یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
فریاد کیارستمی
نوشتن درباره <سعدی از دست خویشتن فریاد> برای یادآوری زایش و آبستنی مدام عباس کیارستمی کار مناسبی است که من دوست دارم انجامش دهم. پیش از این به تفصیل درباره معنای انتخاب مصرعها و بیتهای حافظ و سعدی بهوسیله کیارستمی و پیوستگی آن با نگاه و سبک و استتیک، و نگاه مینیمال او به جهان در کارهای مختلف هنریاش از سینما و عکس گرفته تا سرایش شعر و... حرف زدهام. پدیدههای نو همیشه چون رویدادهای ساده اما مخرب!، عادتستیز، غیرمترقبه و آشنازدا روی میدهند و حتی گاه اهداف پیچیدهای ندارند، بلکه صرفا ضرورتی را گوشزد مینمایند.
اما من خود معتقدم، سادهترین رفتارهای هنرمندانی که از نگاه و خرد نو برخوردارند، پیوندی بینامتنی با دوران، زیباشناسی هنجارزدا، نگرشهای منسجم نظری و لایههای ضمنی و دستاوردهای معرفتی دارد و کار نقد اندیشیدن به همین ساحتهای نیندیشیده هنرمند است. هنرمندان بزرگ حق دارند درباره سادگی اهدافشان حرف بزنند و مخاطبان هوشمند، هوشمندیشان کشف علت ممتنع بودن، تکرارناپذیری بهوسیله دیگران علیرغم سادگی (و نه صرفا به سبب شهرت) است. هر چند نام و ناموری خود عصاره همان توان و مهارت را بازمیگوید که خود را و یکتایی خود را به اثبات رسانده است. پس از اول بگویم اتفاقا قصدم پیچیدهسازی و دشوارنمایی بسیار ساده انتخاب مصرعها و بیتهای سعدی در این نوشته است.
... <سعدی از دست خویشتن فریاد> ربطی به بحث و فضای مجازی و گسست فرهنگ از مکان دارد. به نظرم کیارستمی آبستن افق آینده ما و جهان ماست و من مایلم که در این مقاله به یک سیمای بسیار پیشروی عباس کیارستمی، به آبستنی مدام او و افق نگاه پیدرپی نوگرای او و همچنین ساختار حضور او در فضای سایبر و تاثیر او در توسعه تلقی از انقلاب دیجیتالی و تناسب نگاه او در قلمروی سینمای دیجیتالی و ready made و همگانیت تجربه بصری با دیگر فعالیتهایش و یکپارچگی سبک او در قلمروی شعر و سینما و عکس و داستان و تعزیه و اپرا در پیوندی گسستنیناپذیر با پیشروترین نگاه معاصر و افق آینده در ارتباط با انتخاب مصرعهای برگزیده شاعران قدیم حرف بزنم و بهویژه به نقش مهم او در پارادوکس بسیار پراهمیت گسست / پیوست فرهنگ از مکان که افق آینده روابط بشری فراتر از جغرافیا، مکان ملی، مرزهای اعتباری و مفهوم کهنهشده دولت / ملت مستقر در مکان و سیطره قدرت / مکان ملی بر فرهنگ است اشاره کنم... کیارستمی بهعنوان نمونهای از انسان یک گوشه دور از تجربه و تولد مدرنیته غرب، به یکی از الگوهای توسعه یک فرهنگ گسسته از محدودیت ملی و هویت گلوبال در قلمروی انقلاب دیجیتالی بدل شده است. در واقع سبک مینیمالیستی او که در همه حوزههای کار هنریاش پراکنده و شالوده آن را میسازد، تناسب درونی با فرهنگ انسان عصر دیجیتال و سرعت سایبرنتیکی دارد. اگرچه ورکشاپها و سینمای او ظهور تجربه دیجیتالی در ساختار اساسی و توسعه نگاه و سبک شخصی او در انطباق با تجربه جهانی است و اگر دیدگاههای محافظهکار تنها سطحیترین تفسیر را از فعالیت کیارستمی مباح میشمرند، ولی حتی چیزی عمیقتر از این با او زاده میشود، نگاه او آبستن همهجانبه این هویت گلوبال در همه عرصهها است.
تا جاییکه من <حافظ به روایت کیارستمی> و <سعدی از دست خویشتن فریاد> را دقیقا نمونهای از این گسترش نگاه و مدل کار در شرایط گسست فرهنگ از مکان میدانم که به نحو پارادوکسیکالی امکان تمرکز بر پدیده ملی را در مقیاس جهانی و معرفی آن با خوانش نو و هماهنگ با تجربه دیجیتالی / مینیمال آشکار میگرداند.
