایران وجود داشت. انقلابی كه پس از سال ۱۵۰۰ م. در كشتیرانی مسافت‌های خیلی دور پدید آمد، به آن معنا بود كه سهم بیش‌تر سود به آن طرف تجاری تعلق می‌گیرد كه كالا را به بازار نهایی می‌رساند و این طرف به جای آن كه شاه ایران باشد، شركای تجاری اروپایی بودند. به این ترتیب یك شكاف تكنولوژی پدید آمد كه با الگوی جدید تجارتی روز به روز عمیق‌تر می‌شد و این روند دو قرن به طول انجامید تا ایران را به تدریج از دایرهء اصلی تجارت جهانی خارج كرد.
پولی كه در موازنهء مثبت‌تر از بازرگانی ایران از طریق صدور ابریشم به دست می‌آمد، برای خرید ادویه، تریاك و پارچه‌های نخی به شرق می‌رفت و عمده‌ترین مراكزی كه پول نقد ایران را جذب می‌كردند، هند و هلند (به خاطر فعالیت كمپانی هلند شرقی) بودند. به این ترتیب ایران به كاروانسرایی می‌مانست كه از یك درش سكهء عثمانی وارد می‌شد و از در دیگری همان سكه به هندوستان می‌رسید. از این رو ثروت ایران مانند رطوبت آب بود كه در حین عبور از مسیرهای بستر رود، مناطق بستر را سیراب می‌كرد، اما چیزی در خود كشور نمی‌ماند.
از طرف دیگر ضعف‌های تجارت خارجی ایران در عصر صفویه، در حوزهء تجارت جهانی این بود كه گرچه ایران نقش پیرامونی آسیایی نداشت، اما هستهء كلاسیك اروپایی نیز نبود و در تجارت ابریشم به‌عنوان مهم‌ترین كالای صادراتی، سود كلان به جیب شركت‌های اروپایی در دو مرحله می‌رفت.
یك مرحله وقتی كه ابریشم ایران را در بازارهای اروپایی می‌فروختند مرحلهء دیگر هنگامی كه ادویهء آسیا را در بازار ایران عرضه می‌كردند. به گفتهء فوران، از دیدار اروپاییان ایران عمدتا یك مدار كوتاه در تجارت بود.
با همهء این محدودیت‌ها، در ابتدای سدهء هفدهم، صورت‌بندی اجتماعی ایران به‌عنوان یك امپراتوری جهانی در «عرصهء نظام جهانی سرمایه‌داری» مطرح بود و مثل هر امپراتوری جهانی غیراروپایی، می‌توانست اروپا را بخشی از عرصهء تجارت خارجی خویش تلقی كند. یعنی هم اقتصاد ایران و هم اقتصاد اروپا با همهء مراودات در این زمان نسبتا خود بسنده بودند و هنگامی كه به كالاهای طرف دیگر نیاز داشتند، در مقام یك قدرت برابر به تامین و تهیهء آن اقدام می‌كردند.
این آخرین موقعیت برابر ایران با هستهء نظام تجارت جهانی بود واز آن پس با ضعف و سپس سقوط صفویه، ایران از متن اقتصاد جهانی به سوی حاشیه رانده شد.
● جمع‌بندی
در جمع‌بندی كلی وضعیت اقتصاد ایران در دورهء صفویه، جان فوران خاطرنشان می‌كند كه صورت‌بندی اجتماعی كلی ایران، دربست فئودالی یا وجه تولید آسیایی نبوده، بلكه آمیزهء سه رگه از شیوهء به هم مرتبط تولید شبكانكارگی چادرنشینی بخش قبیله‌ای; نظام سهم‌بری دهقانی در كشاورزی و شیوهء تولید خرده كالایی دولتی و بخش خصوصی در اقتصاد بوده است.
حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه سرمایه