دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا
در جستوجوی دموکراسی اخلاقی
ـ اخلاق و سیاست در گفتوگو با محمدجواد مظفر
▪ آیا در عرصه سیاست و مناسبات سیاسی میتوان از اخلاق سخن گفت؟
از آغاز زندگی اجتماعی بشر به گمان من، تمام تلاش انبیا و معلمان شاید همین بوده كه سیاست بهگونهای با اخلاق تضمین شود. از آنجایی كه عرصه سیاستورزی، عرصه قدرت هم هست و قدرت همیشه وسوسهانگیز و فسادآور است، تلاش همه تاریخ این بوده كه بر افسارگسیختگی حوزه سیاست و قدرت مهار اخلاق زده شود.
با این وصف نگاه شما به حوزه اخلاق و سیاست شبیه به دیدگاه كانت از یكسو و سارتر از سوی دیگر است كه سیاست را از اخلاق جدا نمیدانستند، نه نگاه ماكیاول و هابز كه معتقد بودند قدرت اخلاقبردار نیست و مناسبات عرصه سیاست براساس قدرت در رقابت شكل میگیرد.
به اعتقاد من، شاید ماكیاول هم میخواست از امری واقع سخن بگوید نه اینكه چنین توصیهای كند. حوزه سیاست، حوزه غیراخلاقی است و آنچه در عالم سیاستورزی در طول قرون اخیر مشاهده شده، همان حرف ماكیاول را تایید میكند. اما بیش از آنكه بگویم كدام دیدگاه را قبول دارم، باید بگویم كه دیدگاهم به انبیا نزدیكتر است و معتقدم كه تمام تلاش و هدف انبیا ساختن جامعه اخلاقی و برآمدن یك حكومت از دل اخلاق بوده است.
▪ پس آیا از نظر شما دیدگاه ماكیاول امر واقع است و دیدگاه كانت آرمانی؟
ببینید، همه خواست و تلاش بشر این بوده است كه چنین اتفاقی بیفتد، اما گویی چنین اتفاقی جزو دستنیافتنیترین آرزوهای بشر بوده است. زیرا رسیدن به قدرت در عالم سیاست یكی از جذابترین و پرحلاوتترین پدیدهها برای بشر افسارگسیخته و كثرتطلب است.
آنچه هابز و ماكیاول میگویند، امر واقع است، اما اگر سخن از بایدها باشد و در واقع نوعی توصیه به همراه داشته باشد یا به یك معنا این را بگوید كه در عالم سیاست بهدنبال اخلاقیكردن نباشید من موافق نیستم، بلكه معتقدم تلاش بر این است كه حكومتمدار و سیاستمدار اخلاقی تربیت و بین این دو رابطه برقرار شود.
▪ با توجه به اعتقاد شما، نگاه حكومتگران به مردم و مطالبات آنها چگونه باید باشد؟ آیا حاكمان مقید به مناسبات اخلاقی در برابر مردم هستند؟
به اعتقاد من، عادلانهترین رفتار در حوزه عمل سیاسی ایجاد فرصتهای مساوی برای آحاد جامعه در كشور است. این فرصتهای برابر و غیرتبعیضآمیز میتواند استعدادها را شكوفا كند و در بستر این فرصتهای برابر، مردم به رقابت با هم بپردازند. اگرچه طبیعتا توان و استعدادهای ذاتی افراد با هم متفاوت است و بهخاطر این تفاوتها نتایج هم ممكن است، متفاوت باشد. اما فرصتها باید برابر باشد.
اما اگر ما به هر جریانی فارغ از اصلاحطلب و اقتدارگرا نگاه كنیم، میبینیم كه از دادن این فرصت برابر دریغ كردهاند و این در واقع رفتاری ناعادلانه و رعایتنكردن اخلاق است.
در تجربه تاریخ معاصر از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون دموكراتهای واقعی و دموكراسیخواهان حقیقی از بازرگان گرفته تا خاتمی و بسیاری از اصلاحطلبان نشان دادهاند كه برای رسیدن به دموكراسی، اخلاق را زیرپا نگذاشتهاند، چراكه اگر چنین كرده بودند دوام بیشتری مییافتند.اگرچه برای تحقق خواستههای مردم راهی به جز رسیدن به قدرت نیست، اما نه به هر بهایی.
از فضای غیر اخلاقی حاکم بر سیاست کشور در شرایط جدید اگر بگذریم،در دوره اصلاحات نیز وعدههایی داده شد و به آنها عمل نشد و این در حالی بود كه مردم به اصلاحطلبان اعتماد كرده بودند و نگاهی اخلاقی به سیاست داشتند.
من فقط گفتم، ندیدم خاتمی و بسیاری از اصلاحطلبان در جنگ قدرت و به بهای قدرت، اخلاق و اصول را زیرپا بگذارند. در دورهای كه آنها و اصلاحطلبان قدرت را در دست داشتند، حاضر نبودند در انتخابات تقلب كنند یا راه را بر آزادی بیان دیگر مخالفانشان ببندند. آنچنان كه اقتدارطلبها به آن عمل میكنند.
مثلا در شورای دوم شهر اصلاحطلبان اعلام كردند كه ما شكست خوردیم و دادوهواری به راه نینداختند. این مساله با بیاخلاقیهایی كه در ردصلاحیتهای گسترده مجلس هفتم صورت گرفت، فرق دارد، با ایجاد ۱۶۷ كرسی بیرقیب برای قبضهكردن قدرت هم فرق میكند.
▪ در همان دوره اصلاحطلبان گفتند در انتخابات شركت نمیكنند، اما باز هم شركت كردند؟
این مساله به میزان اراده ایستادن یا بعضی تحلیلهای نادرستی كه در ذهن برخی بازیگران عرصه سیاست وجود دارد، بازمیگردد. این حركت اشتباه بود. با اینكه من همیشه مدافع آقای خاتمی بودهام، اما اگر یك چیز را به ایشان نبخشم، حضور و شركت در انتخابات مجلس هفتم است.
▪ اگر مردم از سیاستمداران توقع اخلاق داشته باشند و آنگاه رعایت نشود، حاصل چه میشود؟ حاصل سرخوردگی نخواهد بود؟
حاصل این میشود كه الان شاهدش هستیم. واقعیت این است كه دولتها بزرگترین عامل صلاح و فساد در جامعه هستند. آنها هم جامعه را فاسد و هم به صلاح رهنمون میكنند. وقتی در راس دولت، اخلاق رعایت نشود مردم هم تأسی میكنند و به آنها هم تسری مییابد و مناسبات غیراخلاقی میان آنها تعریف میشود.
▪ با توجه به این سخنان، آیا نگاهی كه مردم به اخلاق و سیاست دارند با نگاهی كه سیاستمداران به این مقوله دارند باید متفاوت باشد یا خیر؟ آیا باید سیاستمداران را به اخلاقی عمل كردن، توصیه كرد و در عین حال توقع اخلاقی عملكردن از آنها نداشت؟
شاید این را باید در آغاز میگفتم. تعریف من از اخلاق، اصول و ضوابطی است كه رابطه انسانها را با هم، حكومتها را با انسانها و جوامع و نهادهای اجتماعی را با یكدیگر تعریف میكند. بنابراین اگر از این زاویه بهt اخلاق در دنیای مدرن بنگریم، میبینیم كه اصولی درهم تنیده شده بین رابطه انسانها و دولتها شكل میگیرد و به این ترتیب ما به دموكراسی میرسیم.
▪ و برای رسیدن به یك سیاست اخلاقی چه باید كرد؟
توسعه دموكراسی، رشد نهادهای مدنی، ایجاد NGOها و سازمانهای غیردولتی، افزایش نظارت بر حكومتگران، آزادی قلم و بیان برای مهارزدن به قدرت و رشد آگاهیهای اجتماعی زمینه رسیدن به سیاست اخلاقی است. عمل به این مسائل و جلوگیری از ورود فرصتطلبان بیاخلاق در عرصه سیاست در حقیقت موجب تحقق دموكراسی واقعی هم میشود؛ آن هم دموكراسی اخلاقی.
نفیسه زارعكهن
منبع : روزنامه هممیهن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست