سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
حمایت از محرومان در سیره حسینی
یکی از مهمترین اهداف بعثت پیامبران الهی، ایجاد قسط و عدل و کمک رسانی به محرومان و ضعیفان جامعه و برقراری عدالت در جامعه است.۱
در جامعه اسلامی باید مسلمانان از لحاظ توزیع ثروتهای عمومی، امنیّت، امتیازها و بهداشت و درمان، دسترسی اطلاعات مورد نیاز و سایر خدمات، در حدّ مساوی قرار گیرند و موقعیت سیاسی، اجتماعی و دینی عدهای، نباید موجب از بین رفتن عدالت اجتماعی و در نتیجه تضییع حقوق ضعیفان و طبقات محروم گردد.
رهبران الهی، تلاش میکنند که فقرا و محرومان جامعه، علاوه بر رشد فکری و فرهنگی، از محرومیتهای مادّی نیز رها شده و یک زندگی مناسب و در شأن خود داشته باشند. از این رو، سرپرستان دینی بر خود فرض میدانند که در حدّ توان با انواع فقر و محرومیت مبارزه کرده و این پدیده زشت و زیانبار را، که نتیجه بیعدالتی و ظلم و ستم برخی از اصحاب زر و زور میباشد، از جامعه ریشه کن نمایند و قسط و عدالت و مساوات را جایگزین آن سازند. همچنان که امیرمؤمنان علی علیهالسلام در نامه خویش به مالک اشتر میفرماید: «اَللّه اَللّه فی الطَّبَقَةِ السُّفلی مِنَ الّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ، مِنَ الْمَساکینَ وَ الُمحْتاجینَ وَ اَهْلِ الْبُؤْسی وَ الزَّمْنی، فَاِنَّ فی هذه الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعتَرّاً وَاحْفَظْ لِلّه ما اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فیهِم وَاجْعَلْ لَهُم قِسْماً مِنْ بَیْتِ مالِکَ، وَ قِسْماً مِن غَلاّتِ صوافی الاِسلامِ فی کُلِّ بَلَدٍ فَاِنَّ لِلاَقْصی مِنْهُم مِثْلَ الَّذی لِلاَدْنی».۲
«خدا را! خدارا! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، بیچارگان و نیازمندان، گرفتاران، دردمندان، که هیچ چارهای ندارند. در این طبقه محروم، گروهی خویشتنداری کرده و گروهی دیگر، به گدایی دست نیاز باز میکنند، پس برای خدا حقّ این طبقه را پاسدار. بخشی از بیت المال و بخشی از غلّههای غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات محروم اختصاص بده؛ چرا که برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی وجود دارد.»
با توجه به این موضوع مهم، در این فرصت فرازهایی از سخنان و سیره حضرت امام حسین علیهالسلام را در امداد به محرومان و نیازمندان انتخاب کرده و در معرض مطالعه خوانندگان گرامی قرار میدهیم تا بدین وسیله یکی از زیباترین صفحات زرّین تاریخ انسانیت و احترام واقعی به حقوق بشر را در طول زندگی ورق بزنیم؛ باشد که علاقمندان حضرت، بویژه دست اندرکاران مسئول، شیوه خداپسندانه آن امام همام را مدّ نظر قرار داده و جامعه را به سوی خیر و صلاح و سعادت ابدی پیش ببرند و این سخن گرانقدر نبوی صلیاللهعلیهوآلهوسلم را آویزه گوش خود سازند که فرمود: «لَنْ تُقَّدس اُمَّةٌ لایُؤْخَذُ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ القَویِّ غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ؛۳، جامعهای که حقّ محرومان و ضعیفان از زورداران بدون اضطراب و واهمه باز ستانده نشود، افراد آن جامعه هیچگاه روی سعادت و رستگاری نخواهند دید.»
این نوشتار در دو بخش تنظیم شده که در بخش نخست، به رفتار امامحسین علیهالسلام در مورد یاری به نیازمندان میپردازیم و در قسمت دوم، گفتار آن حضرت را در این موضوع بررسی خواهیم کرد.
رفتار امام حسین علیهالسلام با نیازمندان یاری به بدهکاران بیبضاعت ملاقات بیماران، دلجوئی از گرفتاران و دستگیری از درماندگان، از خصلتهای بارز و همیشگی سالار شهیدان بود. آن حضرت به ملاقات بیماران بیبضاعت میرفت و علاوه بر تفقّد احوال آنان، مشکلات مادی و گرفتاریهای اقتصادی آنان را در حدّ توان برطرف میکرد.
روزی امام حسین علیهالسلام به ملاقات بیماری بدهکار به نام اسامةبن زید رفت. او در بستر بیماری آه و زاری میکرد و هی میگفت: ای وای از دست غم و اندوه! حضرت از او پرسید: چه اندوهی داری؟ اسامة بن زید گفت: بدهکارم و غم و غصّه شصت هزار درهم قرض، تمام وجودم را فرا گرفته است. امام فرمود: ناراحت نباش! من تمام بدهیهای تو را پرداخت میکنم. اسامه گفت: میترسم قبل از پرداخت بدهیهایم، بمیرم. حضرت سیدالشهدا علیهالسلام فرمود: من تمام بدهیهای تو را قبل از مرگ تو میپردازم.
حضرت اباعبداللّه علیهالسلام همچنان که وعده داده، بود قبل از مرگ اسامه تمام قرضهای وی را پرداخت.۴
● بخشش محبوبترین مال
امام حسین علیهالسلام در کمک رسانی به طبقات محروم جامعه، گاهی شکر تصدّق میداد. از آن حضرت پرسیدند: ای فرزند رسول اللّه! چرا شکر در راه خدا میدهید؟ فرمود: من خودم شکر دوست دارم و خدای متعال در قرآن شریف فرموده است: «لَنْ تَنالوا البرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»۵؛ «هرگز به مقام حقیقی نیکوکاران نمیرسید، مگر این که از آنچه دوست میدارید در راه خدا انفاق کنید.» و انفاق دوست داشتنیترین مال پیش من، از بهترین چیزهاست.۶
● توجّه به آبرو و شخصیّت افراد
پیشوای سوم در یاری رسانی به درماندگان و بیپناهان، برای آبرو و حیثیّت آنان اهمیّت زیادی قائل بود؛ آن چنان که در بخششها و امدادهای خویش این نکته را همیشه مدّ نظر داشت که مبادا عزّت نفس و شخصیّت نیازمند، خدشه دار شود!
روزی مردی بینوا که در اثر فشار زندگی از همه جا دستش کوتاه شده و با امید رسیدن به نوایی به مدینه آمده بود، از کریمترین و سخیترین فرد آن شهر سؤال کرد. به او گفتند: حسین بن علی علیهماالسلام سخیترین انسان در این جاست. او در جست و جوی آن حضرت به مسجد رفت و آن بزرگوار را در حال نماز یافت. آنگاه با ابیاتی چند خواستهاش را مطرح نمود:
حَرَّکَ مِنْ دُونِ بابِکَ الحَلَقَةِ لَمْ یَخِب الآن مَنْ رَجاک وَ مَنْ
اَبُوکَ قَد کانَ قاتلُ الفَسَقَةِ اَنْتَ جوادٌ و انت مُعتمدٌ
کانت عَلَینا الجَهیمُ مُنْطَبَقَةِ لَولا الذّی کانَ مِن اَوائِلِکُم
نا امید و مأیوس نمیشود کسی که به تو امید بسته و درب خانهات را بکوبد.
تو بخشندهای و تو مورد اعتماد هستی و پدرت نابود کننده افراد فاسق و تبهکار بود.
اگر هدایتها و زحمات شما خاندان رسالت نبود، عذاب جهنّم همه ما را فرامیگرفت.
امام حسین علیهالسلام بعد از شنیدن سخنان وی رو به قنبر کرده، فرمود: آیا از مال حجاز، چیزی به جای مانده است؟ قنبر گفت: بلی، چهار هزار دینار داریم. امام فرمود: قنبر! آنها را حاضر کن که این شخص در مصرف آنها از ما سزاوارتر و نیازمندتر است.
سپس به منزل رفته و ردای خود را که بردی (یمانی) بود، از تن در آورده و دینارها را در آن پیچیده، به خاطر شرم و حیا از اعرابی، از لای در به آن مرد نیازمند داد و اشعار او را نیز با ابیاتی زیبا و در همان وزن پاسخ گفت:
وَاعْلَمْ بِاَنّی عَلَیْکَ ذُو شَفَقَةٍ خُذْها فَاِنّی اِلَیکَ مُعْتَذِرٌ
اَمْسَتْ سَمانا عَلَیکَ مُندَفِقة لَوکانَ فی سیرِنا الغَداةُ عَصا
وَالْکَفُّ مِنّی قَلیلَةُ النَّفَقَةِ لکِنَّ رَیْبَ الزَّمانِ ذُو غِیرٍ
اینها را بگیر؛ من از تو عذر میخواهم و بدان که من به تو علاقمند و مهربان هستم.
اگر امروز قدرت و حکومتی دست ما بود، آسمان جود و رحمت ما بر تو ریزش میکرد.
ولی حوادث روزگار در حال دگرگونی است (بدین جهت تنگدست شده) و بخشش ما اندک شده است.
مرد عرب آن هدیهها را گرفته وگریست، امام حسین علیهالسلام فرمود: آیا عطای ما را کم شمردی؟ گفت: نه، هرگز! بلکه به این میاندیشم که این دستان پرمهر و با سخاوت چگونه در زیر خاک پنهان خواهد شد!۷
● یار یتیمان و بیپناهان
حضرت اباعبداللّه علیهالسلام همانند پدر گرامیاش امیرمؤمنان علی علیهالسلام از رسیدگی به وضع یتیمان، غافل نبود؛ آن حضرت تلاش میکرد که نیاز آنان را در جامعه اسلامی، به قدر امکان بر طرف ساخته و مرهمی بر دل اندوهناک آنان بگذارد. بدین جهت به طور ناشناس و در دل شب به رفع حوائج یتیمان و مستمندان، همّت میگماشت.
این عمل امام حسین علیهالسلام آن چنان دور از انظار مردم بود که تا بعد از شهادت آن بزرگوار کسی متوجه این خصلت خدا پسندانه آن حضرت نشد.
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی میگوید: بعد از واقعه عاشورا، مردان قبیله بنیاسد، هنگامی که خواستند جسد مطهّر امام حسین علیهالسلام را دفن کنند، در دوش آن حضرت اثر پینه و کوبیدگی زخمی یافتند که کاملاً از جراحتهای جنگی متفاوت بود؛ زخم کهنهای بود که هیچ شباهتی به زخمهای روز عاشورا نداشت. از امام زین العابدین علیهالسلام در این مورد سؤال کردند و آن حضرت در پاسخ فرمود: «هذا مِمّا یَنْقُلُ الْجِرابَ عَلی ظَهْرِهِ اِلی مَنازِلِ الاَرامِلِ وَ الیَتامی۸؛ این زخم در اثر حمل بار و کیسههای غذا و هیزم به خانههای بیوه زنان، یتیمان و مستمندان میباشد که پدرم بر دوش خویش آنها را حمل میکرد.»
میکشد بار گدایان بر دوش شهریاری که به شب بُرقع پوش
میبرد نان یتیمان عرب ناشناسی که به تاریکی شب
● شهریار بنده نواز
روزی امام حسین علیهالسلام به همراه بعضی از یارانش به باغ خود رفت. در باغ آن حضرت غلامی به نام «صافی» باغبانی میکرد. همین که نزدیک باغ رسید، غلام را دید که نشسته و نان میخورد، امام حسین علیهالسلام در کنار یکی از نخلها و در جایی که غلام او را نمیدید، نشست و مشاهده کرد که غلام لقمه نانی را گرفته، نصف آن را جلوی سگ میافکند و نیمه دیگر را خود میخورد. چون از خوردن نان فارغ شد، دست به دعا برداشته و گفت: «الحمدللّه ربّ العالمین اللّهُمَّ اغْفِرلی و لِسَیِّدی وَ بارِکْ لَهُ کَما بارَکْتَ عَلی اَبَوَیْهِ یا اَرْحَمَ الرّاحمین؛ تمام حمد و سپاس مخصوص پروردگار عالمین است. خداوندا! مرا بیامرز و آقایم را بیامرز و بر او خیر و برکت خود را ارزانی دار، همان گونه که به پدر و مادر او خیر و برکت خود را ارزانی داشتهای، ای مهربانترین مهربانان!»
این رفتار پسندیده غلام مورد رضایت و توجه امام علیهالسلام قرار گرفت و آن حضرت با خوشحالی از جای خود بلند شده و صدا زد: ای صافی!
غلامِ با شنیدن صدای آن بزرگوار دستپاچه شده و عرض کرد: سرورم! ای مولای همه اهل ایمان تا روز قیامت! مرا معذوردار چون از حضور شما در باغ مطلع نبودم و شما را ندیدم. امام علیهالسلام فرمود: ای صافی! تو مرا حلال کن که من بدون اذن به باغ تو آمدم. صافی گفت: این سخن شما نشانه بزرگواری، کرامت و آقایی شماست و گرنه، این باغ که مال شماست. امام فرمود: دیدم که نصف لقمه خود را به طرف سگ میانداختی و نصف دیگرش را خود میخوردی؛ چرا چنین میکردی؟ او پاسخ داد: در حال خوردن نان، دیدم این حیوان به من نگاه میکند، از او خجالت کشیدم. او سگ شماست که باغ شما را پاسداری میکند، من هم بنده و غلام شما هستم و هردو ریزه خوار نعمت شماییم.
با شنیدن این گفتار متین و مؤدّبانه، چشمان امام پر از اشک شد و فرمود: حال که چنین است، تو در راه خدا آزادی و هزار دینار به تو بخشیدم. غلام عرض کرد: اما من همچنان دوست دارم بازهم در باغ شما خدمت نمایم.
مملوک آن جنابم و محتاج این درم شاها اگر به عرش رسانم سدیر فضل
این مهر بر که افکنم، این دل کجا برم؟ گر برکَنم دل از تو و بردارم از تو مهر
امام حسین علیهالسلام فرمود: «اِنَّ الکریمَ یَنْبَغی لَهُ اَنْ یُصَدِّقَ قَولُهُ بِالفِعْلِ؛ البته شایسته است شخص کریم، کردار خویش را با گفتارش هماهنگ نماید.» آیا به تو نگفتم: مرا حلال کن که بیاجازه به باغت آمدم؟! اکنون کردار خود را با گفتارم هماهنگ میکنم و این باغ را به تو میبخشم. پس حالا یاران مرا که اینجا آمدهاند، مهمان حساب کن و به خاطر من از آنان پذیرایینما. خداوند متعال تو را در قیامت مهمان کند و بر اخلاق و ادب تو بیش از پیش بیفزاید.
صافی عرض کرد: حال که این باغ را به من بخشیدی، من نیز آن را برای اصحاب و شیعیان تو وقف نمودم.۹
رفع نیاز به اندازه معرفت
شخصی به حضور امام حسین علیهالسلام آمده، عرضه داشت: من خونبهایی را عهدهدار شدهام، اما در پرداخت آن ناتوانم. پیش خود گفتم: این مشکل را باکریمترین مردم عصر در میان بگذارم و کریمتر از شما نیافتم.
امام علیهالسلام به او فرمود: ای برادر! من سه سؤال از تو میکنم، اگر یکی را پاسخ دادی، یک سوم بدهیات را میپردازم و اگر دو تا را جواب گفتی، دوسوم. اگر همه را صحیح پاسخ دادی، تمام بدهیات را خواهم پرداخت.
مرد بیبضاعت با لحنی خاص گفت:
«یابن رسولِ اللّه اَمِثْلُکَ یَسْئَلُ عَنْ مِثْلی، و انتَ مِن اَهلِ العلمِ و الشَّرَفِ؛ ای پسر رسول اللّه! آیا شخصی مثل شما ـ که از خاندان علم و شرف هستی ـ از همچو منی سؤال میکند؟!»
امام حسین علیهالسلام فرمود: بلی، از جدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که میفرمود: «اَلمَعْرُوفُ بِقَدْرِ المَعْرِفَة؛ نیکی و بخشش، به قدر معرفت گیرنده است.»
مرد گفت: هرچه میخواهی بپرس! و سؤال و جواب بین امام و این مرد این گونه ادامه یافت:
ـ کدام عمل فضیلت بیشتری دارد؟
ـ ایمان به خدا.
ـ راه نجات از هلاکت چیست؟
ـ اعتماد به خدا.
ـ آرایش و زیبایی یک فرد به چیست؟
ـ علم و دانشی که با حلم و بردباری توأم باشد.
ـ اگر آن نبود؟
ـ ثروتی که با انصاف و مروّت همراه باشد.
ـ اگر آن نبود؟
ـ فقر و محرومیتی که با صبر و پایداری همراه باشد.
ـ اگر آن هم نباشد؟
ـ در این صورت بهتر است بلایی از آسمان آمده و چنین کسی را نابود کند، که او شایسته همین است.
در اینجا امام حسین علیهالسلام خندید و کیسهای حاوی هزار دینار به وی داد و سپس انگشتر خود را هم که نگینش ۲۰۰ درهم میارزید، به عطای خویش اضافه کرد و فرمود:
«یا اعرابی! اِعْطِ الذَّهَبَ الی غُرَمائِکَ وَاصْرِفِ الخاتَمَ فی نَفَقَتِکَ؛ ای مرد عرب! این سکههای طلا را به طلبکاران خود بده و انگشتری را هم در مصرف شخصی خود خرج کن.»
مرد بدهکار با خوشحالی تمام، هدیه امام را گرفته و در حالی که این آیه را قرائت میکرد: «اَللّهُ اَعلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»۱۰ محضر امام را ترک کرد.۱۱
● در پرتو آفتاب رحمت
کمکهای بشر دوستانه آن آفتاب رحمت بر همه بیچارگان ـ اعم از زن و مرد، آشنا و غیر آشنا، حتی مخالفان آن حضرت ـ شامل میشد. اخبار و گزارشهایی از زندگی آن پیشوای مهربان در لا به لای تاریخ، از این واقعیت حکایت دارد. حادثه زیر، یکی از این اقدامات آن حضرت میباشد:
هنگامی که امام در سفر کربلا به سرزمین ثعلبیه رسید، با یک خانواده سه نفره مسیحی برخورد نمود. خیمه ساده و بیآلایش آنان در گوشهای از بیابان ـ که حکایت از نهایت فقر و محرومیتشان داشت ـ توجه امام را به خود جلب کرد. آن روز «قمر» (مادر خانواده) تنها بود و پسرش «وهب» به همراه عروسش (هانیه) به صحرا رفته بودند. امام حسین علیهالسلام وارد خیمه شد و با مهربانی و بزرگواری تمام از «امّ وهب» جویای حال آنان شد. قمر گفت: ما از وضع زندگی خود راضی هستیم، فقط در این منطقه از کمبود آب رنج میکشیم. حضرت اباعبداللّه علیهالسلام او را به کنار خیمه در نزدیک سنگی برد و با نیزه خود آن سنگ را از جاکند و به برکت آن حضرت، از زیر سنگ آب گوارایی جاری شد. پیر زن از دیدن این منظره بسیار خوشحال شد و از امام حسین علیهالسلام تشکّر نمود. هنگام خدا حافظی، حضرت اباعبداللّه علیهالسلام ماجرای سفر خود را به کربلا به او توضیح داد و اضافه نمود: ما نیاز به یار و یاور داریم؛ وقتی که پسرت وهب به خیمه بازگشت، بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم و بیداد یاری نماید.
بعد از رفتن امام، زن مسیحی در حیرت و تفکّر فرو رفت. عظمت، کرامت، فقیرنوازی و مهربانی آن بزرگوار، فکر و دل و جان او را تسخیر نموده و تا شب که «هانیه» و «وهب» به پیش او باز گشتند، او همچنان به شکوه و مجد و روحانیّت امام حسین علیهالسلام میاندیشید. هنگامی که پسر و عروسش به خیمه آمدند و با کمال حیرت و ناباوری، چشمهای گوارا و زلال را در کنار خیمه خود مشاهده کردند، از قمر ماجرا را پرسیدند. او بعد از گزارش کامل آمدن امام علیهالسلام و کرامت آن حضرت، پیام امام حسین علیهالسلام را نیز به پسرش ابلاغ نمود. این خانواده مسیحی بعد از این حادثه شیفته اخلاق، رفتار و منش کریمانه آن حضرت شدند و با قلبی سرشار از عشق و محبّت، بار سفر بسته و به دنبال کاروان حسینی علیهالسلام به راه افتادند. آنان به حضور امام حسین علیهالسلام رسیده، به دست آن حضرت مسلمان شدند و با کمال اشتیاق به همراه قافله آن بزرگوار به کربلا آمدند. سرانجام در روز عاشورا «وهب» و «هانیه» در رکاب امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند و «قمر» نیز با دلاوریهای خود از حریم امام دفاع نمود و حماسهها آفرید.
هانیه، همسر وهب، تنها زنی است که در میان شهدای کربلا دیده میشود.۱۲
● توزیع بیت المال به نفع نیازمندان
حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در مواقع مقتضی، برای حمایت از نیازمندان و محرومان جامعه اسلامی به اقدامات عملی و حرکتهای انقلابی دست میزد. آن حضرت از آنجایی که بعد از شهادت برادرش امام مجتبی علیهالسلام حجت الهی و امام امت بود، با استفاده از نفوذ معنوی و اقتدار خویش در اموال حکومت و بیت المال مسلمانان تصرّف کرده و آن را به نفع محرومان و درماندگان جامعه توزیع مینمود.
در سال پنجاه و چهارم هجری، یکی از کاروانهای حامل اموال حکومتی که از یمن برای معاویه ارسال شده بود، به مدینه رسید. امام حسین علیهالسلام دستور داد تا آن را توقیف نموده و محمولههای آن را در میان نیازمندان بنیهاشم و دیگران تقسیم نمایند. آنگاه به معاویه نامهای به این مضمون نوشت:
از حسین بن علی به معاویة ابیسفیان! اما بعد، ما با کاروانی مواجه شدیم که اموال و پوشاک و عنبر و انواع عطرهای دیگر را برای تو میآورد، تا آنها را در خزائن دمشق ذخیره کرده و در رفاه و آسایش خود و بستگانت مصرف نمایی. اما من به آنها نیاز داشتم و قبل از تو آن را تصرّف کردم. والسلام.
این عمل انقلابی حضرت اباعبداللّه علیهالسلام اسباب نارضایتی معاویه را فراهم آورد و طینامهای، آن حضرت را از عواقب این کار برحذر داشت.۱۳
● پاسداری از منابع خیریه
آن حضرت به محافظت از منابع در آمد فقرا و نیازمندان اهتمام جدّی داشت. و علاوه بر این که منابع درآمدی را بر محرومان و نیازمندان وقف کرده بود، از موقوفات دیگر نیز حمایت و پاسداری میکرد. روایت زیر، یکی از این نمونه را بیان میکند:
زمانی امام حسین علیهالسلام بر اثر رسیدگی به فقرا و محرومان تنگ دست وبدهکار گردید؛ معاویه از فرصت استفاده کرده و نامهای را به همراه دویست هزار دینار به آن حضرت ارسال نمود. او در نامه خود از امام خواسته بود که چشمه «نیزر» را ـ که امیرمؤمنان علی علیهالسلام آن را با دستان خویش حفر کرده و درآمد آن را بر فقرای مدینه و در راهماندگان وقف کرده و اختیار آن در دست امام حسین علیهالسلام بود ـ با او معامله کند. حضرت اباعبداللّه علیهالسلام درخواست وی را به شدّت رد کرده، فرمود: «انّما تَصَدَّقَ بِها اَبی لِیَقیَ اللّهُ بِها وَجْهَهُ حَرَّ النّارِ وَ لَسْتُ بایِعُها بِشَیءٍ؛ پدرم علی علیهالسلام این چشمه را در راه خدا وقف کرده است تا این که خداوند متعال او را از آتش جهنم نجات دهد. و من آن را به هیچ قیمتی نخواهم فروخت.»۱۴
● در اوج جوانمردی
امام حسین علیهالسلام در رسیدگی به نیازمندان، موافق و مخالف نمیشناخت. آن حضرت بر این باور بود که رسم جوانمردی اقتضاء میکند که باید به درماندگان، بیچارگان و نیازمندان کمک نمود.
آری، مهربانی و مهرورزی به تمام افراد بشر، عادت مستمرّ مردان الهی است و دستگیری از افتادگان، شیوه همیشگی اهلبیت پیامبر علیهمالسلام میباشد.
علی بن طعان محاربی میگوید: هنگامی که لشکر حرّ قافله امام حسین علیهالسلام را محاصره کرد، آن روز من آخرین نفری بودم که از سپاه حرّ به منزل «ذوحِسَم» رسیدم. امام حسین علیهالسلام چون تشنگی من و اسبم را مشاهده کرد، به من فرمود: «اَنَخِ الرّاویة؛ این راویه را بخوابان!» و چون ما راویه به مشک میگفتیم، منظور امام را نفهمیدم. حضرت دوباره فرمود: «یابن اخی، انخ الجمل؛ برادر زاده! آن شتری را که مشک آب روی اوست بخوابان.» چون شتر را خواباندم فرمود: از آب آن بخور. من خواستم آب بخورم، اما دستپاچه شدم و نتوانستم. امام حسین علیهالسلام برخاسته از آن مشک، من و اسبم را سیراب نمود.۱۵
حضرت سیدالشهدا علیهالسلام این همه مهر و محبت را برای کسی ابراز نمود که به جنگ او آمده بود. آن بزرگوار فردی را سیراب کرد که او جزو سپاهی بود که در روز عاشورا وی را با لب عطشان به شهادت رساندند!
● یاری به محرومان فرهنگی
یکی از مهمترین محرومیتها، فقر عاطفی و فرهنگی است. تعداد محرومان این طیف، به مراتب بیشتر از نیازمندان مادی و اقتصادی است؛ چرا که اوّلاً فقر مادی محسوس است، اما نیازهای عاطفی و فرهنگی غیر محسوس هستند. ثانیاً مربّی آگاه و دلسوز لازم است که این نیاز را برطرف نماید و کار هرکس نیست. فقر مادی همچون فقر معنوی، انسان را نمیآزارد و محرومان مادی همانند محرومان معنوی در معرض سقوط و هلاکت نیستند.
در سیره عملی امام حسین علیهالسلام نه تنها به محرومیتهای ظاهری و مادی توجه میشد بلکه کسانی که از جنبه عاطفی، فرهنگی و معنوی کمبود داشتند نیز در زیر چتر پوشش آن حضرت قرار میگرفتند.
ابن عساکر مینویسد: فردی به نام عصام شامی وارد مدینه شد. مشاهده سیمای پاکیزه و نورانی امام حسین علیهالسلام آتش حسد و کینه دیرینه را در دل او شعلهور ساخت و او ناتوان از کنترل احساسات زشت خویش، نزد آن حضرت رفته، پرسید: آیا تویی پسر ابوتراب؟ فرمود: بلی.
عصام، هر چقدر میتوانست به امام و پدر بزرگوارش فحش و ناسزا و کلمات رکیک نثار کرد. امام بعد از شنیدن سخنان ناپسند وی، با عطوفت و مهربانی به وی نگریسته و آیاتی را در فضیلت عفو و گذشت قرائت کرد، آنگاه به عصام فرمود: ای برادر! برخود سبک و آسان بگیر و برای من و خودت استغفار کن! مطمئن باش اگر از ما یاری بخواهی، یاور تو خواهیم بود و اگر عطا و بخشش بطلبی، به تو عطا میکنیم و اگر ارشاد و راهنمایی بجویی، تو را ارشاد خواهیم کرد (هرنیازی و گرفتاری داری به ما بگو).
او بعد از این رفتار شفقتآمیز امام علیهالسلام از جسارتهای خود پشیمان شد. حضرت اباعبداللّه علیهالسلام وقتی در چهره او نشانه ندامت را مشاهده کرد، این آیه را قرائت نمود: «لا تَثْریبَ علیکم الیوم یغفِرُ اللّهُ لکُم وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحمین»۱۶؛ امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست، خداوند شما را میبخشد و او «ارحم الراحمین» است. در این حال از عصام پرسید: آیا از اهل شام هستی؟! گفت: بلی. حضرت در ادامه به او فرمود: هر نیازی داری بدون اضطراب و شرم و خجالت، از ما بخواه که انشاء اللّه برآورده میشود. عصّام با مشاهده این همه بزرگواری، انسانیت و اخلاق، آن چنان از خود و عمل ناپسندش شرمنده شد که در آن لحظه آرزو میکرد کهای کاش به زمین فرو میرفت! اما بعد از این حادثه در منظر او، شخصیت امام حسین علیهالسلام و پدر گرامیاش محبوبترین افراد روی زمین بودند.۱۷
مولوی در مورد تأثیر ابراز محبت به نیازمندان عاطفی و محرومان معنوی میگوید:
از محبّت مسها زرّین شود از محبّت تلخها شیرین شود
از محبّت دَردها شافی شود از محبّت دُردها صافی شود
از محبّت شاه بنده میکنند از محبّت مرده زنده میکنند
۱۴. مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۶۲؛ مناقب امیرمؤمنان، ج ۲، ص ۸۲.
۱۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۶.
۱۲. سوگنامه آل محمد، ص ۲۱۱ و ۲۱۲؛ ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۳۰۱.
۱۳. ناسخ التواریخ، ج ۱، ص ۱۹۵ و ۱۹۶؛ حیاةالامام الحسین(ع)، ج ۲، ص ۲۳۲.
۱۷. تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۳، ص ۲۲۴؛ منازل الآخره، ص ۸۱.
۱۰. انعام/ ۱۲۴.
۱۶. یوسف / ۹۲.
۱. «لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُالْکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ». (حدید / ۲۵)
۱۵. ارشاد، مفید، ص ۷۸؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۲.
۲. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
۳. همان.
۴. لواعج الاشجان، ص ۱۴؛ مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۲۲۱.
۵. آل عمران / ۹۲.
۶. تفسیرکنزالدّقائق، ج ۳، ص ۱۵۹.
۷. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۰.
۸. المناقب، ج ۴، ص ۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۰.
۹. مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۱۹۳؛ کلمات الامام الحسین(ع)، ص ۶۲۶
۱۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۶.
۱۲. سوگنامه آل محمد، ص ۲۱۱ و ۲۱۲؛ ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۳۰۱.
۱۳. ناسخ التواریخ، ج ۱، ص ۱۹۵ و ۱۹۶؛ حیاةالامام الحسین(ع)، ج ۲، ص ۲۳۲.
۱۷. تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۳، ص ۲۲۴؛ منازل الآخره، ص ۸۱.
۱۰. انعام/ ۱۲۴.
۱۶. یوسف / ۹۲.
۱. «لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُالْکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ». (حدید / ۲۵)
۱۵. ارشاد، مفید، ص ۷۸؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۲.
۲. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
۳. همان.
۴. لواعج الاشجان، ص ۱۴؛ مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۲۲۱.
۵. آل عمران / ۹۲.
۶. تفسیرکنزالدّقائق، ج ۳، ص ۱۵۹.
۷. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۰.
۸. المناقب، ج ۴، ص ۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۰.
۹. مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۱۹۳؛ کلمات الامام الحسین(ع)، ص ۶۲۶
منبع : طوبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست