شنبه, ۱۴ مهر, ۱۴۰۳ / 5 October, 2024
مجله ویستا

آخرین نجات‌بخش/وحید هاشمیان: از صفر تا بیست


هنگامی که در ابتدای نیمهٔ دوم گوئررو را به‌جای پیزارو به میدان می‌فرستاد شاید فکر آن را هم نمی‌کرد بوخوم انتهاء جدولی با نتیجهٔ یک بر صفر از بایرن جلو بیفتد. بازی بد هافبک‌هایش او را مجبور کرده مهمت شول را هم به زمین بفرستد تا شاید نظمی به هافبک‌های تیم خود بدهد. چند دقیقه از اضافه شدن مهمت شول هم می‌گذرد ولی تیم هنوز نتیجه‌ای دلخواه نگرفته است. کارگردان تلویزیون آلمان به خودش جرأت می‌دهد تا زودتر از ماگات برای برگهٔ تعویض سوم تصمیم بگیرد و تعویضی سوم را نشان دهد؛ او در پشت دروازهٔ اولیور کان نگاهش را به دروازهٔ بوخوم دوخته و در حال انجام حرکات کششی بالاتنه است.
تنها چند لحظه بعد از این زوم یک‌نفره، ورق‌ها برمی‌گردد و گوئررو گل تساوی را می‌زند. اما بایرن باز هم باید حمله کند و به تیم انتهاء جدولی بوخوم گل بزند. ماگات خوب می‌داند نتیجهٔ تساوی هیچ‌کس را راضی نمی‌کند؛ گوئررو ۴ دقیقه بعد اختلاف را به عدد ۱ می‌رساند. چند لحظه بعد دفاع بوخوم دروازهٔ خودی را زودتر از گوئررو برای بار سوم باز می‌کند تا خیال همه راحت شود ...
... لحظاتی پس از پایان بازی است و بازیکنان بایرن از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجند، آنها با طوفانی ۱۵دقیقه‌ای، بازی بد خود را به فراموشی سپرده‌اند. نیمکت‌نشینان نیز از این برد شیرین سر از پا نمی‌شناسند و به بازیکنان درون زمین اضافه می‌شوند؛ اما در چهرهٔ یک نفر آثاری از شادمانی دیده نمی‌شود: او با گرمکن سیاهرنگ بایرن و با چهره‌ای درهم و مغموم از روی نیمکت بلند می‌شود و بی‌سروصدا و به آرامی راه رختکن را در پیش می‌گیرد. او، همان بازیکنی است که کارگردان تلویزیونی او را آخرین نجات‌بخش بایرن می‌دانست: شمارهٔ ۹، وحید هاشمیان ...
شاید چند ثانیه
برای وحید در لباس بایرن، فاصلهٔ زیادی میان خوش‌شانسی و بدشانس وجود نداشت، شاید چند ثانیه یا چند سانتی‌متر، به همین کوتاهی، نزدیکی و سادگی ...
وحید که مدت‌ها سعی کرده بود تا به طرفداران خود ثابت کند هنوز هم می‌تواند به ترکیب اصلی راه پیدا کند هیچ‌وقت نتوانست یکی از ۱۱ مرد اصلی بایرن ۵-۲۰۰۴ باشد. ماگات هیچ‌وقت به وحید هاشمیان اعتماد نکرد تا وی تنهائی‌های خود را با نیمکت ذخیره‌ها تقسیم کند.
... ”وحید جان، وقتی که تو روی نیمکت هستی ما فقط چند لحظهٔ کوتاه می‌بینیمت ولی وقتی که بازی می‌کنی ما همیشه می‌تونیم ببینیمت ...“ جملاتی با این مضمون بارها در سایت وحید دیده شدند، جملاتی که روزهای بهتری را از او طلب می‌کردند، روزهائی که هیچ‌گاه در فصل ۵-۲۰۰۴ برای او اتفاق نیفتاد. بازی با چلسی در یک‌چهارم لیگ قهرمانان شاید آب سردی بر خوش‌بینی وحید برای فصل ۵-۲۰۰۴ بود. ماگات در دقایق پایانی و در حالی که تیم او از حریف خود عقب افتاده بود حاضر نشد تا به تنها مهاجم تیم خود در روی نیمکت بازی دهد و هاشمیان تازه‌نفس را به‌عنوان جایگزین گوئررو خسته به میدان بفرستد بعد از این دیدار، شاید او بیشتر احساس می‌کرد که قمار آمدن به بایرن را باخته است ...
تیم رویائی هواداران
تیم نهم فصل (۳-۲۰۰۲) شاید اکنون مشکلاتش بیشتر هم شده بود، بوخومی‌ها کریستیانسن بازیکن گلزن خود را در ابتدای فصل به هانوفر انتقال داده بودند، اما پیتر نویرورر توانست با این انتقال کنار بیاید و مثلث جدید آتشینی را از آن بوخوم بسازد. مثلثی که دو ضلع آن قدرتمندتر بودند: مادسن و هاشمیان.
بوخومی‌ها با بازی‌های زیبای خود توانستند با اختلاف میلی‌متری و برای اولین‌بار به یک جام اروپائی راه پیدا کنند، آنها توانسته بودند در لیگ آلمان بالاتر از تیم‌هائی نظیر دورتمند، هامبورگ، شالکه در (مکان پنجم) قرار بگیرند. بوخومی‌ها بهترین فصل حضورشان را در بوندس لیگا تجربه کرده بودند و هاشمیان در این پیروزی نقش به‌سزائی را ایفاء کرده بود، ۱۶ گل و ۶ پاس گل او را هفتمین بازیکن مؤثر بوندس لیگا معرفی کرده بود و البته بهترین بازیکن بوخوم. هرچند، چند هفته را نیز از دست داده بود ...
بی‌گناه
خبر کوتاه ولی شوکه‌کننده بود:بینی هاشمیان شکست و چند هفته نمی‌تواند ...
... میانه‌های دیدار روستوک و بوخوم است. کارهای اولیسه همه را متعجب کرده است. دوست صمیمی وحید چندبار است که او را با صدای بلند مورد خطاب قرار می‌دهد. اوج این اعتراض‌ها در بازی، با ضربهٔ دست اولیسه به سینهٔ وحید نمایان می‌شود. در رختکن و بعد از پایان دیدار اولیسه پس از جروبحثی کوتاه با سر به صورت هاشمیان می‌کوبد و بینی او را می‌شکند ”با ساندی در طول بازی چندبار بحث و جدل کردیم. او با عصبانیت به من گفت که چرا این‌قدر دریبل می‌کنم و من هم گفتم که او نه مربی، نه کمک‌مربی و نه کاپیتان است و حق چنین برخوردی ندارد پس از بازی ساندی به رختکن آمده و پس از حدود ۵ ثانیه بحث ناگهان سرش را به صورتم کوبید و بینی من شکست، من واقعاً شوکه شدم.“
وحید حتی در روزهای بعد سعی کرد با میانجیگری خود از شدت جریمه‌های دوست خود اولیسه کم کند ولی اتهام نژادپرستی ساندی به وحید نه تنها نتوانست جو را کمی به سود اولیسه تغییر دهد بلکه سبب شد که وحید نیز میانجیگری خود را فراموش کند: ”او گفته است که من به سیاه‌پوستان توهین کرده‌ام. اما این دروغ محض است. تمامی بازیکنان این موضوع را می‌دانند ...“ باشگاه بوخوم در مورد این موضوع تشکیل جلسه داد و ضمن حمایت از گلزن خود اولیسه را اخراج کرد: ”ساندی اولیسه از کلیهٔ وظایف مربوط در باشگاه خلع و از این تیم اخراج شد. دلایل این اخراج به رفتار او در حین و پس از بازی مقابل روستوک برمی‌گردد ...“
فراموش شده
گلزنی‌های وحید در آلمان به تعداد شماره پیراهن او رسید تا چهارمین گلزن بوندس لیگا لقب بگیرد. عنوانی که شاید تا مدت‌ها یک آسیائی نتواند آن را به‌دست آورد اما تصمیم او برای بازی نکردن در تیم ملی ایران سبب شد تا او مبارزه برای عنوانی بزرگتر را از دست بدهد: مرد سال فوتبال آسیا ...
تنها رقابت‌های بزرگی مانند جام ملت‌ها و آن هم در پایان سال میلادی می‌توانست او را از داشتن این عنوان محروم کند. او ترجیح داد تنها اخبار تیم کشور خود را در چاینا ۲۰۰۴ دنبال کند و بر تصمیم خود مبنی بر بازی نکردن برای فدراسیون وقت پافشاری کند. نبود او در جام ملت‌ها دلیلی شد تا گلزنی‌های او در بوندس لیگا به چشم نیاید و او حتی دربین نامزدهای کسب عنوان مرد سال هم قرار نگیرد، عنوانی که علی کریمی تنها به‌ خاطر درخشیدن در چاینا ۲۰۰۴ کسب کرد. او در مراسم اهداء جوایز سالانهٔ آسیا، فراموش‌شده‌ای بزرگ بود ...
متهمی همیشگی
پافشای برای بازی نکردن در تیم ملی ایران تا جائی پیش رفت که رئیس‌جمهوری ایران در اقدامی عجیب، با به‌کار بردن جمله‌ای که مفهوم آن به بی‌ارزش بودن نام ایران برای هاشمیان اشاره داشت، خواستار فراموش کردن چنین بازیکنانی شد.
دلایل زیادی بودند که وحید تصمیم گرفته بود با تیم ملی خداحافظی کند، دلایلی که وجود یکی از آنها هم می‌توانست توجیه‌کنندهٔ رفتار وحید هاشمیان باشد. او اردوی تیم ملی را بعد از پایان بازی مقابل تایلند در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ ترک کرده بود و از آن موقع تصمیم گرفته بود به تیم ایران باز نگردد: ”واقعیت این است که سه سال قبل از تیم ملی خداحافظی کردم زیرا شرایط در آن مقطع دوستانه و منصفانه نبود، زمانی که سه سال قبل به تیم ملی آمدم و از من استفاده نکردند، در واقع عوامل زیادی منجر به نابودی فوتبال من شد ...
دلایل دیگی هم مرتبط با فدراسیون وجود داشت: ”ماجرای ۳سال گذشته و برنامه‌ریزی غلط فدراسیون هنوز از یاد من نرفته که باعث شد در کشور آلمان آواره و سرگردان شوم و هیچ تیمی حاضر نشود مرا به خدمت بگیرد ...“
شکایت از بوخوم به فیفا هم در نوع خودش جالب بود، بعد از انصراف هاشمیان از اردوی تیم ملی برای مسابقه با اوکراین فدراسیون فوتبال از باشگاه بوخوم به فیفا شکایت کرد و فیفا تذکری جدی به باشگاه بوخوم داد و این اوج درگیری هاشمیان با فدراسیون بود که جریانات تیم ملی را به باشگاه خود منتقل می‌کرد. فدراسیون هیچ‌وقت حاضر به عذرخواهی نشد و حتی یک از مقصرین ماجرا جمله‌ای عجیب در مورد هاشمیان به‌کار برد: ”در ایران ده‌ها بازیکن مثل هاشمیان پیدا می‌شود ...“
دل پر هاشمیان تنها به این موارد خلاصه نمی‌شد: ”آن روزها کسی از فدراسیون فوتبال سراغ من را نگرفت و من را درتنهائی به بایگانی سپردند. من به آلمان با روحیهٔ خیلی پریشان آمدم و در غربت و تنهائی به سر بردم. به قول کارشناسان کار بلد آن موقع، من تمام شده بودم و باید می‌رفتم ...“
او بعد از ۳ سال سختکوشی، که ژرمن‌های سختکوش را نیز به تحسین واداشته بود، اکنون خودش را در موضعی قرار داده بود که می‌خواست با یادآوری گذشتهٔ اشخاص و سیستم‌ها، آنان را به تفکر و عذرخواهی وادارد، خواسته‌ای که هیچ‌گاه تحقق نیافت ...“
پله‌ای بالاتر
گلزنی‌های هاشمیان، هیتزفیلد (مربی وقت بایرن) را بر آن داشت تا به سران باشگاه اعلام کند خواهان به‌کارگیری هاشمیان در ترکیب فصل بعد تیم خود است. پس او هم در بایرن هیتزفیلد مشخص بود: ”کیکر از علاقهٔ سرمربی بایرن برای استفاده از هاشمیان در گوشه‌های زمین برای یورش به دروازه حریفان خبر داد ...“ هاشمیان در مصاحبه‌های خود ضمن بی‌اهمیت دانستن پست احتمالی بازی خود، ارادهٔ آهنین را نیز به رخ هم‌تیمی‌های جدید خود می‌کشید: ”بنابر اندیشه‌ها و تدبیرهای مربی هر جائی که تشخیص داده شود، به میدان خواهم رفت. من در بایرن مونیخ هراسی از مبارزه کردن نخواهم داشت و نظیر گذشته تلاش خواهم کرد.“
اما به غیر از بایرن مونیخ تیم‌های دیگری نیز خواستار به خدمت‌گیری هاشمیان بودند، تیم‌هائی نظیر شالکه، لور کوزن، اشتوتگارت: ”ولی وقتی که پیشنهادی از بایرن مونیخ آمد، من دیگر به آنها فکر نکردم چون بهترین باشگاه آلمان است. الان حساب کنید، هر بازیکنی که در هر کدام از این تیم‌های بزرگ هستند و وقتی از تیم مونیخ به آنها پیشنهاد بشود، نه نخواهند گفت.“
دو ویژگی هاشمیان سب شده بود که بایرنی‌ها به دنبال او باشند. حداقل، اولی هوینس از فردی بی‌جهت تمجید نمی‌کند: ”او از ضربهٔ سری بسیار عالی برخوردار است و حتی ماکای هم به این اندازه این قابلیت برخوردار نیست. علاوه بر آن هاشمیان بازیکنی تشنهٔ موفقیت است.“
پیشنهاد بایرنی‌ها خسیسانه ولی عالی بود، ۲ میلیون یورو برای ۳ فصل. ۳ برابر بیشتر از آنچه که در بوخوم می‌گرفت. اما هاشمیان در مصاحبه‌های خود گفته بود که تنها برای پول به بایرن نمی‌رود و به این انتقال صرفاً به‌عنوان پله‌ای بالاتر در نردبان موفقیت نگاه خواهد کرد. پیوستن هاشمیان به بایرن بازتاب گسترده‌ای در خبرگزاری‌های داشت و هاشمیان را به‌عنوان بیست‌وچهارمین خبرساز هفته معرفی کرد. شمارهٔ محبوب وحید بر تن یره‌میس بود تا او با شمارهٔ ۹ در جلوی خبرنگاران و عکاسان حاضر شود. هاشمیان در آن هنگام فکرش را نمی‌کرد ماگاتی که خواستار انتقال او به اشتوتگارت هم شده بود از او [گاهی اوقات و آن هم] تنها بر روی نیمکت بایرن استفاده کند ...“
فصلی به سردی یخ‌های مونیخ
در ابتدای فصل قرار بود هاشمیان در کنار ماکای، پیزارو و سانتاکروز مربع آتشین مونیخی‌ها را تشکیل دهند ولی با مصدومیت سانتاکروز و اعتماد نکردن ماگات به هاشمیان، گوئررو به خط حملهٔ بایرن اضافه شد تا نقش هاشمیان را به‌عهده بگیرد. اعتماد ماگات به گوئررو در روزهائی که ماکای گلزنی را فراموش کرده بود، پیزارو هم گلزن نشان‌ نمی‌داد و هاشمیان فرصتی برای خودنمائی نیافته بود با گلزنی‌های جوان پروئی همراه بود و او یک تنه در چند دیدار بار گلزنی بایرنی‌ها را به دوش کشید و تا جائی پیش رفت که از طرف هواداران باشگاه به‌عنوان بازیکن ماه نوامبر ۲۰۰۴ بایرن نیز انتخاب شد و قراردادی جدید با باشگاه امضاء کرد. دیگر هواداران وحید با واقعیتی تلخ و عجیب روبه‌رو شده بودند: ۹ تیم اصلی بایرن، نمیکت‌نشین شمارهٔ ۹ تیم آماتورهای باشگاه شده بود ...
لباسی باارزش
پس از پیوستن به بایرن و کلی کش و قوس نظر او عوض شده بود برای هواداران خود، برای کشورش، برای خوشحال کردن جوانانی که فکر می‌کردند با حذف شدن ایران از مقدماتی جام جهانی دنیا برای آنها به آخر می‌رسد و نه برای فدراسیون. تصمیم خود را ناگهانی گرفته بود: برای بازی با اردن می‌آیم!
او در آن بازی یک پاس گل داد، در بازی با ژرمن‌ها هم بازی کرد، در بازی با قطر گل زد ولی مانند همیشه بدون شادمانی، تا آخرین بازی خود برای کشورش فرا رسید، بازی قهرمان آسیا در تهران. او نمی‌توانست بگوید اشک‌هایش به خاطر سردی هوا است، چشمانش پر از اشک بود به خاطر تجربهٔ باشکوه‌ترین لحظه‌ها از زمان پوشیدن پیراهن کشورش، برای ایران هم گل می‌زد، هم با اشک می‌خندید: ”هاشمیان ۲بار ژاپن را گزید ...“
نهایت بی‌اعتمادی
اما گلزنی مقابل قهرمان آسیا نیز ماگات را قانع نکرد که هاشمیان در فرم خوبی قرار دارد تا از او در بازی مقابل چلسی استفاده کند و این برخورد شاید آغازی برای مراحل پایانی حضور هاشمیان در مونیخ لقب گرفته باشد. ”پیشنهاد که یکی دو تا نیست. من پیشنهادهای مختلفی دارم و اگر بخواهم با هر کدام مذاکره کنم چند سال طول می‌کشد. هیچ‌چیز معلوم نیست. شاید از این تیم رفتم و شاید هم ماندم و اگر قرار است اتفاقی بیفتد در فصل نقل و انتقالات است ...“
رنگ آینده
وحید حرفه‌ای است، شاید یکی از حرفه‌‌ای‌ترین‌های ایران. به کار خودش وارد است، برای کارهای خود برنامه دارد حتی در صحبت کردن و استفاده از تک‌تک واژه‌های خود، هدف او برای هر چیز مشخص است؛ اصلاً یک حرفه‌ای تمام‌عیار مانند بازیکنان اروپائی بوندس لیگا. اما چه شده که پیشرفت او در بایرن محسوس نبوده است؟ او قبل از پیوستن به بایرن خوب می‌دانست که شاید فرصت زیادی برای نشان دادن خود نداشته باشد: ”هدف بعدی من رفتن به تیم بایرن مونیخ است از روز اول درست تمرین کردن است، در بازی‌های تدارکاتی بهترین 
منبع : واحد مرکزی خبر