احیای حافظ و سعدی برای نسل جوان و در پیامکها و چترومهایشان،آغاز این تجربه است. فقدان دید و درک درست در فهم نوآوریهای کیارستمی که بنا به سیاق نگاه او و نه یک برنامه پیشبینیشده محقق میشود، به معنی فقدان آدمی متعلق به عصری است که هر عصر هر بار تعدادی از آنها را انتخاب و به اوج میرساند تا صدای رسای نیازهای عصر خود باشند و با استعداد غریب خود نقش یک پیشرو، احیاگر و مدل راهنما را ایفا کنند.
من <سعدی از خویشتن فریاد> را یک تجربه دیجیتالی سایبرنتیک و مینیمال متناسب با نگاه آبستن کیارستمی میدانم که آبستن آینده، نوآوری و آوانگاردیسم است.
انتشار <حافظ به روایت کیارستمی> مجالی بود تا بار دیگر کاری از کیارستمی را مورد گفتوگو قرار دهیم. اما مکالمه من با متن <کیارستمی حافظ> و <کیارستمی سعدی>، به معنای جستوجوی کیارستمی در آینه پایدارترین متون ادبی ایران و خوانش آنان در آینه کیارستمی و معنای این رابطه بینامتنی در فرم و محتوا بوده است و نه پیشداوری و عصبانیت کهنهسرانه از مداخله سینماگر در میراث پدری عدهای خاص!
گفتم که کارهای کیارستمی چه فیلم، چه شعر و عکس و داستان و تعزیه (و اینک اپرا) حاوی یک عنصر نابهنگامی است که در <سعدی از دست خویشتن فریاد> نیز همچون <حافظ به روایت کیارستمی>، این ناگهانی و خلافآمد، فراتر از عادت و انتظارات و پیشبینیناپذیری و... به خوبی به نمایش در میآید؛ عنصری که با توقع عادت شده و کلیشهای میستیزد و بحث و جدل برمیانگیزد، همچون هر کار پیشرو دیگری.
عادتستیزی کیارستمی ضمنا سرشار از سادگی است، آنچنانکه ما را به اشتباه میاندازد و این توهم را ایجاد میکند که هر کس قادر است آن را بیافریند. اما در عمل است که میبینیم <کار ساده> تا چه حد ممتنع و دشوار و حتی ناممکن برای دیگری است، زیرا در آن همه شعور یکه و نگاه بیتا و نو و ناب کیارستمی در کمال تناسب و موزونی و راحتی لانه کرده و این نگاه تنها متعلق به او و از مهارتها، بینش، عمری فعالیت نوآورانه و بدیع و شخصیت منحصر به فرد اوست.
یکی از وجوه اهمیت گزینش کیارستمی، عریان شدن روح اوست. هر کس که چیزی از حافظ و سعدی و خیام و مولانا و... را برمیگزیند، ضمنا خود را بیان میکند و با این گزینش با ما از خود حرف میزند. تنها باید هوش و قدرت تاویل داشت تا از این گفتوگو در سکوت و <گفتن یا نگفتن> که کیارستمی در عکاسی و سینمایش هم در آن استاد است، سر درآورد.
همانقدر که یک اثر او بیانگر نگاه اوست، برای کسانی که نگاه کیارستمی و کشف زبان آفرینش و محتوای تفکر و اندیشهاش اهمیت دارد، <حافظ به روایت کیارستمی> و <سعدی از دست خویشتن فریاد> آینههایی گویاست. چرا کیارستمی مصرعی را برمیگزیند؟ چرا سخن برجسته شده، نور تابیده، قاب گرفتهای از این و آن شاعر نظرش را جلب میکند؟ آیا این مکالمه خاموش جهان او با جهان شاعر نیست؟ هم در سبک ارائه و مینیمالیسماش و هم در معناهای آنچه به فرم جهان کیارستمی درآمده؟ گزینش هر آدمی که در صف نخست خلاقیت جهان جای دارد، همین اهمیت را دارد. در حقیقت کیارستمی سخن دل و حرف درون خود را به زبان حافظ و سعدی و مولانا و... عرضه میکند. این اولا.
دیگر آنکه کار کیارستمی اتفاقی نیست. هر آدمی که چیزی از سبکشناسی میداند، قادر است در اتحاد سبک و نگاه کیارستمی در خوانش حافظ و سعدی، با فیلمها، شعرها، عکسها و داستانهایش، همان روش مینیمالیستی، رویکردگرایانه و ارتباط زنده با زندگی روزمره را کشف کند. تبدیل چیزی از حافظ و سعدی به عکسی ملموس و محسوس از وضعیت انسان در جهان و زمان / مکان واقعیت و در پیوند با جزئیاتی هرچند پرحکمت از ارتباط انسانی و پیوند واقعیت هنری و واقعیت بیرونی، کار مهم کیارستمی و معنای ارزشمند فعالیت او در عرصه برخورد با متون شعری کلاسیک ما و احیای آنهاست.
کیارستمی <حافظ به روایت کیارستمی( >بهنظرم <کیارستمی حافظ> و این نام واقعیتر را به او پیشنهاد کرده بودم و امیدوارم روزی شجاعت آن را کسب کنیم که دریابیم معنایش چیست) با سخنی از آرتور رمبو شروع میشود:
.Il Faut etre ab solument modern
باید مطلقا مدرن بود. ۱۸۹۱۱ - ۱۸۵۴)
و مصرع نخست آن مجموعه این است: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن. ولی <سعدی از دست خویشتن فریاد>، جدا از همین مصرع تبدیل شده به نام، اولین مصرعش این است: <اول دفتر به نام ایزد دانا> و مصرع انتخابشده که وارو در ته آمده (درباره آن حرف خواهم زد) هم میدانید که چیست: <صانع پروردگار حی توانا.>
▪ بدینسان با نام نامهایی که تداوم و استوانه سنت الهی را در سنت دیوان شعر کهن میرساند روبهروییم و این پرسش که تکلیف آن: <باید مطلقا مدرن بود> چه میشود؟
ـ اتفاقا در ظرافتی که محصول زبان، ساختار و قراردادهای شعری است هم این آغاز معنادار است و هم نوعی شباهت / تمایز بین حرف سعدی و گزینش کیارستمی لحاظ شده است و هم آن داستان اینِ آن دیگر که تنها راه مطلقا مدرن بودن ما با بینشی واقعگرا و نه سوبژکتیو است. و یکی از مهمترین ویژگیهای هنر کیارستمی است که در شالوده این گزینش پنهان است:
۱) <کتاب>، کتاب محض، کتابی که از جنس هوا، بادها، آب، زیتون، کوهها و دریاهاست و با آن کلمات نوشته شده، کتاب مقدس، دفتر خداست. همواره در جهان سنتی، هر شعر و هر متن با پیوستن به آن کتاب، کتابت خود را بنا مینهاد!
۲) سعدی نیز دیوان شعرش را چنین بنا مینهد. و البته با یک تیزهوشی مبتنی بر قاعده شعر و زبان فارسی. (به آن الف حرف آخر قافیه و رابطهاش با خدا در سنت هستیشناسی الهی بیندیشید.)
۳) کیارستمی بهعنوان یک آدم مدرن، با جهان بنا به وجه زیباییشناسانهاش سروکار دارد. قرائت متون کهن به معنای قرار گرفتن در سنت فکری قدیم نیست، اما تیزهوشی و قدرت تفسیر یکه، نشان آفرینشگری یکتا هست. کیارستمی کتاب خود را در سنت کهن نیافریده، اما ابتنای آن به نحو زیرکانه بر ساختاری سازگار با ساختار سعدی و ضمنا حفظ استقلال، کاملا تیزهوشانه است. کتاب حافظ بر اساس یک ساختمان روایتی از مراحل زندگی عشق و شباب، در مدحت معشوق، تمنای وصال، نسیم بهشت، در رفتن جان از بدن، شب فراق، شراب تلخ، عیب و هنر می، گفتوگو در غیاب، غم عشق، اسرار عشق و مستی، پیام معشوق، مژده وصل، شب قدر، هجران، دریغ، صاحبخبر، مقام رضا شکل پذیرفته اما بنا به انتخاب جدیدتر کتاب سعدی براساس حروف الفبا و حرف روی مصرع هم (الف) است. پس الف کیارستمی طبیعتا شامل الف سعدی (دانا - توانا) خواهد بود، بدون آنکه لزومی به تحمیل وحدتی دروغین باشد، خود زبان ماوای مطلقا مدرن بودن شده است. و این سنت با آن مدرنیسم گرهخوردگی شکلیاش را در تجربه ایرانی حفظ کرده است. این است معنای سرزدن به خانه پدری همچون کنشی مدرن در استعاره شکل. اما نسبت کیارستمی و سعدی تغییر میکند.
گزینش شعر سعدی تا پایان به این شکل نمیماند، بلکه ترقی گزینش به خاصیت آینگی برای خوانش روح و معنا و سخن گزینشگر (کیارستمی)، از همان دومین گزینه و مصرع: <قافله شب چه شنیدی ز صبح؟> ظاهر میشود. ابتدا از وارونهنویسی مصرع دیگر بگویم. این کار بهنظرم بیشتر از هر چیز نقش یک گواه را ایفا میکند. در گزیده حافظ به کیارستمی ایراد گرفته شده بود که کار او فاقد هر ضرورت و آسیبی به شعر حافظ بوده است. در آن زمان بحث پرتو افکندن و برجسته کردن و قاب گرفتن برای تمرکز و تامل و بهتر دیده شدن و جدا کردن <چیزی> از شلوغی پیرامون برای نظاره و مشاهده دقیقتر را مطرح و تایید کردم و در عین حال بحث نگاه نیمایی و شعر مدرن به حافظ و بازخوانی حافظ براساس تجربههای نوتر مطرح شد. ما میدانیم که شعر نو یکی از مهمترین دلایلش برای شکستن قالب غزل، جمود قالب و در نتیجه ناتوانی اندازه افاعیل عروضی هر مصرع و بیت بنا به ضرورت طول و اندازه سخن شاعرانه و به ناگزیر پر کردن جاهای خالی وزن با سخن زائد بوده؛ چیزی که مولانا هم از آن نالیده است.
حال با نگاه کیارستمی در حقیقت تجربه خواندن شعر بر اساس تجربه نیمایی، معنادار شده و گواهی و شهادت داده میشود؛ یعنی عملا کیارستمی نشان میدهد چگونه حتی بزرگترین شاعران ما غالبا بنا به محدودیت و بسته بودن جمود تجربه شکلی، ناگزیر به زیادهگویی نالازم بودهاند. جدا از آنکه او با گزینش خود، حافظ و سعدی را به شیوه سرایش خود بازخوانی کرده (شعرهای مینیمالیستی و هایکووار)؛ جدا از آنکه شعرهای کامل و بسنده و کوتاه درون غزلها را برجسته کرده و نشان داده؛ جدا از آنکه این تجربه نوعی مکاشفه فراتر از یک انتخاب ساده است؛ ضمنا بازخوانی شعر قدیم در پرتوی شعر نو هم هست. در همین شعر مورد اشاره، ادامه مصرع که بیت را کامل میکند این است: <مرغ سلیمان چه خبر از سبا؟> واقعا جز شیرفهم کردن این مصرع تکراری که حرف تازهای ندارد و نوعی حرف نخنما و در برابر قافله شب چه شنیدی ز صبح، کاملا روایتی کهنه و پیش پا افتاده و این همانگویی مبتلا به شعر کهن برای حل شکل وزن جامد است، چه کارکرد استتیکی و معناپردازی نویی دارد؟ تکتک گزینشهای کیارستمی گواهی صحت داوری او در قابلیت کنار نهادن زوائد گفتاری بنا به فرمانفرمایی قالب دگم و مستبد و نوعی آزادیبخشی شعر از <ناشعر> در غزل پارسی است.
جدا از این، نحوه وارونویسی خود یک آشنازدایی در خواندن همان بخش زائد است. شما کاری میکنید و با این دشوارسازی فرصت تامل مییابید و فاصلهگذاری کیارستمی در این تکنیک، خواندن یک کار مبتکرانه و مثل همیشه کاری ساده اما پرمعناست.
اما اهمیت خوانش کیارستمی برای من همچنان شنیدن <کیارستمی سعدی> است. این جذابترین جنبه کار کیارستمی است که ما را تکان میدهد. نگرش او به جهان، انسان، زندگی، عشق و شور و شکوه او، حکمت و فهم و کاراکتر او به نظرم در محفظه نگاه سعدی (و با گزینش او از هر شاعر در پنجره نگاه آن شاعر) جای میگیرد.
از همین آغاز (غیرتم آید شکایت از تو به هر کس) روحیه ناشکایتگر کیارستمی و جان صبور و متحمل و سکوتکننده و کمتر نقزننده او که با روحیه ایرانی ما تفاوت دارد، خود را آشکار میکند تا پایان <به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی> که زندگی ادامه داردهای مکرر کیارستمی را به یاد میآورد. منظورم تطبیق نعلبالنعل شعر سعدی و حرف کیارستمی نیست اما رابطه بینامتنی عمیق بین نگاه کیارستمی و نگاه شاعران بزرگ ما انکارنشدنی است و حتی در شعرها و سینمای کیارستمی، حکمت ایرانی شباهت به نگرش حافظ و خیام و سعدی و داناییهای ریشهدار ما به زبانی مدرن و جهانی قابل ردیابی است.
احمد میراحسان
عباس کیارستمی، نشر نیلوفر، چاپ اول، ۱۳۸۶
عباس کیارستمی، نشر نیلوفر، چاپ اول، ۱۳۸۶
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست