چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
اصالت و معاصرت در «هویت»
پرسش از هویت كه گویا همچنان خاصیت معماگونه خود را حفظ كرده و علیرغم كشاندن پای مطالعات و تخصصهای گوناگون علوم انسانی به حوزه خود، همچنان حلنشده بهنظر میآید، اكنون به یكی از مهمترین پرسشهای انسان مبدل شده است. چنانچه بخواهیم در مورد هویت ایرانی بحث كنیم، ناگزیر هستیم جنبههای گوناگون معنایی و مفهومی این واژه را در نظر بگیریم. مقاله زیر یك بررسی معناشناسانه پیرامون «هویت» در اختیار میگذارد.
در آستانه قرن بیستویكم میلادی سخنگفتن از «هویت»، سهل و ممتنع و درعینحال غامض و ساده بهنظر میرسد؛ لذا فضای گفتمانی بحث درباره آن، فضایی پارادوكسیكال جلوه میكند. چیستی و چرایی این فضای پارادوكسیكال در سطح كلان از دو عامل تاثیر پذیرفته است:
۱ــ ما و جامعه ما، مانند هر جمع و اجتماعی، در جغرافیای حیات از افراد تعریف پذیرفتهایم، زمان متجسمیم و ساخته تاریخ هستیم؛ همان تاریخی كه خودمان آن را ساختهایم و یا در پرتو بیاهتمامی به ساخت آن، در متن ساخته دگرپرداخته آن، حیات یافتهایم.
۲ــ امروز ما در مرحلهای از تاریخ حیات بشری یا در یك «جهان جدید» زیست میكنیم كه به قول مانوئل كاستلز در سهگانه عصر اطلاعات: «اقتصاد»، «جامعه» و «فرهنگ» بهصورت یك شبكه درآمده است و منظور از «شبكه» در آن، نظامی است كه بافت اصلی و تار و پود آن را اطلاعات و نظام ارتباطات الكترونیك تشكیل میدهد.
بااینوصف، ما در یك سو در پی حفظ تاریخ خویشیم؛ چراكه ما و جامعه ما، زمان متجسمیم و ساخته تاریخ؛ پس برای حفظ و استمرار قدرت خویش باید تاریخ خود را حفظ كنیم. شاید برداشت ما از «زمان» برداشتی سلبی و منفی باشد و چون به امروز و فردا میاندیشیم، فراموش كنیم كه امروز ما محصول دیروز، و فردای ما، محصول امروز ما است. اگر این سه زمان را از یكدیگر مجزا كنیم و در پی آن باشیم كه با نفی دیروز، امروز خود را برای فردا خراب كنیم، خواهیم باخت؛ چراكه نابودكننده اندامواره هویت فردی و ملی ما و جامعه ما، در نفی تاریخ ما نهفته است و شاید ناآگاهانه با رفتاری معطوف به «نفی دیروز»، «تخریب امروز» و «آرزوهای دراز فردا»، منشوری سهوجهی از وجه «خودتخریبكنندگی» را به نمایش میگذاریم! این در حالی است كه به واسطه جغرافیای تاریخ حیاتمان، تجسم «زمان ما» در بستر «استمرار حیاتمان» همواره پر از فرازونشیبهای تهدیدگونهای است كه در عرصه تقابلات، تعاملات و تضادهای «محیطی»، «منطقهای» و «بینالمللی» ما را تحت فشار قرار دادهاند.
فراموش نكنیم كه ما «ایرانی» هستیم و ایران، جغرافیای حیاتی است كه به قول ساسانیان «ناف زمین» است و به قول ماهان «خلیجفارس و فلات ایران»، همان خاورمیانه است و امروز «قلب تپنده جهان» برای «تثبیت قدرت در نظم نوین جهانی» محسوب میشود؛ آنهم در زمانی كه ایرانیان در پرتو آگاهی دینی و شعور انقلابی خود، خواهان دستیابی به قلههای «تمدن اسلامی»اند؛ آنهم در زمانهای كه قدرتهای بینالمللی در همراهیهای تعریفشده خود در صحنه بینالمللی، به رقابتی پنهان و پیچیدهتر از گذشته برای تفوق بینالمللی وارد شدهاند. بههرحال اینهم جلوهای از جلوههای «اراده معطوف به قدرت» است. قدرتهای بینالمللی در رفع چالشهای پیشروی «نظم نوین جهانی» همگرایی میكنند تا با برطرفكردن این چالشهای فرارقابتی، رقابتهای درونسطحی خود را با هزینههای كمتری پی بگیرند. این سنت را قدرتهای بزرگ بارها تجربه كردهاند.
اما مطابق یك قانون شناختهشده در حوزه تطور اجتماعی، تلاش برای تحمیل سلطه، به بروز مقاومت منجر میشود و برهمینمبنا، در عصر «شبكه»ایشدن جهان هستی، بار دیگر هویتهای متعدد در هیاتهای مختلف بازآفرینی میشوند و برای «ما» آنچه مهم است، ایران و هویت ایرانی است.
●چیستی هویت
هویت چیست؟ این پرسش از همان «معماهای سقراطی» است كه ابتدا ساده بهنظر میرسد اما پاسخ به آن در قالب واژگان رایج، بسیار مشكل است. ازاینرو، باید مشكل را به «مساله» تبدیل كرد و سپس آن را در قالب پاسخهای متقن حل نمود. درواقع پیشازهرچیز باید به مهندسی پرسشها در ساحت نیازهای موضوع حاضر پرداخته شود. دراینراستا، پرسش اصلی ما چنین خواهد بود: هویت ایرانی چیست و با چه مسائلی روبرو است؟
برای پاسخ به این پرسش اساسی و اصلی، باید به پرسشهای اساسی و فرعی دیگری نیز پاسخ گفت: آیا از لحاظ معرفتشناختی و فلسفی، مسالهای بهنام هویت وجود دارد؟ آیا هویت، معطوف به تداوم و استمرار است یا معطوف به تغییر و تحول؟ آیا هویت؛ اصالت است یا در گذار زمان معطوف به معاصرت است؟
در مقام پاسخگویی دقیقتر به این پرسشها است كه باید به پرسشهای انضمامی اصلی و فرعی دیگری پاسخ گفت كه عبارتند از: ۱ــ پرسش انضمامی اصلی: هویت ایرانی چیست؟ و ۲ــ پرسش انضمامی فرعی: هویت یعنی چه؟
در پاسخ به پرسشها، براساس نیاز به «صورتبندی دانایی» مناسب با موضوع، باید از پاسخگویی به پرسشهای انضمامی فرعی و اصلی، به پاسخ به پرسشهای اساسی فرعی و در نهایت فراهمسازی نظام دانایی مناسب برای پاسخ به پرسش اساسی اصلی نایل آییم.
●هویتشناسی هویت
تامل در ماهیت واژه هویت، مانند هویتیابی هر مفهوم دیگری، ابتدا باید به ساحتشناسی آن مفهوم در دو حوزه مفاهیم ذهنی و عینی معطوف گردد.
مفاهیم ذهنی، مفاهیمی هستند كه از تعریفی انتزاعی در حوزه «فهم جمعی» برخوردارند اما بهدنبال «مصداق عینی» در عالم واقع، قرار میگیرند. «عشق» و «غرور» از جمله این مفاهیماند. این در حالی است كه برخی واژگان از «حضور عینی» در حوزه «كنش جمعی» برخوردارند اما به دنبال «تعریفی علمی» هستند. «جنگ» و «انقلاب» از این دستهاند. این بدانمعنا نیست كه واژگان بهطورمطلق عینی یا ذهنی هستند بلكه غلظت ذهنی و عینیبودن آنها، متفاوت است.
هویت از جمله مفاهیم عینی است كه به دنبال تعریفی علمی روان است. اگر به حوزه الهیات اسلامی و قرآن نیز مراجعه كنیم، خداوند در پاسخ به واقعیت عینی وجود اقوام، قبایل و شعوب مختلف، بر تقسیمبندی اولاد آدم به قبایل مختلف تصریح دارد و كاركرد آن را در «شناسایی» متقابل میخواند: «انا خلقناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا...»
دالان عبور به ارائه تعریف، گذار از «معنا» است؛ لذا نخست باید به «معناشناسی» روی آورد و با توجه به دادههای «معناشناسانه» در حد امكان و بهطور جامع و مانع به مفهومشناسی در قالب ارائه تعاریف پرداخت.
«هویت» در لفظ عربی برابر است با معنای «تشخّص» در فارسی، Identité فرانسه، و Identity انگلیسی كه در زبان لاتین با Identitas مشخص شده و خود از ریشه Idem گرفته شده است.[i]
هویت در بنیاد لغوی خود، در اصل عربی نیست اما بعضی مترجمان از كاربرد آن ناگزیر بودهاند و بنابراین آن را از حرف «رباط»، یعنی از حرفی كه در زبان عربی بر ارتباط محمول به موضوع دلالت دارد، مشتق كردهاند. حرف رباط عبارت است از «هو»، مثل هو در عبارت «زید هو انسان». فارابی میگوید: «هویت شیء و عینیت آن و تشخص آن و خصوصیت آن و وجود منفرد آن، همه یكچیز است. به هویت و خصوصیت و وجود منفرد آن كه جنبه اشتراك ندارد، اشاره میكنیم.»
قدما، لفظ هویت را به چند معنی، از جمله به معنی تشخص، خود شخص، و وجود خارجی او، اطلاق كردهاند. آنها میگفتند: «آنچه موجب تحقق شیء است، نسبت به تحقق شیء، حقیقت و ذات، نامیده میشود و نسبت به تشخص شیء، هویت نامیده میشود. وقتی هویت شیء، یك ماهیت كلی باشد، مثل ماهیت انسان، آن را ماهیت گویند، اما اگر جزئی باشد، مثل حقیقت زید، آن را هویت گویند؛ اما اگر جزئی و كلیبودن آن مورد نظر نباشد، حقیقت نامیده میشود.» متفكران جدید، هویت را به چهار معنی بهكار میبرند:
۱ــ هویت به جهت وحدت هر چیزی اطلاق میشود. مثلا ابنسینا این هویت را هویت عددی مینامد.
۲ــ هویت به شخص یا به موجود شبیه شخص، اطلاق میشود و این هنگامی است كه شخص، با وجود تغییراتی كه در اوقات مختلف عارض وجود او شدهاند، وحدت ذات داشته باشد. از این قبیل است وقتی میگوییم: هویت «من» و هویت فاعل. به این هویت، هویت شخصی میگویند.
۳ــ هویت، صفت دو موضوع از موضوعات فكری است، هنگامی كه این دو موضوع، با وجود اختلافات زمانی و مكانی، در یك كیفیت مشترك باشند، این هویت را، هویت كیفی یا هویت نوعی گویند.
۴ــ هویت، یك رابطه منطقی بین دو شیء متحد است؛ مانند هویت ریاضی یا تساوی جبری كه با وجود اختلافات ارزش حروفی كه نمایانگر آنها است، همواره صادق هستند. این هویت را در منطق صوری با علامت (=) نشان میدهند. مثلا ب = ب یا انسان = حیوان ناطق. اما در جبر، منطق تساوی را با علامت (≡) نشان میدهند. مثل ب ≡ ب. از منظر منطق هویتی، این علامت بهتر است زیرا علامت (=) دال بر تساوی دو مقدار است نه تساوی دو شیء.
لارومیگو، اصطلاح «هویت جزئیه» را مطرح كرده و آن را به عناصری اطلاق نموده است كه یك كل معین، چه مادی چه نفسانی، از آن بهوجود میآید.[ii]فرهنگ معین، واژه هویت را چنین تعریف كرده است: «آنچه كه موجب شناسایی شخص باشد؛ یعنی آنچه كه باعث تمایز یك فرد از دیگری باشد.» پس هویت در خلأ مطرح نمیشود. این هویت، همان هویت شخصی است كه از وجه كیفی نیز برخوردار است؛ بهبیاندیگر هویت در دو محیط تعریفپذیر میشود: یكی در ارتباط با «دگردرونی» و دیگری در ارتباط با «دگربرونی». هویت در ارتباط با «دگردرونی»، معطوف به شناسایی شخص نسبت به «خویشتن خویش» است. بهعبارتدیگر، شخص، با «خویشتن» سنجیده میشود تا در پرتو این «سنجش» بتوان دریافت كه آیا با وجود تغییرات عارضی، وحدت ذات داشته است؟ حالآنكه هویت در ارتباط با «دگربرونی» معطوف به شناسایی شخص نسبت به اشخاص دیگر است؛ بهگونهایكه در سایه این «سنجش» بتوان دریافت كه «شخص» به نسبت «اشخاص» دیگر، با وجود اختلاف زمانی و مكانی، آیا در كیفیت یا كیفیات خاصی مشترك است؟
در اینجا، ما به هویت از منظر «هویت شخصی» و «هویت كیفی یا نوعی» در مقام دو نیمرخ از چهره «هویت» مینگریم. چنانكه گفته شد، «هویت» از منظر معنای لغوی به وجه ممیزه یك فرد از دیگری اشاره دارد. در این نگرش هویت واژهای «كلاممحور» مینماید كه به «ضد خود» شناخته میشود؛ اما بازتعریف هویت براساس درك كیفیت یا كیفیات مشترك و دستهبندی اشخاص براساس این كیفیات مشترك، جنبه اثباتی مفهومشناسی هویت را غلیظ میكند.
این رویكرد، به معنای نفی فهم مفهوم هویت در گستره تشخیص هویت از طریق آنچه باعث تمایز یك فرد از دیگری باشد، نخواهد بود. در عالم واقع، بهطورحتم یك خود (Self) وجود دارد و یك غیر (Other)، وگرنه شناسایی معنای عینی پیدا نمیكند. هویت در اینجا از بستری اجتماعی برخوردار است.
واژهنامه Black Well كه در حوزه اندیشه اجتماعی منتشر میشود، مینویسد: هویت از ریشه لاتینی Idem مشتق شده و به معنای «تشابه و تداوم» است.[iii] این تعبیر حامل اساسیترین گزاره حكیمانه هستی است كه از الهیات اسطورهای گرفته تا اندیشههای مدرن امروز به آن اذعان دارند و آن «وحدت در عین كثرت و كثرت در عین وحدت» است. در این گزاره، هم اشتراك، ثبات، تشابه و وحدت وجود دارد و هم یك استمرار تاریخی، حركت و دگرگونی. پارمیندس و هراكلیتوس را در اینجا كنار یكدیگر میتوان مشاهده كرد. همچنین «اصالت» و «معاصرت» را تواما برمبنای آن میتوان توضیح داد. بنابراین هویت یا Identity به دو چیز اشاره دارد: ۱ــ نقطه تشابه ۲ــ خط استمرار.
در ریاضیات، نقطه، آغازگاه مفروض خط است و خط چیزی نیست جز استمرار حاصل از پیوستگی «نقطه»ها در بستر مكان و زمان. «هویت» نیز از این قانون تبعیت میكند. نقطه گره و كانونی هویت، «نقطه تشابه» است كه نوعی وحدت پایدار «ذاتی» را میان شخص با اشخاص دیگر، علیرغم تغییرات و دگرگونیهای عارضشده در تاریخ حیات او، برجسته میسازد. این ویژگی، موجب میشود «ویژگی ثابت هویتی»، در بستر زمان و مكان و در «تونل گذار هستی» و دگرگونیهای حادث در آن حركت كند و در عین پذیرش تغییرات و دگرگونیها، در هسته مركزی ثبات شخصیتی خود، اعوجاج، اختلال و تخریب نپذیرد.
اینجا است كه بحث «اصالت» و «معاصرت» پیش میآید. هویت یك چهره با دو نیمرخ، مینماید. یك نیمرخ آن «ثبات» و انعكاس آن در اجتماع و رفتار اجتماعی را به نمایش میگذارد كه با «اصالت» معنا مییابد و نیمرخ دیگر آن «تغییر» و انعكاس آن در جامعه و رفتار اجتماعی را به نمایش میگذارد كه با «معاصرت» نمود پیدا میكند.
بازتاب چنین برداشتی را میتوان در دو واژه پرسشی «چیستی» و «كیستی» منعكس یافت. «چیستی» ناظر بر دریافت «نقطه تشابه» است و كیستی بر «خط استمرار» آن تاكید میورزد. در این حوزه معنایی، بر این نكته تاكید داریم كه: فرد انسانی در رُستنگاه هستی خود ضمن دارابودن «هستی انسانی» بهعنوان «هویت زیرین»، از یك «هستی فردی و شخصی» در مقام «هویت زبرین» برخوردار است. آنگاه كه میپرسیم: چیستی و كیستی؟ بیتردید بر این نكته تاكید داریم كه آیا تو به نقطه تشابه و گره اصالتدهنده به هستی انسانی و شخصی و یا به هویت زیرین و زبرین خود واقف هستی؟ و آیا در گذر ایام و معمای زمان، توانستهای در حفاظت از آن در «تونل حیات» موفق باشی؟
پیامد دیگر این برداشت، آن است كه: ما تا ندانیم كه بودهایم، نمیتوانیم بدانیم كه هستیم؛ بهبیاندیگر، شناخت هستی ما در گرو شناخت تاریخی ما است و تا ندانیم كه چگونه به جایی كه هستیم، رسیدهایم، نخواهیم توانست برای رسیدن به جایی كه میخواهیم به آن برسیم، بهگونهای برنامهریزی كنیم كه هویت ما مخدوش نشود.
اكنون با بازشناسی و درك عمق استراتژیك مفهوم «هویت» در پرتو هویتشناسی هویت، در خطوط فوق میتوانیم بگوییم هویت چیست؟ هویت، «هستی» معنادار و تعریفشده انسان یا مجموعههای انسانی است كه در تونل حیات تاریخی آنها، در گستره «وجود» و «موجودبودن» تاریخی، حفظ و استمرار یافته است؛ بهگونهایكه او را در مقام انسان از موجودات دیگر متمایز میسازد و در مقام یك فرد، شخص و مجموعهای از اشخاص، مبین «وحدت كیفی» آنها در «كثرت تاریخی» حیات بشری است.
حال برای پاسخ به پرسش انضمای اصلی، زمینه معرفتی لازم فراهم آمده است و میتوانیم با عمق ادراك بیشتری پاسخ گوییم كه: هویت ایرانی یعنی چه؟
در درون Identity، دو «من» نهفته است. زمانیكه میگوییم: «من پرسش میكنم، پس من هستم»؛ دو من در كنار هم قرار میگیرند: «من هستـَم». این من در خلأ شكل نگرفته و با شما متولد نشده است. اگرچه این «من» در خلأ شكل نگرفته و در جهان عینی در ارتباط با Other معنادار مینماید، اما در درون خود نیز حامل این معنا است كه یك I (من) و یك Me[iv] (هستم) در آن وجود دارند. مثالی ساده: وقتی در جمعی افراد را حضور و غیاب میكنند، میتوان در پاسخ گفت: «من» یا میتوان جواب داد: «هستم» یا «حاضرم». این دو پاسخ اگرچه بهظاهر یكی هستند اما در باطن آنها دو ویژگی وجود دارد: یك I، «من» یا فاعل فعال و یك Me منفعل وجود دارد. I یا «من» موجود، در این گزاره یا دیدگاه، «من شیطانی» یا «من غرور» نیست؛ بلكه «من همت و اراده» انسانی است كه تعالی و رشد آدمی براساس آن بنیاد نهاده شده است، كماآنكه فقدان همت، ضعف در تدبیر و تزلزل در تصمیم، مانع رشد و تعالی انسانی میشود. عالیترین عنصر همت، وجود «من فعال» است.
I به جنبه نمادین و خلاق آدمی ارجاع میدهد و Me به ارتباطات اجتماعی، فرایندها و شبكه تعاملات انسانی در كالبد زندگی اجتماعی اشاره دارد. I تلاش دارد تاثیرگذاری، نوآوری، خلاقیت و بدیعبودن یك انسان را به نمایش گذارد و Me جنبه تحركات تاثیرپذیرفته او را در شبكه پیچیده زندگی اجتماعی و زندگی شبكهای جهان امروز به نمایش میگذارد.
محصول «همنشینی» و «در زمانیِ» I و Me، «خود» یا Self است؛ بهبیاندیگر، «خود یا Self، برایند I و Me است. ممكن است در یكی I كمرنگ باشد و me پررنگ و در دیگری برعكس.»[v] گسترش این معنا از حوزه «من» یا I و «هستم» یا Me به «ما» یا We و «هستیم» یا Are، هویت را از ساحت فردی به ساحت جمعی سرایت میدهد.
اگر تاكنون سخن از فرد بود، در هویتِ جمعی سخن از ملیت است. من ایرانی، من ژاپنی، من سودانی، من نیجریهای، من امریكایی، من فرانسوی و... همگی نشان از هویت جمعی دارند؛ هویتی حامل تاریخ، فرهنگ و حیات معنوی ما؛ همانچیزی كه در ادبیات سیاسی با مفهوم هویت ملی شناخته میشود. هویت ملی، دلالتی عینی بر حیات جمعی ما دارد و تمام ویژگیها و مختصات فرهنگی، دینی، تاریخی و مادی و معنوی ما، در گرو وجود ضروری آن است.
در اینجا I و We فعال در بستر حیات فعال خود، میتوانند تعمیق و گسترش ساحت حیات خود را در ابعاد مختلف حاصل كنند و «هستی» خود را در حوزههای گوناگون فربه و حجیم سازند. همانگونهكه در هویت فردی باید به دنبال «نقطه تشابه» و «خط استمرار» باشیم، ازسویدیگر، هویت ملی یا هر هویت جمعی دیگر، از یك I و یك Me برخوردار است و باید نقطه تشابه، خط استمرار، I و Me را در آن پیدا كنیم. I نماینده نقطه تشابه و Me نمایانگر خط استمرار است.
اگرچه meیِ جمعی ما، متغیر است و از شرایط، زمینهها و نیازهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تاثیر میپذیرد، اما این تغییر و تاثیرپذیری، نافی I یا عنصر ثابت نیست؛ لذا باید گفت شناخت عمیق و عمق استراتژیك مفهوم هویت، در گرو شناخت نقطه تشابه یا I است.
نتیجه دیگر آنكه هویت برخلاف تصور رایج، مفهومی ثابت یا امری ایستا و بدون تغییر و دگرگونی نیست بلكه توامان از یك عنصر ثابت و یك وجه متحول برخوردار است.
همینجا است كه «پارادوكس هویت» بروز پیدا میكند؛ چراكه بهطورهمزمان حامل یك عنصر ایستا و در همان حال، حامل وجوه متحول است. مفهوم هویت ازیكسو بیانگر استمرار و تداوم یا Continuityیِ تاریخی است و ازطرفدیگر بر آن است كه حامل «رسالت تاریخی» باشد. در اینجا است كه باید به مفهوم «اصالت» و «معاصرت» رجوع كنیم.
«اصالت» ایرانی در چیست؟ «من ایرانی هستم» از كجا معنا مییابد. آیا زبان، فرهنگ، نژاد و...یِ ما همان هویت ما هستند. آیا اگر هركدام یا بعضی از آنها نیز باشند، امروزه جوابگوی نیاز ما برای فهم هویت ما خواهند بود؟ در این منظر، پیوندها و تعلقاتی كه به هویت مربوط میشوند، محصول تفسیرهای مجدد و نمادین از دنیا هستند و چون به شرایط تاریخی، نیازها، موقعیتها و بسترها (contexts)ی مختلف ارجاع میدهند، تاحدود قابلتوجهی، گزینشی (selective) و بخشی (partial) هستند.
این در حالی است كه اگر «مصادیق ارجاعی هویت» مختلف هستند، «مصادیق انتخابی هویت» نیز چندگانهاند؛ چراكه بهطورمعمول افراد و گروههای مختلف اجتماعی، الزاما به یك هویت وابسته نیستند و میتوانند هویتهای مختلف بپذیرند: هویت قومی، هویت، زبانی، هویت ملی، هویت جنسیتی، و...؛ لذا ازیكسو، هویتهای مختلف وجود دارند و ازسویدیگر انتخابهای گوناگون هویتی. اما آنچه اهمیت دارد، آن است كه باید وجه مشترك هویتهای مختلف را پیدا كنیم. این، همان قرائت هویتگرایانه از هویت است.
منظور ما از ایران و ایرانی، به همین قرائت ذاتگرایانه بازمیگردد. بهعبارتدیگر به منظر تاریخی بحث توجه نداریم بلكه به جنبه هویتی هویت خود عنایت میورزیم. ایرانی فارغازآنكه در چه زمان و در چه سلسلهای از حكام و حاكمان، ایرانی خوانده شده است، هستی شكوهمندی است كه در كالبد فرهنگ، زبان، نژاد، قوم و... ایرانی، معرّف غلظت «حقیقتجویی و عدالتطلبی» بوده است.
ایرانی، همواره تكخدا و موّحد بوده و برهمیناساس موجود نمادین (animal simbole) وی در پذیرش اسلام، سلمان پارسی را به تاریخ معرفی نموده است. در یك كلام، ایرانی، «هستی» حقیقتخواه و عدالتطلبی را به نسبت دیگران (Others) از خود به نمایش گذاشته است كه میتوان در وصف آن گفت: ایرانیان در گلستان هستی، به گل آفتابگردان میمانند كه خورشید به هر سو رو میكند، روی به سویش میگردانند (همواره در طلب نور و روشناییاند) و در آسمان كمال چون هدهداند كه مرغان را به پرواز كمال به سوی سیمرغ فرامیخوانند. سیمرغ و سیمرغ، داستان همین معنا است.
دكتر مهدی مطهرنیا
پینوشتها
[i]ــ عماد افروغ، هویت ایرانی، تهران، موسسه دانش و پژوهش ایران، ۱۳۸۰
[ii]ــ جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ترجمه: منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، حكمت، ۱۳۶۶، صص۶۷۸ــ۶۷۷
[iii]ــ عماد افروغ، همان، ص۸
[iv]ــ به این دلیل Me معادل am فرض شد كه مفهوم مفعولی گزاره مشخصتر گردد.
[v]ــ عماد افروغ، همان، ص۱۰
پینوشتها
[i]ــ عماد افروغ، هویت ایرانی، تهران، موسسه دانش و پژوهش ایران، ۱۳۸۰
[ii]ــ جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ترجمه: منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، حكمت، ۱۳۶۶، صص۶۷۸ــ۶۷۷
[iii]ــ عماد افروغ، همان، ص۸
[iv]ــ به این دلیل Me معادل am فرض شد كه مفهوم مفعولی گزاره مشخصتر گردد.
[v]ــ عماد افروغ، همان، ص۱۰
منبع : ماهنامه زمانه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
روز معلم ایران رهبر انقلاب معلمان نیکا شاکرمی شهید مطهری مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس دولت سیزدهم حجاب شورای نگهبان
تهران هواشناسی شهرداری تهران سیل پلیس علیرضا زاکانی قوه قضاییه آموزش و پرورش بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو دلار بانک مرکزی دولت ایران خودرو قیمت طلا سایپا بازار خودرو کارگران تورم
فضای مجازی تلویزیون رادیو سریال سینما عفاف و حجاب سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی تئاتر فیلم نون خ
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین آمریکا جنگ غزه روسیه نوار غزه چین حماس عربستان اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس تراکتور رئال مادرید بایرن مونیخ سپاهان باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر بازی باشگاه پرسپولیس
همراه اول وزیر ارتباطات دبی پهپاد تبلیغات اپل ناسا نخبگان گوگل ماه
کبد چرب میوه دیابت کاهش وزن بیماری قلبی مسمومیت داروخانه خواب ویتامین قهوه