دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا


هنر عکاسی


تأثیر پیدایش عکاسی بر روند ادامه نقاشی را نمی توان کتمان کرد. می توان ادعا کرد که عکاسی در زمینه هایی به صورت غیرمستقیم از نقاشی حمایت کرد و به نقاشان این اجازه را داد که تصویری از طرحهای خود را داشته باشند تا سر فرصت در آتلیه یا محل کار خود با ذهنی بازتر و آرامش بیشتری به خلق اثر خود بپردازند. همچنین به طور مستقیم زمینه هایی در نقاشی، مانند پرتره را تصاحب کرد و دامنه کار آن را گسترش داد. به طور مثال در حالی که فقط عده محدودی توانایی صرف زمان و هزینه مدل نقاشی شدن را داشتند، عکاسان استودیویی می توانستند مشابه همین خدمات را خیلی ارزانتر در دسترس همگان قرار دهند.
از اواسط قرن نوزدهم عکاسی استودیویی در طبقات مرفه و همچنین عکاسی توریستی و خیابانی رواج پیدا کرد اما نقاشی پرتره هنوز توسط قشر مرفه و اشراف زاده با وجود هزینه زیاد آن مورد استقبال قرار می گرفت با این حال هنر عکاسی اجازه می داد که تعداد بیشتری از مردم بتوانند تصویری از خودشان داشته باشند از آن گذشته عکاسی قابلیت بازنگری در طبیعت را برای هنرمندان فراهم کرد. عکاسی بیشتر از نقاشی در شبیه سازی موفق به نظر می رسید و همچنین قابلیت شکار لحظه ها را فراهم می کرد که نقاشی از انجام آن عاجز بود.
عده ای بیان می کردند عکاسی امکان تجربه شیوه ای از نقاشی را که بتواند حس لحظه ای و پاساژ نور را به تصرف در آورد به نقاشان امپرسیونیست داد.
این که عکاسی بار به تصویر کشیدن صرف را از شانه های نقاشی برداشت و به آن اجازه داد که کارکردی فراتر داشته باشد یک حقیقت محض است.
در ابتدا رابطه در حال پیشرفت این دو رسانه بیشتر به یک رابطه همزیستی شباهت داشت ولی کارکرد دیگری که عکاسی توسط آن به گسترش هنر کمک کرد، توانایی آن در دوباره به تصویر کشیدن فرم های مختلف هنر بود.
دیگر نیازی برای سفر کردن به فلورانس یا مصر برای تماشای نقاشی ها یا آثار باستانی و معماری کلاسیک آنها نبود. مردم می توانستند با شرکت در یک کنفرانس همراه با اسلاید شرکت کنند یا از نمایشگاهی بازدید کنند تا آثار دوباره خلق شده – به تصویر کشیده شده - توسط عکاسی را تماشا کنند.
امروزه قابلیتهای رایانه ای به ما این امکان را می دهد که به دور یک اثر نقاشی یا مجسمه سازی شبیه سازی شده بچرخیم و آن را از تمام زوایای ممکن مشاهده کنیم .
به همین دلیل امروزه یک عکس سیاه و سفید دو بعدی - به عنوان وسیله ای برای نشان دادن یک اثر هنری – شاید بسیار ناتوان و محدود به نظر برسد اما در آن زمان امکان مشاهده ی آثار هنری مختلف را فراهم می کرد که این امر بسیار حائز اهمیت بود.
عکس ها نه تنها آثار هنری را بازسازی یا شبیه سازی می کردند بلکه خود نیز با به وجود آوردن تصاویری بر اساس قواعد به ثبت رسیده هنر های زیبا تجلی گاه هنر بودند.
درسال ۱۹۸۱ که در نیویورک بین عکس ها و نقاشی هایی که در یک سبک قرار می گرفتند انجام شد توجه ما را به همبستگی در اصول زیبایی شناسی در هر دو هنر، از جمله تشابهاتی از لحاظ ترکیب بندی جلب می کند.
در اواخر قرن ۱۹ میلادی عده ای از عکاسان انجمن عکاسان بریتانیای کبیر که در دهه های ۷۰ و ۸۰ قرن ۱۹ بیشتر بر علم و تکنو لوزی عکاسی تأکید داشتند از این انجمن جدا شده و گروه مستقلی را تشکیل دادند.
این عده که توسط هِنری پیچ رابینسون رهبری می شدند گروهی به نام حلقه پیوسته یبرادری را تشکیل دادند.
رابینسون چنین بیان کرد: باید به مخالفان سرسخت عکاسی به عنوان هنر زیبا تاکید شود ، تصاویری که توسط عکاسان مختلف از یک ابژه گرفته می شود با هم متفاوتند. این تفاوت به آن دلیل نیست که این افراد از لنز یا مواد شیمیایی مختلفی استفاده می کنند بلکه به دلیل آن است که در ذهن هر کدام از این افراد، تفکری متفاوت با دیگری وجود دارد که همین تفکر بر روی عکسی که ثبت می کنند منعکس می شود.
بعدها نیز عده ای که پیکتوریالیست یا تصویر گرا لقب گرفتند تصاویری را ارائه کردند که اغلب آنها دارای فوکوسی کاملاً واضح یا شارپ نبودند و بیشتر این عکسها با مضامین مجازی همراه بود که اغلب به اسطوره ها و افسانه های سنتی اشاره داشتند.عضویت در گروه حلقه ی پیوسته برادری بعدها به صورت بین المللی درآمد. بدین ترتیب که عکاسان عضو سایر گروه های جدایی طلب در اروپا و آمریکا نیز به عضویت در این تشکیلات دعوت می شدند.
در فرانسه اولین نمایشگاه گروه کلوپ عکس پاریس که تازه تشکیل شده بود در سال ۱۸۹۴ برگزار شد. در آلمان (هامبورگ) عکاسی هنر شناخته شد.
شعبه عکاسی نیویورک که توسط آلفرد استیگلیتز (یکی از اعضاء گروه حلقه پیوسته) پایه گذاری شد تا سال ۱۹۰۲ به ثبت نرسید.اهداف این شعبه بر قابلیت های احساسی رسانه عکاسی تاکید داشت که بیشتر از خصوصیات جنبش های هنری اروپایی به شمار می آمد، اما حق عضویت مخصوص آمریکا بود.
استیگلیتز که قبلا تعدادی نمایشگاه از کارهای نقاشان اروپایی برگزار کرده بود تا امپرسیونیست را به جامعه هنری نیویورک معرفی کند ، در سال ۱۹۱۲ نمایشگاهی در نیویورک در گالری خودش برپا کرد که شامل عکس های خودش بود (و همانطور کوربون،کلارنس و وایت) .تقریباً تمام کارهایی که نشان داده شد ،عکاسی محض یا خالص نامیده شد نه واژه عکاسی تنها ، به نظر آنها عکاسی تنها دستکاری شده بود.
مدافعان عکاسی محض یا خالص احساس می کردند که با دستکاری کردن عکس - برای رسیدن به مضمونی که شاید با قلمو ی نقاشی بتوان آن را راحت تر یا بهتر بیان کرد- هنگام چاپ، خلوص رنگمایه و حتی مضمون عکس ،که فقط متعلق به رسانه عکاسی می باشد از دست می رود. این بیانیه به صور مختلف به طور صریحی اساس درک استیگلیتز از عکس به عنوان هنر را تشریح می کند. او با مخالفت علیه دستکاری کردن عکس ـ عکاسی را از نقاشی جدا ساخت و آن را رسانه ای مستقل با قابلیت های منحصر به فرد و مخصوص خود معرفی کرد که همچون رسانه نقاشی قابلیت هنر بودن را داراست.
هنر به تنهایی دربردارنده مفهوم واقعی خلاقیت است. اما مفهوم عکاسی هنری در تارو پود واقعی خلاقیت و ابداع تنیده شده . در لغت نامه آکسفورد برای این کلمه آمده: هنر خلاقانه به ویژه در زمینه هنرهای بصری که بیشترین بها به ویژگی های زیبایی شناسانه و مفاهیم روشنفکرانه( از طریق اصول تصویری) داده شده است.
این شاخه از عکاسی زمانی دارای اهمیت و ارزش واقعی هنری است که در معنای واقعی و خالصانه هنری از آن یاد شود. این شیوه عکاسی ویژگی های خودش را دارد و گاهی با علائق شخصی برخی از عکاسان جور در نمی آید.
این روزها عکاسی دیجیتال به کمک این شاخه از عکاسی آمده وآنرا از روش های سنتی سابق کاملاً متمایز کرده است.تا چند سال پیش همه عکس های سیاه و سفیدهنری به شکل کاملاً آنالوگ گرفته و با چاپ دستی در معرض دید قرار می گرفت. این روش هنوز هم به نحوی ادامه دارد چون عکاسان قدیمی که عکاسی خالص هنری را به شکل دستی شروع کرده اند، هنوز هم بخش اعظم کارشان را روی نگاتیو و در مرحله ظهور و چاپ انجام می دهند. از آنجایی که اگر در این روش چاپ دو عکاس دقیقا یک روش را پیاده کنند، نتیجه مشابه نخواهد بود، هنوز جذابیت های خود را برای عکاسان قدیمی حفظ کرده است.
می توان ادعا کرد که کلیه رشته ها و سوژه های عکاسی در این بخش جای خود را دارند ولی با تغییرات محسوسی که دید هنری به آنها می دهد، شکل می گیرند. پرتره ، طبیعت و عکاسی از بدن و آناتومی انسان در این سبک موضوعات ثابت محسوب می شوند. نورپردازی در این روش حرف اول را می زند و نگاه هر عکاس در نوع نورو زاویه آن نشان داده می شود.
چشم ما عادت کرده عکس ها را به شکل اسلوب های تعریف شده هنری ببیند . با ورود دوربین ها و امکانات دیجیتال در عین اینکه دست عکاس برای هر مانوری باز است ، باز هم عکس ها به واقعیتی که می بینیم نزدیک تر است و در عین حال روش های مختلفی برای نزدیک کردن عکس به مفهوم هنری وجود دارد.این قدرت یگانه در عکاسی وجود دارد.
یکی از ویژگی های عکاسی هنری در این است که گاهی باورکردن عکس و سوژه سخت می شود. سوژه به واسطه ترکیب بندی و نور آنقدر آرمانی و رویایی می شود که تا حد زیادی دور از واقعیـت به نظر می رسد. تکنیک های عکاسی نقش اساسی را در آفریدن این گونه عکس ها تشکیل می دهند.همین مورد خاص باعث شده تا عکس های این شاخه دارای تنوع و گوناگونی باشند.
این روزها عکاسی هنری بهانه ای شده تا هر کسی به فکر پیدا کردن سبک خود باشد.امروزه بسیاری از عکس های پرتره و عکس هایی که درآنها ریتم به کار می رود، تلاش دارند گوشه هایی از عکاسی هنری را در خود داشته باشند.اما همین مساله باعث می شود که خیلی ها راه را به اشتباه بروند. چند لنز و فیلتر نمی تواند ابزار کافی برای گرفتن عکس هنری و زیبا باشد. بسیاری از عکاسان جدید ترجیح می دهند به این مساله توجهی نکند ؛ پارچه های مختلف در باد ، درخت ها ، رنگ های در حال فرو رفتن در آب ، استفاده از حشرات و ... تبدیل به ابزار و تجهیزاتی شده اند که در عکس های هنری به وضوح به چشم می آیند. شاید عکاسان هنوز تصور می کنند فیگور و فرم و ریتم تنها معانی واقعی عکاسی هنری است د رحالیکه این نوع عکاسی از آغاز پیدایشش خالصانه ترین مفاهیم را با کمترین نماد ها منتقل می کرد .
مفاهیم و موضوعات عکاسی هنری آنقدر گسترده شده که در همه کشورها کالج و دانشگاه هایی برای آنها در نظر گرفته شده تا روش های اساسی و قوانین این هنر ابتدا آموزش داده شود و بعد عکاسان نوجو ، به دنبال سبک و پرورش هدف خود بروند. مفهوم هنرهای زیبا و هنر خالص روز به روز بین روشنفکران و جوانان پررنگ تر می شود.کلاس و استاد و آموزش هم بهانه ای است برای اینکه به علاقه مندان یاد بدهنداز ادا و بازی دور شده و به اصل قضیه یعنی هنر ناب و عکاسی هنری بپردازند.