پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

«فرهنگ» منشا» انقلاب و مظلوم برنامه ها!


«فرهنگ» منشا» انقلاب و مظلوم برنامه ها!
انقلاب اسلامی وارد سی امین سال تولد خویش شده است و جشن سی امین سال را پرطمطراق پشت سر گذاشته است اماپرسش این است که آیا بعد از گذشت سی سال از انقلاب شعار ما و اهدافی که مبنای شکل گیری انقلاب بودند تحقق یافته اند یا دست کم در دسترس قرار گرفته اند و دیگر اینکه آیا اساسا سی سال زمان کافی برای دستیابی به اهداف و شعائر انقلاب بوده است یا خیر؟
نگارنده در اینجا قصد ندارد به شعائر"استقلال"،"آزادی" یا "جمهوری اسلامی" بپردازد بلکه مقوله ای مورد نظر است که اگر از شعائر ذکر شده مهمتر نباشد کم اهمیت تر نیست و آن موضوع انقلاب فرهنگی می باشد که از اهداف اصلی انقلابیون بوده است و اگر با کمی تسامح تحلیل کنیم شاید بتوان گفت که همانطور که انقلاب مشروطه عموما ریشه های سیاسی داشت انقلاب اسلامی ریشه های فرهنگی داشته است یعنی تحول خواهی در حوزه فرهنگ از خواسته های اولیه انقلابیون بوده است (اعم از مسایل دینی و...) اما آیا با گذشت سی سال تحولات مورد نظر آنان به وقوع پیوسته است؟ آیا اساسا انقلابیون دکترین مشخص در حوزه فرهنگ داشته اند؟ آیا در دکترینشان مراتبی وجود داشته است؟ آیا برای دست یابی به دکترین خود استراتژی مشخص داشته اند؟ آیا در استراتژی فرضی آنان، شرایط دوران گذار جامعه ایرانی لحاظ شده بود؟ اینها و البته دهها پرسش دیگر معلول این است که چرا بعد از ۳۰سال فرهنگ جامعه ایرانی پویایی چندانی نداشته است شاید گفته شود سی سال زمان کافی برای قضاوت در حوزه فرهنگ نمی باشد اما اگر واقع بینانه به جهان و سرعت تغییرات فرهنگی در آن بنگریم درمی یابیم که با وجود ماهواره و فضای مجازی مبادلات فرهنگی روزبه روز ساعت به ساعت گاهی سریعتر از آن اتفاق می افتد والبته نگاهی گذرا به کشورهای در حال توسعه روشن می سازد که چگونه این مبادلات زمینه تغییرات و گاهی تحولات فرهنگی پر شتاب را فراهم می سازد (اعم از مثبت و منفی) و فرهنگ وارداتی در اندک زمان ممکن مورد پذیرش جامعه قرار گرفته و نهادینه می شود و مهمتر اینکه خواسته یا ناخواسته ما نیز در معرض این تبادلات و متعاقب آن، تغییرات و تحولات قرار داریم لذا به نظر می رسد سی سال زمان کافی و وافی برای به ثمر رساندن و نهادینه کردن دکترین فرهنگی انقلابیون بوده است اما چرایی این عدم توفیق در چند حوزه قابل کالبد شکافی است که اتفاقا فقدان دکترین دقیق و روشن در مرحله ابتدایی قابل بررسی است و متعاقب آن فقدان استراتژی و قوانین مشخص،وجود نهادهای موازی و البته گاهی متناقض از علل بارز عدم تحقق چشم انداز فرهنگی و شعائر فرهنگی انقلابیون است که می تواند مورد نقد و بررسی قرار گیرد و البته بررسی هر پدیده به دلیل گستردگی مستقلا می تواند موضوع یک کتاب در حوزه چالشهای فرهنگی انقلاب باشد اما نگارنده جهت تبیین مساله صرفا به یاد آوری چند نکته اکتفا می کند :
۱) ظاهرا نظریه پردازان فرهنگی اولا هیجانات متاثر از انقلاب و ثانیا اقتضائات دوران گذار جامعه ایرانی از سنت به مدرنیسم را در ارایه دکترین خود لحاظ نکرده بودند چرا که هر چه از انقلاب فاصله بیشتر می شود دستیابی به شعار انقلاب مشکل تر و مهمتر شکاف بین نسلها و اهداف فرهنگی انقلاب برای آنها غیر ملموس تر می گردد.
۲) استراتژی روشنی برای دستیابی به همان دکترین اگر چه نامشخص وجود نداشته است و اگر هم است مبتنی بر تئوریهای نهادینه سازی فرهنگ نبوده است و نبود استراتژی مشخص در رفتار متفاوت و گاهی متناقض نهادهای مختلف متولی فرهنگ در زمانهای واحد و یا دوره های زمانی متفاوت به سادگی قابل مشاهده است.
۳) قوانین حوزه فرهنگ در جایی که مربوط به استراتژی فرهنگی می شوند اعم از مصوبات پارلمان تا آیین نامه ها، بخشنامه های دولتی اغلب آمرانه، نامتعارف و فاقد ضمانت اجرا هستند و در مواردی که ضمانت اجرا پیش بینی شده است این اهرمهای غیر فرهنگی هستند که ضامن اعمال قوانین فرهنگی اند.
۴) وجود نهادهای موازی و بعضا غیرمرتبط از دیگر دلایل آشفتگی فرهنگی و عدم دست یابی به اهداف فرهنگی انقلاب است چرا که متولیان فرهنگ متعدد و متعاقب آن فرافکنی ها متعددتر می باشد و مهمتر این است که از همان ابتدا برخی متولیان اصلی فرهنگ خواسته یا ناخواسته راه انداز نهادهای غیرفرهنگی شدند.
۵) شکاف فرهنگ رسمی و غیر رسمی از دیگر چالشهای جدی سی سال گذشته بوده است زیرا اگر نگوییم نظریه پرداران فرهنگی انقلاب قطعا نهادهای فرهنگی انقلاب هنوز بدنبال رسمیت بخشیدن به همان دکترین سی سال گذشته خود هستند و علی رغم تحولات پر شتاب جهانی که نه در محتوا و نه در شکل نهادینه سازی فرهنگ درصدد دستیابی به شیوه های نوین نمی باشند لذا فرهنگ رسمی بر خلاف فشارهای متولیان غیرفرهنگی هر روز کم فروغتر شده و فرهنگ غیررسمی به سبب همین آشفتگی ها قدرتمند تر و آشکارتر شده است و نهایتا شکافاها و چالشها در فرهنگ لحظه به لحظه گسترش می یابد
۶) سیاست ورزی در حوزه فرهنگ و شخصی سازی آن از دیگر علل این آشفته بازار فرهنگی است همانطور که اشاره شد به دلیل فقدان دکترین استراتژی و قوانین مشخص در حوزه فرهنگ دخالت دولتها و اعمال سلیقه های شخصی به بالاترین میزان ممکن می رسد که نتیجه آن تغییر و گاهی تحول فرهنگ رسمی کشور از دوره ای به دوره دیگر است و این در حالیست که فرهنگ غیر رسمی مسیر طبیعی خود را طی می کند ومهمتر اینکه خاستگاه این تحول، نگرشهای سیاسی دولتها بوده است نه دغدغه های فرهنگی شان.
۷) اما نکته پایانی که بسیار حائز اهمیت است توجه به پویایی فرهنگ عمومی ایران و ایرانی از منظر تاریخی است که اساس فرهنگ عمومی ایران زمین منعطف و باز است نه غیرمنطعف. زیرا پیشینه تاریخی صد هزار ساله این ملت حکایت ازآن دارد که همیشه در جذب پارامترهای مثبت دیگر ملتها موفق بوده است و با توجه به اینکه بارها مورد هجوم سراسری و خانمان سوز کشورها و اقوام مختلف قرار گرفته است نه تنها اصالت فرهنگ خود از زبان و پوشش و.... را از دست نداده است بلکه نقاط قوت فرهنگهای مهاجم اگر چه وحشی بوده اند (مغولان ) را به وام گرفته است و در فرهنگ خود حل کرده است.
پس به نظر می رسد شکاف دو فرهنگ رسمی و غیر رسمی، نهادینه نشدن فرهنگ رسمی، آشفته بازار فرهنگی و مهمتر دور شدن هر چه بیشتر از شعائر فرهنگی انقلاب را اگر یامسامحه بگوییم درکمبود دکترین فرهنگی انقلابیون ایرانی طی سی سال گذشته باید سراغ گرفت موضوع، زمانی به پیچ و گره تازه ای می رسد که وقتی همین امروز از همین انقلابیون می پرسیم که منشا انقلاب ۵۷ چه بوده است پاسخ می شنویم که "فرهنگی"!
نویسنده : حبیب الله خراسانی
کارشناس ارشد رسانه
روابط عمومی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه