دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا
استقلال بر باد رفته ایران

با توجه به اهمیت نگاه روزنامههای غربی به ایران آن روزها، عینا مقاله را از کتاب یاد شده میآوریم:
دو هفته پیش یک لحظه بارقه امیدی در اوضاع ایران به چشم آمد. روسیه تهدید کرده بود به ایران حمله میکند. ولی لرد کرزن با شدت لحن دور از انتظاری خواهان تغییر سیاست بریتانیا شد. ایرانیان از ما درخواست کمک کردند و ما با حسابگری یا از سردلسوزی، خدمات دیپلماتیکمان را در اختیارشان گذاشتیم. اگر وزارت خارجه ما در روابطش با شریک ذغلباز بیوجدان محکمتر عمل کرده بود و اگر دولتمردان روس مرحمتی به رفیق همپالکی مغرورشان نشان داده بودند، حمله بلافاصله متوقف شده بود و ایران، ولو با تحمل خفت، خاکش را دست نخورده نگه داشته بود. میترسیم دیگر امیدی نمانده باشد. روسها یاغی و لجوجاند. نه عذرخواهی ایران را پذیرفتهاند و نه میانجیگری بریتانیا را. لشگرشان در راه تهران است و دیپلماسی پرمدعای آنها دیگر لزومی نمیبیند که لااقل وانمود کند ایران کشوری مستقل است. البته این به تنهایی تعیین کننده نیست، اما روز دوشنبه سر ادوارد گری موضع خود را تشریح کرد. در نطق نسبتا کاملتر و صریحتر از همه سخنرانیهایی که قبلا ایراد کرده بود،حتی یک جمله نیست که بتوان آن را تعبیر به نکوهش هر چند ملایم عمل روسها کرد، حتی یک کلمه که حد و مرزی برای تجاوز وسیع آنها قائل شود، حتی یک اشاره به رنجشی از بابت پذیرفته نشدن نظرهای مشورتی مداراجویانهای که ظاهرا داده است، حتی یک عبارت که به ایرانیان کمک کند تخته پارهای از کشتی شکسته اقبال ملیشان برای خود نگهدارند. کار از این هم خرابتر شده است.
سر ادوارد گری نه فقط در دفاع ناحق از اقدام روسیه سنگ تمام گذاشته، بلکه علنا بسط دزدانه دامنه شمول معاهدهای را که بهانه کل تهاجم روسیه شده تایید و تجویز کرده است تا جایی که از نص آن قرارداد برمیآید، ایران به حوزههای اقتصادی تقسیم شده است که هر قدرتی تعهد داده در آنها بر سر امتیازها با دیگری رقابت نکند، ما هرگز این ترتیب را سازگار با استقلال و تمامیت ارضی ایران ندانسته و همیشه گفتهایم که به تجزیه سیاسی خواهد انجامید. سرانجام خود اقرار کردهاند و ظاهرا بدون این آگاهی که از حدود مواد معاهده تجاوز شده است. سر ادوارد گری واژه «سیاسی» را رندانه در توصیف نوع منافع خاصی که هر قدرت در حوزه خویش برای خود محفوظ میدارد به کار برده است. طرح این واژه همان و بر باد رفتن استقلال ایران همان. آنگاه کشور عملا تجزیه شده است. خوب است علت اختلاف میان آقای شوستر و دولت روسیه را که بهانه این تهاجم شد اجمالا بررسی کنیم. اختلاف آنها تقریبا از روز اول ورود او به ایران آغاز شد و مراحل بسیاری را طی کرد. ابتدا روسیه کوشید نگذارد اختیار درآمدهای گمرکی به دست او بیفتد که مدیر مالیه بود. در مرحله بعد با دقت و حوصله تلاش کرد با حمایت از نمکپروردگان روسیه، ایرانیهای متمکنی که هرگز مالیات نداده بودند، مانع از افزایش درآمدهای مالیاتی ایران شود که او به دنبالش بود. آن وقت نوبت رسید به مخالفتش با استخدام انگلیسیهای آشنا با زبان فارسی و مورد اعتماد مردم ایران که قرار بود در شمال ایران برای خزانهداری کار کنند. نمیدانیم آیا کار آقای شوستر عاقلانه بود که بدون حمایت جناب تفت یا سر ادوارد گری بر این استخدامها اصرار ورزید، ولی از قضا کار خوبی کرد، چون آزمونی شد برای فهم معنی قرارداد. اگر ایران هنوز کشوری مستقل است، هر کس را که بخواهد میتواند برای نظارت بر وصول مالیاتهایش استخدام کند. چنانچه انگلستان و روسیه هم فقط مقید به رعایت انحصار یکدیگر در امتیازهای اقتصادی حوزههای یکدیگر بودند، نباید ملیت تحصیلدار مالیاتی برایشان فرق میکرد، اما اگر دعوا بر سر سلطه سیاسی در شمال و جنوب دو خط من درآوردی باشد، آن وقت اعزام ماموری انگلیسی به حوزه روسیه چنانکه خود طرفین قرارداد ادعا میکنند، عدول از قرارداد تلقی خواهد شد- لااقل از روح آن، اگر نه از نص صریحش.
این قضیه سرانجام به تجزیه شکل سیاسی داد. بعد واقعه شعاعالسلطنه پیش آمد که سر ادوارد گری اشارهای گذرا به آن کرد. حتی روزنامه تایمز جرات نکرده بود از این کار روسها دفاع کند. اگر دولت ایران نتواند ژاندارمهای ایرانی بفرستد حکمی کتبی بدهند دست فردی ایرانی که به دولت بدهکار است، دیگر اثری از حق حاکمیتش در کشور خودش باقی نمانده است. این واقعه باعث حمله روسها شد، اما بهانه ادامه پیشروی آنها بعد از این که دولت ایران به توصیه انگلستان از آنها عذرخواهی کرد و بهانه روسها برای طرح خواستههای تازهای که گمان میکنیم باز سرادوارد گری توصیه به پذیرش آنها خواهد کرد، این است که آقای شوستر در این میان دست به انتشار ترجمهای از نامه تایمز زده است که در آن جواب انتقادهای روسها را داده و خود آنها را متهم کرده به این که عمالشان به شاه اسبق ایران کمک کردهاند. بعید میدانیم آقای شوستر خود شخصا ترجمه نامه را منتشر کرده باشند، اما اگر قدرتی بزرگ به کشوری ضعیف حمله کند به این علت که مستخدمی خارجی در آنجا به خود جرات داده نامهای مستدل و ملایم به تایمز بنویسد که آن هم در جواب انتقادهای مطبوعات نیمه رسمی روس و انگلیس بوده، آن وقت ما باید در همه تعاریفمان از روابط بینالمللی تجدید نظر کنیم. اگر مقامی آلمانی به تایمزنامه مینوشت و این ادعای مکنا را تکذیب میکرد که آلمان به کشتیسازیاش شتاب بخشیده است، آیا ما میتوانستیم نامه او را بهانه کنیم برای شروع جنگ؟ حکایت حکایت گرگ و بره است؛ و به قدری و قیحانه و بدبینانه که نیازی به تحلیل بیشتر ندارد.
مثل روز روشن است که روسیه از ابتدا مصمم بوده چوب لای چرخ آقای شوستر بگذارد، چون او با سرپرشور و نترس آمریکاییاش طول نمیکشید که توان مالی ایران را بالا میبرد و سروسامانی به وضعش میداد. او مردی نبود که بدون مبارزه تسلیم شود، اما در نهایت شمشیر روسیه بر قلم شوستر غالب شد. در پرده آخر، روسیه ادعانامهای را که سر ادواردگری هم در سخنرانی روز سهشنبهاش آن را توجیه کرد – با نوک شمشیر پیش میگذارد و خواستار شناسایی حق روسیه در وتوی استخدام بیگانگان در ایران میشود. با این ادعا قدرتها رسما ضمانتنامههای خود را در مورد استقلال ایران پاره میکنند.
طبق معمول، پرداخت وامی برای پرداخت غرامت حمله روسیه قدم بعدی خواهد بود و با انتصاب ناظری خارجی که از روسیه حرفشنوی داشته باشد دیکتاتوری در تهران رسما تثبیت خواهد شد. سوال بعد البته این است که وقتی سیاست روسیه در تهران حاکم شد ما تا کی میتوانیم اجازه دهیم که بر جنوب کشور از تهران حکومت شود؟ عاقبت، منطق تجزیه کار خود را خواهد کرد و تشکیلات سیاسی جداگانهای برای جنوب ایران به وجود خواهد آمد. حوزه انگلیسی را چگونه میتوان از شهری اداره کرد که در دست قزاقهای روس و دیپلماتهای روس و مالیهچیهای روس و مفتشهای روس و حق و توی روسیه است؟ البته ما راه را با قاطعیت کمتر و شقاوت کمتر و تعجیل کمتری از رفیقمان رفتهایم، ولی چون با کاری که او کرده مخالفت نکردهایم دیر یا زود ناچار میشویم ما هم راه او را برویم.
دو سه سال بعد ما هم جنوب را اشغال میکنیم و کابوسی که نسلهایی از سربازان هند و انگلیسی را آزار داده است سرانجام با موافقت خود ما به واقعیت خواهد پیوست. سپاهیان روس و انگلیس در امتداد مرز خاکی موهومی با یکدیگر روبهرو خواهند شد و ما با اقتدار نظامیمان قدرتی قارهای بین دو همسایه ناراحت یعنی روسیه و عثمانی با سربازان وظیفه بیشمارشان خواهیم شد.
اگر امکان بحث در مورد این قضیه ایران به اعتبار خودش فراهم میآمد تاریخ سالهای اخیر به کلی عوض میشد. روسیه را ما باید بدون رضایت خودش وادار به پیروی از سیاست عدم مداخله میکردیم. از روز اول، ما فطرت طبیعی جوانمردیمان، اصل آزاداندیشانه احتراممان به ملتها و هر محاسبه عاقلانهای براساس منافعمان در شرق را نادیده گرفتهایم. این سیاست را فاجعهبار و ابلهانه شناختهایم، اما نامفهوم نخواندهایم. این سیاست نتیجه – و یکی از بدترین نتیجههای- سیاست اروپایی سر ادواردگری بوده است.
یک اصل ساده و ابتدایی از روز نخست بر آن حاکم بوده: ترس او از اینکه مبادا روزی این یا آن دولت به «مدار» دیپلماسی آلمان بیفتد. سالها از کیسه ملتهای دیگر به جیب بعضی دولتها ریختهایم تا به آلمان نزدیک نشوند. روی فرانسوی سکه در معادلات مراکش و عواقب آن رقم خورده است. روسیه را در بخش وسیعی از ایران آزاد گذاشتهایم که هرچه میخواهد بکند. این قیمت برای هر چیزی قیمت زیادی است، اما چه به دست آوردهایم، حتی در سطح نازل اینگونه دستفروشی دیپلماتیک؟ روسیه کمابیش متحد قابل اعتمادی برای فرانسه بود که ماجرا آغاز شد. ولی امروزه کسی تردید ندارد که اگر حادثه آگادیر کار را به جنگ میکشانید روسیه امکان نداشت دخالت کند، اما نباید از این بابت سرزنشاش کرد. عیب کار اینجاست که ما نتوانستهایم روسیه را حتی در همان «مدار» اولیهاش کنار انگلستان و فرانسه نگه داریم. روسیه در پوتسدام با آلمان کنار آمد و ما نه با آزاد گذاشتن روسیه در ایران و نه با چرب کردن سبیلش در هر سرمایهگذاری و تجارتی نتوانستیم وفاداریاش را بخریم. علتش ساده است: ما نمیتوانیم در مشکلات نظامی که سیاست ما هر آن ممکن است برایش به وجود بیاورد کمکش کنیم، چون در غائله بوسنی نتوانستیم تهدیدهایمان را عملی کنیم دیگر خطمان را نمیخوانند. بدون منابع قارهای ایفاگر نقشی قارهای شدهایم و از این جاهطلبی متکی به ابزارهای ناکارآمد، سرانجام، یا باید تن به ذلت تسلیم بدهیم یا فاجعه شکست را بپذیریم. موقعی که ناچار میشویم برای حفظ بیطرفی خشک و خالی روسیه بهای کلانی به اندازه ایران بپردازیم، معلوم میشود که ستاره بخت ما دیگر افول کرده است.
● (از شماره ۲ دسامبر ۱۹۱۱)پناهجویی ایران
روزگاری که غرایز حیوانی انسان را سنت رادمردی اندکی مهار میکرد، کسی که پناه میجست از حقوقی بهرهمند میشد که احترام به آنها مایه سرفرازی صاحبقدرت بود. بیچارهای که در روزگار هومر زانوان سرداری را در آغوش میکشید، از همان دم تحتالحمایهای میشد که دفاع از جان و آرمان او به شرافت سردار گره میخورد. در آلبانی مجرمی فراری که دست به دامان مرحمت طایفهای بیاویزد، میتواند مطمئن باشد که از منافع او همچون منافع خود طایفه پاسداری خواهد شد. اینها رسوم زیبای جوامع بدوی است. دیپلماسی جدید برای خود نوع دیگری از افتخار وجاهت پدید آورده است. دو هفته پیش، ایران با تهدید حمله روسیه روبهرو شد و آداب مرسوم را به جای آورد و به در خانه ما پناه آورد و زانوان سنگی داونینگ استریت را در آغوش گرفت.
ما خوشمان آمد و موضع مسوولانه را پذیرفتیم. نصیحت عاقلانهای کردیم که البته شجاعانه نبود. توصیه کردیم مطالبات روسیه را که حتی دیپلماتهای خودمان نمیتوانند منصفانه بدانندشان، بپذیرد و خواستیم که اشکریزان و بر سر زنان برود از بابت این اهانت که حق با او است از روسها عذر بخواهد. به توصیه عمل شد و ایرانیان سادهلوح پنداشتند که ما با نفوذ خود مانع از پیشروی روسها خواهیم شد. اگر از سر دلسوزی نجنبیدیم، گمان میرفت که شاید غرور ما تکانی به ما بدهد تا به کمکشان بشتابیم. آنها به توصیههای ناگوار ما عمل کرده بودند و غرامتی را که ما فکر کرده بودیم کافی است، به روسیه داده بودند. به نظر میرسید اگر نه غرور ما لااقل حیثیت ما ایجاب کند که آنها را از اخاذیها و تعدیهای روسیه در امان نگاه داریم. حال ایرانیان آموختهاند که نباید عجولانه فرض کنند وزیر خارجه امروزی هم مثل سردار دوره هومر یا راهزن آلبانیایی رفتار خواهد کرد. ما برای حمایت از آنها کاری نکردهایم، ولی اتهام بیعملی یا بیاعتنایی هم به ما نمیچسبد، چون گویا بر زورگوییهای بعدی شریک روسمان مهر تایید زدهایم. روسیه از ایران سه چیز خواسته است: برکناری آقای شوستر، پذیرش حق وتوی روسیه و انگلستان در مورد به کارگیری هر فرد خارجی و پرداخت غرامت به روسیه که زحمت کشیده و لشکری برای تحمیل این خواستهها به ایران فرستاده. از این خواستهها، دو تای اول با سکوت ما که نشانه رضایت ماست روبهرو شدهاند و دومی به ما امتیازی میدهد که در آن با روسیه شریک میشویم. سخاوتمندی ما با احتیاطهایی که در اظهارنظر راجع به پول درخواستی روسیه به خرج میدهیم ثابت میشود. پناهجو از زانوان ما خیری ندید و در تضییع حقوق او ما هم شریک جرم شدهایم. اما سرانجام در حالی که دستبرد به جیب او ادامه دارد، ما با روی گرداندن از او لااقل آبروی خودمان را نبردهایم.
افکار عمومی به دولت اجازه نمیدهد به نام آنها سیاستی ضعیف و سخیف مثل این را در پیش بگیرد. سر ادواردگری نمیتواند به آمال هموطنانش بیاعتنا باشد و باید سیاست خود را تغییر بدهد.
ارزش دارد نشان بدهیم نفرت غریزی که هر انگلیسی معقولی در این اوج روند فاجعهبار احساس میکند، علل موجهی دارد. نیازی نیست ثابت کنیم که مطالبات روس و انگلیس به معنی تجاوز به حاکمیت ملی ایرانیان است. مطالبه برکناری آقای شوستر به این سبب که او به خود جرات داده در روزنامه تایمز از خود در برابر هتاکیهای شخصی مطبوعات روسی دفاع کند، عملی است که هر ملت شرافتمندی آن را زورگویی و مداخلهجویی تلقی خواهد کرد که در نهایت شاید تنها پاسخ امکانپذیر آن جنگ باشد. ملتی را شاید بتوان با تهاجم یا تهدید به تهاجم وادار به پیروی از خواست قدرت برتر کرد، اما استقلالش را نگه خواهد داشت و فقط در معرض خطر تکرار تهاجم خواهد بود. ولی خواسته دوم روسها مداخله را امری عادی و مستمر میکند. این از بخت بد ایران است که چارهای جز استخدام بیگانگان برای نوسازی نیروهای نظامی و امور مالیاش ندارد. اصلاح سریع و موثر از هیچ راه دیگری ممکن نیست و در بازارهای پولی خارجی فقط به این شرط به ایران وام میدهند. درستکاری و توانمندی آقای شوستر وثیقهای بود که بانکداران را راضی میکرد. چنانچه ایران اجازه مییافت از قدرتهای بیطرف و غیرذینفع کمک بگیرد، استقلالش محفوظ میماند. در وضع تازهای که
سر ادوارد گری و دولت روسیه به وجود آوردهاند، ایران ناچار است به عنوان کارشناس خارجی از عمال آنها استفاده کند. فرقی نمیکند که افراد منتخب روسی باشند یا انگلیسی؛ کافی است مجری سیاست آنها باشند. از این افراد حمایت میکنند و ایران چارهای جز اطاعت از اوامر ایشان ندارد. ما در مصر هم به همین شکل حکومت میکنیم. اسمش این است که عمال ما فقط توصیه میکنند و هیچ اختیار اجرایی در ادارات دولتی ندارند. اما توصیه آنها از جنسی است که دولت مصر مجبور است به آن عمل کند. این وضع لااقل تجاوز آشکار به حاکمیت ملی ایرانیان است و در عمل به سلطه دوجانبهای منجر خواهد شد که دست کمی از سلطه یکجانبه ما در مصر نخواهد داشت.
این راهی است که از ۱۹۰۷ طی کردهایم. جا دارد اشاره کنیم به نامهای که در آن وزیر مختار ما معنی قرارداد روس و انگلیس را برای دولت نگران ایران تشریح کرد. نامه به ایرانیان اطمینان میداد که قرارداد هرگز به مداخله یا تجزیه نخواهد انجامید. اعلام میکرد سر ادوارد گری و موسیو ایزولسکی «کاملا متفقاند» که «هیچ یک از دولتین در امور ایران مداخله نخواهند کرد مگر اینکه صدمه به مال و جان رعایای آنها وارد آید.»
از این روشنتر؟! ولی تا امروز هم گفته نشده که مداخلهای صورت گرفته. ما کاری به این نداریم که آیا شوستر تصمیم درستی گرفته که در صدد استخدام کارمندان انگلیسی برآمده، یا تلاش کرده از اشراف ایرانی مالیات بگیرد یا به روزنامه تایمز نامه بنویسد. قدر مسلم اینکه هیچ اقدام او صدمه به جان و مال رعایای روس نبوده است. این هم که ما طرف برادر خود را نگرفتهایم حرف درستی نیست، ما بر مداخله روسیه مهر تایید زدهایم. همین که آن را تحمل کردهایم عدول از تعبیر خود ما از تعهداتی بوده که در قرارداد تقبل کردهایم. در اواخر نامه به ایران اطمینان داده میشود که دولتین امیدوارند «استقلال ایران را ابدالدهر تامین نمایند» و ادامه پیدا میکند که دولتین «نه فقط میخواهند عذری به جهت مداخله کردن در دست نداشته باشند، بلکه قصدشان در این مذاکرات دوستانه این بود که یکدیگر را نگذارند در ایران به عذر حفظ مصالح خود دخالت کنند.»
اگر این مدعا جدی بود، ایرانیان از آن چنین برداشت میکردند که شراکت روس و انگلیس میثاقی برای حراست از ایران است، زیرا به موجب آن هر طرف که وسوسه به مداخله شود طرف دیگر منصرفش میکند. حالا ما داریم زیر حرفمان میزنیم و عهدشکنی ما کاملا ناموجه است. روسیه برخلاف عهد خودش مداخله میکند و ما نه تنها اجازه این کار را به او میدهیم، بلکه آن را تایید هم میکنیم. ما قول دادهایم که ایرانیان «ابدالدهر از ترس مداخله خارجه مستخلص و در اجرای امور مملکتی خود به وضع خودشان کاملا آزاد بوده باشند» و حالا که چهار سال گذشته میگوییم آن خارجیهایی را که قرار است «امور مملکتی» را اداره کنند ما باید تعیین کنیم. توفیق سر ادواردگری در جلب افکار عمومی در این کشور در سالهای پرتلاطم و بدشگون کار او، به گمان ما، بیشتر مرهون شخصیت او بوده است تا تواناییهایش. هیچ کس نگفته او باریکبین یا تیزهوش یا کاردان یا دانشمند است. ملت روی ثباتقدم، احتیاط و بالاتر از همه نام نیک او حساب میکرد؛ اما این خیانت آخری به ایرانیان زیبنده آن شخصیت نیست.
ولی هنوز کار از کار نگذشته و ما نمیپذیریم که برگشتناپذیر باشد. پاسخهای کوتاه و اضطرابآلوده وزارت خارجه به پرسشها حکایت از نگرانی میکند و پاسخ لرد مورلی به لرد کرزن حاکی از، لااقل، تغییر لحنی است که حتی در تایمز خودش را نشان میدهد. امیدوار باشیم که ولو کورمالیکنان در حال یافتن راه نجاتی باشند. اگر کار از کار بگذرد برخی از عواقب آن را همه میدانند. لطمه اخلاقی و فکری آن شاید بدترین ضربهای باشد که به حیثیت ما در شرق وارد میشود؛ چون هیچ کس باور نمیکند که ما به خواست خود مرتکب این پست فطرتی شده باشیم. شریک بیعرضهای جلوه میکنیم که نتوانسته است جلوی رفیق قدرتمند ناجنساش را بگیرد. تعهدات جدیدی برایمان ایجاد میشود که طرفداران سربازگیری وظیفه را خوشحال میکند. زیرا مرز واقعی هندوستان تا میانه کویر مرکزی ایران جلو میآید و در امتداد مرز موهوم غیرقابلدفاعی سوارهنظام هندی ما با قزاقهای روس رو در رو میشود. امکان بروز اختلافات شدیدی یک سوم ایران خاک بیطرف است و عمده سواحل خلیج فارس در این منطقه قرار دارد. هنگامی که روسیه بر تهران مسلط شد این منطقه بیطرف را چه کسی اداره خواهد کرد؟ اما از میان همه پیامدهای نهفته این وضعیت، شاید بدترین آنها این باشد که آلمان هم مطابق معمول ادعای غرامت کند. روسیه در پوتسدام چک سفیدامضا گرفته. ولی ما هنوز تاوانش را ندادهایم. این غائله آسیایی هر آن ممکن است مناقشهای اروپایی شود و اگر این اتفاق بیفتد شاید آن وقت ببینیم که دولت عثمانی، همسایه ایران و مصر، هم علاقه زیادی به «مذاکرات» آن پیدا کرده. ایرانیها عاجزتر از آن شدهاند که از ما به خاطر اینکه به روسیه کمک کردهایم حاکمیت ملی آنها را در نطفه خفه کند ابراز انزجار کنند و دولتی دیگر هم اگر خاطر ما را پریشان کند از سر آزادگیاش نخواهد بود.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست