سه شنبه, ۱۳ آذر, ۱۴۰۳ / 3 December, 2024
مجله ویستا
اولین خواننده آوازهای کوچه باغی
كسانی كه با غزلخوانی آشنایی دارند حتما میدانند كه سبكی بوده در جنوب تهران، برای بسیاری دلنشین و حالا در سالهای اخیر تقریبا از میان رفته است. باید گفت این سبك معروف است به «آواز كوچه باغی» یا «باباشمل» كه معمولا داش مشدیها و لوطیها میخواندهاند، بویژه آخر شبها و در حال عبور از كوچهها.
این شیوه بعدها به بیات یا بیاتری معروف شد و اولین هنرمندی كه رسما در این سبك خواند جواد بدیعزاده بود و اولین صفحه رسمی بیات تهران را در حدود سال ۱۳۱۴ در حلب با همراهی ویولن صبا ضبط كرد كه روی اول صفحه «دعای عاشق» و روی دوم آن «نفرین عشق» نام دارد و تمام اشعارش از «كفاش خراسانی» است.
بدیعزاده در كتاب خاطراتش «گلبانگ محراب تا بانگ مضراب» چگونگی علاقهمندیاش به خواندن این سبك را كه در واقع سبكی «غیرردیفی» است، شرح میدهد و اینكه چه كسی پیشنهاد میكند تا نام این شیوه را بیات تهران بگذارند توضیحات جالبی میدهد.
بدیعزاده كه در تدارك سفر بیروت و حلب برای ضبط چند صفحه بوده، شبی در منزلش میهمانی میدهد. میهمانانش عبارت بودهاند از: ذكاءالملك (محمدعلی) فروغی، ملكالشعرای بهار، سیدكاظم خان اتحاد مدیر روزنامه امید، ابوالحسن صبا، حبیب سماعی و حسین یاحقی.
ساز و ضربی و حال و هوایی داشتهاند در آن شب. دایی بدیعزاده سیدیحیی سعید هم سرزده وارد میشود و بدون اینكه متوجه میهمانان باشد، غزلی از سعدی را در ماهور میخواند كه جمع و از همه بیشتر خود بدیعزاده تحت تاثیر قرار میگیرد و به وجد میآید.
نوبت به او كه میرسد، به قول خودش به سبك داشمشدیهای تهران غزلی از سعدی میخواند.
بدیعزاده میگوید: «خوب شد كه این آواز را آن شب خواندم. زیرا پس از خواندن من، در مكتب و مدرسهیی به روی من باز شد و فروغی را صد برابر از آنچه می شناختم، شناختم. پس از پایان آواز بدیعزاده، فروغی ضمن تشویقش به او میگوید: «این هم طرز مطلوبی است از خواندن... ولی نكتهیی را باید تذكر بدهم و آن این است كه اولا این رقم آواز را با شعر سعدی و حافظ و این قبیل گویندگان نباید خواند. بلكه جایز است بگویم آواز خسته دلان به علاوه با اشعاری كه حالت درونی آنها را نشان میدهد، باید خواند.
مثل مخمسات و مسمطات وحشی یا بهتر یگویم «شاهد كفاش خراسانی» كه شاعری است سوخته دل و اشعاری به نام دعای عاشق و نفرین عاشق دارد.
اگر بتوانید در كتابفروشیهای جنوب شهر یا آنها كه كنار خیابانها مقداری كتاب جمع میكنند و میفروشند، پیدا كنید، آنها برای این قبیل آوازها بسیار مناسب است و ثانیا باید گفت این رقم آواز یكی از آوازهای سنتی قدیم است و نباید گفت آواز باباشمل، بلكه این آواز همان آوازهای قدیم كه به نام بیات معروف است مثل بیات اصفهان، بیات ترك، بیات كرد و بیاتهای دیگر.
باید گفت «بیات ری» كه در واقع میرساند اهل ری در قدیم، در كوچه و بازار، این رقم آواز میخواندند یا لااقل بگویید «بیات تهران».
با این حساب معلوم میشود بیات تهران پیشنهاد فروغی بوده است كه امروز هم اهالی موسیقی آوازهای كوچه باغی را به همین نام مینامند و بعد از بدیعزاده است كه سعادتمند قمی، دلكش، عبدالعلی همایون، مرتضی احمدی، پرویز خطیبی، ایرج و تنی چند از خوانندگان این نوع ترانهخوانی را رواج دادند.
● كوتاه از زندگی داریوش رفیعی مشهورترین شاگرد بدیعزاده
▪ بدعت گذار سبكی نو در ترانهخوانی
ترانهخوانی در ایران پس از بدیعزاده، بدان سبب كه همچنان افتان و خیزان به تقلید از قدیمترها ادامه دارد، بدعتگذاری دارد كه حیف است اگر نامش و ابتكارش فراموش شود. ابتكاری كه با تكیه بر صدای دلنشین و آموختههای بدیعزاده شكل گرفت.
رفیعی بدعتگذار سبكی در ترانهخوانی ایرانی است كه بعدها با امثال فرهاد و دیگرانی كه اكنون میخوانند، یا تكامل پیدا كرد یا تقلید شد. در دهه ۳۰، نسل جوان ایرانی ترانههای او را زمزمه میكرد: «رختخواب مرا، مستانه بنداز تو پیچ پیچ ره میخانه بنداز...»
صدایش با صدای همه آنها كه در آن سالها ترانه میخواندند، تفاوت داشت، همانگونه كه سبك خواندنش متفاوت بود.
داریوش رفیعی زاده كرمان بود و بعدها به تهران آمده بود. پدرش وكیل دوره چهاردهم مجلس بود. او در تهران ابتدا برخی ترانههای محلی را خواند و بعد صدایش در رادیو تهران پخش شد.
لاله زار، منوچهری و نادری در آن سالهای دور جولانگاه اتومبیلهای كوچك، بیسقف و قرمز داریوش رفیعی بود. بیراه نیست اگر بگوییم رفیعی ترانهخوانی در ایران را، همان سالهای دهه ۳۰ و ۴۰ تكامل بخشیده و پیوند ترانه های محلی با عصر و زمانه را برقرار كرده بود اگر افسردگی و سرماخوردگی مثل خوره به جان او نیفتاده بود.
بدیعزاده، رفیعی را كشف كرده بود. اما اعتیاد و سرگشتگی او را زودتر كشف كرده بود. داریوش رفیعی تیزترین گوش را برای ضرباهنگ ها داشت و به همین جهت، آن ترانههایی كه از او باقی مانده، بینقص و ایراد است.
رفیعی خیلی زود و در اوج شهرت بر اثر تزریق آمپول آلوده به مرفین به كزاز مبتلا شد و در بیمارستان تهران چشم بر جهان فروبست (دوم بهمن ۱۳۳۷) و در قلب گورستان ظهیرالدوله تهران، رختخوابش گرچه مستانه، اما برای ابد پهن است...
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست