یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا

سرشت دموکراتیک اسلام


سرشت دموکراتیک اسلام
انتشار مقاله «سرشت دموکراتیک اسلام»? (سپتامبر ۱۹۹۴) به قلم دو تن از پژوهشگران برجسته در حوزه اسلام سیاسی، واکنش مخالفان نظریه سازگاری اسلام و دموکراسی را برانگیخت؛ چنانکه یکی از منتقدان با حمله به مقاله مزبور، از آن به عنوان «کمک به قدرت‌یابی مسلمانان تندرو» یاد کرد. اگرچه هدف اصلی نویسندگان مقاله، نقد عملکرد دستگاه سیاست خارجی آمریکا در قبال مساله دموکراسی در جهان اسلام در اوایل دهه ۹۰ بود، ولی اکنون در پرتو تحولات یک دهه گذشته، بازخوانی این نوشتار متضمن ابعاد تازه‌ای است.
آیا دموكراسی با نهضت بیداری اسلامی‌ناسازگار است؟ در غرب بسیاری چنین پنداشته‌ و عنوان ‌كرده‌اند: «مخالفت حتی با تصور دموكراسی، فی‌الواقع جزء تفكیك‌ناپذیر تعالیم اسلامی است» یا اینکه: «سنت‌های عمیقا ریشه‌دار در فرهنگ اسلامی، شرایط نامساعدی در برابر بسط دموكراسی پدید می‌آورند.»
رویكردهای بدبینانه‌ای از این دست، دو فرض نادرست را مطرح می‌سازند: نخست اینکه تحقق دموكراسی صرفا به شیوه‌ای یگانه میسر است و دیگر اینكه تنها یك قرائت از آموزه‌های اسلام وجود دارد. این در حالی است که میراث تمدن اسلامی در بردارنده مفاهیمی است که برای مسلمانان امروز، شالوده یك برنامه اصیل اسلامی جهت دستیابی به دموكراسی را فراهم می‌سازد.
● بنیان‌های دموكراسی
مقبولیت عام دموكراسی به عنوان منبع مشروعیت نظام سیاسی از پدیده‌های دوران مدرن است. «پل كاركران» (Paul E. Corcoran) می‌نویسد:«با نظری اجمالی به اندیشه سیاسی غرب طی ۲۵ قرن درمی‌یابیم كه تا همین اواخر تقریبا هیچ كس به دموكراسی به عنوان شیوه مطلوب سازماندهی حیات سیاسی اعتقاد نداشت... تفكر مسلط اندیشمندان سیاسی در طی دو هزار و اندی سال بر فساد نظام‌های دموكراتیك، آشفتگی سیاست‌ دموكراتیك و پلیدی سرشت دموكراسی تاكید داشته است.»
تا همین دو قرن پیش در حوزه سیاست اروپایی، «فره ایزدی» پادشاهان به قوت خود باقی بود. حتی بنیانگذاران ایالات متحده ـ در بهترین حالت ـ نظرات مبهمی راجع به مساله دموكراسی داشتند.
پیدایش و پذیرش نظریه‌ها، نهادها و رفتارهای دموكراتیك در غرب، همچون عصر حاضر شامل مجموعه‌ای از روندهای «باز تعریف» (redefining) و تركیب سنت‌های غیر دموكراتیك و حتی ضد دموكراتیك با سنت‌های دموكراتیك موجود بود. در اوایل عصر مدرن و نیز در دوران مدرن، میراث گذشته با توجه به استنباط‌های نوین از نیازها و حقوق اجتماعی، مذهبی و سیاسی ساماندهی دوباره‌ای یافت.
به عنوان نمونه «اگر چه ایده حاكمیت مردم آشكارا با مفهوم مسیحی قدرت ملوكانه و ساختار سلطنتی و به شدت انعطاف ناپذیركلیسای رم در تقابل بود»،۵ ولی این مساله موجب نمی‌شد مردمی كه همچنان خود را مسیحی می‌دانستند از ایجاد نظام‌های دموكراتیك در اروپای غربی و آمریكای شمالی صرفنظر كنند.
در اروپای غربی، بازسازی مفاهیم موجود در سنت پیشامدرن نقش مهمی در توسعه نهادهای دموكراتیك مدرن داشت.
فرآیند مدرن دستیابی به دموكراسی، حتی شامل بازسازی مضامین ضد دموكراتیك و تركیب آنها با عناصر ابتدایی دموكراتیك که در سنت وجود داشتند، می‌شود. چنانکه منشور «ماگنا كارتا» كه امروزه به عنوان سندی برجسته در تاریخ دموكراسی غرب به شمار می‌رود، صرفا تعهد ملوكانه‌ای به منظور اعطای امتیازات ویژه به گروهی از اشراف بود.
پیش زمینه مذكور كمك شایانی به درك فرآیند دموكراسی در سرتاسر جهان و تحقق آن در عصر کنونی می‌کند. اگرچه در اكثر جوامع نخبگان حاكم تردیدهای معنی‌داری نسبت به دموكراسی دارند، اما «بیشتر مردم جهان از سنت‌های محلی برخوردارند كه از طریق آنها قادر به برپایی یك دموكراسی مدرن هستند... واضح است كه از این منظر، اندیشه و تجربه دموكراسی با هیچ گوشه از گیتی بیگانه نیست.»
● میراث اسلامی
متفكران مسلمان در رابطه با دموكراسی، به بازتعریف و بازسازی چه عناصری از سنت اسلامی اقدام كرد‌ه‌اند؟ به رغم تحرك و تنوع بسیار در اندیشه سیاسی اسلامی‌در دوران معاصر، چند مفهوم خاص در موضع‌گیری‌های سیاسی تقریبا همه مسلمانان جایگاهی محوری دارند. به عقیده «ابوالاعلی مودودی» (۱۹۷۹ـ۱۹۰۳م) ـ
متفكر برجسته اهل سنت و بنیانگذار سازمان جماعت اسلامی‌ـ«توحید و رسالت و خلافت، استوانه و ستون‌های سه‌گانه‌ای هستند كه بنای نظام سیاسی اسلام روی آنان استوار است و مقدور نیست كه تمامی جنبه‌های نظام و سیستم سیاسی اسلام را بررسی كرده و آنها را دریابیم جز زمانی كه این مبادی سه گانه را به طور كامل بفهمیم.»
▪ توحید:
مسلمین به اتفاق آرا، یگانگی خداوند را مفهوم اصلی ایمان، سنت و عمل اسلامی می‌دانند. پذیرش این اصل كه تمامی جنبه‌های زندگی بشر در گروی اراده الهی است، از دیدگاه فلسفه سیاسی به این معناست كه تنها یك صاحب حاكمیت وجود دارد و آن هم خدای متعال است.
برخی اسلام‌شناسان غیرمسلمان، مانند بنیادگرایان و مسلمانان سنت‌گرا، اعتقاد دارند كه از منظر توحید، «دموكراسی اسلامی» امری متناقض است یعنی حاكمیت الهی در تقابل با حاكمیت بشری قرار دارد. با عنایت به این نکته، مودودی عنوان می‌کند كه پیوستگی عمیق میان توحید و مشروعیت سیاسی به این معناست كه اسلام ـ از دیدگاه فلسفه سیاسی ـ در نقطه مقابل دموكراسی سكولار غربی است... (اسلام) کاملا فلسفه حاكمیت بشری را رد می‌كند و در عوض حكومتداری خود را بر پایه حاكمیت الهی و مقام خلیفه‌اللهی بشر استوار می‌سازد.
به این ترتیب مسلمانان معاصر همچون مودودی، دموكراسی را به طور كلی رد نمی‌كنند، بلكه بر تشكیل آن در چارچوب توحید تاكید دارند در نزد شیعیان نیز نگرش سیاسی مبتنی بر توحید، همانند سنیانی چون مودودی است.
[شهید] آیت‌الله باقر صدر، كه در سال ۱۹۸۰ توسط رژیم بعثی عراق اعدام شد، از جمله نظریه‌پردازان سیاسی بود كه آرای وی در جمهوری اسلامی ایران بسیار مورد استفاده قرار گرفت. او اعتقاد داشت كه در دولت اسلامی، فقیه می‌باید به عنوان نایب عام امام معصوم، والاترین جایگاه اقتدار مذهبی را دارا باشد.
آیت‌الله صدر قائل به نقش حكومت انتخابی و مشاركت سیاسی بود آیت‌الله خمینی (ره) در وصیتنامه خود بر «وظیفه سنگین ملت در تعیین خبرگان و نمایندگان در تعیین رهبر یا شورای رهبری» تاكید می‌كنند از نظر آیت‌الله صدر، تکوین حكومت انتخابی، مبین دوره‌ای نوین و پر اهمیت در تاریخ اسلام است.
این نظریه كه «اهل حل و عقد» نماینده قاطبه مردم‌اند، صرفا در برهه خاصی از تاریخ جامعه اسلامی کارآیی داشت؛ ولی با توجه به مقتضیات زمان و نظر به دو اصل شورا و نظارت فقهی، جایگزینی نظریه فوق با تشكیل مجمعی از نمایندگان حقیقی مردم ضرورت می‌یابد.
مبانی عقلی و کلامی‌مساوات سیاسی، ریشه در اعتقاد به وحدانیت خداوند دارد. به لحاظ تاریخی هیچگاه یك نظام طبقاتی و استبدادی به عنوان نظام اسلامی مورد تأیید واقع نشده است. از زمان معاویه ـ خلیفه پنجم در نزد اهل سنت ـ عنوان «مَلك» به اصطلاحی مذموم جهت اطلاق به سلطه خودكامه بدل گشت.
▪ منزلت انسان:
نبوت و خلافت مفاهیمی هستند كه در آنها عامل انسانی ـ در راستای تحقق رسالت اسلام ـ به ایفای نقش می‌پردازد. اعتقاد به نبوت به این معناست كه حكم خداوند درباره بشر بر انسان‌هایی برگزیده، یعنی پیامبران وحی می‌شود. مسلمانان بر این باورند كه وحی الهی به طور تمام و كمال بر حضرت محمد (ص) نازل و در قرآن ثبت شد.
این عقیده، اصل بنیادین تمامی آموزه‌های اسلامی است. دومین مفهوم اصلی كه بر نقش بشر تصریح دارد،«خلافت» است كه دو معنا و كاركرد مهم از آن مستفاد می‌شود: نخستین و رایج‌ترین معنای آن «جانشینی» حضرت محمد (ص) به عنوان رهبر امت اسلامی است؛ از این رو نظام سیاسی دولت اسلامی متقدم، خلافت بود.
سلطان عثمانی، واپسین فرمانروای مسلمانی بود كه در سطحی گسترده به عنوان خلیفه شناخته می‌شد؛ نهایتا در سال ۱۹۲۴ میلادی و در پی تأسیس جمهوری تركیه، نهاد و عنوان مزبور برچیده شد. دومین معنای خلافت بر مفهوم قرآنی آن دلالت دارد كه به زمان پیش از رحلت پیامبر و تأسیس خلافت سیاسی برمی‌گردد. منظور از خلیفه در قرآن، تمامی انسان‌ها به عنوان جانشین خدا بر روی زمین هستند.
در نیمه دوم قرن بیستم، این مفهوم قرآنی مورد توجه فزاینده نواندیشان مسلمان قرار گرفت. آنها بجای پرداختن به خلافت ـ به معنای نظام حكومتی‌ـ نگاه خود را معطوف به نقش و جایگاه تمامی مردم در عرصه سیاست می‌نمایند.
در واقع این برداشت، مبانی عملی دموكراسی اسلامی را فراهم می‌کند. مودودی از این مفهوم خلافت به عنوان دلیلی بر وجود دموكراسی در اسلام بهره می‌گیرد. تعریف خلیفه به معنای تمامی انسان‌ها (در برابر مفهوم فرد حاكم) در اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی ـ تهیه شده توسط شورای اسلامی اروپا ـ نیز به چشم می‌خورد.
چنین برداشتی، شالوده برابری انسان‌ها و مخالفت با سیستم‌های طبقاتی و سلطه‌جویانه را فراهم می‌کند. شاید نظریاتی از این دست الزاما با تعریف جهان غرب از دموكراسی یكسان نباشند ولی در عوض چشم‌انداز‌های قابل تامل دیگری در جریان بسط دموكراسی در دنیای معاصر عرضه می‌كنند.
این نظریات متضمن تعاریف و برداشت‌های خاصی در باب حاكمیت مردم است و تاكید ویژه‌ای بر تساوی نوع بشر و وظیفه انسان‌ها به عنوان «صاحبان حقیقی این امانت (حكومت)» دارد.● مفاهیم كاربردی در دموكراسی اسلامی
برخی مفاهیم اسلامی نقشی كلیدی در توسعه دموكراسی اسلامی دارند: شورا، اجماع و اجتهاد. مفاهیم مذكور را نمی‌توان مشابه تام و تمام نهادهای دموكراتیك [غربی] پنداشت و حتی امروزه تعابیر گوناگونی از آنها وجود دارد. با این حال، موارد فوق همچون مفاهیم بازتفسیر شده در سنت غربی مانند شهروند (citizen)و پارلمان، در ارائه دموكراسی اسلامی از اهمیتی بسزا برخوردارند.
▪ شورا:
هواداران دموكراسی اسلامی كوشیده‌اند تا فهم سنتی از شورا ـ رابطه حاكم با اتباعش ـ را توسیع بخشند. به نظر فضل‌الرحمان، برداشت سنتی از شورا به عنوان فرآیند نظرخواهی شخص حاكم از زیردستان، نادرست بود؛ در حقیقت، قرآن خواستار «مشورت دو طرفه» از طریق استدلال متقابل در شرایطی برابر است.
وی تا آنجا پیش می‌رود كه كسانی را كه وجود صبغه دموكراتیك در میان امت اسلامی را نمی‌پذیرند، متهم می‌سازد كه «عمدا یا سهوا، اسلام را بی‌اعتبار می‌سازند».
اهمیت شورا به عنوان بخشی از نظام‌های حكومتی در اسلام، به طور گسترده مورد تایید است. «محمد حمیدالله» (اسلام پژوه شهیر پاکستانی) شورا را به صورتی كه غالبا پذیرفته شده، معرفی می‌کند: اهمیت و منفعت شورا بی‌جهت مورد تاكید فراوان قرار نگرفته است.
قرآن مكررا به مسلمانان دستور می‌دهد كه تصمیمات خود، چه در حوزه عمومی و چه در حوزه شخصی را پس از انجام مشورت اتخاذ كنند... قرآن [در این رابطه] روش‌های بغرنج یا دم‌دستی تجویز نمی‌كند. تعداد، شیوه انتخاب، مدت نمایندگی منتخبان و مواردی از این دست به صلاحدید بزرگان در ادوار زمانی و سرزمین‌های مختلف واگذار شده است.
آنچه اهمیت دارد این است كه یك تن [حاكم] می‌باید توسط افراد منتخبی كه از اعتماد موكلانشان و شایستگی فردی برخوردارند، احاطه شود. باقر صدر شورا را از جمله حقوق مردم می‌داند.
خلافت مردمی در یك حكومت اسلامی، به شكل مشخصی در اعتقاد به شورا منعكس می‌شود. همه مسلمانان به عنوان خلیفه‌الله، اقتدار خود را به شخص حاكم تفویض كرده و لذا همچنان باید بر شیوه‌ اداره حكومت نظارت كنند.
▪ اجماع:
بر اساس حدیثی منسوب به پیامبر اسلام(ص) ایشان فرمودند: «امت من بر باطل اجماع نمی‌كنند». به این ترتیب طی قرن‌ها، اجماع در جهان اسلام - خصوصا در میان اهل سنت- به معیار نهایی در تعیین اعتبار تصمیمات اتخاذ شده، بدل شد.
«اسلام سنی، اجماع یا داوری جمعی امت را مرجع نهایی در تفسیر اسلام قلمداد کرد» و در نتیجه «اجماع، نقشی محوری در بالندگی شریعت اسلامی ایفا و مجموعه قابل توجهی تفاسیر حقوقی و شرعی عرضه كرد.» با این حال، در امر اجماع تنها علما نقش داشتند و توده مردم صاحب اهمیت چندانی نبودند.
زمانی كه علما بر سر مساله‌ای به اجماع می‌رسیدند، معمولا آن بحث تمام شده تلقی می‌شد. در عصر حاضر، اندیشمندان مسلمان مفهوم اجماع را با توجه به شرایط نوین مورد مداقه قرار داده‌اند. اجماع می‌باید از سكون و ایستایی به دور باشد؛ از دیدگاه حمیدالله، اجماع به مثابه «ارائه امكانات گسترده‌ای جهت پیشبرد شریعت اسلامی و سازگار ساختن آن با شرایط متغیر» است.
افزون بر این، اجماع می‌تواند زمینه موثری برای پذیرش حاكمیت اكثریت فراهم آورد. بنابراین اصل اجماع هم موجد مشروعیت دموكراسی اسلامی است و هم راهكاری برای تحقق آن عرضه می‌دارد.
▪ اجتهاد:
تقریبا تمامی اصلاح‌طلبان مسلمان در سده بیستم به مساله اجتهاد تعلق خاطر داشته‌اند. «محمد اقبال» (۱۹۳۸-۱۸۷۵)، یكی از چهره‌های اصلی نوگرایی اسلامی، در دهه ۱۹۳۰ خواستار «واگذاری امر اجتهاد به یك مجمع تشریعی اسلامی» شد.
به عقیده خورشید احمد، نایب رئیس جماعت اسلامی:«خداوند صرفا اصول كلی را تبیین فرمود و به انسان اختیار داد تا این اصول را در هر عصری متناسب با روح و شرایط زمانه به كار بندد.
از طریق اجتهاد است كه مردم هر دوره می‌كوشند تا رهنمودهای الهی را برای حل مسائل عصر خود عملی سازند».
از منظر «الطاف گوهر» [روزنامه نگار و نویسنده پاکستانی] پشتیبانی از مساله اجتهاد به صورت مطالبه اصلاحات رادیكال در می‌آید شورا، اجماع و اجتهاد مفاهیمی ‌بنیادین جهت درك رابطه میان اسلام و دموكراسی در جهان معاصر عرضه كرده و بستر مناسبی برای ایجاد شالوده اسلامی جهت برقراری دموكراسی فراهم می‌كنند.
● مسلمانان و الگوهای غربی
بسیاری از مسلمانان ضمن ناخرسندی از پذیرش بی‌چون و چرای الگوهای دموكراسی غربی، ترجیح می‌دهند كه به برقراری نظام‌های دموكراتیك اصیل اسلامی اقدام كنند. این تلاش‌ها لاجرم برآمده از حس غرب‌ستیزی نیست، بلكه مبین این مطلب ‌است كه دموكراسی به شیوه غربی دارای محدودیت‌های تامل‌برانگیزی است.
خصوصا اینكه مسلمانان غالبا تعارضی میان مادی‌گرایی غرب و معنویت‌گرایی جهان اسلام مشاهده می‌كنند. محمد اقبال اعتقاد داشت كه دموكراسی، والاترین ایده‌آل سیاسی از منظر اسلام است. دموكراسی به عنوان بنیان دولت و جامعه اسلامی، ریشه در برابری كامل اعضای جامعه اسلامی و اعتقاد به وحدانیت خداوند دارد.
اقبال به‌رغم انتقاد از استعمارگری اروپا، انگلستان را به سبب رعایت این «ویژگی اسلامی» مورد تحسین قرار می‌دهد: «دموكراسی، رسالت عظیم انگلستان در عصر مدرن بوده... این جنبه‌ای از آرمان سیاسی خود ماست كه در آن سرزمین به كار بسته شده است... وجود چنین روحی در نهاد امپراتوری بریتانیا، آن را به بزرگترین امپراتوری اسلامی جهان بدل می‌سازد».
اگر چه اقبال دموكراسی را یك ایده‌آل و آرمان می‌شمرد، ولی نحوه تحقق آن در غرب را به علت ظهور سرمایه‌داری، سكولاریسم و مادی‌گرایی فاقد ارزش‌های معنوی و اخلاقی به باد انتقاد می‌گیرد. با وجود انتقاداتی از این دست، تجربه غرب تاثیر گسترده‌ای بر مباحث اسلامی گذاشته است. متفكران مسلمان در اوایل سده بیستم معتقد بودند كه مفاهیم اصلی دموكراسی غربی نظایری در سنت اسلامی دارند.
معادل‌یابی‌های ساده‌انگارانه‌ای همچون تطابق «اجماع» با مفهوم«Public Opinion»، مضمون اصلی نخستین بررسی‌های مربوط به دموكراسی و اسلام توسط عباس‌محمود العقاد و احمد شوقی، نویسندگان مصری بود. در زمان حاضر، جنبش‌های اسلامی نقش اصلی را در تجمیع تجارب و مفاهیم غربی با مفاهیم كلیدی بر آمده از منابع اصیل اسلامی دارند.
جنبش‌هایی چون النهضه در تونس، اخوان‌المسلمین اردن و مصر و جماعت اسلامی پاكستان تاکید دارند كه روند دموكراتیك شدن چیزی بیش از وارد كردن بی‌دردسر یك الگوی غربی از پیش طراحی شده است.
این گروه‌ها دشمن مدرنیسم یا غرب نیستند، بلكه در واقع به واسطه رویكرد خود نسبت به ایجاد نظم فراگیر بشری و گذر از دوران سلطه غرب، از نگاهی پست‌مدرن برخوردار هستند. تحركات جهانی در جهت دموكراسی‌خواهی نشانگر تغیرات چشمگیری در عصر حاضر است.
در سرتاسر جهان - از جمله در دموكراسی‌های غربی ـ تلاشی فزاینده برای كارآمدتر كردن ساختارهای دموكراتیك در جریان است. این تلاش‌ها شاهدی بر این مدعاست كه دموكراسی حتی در نوع غربی خود، الگوی کاملا پذیرفته شده و مشخصی ندارد. بسیاری از مسلمانان معتقدند كه بیداری دینی و دموكراتیك شدن مكمل یكدیگرند و در عین حال با این ادعا كه دموكراسی صرفا باید مطابق با موازین غربی تعریف شود، مخالفند. مسلمانان از طریق بسط رهیافت‌های اسلامی در رابطه با دموكراسی، دیگر وامدار محض تعاریف غربی از دموكراسی نخواهند بود.
از دیدگاه جهانی، كوشش‌های مسلمانان در بسط نمونه‌های اصیل و عملی دموكراسی اسلامی حائز اهمیت بسیار است. بهره‌گیری مسلمانان از سنت‌هایی چون مشورت و اجماع، در كنار تلاش‌های غربیان در زمینه ایجاد نمونه‌های كارآمدتر دموكراسی مشاركتی، قابل تامل و توجه است.
با توجه به افزایش روزافزون ارتباطات میان جوامع دموكراتیك، نیمه دموكراتیك و غیردموكراتیك در سرتاسر كره زمین، تلاش‌های صورت گرفته در یك نقطه برای دیگر مناطق نیز حائز اهمیت می‌شود.
● سیاست آمریكا
جانبداری آمریكا از شكل خاصی از دموكراسی غربی می‌تواند به عنوان شیوه تازه تهاجم فرهنگی علیه كارآمدی آموزه‌های اسلامی تلقی شود. چنین نگرشی، ایالات متحده را در شرایطی مشابه با مورد الجزایر قرار می‌دهد كه «دفاع از دموكراسی» عملا منجر به لغو انتخابات و بی‌اعتنایی نسبت به بخش اعظم خودآگاهی اسلامی ‌مردم شد.
نتیجه این اقدام، افزایش محبوبیت عناصر افراطی و تضعیف موقعیت رهبران مسلمان هوادار تشكیل نظام‌های سیاسی دموكراتیك بود. خلاصه اینكه سیاست‌های كوته‌بینانه ایالات متحده امتیازات فراوانی در اختیار نیروهای افراطی مخالف غرب قرار می‌دهد.
برای حمایت راستین و سازنده از روند دموكراتیك شدن كشورهای اسلامی، سیاستگذاران ایالات متحده باید از تعریف تنگ‌نظرانه و قوم‌محورانه خود از دموكراسی دست بردارند. واشنگتن باید ریشه‌های اصیل دموكراسی اسلامی را كه قادر به ایجاد نظام‌های مردمی‌ـ هرچند متفاوت با نمونه‌های بریتانیایی و آمریكایی‌ـ است را به رسمیت بشناسد... ولی مهمتر از همه، این خود مسلمانان هستند که با برگزیدن شیوه‌های دموكراتیك (در چارچوب میراث اسلامی) نقش اصلی را در این میان ایفا می‌كنند.
بر سر دو راهی گریزناپذیر نظریه آخرالزمانی برخورد تمدن‌ها یا نگرشی جهانشمول و تكثرگرا، تلاش در جهت پویایی روند دموكراسی در جهان اسلام و نیاز به اتخاذ سیاست‌های فارغ از تعصب از سوی آمریکا اهمیتی صدچندان می‌یابد.
جان اسپوزیتو ـ جان وال
ترجمه و تلخیص: علی كالیراد
* این مقاله، تلخیصی است از:
Middle East Quarterly, Vol. I, Number ۳, September ۱۹۹۴.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه هم‌میهن